امیرالمؤمنین(ع) علی‌بن‌ابی‌طالب، جانشین بلافصل پیامبر اکرم(ص) و نخستین امام شیعیان و الگوی جامع انسان کامل و حاکم اسلامی.

امام‌علی(ع)
حرم امام علی.jpg
نامعلی بن ابی‌طالب(ع)
نقشنخستین امام شیعیان • خلیفه چهارم اهل سنت
کنیه«ابوالحسن»، «امیرالمؤمنین»، «مرتضی»، ابوالسبطین، ابوالریحانتین، ابوتراب، ابوالائمه،...
زادروزروز جمعه ۱۳ رجب، سی سال پس از عام‌الفیل(۶۰۰ م)
زادگاهدرون کعبه در مکه
درگذشتشب ۲۱ رمضان به شهادت رسیدند و در
مدفننزدیکی کوفه در وادی غریّ (نجف)
محل زندگیمکه، مدینه و کوفه
لقب(ها)امیرالمؤمنین، یعسوب الدین، حیدر، مرتضی، فاروق، صدیق اکبر
پدرابوطالب عموی پیامبر اکرم(ص)
مادرفاطمه بنت اسد
همسر(ان)حضرت فاطمه زهرا(س)، ام البنین، امامه، خوله، ام حبیب، لیلا، اسماء، ام سعید
فرزند(ان)حسن، حسین، زینب، ام کلثوم، محسن، محمد حنفیه، عباس، عمر، رقیه، جعفر، عثمان، عبدالله، محمد اصغر، عبیدالله، یحیی، ام الحسن، رمله، نفیسه، ام هانئ،...
طول عمر۶۳ سال
امامزادگان مشهور
حضرت عباس، زینب کبری، حضرت معصومه(س)سید محمد، شاهچراغ

معرفی

امیرالمؤمنین علی(ع) چهارمین فرزند ابوطالب عموی پیامبر اکرم(ص) و مادر ایشان فاطمه دختر اسدبن‌هاشم است که دختر عموی ابوطالب بود.[۱] ابوطالب معروف به مؤمن قریش،[۲] از گروندگان به پیامبر اکرم(ص) و پشتیبان آن حضرت بود[۳] و با همه وجود در برابر هجمه‌های جسمی و روانیِ مشرکان قریش، از پیامبر(ص) دفاع می‌کرد.[۴] وی در ۲۶ رجب یا ۱۳ رمضان سال دهم بعثت درگذشت.[۵] فاطمه‌بنت‌اسد نیز پیش از هجرت، مسلمان شد[۶] و یازدهمین مسلمان بود.[۷] او همراه با مهاجران مکه به مدینه هجرت کرد[۸] و رفتارش با پیامبر(ص) بسیار مهربانانه و نیک بود.[۹] پیامبر(ص) او را همانند مادر خود می‌شمرد و با قدردانی از زحمات او در حق خود، برای وی طلب رحمت و مغفرت کرد.[۱۰] فاطمه در حدود سال پنجم هجری در مدینه از دنیا رفت و در بقیع با حضور پیامبر(ص) به خاک سپرده شد.[۱۱]

حضرت علی(ع) بنابر گفته مشهور در روز جمعه ۱۳ رجب، سی سال پس از عام‌الفیل (۶۰۰ م)، در درون کعبه به دنیا آمد.[۱۲] کنیه مشهور ایشان «ابوالحسن» است و «امیرالمؤمنین» و «مرتضی» از معروف‌ترین القاب ایشان می‌باشد.[۱۳] امام‌صادق(ع) به مردم سفارش کرده‌است پس از شهادت به وحدانیت خدا و نبوت پیامبر(ص)، از علی(ع) با لقب «امیرالمؤمنین» یاد کنند.[۱۴]

علی(ع) چنان‌که خود ایشان نیز خاطرنشان کرده،[۱۵] از کودکی در دامان پیامبر اکرم(ص) پرورش یافت[۱۶] و همواره در کنار آن حضرت بود. در هنگام نزول وحی بر پیامبر(ص) آنچه را آن حضرت می‌دید و می‌شنید، او نیز می‌دید و می‌شنید.[۱۷] بر اساس نقل‌ها و روایات فراوان ایشان نخستین شخصی بود که به پیامبر(ص) ایمان آورد و ایمان ایشان پیش از خدیجه(س) و ابوبکر و عمر بوده‌است.[۱۸] برخی ایشان را نخستین مردی شمرده‌اند که به پیامبر(ص) ایمان آورد و با پیامبر(ص) نماز گزارد.[۱۹] در سال ۱۳ بعثت پس از هم‌پیمان‌شدنِ مشرکان قریش بر کشتن پیامبر(ص) با وجود خطر جانی، علی(ع) برای حفظ جان پیامبر(ص) در بستر ایشان خوابید و ایشان شبانه مکه را به قصد هجرت به مدینه ترک کرد.[۲۰] پیامبر(ص) پس از هجرت به مدینه، در میان مهاجران و انصار پیمان برادری بست و علی(ع) را برادر خود قرار داد[۲۱] و در سال دوم هجرت، دختر خود فاطمه (س) را به ازدواج علی(ع) درآورد.[۲۲]

علی(ع) در همه جنگ‌های پیامبر(ص) جز غزوه تبوک که به دستور پیامبر(ص) در مدینه ماند، حضور داشت و پرچم‌داری سپاه اسلام بر عهده ایشان بود. پیامبر(ص) که از اوائل بعثت خود بارها به موضوع جانشینی علی(ع) پس از خود اشاره یا تصریح کرده بود، در سال دهم هجری، دوباره ایشان را در محل غدیر خُم به جانشینی از خود معرّفی کرد[۲۳]؛ ولی پس از رحلت پیامبر(ص)، او از حق خود محروم شد،[۲۴] تا اینکه در سال ۳۵ هجری پس از قتل خلیفه سوم، با اصرار مردم خلافت را به دست گرفت[۲۵] و سرانجام در ۱۹ رمضان سال ۴۰ هجری هنگام نماز صبح در مسجد کوفه به دست عبدالرحمن پسر ملجم مرادی مجروح[۲۶] و در شب ۲۱ رمضان به شهادت رسید و در نزدیکی کوفه در وادی غریّ که بعدها به نجف معروف شد دفن گردید.[۲۷]

امامت و ولایت

امیرالمؤمنین علی(ع) شایسته‌ترین فرد امت برای جانشینی پیامبر اکرم(ص) بود. پیامبر(ص) بارها به جانشینی ایشان تصریح و ایشان را برای امامت پس از خود به مردم معرفی کرد[۲۸]؛ ازجمله پس از نزول آیه «وَ أَنْذِرْ عَشیرَتَکَ الْأَقْرَبینَ»[۲۹] و دستور به دعوت خویشاوندان نزدیک به سوی اسلام، پیامبر(ص) در میان چهل تن از خویشاوندان خود به جانشینی علی(ع) تصریح کرد.[۳۰] ایشان همچنین هنگام رفتن به غزوه تبوک، علی(ع) را جانشین خود ساخت و جانشینی علی(ع) را جز در امر نبوت، همچون جانشینی هارون(ع) از برادرش موسی(ع) شمرد[۳۱]؛ چنان‌که در ۱۸ ذی‌الحجه سال دهم هجرت پس از حجةالوداع و پس از نزول آیه «یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیک مِنْ رَبِّک»،[۳۲] معروف به آیه تبلیغ، در محل غدیر خم و در حضور ده‌ها هزار تن از مسلمانان، ایشان را با جمله «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» ولیّ و خلیفه پس از خود بر مسلمانان قرار داد[۳۳] و آیه «الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتی»[۳۴] دراین‌باره نازل شد و دین با ولایت علی(ع) کامل و نعمت تمام شد.[۳۵]

امام‌خمینی نیز با اشاره به آیات و روایات یادشده تأکید کرده‌ است که وحی و بعثت با امامت امیرالمؤمنین(ع) پشتوانه پیدا کرد و دین با ولایت وی تداوم یافت و کامل شد.[۳۶] به اعتقاد شیعیان امام‌علی(ع) افزون بر ولایت تشریعی دارای ولایت تکوینی نیز بوده‌است و این مقام معنوی چنان‌که امام‌خمینی یادآور شده، مقام خلافت کلی الهی و تکوینی و مقرب‌تر از جایگاه فرشتگان است و به موجب آن، همه ذرات در برابر «ولی امر» خاضع‌اند و او می‌تواند به اذن خدا در طبیعت تصرف کند.[۳۷] ایشان خاطرنشان کرده که اعلام ولایت امیرالمؤمنین(ع) در غدیر خم افزون بر اعلام مقام معنوی وی، به معنای نصب و حکومت و اداره جامعه نیز بود[۳۸] (ببینید: امامت). افزون بر مقام امامت و ولایت، در اینجا تنها به گوشه‌هایی از زندگی و شخصیت امیرالمؤمنین علی(ع) که در آثار مختلف امام‌خمینی و به صورت پراکنده بیشتر بازتاب داشته اشاره می‌گردد.

ویژگی‌های شخصیتی

در نگاهی کلی امام‌علی(ع) بزرگ‌ترین شخصیت دنیای اسلام پس از پیامبر اکرم(ص) است. اسلام ایشان از همه پیش‌تر و عمل ایشان از همه فزون‌تر و شرف ایشان از همگان والاتر و زهد ایشان از دیگران برتر است و با وجود پنهان‌کردن فضایل ایشان از ترس یا از حسد، شرق و غرب عالم پر از فضایل اوست.[۳۹] چنان‌که امام‌خمینی نیز خاطرنشان کرده‌است،[۴۰] همه گرایش‌ها و فرقه‌های اسلامی از عارفان و فیلسوفان و ادیبان، خود را وابسته به ایشان می‌شمرند.[۴۱] به گواهی مفسران بزرگی چون ابن‌عباس، سیصد آیه قرآن در منزلت ایشان نازل شده است.[۴۲] امام‌خمینی نیز به‌شماری از این آیات اشاره کرده‌است.[۴۳] رسول خدا(ص)، علی(ع) را شریک همه مناقب و فضایل خود به جز نبوت شمرده‌است[۴۴]؛ همچنین پیامبر(ص) ایشان را نخستین مؤمن و وفادارترین مردم به پیمان‌های خدا و استوارترینِ آنان در دین خدا و بیناترین داور و دادگرترینِ مردم،[۴۵] صدیق اکبر و جداکننده حق از باطل و نخستین همراه خود در قیامت،[۴۶] عضو اهل بیت(ع)[۴۷] و مشمول آیه تطهیر[۴۸] خوانده‌است.

در نگاه امام‌خمینی نیز امیرالمؤمنین علی(ع) برترین شخصیت اسلام پس از پیامبر(ص)[۴۹] و مظهر اسم جمع الهی است که همه اسما و صفات الهی با واسطه رسول اکرم(ص) در ایشان ظهور کرده‌است[۵۰] و از آغاز آفرینش تا ابد به جز رسول اکرم(ص) فضیلت هیچ‌کس به اندازه ایشان نیست.[۵۱] به اعتقاد ایشان، قرآن کریم و سنت پیامبر(ص) با ولادت امام‌علی(ع) مفسر پیدا کرد، اسلام قوت گرفت و بعثت پیامبر(ص) با وجود ایشان ریشه یافت. علی(ع) باب وحی، تفسیر وحی و پشتوانه اسلام[۵۲] و حقیقت ناشناخته[۵۳] است؛ شخصیتی که پس از اسلام و پیش از آن و بعدها نیز کسی مانند او نیست. علی(ع) انسانی است که صفات متضاد را از عبادت، زهد، شجاعت و عاطفه در خود گرد آورده بود.[۵۴] ایشان معجزه اسلام و دلیل حقانیت راه پیامبر(ص) بود.[۵۵] امام‌خمینی یادآورشده است که پیامبر اسلام(ص) اگر تنها علی(ع) را به جامعه تحویل داده بود، برای درستی راه پیامبر(ص) کافی بود و اگر تنها فلسفه بعثت ایشان تربیت شخصی مانند علی(ع) بود، برای حضرت(ص) بس بود.[۵۶] برخی از ابعاد شخصیت و کمالات امیرالمؤمنین علی(ع) عبارت‌اند از:

علم و حکمت

امیرالمؤمنین(ع) چنان‌که امام‌خمینی نیز بدان اشاره کرده‌است،[۵۷] در همه حال همراه پیامبر(ص) بود و همه گفته‌های ایشان را به یاد داشت و شأن نزول آیات قرآن و شرایط نزول آنها را می‌دانست[۵۸] و لیاقت یافت دروازه ورود به شهر علمِ پیامبر اکرم(ص) معرفی شود.[۵۹] پیامبر هزار باب دانش برای امام‌علی(ع) گشود که از هر کدام آنها هزار باب گشوده شد.[۶۰] امام‌علی(ع) بارها از مردم خواست تا هنگامی که در میان آنان است، از هر علم و دانشی که می‌خواهند بپرسند.[۶۱] ابن‌عباس دانش خویش و علم تمام اصحاب پیامبر(ص) را در برابر علم علی(ع) قطره‌ای در برابر هفت دریا شمرده‌است[۶۲] و امام‌صادق(ع) آن حضرت را مصداق بارز کتاب مبین در آیه «لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاَّ فی کتابٍ مُبینٍ»[۶۳] نامیده‌است.[۶۴] علی(ع) باب و امانتدار وحی و مفسر قرآن و سنت پیامبر(ص) بود[۶۵] و در همه علوم اسلامی از قرآن، کلام، عرفان، فقه و قضاوت ممتاز و از بنیان‌گذاران آن بود.[۶۶] امام‌خمینی نیز علی(ع) را حامل علم فعلی حق و ولایت کبری شمرده[۶۷] و با اشاره به دانش بیکران ایشان، از مهلت‌نیافتن حضرت برای عرضه علوم اسلامی به امت پیامبر(ص)، اظهار تأسف شدید کرده‌است.[۶۸]

عبادت و عرفان

بزرگ‌ترین شاخصه امیرالمؤمنین(ع) چنان‌که امام‌خمینی تأکید کرده عبودیت وی برای خدا بود.[۶۹] آن حضرت خدا را نه با اندیشه که با چشم دل و شهود درونی شناخت[۷۰] و خدا را هفت سال پیش از دیگران پرستید.[۷۱] به تعبیر خود آن حضرت هیچ‌کس از امت اسلامی پس از پیامبر خدا(ص) به اندازه وی خدا را عبادت نکرده‌است[۷۲] و بدین جهت از آن حضرت به حقیقت «صراط مستقیم» و «راه خدا» تعبیر شده است.[۷۳] عبادت علی(ع) عبادت آزادگان بود؛ زیرا خدا را شایسته پرستش دید، پس پرستش کرد، نه برای ترس از دوزخ و طمع در بهشت.[۷۴]

از نگاه امام‌خمینی مناجات‌های امام‌علی(ع) همچون «صبرتُ علی عذابکَ فَکیفَ اَصبِرُ علی فِراقِک» که در دعای کمیل آمده‌است، گویای عشق او به عبادت بود.[۷۵] آن حضرت روزها روزه و شب‌ها به عبادت مشغول بود. شبی هزار رکعت نماز به جای می‌آورد.[۷۶] ایشان در بحبوحه نبرد با دشمن نیز به نماز اهمیت می‌داد[۷۷] و به تمام معنا عارف و واصل به حق و پاکباز بود و حقایق هستی برایش آشکار بود[۷۸]؛ به گونه‌ای که به گفته خود ایشان کناررفتن پرده‌های غیب نیز بر یقین وی نمی‌افزود.[۷۹] ایشان شیفته دیدار خدا بود و از مرگ هراسی نداشت و اشتیاق ایشان به مرگ بیش از شوق کودک به پستان مادرش بود.[۸۰] در برابر خداوند، خود را بنده‌ای کوچک می‌شمرد و هنگامی که وقت نماز فرا می‌رسید، به خود می‌پیچید.[۸۱] ایشان در حال عبادت چنان غرق در عبادت خدا می‌شد که در حال نماز بدون آنکه متوجه شود، تیر از پای ایشان کشیدند.[۸۲] امام‌خمینی نیز خاطرنشان کرده‌است که امتیاز نماز حضرت علی(ع) نه به قرائت، طول رکوع و سجود و بیشتری اذکار که به حضور قلب او بود. هیچ‌کس توان درک او را نداشته و همه بشر و فرشتگان مقرب و پیامبران الهی ـ به جز رسول خاتم(ص) ـ توان گفتن یک «لا اله الا الله» امام‌علی(ع) را نداشتند.[۸۳]

اخلاص

امیرالمؤمنین(ع) بنده خالص خدا بود و همه کارهایش برای خدا انجام می‌گرفت.[۸۴] امام‌خمینی ایشان را سرباز گمنام و فداکار خدا شمرده‌است[۸۵] و ستایش خداوند از ایشان در جریان نزول آیه «وَ یطْعِمُونَ الطَّعامَ»[۸۶] را نه برای دادن غذای اندک به بینوایان بلکه برای اخلاص ایشان دانسته‌است.[۸۷] ایشان با اشاره به سخن پیامبر(ص) «ضربة علی یوم الخندق افضل من عبادة الثقلین»،[۸۸] در شأن علی(ع) در روز جنگ خندق، یادآور شده است اهمیت این ضربت به جهت اخلاص و قلب الهی و موحد علی(ع)[۸۹] و سیر این حرکت به سوی خدا[۹۰] بود؛ چنان‌که عمروبن‌عبدود پس از شکست از حضرت در نبرد خندق به طرف ایشان آب دهن افکند و حضرت از ترس اینکه مبادا در آن وقت، کشتنِ او برای خدا نباشد، در جداکردن سر وی تأخیر کرد.[۹۱]

زهد و ساده‌زیستی

امیرالمؤمنین(ع) زاهدترین انسان بود،[۹۲] زندگی ایشان در نهایت سادگی می‌گذشت و غذای او از نان و سرکه یا زیتون و نمک فراتر نمی‌رفت.[۹۳] ایشان چنان‌که امام‌خمینی خاطرنشان کرده، در دوره حکومت نیز مانند طبقات پایین جامعه می‌زیست،[۹۴] خوراک ایشان نان جو بود و آن را در کیسه‌ای مهر کرده بود تا دختران ایشان از روی عطوفت آن را با خورشت نیامیزند، یک لباس بیشتر نداشت[۹۵]؛ چنان‌که در وقت نماز جمعه پیراهن خود را شست و خیس پوشید و وقتی دو پیراهن کرباس خرید، لباس بهتر را به غلامش قنبر بخشید.[۹۶] زیرانداز ایشان پوست گوسفندی بود که شب‌ها روی آن استراحت می‌کرد[۹۷] و مردم و به‌ویژه کارگزاران خود را به زهد و ساده‌زیستی سفارش می‌کرد.[۹۸] آن حضرت در نامه‌ای به عثمان‌بن‌حنیف، والی خود در بصره، وی را به سبب شرکت در مهمانی اشرافی نکوهش کرد و به پیروی از خود در ساده‌زیستی فرا خواند و تأکید کرد که با وجود افراد گرسنه نباید سیر و راحت خوابید.[۹۹] امام‌خمینی با اشاره به سیره حکومتی حضرت یادآور شده است کارگزاران جمهوری اسلامی هر چند نمی‌توانند همانند علی(ع) باشند، باید نزدیک به او و در راه او باشند.[۱۰۰]

شجاعت

امیرالمؤمنین(ع) در شجاعت و شهامت ضرب‌المثل بود. پهلوانان عرب در عرصه‌های نبرد از هماوردی با ایشان ناتوان بودند.[۱۰۱] ایشان چنان‌که خود گفته‌است همانند درختِ کوهسار سخت، مقاوم و باصلابت بود.[۱۰۲] شجاعت ایشان در میان اصحاب پیامبر(ص) مانند نداشت. در جنگ‌ها پشت به دشمن نمی‌کرد.[۱۰۳] ایشان پرچمدار سپاه اسلام بود[۱۰۴] و پهلوانان مشرکِ بسیاری در این غزوه‌ها با شمشیر حضرت(ع) از پای درآمدند.[۱۰۵] در جنگ احد پس از گریز بسیاری از اصحاب از صحنه نبرد، ایشان در نهایتِ رشادت، خود را سپر پیامبر(ص) کرد که جبرئیل در حق آن حضرت ندای «لَا سَیفَ إِلَّا ذُو الْفَقَارِ وَ لَا فَتَی إِلَّا عَلِی» سر داد.[۱۰۶] امام‌علی(ع) درِ بزرگ قلعه خیبر را که چندین نفر از برداشتن آن ناتوان بودند، از جا کند و به یک‌سو افکند. در غزوه خندق عمرو بن‌عبدود، شجاعِ معروف عرب و در جنگ خیبر مرحب خیبری به دست ایشان از پای درآمدند[۱۰۷] و امام‌خمینی نیز به این نمونه‌های شجاعت ایشان اشاره کرده‌است.[۱۰۸]

حکومت پس از پیامبر(ص)

پس از درگذشت پیامبر(ص) جامعه اسلامی چنان‌که علی(ع) اشاره کرده‌است از مسیر اصلی خود منحرف شد[۱۰۹] و مردم از رهبری آن حضرت(ع) محروم شدند[۱۱۰] و امام‌خمینی به این انحراف اشاره کرده‌است.[۱۱۱] امام‌علی(ع) همانند کسی که تیر یا خاری در چشم و استخوان در گلو داشته باشد، برای حفظ اسلام و وحدت امت اسلامی صبر و سکوت کرد و نگذاشت تا نظام نوپای اسلامی با اختلاف‌های داخلی مسلمانان از میان برود.[۱۱۲] ایشان چنان‌که امام‌خمینی خاطرنشان کرده، در زمان خلفای سه‌گانه برای مصلحت اسلام و وحدت امت اسلامی با آنان همکاری[۱۱۳] و در نماز جماعت آنان شرکت[۱۱۴] می‌کرد و به آنان در جنگ با مشرکان مشورت می‌داد[۱۱۵]؛ حتی فرزندان خود را نیز برای دفاع از سرزمین اسلام همراه آنان به جنگ روانه می‌کرد.[۱۱۶] پس از کشته شدن عثمان انبوه مردم برای بیعت، به سوی علی(ع) آمدند. حضرت با اتمام حجت به همداستانی مردم با خلافت خود، آن را پذیرفت[۱۱۷] و پس از بیعت مردم به سامان‌دادن کارها پرداخت وکارگزارانی برای اداره امور نصب کرد.[۱۱۸] یاران باوفایی چون عثمان‌بن‌حنیف، سهل‌بن‌حنیف، قیس‌بن‌سعد،[۱۱۹] عماربن‌یاسر، میثم تمار و مالک اشتر حضرت را در این راه کمک کردند.[۱۲۰] امام‌خمینی بارها از حمایتِ بی‌دریغ یاران حضرت از ایشان و راه ایشان یاد کرده‌است.[۱۲۱]

امام‌علی(ع) دشمنان سرسختی نیز داشته که سه جنگ بزرگ را بر وی تحمیل کردند. در آغاز خلافت، ناراضیان از سیره عادلانه آن حضرت و در رأس آنان طلحه و زبیر، بیعت خود را شکستند و با جمع‌آوری نیرو به قصد مبارزه با ایشان به بصره رفتند.[۱۲۲] آنان که به ناکثین شهره شدند، جنگ خونین جمل را بر حضرت تحمیل کردند و امام‌علی(ع) در بصره فتنه آنان را خاموش کرد[۱۲۳] و پس از شکست آنان، در کوفه مستقر شد.[۱۲۴] امام‌خمینی نیز به تحمیل جنگ بر حضرت و فتنه ناکثین اشاره کرده‌است.[۱۲۵]

از سوی دیگر، معاویةبن‌ابی‌سفیان از دوره خلافت خلیفه دوم، بر شام حکومت می‌کرد.[۱۲۶] امام‌علی(ع) چنان‌که امام‌خمینی یادآور شده،[۱۲۷] پس از رسیدن به خلافت چون ماندن معاویه را بر خلاف موازین شرع و عقل و موجب انهدام اسلام می‌دید، حتی یک روز هم اجازه ماندن به او نداد و او را عزل کرد.[۱۲۸] ایشان اشاره کرده‌است که معاویه هرچند به ظواهر اسلام عمل و نماز جماعت و جمعه برگزار می‌کرد، فردی ستمگر و حیله‌گر بود[۱۲۹] و مردم را استثمار و اموال بیت‌المال را چپاول می‌کرد.[۱۳۰] معاویه که به بهانه خونخواهی عثمان از دستور امام‌علی(ع) سرپیچی کرد و جنگ صفین را بر حکومت نوپای حضرت تحمیل کرد، با نشانه‌های پیروزی حضرت برای فریب مردم قرآن‌ها را بر نیزه کرد[۱۳۱] و گروهی از سپاهیان حضرت که بعداً به نام خوارج نامیده شدند، فریب خوردند و صلح ناخواسته‌ای را بر حضرت تحمیل کردند.[۱۳۲] خوارج پس از آن در منطقه نهروان با امام‌علی(ع) وارد جنگ شدند که شکست خوردند.[۱۳۳]

شیوه حکومت‌داری

شیوه حکومت امیرالمؤمنین علی(ع) همانند حکومت پیامبر اکرم(ص) بود.[۱۳۴] امام‌خمینی با تأکید بر تداوم خط رسالت پیامبر(ص) از سوی امام‌علی(ع)[۱۳۵] توضیح داده‌است آن حضرت(ع)، مانند پیامبر(ص)، هم به مسائل فردی مردم توجه داشت و هم به مسائل اجتماعی، هم احکام شرعی را برای مردم می‌گفت و هم در برابر دشمنان، جهاد و مبارزه می‌کرد،[۱۳۶] از یک سو نماز جماعت اقامه می‌کرد و از سوی دیگر، میان مردم داوری و قضاوت می‌کرد.[۱۳۷] مسجد مرکز حکومت آن حضرت بود[۱۳۸] و ایشان همانند پیامبر عامل و کارگزار برای اداره امور به اطراف می‌فرستاد[۱۳۹] و رئوس برنامه‌های حکومت حضرت در دستورالعمل ایشان به مالک اشتر[۱۴۰] والی مصر منعکس است.[۱۴۱]

مهم‌ترین ویژگی‌های حکومتداری امیرالمؤمنین علی(ع) عبارت‌اند از:

ترویج ارزش‌های معنوی و پایبندی به شرع

حکومت علی(ع) بر بنیان قرآن و سنت پیامبر استوار بود[۱۴۲] و چنان‌که خود آن حضرت فرموده، در صورت تعارض دنیا و آخرت، ارزش‌های معنوی را بر ارزش‌های مادی مقدم می‌کرد.[۱۴۳] آن حضرت سعی می‌کرد جهت‌گیری حکومت و کارگزارانش به سوی ترویج شعائر و ارزش‌های دینی باشد. به کارگزاران توصیه می‌کرد نماز را در وقت خود اقامه کنند و مردم را به احکام دین آشنا سازند و شعائر حج را موبه‌مو به اجرا درآورند[۱۴۴] و در امور دین سهل‌انگاری نکنند.[۱۴۵] ایشان حدود خدا را در حق نزدیکان و دوستداران خود نیز جاری می‌ساخت[۱۴۶]؛ ازجمله نجاشی شاعر خود را به سبب شرابخواری تازیانه زد[۱۴۷] و دست یکی از دوست‌داران خود را به جرم دزدی قطع کرد.[۱۴۸]

از نظر امام‌خمینی نیز ترویج فرهنگ اسلامی و ارزش‌های متعالی و برتر، اولویت اول امام‌علی(ع) در زمامداری بود[۱۴۹]؛ چنان‌که در بحبوحه جنگ به مسائل دینی مردم پاسخ می‌گفت[۱۵۰] و تأکید می‌کرد جهاد ایشان برای توحید و گسترش فقه و شرایع دین است.[۱۵۱] برنامه‌ها طبق قانون پیش می‌رفت و حاکم ذره‌ای از قانون تخلف نمی‌کرد[۱۵۲] و در صورت تجاوز کارگزار یا مجریِ حدود شرعی از قانون، مجازات می‌شد[۱۵۳]؛ از این‌رو مردم از دولت حضرت(ع) ترسی نداشتند و در آرامش خاطر زندگی می‌کردند.[۱۵۴] دولت و ملت به هم اطمینان داشتند؛ نه کارگزاران افزون از حق بیت‌المال از مردم چیزی می‌گرفتند و نه مردم از ادای واجبات مالی از زکات و خمس سر باز می‌زدند.[۱۵۵] بنابراین، گسترش اسلام در جهان و مکتب اهل بیت(ع) و میلیون‌ها شیعه در جهان مدیون مجاهدت‌های حضرت امیر(ع) است.[۱۵۶]

عدالت‌گستری

حکومت امیرالمؤمنین علی(ع) چنان‌که امام‌خمینی خاطرنشان کرده‌است،[۱۵۷] نماد عدالت[۱۵۸] و وسیله‌ای برای برقراری عدل و داد بود.[۱۵۹] آن حضرت بهترین سیاست‌ها را عدالت‌ورزی و عدالت در فرمانروایی را جمال سیاست می‌دانست.[۱۶۰] از نگاه ایشان حکومت بر مردم جز برای اقامه عدالت بی‌ارزش بود.[۱۶۱] از این‌رو، همان گونه که امام‌خمینی اشاره کرده‌است،[۱۶۲] در آغاز خلافت برای برداشتن فاصله طبقاتی و اقتصادیِ ایجادشده در حکومت‌های گذشته، دست به کار شد و با اعلان اینکه خداوند از عالمان پیمان گرفته که گرسنگی گرسنگان و طغیان اغنیا را تحمل نکنند،[۱۶۳] بیت‌المال را به مساوات میان همه مسلمانان بدون درنظرگرفتن سابقه مسلمانی و برتری نژادی تقسیم می‌کرد[۱۶۴] و با برادر خود عقیل چنان رفتار کرد که دوباره درخواست امتیاز و تبعیض اقتصادی و اضافه کمک از بیت‌المال نکند.[۱۶۵] امام‌خمینی نیز تأکید کرده‌است که امام‌علی(ع) به همه ابعاد عدالت (قضایی، اقتصادی و اجتماعی) توجه داشت و همه افراد جامعه در پیشگاه قانون از نگاه او مساوی بودند؛ چنان‌که خود حضرت(ع) یک‌بار به دلیل شکایت فردی یهودی، نزد قاضیِ منصوبِ خود حاضر شد.[۱۶۶]

غیر مسلمانان نیز در سایه حکومت علی(ع) از حقوق انسانی برخوردار بودند و همان گونه که امام‌خمینی اشاره کرده‌است،[۱۶۷] حضرت(ع) از تعدی سپاهیان معاویه به زنی معاهد و غیر مسلمان در قلمرو حکومتش، ابراز تأسف شدید کرد و خاطرنشان کرد اگر مسلمانی از شنیدن این خبر از شدت تأسف بمیرد جا دارد.[۱۶۸] امام‌خمینی روز تولد علی(ع) را روز تولد عدالت و مظهر همه عدالت‌ها نامیده‌است.[۱۶۹]

توجه به محرومان

حمایت از طبقات فرودست از اولویت‌های برنامه‌های حکومت امیرالمؤمنین علی(ع) بود و آن حضرت پس از خلافت بر محرومیت‌زدایی در برنامه‌های خود تأکید[۱۷۰] و تلاش کرد تا می‌تواند امکانات اولیه زندگی از قبیل خوراک و آب آشامیدنی و آرامش را برای مردم حوزه حکومتش فراهم کند.[۱۷۱] حضرت به زندگی فقیران رسیدگی می‌کرد و گاه ناشناس به دیدار خانواده‌های محروم می‌رفت و نیازمندی‌های آنان را برطرف می‌ساخت.[۱۷۲] امام‌خمینی با تصریح به اینکه امیرالمؤمنین علی(ع) برای حمایت از محرومان و مظلومان حکومت را پذیرفته[۱۷۳] و در طول حکومت و گاه ناشناس به وضع محرومان رسیدگی می‌کرده‌است،[۱۷۴] از کارگزاران نظام اسلامی می‌خواست خود را با سیره پیامبران(ع) و امیرالمؤمنین(ع) هماهنگ سازند و از مستضعفان و پابرهنگان حمایت کنند.[۱۷۵]

الگوی انقلاب اسلامی

امام‌خمینی سیره فردی و اجتماعی امام‌علی(ع) را الگوی امت اسلامی می‌شمرد و در عمل نیز از راه و روش آن حضرت در آغاز و تداوم انقلاب اسلامی بهره گرفت. ازجمله ایشان در سال ۱۳۵۰ در نجف به مناسبت جشن‌های ۲۵۰۰ساله شاهنشاهی، از سیره و زندگی ساده و حکومت امیرالمؤمنین(ع) سخن به میان آورد و راه خود را حرکت به سوی جامعه آرمانی علی(ع) شمرد[۱۷۶] و نیز در ۱۶ بهمن ۱۳۵۷ به هنگام معرفی دولت موقت با یادکرد از نظام عادلانه قضایی و اقتصادی امام‌علی(ع) و ساده‌زیستی آن حضرت در مقام حاکم سرزمین وسیع اسلام، راه انقلاب را رسیدن به حکومت عادلانه علی(ع) اعلام کرد.[۱۷۷] ایشان که حکومت امام‌علی(ع) را الگو و درس برای همه بشریت می‌دانست،[۱۷۸] یادآور شده است هرچند نمی‌توان مانند آن حضرت بود، اما باید به قدر امکان خود را به سیره آن حضرت نزدیک ساخت.[۱۷۹] برخی از محورهای مورد نظر امام‌خمینی اینها است:

قیام برای احیای اسلام

در نگاه امام‌خمینی امام‌علی(ع) در وقت در خطر قرارگرفتنِ اساس دین از طرف معاویه و تبدیل خلافت به سلطنت، با او به مقابله پرداخت و وجود وی را لحظه‌ای تحمل نکرد. قیام علما نیز در جریان انجمن‌های ایالتی و ولایتی برگرفته از راه اهل بیت(ع) و امیرالمؤمنین(ع) بود.[۱۸۰] ایشان در سالگرد ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ در اطلاعیه‌ای سکوت در برابر ستم را استقبال از مرگ سیاه دانست و با استناد به سیره امام‌علی(ع) سکوت در مقابل ستمکار را جایز نشمرد و از ملت خواست که دولت را امر به معروف کنند و سکوت در برابر رژیم ستمکار پهلوی مصداق کمک به ستمکاران می‌باشد.[۱۸۱]

دشمن‌شناسی و شیوه برخورد با آن

به عقیده امام‌خمینی یکی از شیوه‌های دشمن برای مقابله با اسلام که در زمان حضرت علی(ع) نیز اتفاق افتاد، حربه دین علیه دین است که معاویه برای فریب مردم در جنگ صفین قرآن را بر نیزه کرده و با فریب عده‌ای از مقدس‌نمایانِ احمق در سپاه امیرالمؤمنین(ع)، جنگ در آستانه پیروزی را به شکست کشاند. از نظر ایشان رژیم پهلوی نیز برای فریب افکار عمومی از این شیوه استفاده می‌کرد. ازجمله این رژیم برای شکست اسلام و به سلطه درآوردن مسلمانان و علمای اسلام، در صدد تشکیل دانشگاه اسلامی در مقابل حوزه‌های علمیه برآمد که امام‌خمینی اعلام کرد تا وقتی ایشان زنده است نمی‌گذارد این توطئه پا بگیرد.[۱۸۲] ایشان در بیان مصداقی دیگر به شهادت عمار یاسر در جنگ صفین به دست سپاهیان معاویه و توجیه معاویه که عمار به دستور علی(ع) به جنگ آمد، پس علی(ع) در کشته‌شدن وی شرکت داشت[۱۸۳]؛ اشاره کرده و یادآور شده است گفته‌های جیمی کارتر رئیس‌جمهور وقت آمریکا در مقصردانستن انقلابیان در کشاندن مردم به صحنه‌های تظاهرات و کشته‌شدن آنان به دست مأموران پهلوی، شبیه منطق معاویه بود.[۱۸۴] سازمان مجاهدین خلق ایران نیز از نگاه امام‌خمینی از سازمان‌های فریبکار بود و در پوشش سخنان امام‌علی(ع) به‌ویژه نهج البلاغه، سعی در فریب دیگران داشت.[۱۸۵]

از سوی دیگر، از نگاه امام‌خمینی، امیرالمؤمنین علی(ع) با آن همه رحمت و عطوفت در حق مؤمنان و مستضعفان و نیز سفارش به بخشیدن دشمنان،[۱۸۶] ناچار شد در برابر افراد مفسد و غیرقابل اصلاح شدت عمل به خرج دهد[۱۸۷] و همه خوارج مفسد جز شمار اندکی را از دم تیغ بگذراند.[۱۸۸] از نظر ایشان انقلاب اسلامی نیز با مخالفان خود، بسیار مدارا کرد، مطبوعات و احزاب مخالف را در کار خود آزاد گذاشت و با رحمت با مخالفان نظام اسلامی برخورد کرد؛ ولی برخی از آنان به اخلال و شرارت مشغول شدند[۱۸۹] (ببینید: مطبوعات و آزادی) و از تجزیه‌طلبان و مفسدان کشور حمایت کردند.[۱۹۰] امام‌خمینی با آنان اتمام حجت کرد که در صورت ادامه توطئه و شرارت چه بسا باب انتقام الهی باز شود و تأکید کرد جناح‌های سیاسی فاسد مانند حزب دموکرات کردستان سرکوب شوند[۱۹۱] (ببینید: کردستان).

محافظت از بیت‌المال

مراقبت از حیف و میل بیت‌المال و سعی در گسترش و زیادکردن ثروت عمومی مسلمانان، از اولویت‌های حکومت حضرت بود. امام‌علی(ع)، چنان‌که امام‌خمینی نیز خاطرنشان کرده‌است،[۱۹۲] برای کارهای شخصی از بیت‌المال استفاده نمی‌کرد[۱۹۳] و از دختر خود که از بیت‌المال گردنبندی را به امانت گرفته بود، بازخواست کرد.[۱۹۴] آن حضرت برای صرفه‌جویی در بیت‌المال به کارگزاران سفارش می‌کرد در وقت نوشتن قلم‌ها را نازک و سطرها را نزدیک بگیرند و از نوشتن چیزهای بی‌فایده دوری کنند.[۱۹۵] امام‌خمینی نیز با توجه به سیره امام‌علی(ع) مراقبت از بیت‌المال را برای همه حاکمان لازم دانسته و یادآور شده است همه آنان باید بیت‌المال مسلمانان را بزرگ شمارند و در آن تصرفات بی‌جا نکنند و از مسئولان جمهوری اسلامی نیز خواسته‌است در بیت‌المال صرفه‌جویی کنند که کوچک‌ترین درهم آن حساب و کتاب دارد، به‌ویژه کارمندان دولت که حقوق‌بگیر بیت‌المال‌اند در وقت و کارهای خود دقت کنند و روزنامه‌ها نیز بیش از مورد نیاز کاغذ مصرف نکنند.[۱۹۶]

ضرورت معرفی امام‌علی(ع)

امام‌خمینی از رهبران انقلاب و علمای دین می‌خواهد که با استفاده از امکانات موجود خود، امام‌علی(ع) را به دنیا معرفی کنند و از دانشمندان و متفکران متعهد و افراد گردآمده در کنگره هزاره نهج البلاغه در ایران خواست ابعاد عرفانی، فلسفی، اخلاقی، تربیتی، اجتماعی، نظامی، فرهنگی و دیگر ابعاد را به مقدار ممکن بیان کنند و این کتاب بزرگ را به جوامع بشری و مغزهای نورانی معرفی کنند.[۱۹۷]

از نگاه امام‌خمینی ایران پس از انقلاب اسلامی مرکز دنیای اسلام است و چشم همه عالم به این مرکز دوخته شده است و همگان اوضاع و احوال این کشور و این ملت را نظاره‌گرند[۱۹۸]؛ بنابراین خدمت به مردم، قانون‌گرایی برای تأمین امنیت جامعه، جلوگیری از ظلم و گرفتن حقوق ضعیفان بدون ترس از قدرتمندان از وظایف دولت است.[۱۹۹] به باور ایشان یاد و نام امیرالمؤمنین علی(ع)، عهدنامه مالک اشتر و شیوه حکومتی ایشان باید الگوی همه حاکمان باشد.[۲۰۰]

پانویس

  1. کلینی، کافی، ۱/۴۵۲؛ مسعودی، مروج الذهب، ۲/۳۵۰.
  2. موسوی، ایمان ابوطالب، ۳۵۸.
  3. مفید، ایمان ابوطالب، ۱۷–۴۱؛ ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۴/۷۸.
  4. یعقوبی، تاریخ، ۲/۱۳–۱۵؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱۸/۱۸۷، ۱۹۷ و ۲۰۳–۲۰۹.
  5. یعقوبی، تاریخ، ۲/۳۵.
  6. ابن‌عبدالبر، الاستیعاب، ۴/۱۸۹۱.
  7. ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱/۱۴.
  8. کلینی، کافی، ۱/۴۵۳؛ ابن‌عبدالبر، الاستیعاب، ۴/۱۸۹۱.
  9. کلینی، کافی، ۱/۴۵۷؛ مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۳۶–۱۳۸.
  10. متقی هندی، کنز العمال، ۱۲/۱۴۷–۱۴۸.
  11. ابن‌حجر، الاصابهٔ، ۸/۲۶۹؛ زرکلی، الاعلام، ۵/۱۳۰.
  12. مفید، الارشاد، ۱/۵؛ اربلی، کشف الغمة، ۱/۶۰.
  13. مفید، الارشاد، ۱/۵؛ اربلی، کشف الغمة، ۱/۶۷.
  14. طبرسی، احمد، الاحتجاج، ۱/۱۵۸.
  15. نهج البلاغه، خ۲۳۴، ۳۶۸.
  16. ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱/۱۵.
  17. مفید، الارشاد، ۱/۶.
  18. ←ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ۲/۴–۱۳.
  19. ابن‌هشام، السیرة النبویه(ص)، ۱/۲۴۵؛ اسکافی، المعیار و الموازنه، ۶۶–۷۱؛ ابن‌عبدالبر، الاستیعاب، ۳/۱۰۹۱.
  20. طوسی، التبیان، ‏۲/۱۸۳ و ‏۵/۱۰۹.
  21. ابن‌هشام، السیرة النبویه(ص)، ۲/۵۰۴–۵۰۵؛ ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ۳/۲۲.
  22. ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ۳/۳۵۷.
  23. صدوق، الامالی، ۲؛ ابن‌کثیر، البدایة و النهایه، ۵/۲۰۸–۲۱۴.
  24. جوهری بصری، السقیفة و فدک، ۴۸–۵۲.
  25. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ۳/۱۹۰–۱۹۱.
  26. مفید، الارشاد، ۱/۱۸–۱۹.
  27. کلینی، کافی، ۱/۴۵۶؛ اربلی، کشف الغمة، ۲/۶۳.
  28. مجلسی، بحارالانوار، ۳۶/۳۶۳–۳۶۵.
  29. شعراء، ۲۱۴.
  30. طبری، جامع البیان، ۱۹/۷۴–۷۵؛ مفید، الارشاد، ۱/۴۹–۵۰؛ حسکانی، شواهد التنزیل، ۱/۵۴۳.
  31. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ۳/۲۳–۲۴؛ مفید، الارشاد، ۱/۸؛ حسکانی، شواهد التنزیل، ۱/۱۹۰.
  32. مائده، ۶۷.
  33. اسکافی، المعیار و الموازنه، ۷۱–۷۲؛ مفید، الارشاد، ۱/۱۷۵–۱۷۶؛ حسکانی، شواهد التنزیل، ۱/۲۰۰.
  34. مائده، ۳.
  35. حویزی، تفسیر نور الثقلین، ۱/۵۸۷–۵۸۸.
  36. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۳۵۰.
  37. امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۵۴.
  38. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۱۲–۱۱۳.
  39. ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱/۱۶–۱۷.
  40. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۲۲۲–۲۲۳.
  41. ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱/۱۶–۱۷، ۱/۲۸–۲۹.
  42. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد او مدینة السلام، ۶/۲۱۹.
  43. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۵۵۱–۵۵۲ و ۶۳۶؛ امام‌خمینی، دعاء السحر، ۶۶.
  44. ابونعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، ۱/۶۶–۶۷.
  45. ابونعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، ۱/۶۶–۶۷.
  46. صدوق، عیون اخبار الرضا، ۲/۶.
  47. احمدبن‌حنبل، مسند، ۴/۳۶۷.
  48. سیوطی، الدر المنثور، ۵/۱۹۸–۱۹۹.
  49. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۶/۲۳۸.
  50. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۶۳–۶۴.
  51. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۳۴۳–۳۴۴.
  52. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۳۵۰.
  53. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۳۴۷.
  54. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۲۰ و ۲۰/۲۲.
  55. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۲۸.
  56. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۲۱.
  57. امام‌خمینی، جواهر الاصول، ۴/۵۰۰–۵۰۱.
  58. نهج البلاغه، خ۲۳۴، ۳۶۷–۳۶۸.
  59. مجلسی، بحارالانوار، ۱۰/۱۲۰.
  60. کلینی، کافی، ۱/۲۳۹؛ امام‌خمینی، جواهر الاصول، ۴/۵۰۱.
  61. نهج البلاغه، خ۲۳۱، ۳۴۶؛ متقی هندی، کنز العمال، ۲/۵۶۹.
  62. مفید، الامالی، ۲۳۶.
  63. انعام، ۵۹.
  64. حویزی، تفسیر نور الثقلین، ۱/۷۲۳.
  65. مجلسی، بحارالانوار، ۴۰/۲۰۴.
  66. ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱/۱۷–۲۷.
  67. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۷۳–۲۷۴.
  68. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۷.
  69. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۳۴۷.
  70. نهج البلاغه، خ۱۷۸، ۲۶۱.
  71. ←ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ۲/۱۶.
  72. نسائی‏، ویژگی‌های امیرمؤمنان(ع)، ۲۷.
  73. فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۲/۱۷۱؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۶۰.
  74. مجلسی، بحارالانوار، ۶۷/۱۹۷.
  75. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۴۵۵؛ امام‌خمینی، تفسیر حمد، ۱۲۴.
  76. طبرسی، فضل، مجمع البیان، ۹/۱۳۳؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۲۰.
  77. ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱/۲۷.
  78. ←نهج البلاغه، خ۴، ۲۵–۲۶.
  79. آمدی، تصنیف غرر، ۱۱۹.
  80. نهج البلاغه، خ۵، ۲۷.
  81. نوری، مستدرک الوسائل، ۴/۹۴.
  82. دیلمی، ارشاد القلوب، ۲/۲۱۷.
  83. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۷۶.
  84. نهج البلاغه، خ۵۵، ۷۲.
  85. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۴۲۱.
  86. انسان، ۸.
  87. امام‌خمینی، سرّ الصلاة، ۱۶.
  88. حاکم نیشابوری، المستدرک، ۳/۳۲؛ ← مجلسی، بحارالانوار، ۳۹/۲.
  89. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۵۲۱–۵۲۲.
  90. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۱۷۵.
  91. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۲۵۸؛ ← مجلسی، بحارالانوار، ۴۱/۵۰–۵۱.
  92. ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱/۲۶.
  93. مجلسی، بحارالانوار، ۴۱/۱۵۸؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۲۰.
  94. امام‌خمینی، صحیفه، ۹/۵۱۷.
  95. امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۲۵۷ و ۹/۵۱۷.
  96. امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۲۵۷.
  97. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۳۹۶؛ ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ۸/۲۲.
  98. نهج البلاغه، خ۱۹۵، ۲۹۵؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۹۲.
  99. نهج البلاغه، ن۴۵، ۴۴۱.
  100. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۲۸ و ۶/۳۳۰.
  101. ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱/۲۰–۲۱.
  102. نهج البلاغه، ن۴۵، ۴۴۳.
  103. نهج البلاغه، ن۴۵، ۴۴۳.
  104. مفید، الارشاد، ۱/۷۹ و ۱۲۶.
  105. مجلسی، بحارالانوار، ۹۹/۱۰۶.
  106. کلینی، کافی، ۸/۱۱۰؛ صدوق، علل الشرائع، ۱/۷.
  107. مفید، الارشاد، ۱/۱۲۵–۱۲۷؛ ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱/۲۰.
  108. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۲۱–۲۰.
  109. نهج البلاغه، خ۳، ۲۱–۲۲ و خ۱۶۳، ۲۳۴–۲۳۵.
  110. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ۲/۲۶۹؛ مفید، الجمل، ۱۲۶–۱۲۷.
  111. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۲۰.
  112. ←نهج البلاغه، خ۳، ۲۲.
  113. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۶۶.
  114. امام‌خمینی، صحیفه، ‏۱۹/۶۶ و ۳/۲۴۱.
  115. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۲۲.
  116. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۲۴.
  117. نهج البلاغه، خ۳، ۲۳–۲۴؛ ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ۳/۱۹۰–۱۹۱؛ ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱/۲۰۲.
  118. منقری، وقعهٔ صفین، ۱/۱۵–۲۷.
  119. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ۳/۲۰۱.
  120. ثقفی، الغارات، ۱/۲۵۹–۲۶۴؛ مفید، الارشاد، ۱/۳۲۳–۳۲۵.
  121. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۱۶۴؛ ۳/۴۶۵؛ ۵/۲۱؛ ۷/۴۷۸ و ‏۱۳/۲۰۳.
  122. ابن‌قتیبه، الامامة و السیاسه، ۱/۷۸؛ مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۴۸–۱۵۰.
  123. سبط ابن‌جوزی، تذکرة الخواص، ۶۶–۷۹.
  124. دینوری، اخبارالطوال، ۱۴۳–۱۴۴.
  125. امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۳۵۹؛ ۱۱/۱ و ۱۸/۱۵۲.
  126. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد او مدینة السلام، ۱/۲۲۲؛ ابن‌عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ۵۹/۱۱۷.
  127. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۲۰.
  128. ابن‌قتیبه، الامامة و السیاسه، ۱/۱۱۳.
  129. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۱۹.
  130. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۵۱.
  131. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۳۰۲.
  132. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۳۹۱–۳۹۲ و ۲۰/۱۱۸.
  133. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ۳/۳۴۱–۳۴۷.
  134. طوسی، تهذیب الاحکام، ۶/۱۵۵.
  135. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۲۸.
  136. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۲۰۳.
  137. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۲۴۲.
  138. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۸۱.
  139. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۵/۱۱.
  140. نهج البلاغه، ن۵۳، ۴۵۲–۴۷۴.
  141. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۲۸.
  142. ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱/۱۸۸؛ مجلسی، بحارالانوار، ۳۱/۳۹۹.
  143. نهج البلاغه، خ۱۷۲، ۲۵۰.
  144. نهج البلاغه، ن۶۷، ۴۸۹.
  145. ابن‌شعبه، تحف العقول، ۱۰۰.
  146. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲۱/۸۸.
  147. مجلسی، بحارالانوار، ۴۱/۹–۱۰.
  148. مجلسی، بحارالانوار، ۴۰/۲۸۱.
  149. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۱.
  150. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۳۹۲.
  151. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۲۸۷.
  152. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۲۳۲؛ امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۱۳۱.
  153. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۴۷۸.
  154. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۳۴۸.
  155. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۲۳۵.
  156. امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۱۳۷.
  157. امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۳۶۰ و ۲۰/۱۱۲.
  158. ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱/۲۶۹.
  159. ←نهج البلاغه، خ۳۳، ۵۵.
  160. آمدی، تصنیف غرر، ۳۳۹.
  161. نهج البلاغه، خ۳۳، ۵۵.
  162. امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۳۷.
  163. نهج البلاغه، خ۳، ۲۴.
  164. مجلسی، بحارالانوار، ۴۱/۱۳۷؛ ثقفی، الغارات، ۱/۴۶؛ ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ۲/۲۰۱.
  165. مجلسی، بحارالانوار، ۴۰/۳۴۷؛ امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۱۳۱.
  166. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۹۸ و ‏۶/۵۷.
  167. امام‌خمینی، صحیفه، ‏۴/۱۶۴.
  168. نهج البلاغه، خ۲۷، ۴۷.
  169. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۳۴۳–۳۴۴.
  170. نهج البلاغه، ن۱۹، ۳۹۲.
  171. حاکم نیشابوری، المستدرک، ۲/۴۴۵؛ ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ۲/۹۹.
  172. مجلسی، بحارالانوار، ۴۱/۵۲.
  173. امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۳۷.
  174. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۲۳۲.
  175. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۴۱.
  176. امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۳۵۸ و ۲۶۰.
  177. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۵۶–۵۸.
  178. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۶.
  179. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۳۷۴.
  180. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۱۱۳–۱۱۷.
  181. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۳۳۷.
  182. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۳۰۲–۳۰۳.
  183. طبرسی، احمد، الاحتجاج، ۱/۱۸۱–۱۸۲؛ ابن‌عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ۴۳/۴۳۱.
  184. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۲۴۲.
  185. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۱۴۴ و ۱۰/۴۶۰.
  186. ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۵/۱۰۴ و ۱۷/۶؛ امام‌خمینی، حدیث جنود، ۴۲۷.
  187. امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۸۵.
  188. امام‌خمینی، صحیفه، ۹/۳۷۰؛ ابن‌قتیبه، الامامة و السیاسه، ۱/۱۶۹.
  189. امام‌خمینی، صحیفه، ۹/۳۷۰–۳۷۱.
  190. چمران، ۲۷–۲۹.
  191. امام‌خمینی، صحیفه، ۹/۳۷۱–۳۷۲.
  192. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۶۴–۱۶۵؛ امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۱۳۱.
  193. مجلسی، بحارالانوار، ۴۱/۱۱۹–۱۲۰.
  194. طوسی، تهذیب الاحکام، ۱۰/۱۵۱.
  195. حر عاملی، وسائل الشیعة، ۱۷/۴۰۴.
  196. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۳۷۴–۳۷۵.
  197. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۳۴۹.
  198. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۲۵۷.
  199. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۴۷۸.
  200. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۱۵۵–۱۵۶؛ امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۵۷.

منابع

  • قرآن کریم.
  • آمدی، عبدالواحد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، تحقیق مصطفی درایتی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۶ش.
  • ابن‌ابی‌الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
  • ابن‌اثیر، علی‌بن‌محمد، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق.
  • ابن‌حجر عسقلانی، احمدبن‌علی، الاصابهٔ فی تمییز الصحابه، تحقیق عادل احمد عبدالموجود، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۵.
  • ابن‌سعد، محمد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
  • ابن‌شعبه حرانی، حسن‌بن‌علی، تحف العقول فیما جاء من الحکم و المواعظ عن آل‌الرسول(ص)، تصحیح علی‌اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
  • ابن‌شهرآشوب مازندرانی، محمدبن‌علی، مناقب آل ابی‌طالب، قم، علامه، چاپ اول، ۱۳۷۹ق.
  • ابن‌عبدالبر، یوسف‌بن‌عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق علی محمد بجاوی، بیروت، دارالجیل، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
  • ابن‌عساکر، علی‌بن‌حسن، تاریخ مدینه دمشق، تحقیق علی شیری بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
  • ابن‌قتیبه دینوری، عبدالله‌بن‌مسلم، الامامة و السیاسه، تحقیق طه محمد الزینی، بی‌جا، حلبی، بی‌تا.
  • ابن‌کثیر، اسماعیل‌بن‌عمر، البدایة و النهایه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷ق.
  • ابن‌هشام، عبدالملک، السیرة النبویه(ص)، تحقیق مصطفی السقا و ابراهیم الأبیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.
  • ابونعیم اصفهانی، احمدبن‌عبدالله، حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، قاهره، دار ام القری، بی‌تا.
  • احمدبن‌حنبل، مسند الامام احمدبن‌حنبل، بیروت، دارالصادر، بی‌تا.
  • اربلی، علی‌بن‌عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، بیروت، دارالاضواء، چاپ دوم، ۱۴۰۵ق.
  • اسکافی، محمدبن‌عبدالله، المعیار و الموازنه، تحقیق محمدباقر محمودی، بیروت، بی‌جا، چاپ اول، ۱۴۰۲ق.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تفسیر سوره حمد، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ یازدهم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تهذیب الاصول، تقریر جعفر سبحانی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۷ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، جواهر الاصول، تقریر سیدمحمدحسن مرتضوی لنگرودی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، سرّ الصلاة (معراج السالکین و صلاة العارفین)، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح دعاء السحر، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۶ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، کتاب البیع، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش.
  • ثقفی کوفی، ابراهیم‌بن‌محمد، الغارات، تحقیق جلال‌الدین حسینی ارموی، تهران، انجمن آثار ملی، چاپ اول ۱۳۵۳ش.
  • جوهری بصری، احمدبن‌عبدالعزیز، السقیفة و فدک، تحقیق محمدهادی امینی، بیروت، شرکة الکتبی، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق.
  • چمران، مصطفی، کردستان، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ چهارم، ۱۳۸۰ش.
  • حاکم نیشابوری، محمد، المستدرک علی الصحیحین، تحقیق یوسف عبدالرحمن مرعشلی، بیروت، دارالمعرفة، بی‌تا.
  • حر عاملی، محمدبن‌حسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آل‌البیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
  • حسکانی، عبیدالله‌بن‌عبدالله، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، تصحیح محمدباقر محمودی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۴۱۱ق.
  • حویزی، عبدعلی‌بن‌جمعه، تفسیر نور الثقلین، تصحیح سیدهاشم رسولی محلاتی، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، ۱۴۱۵ق.
  • خطیب بغدادی، احمدبن‌علی، تاریخ بغداد او مدینة السلام، تحقیق مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
  • دیلمی، حسن‌بن‌محمد، ارشاد القلوب الی الصواب، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
  • دینوری، احمدبن‌داود، اخبارالطوال، تحقیق عامر، عبدالمنعم، قم، رضی، چاپ اول، ۱۳۶۸ش.
  • زرکلی، خیرالدین، الاعلام، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ پنجم، ۱۹۸۰م.
  • سبط ابن‌جوزی، یوسف، تذکرة الخواص من الامهٔ من ذکر خصائص الائمه، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
  • سیوطی، جلال‌الدین، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
  • صدوق، محمدبن‌علی، الامالی، تهران، کتابچی، چاپ ششم، ۱۳۷۶ش.
  • صدوق، محمدبن‌علی، علل الشرائع، قم، کتابفروشی داوری، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
  • صدوق، محمدبن‌علی، عیون اخبار الرضا(ع)، تحقیق سیدمهدی لاجوردی، تهران، جهان، چاپ اول، ۱۳۷۸ق.
  • طبرسی، احمدبن‌علی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، تحقیق محمدباقر خرسان، مشهد، نشر مرتضی، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
  • طبرسی، فضل‌بن‌حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق سیدهاشم رسولی محلاتی و سیدفضل‌الله یزدی، تهران، ناصرخسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
  • طبری، محمدبن‌جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالمعرفه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
  • طوسی، محمدبن‌حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق احمد قصیر عاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
  • طوسی، محمدبن‌حسن، تهذیب الاحکام، تصحیح سیدحسن موسوی خرسان، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • فخر رازی، محمدبن‌عمر، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
  • فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، تحقیق حسین اعلمی، تهران، صدر، چاپ دوم، ۱۴۱۵ق.
  • کلینی، محمدبن‌یعقوب، الکافی، تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • متقی هندی، علاءالدین، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، تصحیح بکری حیانی و صفوة السقاء، بیروت، الرساله، چاپ پنجم، ۱۴۰۹ق.
  • مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
  • مسعودی، علی‌بن‌حسین، اثبات الوصیهٔ للامام‌علی‌بن‌ابی‌طالب، قم، انصاریان، چاپ سوم، ۱۴۲۳ق.
  • مسعودی، علی‌بن‌حسین، مروج الذهب و معادن الجواهر، تحقیق اسعد داغر، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
  • مفید، محمدبن‌محمد، الامالی، تحقیق حسین استادولی و علی‌اکبر غفاری، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
  • مفید، محمدبن‌محمد، الإرشاد فی معرفة حجج‌الله علی‌العباد، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
  • مفید، محمدبن‌محمد، ایمان ابوطالب، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
  • مفید، محمدبن‌محمد، الجمل، تصحیح علی میرشریفی، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
  • منقری، نصربن‌مزاحم، وقعهٔ صفین، تصحیح عبدالسلام محمد هارون، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
  • موسوی، سیدفخار، ایمان ابوطالب، تحقیق سیدمحمد بحرالعلوم، قم، سیدالشهداء(ع)، چاپ اول، ۱۴۱۰ش.
  • نسائی، احمدبن‌شعیب‏، ویژگی‌های امیرمؤمنان علی‌بن‌ابی‌طالب(ع)، ترجمه فتح‌الله نجارزادگان، قم‏، بوستان کتاب‏، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
  • نوری، میرزاحسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم، مؤسسه آل‌البیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.
  • نهج البلاغه، ترجمه سیدجمال‌الدین دین‌پرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • یعقوبی، احمدبن‌ابی‌یعقوب، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دارصادر، بی‌تا.

پیوند به بیرون

  • فاطمه‌سادات باقی‌پور ـ سیداحمد حسینی، امیرالمؤمنین(ع)، دانشنامه امام‌خمینی، ج۷، ص۴۲۴–۴۳۵.