امامخمینی و شخصیتهای علمی گذشته: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «==امامخمینی و شخصیتهای علمی گذشته== توجه به آثار شخصیتهای علمی مورد استناد امامخمینی، بیانگر گستره منابع علمی مورد استفاده ایشان است. حضوراندیشه و آرای این شخصیتها در اندیشه امامخمینی به یک اندازه نیست. این امر در حوزه علومی مانن...» ایجاد کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۳۰ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۰۷
امامخمینی و شخصیتهای علمی گذشته
توجه به آثار شخصیتهای علمی مورد استناد امامخمینی، بیانگر گستره منابع علمی مورد استفاده ایشان است. حضوراندیشه و آرای این شخصیتها در اندیشه امامخمینی به یک اندازه نیست. این امر در حوزه علومی مانند اصول فقه و فقه با توجه به ماهیت مباحث فقه استدلالی، طیف گستردهای از فقها و اصولیان گذشته و متاخر و معاصر را دربرمیگیرد و در دانشنامه امامخمینی به صورت خاص به آنان پرداخته نشده است. آنچه آمده در قلمرو علوم عقلی است که امامخمینی به گروهی از فلاسفه، عرفا و متکلمان اهتمام ویژه داشته است و در اینجا به تفکیک، به آنان اشاره میشود:
شخصیتهای فلسفی
شخصیتهای فلسفی مورد توجه امامخمینی در دو حوزه پیش از اسلام و پس از اسلام قابل ملاحظه است. (ببینید: حکما) مراجعات امامخمینی به آثار و آرای فلاسفه پیش از اسلام، شامل فلاسفه یونان و ایران مانند فلاسفه رواقی و اشراقی و نیز حکمای فهلویون است: (ببینید: وحدت وجود ، اصالت وجود ، تشکیک در وجود ، و عرفا)
فلاسفه یونان
مراجعات امامخمینی به آثار فیلسوفان یونان در سه بخش هستیشناسی، خداشناسی و انسانشناسی است. ایشان در آثار خود سخنان برخی فلاسفه یونان مانند ثالیس ملطی، انکساغورس، انباذقلس، فیثاغورث و سقراط را نقل کرده است، (ببینید: حکما) از افلاطون به بزرگی یاد کرده است و برخی مبانی و آرای وی ازجمله مُثُل افلاطونی، قِدم نفس و مسئله عدمیبودن شرور را بررسی کرده است. (ببینید: حکما ، نفس ، و عقل (موجود مجرد)) همچنین امامخمینی از ارسطو به عنوان معلم اول یاد میکند و کار او در دانش منطق را در سطحی میشمارد که تاکنون کسی به قواعد منطقی وی اشکال نکرده است و دیدگاههای برخی فلاسفه غرب مانند دکارت در باب منطق ارسطویی را ضعیف شمرده است. (ببینید: منطق) ایشان در ضمن مباحث هستیشناسی، از صاحب اثولوجیا که به اعتقاد همه، ازجمله امامخمینی، همان ارسطو بود و بعدها خلاف آن کشف شد، گفتههای پرشماری نقل کرده و در بیان ترتیب عوالم امکانی بر یکدیگر، هبوط نفس، کینونت عقلی و انسان عقلی، به گفته صاحب اثولوجیا استناد کرده است. (ببینید: حکما و نفس) امامخمینی در زمینه خداشناسی و صفات الهی، از دیگر فیلسوفان یونان که عمدتاً پیرو افلاطون، ارسطو یا افلوطین بودهاند نیز گفتههایی را ذکر کرده است (ببینید: حکما)؛ مانند فرفوریوس که ـ در برخی آرا با او موافق است و در مواردی نیز نظر او را نمیپذیرد. (ببینید: حکما و فلک) ایشان گفتهها و آرای دیگر اندیشمندان یونانی را مانند حرنانیون، بقراط حکیم و بطلمیوس نقل کرده است؛ چنانکه آرای ذیمقراطیس درباره طبیعیات را بررسی کرده است (ببینید: جسم و شرک) و نظریه بطلمیوس درباره افلاک را باطل و مخالف کشف هیئت جدید میداند. (ببینید: فلک)
فلاسفه مسلمان
امامخمینی نسبت به دیگر حوزهها، در آثار حکمای مسلمان، تحقیقات گستردهتری داشته است که حوزه علوم عقلی و نقلی را دربرمیگیرد (ببینید: فلسفه و حکما)؛ چنانکه گاه به برخی شخصیتهای غیر مسلمان مانند ابنکمونه نیز توجه داشته است. (ببینید: توحید (۱) و حکما) برخی از حکمای مسلمان، مانند ابنسینا، شیخ اشراق و ملاصدرا بیشترین تاثیر را در فلسفه امامخمینی دارند. (ببینید: ابنسینا، شیخ اشراق، و ملاصدرا) ایشان از ابنسینا با عناوینی چون شیخ الرئیس، اعظم حکما، اعجوبه دهر، نادره زمان و کسی که در عصر خود کُفّ و همتایی ندارد، یاد میکند و در نامه خود به گورباچف، وی را به مطالعه آثار ابنسینا دعوت میکند. (ببینید: ابنسینا و نامه به میخائیل گورباچف) ایشان دیدگاههای ابنسینا را ازجمله در مسائل علم الهی، نظریه افلاک، ربط حادث به قدیم و تناسخ، بررسی کرده است و در مباحثی مانند اتحاد عاقل و معقول و اتحاد نفس با عقل فعال، دیدگاه او را نقد کرده است. (ببینید: حکما ، اتحاد عاقل و معقول ، و نفس) ایشان همچنین از آرای دیگر حکمای مشا مانند فارابی و بهمنیار بهره برده است. (ببینید: حکما و قدرت الهی) مراجعه امامخمینی به آرای مکتب مشا، بیشتر به هدف رعایت سیر تاریخی بوده است؛ زیرا ایشان در مباحث محوری فلسفه، حتی اصالت وجود، با مکتب مشا اختلاف نظر دارد. (ببینید: اصالت وجود ، وجود ، ربط حادث به قدیم ، و حدوث و قدم) از دیگر شخصیتهای مورد توجه امامخمینی شیخ اشراق است. ایشان از شیخ اشراق با عناوینی چون شیخ مقتول، صاحب آثار نفیس، حکیم نورانی و احیاکننده طریقه حکمت افلاطونی یاد میکند و گاه در آثار خود اصطلاحات اشراقی را مانند «نفوس اسفهبدیه» و «هیئات مظلمه» به کار برده است. گرایش خاص ایشان به فلسفه اشراق را باید در بُعد عرفانی ایشان جستجو کرد. ایشان شیخ اشراق را اصالت ماهوی نمیداند و معتقد است قائلبودن اصالت نور در فلسفه اشراق، بر وجود، منطبق است. (ببینید: شهابالدین سهروردی ، اصالت وجود ، و حکما) ایشان در مواردی نیز به بررسی و نقد آرای شیخ اشراق پرداخته است؛ ازجمله: علم الهی، علم فعلی حقتعالی و تقدم آن بر اشیا، (ببینید: علم الهی و شهابالدین سهروردی) عدم رجوع صفات الهی به یکدیگر (ببینید: اسما و صفات الهی و علم الهی) و مباحث نفس و تناسخ. (ببینید: نفس و تناسخ) در استمرار مکتب اشراق، شخصیتهایی مانند خواجهنصیرالدین طوسی، قطبالدین شیرازی، جلالالدین دوانی، احمد خفری، منصور باغنوی و میرداماد نیز مورد توجه امامخمینی بودهاند. ایشان از خواجهنصیر با عناوینی چون محقق خبیر، افضل متاخرین و اکمل متقدمین یاد کرده است (ببینید: خواجهنصیرالدین طوسی) و ضمن بهرهگیری از آرای فلسفی و کلامی خواجهنصیر، در برخی موارد آنها را نقد کرده است، ازجمله علم تفصیلی حقتعالی، (ببینید: علم الهی) عمومیت قدرت حقتعالی، (ببینید: قدرت الهی) چگونگی حصول کثرات، نفوس و افلاک. (ببینید: فلک و عقل(۱)) همچنین امامخمینی از جلالالدین دوانی با عناوینی چون محقق، علامه و فاضل یاد کرده و برخی از مبانی او را بررسی کرده است. (ببینید: حکما) ایشان برای یادکرد از میرداماد از عناوینی چون المحقق البارع، السند الممجد، الاستاذ، ذوالرئاستین العقلیة و النقلیة و استاذ الکل فی الکل بهره برده و کتاب قبسات او را یکی از کتابهای کمنظیر خوانده است. (ببینید: حکما) ازجمله موضوعهایی که امامخمینی درباره آنها از آثار میرداماد بهره برده عبارتاند از: شرور، قضا و قدر و حدوث دهری. (ببینید: حدوث و قدم) از سوی دیگر، ملاصدرا به عنوان بنیانگذار حکمت متعالیه در شکلگیری نظام فلسفی امامخمینی تاثیر بسزائی داشته است. ایشان از ملاصدرا با تعابیری چون: مولانا الفیلسوف صدر الحکما و المتالهین، حکیم بزرگ، شیخ مشایخ الاولیاء و الحکما، صدر صدور المتالهین و العرفاء و مجدد حکمت مابعدالطبیعه یاد میکند و فلسفه ملاصدرا را برگرفته از معارف و متون دینی میداند و نه حکمت یونانی. (ببینید: ملاصدرا، حکما ، و فلسفه) امامخمینی مهمترین مبانی حکمت متعالیه را در آثار خود به کار گرفته است؛ ازجمله اصالت وجود، (ببینید: اصالت وجود) تشکیک در وجود، (ببینید: تشکیک در وجود) حرکت جوهری، (ببینید: حرکت جوهری) حدوث و قِدم زمانی عالم، (ببینید: حدوث و قدم) امکان فقری، (ببینید: علیت ، وحدت وجود ، و وجود رابطی) جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء، (ببینید: قواعد فلسفی و نفس) اتحاد عاقل و معقول (ببینید: اتحاد عاقل و معقول) و معاد جسمانی. (ببینید: معاد) ایشان به برخی شارحان حکمت متعالیه نیز مانند ملاهادی سبزواری توجه داشته و شرح منظومه او را تدریس کرده است. (ببینید: حکما)
شخصیتهای عرفانی
امامخمینی با شخصیتهای مهم عرفانی آشنا بود و در آثار ایشان ارجاع به کلمات برخی از متقدمان از اهل تصوف و معرفت مانند بایزید بسطامی، جنید بغدادی، منصور حلاج و شبلی، فراوان مشاهده میشود. (ببینید: عرفا) افزون بر این، امامخمینی با سنت شعر فارسی و عرفان ادبی آشنا بوده و در این میان مثنوی مولوی و دیوان حافظ، بیش از دیگر آثار مورد توجه ایشان بوده است: (ببینید: عرفان ، شعر ، و دیوان امام)
عرفان نظری
محیالدین ابنعربی بیشترین تاثیر را در شخصیت عرفانی امامخمینی داشته است؛ چنانکه عمده تحلیلهای ایشان در هستیشناسی عرفانی بر مدار وحدت وجود از نگاه ابنعربی میگردد. ایشان از ابنعربی با عناوینی چون شیخ کبیر و شیخ عارف یاد کرده و در نامه خود به میخائیل گورباچف کتابهای عرفانی ابنعربی را به عنوان یکی از منابع شناخت اسلام معرفی کرده است. (ببینید: محیالدین ابنعربی و نامه به میخائیل گورباچف) از سوی دیگر، دفاع امامخمینی از حریم عرفان و عارفان را میتوان در تقابل با شخصیتهایی مانند قاضیسعید قمی، محمدباقر مجلسی و نیز برخی جاهلان صوفی دید که نتوانستهاند سخن عرفا را بر قوانین صحیح و مقدمات حکمی تطبیق کنند. (ببینید: قمی، قاضی سعید ، عرفا ، کلام ، و عرفان) البته ایشان برخی آرای ابنعربی را نمیپذیرد و در آثار خود بهویژه تعلیقات علی شرح فصوص الحکم، در برخی دیدگاههای او مناقشه کرده است. (ببینید: محیالدین ابنعربی و تعلیقات علی شرح فصوص الحکم) امامخمینی همچنین به آثار برخی از پیروان ابنعربی، ارجاعاتی دارد که از آن میان میتوان به صدرالدین قونوی، مؤیدالدین جَندی، عبدالرزاق کاشانی، داوودبنمحمود قیصری و محمدبنحمزه فناری اشاره کرد. (ببینید: عرفا) ایشان با توجه به مبانی و اصول قونوی، از او با عناوینی چون محقق، عارف بزرگ و جانشین ابنعربی یاد کرده است (ببینید: عرفا ، قاعده الواحد ، عقل(۲) ، و نفس رحمانی)؛ همچنین ضمن شرح برخی تفسیرهای قیصری، در مواردی، با استناد به احادیث اهل بیت(ع) و استاد خود شاهآبادی، کلام قیصری را نقد کرده است. (ببینید: عرفا و تعلیقات علی شرح فصوص الحکم) ایشان همچنین در تعلیقات خود بر مصباح الانس، در مواردی مانند: معلومات الهی، مسائل علم عرفان، حقیقت انسانی و حقیقت وجود، کلام فناری را بررسی و نقد کرده است. (ببینید: تعلیقات علی مصباح الانس و عرفا) ازجمله عارفانی که امامخمینی بسیار از او اثر گرفته، آقامحمدرضا قمشهای است که از وی به «شیخ مشایخنا» نام برده است؛ زیرا میرزاهاشم اشکوری شاگرد قمشهای و شاهآبادی شاگرد اشکوری و امامخمینی شاگرد شاهآبادی است؛ از اینرو امامخمینی را میتوان امتداد مکتب تهران که خود امتداد مکتب اصفهان است، دانست. دو اثر اصلی امامخمینی در عرفان نظری یعنی شرح دعا السحر و مصباح الهدایه با آثار قمشهای شباهت معنایی دارد و ایشان در مباحثی چون وحدت اطلاقی وجود، ولایت و ربّ عین ثابت محمدی، متاثر از قمشهای است (ببینید: عرفا ، وحدت وجود ، خلافت و ولایت ، اسم اعظم ، اعیان ثابته ، و انسان کامل)؛ البته ایشان در مباحثی نظیر موضوع تعین در بحث اعیان ثابته و سفرهای چهارگانه به آرای قمشهای نقد دارد. (ببینید: عرفا و اسفار اربعه) ازجمله عرفای معاصر که امامخمینی متاثر از او است، استاد ایشان شاهآبادی است. امامخمینی در برابر استاد خود، تواضع و احترام خاصی داشت و از وی با عناوینی چون: شیخ بزرگوار و عارف بالله یاد کرده و تعبیر «روحی فداه» را درباره او به کار برده است. (ببینید: محمدعلی شاهآبادی) امامخمینی از طریق شاهآبادی در سلسله شارحان ابنعربی قرار گرفته است و نیز برخی دیدگاههای شاهآبادی را بررسی کرده است و ازجمله آنها تشبیه و تنزیه، (ببینید: تشبیه و تنزیه) اسمای ذاتی (ببینید: اسما و صفات) و رجعت (ببینید: محمدعلی شاهآبادی) است.
عرفان عملی
امامخمینی مباحث عرفان عملی خود را مرهون شخصیتهایی مانند خواجهعبدالله انصاری، ابنعربی، کاشانی و ملاصدرا است. (ببینید: عرفان) ایشان در بحث عرفان عملی از انصاری بیش از دیگران متاثر است و از او با عناوینی چون عارف کامل و سالک یاد کرده است؛ چنانکه در آثار اخلاقی ـ عرفانی خود مقاماتی مانند توبه، (ببینید: توبه) شکر، (ببینید: شکر) صبر، (ببینید: صبر) رضا (ببینید: رضا) و توکل (ببینید: توکل) را بررسی کرده است، اما میتوان عرفان عملی ایشان را استمرار کاشانی دانست. امامخمینی، با تاثیرپذیری از کاشانی، موضوعهای مهمی چون سرّ ریاضت، نقش ریاضت، خروج انسانیت از انانیت نفس را در عرفان عملی به کار گرفته است. (ببینید: قلب ، سیر و سلوک ، مقامات ، و عرفان) در آثار ایشان مراحل سیر و سلوک، مؤلفههای سلوکی، سیر سالک و اسفار اربعه، همچنین مباحث قرب نوافل، قرب فرایض، تقلب قلب و تجلی ذاتی، وامدار عرفان کاشانی است. (ببینید: عرفان ، عرفا ، قرب نوافل و فرایض ، قلب ، سیر و سلوک ، و تجلی)
شخصیتهای کلامی
اقتباسهای امامخمینی از شخصیتهای علمی در زمینه علم کلام نیز قابل ملاحظه است. ایشان به شخصیتهای مطرح در کلام، در گرایشهای اشعری، معتزلی و شیعی توجه داشته و آرای آنان را بررسی کرده است. ایشان روش برخی متکلمان در بیان معارف الهی را نمیپسندد و با استفاده از اندیشه فلسفی، بسیاری از مطالب نادرست برخی متکلمان را نقد کرده است. (ببینید: کلام)
- متکلمان امامیه: امامخمینی در آثار خود به برخی مبانی متکلمان شیعی توجه داشته و از متکلمانی مانند شیخ صدوق، شیخ مفید، سیدمرتضی، خواجهنصیرالدین طوسی و علامه حلّی به بزرگی یاد کرده است. ایشان به منابعی که مدارک یا مباحث کلامی در آنها آمده، مانند بحارالانوار، توحید صدوق، تجرید الاعتقاد، مرآة العقول، عبقات الانوار و شوارق الالهام ارجاعات فراوانی داده است. (ببینید: کلام)
- متکلمان غیرامامی: امامخمینی دیدگاههای برخی متکلمان اشعری مانند ابوالحسن اشعری، محمد غزالی، فخر رازی و محمدبنعبدالکریم شهرستانی، را نقد کرده است؛ ازجمله سخن اشعری در بحث قدرت، فعل الهی و نفی علیت را نقد کرده است (ببینید: کلام ، قدرت الهی ، و علیت)؛ چنانکه نظر غزالی در بحث تقسیم علوم را نمیپسندد (ببینید: علوم) و برخی آثار وی مانند کتاب احیاء العلوم را کتاب اخلاقی نمیداند. (ببینید: اخلاق) ایشان در موارد متعددی آرای فخر رازی در مباحثی چون وجود ذهنی، مبحث ادراک، بخت و اقبال، نفس و جسم را نادرست دانسته است (ببینید: وجود ، علم ، علم الهی ، اسما و صفات ، نفس ، و جسم)؛ همچنین دیدگاه ـ شهرستانی را در بحث جسم بررسی و نقد کرده است (ببینید: جسم)؛ چنانکه در آثار خود به کتاب ـ الملل و النحل وی ارجاعات متعددی دارد. (ببینید: حدوث و قدم و خداشناسی)
امامخمینی به دیدگاههای برخی متکلمان معتزلی مانند قاضیعبدالجبار معتزلی، ابوهاشم نظّام و عبدالله کعبی نیز توجه داشته و ضمن بررسی برخی مبانی آنها مانند تفویض، طلب و اراده، افعال حقتعالی و جسم، بعضی را ردّ کرده است. (ببینید: جسم ، جبر و اختیار ، و کلام)