ملائکه
ملائکه موجوداتی مجرد و مطیع اوامر الهی.
مفهومشناسی
ملائکه جمع مَلَک است که در اصل مألک، از ریشه «ألوکة»، به معنای رسالت و پیامرسانی میباشد؛[۱] بنابراین ملائکه به معنای پیامرسانان است، و در فارسی، به ملک، فرشته گفته میشود.[۲] در اصطلاحِ متکلمان، ملائکه اجسامی لطیف و نورانیاند که به صورتهای مختلف، جز سگ و خوک درمیآیند.[۳] در اصطلاح فلاسفه، موجوداتی هستند که مجرد از مادّه و خواصّ آن هستند.[۴] امامخمینی نیز مانند دیگر حکما، ملائکه را مجرد از ماده و عوارض آن میداند.[۵]
پیشینه
ملائکه در ادیان الهی واسطه خدا و انسان معرفی شدهاند.[۶] یهودیان، وجود موجوداتی که در علم و قدرت، برتر از انساناند را تأیید میکنند و آنان را به منزله بندگانی دانستهاند که اوامر خدا را در زمین اجرا میکنند.[۷] در نزد مسیحیان نیز ملائکه از جایگاه ویژهای برخوردارند و آنان به ملائکه متعدد و مختلفی معتقدند.[۸] در دین زرتشت نیز دو واژه «امشاسپندان» و «ایزدان» مترادف ملائکه بهکار رفتهاست و زرتشتیان به آن معتقدند.[۹]
در اسلام، با توجه به آیات[۱۰] و روایات پرشمار[۱۱] بر وجود ملائکه تأکید شده، قرآن کریم، ایمان به ملائکه را در کنار ایمان به خدا و رسول ذکر کردهاست[۱۲] و انکار آنان را در ردیف انکار وحی و نبوت و گمراهی آشکار معرفی نمودهاست.[۱۳]
پیرو سخنانی که در آیات و روایات درباره فرشتگان بیان شدهاست، بحث از ویژگیها و ماهیت ملائکه در کتابهای کلامی و فلسفی طرح شدهاست که میتوان از آن میان به الاعتقادات شیخ صدوق[۱۴] و تصحیح اعتقادات الامامیه شیخ مفید[۱۵] اشاره کرد که از نخستین کتابهای کلامیاند که به این بحث پرداختهاند. در میان کتب فلسفی نیز الاشارات و التنبیهات ابنسینا[۱۶] از نخستین کتابهای فلسفی در این زمینه است. پس از آن شیخ اشراق[۱۷] و ملاصدرا مباحث مبسوطی در حقیقت ملائکه مطرح کردهاند.[۱۸] عرفا نیز به بحث از ملائکه، ازجمله حقیقت و تمثلات آنها پرداختهاند.[۱۹] امامخمینی نیز در آثار خود به بحث ملائکه پرداخته، مباحثی چون تجرد ملائکه، چگونگی تنزل ملائکه، بیان مراتب ملائکه و ماهیت و ویژگیهای آنها را مورد توجه قرار داده، کلام برخی متکلمان و محدثان را دراینباره بررسی و نقد کردهاست؛[۲۰] چنانکه درباره نزول ملائکه سخن گفتهاست.
(ببینید: لیلةالقدر)
حقیقت و ماهیت
بیشتر اندیشمندان مسلمان، ملائکه را موجوداتی مجرد و نورانی میدانند که مطیع اوامر الهیاند.[۲۱] برخی از متکلمان مسلمان، ملائکه را اجسام لطیفی دانستهاند که با جن و شیاطین در نوع، متحد و در افعال، مختلفاند.[۲۲] برخی از بتپرستان نیز قائلاند ملائکه همان ستارگاناند که برخی نحس (ملائکه عذاب) و برخی سعید (ملائکه رحمت) هستند.[۲۳]
از دیدگاه فلاسفه، ملائکه جبروتی؛ موجوداتی مجردند که از خواص جسم و جسمانی منزهاند.[۲۴] و علمای مشاء از آن به «عقول» و اشراقیان به «انوار قاهره» یاد میکنند و عالم آنها را نیز حکمای مشائی عالم مجردات و حکمای اشراق، عالم انوار مینامند.[۲۵]
امامخمینی علت رویآوردن اهل حدیث و برخی متکلمان به جسمانی بودن ملائکه را ناسازگاری قول به تجردّ فرشتگان با حدوث زمانی عالم میداند؛ زیرا به اعتقاد آنها مجردبودن موجودی جز حقتعالی با حدوث زمانی عالم منافی است و علت دیگر منافات آن با فاعل مختار بودن خداوند است که گمان کردهاند با تجرد عالم عقل و ملائکه مخالف است.[۲۶] به باور ایشان قول به جسمانی و مادی بودن ملائکه، منافی بسیاری از معارف و عقایدِ صحیح است.[۲۷] ایشان با نقد کلام برخی بزرگان حدیث[۲۸] انکار عقول و ملائکه جبروتی را مستلزم انکار بسیاری از ضروریات عقل و دین میداند که ازجمله آن، تصور اشرف از واجبتعالی در نظام وجود و تحدید و جسمیت برای حقتعالی و راهیافتن جهل و عجز در ذات حقتعالی است.[۲۹] ایشان معتقد است ملائکه اصناف فراوانی دارند که برخی از آنها مجرد و برخی دیگر جسمانی برزخی هستند و این امر موافق ادله عقلی و نقلی است.[۳۰]
ویژگیهای ملائکه
در برخی آیات به بعضی ویژگیهای ملائکه، مانند عبادت، تسبیح دایم، منزهبودن از خوردن و آشامیدن و عصمت از ارتکاب گناه[۳۱] اشاره شدهاست. حکما و اندیشمندان برای ملائکه ویژگیهای پرشماری ذکر کردهاند؛ ازجمله اینکه آنها را وسایط فیض، مدبر عالم و منزه از گناه و معصیت دانستهاند.[۳۲] برخی نیز بر این عقیدهاند که سرشت فرشتگان اقتضای اطاعت الهی دارد.[۳۳] به اعتقاد امامخمینی ملائکه، مطیع اوامر الهی بوده، از هر گونه معصیت به دورند؛ اراده آنها در طول اراده الهی قرار دارد و به اذن پروردگار، هرچه او اراده کند، انجام میدهند.[۳۴]
از دیگر ویژگیهای ملائکه، قابل رؤیت نبودن آنها با حواس ظاهری است که از آثار تجرد آنهاست و تنها در صورت تمثل است که قابل رؤیت میشوند؛[۳۵] چنانکه در قرآن[۳۶] و روایات،[۳۷] به تمثل برخی از ملائکه اشاره شدهاست. به باور امامخمینی از آنجاکه تمثل ملائکه جهت ملکوتی دارد، مشاهده آنها منوط به توجه و انصراف نفس انسانی از عالم طبیعت است.[۳۸] در برخی از آیات، برای بعضی از ملائکه بال و پر ذکر شدهاست.[۳۹] حکما و مفسران تفاسیر مختلفی از این امر کردهاند. بعضی آن را به معنای وسیلهای که بتوانند با آن مانند پرندگان بالا و پایین بروند، ندانستهاند و تنها آن را به معنای نوعی تعلق و ارتباط با عالم طبیعت بیان کردهاند.[۴۰] بعضی نیز آن را به معنای قوای متعدد برای ملائکه شمردهاند.[۴۱]
امامخمینی معتقد است بال، پر و اعضا، در همه ملائکه وجود ندارد. ایشان با استناد به برخی آیات،[۴۲] داشتن بال و پر را تنها در ملائکه عالم مثال و موجودات ملکوتی برزخی ممکن دانستهاست و تأکید میکند ملائکه مهیمه و مقرب، از این امر منزه و مبرا هستند و بهواسطه احاطه تام و قیومیهای که دارند، میتوانند در هر یک از عوالم به هیئت و صورت آن عالم متمثل شوند؛ مانند جبرئیل که بهصورتهای مختلف، ازجمله «دحیه کلبی» در برابر پیامبر(ص) متمثل میشد [۴۳] به اعتقاد ایشان، نزول و صعود جبرئیل و ملائکه نیز به دلیل منزهبودن از خواص جسم و ماده، به معنایی که در اجسام به کار میرود، نبوده، برای آنان تجافی از مقامشان معنا ندارد؛ بلکه تنزل آنها چه در قلب و صدر ولی خدا و یا در کعبه و اطراف قبر رسول خدا(ص) و چه در بیتالمعمور، به طریق تمثل است؛ چنانکه تنزل جبرئیل بر حضرت مریم(ع) هم از باب تمثل بودهاست.[۴۴]
اقسام و وظایف
در تورات، فرشتگان نامهای مخصوصی دارند؛ ازجمله جبرائیل،[۴۵] میخائیل [۴۶] و سرافین.[۴۷] در آیات قرآن و روایات به اصناف متعددی از ملائکه اشاره شدهاست که عبارتاند از: ملائکه عرش،[۴۸] ملائکه آسمان،[۴۹] ملائکه شب و روز،[۵۰] ملائکه بهشت،[۵۱] و جهنم،[۵۲] ملائکه رقیب و عتید و ملائکه سائق و شهید[۵۳] و از برخی از آنها نیز نام برده شدهاست؛ مانند جبرئیل و میکائیل[۵۴] همچنین در روایات به موضوع ملائکه پرداخته شدهاست؛ همانند روایاتی که کارهای ملائکه را بر اساس مسئولیتشان تقسیم کرده[۵۵] و یا روایاتی که درباره علم یا نوع عبادت ملائکه سخن گفتهاند؛[۵۶] چنانکه بعضی از ملائکه تنها به سجود و بعضی تنها به رکوع مشغولاند.[۵۷]
بعضی اندیشمندان اسلامی، به وظایفی برای برخی ملائکه اشاره کردهاند؛ ازجمله:
- جبرائیل: فرشته ارسال وحی که روحالقدس و روحالامین نیز نامیده میشود و اولیای خدا را یاری میدهد و دشمنان آنها را سرکوب میکند.[۵۸]
- میکائیل: فرشتهای که مأمور روزی و رشددادن جسم به اندازه لایق و میزان مشخص است.[۵۹]
- اسرافیل: فرشته صاحب صور که کار خاص او دمیدن روح به بدنها و افاضه حیات و نیروی حس و حرکت برای برانگیختن شوق و طلب است.[۶۰]
- عزرائیل: فرشته مأمور مرگ که کار خاص او جداکردن صور از مواد و بیرونآوردن جانها از اجساد و بدنها و انتقال آنها از دنیا به آخرت است.[۶۱]
امامخمینی مانند دیگر حکما،[۶۲] ملائکه را دارای اقسامی میداند؛[۶۳] ازجمله: ملائکه مهیمه و مقرّب، ملائکه ملکوت اعلا، ملائکه ملکوت اسفل و عوالم برزخ، و ملائکه موکل بر عالم طبیعت.[۶۴] ملائکه مهیمه، بنابر بعضی روایات به فرشتگانی گفته میشود که محو جمال حق و از دیگر خلایق غافلاند.[۶۵] ملائکه مقرب و ساکنان جبروت اعلی، فرشتگانی هستند که هر یک وظیفه و تدبیر عوالم را بر عهده دارند و خود دارای انواع متعددی هستند. ملائکه عوالم ملکوت اعلی و جنات عالیه، قسم دیگری از فرشتگانند که خود انواع و اصناف مختلفی دارند و ملائکه عوالم برزخ و مثال، فرشتگانی هستند که در آن موطن ساکناند و با ملائکهای که موکل عالم طبیعت هستند، تفاوت دارند. ملائکه عالم طبیعت وظیفه تدبیر این عالم را بر عهده دارند.[۶۶] به باور ایشان، ملائکه مهیمه و ملائکه مقرب که به آنها اهل جبروت گفته میشود، هیچگونه تعلقی به عالم ماده ندارند؛ اما باقی ملائکه به نحوی به عالم ماده تعلق دارند و با آن مرتبطاند. ملائکه مقرب، واسطه وصول رحمت حق به مخلوقات هستند. ازجمله ملائکه مقرب، روح اعظم است که به اعتباری به آن قلم اعلی و عقل اول گفته میشود.[۶۷] این گروه از ملائکه، طبق نظر امامخمینی مجرد تام هستند و تعلقی به ماده ندارند؛ اما ملائکه عوالم ملکوت اعلی و ملکوت اسفل که همان عالم مثال و برزخ است و ملائکه موکل بر عالم طبیعت، متعلق به عالم مادهاند و در مواردی تدبیر این عالم را بر عهده دارند.[۶۸]
یکی از اقسام ملائکه، روح است و مفسران و اندیشمندان در حقیقتِ روح اختلاف دارند. بعضی روح را جبرئیل[۶۹] و بعضی آن را از ملائکه کروبین میدانند و جبرئیل را که آخرین ملائکه کروبین است، روحالقدس میشمارند.[۷۰] در برخی روایات، روح برتر از جبرئیل و میکائیل شمرده شدهاست.[۷۱] به نظر امامخمینی شاید روح در قرآن کریم و روایات دو کاربرد داشته باشد: یکی روح که از ملائکه است و دیگری روحِ اولیا که در مرتبه کمال از جبرئیل و دیگر ملائکه برتر است؛ چنانکه مراد از روح در سوره قدر، به دلیل تنزل در شب قدر «جبرئیل و روحالامین» بوده، علت ذکر روح در کنار ملائکه،[۷۲] عظمت و مقام والای آن است. اما روح در سوره اسرا،[۷۳] روحِ اولیا است که در مرتبه کمال از جبرئیل و دیگر ملائکه بزرگتر و از عالم امر است و گاهی متحد با مشیت مطلقه الهی است.[۷۴]
(ببینید: لیلةالقدر)
مراتب و درجات
در قرآن کریم آمدهاست که هر یک از ملائکه، دارای مقام و درجه معینی میباشند[۷۵] و هر یک به اعتبار معرفت و عبادت،[۷۶] درجاتی دارند که از آن تجاوز نمیکنند و مطیع اوامر الهی هستند.[۷۷] همچنین مرتبه ملائکه، پایینتر از آدم(ع) بیان شدهاست؛ زیرا همه اسمای الهی به او آموخته شده و ملائکه مأمور سجده او شدند.[۷۸] به اعتقاد امامخمینی این دو حقیقت، به فضیلت علم حقیقی که همان علم به اسمای الهی است، بر میگردد و این قاعدهای کلی برای همه بنیآدم است؛ زیرا هر کس خود را به مقام آدمیت که مقام تعلم اسماست برساند، از این شرافت برخوردار میشود.[۷۹] در برخی روایات، علت سجده ملائکه، ظهور نور پیامبر اسلام(ص) از صلب آدم(ع) بیان شدهاست.[۸۰]
امامخمینی معتقد است سرّ سجده ملائکه بر آدم(ع)، تجلی خداوند به اسم جامع «الله» در آدم است[۸۱] که اگر این تجلی نبود، آدم این توانایی را نداشت که همه اسما را فرا گیرد.[۸۲] به اعتقاد ایشان، مراد از آدم در اینجا، همان نور پیامبر اکرم(ص) است که مظهر اسم اعظم الهی است.[۸۳]
امداد ملائکه
در قرآن کریم امداد و یاری رساندن ملائکه به مسلمانان در سختیها و جنگها بیان شدهاست.[۸۴] به اعتقاد امامخمینی انسانهای مؤمن و هدایتشدگان مسیر حق، از امدادهای غیبی ملائکه بهرهمندند و چیرگی مسلمانان با تعدادی اندک بر قدرتهای بزرگ آن زمان، یعنی ایران و روم، ازجمله امدادهای غیبی است.[۸۵] ایشان، قدرت ایمان مسلمانان را در طول تاریخ، سبب پیروزی آنها میداند؛ به طوری که مسلمانان به پشتوانه قدرتهای معنوی و ملائکه توانستند در کمتر از نیمقرن تقریباً بر تمام دنیا سلطه پیدا کنند.[۸۶] انقلاب اسلامی ایران نیز در طول حیات خود از این امدادهای غیبی بیبهره نبودهاست که ناکامی امریکا در صحرای طبس را میتوان از نمونههای بارز آن دانست.[۸۷]
امامخمینی پیروزیهای دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران را نیز از امدادهای غیبی میشمرد و معتقد بود رزمندگان با وحدت کلمه در سایه اسلام به این فتحها رسیدند و همان تأییدات غیبی که در صدر اسلام پشتیبان لشکر اسلام بود، پشتیبان رزمندگان و ملت ایران بود؛ به گونهای که با وجود کمکهای جهانی و همهجانبه به رژیم عراق در مبارزه و براندازی جمهوری اسلامی، توکل و اتکا به خدا و کمکهای غیبی و امدادهای ملائکه، باعث پیروزی و نصرت رزمندگان شد.[۸۸]
پانویس
- ↑ فراهیدی، کتاب العین، ۵/۳۸۰؛ طریحی، مجمع البحرین، ۵/۲۹۲.
- ↑ دهخدا، فرهنگلغت دهخدا، ۱۳/۱۸۹۲۲.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱/۷۹ و ۲/۳۸۴؛ لاهیجی، گوهر مراد، ۳۳۶.
- ↑ ابنسینا، النجاة، ۶۹۸ ـ ۷۰۰؛ ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۳۵۸.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۸؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۴۱۴.
- ↑ کتاب مقدس، پیدایش، ب۲۸، ۱۲؛ لوقا، ب۱، ۱۹؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱/۷۹ ـ ۸۳.
- ↑ کتاب مقدس، پیدایش، ب۱۸، ۱۶؛ مزامیر، ب۱۰۴، ۴.
- ↑ کتاب مقدس، پیدایش، ب۱۸، ۱۶؛ مزامیر، ب۱۰۴، ۴، رساله یهودا، ۹؛ لوقا، ب۱، ۱۹.
- ↑ نصر، مقدمه جلد چهارم مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ۴/۷.
- ↑ نجم، ۲۶؛ اسراء، ۹۵؛ نحل، ۴۹.
- ↑ نهج البلاغه، خ۹۰، ۱۱۶ ـ ۱۲۰؛ مجلسی، بحار الانوار، ۵۶/۱۴۴ ـ ۳۲۷.
- ↑ بقره، ۱۷۷ و ۲۸۵.
- ↑ نساء، ۱۳۶.
- ↑ شیخ صدوق، الاعتقادات، ۴۵ و ۸۹.
- ↑ شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات، ۷۵.
- ↑ ابن سینا، الاشارات و تنبیهات، ۱۲۳ ـ ۱۲۵.
- ↑ شیخ اشراق، مصنفات، ۲/۲۳۵، ۲۴۳ و ۲۴۵.
- ↑ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۳۴۵ ـ ۳۶۰؛ ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۲۱۷.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۱/۱۳۱، ۱۴۸ و ۲۶۸؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۸۷۹ ـ ۸۸۰.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۳۸ و ۳۴۲؛ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۷۶ ـ ۸۰؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۴۱۴ ـ ۴۱۵؛ امام خمینی، دعاء السحر، ۷۴، ۸۳ ـ ۸۴، ۱۰۶ و ۱۴۹؛ امام خمینی، تقریرات، ۲/۴۰۸، ۴۸۲ و ۳/۴۴ ـ ۴۸؛ ادامه مقاله.
- ↑ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ۱/۲۹۴ و ۷/۷؛ ابنکثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۳/۳۵۳؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۷/۱۳۰ ـ ۱۳۱؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۳۴۱ ـ ۳۴۵.
- ↑ فخر رازی، المحصل، ۳۲۵؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۶۲ ـ ۶۳؛ لاهیجی، گوهر مراد، ۳۳۶؛ مجلسی، بحار الانوار، ۵۶/۲۰۳.
- ↑ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۳۴۲.
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۷/۱۳۰؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۳۵۰؛ طباطبایی، المیزان، ۱۷/۱۳.
- ↑ ابنسینا، النجاة، ۶۹۸ ـ ۶۹۹؛ شیخ اشراق، مصنفات، ۲/۱۴۰ ـ ۱۴۵.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۳۸.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۳۸-۳۳۹.
- ↑ مجلسی، مرآة العقول، ۱/۲۷ و ۶۶؛ علامه مجلسی، بحار الانوار، ۶۰/۱۴۱ ـ ۱۶۶.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۲۲.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۳۹ ـ ۳۴۱.
- ↑ تحریم، ۶؛ شوری، ۵؛ نحل، ۴۹.
- ↑ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۳۴۶ ـ ۳۵۱.
- ↑ ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۲۱۷.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۲.
- ↑ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۲۱۲؛ طباطبایی، المیزان، ۱۲/۱۰۰.
- ↑ فاطر، ۱ و مریم، ۱۷.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۵۸۷.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۴۲؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۴۱۵.
- ↑ فاطر، ۱.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲۶/۲۲۲؛ طباطبایی، المیزان، ۱۷/۷.
- ↑ فناری، مصباح الانس، ۴۰۴.
- ↑ صافات، ۱؛ فاطر، ۱.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۴۱۴.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۴۲.
- ↑ کتاب مقدس، دانیال، ب۸، ۱۶.
- ↑ کتاب مقدس، دانیال، ب۱۰، ۱۳، ۲۱.
- ↑ کتاب مقدس، اشعیاء، ب۶، ۲ و ۶.
- ↑ حاقه، ۱۷.
- ↑ فرقان، ۲۵؛ نهج البلاغه، خ۹۰، ۱۱۶ ـ ۱۱۷.
- ↑ کلینی، الکافی، ۳/۲۸۳.
- ↑ زمر، ۷۳.
- ↑ تحریم، ۶؛ زمر، ۷۱.
- ↑ ق، ۱۷ ـ ۲۱.
- ↑ بقره، ۹۸.
- ↑ صحیفه سجادیه، ۳۷ ـ ۴۰.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۱۳۳؛ مجلسی، بحار الانوار، ۵۵/۸.
- ↑ نهج البلاغه، خ۱، ۱۲.
- ↑ فیض کاشانی، علم الیقین، ۱/۴۱۴.
- ↑ فیض کاشانی، علم الیقین، ۱/۴۱۵.
- ↑ فیض کاشانی، علم الیقین، ۱/۴۱۵.
- ↑ فیض کاشانی، علم الیقین، ۱/۴۱۶.
- ↑ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۳۴۶ ـ ۳۵۱.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۳۹، امام خمینی، چهل حدیث، ۴۱۴.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۴۱۴.
- ↑ امام خمینی، دعاء السحر، ۱۵.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۴۱۴.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۳۹ ـ ۲۴۰.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۳۹ ـ ۳۴۱؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۴۱۴ ـ ۴۱۵.
- ↑ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۵۲۹.
- ↑ میرداماد، القبسات، ۴۱۴؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۳۴۰.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۲۷۳؛ مجلسی، بحار الانوار، ۲۵/۶۴.
- ↑ قدر، ۴.
- ↑ اسرا، ۸۵.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۴۰ ـ ۳۴۱.
- ↑ صافات، ۱۶۴.
- ↑ فیض کاشانی، الأصفی، ۲/۱۰۵۹.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۷/۱۷۶.
- ↑ بقره، ۳۱، ۳۴؛ آملی، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، ۳/۱۶۶؛ ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۳/۵۰؛ آلوسی، تفسیر روح المعانی، ۱۲/۲۱۶.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۲۶۳.
- ↑ قاضیسعید، شرح توحید الصدوق، ۲/۵۵۵.
- ↑ امام خمینی، دعاء السحر، ۷۴.
- ↑ امام خمینی، دعاء السحر، ۷۴.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۴۸.
- ↑ آل عمران، ۱۲۴ و ۱۲۵؛ انفال، ۹؛ فصلت، ۳۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۸/۲۲۵، ۵۰۵ و ۱۵/۴۰۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۷/۶۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۴۱ ـ ۴۲ و ۱۲/۳۸۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۴۰۳.
منابع
- قرآن کریم.
- آلوسی، سیدمحمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، تصحیح علی عبدالباری عطیه، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
- آملی، سیدحیدر، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، تصحیح سیدمحسن موسوی تبریزی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ سوم، ۱۴۲۲ق.
- ابنسینا، حسینبنعبدالله، الاشارات و التنبیهات، قم، بلاغت، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
- ابنسینا، حسینبنعبدالله، النجاة من الغرق فی بحر الضلالات، تصحیح محمدتقی دانشپژوه، تهران، دانشگاه تهران، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش.
- ابنعربی، محیالدین، الفتوحات المکیه، بیروت، دار صادر، بیتا.
- ابنکثیر، اسماعیلبنعمر، تفسیر القرآن العظیم، تصحیح محمد حسین شمسالدین، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
- امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تقریرات فلسفه امامخمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح دعاء السحر، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ چهارم، ۱۳۸۶ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ ششم، ۱۳۸۶ش.
- تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، تصحیح عبدالرحمن عمیره، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- شیخ اشراق، سهروردی، شهابالدین، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، تصحیح هانری کربن و دیگران، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ دوم، ۱۳۷۵ش.
- صحیفه سجادیه، امامعلیبنالحسین(ع)، قم، نشر الهادی، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
- صدوق، محمدبنعلی، الاعتقادات، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
- طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تهران، تصحیح سیداحمد حسینی اشکوری، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
- فخر رازی، محمدبنعمر، المحصل، تصحیح اتای، عمان، دارالرازی، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.
- فخر رازی، محمدبنعمر، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
- فراهیدی، خلیلبناحمد، کتاب العین، تحقیق مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
- فناری، محمدبنحمزه، مصباح الانس بین المعقول و المشهود، تصحیح محمد خواجوی، تهران، مولی، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
- فیض کاشانی، ملامحسن، الاصفی فی تفسیر القرآن، تصحیح محمدحسین درایتی و محمدرضا نعمتی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
- فیض کاشانی، ملامحسن، علم الیقین فی اصول الدین، تحقیق محسن بیدارفر، قم، بیدار، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
- قاضیسعید قمی، محمدبنمحمد، شرح توحید الصدوق، تصحیح نجفقلی حبیبی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
- قرطبی، محمدبناحمد، الجامع لاحکام القرآن، تهران، ناصرخسرو، چاپ اول، ۱۳۶۴ش.
- قیصری، داوودبنمحمود، شرح فصوص الحکم، تصحیح سیدجلالالدین آشتیانی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
- کتاب مقدس، بیجا، دارالکتاب المقدس، ۱۹۸۰م.
- کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- لاهیجی، عبدالرزاق، گوهر مراد، تهران، نشر سایه، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
- مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول فی شرح اخبار آل الرسول(ص)، تصحیح سیدهاشم رسولی محلاتی، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
- مفید، محمدبنمحمد، تصحیح اعتقادات الامامیه، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، تفسیر القرآن الکریم، تصحیح محمد خواجوی، قم، بیدار، چاپ دوم، ۱۳۶۶ش.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۹۸۱م.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، المبدأ و المعاد، تصحیح سیدجلالالدین آشتیانی، تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران، ۱۳۵۴ش.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، مفاتیح الغیب، تصحیح محمد خواجوی، تهران، مؤسسه تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۳ش.
- میرداماد، محمدباقر، القبسات، به اهتمام مهدی محقق و دیگران، تهران، دانشگاه تهران، چاپ دوم، ۱۳۶۷ش.
- نصر، سیدحسین، مقدمه جلد چهارم مجموعه مصنفات شیخ اشراق، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ دوم، ۱۳۷۵ش.
- نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.