ابتلا

از ویکی امام خمینی
(تغییرمسیر از آزمایش های الهی)

ابتلا، آزمایش بندگان در سختی‌ها و نعمت‌ها.

علمای اخلاق، ابتلا را امتحان بندگان می‌دانند تا حقیقت‌شان آشکار شود که ازجمله اطاعت‌کنندگان و شکرگزاران هستند یا از مخالفان و کافران. بر اساس آیات قرآنی، ابتلا یکی از سنت‌های تغییرناپذیر الهی است که همه افراد با آن روبه‌رو می‌شوند. قرآن کریم، اموری چون ترس، گرسنگی، زیان‌های مالی و جانی، فرزندان، شر و خیر را فتنه و آزمایش برشمرده است.

امام‌خمینی نیز معتقد است خداوند بندگان خود را با تمامی اموری چون بیماری، فقر و ذلت یا سلامت، غنا و ریاست می‌آزماید، و با استناد به روایتی از امام‌صادق(ع)، هر عطا، توسعه یا ضیق، همچنین هر امر و نهی و تکلیفی را وسیله‌ای برای آزمایش بندگان می‌شمارد.

امام‌خمینی در بیان حکمت ابتلا، گرفتاری‌های گوناگون را عنایت الهی به انسان می‌داند که از این طریق، آنان را هدایت و اصلاح می‌کند. از همین‌رو، ایشان یکی از علت‌های ابتلا را تربیت‌شدن بندگان برمی‌شمرد.

امام‌خمینی از حکمت‌های دیگر شدت ابتلای بندگان خاص را حصول تضرع و مناجات با حق و به‌یاد او بودن می‌داند؛ چنان‌که از حکمت‌های آزمایش بشر را امتیاز انواع بشر از یکدیگر و جدا شدن سعید از شقی و مطیع از عاصی می‌شمارد.

امام‌خمینی در بیان وظیفه بندگان در آزمایش‌ها،  صبر در بلایا را از صفات مؤمن می‌شمارد و معتقد است مؤمن در مقابل عطایای خداوند همیشه به وظیفه عبودیت خود مشغول است.

معنای لغوی و اصطلاحی

ابتلا از ریشه «بلوْ» یا «بلی» و به معنای امتحان‌کردن است[۱] و در امور مکروه و سخت[۲] و امور خیر[۳] به کار می‌رود. در منابع دینی نیز ابتلا در همان معنای لغوی[۴] و به معنای امتحان‌کردن بندگان توسط خداوند[۵] به‌کار رفته‌است. امام‌خمینی با استناد به کلام اهل لغت[۶] بر این باور است که واژه بلا و ابتلا هم در امتحان به شر و هم در امتحان به خیر به کار گرفته می‌شود. ابتلا در شرع در هر چیزی که وسیله‌ای برای امتحان بندگان باشد، به کار می‌رود؛ چه همانند بیماری و فقر باشد یا تندرستی و ثروت؛ اما هرجا ابتلا بدون قید به کار برده شود، مراد بیماری و فقر است.[۷]

علمای اخلاق، ابتلا را امتحان بندگان می‌دانند تا حقیقت‌شان آشکار شود که ازجمله اطاعت‌کنندگان و شکرگزاران هستند یا از مخالفان و کافران.[۸] بلا نزد عارفان، آشکارشدن امتحان از جانب خداوند است تا عارف، کوتاهی و کمبودی در بندگی و معرفتِ حق نداشته باشد.[۹] همچنین خداوند دل سالکان را به واسطه بلاها آشفته و پراکنده می‌کند تا آنها را بیازماید.[۱۰] بعضی از عارفان میان امتحان و بلا فرق قائل شده‌اند و امتحان را مبتلاشدن دل اولیا و بلا را مبتلاشدن دل و بدن آنان به انواع رنج‌ها و بیماری‌ها می‌دانند.[۱۱]

از واژگان مرتبط با ابتلا، بلا، فتنه و اختبار است. بلا و فتنه نوعی آزمایش است[۱۲] که به معنای شیفتگی، شیدایی[۱۳] و فریفتگی به چیزی[۱۴] است؛ اما ابتلا آزمایشی است که در امور خیر و شر به‌کار می‌رود.[۱۵] اختبار نیز به همان معنای امتحان است.[۱۶] در فرق ابتلا با اختبار و فتنه گفته‌اند اختبار و فتنه در اعم از امر مکروه و محبوب، اما ابتلا در امور مکروه و تحمل مشقت به‌کار می‌رود.[۱۷]

پیشینه

در آموزه‌های ادیان الهی، از ابتلا به عنوان سنت الهی، سخن به میان آمده‌است.[۱۸] بر اساس آیات قرآنی، ابتلا یکی از سنت‌های تغییرناپذیر الهی است[۱۹] که همه افراد با آن روبه‌رو می‌شوند[۲۰] و خداوند امت‌ها را نیز با انواع بلاها امتحان کرد تا به درگاه خداوند روی آورند.[۲۱] در برخی آیات الهی، سخن از ابتلای پیامبران (ع) به میان آمده و در این میان، از ابتلای پیامبرانی چون آدم(ع)،[۲۲] ابراهیم(ع)،[۲۳] ایوب(ع)،[۲۴] یعقوب(ع)[۲۵]و یوسف(ع)[۲۶]یاد شده‌است. در برخی روایات نیز ابتلای پیامبران (ع) شدیدترین مراتب ابتلا دانسته شده، سپس ابتلای افرادی که در قرب به حق‌تعالی به آنها نزدیک‌ترند[۲۷]؛ چنان‌که هر قبض و بسطی که برای انسان رخ می‌دهد، ناشی از مشیت، قضا و ابتلاست.[۲۸]‌اندیشمندان اسلامی با رویکردهای گوناگون به این مسئله پرداخته‌اند. علمای اخلاق در آثار خود از حکمت ابتلای پیامبران (ع)[۲۹]و آثار آن[۳۰] و صبر بر آن،[۳۱] سخن گفته‌اند.[۳۲] حکمای الهی نیز به بلاها و شرور در عالم و نسبت آن با عدالت خداوند پرداخته‌اند و آن را منافی عدالت خداوند ندانسته‌اند.[۳۳] امام‌خمینی نیز با توجه به اهمیت این موضوع، به ابعاد اخلاقی و معرفتی آن پرداخته، موضوعاتی چون حکمت در ابتلا، خصوصاً ابتلای پیامبران (ع) و وظیفه بندگان در آن را بیان کرده‌است. ایشان بیشتر بحث‌های مرتبط به ابتلا را در دو کتاب شرح چهل حدیث[۳۴] و شرح حدیث جنود عقل و جهل[۳۵] مطرح کرده‌است.

موارد ابتلا

قرآن کریم، اموری چون ترس، گرسنگی، زیان‌های مالی و جانی،[۳۶] فرزندان،[۳۷] شر و خیر[۳۸] را فتنه و آزمایش برشمرده است. برخی علمای اخلاق، ابتلا را هم در امور خیر و هم در امور شر دانسته‌اند که ابتلا در امور خیر، برای آزمودن شکر و ابتلا در امور شر، برای آزمودن صبر بندگان است.[۳۹] ایشان ابتلا در دنیا، مانند فقر، خوف و مرض را سبب جدایی نفس از حب دنیا و روآوردن به آخرت می‌شمارند و بلا را به بلای مطلق، که از جهت دنیوی و اخروی بلا می‌باشد، مانند شقاوت در آخرت، کفر و جهل، و بلای مقید، که تنها از جهت دنیوی بلا است، مانند فقر و مرض، تقسیم می‌کنند.[۴۰]

امام‌خمینی نیز معتقد است خداوند بندگان خود را با تمامی اموری چون بیماری، فقر و ذلت یا سلامت، غنا و ریاست می‌آزماید،[۴۱] و با استناد به روایتی از امام‌صادق(ع)،[۴۲] هر عطا، توسعه یا ضیق، همچنین هر امر و نهی و تکلیفی را وسیله‌ای برای آزمایش بندگان می‌شمارد.[۴۳] ایشان در آثار خود به موارد مختلفی از آزمایش‌های الهی اشاره کرده و مصادیق آن را توسعه داده‌است؛ مانند ثروت، ریاست،[۴۴] حوادث طبیعی،[۴۵] ظهور سکرات موت و سختی‌های روز قیامت،[۴۶] روزهای سخت و ناگوار،[۴۷] تهمت‌ها و آزارها،[۴۸] نعمت‌ها،[۴۹] شهادت و جانبازی،[۵۰] آزادی،[۵۱] انتخابات[۵۲] و جبهه و جنگ.[۵۳] ایشان آزمایش با امنیت و دارایی و ثروت و ریاست را سخت‌تر و بزرگ‌تر از آزمایش با جان و اولاد شمرده‌است.[۵۴]

حکمت ابتلا و اهداف آن

حکمت پروردگار اقتضا می‌کند در هر امتحانی علتی نهفته باشد. قرآن کریم علل مختلفی برای آزمایش‌ها ذکر کرده‌است؛ ازجمله:

  1. بیدار کردن انسان از غفلت و بازگشت به سوی خداوند[۵۵]؛
  2. پدیدآوردن زمینه‌های رشد و ترقی[۵۶]؛
  3. رسیدن به مقامات برتر که یکی از علت‌های ابتلا در پیامبران(ع) و اولیاست؛ چنان‌که ابتلای حضرت ابراهیم (ع)، برای رسیدن به مقام امامت و رهبری مردم از این قسم بوده‌است.[۵۷]
  4. زدودن تکبر، طبق روایتی از امیرالمؤمنین(ع)، خداوند بندگانش را با انواع بلاها و سختی‌ها امتحان می‌کند، تا تکبر را از قلوب آنها بزداید و تذلل و بندگی را در آن جایگزین کند، و این را دری به سوی فضل و عفو خود قرار دهد.[۵۸]
  5. نتیجه اعمال، گاهی ناملایمات و ابتلای انسان‌ها به واسطه اعمال ناشایست آنهاست که فرجام عمل خود آنها شمرده می‌شود.[۵۹] اندیشمندان اسلامی، حکمت ابتلای بندگان را آزمایش بندگان در ادای شکر نعمت‌ها، صبر در بلاها،[۶۰] ظهور خلوص و عدم خلوص بندگان،[۶۱] منع غفلت از خداوند و اشتغال قلب به غیر خداوند[۶۲] می‌دانند و معتقدند گاهی خداوند امت‌هایی را به انواع بلاها و مصیبت‌ها گرفتار می‌کند تا به حسن اختیار خود رو به سوی پروردگار بیاورند و دل‌هایشان نرم شود و از فریب جلوه‌های شیطانی و تکیه بر اسباب ظاهری، اعراض کنند.[۶۳]

امام‌خمینی نیز گرفتاری‌های گوناگون را عنایت الهی به انسان می‌داند که از این طریق، آنان را هدایت و اصلاح می‌کند.[۶۴] از همین‌رو، ایشان یکی از علت‌های ابتلا را تربیت‌شدن بندگان برمی‌شمرد[۶۵] و معتقد است خداوند مانند پزشکی ماهر به واسطه بلاها و مرض‌ها، بیماری‌های روحی انسان‌ها را درمان می‌کند و بنده به حق‌تعالی توجه یافته، مهذب می‌گردد.[۶۶] به اعتقاد ایشان، گرچه ابتلا از صفات لطف و جمال خداوند است، اما از آنجاکه در ظاهر با بلایا و قهر همراه است، از صفات جلالیه شمرده می‌شود.[۶۷] ایشان با توجه به مبانی فلسفی خود در معرفت نفس،[۶۸] به تحلیل تأثیر بلاها بر انسان پرداخته، معتقد است آنچه نفس ادراک می‌کند، در آن تأثیرگذار است که در روایات[۶۹] به نقطه بیضا (سفید) یا سودا (سیاه) تعبیر می‌شود. حال اگر نفس، در دنیا لذت‌های بیشتری را درک کند، بیشتر به سمت آنها میل پیدا می‌کند و علاقه به آنها در وجودش قوی‌تر می‌گردد. در این صورت، دنیا از نظرش دوست‌داشتنی شده، به همان اندازه از توجه به عالم آخرت غافل می‌شود. اما اگر انسان در دنیا با ناملایمات روبه‌رو گردد، نفس از آن تنفر یافته، هرچه ناملایمات بیشتر باشد، رویگردانی باطنی نفس نیز بیشتر می‌شود؛ بنابراین اگر بیماری‌ها و فتنه‌ها بر انسان هجوم آورند، باعث کم‌شدن دلبستگی او به دنیا و علاقه‌اش به آخرت می‌گردد که این، خود منشأ رفع تمامی مفاسد نفسانی و اصلاح اخلاقی می‌شود و از عنایات الهی به بندگان خاص است.[۷۰]

امام‌خمینی از حکمت‌های دیگر شدت ابتلای بندگان خاص را حصول تضرع و مناجات با حق و به‌یاد او بودن می‌داند؛ زیرا در هنگام بلا، انسان به‌طور طبیعی به یاد خدا می‌افتد تا از او طلب نجات کند[۷۱]؛ چنان‌که از حکمت‌های آزمایش بشر را امتیاز انواع بشر از یکدیگر و جدا شدن سعید از شقی و مطیع از عاصی می‌داند که خداوند با دو قوه ظاهری و باطنی، یعنی عقل و ادراک و پیامبران الهی (ع)، این امکان را برای بشر فراهم کرده‌است تا راه سعادت و شقاوت را طی کند و به عالم غیب و نشئه آخرت راه یابد.[۷۲]

ابتلای پیامبران (ع)

برخی از اندیشمندان اسلامی، مانند مجلسی با استناد به برخی روایات، بر این باورند که امکان ابتلای پیامبران (ع) و اوصیا(ع) به تمام بیماری‌ها وجود دارد؛ چه اینکه آنان در این مسئله نسبت به دیگران سزاوارترند و این امر هیچ منافاتی با مقام آنان ندارد.[۷۳] در برابر، خواجه‌نصیرالدین طوسی معتقد است پیامبران (ع) باید از تمام چیزهایی که موجب تنفر و بیزاری دیگران می‌شود، به دور باشند.[۷۴] علامه حلی نیز در شرح گفتار خواجه، معتقد است پیامبران (ع) باید از بیماری‌هایی چون جذام و برص که موجب نفرت دیگران می‌شود، منزه باشند. وی به این نکته استدلال کرده‌است که این بیماری‌ها با هدف بعثت پیامبران-که هدایت مردم است-منافات دارند.[۷۵] امام‌خمینی با نقل کلمات علامه مجلسی و محقق طوسی، بین این دو رای را جمع کرده، معتقد است گرچه بیماری جسمانی در پیامبران (ع)، با مقام روحانیت آنان منافات ندارد و نبوت تابع کمالات و مقامات روحانی آنهاست؛ اما چون عموم مردم، برخی از بیماری‌ها را با مقام پیامبران (ع) در تضاد می‌دانند، رحمت الهی اقتضا می‌کند پیامبران صاحب شریعت به بیماری‌هایی که موجب تنفر مردم می‌شود، مبتلا نشوند؛ با این حال، با توجه به بعضی از احادیث،[۷۶] ایشان ابتلای برخی از پیامبران غیر صاحب شریعت را به بیماری‌های تنفرآور می‌پذیرد.[۷۷] ایشان معتقد است ابتلا در اولیای الهی از این‌رو نیست که آنان را از غفلت بیرون بیاورد و به یاد خدا بیندازد؛ زیرا مقام آنان بالاتر از آن است که با بلا به یاد خدا بیفتند[۷۸]؛ بلکه ابتلای پیامبران (ع) و اولیا(ع) و بعضی از بندگان، برای علو درجه آنهاست.[۷۹] در نگاه ایشان، از آنجاکه دنیا نزد پیامبران (ع) پست و ناچیز است، با اختیار خودشان فقر را بر ثروت و گرفتاری‌ها را بر آسودگی برمی‌گزینند؛ همان‌گونه که در برخی روایات[۸۰] نیز به این نکته اشاره شده‌است.[۸۱]

وظیفه بندگان در آزمایش‌ها

خداوند به کسانی که هنگام گرفتاری‌ها و بلاها صبر پیشه می‌کنند و به یاد او می‌افتند، بشارت داده‌است و آنان را هدایت‌یافتگان معرفی می‌کند.[۸۲] در بعضی روایات صبر بنده بر بلای پروردگار، مقتضای عبودیت شمرده شده‌است[۸۳] و رسیدن به نعمت‌های آخرت، در گرو صبر بر بلای دنیا آمده‌است.[۸۴] اندیشمندان اسلامی صبر بر بلایا و امتحانات را یکی از مراتب بلند صبر شمرده‌اند؛ به گونه‌ای که بنده به واسطه آن، در سِلک مقربان الهی داخل گشته، طعم محبت الهی را می‌چشد.[۸۵] در مقابل، بی‌تابی بر مصیبت‌ها را از ضعف نفس می‌دانند که جزو مهلکات است و در حقیقت انکار قضای الهی و اکراه در برابر حکم و فعل اوست.[۸۶] همچنین یکی از وظایف بندگان در امتحان به کثرت مال و ثروت، ادای حقوق واجبه، مانند خمس و زکات و حقوق مستحبه، مانند صدقه و دستگیری از دیگران است.[۸۷]

امام‌خمینی صبر در بلایا را از صفات مؤمن می‌شمارد و معتقد است مؤمن در مقابل عطایای خداوند همیشه به وظیفه عبودیت خود مشغول است[۸۸]؛ البته ایشان جزع‌کردن نزد پروردگار را منافی مقام صبر نمی‌داند؛ بلکه معتقد است خودداری از جزع در مصیبات نزد خداوند، نوعی اظهار غناست که نزد اهل معرفت نقص شمرده می‌شود.[۸۹] (ببینید: صبر) در نگاه ایشان توجه و هوشیاری به امتحانات الهی بهره‌های فراوانی برای افراد دارد و در حوزه اجتماعی نیز آثار فراوانی برای جامعه دربر خواهد داشت؛ به گونه‌ای که می‌تواند سبب تحولات اساسی و پیروزی و پیشرفت شود.[۹۰] امام‌خمینی از همان روزهای آغاز نهضت اسلامی ایران، اقشار مختلف جامعه را به این‌گونه امتحانات متوجه می‌ساخت[۹۱] و پس از پیروزی بارها به اقشار مختلف تأکید می‌کرد به امتحان‌های الهی توجه داشته باشند.[۹۲]

پانویس

  1. فراهیدی، کتاب العین، ۸/۳۴۰؛ ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۴/۸۳–۸۴؛ فیّومی، المصباح المنیر، ۶۲.
  2. عسکری، الفروق فی اللغه، ۲۱۱.
  3. ابن‌اثیر، النهایه، ۱/۱۵۵.
  4. راغب، مفردات، ۱۴۵–۱۴۶.
  5. کلینی، الکافی، ۱/۱۵۲.
  6. جوهری، الصحاح، ۶/۲۲۸۵.
  7. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۳۶.
  8. غزالی، احیاء علوم الدین، ۲/۳۸۵؛ مدنی، ریاض السالکین، ۱/۳۷۵.
  9. بقلی، شرح شطحیات، ۵۷۳.
  10. سرّاج، اللمع، ۳۸۳؛ ← سجّادی، ۱۳۲.
  11. هجویری، کشف المحجوب، ۵۰۳–۵۰۴.
  12. ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۳/۳۱۷؛ مدنی، ریاض السالکین، ۲/۱۳۲.
  13. ابن‌فارس، معجم، ۴/۴۷۲؛ طریحی، مجمع البحرین، ۶/۲۹۲.
  14. ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۳/۳۱۷–۳۱۸.
  15. جوهری، الصحاح، ۶/۲۲۸۵.
  16. طریحی، مجمع البحرین، ۳/۲۸۱.
  17. عسکری، الفروق فی اللغه، ۲۱۱.
  18. کتاب مقدس، خروج، ب۳۱، ۱۳؛ ابن‌میمون، ۵۵۹.
  19. مؤمنون، ۳۰.
  20. عنکبوت، ۲–۳.
  21. ابراهیم، ۶؛ اعراف، ۷۲.
  22. اعراف، ۱۹.
  23. بقره، ۱۲۴.
  24. ص، ۴۱.
  25. یوسف، ۱۸.
  26. یوسف، ۲۴.
  27. کلینی، الکافی، ۲/۲۵۲.
  28. صدوق، التوحید، ۳۵۴؛ برقی، المحاسن، ۱/۲۷۸.
  29. فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۱/۲۴۰.
  30. نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۲۸۸.
  31. نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۳۰۷.
  32. هجویری، کشف المحجوب، ۵۰۳–۵۰۴؛ طباطبایی، المیزان، ۴/۳۱.
  33. طباطبایی، المیزان، ۲/۱۸۱؛ مطهری، مجموعه آثار، ۴/۲۸۱.
  34. امام‌خمینی، شرح چهل حدیث، ۲۳۵–۲۴۷ و ۳۲۲–۳۲۴.
  35. امام‌خمینی، شرح جنود عقل و شرع، ۱۷۲–۱۷۵.
  36. بقره، ۱۵۵.
  37. انفال، ۲۸.
  38. انبیا، ۳۵.
  39. مدنی، ریاض السالکین، ۳/۲۹۴.
  40. غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۲/۱۴۶.
  41. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۳۶.
  42. کلینی، الکافی، ۱/۱۵۲.
  43. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۳۸.
  44. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۲۶۰ و ۱۳/۴۵۵.
  45. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۱۴۰ و ۱۴/۴۲۲.
  46. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۴۹۶.
  47. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۶۴.
  48. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۴۴۲.
  49. امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۴۸۹–۴۹۲.
  50. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۶/۱۱۲.
  51. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۴۴۶؛ ۷/۵۳۳ و ۸/۱۱۹.
  52. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۱۴۹ و ۱۸/۳۳۶.
  53. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۵/۳۹۵.
  54. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۴۵۵.
  55. اعراف، ۷۲ و ۹۴.
  56. حجرات، ۳.
  57. بقره، ۱۲۴.
  58. نهج البلاغه، خ۲۳۴، ۳۵۳.
  59. مجلسی، مرآة العقول، ۱۲/۲۳۶.
  60. مازندرانی، شرح الکافی، ۹/۱۹۴.
  61. طباطبایی، المیزان، ۴/۷۹.
  62. قیصری، شرح فصوص الحکم، ۱۰۰۷–۱۰۰۸.
  63. طباطبایی، المیزان، ۷/۸۹.
  64. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۷۳–۱۷۴.
  65. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۱۹۷.
  66. امام‌خمینی، جهاد اکبر، ۳۳–۳۴.
  67. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۵۳۵.
  68. امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۴۳۶ و ۳۴۱–۳۴۲.
  69. کلینی، الکافی، ۲/۲۷۳.
  70. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۳۹–۲۴۰.
  71. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۴۱.
  72. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۳۷.
  73. مجلسی، بحار الانوار، ۶۴/۲۵۰.
  74. خواجه‌نصیر، تجرید الاعتقاد، ۲۱۳–۲۱۴.
  75. حلی، کشف المراد، ۳۴۹–۳۵۰.
  76. کلینی، الکافی، ۲/۲۵۴ و ۸/۲۸۸.
  77. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۴۳–۲۴۴.
  78. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۴۱.
  79. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۴۴.
  80. کلینی، الکافی، ۸/۱۳۰–۱۳۱.
  81. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۴۱.
  82. بقره، ۱۵۵–۱۵۷.
  83. دیلمی، ارشاد القلوب الی الصواب، ۱/۷۳.
  84. آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۲۸۲.
  85. نراقی، احمد، معراج السعاده، ۸۲۰.
  86. نراقی، احمد، معراج السعاده، ۸۱۳.
  87. مازندرانی، شرح الکافی، ۱۱/۱۵۰.
  88. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۵۳۵.
  89. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۴۱۲.
  90. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۶۵ و ۱۶/۲۹۸.
  91. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۲۶۰.
  92. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۳۲۰، ۴۹۱؛ ۱۳/۴۵۴–۴۶۱ و ۱۸/۳۰۷–۳۱۰.

منابع

  • قرآن کریم.
  • آمدی، عبدالواحد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، تحقیق مصطفی درایتی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۶ش.
  • ابن‌اثیر، النهایه، مجدالدین، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، تصحیح محمود محمد طناحی، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، ۱۳۶۷ش.
  • ابن‌فارس، معجم، احمد، معجم مقاییس اللغه، تصحیح عبدالسلام محمدهارون، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
  • ابن‌منظور، لسان العرب، محمدبن‌مکرم، لسان العرب، تحقیق جمال‌الدین میردامادی، بیروت، دارالفکر-دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
  • ابن‌میمون، موسی، دلالة الحائرین، تحقیق یوسف اتای، بی‌جا، مکتبة الثقافة الدینیه، ۱۹۷۲م.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تقریرات فلسفه امام‌خمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، جهاد اکبر، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ هجدهم، ۱۳۸۷ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ پنچم، ۱۳۸۹ش.
  • برقی، المحاسن، احمدبن‌محمد، المحاسن، تحقیق جلال‌الدین محدث، قم، دارالکتب الاسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۷۱ق.
  • بقلی شیرازی، روزبهان، شرح شطحیات، تحقیق‌هانری کربن، تهران، طهوری، چاپ سوم، ۱۳۷۴ش.
  • جوهری، الصحاح، اسماعیل‌بن‌حماد، الصحاح تاج اللغة و صحاح العربیه، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • حلی، علامه، حسن‌بن‌یوسف، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، تصحیح و تعلیق حسن حسن‌زاده آملی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۳ق.
  • خواجه‌نصیر طوسی، محمدبن‌محمد، تجرید الاعتقاد، تحقیق حسینی جلالی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۷ق.
  • دیلمی، ارشاد القلوب الی الصواب، حسن‌بن‌محمد، ارشاد القلوب الی الصواب، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
  • راغب اصفهانی، حسین‌بن‌محمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان، بیروت-دمشق، دارالقلم-دارالشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
  • سجادی، سیدجعفر، فرهنگ لغات و اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، تهران، طهوری، چاپ پنجم، ۱۳۷۹ش.
  • سرّاج طوسی، ابونصر، اللمع فی التصوف، ترجمه مهدی محبتی، تهران، اساطیر، چاپ دوم، ۱۳۸۸ش.
  • صدوق، محمدبن‌علی، التوحید، تحقیق سیدهاشم حسینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۸ق.
  • طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
  • طریحی، مجمع البحرین، فخرالدین، مجمع البحرین، تهران، تصحیح سیداحمد حسینی اشکوری، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
  • عسکری، حسن‌بن‌عبدالله، الفروق فی اللغه، بیروت، دارالآفاق الجدیده، چاپ اول، ۱۴۰۰ق.
  • غزالی، ابوحامد، احیاء علوم الدین، تحقیق عبدالرحیم‌بن‌حسین عراقی، بیروت، دارالکتاب العربی، بی‌تا.
  • فراهیدی، کتاب العین، خلیل‌بن‌احمد، کتاب العین، تحقیق مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
  • فیض کاشانی، ملامحسن، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، تصحیح علی‌اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۷ق.
  • فیّومی، احمدبن‌محمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.
  • قیصری، شرح فصوص الحکم، داوودبن‌محمود، شرح فصوص الحکم، تصحیح سیدجلال‌الدین آشتیانی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
  • کتاب مقدس، بی‌جا، دارالکتاب المقدس، ۱۹۸۰م.
  • کلینی، الکافی، محمدبن‌یعقوب، الکافی، تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • مازندرانی، ملاصالح، شرح الکافی، تحقیق ابوالحسن شعرانی، تهران، المکتبه الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۸۲ق.
  • مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
  • مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول فی شرح اخبار آل‌الرسول (ص)، تصحیح سیدهاشم رسولی محلاتی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
  • مدنی، سیدعلیخان، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیدالساجدین (ع)، تصحیح سیدمحسن حسینی امینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری، تهران، صدرا، چاپ ششم، ۱۳۸۰ش.
  • نراقی، ملااحمد، معراج السعاده، تحقیق محمد نقدی، قم، هجرت، چاپ پنجم، ۱۳۷۷ش.
  • نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، تصحیح سیدمحمد کلانتر، بیروت، اعلمی، چاپ چهارم، بی‌تا.
  • نهج البلاغه، ترجمه سیدجمال‌الدین دین‌پرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • هجویری، کشف المحجوب، ابوالحسن، کشف المحجوب، تصحیح ژوکوفسکی، تهران، طهوری، چاپ چهارم، ۱۳۷۵ش.

پیوند به بیرون