شرک: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی امام خمینی
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۵۱: خط ۱۵۱:
== پیوند به بیرون ==
== پیوند به بیرون ==
* باقر صاحبی، [https://books.khomeini.ir/books/10006/357/ شرک]، دانشنامه امام‌خمینی، ج۶، ص۳۵۷–۳۶۵.
* باقر صاحبی، [https://books.khomeini.ir/books/10006/357/ شرک]، دانشنامه امام‌خمینی، ج۶، ص۳۵۷–۳۶۵.
[[رده:مقاله‌های آماده ارزیابی]]
[[رده:مقاله‌های ارزیابی‌شده]]
[[رده:مقاله‌های جلد ششم دانشنامه]]
[[رده:مقاله‌های جلد ششم دانشنامه]]

نسخهٔ ‏۲۴ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۱۴:۵۳

شرک، شریک قائل‌شدن برای خداوند سبحانه و تعالی.

معنی

شرک به معنای مشارکت و همراه‌شدن در چیزی و مقابل انفراد است.[۱] این واژه در اصطلاح کلامی و فقهی به معنای اعتقاد به دو «اله» یا بیشتر یا شریک قائل‌شدن برای خداوند تعالی در فرمانروایی یا ربوبیت است.[۲] امام‌خمینی شرک را اعتقاد به دو مبدأ برای عالم،[۳] یا عبودیت غیر خداوند به عنوان اله یا اعتقاد به تأثیر استقلالی در عالم برای غیر خداوند[۴] می‌داند.

از واژگان مرتبط با شرک، الحاد و کفر است. الحاد به معنای منحرف‌شدن از حق است[۵] و مقصود از آن انحراف از توحید و میل به شرک است[۶] و گاهی به معنای کفر به کار می‌رود.[۷] تفاوت کفر با شرک در این است که کفر انکار وحدانیت حق‌تعالی یا نبوت پیامبر اسلام(ص)[۸] یا یکی از ضروریات دین[۹] است و از این نظر کفر اعم از شرک است؛ از این‌رو برخی معتقدند در اصطلاح قرآن کریم کفر به معنای شرک نیست؛ چون شامل اهل کتاب هم می‌شود و قرآن اهل کتاب را از نظر تاریخی مشرک نمی‌داند، ولی کافر می‌داند و حتی کافر اعم از مشرک و اهل کتاب است؛ یعنی افراد ملحد را نیز دربر می‌گیرد[۱۰]؛ بنابراین عناوینی چون کفر، الحاد و شرک برای اعتقاد غیر موحد به کار می‌رود و مشرک و کافر و ملحد در این جهت مشترک‌اند که از جرگه توحید خارج و از مغفرت الهی بی‌نصیب‌اند.[۱۱]

از سوی دیگر، ممکن است گروهی تنها از حیث کلامی و اخلاقی مشرک باشند نه از جهت فقهی، و احکام فقهی مانند نجاست بر آنان بار نشود؛ زیرا مشرک دو کاربرد دارد: مشرک وصفی و مشرک اسمی. گاه شرک به عنوان وصف فعلی برای گروهی به کار می‌رود که عقیده یا عملشان شرک‌آلود و مشرکانه است، بدون اینکه خودشان از گروه‌های مشرک باشند؛ مانند کاربرد مشرک برای افراد دارای ایمان ضعیف. گاهی نیز مشرک به عنوان اسم بر جمعی گفته می‌شود، مانند ملحدان و بت‌پرستان.[۱۲] آنجاکه عنوان مشرک برای اهل کتاب به کار می‌رود، مراد شرک وصفی است که با توحید و اقرار به نبوت پیامبرشان منافات ندارد و آنجاکه عنوان یادشده در مقابل اهل کتاب قرار گرفته، مقصود شرک اسمی و مشرکان و بت‌پرستان است. در این صورت اهل کتاب داخل در مشرکان به معنای اسمی، یعنی ملحد و بت‌پرست نیستند.[۱۳]

پیشینه

انسان‌ها در آغاز بر اساس فطرت خود معتقد به توحید بوده‌اند و اعتقاد به شرک به جهت انحراف و نداشتن درک صحیح از مسائل غیر محسوس و ماورایی به وجود آمد و گروهی برای اینکه نمی‌توانستند آن حقایق را درک کنند، موجودی ملموس را می‌تراشیدند تا صفات خداوند را در آن واسطه‌ها ببینند[۱۴]؛ این است که شرک به خدای تعالی پیشینه دیرینه‌ای دارد و بشریت پیوسته به آن مبتلا بوده‌است.[۱۵] در حقیقت انسان‌های اولیه بت را از آن جهت می‌پرستیدند که آن را نماینده و رمز یک امر حقیقی دیگر می‌دانستند که اصل آن مخفی است، و بت مظهر آن امر مخفی است؛ بت‌پرستی در هند از همین نوع است و طبقه دانشمند و روشنفکر با خلوص نیت و حسن عقیده به بت احترام می‌گذارند؛ چون آن را مظهر موجود عالی و مطلق که قابل ستایش است می‌دانند؛ در حالی‌که مردم ساده‌دل و جاهل بت را یک موجود زنده و فعال می‌دانند و می‌ستایند و گروهی دیگر در داخل بت روح و روانی نهفته قائل‌اند و آن را می‌پرستند.[۱۶]

در عصر کنونی نیز ادیانی مانند هندوئیسم، بودیسم و شینتو، بت می‌پرستند.[۱۷] از سوی دیگر، پرستش نیاکان نیز در میان گروهی رواج داشته که ریشه آن ازجمله در ترس از بازگشت مردگان بوده‌است.[۱۸] تقدیم هدایا به قبور مردگان از روی همین احساس و عقیده دربارهٔ ارواح آنها پیدا شده‌است.[۱۹] این اعتقاد کم‌کم به نیاکان‌پرستی تبدیل شد و اکنون مظاهر آن در سرزمین‌هایی مانند ژاپن به چشم می‌خورد و بتان در مواردی مجسمه نیاکان‌اند.[۲۰] مصریان نیز از مراحل مختلف ادیان ابتدایی گذر کردند و به خدایان محلی که معمولاً به شکل حیوانات اهلی و وحشی بود، روی آوردند و در دوره‌ای نیز آنان به پرستش آفتاب معتقد شدند[۲۱] و فرعون‌های مصر خدایانی از نسل آفتاب به‌شمار می‌آمدند.[۲۲] در ایران پیش از ظهور زرتشت، آیین مغان رواج داشت و بنابر نظر برخی پژوهشگران، دوگانه‌پرستی و ایمان به خدای خیر و شر در دین زرتشت از مغان قدیم ایران آمده‌است.[۲۳]

در قرآن کریم تأکید بسیاری بر نفی و نکوهش شرک شده و بیشتر مراد از شرک، شرک عبادی است؛ زیرا اگر کسی شرک در عبادت نداشته باشد و در عبادت موحد باشد، قهراً شرک در ذات و صفات نیز نخواهد داشت.[۲۴] بعضی آیات قرآن شرک را گناهی نابخشودنی و از بزرگ‌ترین گناهان معرفی کرده‌اند.[۲۵] در روایات نیز شرک در عبادت بزرگ‌ترین گناه کبیره معرفی شده‌است.[۲۶] رسیدن به توحید جز با شناخت شرک و نفی همه اقسام آن ممکن نیست، شرک ریشه اصلی همه انحرافات و بدترین ظلم، ظلم به توحید است و مشرکان نخستین و بزرگ‌ترین مانع بسط توحید و رشد معارف آسمانی‌اند.[۲۷]

عرب‌های زمان جاهلیت از جهت عقیده یکسان نبودند. برخی از آنان موحد و پیرو دین حنیف، برخی صابئی، یهودی، مسیحی و مجوس، گروهی نیز بت‌پرست بودند؛ اما همه آنان به خداوند اعتقاد داشتند.[۲۸] بنابر آیات الهی، آنان خداوند را خالق جهان می‌دانستند و از این جهت تفاوتی میان آنان نبود[۲۹]؛ اما بت‌های خود را «ربّ» می‌شمردند.[۳۰]

متکلمان در دفاع از دین به بحث از شرک و جواب از شبهات مشرکان و ملحدان پرداخته‌اند و افزون بر مناظره‌هایی که با ملحدان داشتند،[۳۱] در کتاب‌های کلامی از اقسام شرک و اثبات توحید بحث کرده‌اند.[۳۲] امام‌خمینی نیز به بحث از حقیقت، اقسام و ویژگی‌های شرک به‌ویژه شرک خفی پرداخته و ازجمله شرک در نگاه وهابیت را نقد و بررسی کرده‌است.[۳۳]

حقیقت و اقسام شرک

میان دو مفهوم توحید و شرک نوعی تقابل وجود دارد: توحید، اعتقاد به وحدت و یگانگی و نفی کثرت است؛ در حالی‌که شرک اعتقاد به تعدد و مشارکت آلهه و انکار وحدت و یگانگی خداوند است. با توجه به تقابل مفهوم توحید و شرک، بررسی اقسام و احکام شرک به فهم بهتر توحید و مسائل مربوط به آن کمک می‌کند.[۳۴] شرک به دو قسم شرک در عقیده و شرک در عمل تقسیم می‌شود.[۳۵]

شرک در عقیده

شرک در عقیده خود به سه قسم ذاتی، صفاتی و افعالی تقسیم می‌شود:

شرک ذاتی

این شرک به معنای آن است که انسان ذات خداوند را مرکب بداند یا به وجود دو یا چند خدا در عرض یکدیگر معتقد باشد.[۳۶] بر این اساس شرک ذاتی دارای دو معناست: یکی اعتقاد به مرکب‌بودن ذات الهی و دیگری اعتقاد به تعدد ذات الهی. بر اساس معنای نخست اعتقاد به مرکب‌بودن ذات الهی مستلزم شرک است؛ یعنی ترکیب ذات خداوند از آلهه متعدد؛ مانند ترکیب اقانیم ثلاث (اب، ابن و روح القدس) که عقیده مسیحیان است.[۳۷]

اعتقاد به ترکیب عقلی، دربارهٔ خداوند در میان عامه مردم کمتر رواج دارد و در مقابل، اعتقاد به ترکیب ذات الهی از اجزای خارجی[۳۸] در طول تاریخ رواج بیشتری داشته‌است. آنان خداوند را در قالب موجودی جسمانی و مادی و دارای اعضا و جوارح تصور می‌کردند و چنین عقیده‌ای نوعی شرک ذاتی است؛ بر این اساس فرقه مجسمه از مسلمانان که ذات الهی را ذاتی جسمانی می‌دانند، مشرک به شرک ذاتی‌اند.[۳۹]

بر اساس معنای دوم، شرک ذاتی اعتقاد به تعدد ذات الهی است[۴۰]؛ البته هر گونه اعتقاد به معبودهای متعدد مستلزم شرک ذاتی نیست،[۴۱] بلکه شرک ذاتی در جایی صدق می‌کند که انسان به وجود دو یا چند مبدأ مستقل قائل باشد که همگی در عرض یکدیگر واجد اوصاف خدایی‌اند. امام‌خمینی نیز شرک ذاتی را در برابر توحید ذاتی می‌داند[۴۲] و براین باور است که شرک ذاتی، مانند اعتقاد به دو مبدأ برای عالم است که یکی نور (یزدان) و یکی ظلمت (اهریمن) است.[۴۳]

امام‌خمینی چند گروه را به عنوان مشرک ذاتی برمی‌شمارد و ازجمله این گروه ثنویه‌اند. ایشان، در بیان عقاید ثنویه و طایفه‌های آنان خاطرنشان کرده‌است که ثنویه به دو اصل قدیم و ازلی قائل‌اند؛ یعنی هر دو در ازلیت مساوی‌اند؛ اما در جوهر، طبع، فعل، مکان و حیز، آبدان و ارواح مخالف‌اند.[۴۴] ثنویه در این زمینه دو دلیل اقامه کرده‌اند: یکی دلیل استحسانی و دیگری برهانی. دلیل اول اینکه باید خداوند منشأ خیرات باشد و خداوندی که منشأ خیرات است، نمی‌تواند منشأ شرور و ظلمت باشد. از طرفی در عالم شرور و مضراتی است؛ پس باید آنها نیز دارای مبدئی باشند که موجد آنها باشد.[۴۵] دلیل دوم آن است که باید میان علت و معلول سنخیت و توافق و ملایمت باشد و دو معلول متقابل و متضاد با یکدیگر نمی‌توانند از علت واحد، وجود پیدا کنند؛ پس باید دو مبدأ خیر و شر که همان یزدان و اهریمن‌اند، وجود داشته باشند.[۴۶] ایشان مزدکیه، دیصانیه، تناسخیه، کینویه و مرقونیه را ازجمله فرقه‌های ثنویه می‌داند.[۴۷]

گروه دیگر مسیحیان‌اند. پس از مسیح(ع) در میان پیروان او اختلاف افتاد و آنان برای خدا اقنوم‌های سه‌گانه قائل شدند و خدا را در جوهرْ یک و در اقنومْ سه می‌دانستند. اقنوم به معنای اصل است، یعنی به ذات خدا با اقنوم وجود، اَب و با اقنوم علم، ابن و با اقنوم حیات، روح‌القدس می‌گفتند و عقیده داشتند که علم تجسد پیدا کرده و عیسی پسر خداست و گروهی عقیده داشتند که عیسی مسیح (ع) ناسوت کلی و قدیم و ازلی است و مریم(ع) خدای ازلی را زائیده است و مسیح پسر خدا و غیر مخلوق و از جنس پدرش است.[۴۸] همچنین حرنانیون که میان تثلیث نصاری و شرک ثنویه جمع کرده‌اند و به پنج اصل قائل‌اند: دو تا زنده و فاعل که باری‌تعالی و نفس است و یکی منفعل که هیولی است و دو تا غیر فاعل و غیر منفعل که دهر و خلأ است.[۴۹]

شرک صفاتی

شرک صفاتی اعتقاد به این است که صفات الهی با ذات خداوند مغایرند و وجودی مستقل از وجود ذات دارند. با توجه به دقیق‌بودن بحث رابطه صفات با ذات، در میان مذاهب متعدد کلامی دربارهٔ صفات ذاتی واجب اختلاف است؛ معتزله بر اساس نسبتی که به آنان داده شده قائل به تعطیل و نفی صفات ذاتی‌اند. محققانِ امامیه به عینیتِ صفات ذاتی با ذات و اشاعره به زایدبودن صفات ذاتی بر ذات، اعتقاد دارند. لازمه اعتقاد به اینکه صفات ذاتی جدای از ذات و همچون خود ذات قدیم است، تعدد قدما و شرک است؛ ولی چون این مسئله بسیار دقیق است و بیشتر در میان علمای کلام مطرح است و توده مردم از آن آگاه نیستند، و به‌طور طبیعی چنین اعتقادی از لحاظ فقهی موجب خروج از قلمرو اسلام و توحید نمی‌شود؛ اگرچه آثار کلامی آن محفوظ است.[۵۰] امام‌خمینی نیز شرک صفاتی را در برابر توحید صفاتی می‌داند[۵۱] و از دیدگاه عرفانی واقع‌شدن در حجاب اسمائی و صفاتی را نوعی از شرک در صفات می‌شمارد.[۵۲] ایشان معتقد است انسان در عالم طبیعت به جهت وقوع در کثرت و ملاحظه آن، صفاتی مانند قدرت و علم را به غیر خداوند استناد می‌دهد و دیگران را قادر و عالم می‌پندارد و این از دیدگاه عرفانی شرک است.[۵۳]

شرک افعالی

این شرک به این معناست که انسان آثار را به علل و اسباب طبیعی نسبت دهد. معتزله که علل و اسباب طبیعی را در تأثیر مستقل می‌پندارند، به شرک در توحید افعالی دچارند.[۵۴]

شرک در افعال خود دارای دو قسم است:

  1. شرک در خالقیت به معنای اعتقاد به وجود دو یا چند خالق مستقل؛
  2. شرک در ربوبیت به معنای اعتقاد به استقلال هر یک از پدیده‌های طبیعی در ربوبیت و تدبیر استقلالی عالم. این نوع شرک در میان اقوام و ملل مختلف رواج بسیاری داشته‌است.[۵۵]

امام‌خمینی نیز در تبیین شرک افعالی بر این باور است که اگر کسی فعل حق‌تعالی را واحد نداند و شریک در الوهیت برای او قائل باشد، مشرک به شرک در افعال است[۵۶]؛ زیرا اگر دو علت مستقل الهی بر چیزی وارد شوند، فساد و ابطال آن چیز لازم می‌آید و هیچ موجودی وجود پیدا نمی‌کند. از این جهت شریک در فعل الهی ممکن نیست؛ همچنان‌که تفویض در فعل الهی راه ندارد[۵۷] و قائل به تفویض، مشرک است.[۵۸] به باور ایشان انفکاک معلول از علت و اعتقاد به واسطه و استناد علل حوادث به غیر خداوند، شرک در افعال است؛ زیرا فاعل حقیقی حق‌تعالی است[۵۹] (ببینید: توحید(۱)). برخی از متکلمان[۶۰] برای تنزیه و تقدیس خداوند از شرک در افعال بر این عقیده‌اند که میان اشیا علیت و معلولیت نیست و مبدأ همه، وجود واجب‌تعالی است؛ چنان‌که اشاعره تمام علل و معلولات را در عالم بی‌اثر دانسته و علیت غیر واجب‌تعالی را به‌کلی انکار کرده‌اند و اثبات آن را موجب شرک می‌دانند؛ اما حکما این سخن را نپذیرفته‌اند و معتقدند میان اشیا، علیت و معلولیت است با وجود این همه معلول‌ها عین ربط به علت حقیقی و خداوندند.[۶۱]

شرک عبادی

آنچه بیش از همه در قرآن کریم مطرح است، نفی شرک در عبادت یعنی شرک در عمل است؛ زیرا در عصر نزول قرآن بیشتر مردم گرفتار این نوع شرک بودند و نوعاً یگانگی ذات و وحدت خالق و تا حدی توحید ربوبیت را قبول داشتند.[۶۲] به اعتقاد امام‌خمینی، مشرکان صدر اسلام توحید ذاتی و توحید در ربوبیت را قبول داشتند و هرگز معتقد به خدایان متعدد در عرض واحد نبوده‌اند، بلکه صفات خدایی را تنها برای یک خداوند اثبات می‌کردند؛ ولی شرک در عبادت داشتند؛ زیرا آنان بت‌ها را می‌پرستیدند و آنها را واسطه میان خود و خدای متعال می‌دانستند؛ چنان‌که قرآن از آنان نقل کرده‌است «ما نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِیقَرِّبُونا إِلَی اللَّهِ زُلْفی»[۶۳]؛ از این‌رو کلمه «لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ»[۶۴] آمده‌است تا آنان را از این عقیده بازدارد و بیان کند که پرستش مخصوص خداوند است. پس این کلمه برای اثبات توحید در عبادت است نه توحید در الوهیت که پیش از آمدن دین اسلام، نزد آنان ثابت بوده‌است[۶۵]؛ بنابراین مفهوم توحید در قرآن بر نفی شرک در عبادت دلالت دارد؛ زیرا مشرکان آن زمان توحید ذاتی را قبول داشتند و انکار آنان مربوط به توحید عبادی بوده‌است.[۶۶] شرک در عبادت دارای مراتب گوناگونی است که از جهت ظهور و خفا در یک سطح نیست[۶۷] و به شرک جلیّ و خفیّ تقسیم شده‌است.[۶۸]

شرک جلیّ

مرتبه آشکار و جلیّ شرک در انجام مناسک عبادی و اعمال خاص برای غیر خداوند است[۶۹] و یکی از مصادیق آن پرستش بت‌های سنگی است. امام‌خمینی با اذعان به اینکه یکی از اقسام شرک، شرک در عبادت است، شرک جلیّ را عبادت و پرستش بیشتر از یک خدا یا صورت خدایان می‌داند که شرک بیشتر مشرکان این‌گونه بوده‌است.

ازجمله این مشرکان این موارد است:

  1. اصحاب هیاکل: این گروه بر این باور بودند که انسان نمی‌تواند پرستش خدای بزرگ را انجام دهد؛ بنابراین به واسطه‌ای نیازمند است که با آن به خدای بزرگ تقرب پیدا کند؛ از این‌رو قائل به وساطت ارواح مجرد شدند و از آنجاکه ارواح مجرد قابل دیدن نبودند برای آنها هیکل‌هایی به عنوان بدن‌های این ارواح قائل شدند، نظیر ستارگان و هر یک از آن ارواح مدبر را متعلق به یکی از ستارگان دانستند و اعتقاد داشتند که تقرب به بدن‌ها تقرب به ارواح است و پرستش ستارگان پرستش ارواح است که انسان را به خدای بزرگ نزدیک می‌کند. آنان برای هفت ستاره تشریفاتی قائل بودند و بر همین اساس نیازهای خود را از ستارگان می‌خواستند؛ البته هر یک از سیارات را برای حاجت مخصوصی تعیین کرده بودند و خورشید را خدای خدایان می‌دانستند.[۷۰]
  2. اصحاب اشخاص: این گروه نیز تقرب به خدای بزرگ را از راه پرستش ستارگان می‌دانستند؛ ولی چون ستارگان طلوع و غروب دارند و همیشه نمی‌توان آنها را دید؛ صورت‌هایی به شکل هیاکل هفت سیاره درست کردند و از آن به بعد، اصنام و بت‌های ساخته‌شده را پرستش می‌کردند که از طریق آنها به خدا تقرب جویند و هر بت فلزی را مناسب یکی از ستارگان قرار دادند و آنها را شفیع نزد خدای بزرگ می‌دانستند.[۷۱]
  3. بت‌پرستان عرب: گروهی از عرب‌های عصر جاهلیت نیز بت‌پرست بودند و بت‌هایی با نام‌هایی چون ودّ، سواع، یغوث، یعوق، یسر، لات و عزی، منات، هبل و اساف را می‌پرستیدند،[۷۲] بلکه مشرکان عرب، بیشتر بت‌پرست بودند و در مجموع ۳۶۰ بت را می‌پرستیدند.[۷۳]

شرک خفی

در بینش اسلامی هر گونه دنیاپرستی، جاه‌پرستی و هواپرستی نوعی شرک در عبادت است.[۷۴] انسان در برخی مقاطع حیات خویش بر اسباب و علل طبیعی اعتماد می‌کند و در عمق ضمیر خویش به کارایی و گره‌گشایی استقلالی آنها ایمان دارد.[۷۵] از نظر قرآن کریم کسی که در برابر هوای نفس خویش خاضع و فرمان‌بردار است، در عمل آن را معبود و اله خود قرار می‌دهد و به عبادت آن می‌پردازد.[۷۶] این مرتبه از شرک عبادی چندان آشکار نیست و به همین دلیل شرک خفی یا پنهان نامیده می‌شود، این مرتبه از شرک اختصاص به مشرکان رسمی ندارد بلکه بسیاری از مسلمانان و مؤمنان نیز گرفتار آن‌اند.[۷۷] از آنجاکه دعوت انبیا و رُسل به سوی توحید الهی و رهایی از شرک جلی است، دعوت ائمه (ع) و اولیا دعوت خلق به توحید وجودی و رهایی از شرک خفی است.[۷۸] شرک جلیّ با ایمان جمع نمی‌شود؛ ولی شرک خفی با ایمان جمع می‌شود.[۷۹]

امام‌خمینی شرک خفیّ را اعتماد بر اسباب و تکیه بر غیر حق می‌داند؛ به گونه‌ای که ایشان با استناد به روایتی[۸۰] جابه‌جاکردن انگشتر در دست برای یادماندن مطلبی در خاطره را از مصادیق شرک خفی می‌شمارد.[۸۱] در حقیقت شرک خفی به سبب ضعف یقین و نقصان ایمان است؛ زیرا مطلق اعتماد به غیر حق و توجه به مخلوق ناشی از ضعف یقین و سستی ایمان است. ایشان مرتبه خفی‌تر شرک را حالت تلوین و عدم تمکین در توحید می‌داند و معتقد است انسان باید به مقام قلب سلیم برسد؛ یعنی قلبی که خالی از مطلق شرک و شک است[۸۲]؛ از این‌رو ایشان اخلاص نیت در عبادت عامه را تصفیه از شرک جلیّ و اخلاص در عبادت خواص را تصفیه از شرک خفیّ می‌داند که دوری از طمع و خوف است؛ زیرا در مسلک خواص طمع و خوف شرک است و اخلاص در عبادت اصحاب قلوب، اخلاص و تصفیه از انانیت است که شرک اعظم و کفر اکبر است.[۸۳]

ایشان تمام مراتب شرک خفیّ و اخفی را به حسب مقامات متوسطان می‌داند که هنوز در حجاب کثرت‌اند و به کمال مراتب اخلاص نرسیده‌اند.[۸۴] ایشان طریق خلاصی از تمام مراتب شرک (خفیّ) را منحصر در اصلاح نفس و ملکات آن می‌داند؛ پس اگر انسان حب دنیا و نفس را به ریاضت علمی و عملی از قلب خود خارج کند، اعمال او از شرک خفی خالص شده‌است.[۸۵]

از سوی دیگر، امام‌خمینی شرک در عبادت را رضای غیر حق می‌داند که اگر رضای خود باشد شرک خفیّ باطنی و اگر رضای غیر خود باشد، شرک ظاهری است و در نظر اهل معرفت، باطل است[۸۶]؛ از این‌رو اگر کسی برای وسعت روزی نماز شب بخواند یا برای دفع بلاها صدقه بدهد، این عبادات اگرچه صحیح است، ولی عبادت برای حق‌تعالی نیست و دارای نیت صادق و خالص نیست، بلکه این‌گونه عبادت برای آبادانی دنیا و رسیدن به مطلوب دنیایی است و رضای حق در آن نیست، بلکه بت نفس پرستیده شده‌است؛ اما حق‌تعالی به واسطه رحمت گسترده و ضعف انسان، این‌گونه عبادت‌ها را می‌پذیرد.[۸۷] بنابر نظر ایشان مادامی‌که قلب در تصرف شیطان یا نفس است، عبادت حق‌تعالی در آن صورت نمی‌گیرد[۸۸]؛ بر این اساس مشرک چون قلبش در عبادت و خضوع متوجه به غیر معبود حقیقی است، قلب او منکوس و وارونه است.[۸۹]

شرک در نگاه سلفیه و وهابیت

سلفیه را که در اصل اهل حدیث و احمدبن‌حنبل رواج دادند، ابن‌تیمیه و پیروان او بازخوانی کردند.[۹۰] وهابیان خود را ادامه‌دهنده راه و عقاید سلف می‌دانند.[۹۱] مهم‌ترین مسئله‌ای که موجب شده وهابیان در برابر مسلمانان دیگر (شیعی و سنی) موضع‌گیری کنند، تفسیر آنان از توحید عبادی است و این تفسیر دستاویز آنان برای مباح‌دانستن خون شیعیان و نسبت‌دادن کفر و شرک به آنان شده‌است.[۹۲]

از دیدگاه وهابیان اقرار به شهادتین و حتی اقرار به توحید در خالقیت و ربوبیت موجب داخل‌شدن در اسلام نیست؛ زیرا مشرکان نیز قائل به توحید در خالقیت بودند. وهابیان مفهوم توحید و کلمه «لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ» را به گونه‌ای معنا می‌کنند که تنها خود را موحد می‌دانند.[۹۳] آنان شرک را سه قسم می‌دانند؛ شرک در ربوبیت، شرک در اسما و صفات و شرک در عبادت و الوهیت. هر یک از این اقسام نیز به شرک اکبر، شرک اصغر و شرک خفی تقسیم می‌شوند.[۹۴] آنان معتقدند آنچه هم‌اکنون دامنگیر فرقه‌های مختلف اسلامی است، همان شرک عبادی است[۹۵] و برای آن اقسامی قائل شده‌اند. شرک در نیت و اراده، شرک در طاعت و شرک در محبت،[۹۶]

ازجمله مهم‌ترین موارد شرک از نگاه وهابیت‌اند و ازجمله اعمالی که وهابیان آنها را شرک می‌داند این امور است:

  1. استعانت از اولیای الهی: از دیدگاه وهابیان استعانت و طلب از ارواح اولیای الهی و استغاثه به ایشان جایز نیست و از مظاهر روشن شرک است.[۹۷] بنابر نظر امام‌خمینی این اعتقاد باطل است؛ زیرا مطلق حاجت‌خواستن از کسی به معنای اثبات الوهیت برای او نیست و الوهیت به این معناست که غیر خداوند در برآوردن حاجت مستقل دانسته شود؛ اما حاجت‌خواستن از اولیای الهی اگر به معنای واسطه قراردادن آنان به جهت قرب آنان به حق‌تعالی و درخواست اموری از آنان با اذن و اراده الهی، شرک نیست[۹۸] (ببینید: وهابیت).
  2. تبرک و طلب شفاکردن: به اعتقاد وهابیان تبرک به آثار به‌جامانده از پیامبر اکرم(ص) و اولیای الهی (ع) حرام است و انجام آن شرک و کفر است.[۹۹] امام‌خمینی این عقیده را رد می‌کند و معتقد است پذیرش این قول، برابر این است که گفته شود خداوند خود نیز دعوت به شرک کرده‌است؛ زیرا خود در قرآن، عسل را به‌عنوان ماده‌ای شفابخش معرفی کرده‌است[۱۰۰]؛ همچنین بعضی از آیات بر خاصیت زنده‌کردن تربت اشاره دارند؛ مانند قبضه خاکی که سامری از زیر پای جبرئیل برداشت و بر گوساله پاشید و زنده شد[۱۰۱]؛ پس طلب شفا، چیزی جز متوسل‌شدن نیست[۱۰۲] (ببینید: وهابیت).
  3. طلب شفاعت: سلفیه و وهابیان بر این باورند که اگر از غیر خداوند طلب شفاعت شود، شرک است.[۱۰۳] امام‌خمینی سخن آنان را که می‌گویند شفاعت دخالت‌دادن غیر در کارهای خداوند است، رد می‌کند و معتقد است شفاعت در حقیقت از شفع به معنای جفت‌شدن است که نور شفیع با نور شفاعت‌شونده همراه می‌شود و شخص را از عذاب می‌رهاند و در حقیقت شخص شفاعت‌شونده، پیامبر (ص) و امام (ع) را واسطه قرار می‌دهد که خداوند گناه او را ببخشد[۱۰۴] (ببینید: شفاعت).
  4. نذر برای غیر خداوند: حنبلیان نذر برای قبور را معصیت می‌دانند.[۱۰۵] به اعتقاد وهابیان نذر برای غیر خداوند مانند اولیای الهی، نوعی شرک در عبودیت است.[۱۰۶] امام‌خمینی معتقد است اگر نذر برای خداوند، پیامبر یا امام باشد، در صورتی که نذر امر راجحی باشد و ثواب آن به پیامبر یا امام برسد، جایز است؛ در غیر این صورت نذر مشروع نیست، بلکه حرام است[۱۰۷] (ببینید: وهابیت).
  5. بناسازی بر قبور: سلفیان و وهابیان اعتقاد دارند بناساختن بر قبور بدعت است. آنان بر این عقیده‌اند که این بناها، مساجد ساخته‌شده بر قبورند و با استناد به روایاتی که امر به مسطح‌کردن قبور می‌دهند،[۱۰۸] آن را داخل در شرک دانسته‌اند.[۱۰۹] امام‌خمینی معتقد است اگر ساخت گنبد و بارگاه، عبادت آنها باشد، باید طواف به دور کعبه نیز نوعی پرستش سنگ باشد؛ در حالی‌که خود این افراد چنین اعتقادی ندارند[۱۱۰]؛ اما روایتی که در آن، امر به مسطح‌کردن قبورِ مرتفع شده، مربوط به قبرهایی است که در آن زمان به صورت گُرده‌ماهی (برآمدگی پشت ماهی) می‌ساختند؛ علاوه بر روایت دستور به صاف‌کردن این نوع قبرها می‌دهد، نه محو آنها[۱۱۱] (ببینید: وهابیت).
  6. سجده بر قبور: اندیشمندان اسلامی سجده برای غیر خداوند را جایز نمی‌دانند.[۱۱۲] وهابیان، سجده بر قبور را از مصادیق شرک و سجده برای غیر خداوند می‌دانند.[۱۱۳] امام‌خمینی معتقد است گرچه سجده برای غیر خدا جایز نیست؛ اما اگر با نیت عبادت و پرستش قبر همراه نباشد، شرک به حساب نمی‌آید، بلکه گاهی اطاعت از امر خداوند است؛ مانند سجده فرشتگان بر آدم(ع) که طبق بعضی آیات[۱۱۴] به امر خداوند واقع شد[۱۱۵]؛ همچنین سجده حضرت یعقوب(ع) و فرزندانش بر یوسف(ع)[۱۱۶] و اگر هر نوع سجده بر غیر خداوند شرک باشد، باید عمل فرشتگان و حضرت یعقوب (ع) هم شرک بوده باشد؛ اما این سجده، نوعی تواضع و احترام و امری متعارف است[۱۱۷] (ببینید: وهابیت).

پانویس

  1. ابن‌فارس، معجم مقاییس اللغه، ۳/۲۶۵؛ راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۴۵۱.
  2. طباطبایی، المیزان، ۱۷/۵۴؛ صدر، ماوراء الفقه، ۹/۲۶۱.
  3. امام‌خمینی، کشف اسرار، ۱۱.
  4. امام‌خمینی، کشف اسرار، ۴۰.
  5. طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۷/۳۰۷؛ راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۷۳۷.
  6. ابوالفتوح حسینی، مفتاح الباب، ۱۵۳؛ جوادی آملی، توحید در قرآن، ۵۷۵.
  7. حلی، الباب الحادی‌عشر، ۱۵۳.
  8. امام‌خمینی، الطهاره، ۳/۴۳۷ و ۴۴۲؛ جوادی آملی، توحید در قرآن، ۵۷۴.
  9. کاشف‌الغطاء، کشف الغطاء عن مبهمات الشریعة الغراء، ۴/۳۲۹.
  10. مطهری، مجموعه آثار، ۱۵/۹۸۶–۹۸۷.
  11. جوادی آملی، توحید در قرآن، ۵۷۶.
  12. جوادی آملی، توحید در قرآن، ۵۷۲.
  13. جوادی آملی، توحید در قرآن، ۵۷۳.
  14. مطهری، مجموعه آثار، ۱۵/۹۴۳–۹۴۴.
  15. توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۱۹.
  16. ناس، تاریخ جامع ادیان، ۱۹–۲۰.
  17. توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۱۹.
  18. توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۱۹.
  19. ناس، تاریخ جامع ادیان، ۲۴.
  20. ناس، تاریخ جامع ادیان، ۴۲۸؛ توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۱۹.
  21. توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۲۴.
  22. توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۵۴؛ توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۲۶.
  23. مطهری، مجموعه آثار، ۱۴/۲۰۰؛ توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۶۱.
  24. لقمان، ۱۲؛ کهف، ۱۱۰؛ آل عمران، ۶۴؛ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۷/۱۰۰؛ ← عابدی، توحید و شرک در نگاه شیعه و وهابیت، ۱۲۲.
  25. نساء، ۴۸ و ۱۱۶؛ ← طباطبایی، المیزان، ۴/۳۷۰ و ۵/۸۳.
  26. کلینی، الکافی، ۲/۲۷۸؛ حر عاملی، وسائل الشیعة، ۱۵/۳۲۵–۳۲۶.
  27. جوادی آملی، توحید در قرآن، ۵۷۶.
  28. عابدی، توحید و شرک در نگاه شیعه و وهابیت، ۱۲۵.
  29. لقمان، ۲۵؛ زمر، ۳۸.
  30. توبه، ۳۱؛ مؤمنون، ۸۶–۸۷.
  31. غزالی، الرد الجمیل لالهیة عیسی بصریح الانجیل؛ الصرصری، الانتصارات الاسلامیة فی کشف الشبهة النصرانیه
  32. سبحانی، الالهیات، ۴/۳۵۷.
  33. امام‌خمینی، کشف اسرار، ۱۰–۳۱؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۹۳ و ۲۲۷.
  34. ← مطهری، مجموعه آثار، ۲/۱۱۹.
  35. مطهری، مجموعه آثار، ۲/۱۲۴–۱۲۷؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲۳/۲۸۳ و ۲۶/۴۳۲.
  36. شاه‌عبدالعظیمی، تفسیر اثنی‌عشر، ۷/۱۶۰؛ طیب اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ۴/۴۳۴ و ۱۲/۹۲.
  37. شاه‌عبدالعظیمی، تفسیر اثنی‌عشر، ۷/۱۶۰.
  38. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۲۱/۳۸–۳۹.
  39. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۲/۴۶۶؛ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ۴/۱۴.
  40. حمود، الفوائد البهیة فی شرح عقائد الامامیه، ۱/۱۸۲.
  41. طباطبایی، المیزان، ۶/۷۲.
  42. امام‌خمینی، تقریرات، ۱/۸۱.
  43. امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۹۰؛ امام‌خمینی، کشف اسرار، ۱۱.
  44. امام‌خمینی، کشف اسرار، ۱۱–۱۲.
  45. امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۹۰.
  46. امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۹۰–۹۱.
  47. امام‌خمینی، کشف اسرار، ۱۱–۱۳.
  48. امام‌خمینی، کشف اسرار، ۱۶–۱۷.
  49. امام‌خمینی، کشف اسرار، ۱۳.
  50. مطهری، مجموعه آثار، ۲/۱۲۳؛ جوادی آملی، توحید در قرآن، ۵۷۹.
  51. امام‌خمینی، تقریرات، ۱/۸۱.
  52. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۷.
  53. امام‌خمینی، تقریرات، ۱/۸۱.
  54. قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ۵/۱۸۱؛ طیب اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ۵/۲۳۹؛ مطهری، مجموعه آثار، ۲/۱۲۳.
  55. سعیدی‌مهر، ۱/۱۵۹–۱۶۰.
  56. امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۷۹.
  57. امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۸۱.
  58. امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۱/۲۱۵؛ امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۳۷.
  59. امام‌خمینی، تقریرات، ۱/۱۲۶.
  60. ← خواجه‌نصیر، تلخیص المحصل المعروف بنقد المحصل، ۶۰؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۴/۱۰۵ و ۲۲۳–۲۴۷؛ جرجانی، شرح المواقف، ۸/۱۴۵–۱۵۹؛ ← امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۳۱۰–۳۱۱.
  61. امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۱۹۶–۱۹۷.
  62. جوادی آملی، توحید در قرآن، ۵۷۱.
  63. زمر، ۳.
  64. صافات، ۳۵.
  65. امام‌خمینی، مناهج الوصول، ۲/۲۲۶.
  66. امام‌خمینی، مناهج الوصول، ۲/۲۲۶.
  67. سعیدی‌مهر، ۱/۱۶۰.
  68. امام‌خمینی، سرّ الصلاة، ۷۵.
  69. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۹/۱۰۱؛ آملی، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، ۴/۲۱۸.
  70. امام‌خمینی، کشف اسرار، ۱۴.
  71. امام‌خمینی، کشف اسرار، ۱۵.
  72. امام‌خمینی، کشف اسرار، ۱۵–۱۶.
  73. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۴۱.
  74. قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ۵/۱۸۱.
  75. سعیدی‌مهر، ۱/۱۶۱.
  76. فرقان، ۴۳؛ جاثیه، ۲۳؛ ابن‌جزی، التسهیل لعلوم التنزیل، ۲/۵۰۲؛ ← طباطبایی، المیزان، ۱۵/۲۲۳.
  77. آملی، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، ۱/۲۸۵؛ ۳/۱۹۳ و ۴/۲۱۸.
  78. آملی، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، ۳/۱۹۰.
  79. آملی، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، ۶/۱۶۴؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳/۴۰۷؛
  80. حر عاملی، وسائل الشیعة، ۵/۹۹.
  81. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۲۷؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۷۷.
  82. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۲۷.
  83. امام‌خمینی، سرّ الصلاة، ۷۵.
  84. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۵۲.
  85. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۳۲.
  86. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۲۶.
  87. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۲۶.
  88. امام‌خمینی، سرّ الصلاة، ۶۰.
  89. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۵۳۴.
  90. امین، کشف الارتیاب فی اتباع محمدبن‌عبدالوهاب، ۱۰؛ سبحانی، بحوث، ۱/۳۳۶–۳۳۷؛ کثیری، السلفیة بین اهل السنة و الامامیه، ۴۰.
  91. عثیمین، شرح ثلاثة الاصول، ۱۰.
  92. کثیری، السلفیة بین اهل السنة و الامامیه، ۵۶۰؛ عابدی، توحید و شرک در نگاه شیعه و وهابیت، ۹۳.
  93. بن‌باز، مجموع فتاوی، ۴/۵–۳۲.
  94. سلیمان، تیسیر العزیز الحمید فی شرح کتاب التوحید، ۲۴–۳۰.
  95. بن‌باز، مجموع فتاوی، ۱/۴۳–۴۴.
  96. عبدالوهاب، التبیان شرح نواقص الاسلام، ۱/۳–۶.
  97. بن‌باز، مجموع فتاوی، ۲/۱۱۰–۱۱۲.
  98. امام‌خمینی، کشف اسرار، ۲۷–۳۱.
  99. فوزان، کتاب التوحید، ۱۵۹؛ بن‌باز، فتاوی مهمه، ۸۸.
  100. نحل، ۶۹.
  101. طه، ۹۶.
  102. امام‌خمینی، کشف اسرار، ۴۱–۴۴.
  103. ابن‌تیمیه، زیارة القبور، ۴–۱۵؛ بن‌باز، مجموع فتاوی، ۹/۱۴۳ و ۱۶/۱۰۵.
  104. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۲۶۸.
  105. حجاوی، الاقناع فی فقه الامام احمدبن‌حنبل، ۴/۳۵۸.
  106. صالح‌بن‌عبدالعزیز، شرح ثلاثة اصول، ۱/۹۱.
  107. امام‌خمینی، کشف اسرار، ۱۲۲–۱۲۳.
  108. ‌احمدبن‌حنبل، مسند، ۱/۸۷؛ حر عاملی، وسائل الشیعة، ۳/۲۰۹.
  109. ابن‌تیمیه، منهاج السنه، ۲/۴۵۰–۴۵۱؛ ابن‌تیمیه، مجموعة الفتاوی، ۲۴/۳۱۸ و ۲۷/۷۸–۸۱.
  110. امام‌خمینی، کشف اسرار، ۶۳–۶۴.
  111. امام‌خمینی، کشف اسرار، ۶۸.
  112. فاضل هندی، کشف اللثام و الإبهام عن قواعد الأحکام، ۹/۱۲۷.
  113. قطب، فی ظلال القرآن، ۱/۳۱۴.
  114. بقره، ۳۴.
  115. امام‌خمینی، کشف اسرار، ۲۴.
  116. یوسف، ۱۰۰.
  117. امام‌خمینی، کشف اسرار، ۲۵–۲۶.

منابع

  • قرآن کریم.
  • آملی، سیدحیدر، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، تصحیح سیدمحسن موسوی تبریزی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ سوم، ۱۴۲۲ق.
  • ابن‌تیمیه، احمدبن‌عبدالحلیم، زیارة القبور، ریاض، ادارة العامة للطبع و الترجمه، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
  • ابن‌تیمیه، احمدبن‌عبدالحلیم، مجموعة الفتاوی، تحقیق انوار الباز و عامر الجزار، دارالوفا، چاپ سوم، ۱۴۲۶ق.
  • ابن‌تیمیه، احمدبن‌عبدالحلیم، منهاج السنة النبویه، تحقیق محمد رشاد سالم، قاهرة، مؤسسه قرطبه، چاپ اول، ۱۴۰۶ق.
  • ابن‌جزی، محمدبن‌احمد، التسهیل لعلوم التنزیل، تحقیق عبدالله خالدی، بیروت، دارالارقم بن ابی‌الارقم، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.
  • ابن‌فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، تصحیح عبدالسلام محمد هارون، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
  • ابوالفتوح حسینی، ابن‌مخدوم، مفتاح الباب، چاپ‌شده در ضمن الباب الحادی عشر مع شرحیه، تحقیق مهدی محقق، تهران، مؤسسه مطالعات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۵ش.
  • احمدبن‌حنبل، مسند الامام احمدبن‌حنبل، بیروت، دارالصادر، بی‌تا.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، قم، پاسدار اسلام، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تقریرات فلسفه امام‌خمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تنقیح الاصول، تقریر حسین تقوی اشتهاردی، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، سرّ الصلاة (معراج السالکین و صلاة العارفین)، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، الطلب و الاراده، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ چهارم، ۱۳۸۷ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، کتاب الطهاره، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، کشف اسرار، تهران، محمد، بی‌تا.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، مناهج الوصول الی علم الاصول، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ سوم، ۱۳۸۷ش.
  • امین، سیدمحسن، کشف الارتیاب فی اتباع محمدبن‌عبدالوهاب، دارالکتاب الاسلامی، بی‌تا.
  • بن‌باز، عبدالعزیز، فتاوی مهمه، ریاض، دارالعاصمه، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
  • بن‌باز، عبدالعزیز، مجموع فتاوی العلامة عبدالعزیز بن‌باز، موقع الرئاسة العامة للبحوث العلمیة و الافتاء.
  • تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، تصحیح عبدالرحمن عمیره، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
  • توفیقی، حسین، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، تهران، سمت ـ مؤسسه فرهنگی طه ـ مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۸۱ش.
  • جرجانی، سیدشریف، شرح المواقف، تصحیح بدرالدین نعسانی، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۳۲۵ق.
  • جوادی آملی، عبدالله، توحید در قرآن، قم، اسراء، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
  • حجاوی، موسی‌بن‌احمد، الاقناع فی فقه الامام احمدبن‌حنبل، بیروت، دارالمعرفة، بی‌تا.
  • حر عاملی، محمدبن‌حسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آل‌البیت (ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
  • حلی، علامه، حسن‌بن‌یوسف، الباب الحادی‌عشر، تحقیق مهدی محقق، تهران، مطالعات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۵ش.
  • حمود، محمدجمیل، الفوائد البهیة فی شرح عقائد الامامیه، بیروت، اعلمی، چاپ دوم، ۱۴۲۱ق.
  • خواجه‌نصیر طوسی، محمدبن‌محمد، تلخیص المحصل المعروف بنقد المحصل، بیروت، دارالاضواء، چاپ دوم، ۱۴۰۵ق.
  • راغب اصفهانی، حسین‌بن‌محمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان، بیروت ـ دمشق، دارالقلم ـ دارالشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
  • سبحانی، جعفر، الالهیات علی هدی الکتاب و السنة و العقل، قم، مرکز العالمی للدراسات الاسلامیه، چاپ سوم، ۱۴۱۲ق.
  • سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، قم، مؤسسه امام‌صادق (ع)، بی‌تا.
  • سلیمان، بن‌عبدالله، تیسیر العزیز الحمید فی شرح کتاب التوحید، ریاض، مکتبة التوحید، بی‌تا.
  • شاه‌عبدالعظیمی، حسین، تفسیر اثنی‌عشر، تهران، میقات، چاپ اول، ۱۳۶۳ش.
  • صالح‌بن‌عبدالعزیز، شرح ثلاثة اصول، بی‌تا، بی‌جا.
  • صدر، سیدمحمد، ماوراء الفقه، بیروت، دارالاضواء، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
  • صرصری حنبلی، سلیمان، الانتصارات الاسلامیة فی کشف شبه النصرانیه، تحقیق سالم القرنی، ریاض، مکتبة العبیکان، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
  • طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
  • طوسی، محمدبن‌حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق احمد قصیر عاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
  • طیب، سیدعبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، اسلام، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
  • عابدی، احمد، توحید و شرک در نگاه شیعه و وهابیت، تهران مشعر، چاپ دوم، ۱۳۹۱ش.
  • عبدالوهاب، محمد، التبیان شرح نواقص الاسلام، دارالمسلم للنشر و التوزیع، چاپ ششم، بی‌تا.
  • عثیمین، محمدبن‌صالح، شرح ثلاثة الاصول، دار ثریا للنشر، چاپ چهارم، ۱۴۲۴ق.
  • غزالی، ابوحامد، الرد الجمیل لالهیة عیسی بصریح الانجیل، تصحیح و تعلیق ابوعبدالله سلفی و دانی آل‌زهوی، بیروت، مکتبة العصریه، چپ اول، ۱۴۲۰ق.
  • فاضل هندی، محمدبن‌حسن، کشف اللثام و الإبهام عن قواعد الأحکام، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.
  • فخر رازی، محمدبن‌عمر، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
  • فوزان، صالح‌بن‌عبدالله، کتاب التوحید، عربستان، وزارة الشؤون الإسلامیة و الأوقاف و الدعوة و الإرشاد، چاپ چهارم، ۱۴۲۳ق.
  • قرطبی، محمدبن‌احمد، الجامع لاحکام القرآن، تصحیح احمدبن‌عبدالعزیز بردونی، تهران، ناصرخسرو، چاپ اول، ۱۳۶۴ش.
  • قطب، سیدبن‌ابراهیم، فی ظلال القرآن، بیروت، دارالشروق، چاپ سی‌ام، ۱۴۲۵ق.
  • کاشف‌الغطاء، جعفربن‌خضر، کشف الغطاء عن مبهمات الشریعة الغراء، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
  • کثیری، محمد، السلفیة بین اهل السنة و الامامیه، بیروت، الغدیر، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
  • کلینی، محمدبن‌یعقوب، الکافی، تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲، تهران، صدرا، چاپ نهم، ۱۳۷۹ش.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۴، تهران، صدرا، چاپ دهم، ۱۳۸۶ش.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۵، تهران، صدرا، چاپ سوم، ۱۳۸۶ش.
  • مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ بیست و هشتم، ۱۳۸۶ش.
  • ناس، جان‌بایر، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی‌اصغر حکمت، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ بیستم، ۱۳۹۰ش.

پیوند به بیرون

  • باقر صاحبی، شرک، دانشنامه امام‌خمینی، ج۶، ص۳۵۷–۳۶۵.