قرآن
قرآن، جایگاه، حقیقت و ویژگیهای کتاب الهی اسلام.
مفهومشناسی
قرآن از ریشه «قرء» به معنای جمع، گردآوری و قرائت است[۱] و در اصطلاح دینی به کتاب آسمانیای که فرشته وحی از جانب خداوند بر پیامبر اسلام(ص) نازل کرده و در دفاتر، نوشته و به تواتر نقل شده گفته میشود.[۲] امامخمینی قرآن را کتاب نازلشده به واسطه جبرئیل(ع) بر پیامبر اکرم (ص) میداند که جامع کتابهای الهی است[۳] و صورت اجمالی همه حقایق اسما و صفات را داراست و معرِّف مقام مقدس حق به تمام شئون و تجلیات اوست.[۴]
از مهمترین نامهای قرآن، فرقان، ذکر، حکیم، نور، کلام و کتاب است. به سبب اینکه سورهها و آیات و حروف آن به هم افزوده شده و مقارنت دارند به آن قرآن گفته میشود.[۵] فرقانبودن قرآن به سبب این است که حق و باطل را از هم جدا کردهاست.[۶] همچنین بعضی قرآن را جهت جمعی کتاب خداوند و فرقان را جهت تفصیل آن دانستهاند.[۷] از اینرو قرآن در مرتبه عالم خلق و لوح محو و اثبات، به جهت علم تفصیلی، فرقان است و در مرتبه عالم امر یا لوح محفوظ که مقام جمعیت و وحدت و علم اجمالی است و هیچ کثرت و تفرقی ندارد، قرآن است.[۸] قرآن را به دلیل اینکه موعظه و اخبار امتهای گذشته را[۹] و هر آنچه مورد نیاز مردم در امور دین است، بیان میکند[۱۰] «ذکر» گفتهاند و به جهت اینکه شامل دقایق علوم و اعمال است و آیاتش محکم است، آن را حکیم خوانند؛[۱۱] زیرا آیات قرآن دارای نظم عجیب و معانی بدیع میباشد و دور از تحریف، تبدیل، اختلاف و تباین است.[۱۲] قرآن به سبب اینکه راه سعادت را روشن میکند، نور است[۱۳] و به دلیل اینکه حقتعالی آن را تصنیف کرده، کتاب الهی است؛ همچنانکه عالم نیز کتاب تکوینی الهی است که خداوند با دست قدرت خود نگاشتهاست.[۱۴] نیز به جهت تأثیر بر ذهن مخاطب[۱۵] و ابراز و اظهار آنچه در ضمیر پنهان است، کلام خداوند است، چه از مقوله صوت و لفظ باشد و چه نباشد.[۱۶] برخی بر این اعتقادند که فرق کتاب خداوند با کلام خداوند در این است که کتاب از عالم خلق بوده، ولی کلام الهی از عالم امر است.[۱۷] همچنین کلام نسخبردار نیست؛ ولی کتاب ممکن است منسوخ شود.[۱۸]
پیشینه
نزول کتابهای آسمانی بر انبیای الهی و بیان دستورها و احکام الهی، به این جهت بوده تا انسانها اعمال و شئون اجتماعی خود را اصلاح کنند و به هدایت و نجات برسند.[۱۹] طبق بعضی از روایات، ۱۰۴ کتاب بر انبیا (ع) نازل شد که نخستین آن کتاب شیث (ع) جانشین حضرت آدم (ع) است و آخرین آن قرآن است.[۲۰] قرآن کریم نزد مسلمانان دارای اهمیت و احترام ویژهای است[۲۱] و مهمترین نقش آن در جامعه اسلامی، محوریت آن به عنوان مهمترین قانون برای امت اسلامی است[۲۲] و هیچ سندی در اسلام به اندازه آن اصالت، مصونیت، اعتبار و اتقان ندارد.[۲۳]
اکثر مفسران بر این عقیدهاند که آغاز نزول قرآن با آغاز بعثت پیامبر اکرم(ص) در کوه حرا و با نزول پنج آیه اول سوره علق بودهاست؛[۲۴] البته دربارهٔ چگونگی نزول قرآن و اینکه آیا نزول آن دفعی بوده یا تدریجی، اختلاف وجود دارد. قرآن دارای ۱۱۴ سوره است؛ برخی سوره انفال و برائت را یک سوره حساب کردهاند و قرآن را شامل ۱۱۳ سوره دانستهاند.[۲۵] در چگونگی شمارش از نظر اتصال و انفصال آیات قرآن ـ نه کم و زیاد بودن ـ نیز اختلافهایی وجود دارد. قرآن در نظر قاریان بصره ۶۲۰۴ آیه است؛ اما قاریان کوفی آن را ۶۲۳۶ آیه و قاریان اول مدینه ۶۲۱۷ آیه میدانند.[۲۶] گفته کوفیان که مستند به امیرالمؤمنین علی(ع) است، صحیحترین گفته در تعداد آیات قرآن است.[۲۷]
نظم کلمات و جملههای قرآنِ موجود، بدون تغییر و تبدیل همان نظمی است که حقتعالی نازل کردهاست؛ اما ترتیب آیات و سورههای قرآن در زمان پیامبر (ص) صورت گرفت[۲۸] و بر اساس برخی از روایات،[۲۹] هر سوره با نزول بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ آغاز میشد و نزول بِسْمِ اللَّه دیگر، دلیل بر خاتمه پیداکردن آن بود و با این رویه هر سوره جدا و مستقل از سورههای دیگر ثبت و ضبط میشد؛[۳۰] اما با وجود کتابت همه قرآن و مشخصبودن ترتیب آیات و سورههای آن، جمع سورهها به صورت مصحف کامل (بین الدفتین) پس از زمان پیامبر (ص) به انجام رسید.[۳۱]
به دلیل اهمیت قرآن نزد مسلمانان و لزوم نگهداری و حفظ کلام الهی، مسلمانان به حفظ و ثبت قرآن بر روی صحیفهها مبادرت ورزیدند.[۳۲] حفظ آیات قرآن در زمان رسول خدا (ص) مورد تأکید ایشان بود و حافظان قرآن مقام خاصی نزد رسول خدا (ص) و در میان مسلمانان داشتند و این امر کافی بود که مسلمانان در حفظ قرآن جدیت داشته باشند و از یکدیگر پیشی بگیرند[۳۳] تا آنجاکه زن مسلمان در مَهر، به یادگرفتن یک سوره از قرآن راضی میشد؛[۳۴] همچنین رسول خدا (ص) هر مهاجر جدیدی را به یکی از حافظان قرآن میسپرد تا حفظ قرآن را به او آموزش دهد و این سبب رواج حفظ قرآن در میان مسلمانان شد.[۳۵] افراد زیادی در زمان رسول خدا (ص) قرآن را حفظ کردند.[۳۶] حافظان و قاریان قرآن در آغاز هر آنچه را فرا میگرفتند، خدمت پیامبر (ص) میخواندند و ایشان تقریر و تصحیح میکرد.[۳۷] به واسطه کافینبودن حفظ قرآن و احتمال خلل به تمامیت و اصالت قرآن با مرگ حافظان قرآن، پیامبر (ص) اهتمام فراوانی به نوشتهشدن قرآن داشت؛[۳۸] به همین دلیل آیات قرآن را بر تعدادی از صحابه که میتوانستند بنویسند و امروز به کاتبان وحی مشهورند[۳۹] املا میکرد و آنان با همان خط ابتدایی کوفی و ابزارهای طبیعی موجود، آیات را ثبت میکردند و با بازخوانی، صحت آن را تأیید میکردند.[۴۰] شمار کاتبان وحی در مجموع ۴۳ نفر شمرده شدهاند که از مشهورترینِ آنان امیرالمؤمنین علی (ع)، خلفای ثلاثه، زبیربنعوام، طلحةبنعبیدالله و زیدبنثابت است که از این میان امیرالمؤمنین (ع) و زیدبنثابت بیش از دیگران به این امر پرداختهاند.[۴۱]
نخستین کسی که پس از وفات پیامبر (ص) و به وصیت او، متصدی جمعآوری قرآن شد، امامعلی (ع) بود.[۴۲] پس از آن در زمان خلفا، امر جمعآوری قرآن به زیدبنثابت واگذار شد[۴۳] و در زمان عثمان همه قرآنها جمعآوری و نسخه واحدی ارائه شد.[۴۴] امامعلی (ع) نیز مصحفی خاص تدوین کرد؛ یعنی بر اساس ترتیب نزول سورهها[۴۵] و قرائت صحیح که بر اساس قرائت پیامبر (ص)، ثبت شده بود و همچنین مشتمل بر شأن نزول تنزیل و تأویل و موارد ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه بود؛[۴۶] البته ایشان پس از ملاحظه مصحف تدوینشده زمان عثمان و مطابقت آن با مصحف خود، آن مصحف را تأیید کرد و مصحف خود را ظاهر نکرد.[۴۷]
رسمالخط قرآن نیز مراحلی را پشت سر گذاشت. قرآن در آغاز خالی از نقطه و اعراب بود. بخشی از اعرابگذاری قرآن را ابوالاسود دوئلی انجام داد که او نیز از امامعلی (ع) فرا گرفته بود.[۴۸] پیش از جمعآوری مصحفها، قرائتهای مختلفی از قرآن وجود داشت که مشهور آنها هفت قرائت است و ادعای تواتر بر آن شدهاست.[۴۹] از آنجاکه آشنایی با قرآن برای اقوام و ملتهای مختلف، نیاز به ترجمه قرآن داشت، دانشمندان مسلمان و حتی غیر مسلمان به ترجمه قرآن به زبانهای مختلف مبادرت ورزیدند.[۵۰]
تفاسیر بسیاری نیز بر قرآن نگاشته شدهاست. آغاز تفسیرِ آیات را میتوان از زمان رسول خدا (ص) دانست که خود حضرت بعضی از آیات را تفسیر و تبیین کردهاست[۵۱] و در زمان امیرمؤمنان (ع) و ائمه(ع) نیز با بیان شأن نزول و تفسیر آیات ادامه یافت.[۵۲] اندیشمندان اسلامی نیز در عصرهای مختلف تفسیرهای گوناگونی به روش روایی، اجتهادی و شهودی ارائه کردهاند[۵۳] و اتخاذ این روشها، از گرایشهای فکری، فرهنگی، دینی و علایق فردیِ مفسر نشئت میگیرد.[۵۴] در گرایشهای تفسیری نیز گستردگی مسائل قرآن و اینکه شامل علوم مختلف میشود و ظهور اندیشههای گوناگون نقلی، عقلی، کلامی و عرفانی، سبب تنوع زیادی در تفسیرها شدهاست.[۵۵]
- (ببینید: تفسیر و روش تفسیر قرآن)
امامخمینی در آثار خود دربارهٔ حقیقت قرآن، مراتب فهم آن، چگونگی نزول و ویژگیهای آن به تحلیل و بررسی پرداختهاست؛[۵۶] همچنین تحقیقاتی در آثار ایشان بر اساس آرا و مبانی تفسیری ایشان صورت گرفته و با عنوانهایی چون تفسیر القرآن المجید، فهم القرآن، تفسیر و شواهد قرآنی و آرای تفسیری امامخمینی ارائه شدهاست.
جایگاه و عظمت قرآن
قرآن کتاب دینی و اعتقادی مسلمانان است که بر پیامبر اکرم (ص) نازل شده تا مردم را از تاریکیهای کفر و نفاق به ایمان و اخلاص و نور راهنمایی کند.[۵۷] در احادیث اهل بیت(ع)، قرآن پنددهندهای معرفی شدهاست که فریب نمیدهد و راهنمایی است که گمراه نمیکند و سخنگویی است که هرگز دروغ نمیگوید.[۵۸] کسی که به آن چنگ زند نجات مییابد و کسی که به دنبال هدایت از غیر طریق آن باشد، گمراه میشود.[۵۹]
طبق روایت مشهور در منابع شیعی و سنی از رسول خدا (ص) قرآن به همراه عترت آن حضرت (ص) یکی از دو ثقل و سرمایه ارزشمندی است که حضرت بر جای گذاشتهاست و هر کس به این دو تمسک کند، گمراه نخواهد شد.[۶۰] برخی سران قریش پس از وفات رسول خدا (ص) شعار «حسبنا کتاب الله» (کتاب الهی برای ما کافی است) سر دادند و عترت پیامبر(ص) را کنار زدند و این سبب شد که به فکر افتادند قرآن را از تفسیر اهل بیت (ع) جدا کنند و آن را بدون شرح و تفسیر بنویسند.[۶۱]
از دیدگاه شیعه، امامان معصوم(ع) حاملان علم قرآن و بیانکننده مضامین و حقایق قرآناند. از اینرو میان کتاب و عترت تلازم است و همانگونه که قرآن با روایات تفسیر میشود و عام و خاص و محکم و متشابه آن روشن میگردد، قرآن نیز در فرض اختلاف روایات، مرجع است و روایاتی که مخالف قرآن باشند، مردود میشوند.[۶۲] در علوم مختلف اسلامی نیز قرآن منبع و فصلالخطاب در موارد اختلافی است و اندیشمندان اسلامی با استناد به آن مطالب خود را اثبات میکنند.[۶۳]
امامخمینی در بیان اهمیت و جایگاه قرآن قائل است قرآن بزرگترین رحمت الهی است که برای بشریت نازل شدهاست و راه وصول به سعادت را برای انسانها باز کرده[۶۴] و بزرگترین نسخه نجاتدهنده بشر است که میخواهد همه زنجیرهایی را که بر دست، پا، قلب و عقل انسان زده شده باز کند و وی را از هلاکت برهاند.[۶۵] با همین نگاه به قرآن است که ایشان حتی دربارهٔ قصههای قرآن نیز معتقد است این بخش از قرآن برای بیان تاریخ و مجرد اخبار و قصه نیست، بلکه در این قصهها چگونگی تربیت انبیا(ع) و مردم بیان شده و خداوند اغراض خاصی را دنبال میکند و تکرار آنها نیز به سبب تأثیر حقایق و معارف در قلوب است.[۶۶]
- (ببینید: اهداف قرآن)
خداوند از قرآن کریم با صفت عظیم یاد کردهاست[۶۷] و آن را گفتار سنگینی دانسته[۶۸] که اگر بر کوه نازل شود، کوه از خشیت الهی از هم پاشیده میشود.[۶۹] در روایات نیز قرآن دریایی ژرف معرفی شده که رژفای آن دستیافتنی نیست[۷۰] و ظاهر آن زیبا و شگفتآور و باطن آن ژرف است. شگفتیها و غرایب آن پایان ندارد و تاریکیها، تنها با آن رفع میگردد[۷۱] و این بیانگر عظمت قرآن و برتری آن بر سایر کتابهای آسمانی است و این به سبب اعجازی است که خداوند در آیات قرآن و معانی آنها قرار دادهاست.[۷۲] در حقیقت کتابی که نور هدایت و راه نجات است[۷۳] و اسما و صفات الهی را بیان میکند، همه از عظمت متکلم آن نشئت میگیرد.[۷۴]
امامخمینی برای عظمت قرآن جهات چندی برمیشمارد ازجمله:
- عظمت متکلم و حافظ آن: گوینده این سخنان، موجودی نامتناهی و دارای صفات جلال و جمال است و این عظمت در سخن او منعکس است. آن عظیم مطلق که تمام بزرگیهای قابل تصور در ملک و ملکوت و تمام قدرتهای نازل در غیب و شهادت، در او وجود دارد، همه آنها را در قرآن تجلی دادهاست؛ به همین دلیل، این صحیفه بر همه کتابهای آسمانی برتری دارد.
- عظمت رسول وحی: جبرئیل امین و روح اعظم که رسول وحی است، یکی از مهمترین ارکان چهارگانه عالم هستی بهشمار میرود که مَلَک موکل علم و حکمت و مأمور رساندن رزقهای معنوی و روحانی است.[۷۵]
- عظمت حامل قرآن: قلب پاکیزه نبی ختمی (ص) که حامل قرآن است، جامع همه حقایق است و حقتعالی به جمیع شئون ذاتی و صفاتی و افعالی بر آن تجلی کرده و او دارای ولایت مطلقه و برزخیت کبراست.[۷۶]
- عظمت زمان ارسال و موقعیت نزول قرآن: قرآن کریم در شب قدر نازل شدهاست؛ شبی که برابر با هزار ماه در ایام دیگر است و شب وصول رسول مکرم اسلام (ص) است و اگر خداوند چنین موقعیتی را برای نزول قرآن انتخاب کرده، نشاندهنده عظمت این کتاب و پیام مهم آن بودهاست.[۷۷] ( (ببینید: لیلةالقدر))
- عظمت مطالب و مقاصد قرآن: اصل و اساس مقاصد قرآن کریم اموری است: الف) تکمیل معرفت الهی و حصول توحید ذاتی، صفاتی و اسمائی؛ ب) بیان چگونگی سلوک به سوی خداوند؛ ج) چگونگی معاد و رجوع آفریدگان به حقتعالی؛ د) بیان تجلیات الهی و اقسام آن؛[۷۸] البته معارف بلند قرآن هنگام نزول و رسیدن به عالم طبیعت، به همراه هزاران حجاب است که اگر این کتاب با جلوهای از جلوههایش تجلی میکرد، ارکان زمین و آسمان را میسوزاند و اگر بر فرشتگان مقرب جلوه میکرد، وجود آنان را در هم میکوبید.[۷۹]
قرآن کریم با وجود عظمتش، نزد مسلمانان مهجور است؛ چنانکه در بعضی آیات نیز به آن تصریح شدهاست.[۸۰] از دیدگاه امامخمینی مهجوریت قرآن در ابعاد مختلف است: اول مهجوریت در عمل، دوم در تلاوت، سوم در نگاه جامع به قرآن.
- (ببینید: مهجوریت قرآن و اهداف قرآن)
چگونگی نزول قرآن
فرشته وحی قرآن کریم را بر پیامبر اکرم(ص) نازل و آیات را بر آن حضرت قرائت میکرد.[۸۱] طبق بعضی از روایات گاهی هنگام نزول قرآن به سبب سنگینی وحی، حالتی به مانند بیهوشی بر پیامبر (ص) عارض میشد.[۸۲] در اینکه در نزول وحی بر پیامبر (ص) الفاظ قرآن نازل شده یا اینکه قرآن حقیقت مجردی است که پیامبر (ص) آن را تنزل داده و در قالب کلمات و الفاظ ارائه کرده، اختلاف وجود دارد. امامخمینی این نظر را که پیامبر (ص) حقایق الهی را از غیب دریافت و الفاظ را خود انتخاب کرده باشد، نمیپذیرد و بر این باور است که اگرچه پیامبر (ص) حقیقت وحی و معانی مجرد را در مراتب بالاتر دریافت کردهاست، چون نمیتوان آن معانی را در عالم حس به مردم منتقل کرد، این معانی تنزلیافته و به صورت الفاظ بیان شدهاند؛[۸۳] اما پیامبر (ص) خود در این زمینه اعمال نظر و رأی نداشت و هر آنچه میفرمود از وحی سرچشمه میگرفت.[۸۴]
- (ببینید: وحی)
آغاز نزول قرآن در مکه بودهاست[۸۵] که از این آیات به آیات مکی یاد میشود و آیاتی که پس از هجرت پیامبر(ص) در مدینه نازل شد، آیات مدنی نام دارند. در تعیین آیات مکی و مدنی اختلاف است.[۸۶] اندیشمندان اسلامی دربارهٔ چگونگی نزول قرآن آرای مختلفی ارائه کردهاند. برخی مانند شیخ صدوق بر اساس روایتی نزول قرآن را به دو صورت دفعی و تدریجی دانستهاند که نزول دفعی آن در شب قدر بودهاست.[۸۷] گروهی نیز مانند شیخ مفید، نزول دفعی را نپذیرفتهاند[۸۸] و بعضی روایتی را که در این زمینه وارد شده نازلشدنِ حقیقت قرآن به صورت مجموعی بر قلب پیامبر (ص) در شب قدر تفسیر کردهاند.[۸۹]
در بحث از نزول دفعی و تدریجی نیز چند قول وجود دارد:
- قرآن نخست در لوح محفوظ نازل شده، آنگاه در شب قدر به صورت دفعی بر آسمان دنیا و سپس به مدت ۲۳ سال بر قلب پیامبر نازل شدهاست.[۹۰]
- قرآن نخست در شب قدر به جبرئیل داده شد و او قرآن را در محلی به نام بیتالعزة قرار داد و از آنجا قرآن به صورت تدریجی بر پیامبر (ص) نازل شد.[۹۱]
- قرآن در ماه رمضان در شب قدر یکباره در بیتالمعمور که در آسمان چهارم است، نازل شد. سپس از بیتالمعمور در مدت بیست سال نازل شد.[۹۲]
- قرآن در هر سال در شب قدر به قدر نیاز مردم در آن سال بر پیامبر (ص) نازل میشد و سپس جبرئیل بهتدریج موارد مورد نیاز را بر پیامبر (ص) نازل میکرد.[۹۳]
امامخمینی دربارهٔ چگونگی نزول قرآن با استناد به حدیثی[۹۴] نزول دفعی قرآن بر رسول خدا (ص) را در بیتالمعمور میداند.[۹۵] به باور ایشان قرآنی که به صورت دفعی نازل شده، همان قرآن در سرّ مکنون در نشئه علمی است که در یک مقام، متحد با ذات و از تجلیات اسمائی است:[۹۶] اما نزول تدریجی آن، در مدت ۲۳ سال بوده که پاداش سیر و سلوک و ریاضتهای پیامبر (ص) است.[۹۷] ایشان معتقد است نزول قرآن، به قدرت پیامبر (ص) که ولی اعظم است، میباشد و فرشته وحی نقش واسطهای دارد.[۹۸]
- (ببینید: وحی)
حقیقت و ماهیت قرآن
اهل معرفت و حکما بر این باورند که حقیقت قرآن، مجموع حقایق عالم هستی،[۹۹] ظهور کتبی عالم و انسان کامل،[۱۰۰] عقل بسیط، کلید درهای غیب الهی[۱۰۱] و مقام جمع و اجمال است که همان حقیقت محمدی(ص) است.[۱۰۲] به سبب عظمت سرّ قرآن، این سرّ و روح برای هر کس قابل ادراک نیست؛ مگر صاحبان عقل و بصیرت.[۱۰۳]
امامخمینی به بیان حقیقت دو مرتبه از قرآن پرداختهاست: یکی پیش از تنزل و مقام بطون قرآن و دیگری پس از تنزل و مرتب نازله قرآن. اما در مرتبه نخست حقیقت قرآن پیش از تنزل به منازل خلقی، کتابی تکوینی و از شئون ذاتی و حقایق علمی در حضرت واحدیت است و حقیقت آن کلامی نفسی و ذاتی است. این حقیقت برای کسی حاصل نمیشود، مگر برای ذات مبارک پیامبر اکرم(ص) با مکاشفه الهی، در مقام قابَ قَوسین، بلکه در مقام اَو اَدنی.[۱۰۴] در حقیقت، قرآن مقام ظهور اسم «الله» به ظهور رحمانیت و رحیمیت است که جامع جمع و تفصیل[۱۰۵] و صحیفهای است که بیانگر اسم اعظم الهی است؛ همچنانکه انسان کامل صورت اسم اعظم است و قرآن و انسان کامل هر دو، در جلوهبودن آن مقام، در یک رتبهاند. از این جهت، نسخ و انقطاع در حقیقت قرآن راه ندارد؛ زیرا اسم اعظم و مظاهر او ازلی و ابدیاند.[۱۰۶]
امامخمینی با استناد به روایت ثقلین،[۱۰۷] انسان کامل را همان قرآن حقیقی میداند که در عالم کثرت از هم جدا شدهاند؛ ولی به حسب وحدت و عالم معنا، یکیاند.[۱۰۸] در حقیقت، قرآن سرّی میان حقتعالی و پیامبر او[۱۰۹] و سرّ و رازی است که با رازهای دیگر پوشیده شدهاست.[۱۱۰] اما در مرتبه دوم قرآن رقیقه و تنزلیافته از عوالم بالاتر است که با هزاران حجاب تنزل مییابد. این کتاب تدوینی الهی، تنزل و رقیقه آن کتاب تکوینی الهی است[۱۱۱] و پس از عبور از حجابهای نوری، بر قلب پیامبر (ص) وارد میگردد و از آنجا متنزل میشود و به مرحلهای میرسد که با زبان گفته میشود.[۱۱۲] البته امامخمینی نزول کلام الهی بر قلب پیامبر (ص) به الفاظ و اصوات بدون واسطه را نمیپذیرد؛ برخلاف معتزله که به آن قائلاند؛ زیرا مستلزم تغیر و تجدد در ذات الهی است.[۱۱۳]
امامخمینی قرآن را کتاب معرفةالله و طریق سلوک به سوی او[۱۱۴] و معرِّف ذات مقدس حقتعالی به تمام شئون و تجلیات میداند[۱۱۵] که جاهلان آن را به انزوا کشیدهاند و آرای انحرافی و تفسیر به رأیهایی در آن راه یافته و هر شخصی با نفسانیت خود، در معنای آن تصرف کردهاست. این کتاب در عصری نازل شد که تاریکترین محیط بود و عقبافتادهترین مردم در آن زندگی میکردند، لکن در آن حقایق و معارفی است که در آن روز سابقه نداشتهاست؛ چنانکه مسائل عرفانیای که در قرآن است، در یونان و نزد فلاسفه آن نبوده و افرادی چون ارسطو و افلاطون از رسیدن به آن عاجر بودند و حتی فلاسفه و عرفای بزرگ اسلامی نیز که در مهد قرآن رشد کردهاند، مسائل خود را از قرآن میگرفتند.[۱۱۶] به اعتقاد ایشان حقایق قرآن به زبان عرفی نازل شده و این از باب شفقت و رحمت بر انسانهاست تا هر شخصی به مقدار فهم خود از حقایق آن نصیبی داشته باشد.[۱۱۷]
- (ببینید: زبان قرآن)
ظهور و بطون قرآن
قرآن کریم تنها شامل یک سطح از معنا نیست که همگان بهطور مساوی آن را درک کنند، بلکه این کتاب آسمانی دربردارنده لایهها و سطوح معانی گوناگون است.[۱۱۸] مراد از ظهور در قرآن، معنای ظاهری و ابتدایی است که از آیات به دست میآید و مراد از بطون، معنای نهفته در آیات است که فراتر از مفهوم ظاهری آیات است و این معنای باطنی، ممکن است به مفهوم ظاهری آیه نزدیک باشد یا با آن فاصله داشته باشد؛[۱۱۹] چنانکه در بعضی روایات، عرض امانت در قرآن[۱۲۰] به ولایت امیرالمؤمنین(ع) تفسیر شدهاست.[۱۲۱] اندیشمندان اسلامی نیز با تمسک به روایات، بر بطون و چندلایهبودنِ آیات قرآن تأکید کردهاند.[۱۲۲]
امامخمینی ظاهر و باطن قرآن و صورت و معنای آن را به بدن و روح تشبیه میکند که از هم قابل تفکیک نیستند.[۱۲۳] به اعتقاد ایشان توقف بر ظواهر و عدم عبور و تجاوز از آن به باطن، موجب هلاکت و پایه جهل و نادانی میشود و اساس انکار نبوت و ولایت است؛[۱۲۴] به همین دلیل کسانی که تنها دعوت به ظاهر و صورت میکنند و مردم را از آداب باطنی بازمیدارند و مانع رسیدن به انسانیت و وصول به حقتعالی هستند.[۱۲۵] در مقابل، کسانی مانند جاهلان از صوفیه که رسیدن به باطن را از غیر ظاهر جستجو میکنند، بر صراط مستقیم نیستند؛ زیرا ظاهر، خود طریقی به سوی باطن است.[۱۲۶]
- (ببینید: تأویل و شریعت، طریقت و حقیقت)
امامخمینی همانند بعضی از عارفان[۱۲۷] با استناد به روایتی،[۱۲۸] برای آیات الهی، ظهر و بطن و حد و مطلع برشمرده است و معتقد است اگر مراد از قرآن در این حدیث، همه عالم وجود باشد، ممکن است بطن، عالم غیب و ظهر، عالم شهادت باشد.[۱۲۹] همچنین مطلع، کلام ذاتی و تجلی ظهوری حقتعالی در حضرت واحدیت و حد، کلام ظلی و فیضی باشد که حد فاصل میان حضرت واحدیت و مظاهر غیب و شهادت است که از آن به عماء تعبیر میشود و اگر مراد از قرآن در حدیث یادشده، انسان کامل یا همان کون جامع و کتاب مبین باشد، مراد از ظهر و بطن و حد و مطلع، مراتب چهارگانه (قوای چهارگانه ادراکی یا طبایع چهارگانه) انسان کامل است و مراد از بطون سبعه، لطایف هفتگانه انسان (نفس، عقل، قلب، روح، سر، خفی و اخفی) است،[۱۳۰] بلکه طبق مبانی عرفا، هر فردی از افراد وجود، حتی موجودات سافل، قرآن جامعاند که برای او ظهر، بطن، حد و مطلع و مراتب هفتگانه بلکه هفتادگانه است.[۱۳۱]
- (ببینید: ظهور و بطون و عماء)
به باور امامخمینی قرآن دارای بطنهای متعدد و حقایقی است که از دید انسانهای عادی پوشیدهاست.[۱۳۲] در حقیقت، باطن قرآن از سنخ معانی نیست تا برای انسانها با علوم رسمی قابل درک باشد؛ بلکه باطن قرآن از سنخ حقایق است و برای درک این حقایق، مکاشفه تام انسان کامل ختمی (ص) لازم است.[۱۳۳] نظر امامخمینی دربارهٔ بطون قرآنی مبتنی بر تفسیر عرفانی از روایتی[۱۳۴] است که حقیقت قرآن را همان تجلی خداوند با صفات جلالی و جمالی بر قلب جمعی محمدی (ص) میشمارد.[۱۳۵] به باور ایشان ظاهر قرآن در مقابل باطن آن نیست، بلکه باطن قرآن در طول ظاهر آن است و آنچه در دست ماست، تنزلیافته مراتب بطونی و حقیقت قرآن است.[۱۳۶]
مراتب قرآن
اندیشمندان اسلامی مراتبداشتنِ قرآن را با دو رویکرد هستیشناختی و معرفتشناختی بررسی کردهاند:
- مراتب قرآن بر اساس مراتب وجود (هستیشناختی): بعضی از اهل معرفت از آنجاکه قرآن را جامع همه حقایق الهی و کونی، به صورت یکسان میدانند، معتقدند در قرآن هیچگونه میل و انحرافی نیست و منزلت قرآن منزلت اعتدال است؛ اما اگر از این منزل و مرتبه تنزل کند، جامعیت نخواهد داشت.[۱۳۷] امامخمینی نیز حقیقت قرآن را دارای مراتبی میداند که پیش از تنزل به منازل خلقی، از شئون ذاتی و حقایق علمی در حضرت واحدیت بودهاست[۱۳۸] و در هر نشئه از نشئات هستی، ظهوری دارد؛ چنانکه قرآن در حضرتهای علمیه، حضرت اعیان، حضرات اقلام و حضرات الواح، حضرت مثال و در حس مشترک و در شهادت مطلقه به گونهای ظهور دارد. این همان، هفت مرتبه از تنزل است و ممکن است نزول قرآن بر هفت حرف در روایات،[۱۳۹] اشاره به این معنا باشد.[۱۴۰] ایشان معتقد است همانطور که کتاب تکوینی و نظام آفرینش مراتب دارد، کتاب تدوین و قرآن کریم نیز مراتبی دارد که همراستا با مراتب تکوینی است.[۱۴۱] به باور ایشان اگر مراد از قرآن در بطون هفتگانه آن همه هستی باشد، مراتب هفتگانه بطونی آن مراتب هفتگانه کلی است و آن مقام احدیت غیبی، حضرت واحدیت، مقام مشیت و فیض منبسط، عالم عقول، عالم نفوس کلی، عالم مثال مطلق و عالم طبیعت است.[۱۴۲] امامخمینی نزول آیات از مرتبه غیب تا شهادت را نوعی تغییر و میل وجودی و رتبی دانستهاست؛ زیرا کلمات حقتعالی با رسیدن به هر مرتبه در قوس نزول، محجوب و مستور در حدود و تعینات میگردد تا به عالم طبیعت برسد.[۱۴۳] بنا بر نظر امامخمینی قرآن و کلام الهی با طی مراتب در قوس نزول و پوشیدن لباس الفاظ، مرحله به مرحله تنزل داده شدهاست. از اینرو مراتب بطون قرآن در قوس صعود، مطابق با مراتب تنزل است و برای رسیدن به بطون قرآن باید از تحریف رهایی یافت؛ بر این اساس میان مبدأ بطون و مبدأ تنزل، رابطه متعاکسی برقرار است و سالک به هر مرتبه از بطون که راه یافت، از یک مرتبه از تنزل رهایی مییابد.[۱۴۴] بنا بر نظر ایشان رحمت واسعه حق بر بندگان این اقتضا را داشتهاست که قرآن را از آن مقام قرب و قدس، بر حسب تناسب عوالم تنزل دهد تا به این عالم ظلمانی برسد؛[۱۴۵] از اینرو قرآن در آن مقام اصلی خود، سرّ و سرِّ مستتر به سرّ است که تنزل کردهاست.[۱۴۶]
- مراتب قرآن بر اساس فهم آن (معرفتشناختی): هر مرتبه از مراتب و منازل قرآن مختص گروهی است که پس از به دست آوردن طهارت، توان حمل و درک آن را دارند و پایینترین مرتبه آن، همین کتابی است که پیش روی مردم است.[۱۴۷] امامخمینی نیز برای فهم قرآن مراتبی قائل است. ایشان در مرتبهای، درک و دریافت آیات قرآن را خارج از حیطه فهم و ادراک بشر برشمرده و آن را مختص ذات غیبالغیوب میداند که هیچ ملک مقرب یا نبی مرسلی در این مرتبه، به معرفت آن دست نمییابد.[۱۴۸] در مرتبه بعدی، مخاطب قرآن تنها پیامبر (ص) است و این مرتبهای است که جبرئیل نیز از رسیدن به این مقام قاصر است و معرفت قرآن در این مرتبه، اختصاص به پیامبر (ص) دارد[۱۴۹] و سرّی میان خداوند و رسولش است.[۱۵۰] در رتبه ظاهر و الفاظ قرآن که تنزلیافته از مراتب بالاتر است[۱۵۱] نیز سفره گستردهای است که همه اقشار و اصناف آدمیان از آن استفاده میکنند و هر مسلک و مکتبی بهره خاص خود را از آن میبرد.[۱۵۲]
- (ببینید: فهم قرآن)
حروف مقطعه
در برخی از روایات از حروف مقطعه که در آغاز برخی سورههای قرآن آمدهاند، به حروف تهجی یادشده است.[۱۵۳] این حروف به دلیل طبیعت رمزگونهشان، از مباحث اختلافی قرآناند که بحث از آن از صدر اسلام تاکنون ادامه داشتهاست.[۱۵۴] آرا و نظرات مختلفی از دانشمندان اسلامی در بیان این حروف و مفاد آنها ارائه شدهاست. برخی حروف مقطعه قرآن را از متشابهات قرآن[۱۵۵] یا اشاره به اسامی سورهها[۱۵۶] میدانند. برخی نیز آن را مأخوذ از صفات و اسمای الهی[۱۵۷] یا رموزی میان خداوند سبحان و رسول او[۱۵۸] میشمارند.
امامخمینی حروف مقطعه را با وجود تفسیرهای مختلفی که از آن شدهاست، از اسرار الهی میداند و معتقد است این حروف، مخاطبه و رمزی میان حبیب و محبوب و مناجات میان عاشق و معشوق است و کسی از آنها بهرهای ندارد و حتی جبرئیل که خود، قرآن را بر پیامبر (ص) نازل کرده نیز از حقیقت معانی آن اطلاعی ندارد، بلکه فهم حقیقت آن، مختص پیامبر اکرم(ص) و افرادی است که حقتعالی به آنان تعلیم کردهاست.[۱۵۹]
ویژگیهای قرآن
امامخمینی مانند دیگر اندیشمندان اسلامی[۱۶۰] برای قرآن ویژگیهای فراوانی برشمرده است، ازجمله:
- جامعیت و جاودانگی قرآن: کاملبودن مجموعه رهنمودها و دستورهای این کتاب شریف در همه زمینههایی است که به سعادت انسان ارتباط دارد.[۱۶۱] بنا بر نظر امامخمینی قرآن دربردارنده همه دستورها و احکامی است که بشر برای سعادت و کمال نیازمند آن است[۱۶۲] و هیچیک از کتابهای آسمانی همچون تورات و انجیل، مانند قرآن نیستند که حقایق را به صورت صریح یا ضمنی بیان کنند[۱۶۳] و جامعیت آن را ندارند؛ زیرا قرآن تجلی جلال و جمال حقتعالی[۱۶۴] و صورت احدیت همه اسما و صفات الهی است.[۱۶۵] قرآن که کتابی حرکتآفرین و زنده است،[۱۶۶] جاودانه در همه عصرها و نسلها خواهد بود؛ زیرا از ناحیه خداوندی است که محیط و عالم بر همه چیز و همه عصرهاست و آن را دستور و قانونی برای همه زمانها فرستادهاست[۱۶۷] و ریشه این جاودانگی نیز از جامعیت قرآن نشئت میگیرد؛ زیرا اگر قرآن در همه جهات جامعیت نداشته باشد، نمیتواند جاودانه باشد.[۱۶۸]
- تحریفناپذیری قرآن: امامخمینی همسو با اندیشمندان اسلامی[۱۶۹] بر عدم تحریف قرآن تأکید کرده و بر این باور است که قرآن کریم از صدر اسلام تا به حال یک کلمه یا یک حرف از آن کم یا زیاد نشدهاست.[۱۷۰] ایشان با بیان شواهد تاریخی، به نقد ادعای تحریف قرآن پرداخته و معتقد است این قرآن همان کتابی است که در زمان پیامبر(ص) در دست مسلمانان بوده و آن را قرائت و حفظ میکردند و اگر تحریفی در قرآن صورت گرفته باشد، باید ائمه(ع) و اصحاب به آن استدلال میکردند.[۱۷۱] امامخمینی شدت تعصب مسلمانان به قرآن را مانع امکان وقوع تحریف در این کتاب آسمانی میداند[۱۷۲] و مخالفت شدید مسلمانان با برداشتن یک حرف از قرآن را یکی از شواهد عدم تحریف قرآن میشمارد.[۱۷۳]
- اعجاز قرآن: قرآن جامع لطایف و حقایق و دقایق توحید است که عقول اهل معرفت در آن حیران میماند و این اعجاز بزرگِ این صحیفه نورانی است. از دیگر موارد اعجاز قرآن حسن ترکیب، لطف بیان، غایت فصاحت و بلاغت و چگونگی دعوت آن است که هر یک جداگانه اعجازی فوق طاقت و خارق عادت است؛ اما آنانی که به اسرار و دقایق معارف آشنا و از لطایف توحید و تجرید باخبرند، وجه نظرشان در اعجاز، همان معارف آن است که جامع لطایف، حقایق، سرایر و دقایق توحید است.[۱۷۴]
- میزان و مرجعبودن قرآن: قرآن کریم میزان و مرجع منابع دیگری چون سنت بهشمار میرود؛ از اینرو یک میزان در صحت و اعتبار حدیث، عرضه آن به قرآن است و حدیثی که مخالف قرآن باشد مردود است؛[۱۷۵] همچنین میزان در سعادت و شقاوت و اعوجاج و استقامت افراد، قرآن است و کسی که عقاید و اعمال او با قرآن منطبق باشد، اهل سعادت و بر صراط مستقیم است و رسول خدا (ص) از آنجاکه خُلق او قرآن است، خود میزان بوده و بر صراط مستقیم است؛[۱۷۶] از اینرو انسان باید خود را به موازین قرآنی که میزان اکبر شمرده میشوند، عرضه کند؛ برای مثال در خصوص قصه آدم(ع) و ابلیس، آن را با خود تطبیق کند تا معلوم شود از کدام حزب است.[۱۷۷]
- هدایتبودن قرآن: قرآن مجموعهای است که به صورتهای مختلف راههای سعادت بشری را بیان کردهاست؛ گاهی صریح و گاهی با کنایه، گاهی به صورت احکام و گاه به صورت قصص و حکایت؛[۱۷۸] برهمیناساس قرآن کریم نشاندهنده راه وصول به مقامات اخروی و درجات عالی[۱۷۹] و حبل ممدود میان آسمان و زمین است که رابطه روحانی و واسطه معنوی میان عالم قدس و ارواح انسانی است و چنانکه از کلمات معصومان(ع) نیز ـ که از ارواح متعلق به عالم قدس، صدور یافتهاند ـ تعبیر به «حبل ممدود» میان آسمان و زمین میشود.[۱۸۰]
- حجیت ظواهر قرآن: ظواهر قرآن کریم حجت است و فرقی میان ظواهر قرآن و غیر قرآن نیست؛[۱۸۱] با این حال، گروهی از اخباریان معتقدند بر فرض انعقاد ظهور برای الفاظ قرآن، این الفاظ بدون مراجعه به روایات اهل بیت(ع) حجت نیستند.[۱۸۲] بنا بر نظر امامخمینی دلیل بر حجیت ظواهر قرآن بنای عقلاست.[۱۸۳] (ببینید: کتاب (منبع اجتهاد) و اهداف قرآن)
آیات فقهی
قرآن کریم به همراه سنت، عقل و اجماع یکی از منابع چهارگانه استنباط احکام شرعی است.[۱۸۴] این کتاب الهی دارای آیاتی است که به بیان احکام شریعت میپردازند و به آیات الاحکام معروفاند و برای استنباط احکام شرعی به آنها استناد میشود. سابقه آیات الاحکام به ابینصر محمدبنسائب بشر کلبی (م۱۴۷) میرسد که از اصحاب امامباقر(ع) و امامصادق(ع) بود.[۱۸۵] برخی از فقها و مفسران در این زمینه کتاب مستقلی نیز تدوین کردهاند.[۱۸۶] از مجموعه آثار امامخمینی نیز مباحثی که مربوط به احکام بوده، در کتابی به نام آیات الاحکام قبسات من تراث الامامالخمینی جمعآوری شدهاست. دلالت آیات قرآن بر احکام شرعی یا به صورت نص است یا به صورت ظاهر؛ یعنی در استفاده از عمومیت یا اطلاق آیات نیاز به مقدماتی است که نخستین مقدمه آن حجیت ظهور است. غالب فقها قائل به حجیت ظهور آیاتاند.[۱۸۷] برخی نیز حجیت ظواهر قرآن را منوط به همراهی این آیات با روایات صحیحه از اهل بیت(ع) میدانند.[۱۸۸] آیاتی که مربوط به احکام شرعیاند در بسیاری از ابواب فقه مانند نماز، روزه، حج، زکات و ابواب معاملات و شهادات بررسی شدهاند. برخی شمار این آیات را حدود پانصد و برخی آن را دو هزار آیه میدانند.[۱۸۹]
امامخمینی نیز در ابوابی از کتابهای فقهی و اصولی خود به برخی آیات در استنباط احکام شرعی استناد کردهاست، مانند باب نماز،[۱۹۰] روزه،[۱۹۱] حج،[۱۹۲] بیع[۱۹۳] و حکومت و ولایت.[۱۹۴]
- (ببینید: آیات الاحکام و آیات الاحکام فی التراث الامامالخمینی)
خود قرآن نیز احکامی دارد، همانند حرمت قرائت سورههای سجدهدار برای جنب، حایض و زن در حال نفاس،[۱۹۵] کراهت قرائت سورههای دیگر برای این افراد،[۱۹۶] وجوب طهارت برای لمس قرآن و استحباب آن در حال قرائت قرآن.[۱۹۷]
- (ببینید: تلاوت قرآن)
پانویس
- ↑ جوهری، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیه، ۱/۶۵؛ زبیدی، ۱/۲۱۸–۲۱۹.
- ↑ جرجانی، کتاب التعریفات، تهران، ۷۵.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۰۹.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۲۱.
- ↑ جوهری، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیه، ۱/۶۵؛ عسکری، ابوهلال، ۴۹.
- ↑ سیوطی، الاتقان، ۱/۱۸۹؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۵/۱۷۳.
- ↑ ملاصدرا، اسرار الآیات، ۱۲؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۳۳؛ امامخمینی، دعاء السحر، ۵۵–۵۶.
- ↑ ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۳/۳۹۵–۳۹۶ و ۷/۱۰۶.
- ↑ سیوطی، الاتقان، ۱/۱۸۹؛ فیض کاشانی، الأصفی، ۱/۶۴۹.
- ↑ طبرسی، فضلبنحسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۸/۷۲۶.
- ↑ گنابادی، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العباده، ۳/۲۸۵.
- ↑ سیوطی، الاتقان، ۱/۱۸۹.
- ↑ ابنسبعین، رسائل ابنسبعین، ۲۴۴.
- ↑ امامخمینی، دعاء السحر، ۵۲–۵۳.
- ↑ سیوطی، الاتقان، ۱/۱۸۹.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۱۸.
- ↑ ملاصدرا، المشاعر، ۵۷.
- ↑ ملاصدرا، اسرار الآیات، ۱۶.
- ↑ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۸/۲۹۹–۳۰۰.
- ↑ صدوق، الخصال، ۲/۵۲۴.
- ↑ خرمشاهی، قرآنشناخت، ۳ و ۲۰–۲۱.
- ↑ معرفت، التمهید، ۱/۳۳۴.
- ↑ حکیم، علوم القرآن، ۱۰۰–۱۰۱.
- ↑ کاشانی، تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، ۱۰/۲۹۳.
- ↑ ← سیوطی، الاتقان، ۱/۲۲۸.
- ↑ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۱۰/۴۳۸.
- ↑ حریری، فرهنگ اصطلاحات قرآنی، ۲۶۱.
- ↑ معرفت، التمهید، ۱/۲۷۳.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (ع)، ۸۲/۲۰؛ حویزی، تفسیر نور الثقلین، ۱/۶.
- ↑ بیهقی، السنن الکبری، ۲/۴۲–۴۳؛ سیوطی، الاتقان، ۱/۲۶۶؛ متقی هندی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، ۷/۱۵۲؛ ← معرفت، علوم قرآنی، ۴۷.
- ↑ مقریزی، امتاع الاسماع بما للنبی من الاحوال و الاموال و الحفدة و المتاع، ۴/۲۴۰؛ معرفت، التمهید، ۱/۲۸۰ و ۳۶۵.
- ↑ رامیار، تاریخ قرآن، ۲۵۷–۲۶۱ و ۲۷۵–۲۷۷.
- ↑ خویی، البیان فی تفسیر القرآن، ۲۵۳.
- ↑ کلینی، الکافی، ۵/۳۸۰.
- ↑ خویی، البیان فی تفسیر القرآن، ۲۵۴؛ زنجانی، ۴۶.
- ↑ باقلانی، الانتصار للقرآن، ۱/۱۵۱.
- ↑ زنجانی، تاریخ القرآن، ۴۶.
- ↑ رکنی یزدی، آشنایی با علوم قرآنی، ۶۳.
- ↑ ابوزهره، المعجزة الکبری القرآن، ۲۱.
- ↑ رکنی یزدی، آشنایی با علوم قرآنی، ۶۳.
- ↑ زنجانی، تاریخ القرآن، ۴۸.
- ↑ معرفت، التمهید، ۱/۲۸۸.
- ↑ بیهقی، دلائل النبوه، ۷/۱۴۹؛ سیوطی، الاتقان، ۱/۲۰۷–۲۱۰.
- ↑ زرکلی، الاعلام، بیروت، ۴/۲۱۰؛ معرفت، التمهید، ۱/۲۸۵.
- ↑ سیوطی، الاتقان، ۱/۲۲۰.
- ↑ معرفت، تاریخ قرآن، ۸۶.
- ↑ معرفت، تاریخ قرآن، ۸۷.
- ↑ ابنخلکان، وفیات الأعیان و أبناء الزمان، ۲/۵۳۵–۵۳۷.
- ↑ بحرانی، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهره (ع)، ۸/۹۵؛ عاملی، مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلامه، ۷/۲۲۱.
- ↑ معرفت، تاریخ قرآن، ۱۸۷.
- ↑ رضایی، درسنامه روشها و گرایشهای تفسیری قرآن، ۲۴.
- ↑ ایازی، مصحف، ۱۸۳.
- ↑ دیاری، اندیشه و آرای تفسیری امامخمینی، ۸۸.
- ↑ رضایی، درسنامه روشها و گرایشهای تفسیری قرآن، ۳۵–۳۶.
- ↑ ریعان، بررسی سیمای قرآن در اندیشه امامخمینی، ۱۶۱.
- ↑ امامخمینی، دعاء السحر، ۵۸؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۸۱–۱۸۲ و ۳۲۱؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۶۲ و ۹۰–۹۳.
- ↑ ابراهیم، ۱؛ ← کاشانی، تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، ۵/۱۲۲.
- ↑ نهج البلاغه، خ۱۷۵، ۲۵۴.
- ↑ مجلسی، ۸۹/۳۱.
- ↑ طبرسی، احمدبنعلی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، ۲/۳۸۰؛ احمدبنحنبل، مسند الامام احمدبنحنبل، ۳/۱۴ و ۱۷.
- ↑ عسکری، سیدمرتضی، نقش ائمه در احیای دین، ۲/۴۸۰.
- ↑ معرفت، التفسیر، ۱/۴۳۳–۴۴۶؛ حکیم، علوم القرآن، ۱۲۴.
- ↑ معرفت، تاریخ قرآن، ۹۶ و ۱۵۸.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۷ و ۶۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۶.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۸۶–۱۸۷؛ امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۵۸
- ↑ حجر، ۸۷.
- ↑ مزمل، ۵.
- ↑ حشر، ۲۱.
- ↑ نهج البلاغه، خ۱۸۹، ۲۸۹.
- ↑ نهج البلاغه، خ۱۸، ۳۷.
- ↑ زحیلی، تفسیر الوسیط، ۲/۱۱۶۸.
- ↑ ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۱/۲۶۵–۲۶۶.
- ↑ بقلی شیرازی، تفسیر عرائس البیان فی حقائق القرآن، ۲/۳۰۳.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۸۲–۱۸۳.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۸۳.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۸۴.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۹۷.
- ↑ امامخمینی، دعاء السحر، ۵۸.
- ↑ فرقان، ۳۰.
- ↑ طبرسی، فضلبنحسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۶/۴۶۵؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، ۲۴/۵۳۰.
- ↑ برقی، المحاسن، ۲/۳۳۸.
- ↑ امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۳۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۲۸۲.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (ع)، ۱۸/۱۹۴.
- ↑ ← سیوطی، الاتقان، ۱/۵۵؛ زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، ۱/۲۷۳.
- ↑ صدوق، الاعتقادات، ۸۲.
- ↑ مفید، تصحیح اعتقادات، ۱۲۳.
- ↑ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۲/۱۵–۱۶.
- ↑ سیوطی، الاتقان، ۱/۱۵۶–۱۵۷؛ ← زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، ۱/۳۲۰–۳۲۱.
- ↑ زرقانی، مناهل العرفان فی علوم القرآن، ۱/۳۷–۳۸؛ سیوطی، الاتقان، ۱/۱۵۷.
- ↑ صدوق، الاعتقادات، ۸۲؛ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۱/۶۴؛ رامیار، تاریخ قرآن، ۱۸۸.
- ↑ ← سیوطی، الدر المنثور، ۱/۱۸۹؛ سیوطی، الاتقان، ۱/۱۵۸.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۶۲۹.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۴۳.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۲۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۴۹۰–۴۹۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۲۸۵.
- ↑ گنابادی، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العباده، ۱/۴۵.
- ↑ آملی، نص النصوص، ۳۰۹.
- ↑ ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۵/۲۸۸.
- ↑ ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۶/۲۲.
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۷/۴۰.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۸۱.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۳۳.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۲۱.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۲۰۹ و ۲/۴۱۵.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۲۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۲۶۲ و ۱۹/۲۸۵.
- ↑ امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۶۲.
- ↑ امامخمینی، دعاء السحر، ۵۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۴۹۸.
- ↑ امامخمینی، الطلب و الاراده، ۱۴–۱۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۲۰۹.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۲۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۲۰۹–۲۱۰.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۶۰–۶۱.
- ↑ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱/۵۹–۶۲.
- ↑ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۳/۷۴.
- ↑ احزاب، ۷۲.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۴۱۳.
- ↑ قونوی، اعجاز البیان فی تفسیر امّ القرآن، ۱۲۸؛ آملی، تفسیر المحیط، ۱/۳۰۲–۳۰۶؛ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۱/۳۰–۳۱؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۳/۷۲–۷۴.
- ↑ امامخمینی، دعاء السحر، ۶۲.
- ↑ امامخمینی، دعاء السحر، ۵۹–۶۰.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۵۴.
- ↑ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۲۰۱؛ امامخمینی، دعاء السحر، ۶۲.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۱/۱۸۷؛ آملی، تفسیر المحیط، ۲/۴۱۷.
- ↑ عیاشی، التفسیر، ۱/۱۱.
- ↑ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۲۱۴.
- ↑ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۲۱۴–۲۱۵.
- ↑ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۲۱۵.
- ↑ امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۳۳؛ امامخمینی، دعاء السحر، ۵۹؛ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۳۸۷.
- ↑ امامخمینی، دعاء السحر، ۳۸؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۸۱.
- ↑ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۱/۳۱
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۸۲–۱۸۳.
- ↑ امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۳۳؛ امامخمینی، دعاء السحر، ۵۹؛ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۵۰.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۳/۹۳.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۸۱.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (ع)، ۸۹/۴۹–۵۰.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۲۳.
- ↑ امامخمینی، دعاء السحر، ۵۹.
- ↑ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۵۰ و ۲۱۴–۲۱۵.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۸۱.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۸۱–۱۸۲.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۸۴.
- ↑ امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۶۲.
- ↑ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۳۹–۴۱؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۷/۳۶–۳۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۴۳۱–۴۳۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۲۶۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۲۸۵.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۸۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۱۱۲
- ↑ ← طبرسی، فضلبنحسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۱/۱۱۲.
- ↑ دروزه، التفسیر الحدیث، ۱/۳۵۹–۳۶۲؛ ← شوکانی، فتح القدیر، ۱/۳۱–۳۲.
- ↑ سیوطی، الاتقان، ۱/۶۱۱.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، ۲/۲۵۲.
- ↑ ← فخر رازی، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، ۲/۲۵۳؛ آملی، تفسیر المحیط، ۲/۴۰۳.
- ↑ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۸/۱۴–۱۵.
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۳۲۲؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۵۱؛ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۴۴۷.
- ↑ ملاصدرا، اسرار الآیات، ۲۰۸؛ مراغی، تفسیر المراغی، ۹/۱۵۳–۱۵۴؛ مغنیه، تفسیر الکاشف، ۴/۱۷۱ و ۵/۲۷۴
- ↑ ایازی، قرآن، ۱۵.
- ↑ امامخمینی، ولایت فقیه، ۲۹؛ امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۵۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۲۹۸.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۰۹–۳۱۰؛ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۴۰۸.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۱۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۹۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۱۷۱؛ امامخمینی، ولایت فقیه، ۲۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۹۳.
- ↑ سید مرتضی، الذخیرة فی علم الکلام، ۳۶۱–۳۶۳؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، ۲۰/۳۰۵ و ۲۱/۴۱۶؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۲/۱۰۷–۱۰۸؛ خویی، ۲۰۰–۲۰۱.
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۱۱۴؛ امامخمینی، تنقیح الاصول، ۳/۱۳۰–۱۳۲؛ امامخمینی، انوار الهدایه، ۱/۲۴۳.
- ↑ امامخمینی، تنقیح الاصول، ۳/۱۳۱؛ امامخمینی، انوار الهدایه، ۱/۲۴۵–۲۴۶.
- ↑ امامخمینی، تنقیح الاصول، ۳/۱۳۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۴۲۳.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۶۳–۲۶۴.
- ↑ ← حمیری، قرب الاسناد، ۹۲.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۰۸–۲۰۹ و ۲۸۷–۲۸۸.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۵۰.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۸۷؛ امامخمینی، تقریرات، ۳/۳۶۱–۳۶۲ و ۴۵۸.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۰۴.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۴–۵.
- ↑ امامخمینی، انوار الهدایه، ۱/۲۴۱.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۲۷/۱۷۶؛ آصفی، مقدمه البرهان فی تفسیر القرآن، ۱/۷–۸.
- ↑ امامخمینی، تنقیح الاصول، ۴/۴۵۹.
- ↑ حلی، علامه، قواعد الاحکام، ۳/۴۲۳.
- ↑ آقابزرگ، الذریعة الی تصانیف الشیعه، ۱/۴۰.
- ↑ ← استرآبادی، آیات الاحکام؛ جرجانی، آیات الاحکام.
- ↑ مفید، التذکره، ۲۹؛ حلی، علامه، نهایة الوصول، ۱/۳۴۲.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۲۷/۷۶؛ ← آصفی، مقدمه البرهان فی تفسیر القرآن، ۱/۸.
- ↑ معرفت، التفسیر، ۲/۲۲۸.
- ↑ امامخمینی، الخلل، ۱۵۰؛ امامخمینی، تهذیب الاصول، ۱/۲۵۵–۲۵۶؛ امامخمینی، تنقیح الاصول، ۲/۱۱۹.
- ↑ امامخمینی، الطهاره، ۲/۱۲۴؛ امامخمینی، جواهر الاصول، ۴/۳۰۶.
- ↑ امامخمینی، مکاسب، ۲/۲۹۷؛ امامخمینی، تهذیب الاصول، ۳/۵۱۸.
- ↑ امامخمینی، البیع، ۱/۹۲؛ امامخمینی، تنقیح الاصول، ۳/۱۵۸.
- ↑ امامخمینی، البیع، ۲/۶۳۹–۶۴۰؛ امامخمینی، ولایت فقیه، ۸۳–۸۶.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۳/۴۲؛ مفید، الاعلام، ۱۸؛ حلی، علامه، تحریر الاحکام، ۱/۱۰۵؛ امامخمینی، تحریر الوسیله، ۱/۴۱، ۵۳ و ۶۲.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۳/۲۲۲؛ امامخمینی، تعلیقه عروه، ۱۶۹.
- ↑ حلی، فخرالمحققین، ایضاح الفوائد فی شرح مشکلات القواعد، ۱/۱۰.
منابع
- قرآن کریم.
- آصفی، محمدمهدی، مقدمه البرهان فی تفسیر القرآن، تألیف سیدهاشم بحرانی، قم، بعثت، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.
- آقابزرگ طهرانی، محمدمحسن، الذریعة الی تصانیف الشیعه، بیروت، دارالاضواء، چاپ سوم، ۱۴۰۳ق.
- آملی، سیدحیدر، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، تصحیح سیدمحسن موسوی تبریزی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ سوم، ۱۴۲۲ق.
- آملی، سیدحیدر، المقدمات من کتاب نص النصوص، تحقیق هانری کربن و عثمان یحیی، تهران، توس، چاپ دوم، ۱۳۶۷ش.
- ابنخلکان، وفیات الأعیان و أبناء الزمان، تحقیق احسان عباس، بیروت، دارالثقافه، بیتا.
- ابنسبعین، عبدالحقبنابراهیم، رسائل ابنسبعین، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۲۸ق.
- ابنعربی، محیالدین، الفتوحات المکیه، بیروت، دار صادر، بیتا.
- ابوزهره، محمد، المعجزة الکبری القرآن، قاهره، دارالفکر العربی، ۱۴۱۸ق.
- احمدبنحنبل، مسند الامام احمدبنحنبل، بیروت، دارالصادر، بیتا.
- امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، انوار الهدایة فی التعلیقة علی الکفایه، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تحریر الوسیله، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، قم، پاسدار اسلام، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
- امامخمینی، سیدروحالله، التعلیقة علی العروة الوثقی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تفسیر سوره حمد، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ یازدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تقریرات فلسفه امامخمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تنقیح الاصول، تقریر حسین تقوی اشتهاردی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تهذیب الاصول، تقریر جعفر سبحانی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، جواهر الاصول، تقریر سیدمحمدحسن مرتضوی لنگرودی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، الخلل فی الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۴ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح دعاء السحر، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۶ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، الطلب و الاراده، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، کتاب البیع، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، کتاب الطهاره، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، کشف اسرار، تهران، محمد، بیتا.
- امامخمینی، سیدروحالله، المکاسب المحرمه، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش.
- ایازی، سیدمحمدعلی، قرآن اثری جاویدان، رشت، کتاب مبین، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
- ایازی، سیدمحمدعلی، مصحف امامعلی (ع)، تهران، وزارت ارشاد، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- باقلانی، محمدبنطیب، الانتصار للقرآن، عمان ـ بیروت، دارالفتح ـ دار ابنحزم، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
- بحرانی، یوسفبناحمد، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهره (ع)، تصحیح محمدتقی ایروانی و سیدعبدالرزاق مقرم، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.
- برقی، احمدبنمحمد، المحاسن، تحقیق جلالالدین محدث، قم، دارالکتب الاسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۷۱ق.
- بقلی شیرازی، روزبهان، تفسیر عرائس البیان فی حقائق القرآن، تصحیح احمد فرید المزیدی، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۲۰۰۸م.
- بیهقی، احمدبنحسین، دلائل النبوه، تحقیق عبدالمعطی قلعجی، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.
- بیهقی، احمدبنحسین، السنن الکبری، بیروت، دارالفکر، بیتا.
- جرجانی، سیدشریف، کتاب التعریفات، تهران، ناصرخسرو، چاپ چهارم، ۱۳۷۰ش.
- جوهری، اسماعیلبنحماد، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیه، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- حر عاملی، محمدبنحسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آلالبیت (ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- حریری، محمدیوسف، فرهنگ اصطلاحات قرآنی، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۳۸۴ش.
- حکیم طباطبایی، سیدمحمدباقر، علوم القرآن، قم، مجمع الفکر الاسلامی، چاپ سوم، ۱۴۱۷ق.
- حلی، علامه، حسنبنیوسف، تحریر الاحکام الشرعیة علی مذهب الامامیه، تصحیح ابراهیم بهادری، قم، مؤسسه امامصادق (ع)، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
- حلی، علامه، حسنبنیوسف، قواعد الاحکام فی معرفة الحلال و الحرام، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
- حلی، علامه، حسنبنیوسف، نهایة الوصول الی علم الاصول، تحقیق ابراهیم بهادری، قم، مؤسسه امامصادق (ع)، چاپ اول، ۱۴۲۵ق.
- حلی، فخرالمحققین، محمدبنحسن، ایضاح الفوائد فی شرح مشکلات القواعد، تحقیق سیدحسین موسوی و دیگران، قم، اسماعیلیان، چاپ اول، ۱۳۸۷ق.
- حمیری، عبداللهبنجعفر، قرب الاسناد، قم، مؤسسه آلالبیت علیهمالسلام، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
- حویزی، عبدعلیبنجمعه، تفسیر نور الثقلین، تصحیح سیدهاشم رسولی محلاتی، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، ۱۴۱۵ق.
- خرمشاهی، بهاءالدین، قرآنشناخت، تهران، طرح نو، چاپ دوم، ۱۳۷۵ش.
- خویی، سیدابوالقاسم، البیان فی تفسیر القرآن، قم، مؤسسه احیاء آثار الامامالخویی، چاپ اول، ۱۴۳۰ق.
- دروزه، محمد عزة، التفسیر الحدیث، بیروت، دارالغراب الاسلامی، چاپ دوم، ۱۴۲۱ق.
- دیاری بیدگلی، محمدتقی، اندیشه و آرای تفسیری امامخمینی، تهران، عروج، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.
- رامیار، محمود، تاریخ قرآن، تهران، امیر کبیر، چاپ سوم، ۱۳۶۹ش.
- رضایی اصفهانی، محمدعلی، درسنامه روشها و گرایشهای تفسیری قرآن، قم، نشر مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
- رکنی یزدی، محمدمهدی، آشنایی با علوم قرآنی، مشهد ـ تهران، آستان قدس ـ سمت، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- ریعان، معصومه، بررسی سیمای قرآن در اندیشه امامخمینی، تهران، پیام آزادی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- زحیلی، وهبةبنمصطفی، تفسیر الوسیط، دمشق، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
- زرقانی، محمد عبدالعظیم، مناهل العرفان فی علوم القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا.
- زرکشی، محمدبنعبدالله، البرهان فی علوم القرآن، تحقیق جمال حمدی ذهبی و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
- زرکلی، خیرالدین، الاعلام، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ پنجم، ۱۹۸۰م.
- زنجانی، ابوعبدالله، تاریخ القرآن، تهران، منظمة الاعلام الاسلامی، ۱۴۰۴ق.
- سید مرتضی، علمالهدی، علیبنحسین، الذخیرة فی علم الکلام، سیداحمد حسینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.
- سیوطی، جلالالدین، الإتقان فی علوم القرآن، تحقیق فواز احمد زمرلی، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ دوم، ۱۴۲۱ق.
- سیوطی، جلالالدین، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
- شوکانی، محمدبنعلی، فتح القدیر، بیروت ـ دمشق، دار ابنکثیر ـ دارالکلم الطیب، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
- صدوق، محمدبنعلی، الاعتقادات، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.
- صدوق، محمدبنعلی، الخصال، تصحیح علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۲ش.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
- طبرسی، احمدبنعلی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، تحقیق محمدباقر خرسان، مشهد، نشر مرتضی، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
- طبرسی، فضلبنحسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق سیدهاشم رسولی محلاتی و سیدفضلالله یزدی، تهران، ناصرخسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
- طوسی، محمدبنحسن، التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق احمد قصیر عاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- عاملی، سیدمحمدجواد، مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلامه، تحقیق محمدباقر خالصی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
- عسکری، حسنبنعبدالله، الفروق فی اللغه، بیروت، دارالآفاق الجدیده، چاپ اول، ۱۴۰۰ق.
- عسکری، سیدمرتضی، نقش ائمه در احیای دین، تهران، منیر، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
- عیاشی، محمدبنمسعود، التفسیر، سیدهاشم رسولی محلاتی، تهران، علمیه اسلامیه، چاپ اول، ۱۳۸۰ق.
- فخر رازی، محمدبنعمر، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
- فیض کاشانی، ملامحسن، الأصفی فی تفسیر القرآن، تصحیح محمدحسین درایتی و محمدرضا نعمتی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
- فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، تحقیق حسین اعلمی، تهران، صدر، چاپ دوم، ۱۴۱۵ق.
- قونوی، صدرالدین، اعجاز البیان فی تفسیر امّ القرآن، تصحیح، سیدجلالالدین آشتیانی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
- کاشانی، ملافتحالله، تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، تصحیح میرزاابوالحسن شعرانی، تهران، اسلامیه، بیتا.
- کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- گنابادی، سلطانمحمد، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العباده، بیروت، اعلمی، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
- متقی هندی، علاءالدین، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، تصحیح بکری حیانی و صفوة السقاء، بیروت، مؤسسه الرساله، چاپ پنجم، ۱۴۰۹ق.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
- مراغی، احمدبنمصطفی، تفسیر المراغی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا.
- معرفت، محمدهادی، تاریخ قرآن، تهران، سمت، چاپ پنجم، ۱۳۸۲ش.
- معرفت، محمدهادی، تفسیر و مفسران، قم، تمهید، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- معرفت، محمدهادی، التمهید فی علوم القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
- معرفت، محمدهادی، علوم قرآنی، قم، تمهید، چاپ دوم، ۱۳۸۴ش.
- مغنیه، محمدجواد، تفسیر الکاشف، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، ۱۴۲۴ق.
- مفید، محمدبنمحمد، الإعلام بما اتفقت علیه الإمامیة من الأحکام، تحقیق محمد حسون، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
- مفید، محمدبنمحمد، التذکرة باصول الفقه، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
- مفید، محمدبنمحمد، تصحیح اعتقادات الامامیه، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
- مقریزی، احمدبنعلی، امتاع الاسماع بما للنبی من الاحوال و الاموال و الحفدة و المتاع، تحقیق محمد عبدالحمید النمیسی، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، اسرار الآیات، تصحیح محمد خواجوی، تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران، ۱۳۶۰ش.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، تفسیر القرآن الکریم، تصحیح محمد خواجوی، قم، بیدار، چاپ دوم، ۱۳۶۶ش.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۹۸۱م.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، المشاعر، به اهتمام هانری کربن، تهران، طهوری، چاپ دوم، ۱۳۶۳ش.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، مفاتیح الغیب، تصحیح محمد خواجوی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۳ش.
- نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، تحقیق عباس قوچانی و علی آخوندی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ هفتم، ۱۴۰۴ق.
- نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
پیوند به بیرون
- باقر صاحبی، قرآن، دانشنامه امامخمینی، ج۸، ص۱۵۲-۱۶۵.