پیامبران (ع)، فرستادگان خداوند از میان مردم، با هدف هدایت بشر به سعادت دنیا و آخرت.
مفهومشناسی
در قرآن کریم برای پیامبران، از دو واژه نبّی و رسول استفاده شدهاست. نبیّ از ریشه «نبأ» و از مصدر «نبوت» به معنای پیامآور و آورنده خبر[۱] و رسول از ماده «رسل» و به معنای فرستادهشدهاست[۲]؛ با این تفاوت که «نبیّ»، گیرنده و حامل پیام الهی است، خواه ابلاغ پیام بر عهده او باشد، خواه نه؛ اما «رسول» علاوه بر دریافت پیام و وحی، مسئولیت رساندن آن را نیز بر عهده دارد.[۳] در کتاب مقدس نیز «نبیّ» به معنای خبردهنده بهویژه خبر از آینده و واسطه مردم و خدا بهکار رفتهاست و واژه «پدر» نیز برای پیامبر استفاده شدهاست.[۴] پیامبر و پیغمبر در فارسی به معنای رسول و نبی است که هر دو مترادف و به صورت عام به کار میروند.[۵]
نبوت عامه و خاصه
دربارهٔ «نبوت عامه» یعنی اصل نبوت و فرستادهشدن رسولانی از طرف خدا به سوی مردم، بدون اینکه نظری به شخص خاص باشد، همه ادیان آسمانی هم نظرند. اثبات نبوت عامه تنها با دلیل عقلی ممکن است؛ اما «نبوت خاصه» یعنی نبوت شخص خاص و اثبات نبوت خاصه (مصداق) با معجزه یا خبر پیامبر پیشین اثبات میشود.[۶] چنانکه در قرآن کریم آمدهاست، خداوند از آغاز زندگی بشر همواره برای هدایت آدمی پیامبر فرستادهاست.[۷] تورات و انجیل[۸] و تاریخ[۹] نیز این مطلب را تأیید میکنند؛ پیامبرانی که به بیان روایات، در کنار عقل که حجت درونی است، حجت بیرونی خداوند بر مردم بودهاند.[۱۰] اندیشمندان اسلامی علت فرستادن رسولان را نیاز انسانِ ناقص در حس و عقل بشری به انسان کامل برای دریافت مکتب و راهنمای خدایی شمردهاند.[۱۱]
تعداد پیامبران
روایتی از پیامبر اکرم(ص)، پیامبران الهی را ۱۲۴۰۰۰ نفر شمردهاست که با حضرت آدم(ع) آغاز میشود و با خود پیامبر (ص) به پایان میرسد. بیش از سیصد نفر آنان دارای رسالتاند. بر اساس این روایت ۱۲۴ کتاب بر پیامبران نازل شدهاست؛ ازجمله پنجاه صحیفه بر ادریس(ع)، ده صحیفه بر ابراهیم(ع)، ده صحیفه بر نوح(ع)، تورات بر موسی(ع)، انجیل بر عیسی(ع)، زبور بر داوود(ع) و قرآن کریم بر پیامبر اسلام (ص).[۱۲] در قرآن نامهای برخی از انبیا چون آدم، نوح[۱۳] ابراهیم، اسماعیل، عیسی، یونس، داوود، سلیمان، یعقوب، هارون، اسحاق، زکریا، یحیی، الیاس، یسع، لوط، ایوب، یوسف، موسی[۱۴] و محمد (ص)[۱۵] ذکر شدهاست.
پیامبران را اولوالعزم
قرآن برخی از پیامبران را اولوالعزم خوانده[۱۶] و در روایات، این وصف به معنای دارنده صاحب کتاب و شریعت معرفی شدهاست[۱۷] و آنان عبارتاند از: نوح (ع)، ابراهیم (ع)، موسی (ع)، عیسی (ع) و محمد (ص).[۱۸] علت تکثر انبیا را تفاوت اوضاع زمانی و مکانی هر دوره و محدودبودن امکان تبلیغ دین و تحریف احکام برشمردهاند.[۱۹]
امامخمینی دربارهٔ جایگاه نبوت در مجموعه دین، نبوت عامه و خاصه، رسالت و ویژگیهای انبیا، تفاوت انبیا، سخنان و مطالب فراوانی دارد و از دیدگاه روایی و عقلانی به اثبات آن پرداختهاست. ایشان اعتقاد به نبوت را از اصول دین و آن را از شروط مسلمانی شمردهاست[۲۰] و حقیقت نبوت را در کشف و بسط حقایق هستی متجلی دیده[۲۱] و پیامبر اکرم (ص) را دارای نبوت تشریعیه[۲۲] و جامع اسما و صفات و مقام آگاهی بر مقدرات و سرنوشت افراد[۲۳] و کاملترینِ نبوتها[۲۴] دانستهاست که با نبوت ایشان تعلیماتِ همه پیامبران بهطور جامع بر انسانها عرضه شد و قرآن به عنوان در بردارنده قوانین جامع الهی در اختیار عالمیان قرار گرفت.[۲۵] (ببینید: پیامبر اکرم (ص))
امامخمینی در آثار خود از پیامبران اولوالعزم و شماری دیگر از پیامبران ازجمله آدم(ع)[۲۶] یونس(ع)،[۲۷] اسماعیل(ع)،[۲۸] شعیب(ع)،[۲۹] موسی(ع)، عیسی(ع)، خضر(ع)[۳۰] و سلیمان(ع)[۳۱] نام بردهاست. در این میان ایشان به پیامبران اولوالعزم عنایت ویژهای نشان دادهاست:
حضرت نوح
حضرت نوح (ع) نخستین پیامبر اولوالعزم است. نام ایشان در ۴۳ جای قرآن آمدهاست، ازجمله در سوره مؤمنون و شعراء، و سوره ۷۱ قرآن نیز به نام ایشان است. آن حضرت ۹۵۰ سال با بتپرستی مبارزه و مردم را به خداپرستی دعوت کرد.[۳۲] با همه تلاشِ نوح (ع) در هدایت مردم، همه آنان جز اندکی با ایشان به مقابله برخاستند و نوح (ع) پس از ناامیدشدن از هدایت مردم از خداوند خواست آنان را از میان بردارد[۳۳] و خداوند به او فرمان داد کشتی بسازد و برای بقای نسل موجودات هستی از هر جفت از جانوران در آن جای دهد.[۳۴] پس از سوارشدن نوح (ع) و یارانش بر کشتی، طوفان و باران درگرفت و خداوند کافران را به وسیله آب نابود کرد و پسر نوح نیز در شمار غرقشدگان بود.[۳۵] امامخمینی که به ۹۵۰ سال پیامبری نوح (ع) اشاره کرده،[۳۶] جایگاه نوح (ع) را نزد خداوند بزرگ شمرده و یادآور شدهاست چه بسا مراد از حمله عرش،[۳۷] علم فعلی حضرت حق و مقام ولایت کبری باشد و حاملان آن چهار نفر از افراد کامل امتهای گذشته ازجمله نوح و چهار نفر از امت اسلامی باشند.[۳۸] (ببینید: عرش) ایشان یادآور شده به روایتی، خداوند از ۷۳ حرف اسم اعظم به عیسی (ع) دو حرف و به نوح (ع) پانزده حرف عنایت کردهاست[۳۹] (ببینید: اسم اعظم). نوح پیامبر (ع) چنانکه امامخمینی نیز اشاره کرده پس از اصلاحناپذیری کافران بر آنان نفرین کرد و از خداوند خواست آنان را نابود سازد.[۴۰] ایشان با الگوگیری از روایات، پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) را به کشتی نوح تشبیه کرده و همراهان آنان را نجاتیافته و بازماندگان از آنان را غرقشدگان دانستهاست.[۴۱]
حضرت ابراهیم
حضرت ابراهیم (ع)، دومین پیامبر اولوالعزم است. در قرآن ۶۹ بار از ایشان یادشده و سوره چهاردهم قرآن به نام اوست. در قرآن از مبارزات ابراهیم (ع) با بتپرستی و شکستن بتها و بهآتشافکندن ایشان و گلستانشدن آتش به فرمان خدا یادشده است.[۴۲] تجدید بنای خانه کعبه به دستور خدا به دست ابراهیم (ع) و فرزندش اسماعیل (ع) انجام یافت.[۴۳] ابراهیم (ع) پس از بنای کعبه در صدد بود فرزندش را در راه خدا قربانی کند[۴۴] که خداوند گوسفندی را برای فدیه و خونبها به جای وی فرستاد.[۴۵]
امامخمینی، حضرت ابراهیم (ع) را از پیامبران اولوالعزم دانسته که حلیم[۴۶] و متواضع و جویای کمال بود. ایشان با درخواست از خداوند دربارهٔ چگونگی زندهکردن مردگان، از مرتبه ایمان قلبی به مقام اطمینان شهودی رسید.[۴۷] از نگاه امامخمینی ابراهیم (ع) در رأس انبیای گذشتهاست که در برابر طاغوت و بتپرستی قیام و مبارزه کرد[۴۸] و بهتنهایی و با تبر بساط بتپرستی نمرودیان را برچید و به این جرم به آتش افکنده شد[۴۹]؛ اما آتش به اذن خدا بر او سرد گردید[۵۰]؛ همچنین مسئله قربانیکردن و ذبح فرزند از آزمونهای الهی برای ابراهیم (ع) بود که نشان از رهابودن این نبی مکرم از نفسانیات و مادیات و ایثار و فداکاری و تسلیمبودن به امر خداوند دارد.[۵۱]
حضرت موسی
حضرت موسی (ع) سومین پیامبر اولوالعزم است. در وقت ولادت ایشان پسران بنیاسرائیل به دستور فرعون کشته میشدند. ایشان تا مدتی پس از تولد، پنهانی نگهداری شد و سپس مادرش ایشان را در صندوقی گذاشت و به رود نیل سپرد و آسیه همسر فرعون او را از آب گرفت و نگهداری کرد تا اینکه موسی(ع) رشد کرد.[۵۲] موسی (ع) به همراه برادر خود هارون(ع) مأمور به امر تبلیغ و نشر توحید و دعوت فرعون به یکتاپرستی شدند و تورات بر وی نازل شد.[۵۳] آنان در این راه با زبان گشاده و معجزه، بنیاسرائیل را از ستم فرعون نجات دادند؛ تا اینکه در جریان هجرت بنیاسرائیل به صحرای سینا او و یارانش از آب نیل گذشتند و فرعون و سربازانش غرق شدند.[۵۴]
امامخمینی، حضرت موسی (ع) را از پیامبران اولوالعزم[۵۵] و ملقب به کلیمالله[۵۶] میداند که در قرآن سرگذشت این پیامبر بیشتر از دیگر انبیا آمدهاست.[۵۷] موسی (ع) با تجلی خداوند بر کوه طور به حالت صعق و صحو افتاد تا به میقات محبوب رسید و مأمور به رسالت شد.[۵۸] ایشان بسیار فروتن بود و با وجود جایگاه پیامبری، هنگام ملاقات با خضر از وی برای کسب کمال، طلب همراهی کرد[۵۹] و در شریعت ایشان توجه به دنیا و طبیعت پررنگ بودهاست.[۶۰] ایشان خاطرنشان کردهاست که زندگی موسی کلیم (ع) سراسر قیام و مبارزه با فرعون بود و با وجود رشد در قصر فرعون با رسیدن به مسند پیغمبری، با عصای شبانی وی را دعوت به توحید و با ستمگریهای وی مقابله کرد.[۶۱]
حضرت عیسی
حضرت عیسی(ع) چهارمین پیامبر اولوالعزم است.[۶۲] عیسی (ع) به امر خدا بدون پدر از مادری به نام مریم(س) متولد شد[۶۳] و مأمور شد تا بنیاسرائیل را به یکتاپرستی دعوت و حلال و حرام خدا را بر آنان بیان کند.[۶۴] شماری از مردم به او گرویدند و مخالفان در صدد کشتن او برآمدند؛ ولی نتوانستند او را بکشند و به اذن خدا به آسمان برده شد.[۶۵] عیسی (ع) به دلیل شرایط خاص زندگی و رسالت تبلیغی، زن نگرفت و شماری از یاران که به آنان حواریون میگفتند، در کارها با ایشان همراهی میکردند.[۶۶] ایشان معجزاتی مانند زندهکردن مردگان و شفای بیماران داشتهاست.[۶۷]
امامخمینی با پیروی از قرآن، حضرت عیسی (ع) را با لقب روحالله[۶۸] و کلمةالحق[۶۹] یاد کرده که از مادری باکره به دنیا آمد.[۷۰] به سبب تهمتهایی که یهودیان به مادر ایشان مریم(س) در شیوه تولد فرزندش زدند، عیسی (ع) به معجزه خداوند در گهواره سخن گفت و به آوردن کتاب آسمانی بشارت داد.[۷۱] عیسی (ع) مظهر صفات الهی بود و صفت رحمت حق بر ایشان غلبه داشت.[۷۲] ایشان برخلاف ادعای مخالفان که میگویند کشته شد، زنده است و به معراج رفتهاست.[۷۳] کتاب نازلشده بر ایشان، انجیل، تحریف شدهاست[۷۴] و در آن توجه به معنویات بیشتر از امور دنیوی بودهاست.[۷۵] عیسی (ع) به مسائل اجتماعی و سیاسی نیز مأمور بود.[۷۶]
امامخمینی پس از ماجرای تصرف سفارت آمریکا در آبان ۱۳۵۸ به اسقف هانیبال بوگینینی، فرستاده پاپ، رهبر کاتولیکهای جهان، یادآور شد که قرآن کریم از حضرت عیسی (ع) و مادر ایشان صدیقه طاهره مریم (س) در برابر اتهامات مخالفان دفاع و از علمای مسیحیان طرفداری کردهاست؛ اما پاپ در برابر جنایتهای رژیم پهلوی و آمریکا در حق ملت ایران ساکت بودهاست؛ ملت ایران انتظار دارد پاپ از ملت مظلوم ایران دلجویی کند و مانع از احقاق حق آنان از ستمگران نشود. ایشان در ادامه، مسیحیان جهان را به تبعیت از حضرت مسیح (ع) در حمایت از مظلومان جهان دعوت کرد و اینکه با معرفی رهبران ستمکار آمریکا که به اسم مسیحیت جنایت میکنند، از آبروی مسیحیان دفاع کنند[۷۷] (ببینید: پاپ ژان پل دوم و تسخیر لانه جاسوسی امریکا)
حضرت محمد
حضرت محمد(ص) آخرین پیامبر اولوالعزم در مکه متولد شد[۷۸] و در کودکی از پدر و مادر یتیم شد[۷۹] و در چهلسالگی به رسالت مبعوث شد.[۸۰] ایشان پس از سیزده سال دعوت در مکه، به مدینه هجرت کرد[۸۱] و دولت تشکیل داد.[۸۲] امامخمینی پیامبر اکرم (ص) را از همه زوایا کاملترین بنده خدا[۸۳] و دارنده ۷۳ اسم اعظم خدا و از دیگر پیامبران بالاتر[۸۴] و شریعت ایشان را جامعترین دین[۸۵] شمردهاست. ایشان سرّ برتری پیامبر اسلام (ص) بر دیگر پیامبران را به کمال وجودی و احاطه و سلطنت آن حضرت به اسم اعظم و اسما و صفات الهی دانستهاست[۸۶] (ببینید: پیامبر اکرم (ص) ، اسم اعظم، و اسما و صفات).
رسالت پیامبران
در قرآن کریم و روایات سفارش به توحید و عدالت،[۸۷] کاملکردن مکارم اخلاق،[۸۸] آزادی اندیشه از قید و بند اسارت،[۸۹] برانگیختن خرد و فطرتهای خفته،[۹۰] تعلیم و تربیت مردم،[۹۱] بشارت بر ثوابها و ترساندن از عواقب مخالفت با خدا،[۹۲] در شمار رسالتهای پیامبران آمدهاست. در تورات و انجیل نیز رساندن خواست و مشیت خدا به مردم، تعلیم و تربیت و هدایت مردم به راه راست،[۹۳] رهایی انسانها از ستم و بندگی انسانها و آمادهساختن آنان برای بندگی خدا،[۹۴] اصلاح شئون دینی، نجات جهان و دخالت در امور اجتماعی[۹۵] و گسترش انصاف و عدالت[۹۶] از وظایف پیامبران الهی (ع) بیان شدهاست. امامخمینی نیز تأکید دارد که انبیا (ع) نسخه شفابخش بشر و طبیبان جسم و جان انسانها هستند[۹۷] و مهمترین برنامههای پیامبران (ع) برای کمال بشریت در نگاه ایشان عبارتاند از:
دعوت به توحید
افزون بر آشناکردن مردم با خدا[۹۸] و معرفی ذات حق[۹۹] دعوت مردم به یکتاپرستی از رسالتهای مشترک همه پیامبران است[۱۰۰] (ببینید: توحید).
تعلیم و تربیت
پیامبران (ع) چنانکه امامخمینی تأکید کردهاست، مظاهر رحمت حقاند[۱۰۱] و فرستاده شدهاند تا با تعلیمات الهی، انسان بالقوه را به انسان کامل تبدیل کنند[۱۰۲] و به تعبیر دیگر انسانسازی[۱۰۳] و تهذیب نفوس[۱۰۴] و تربیت بشر در تمام ابعاد زندگی[۱۰۵] از اهداف پیامبران است و همه مظاهر تمدن و پیشرفت دنیوی بشر به شرط رهایی از انحرافات شیطانی، مورد پذیرش پیامبران است.[۱۰۶]
عدالتخواهی
پیامبران از آغاز تا پایان برای گسترش عدالت و ریشهکنکردن ظلم و اصلاح جوامع بشری فرستاده شدند[۱۰۷] و در حکومت خود علاوه بر دعوت مردم به معنویات و سیر و سلوک، اقامه عدالت اجتماعی نیز در برنامه آنان قرار داشتهاست[۱۰۸] و در طرفداری از مستضعفان در برابر ظلم مستکبران و قلدرها ایستادگی کردند.[۱۰۹] موسی(ع) و عیسی(ع) برای نجات محرومان از ظلم و ستمِ مستکبران قیام کردند[۱۱۰] و سلیمان(ع) و پیامبر اسلام(ص) نیز برای اقامه عدالت به پاخاستند.[۱۱۱] محرومان خاستگاه اصلی دعوت پیامبران و یاوران اصلیِ ایشان بودهاند و اشراف و سلاطینِ کفر و ظلم در جبهه مخالف آنان جای داشتهاند.[۱۱۲] برخلاف تبلیغات نادرست مکتبهای مادی معاصر، در افیونخواندن دین[۱۱۳] و مرتجع و کهنهپرست نامیدن پیامبران،[۱۱۴] پیامبران (ع) مردم را برای مبارزه با مستکبران هوشیار و بیدار میکردند[۱۱۵] (ببینید: عدالت اجتماعی).
تشکیل حکومت و اجرای قانون
پیامبران الهی هر یک به صورتی برای بقای دولتی شایسته کوشش کردند. گروهی مانند داوود(ع) و سلیمان (ع) خود عهدهدار حکومت شدند و موسی (ع) همه زندگی را برای برپاکردن این کار گذراند و پیامبر اکرم (ص) کوششهای انبیای گذشته را به بهترین صورت در قالب پاکترین دولت تاریخ درآورد که تمام ویژگیهای یک حکومت شایسته در آن نمایان است.[۱۱۶] امامخمینی سیاست تشکیل حکومت را از وجوه هدایت انبیا (ع) و قدرت الهی را پشتیبان قدرت ایشان میداند[۱۱۷] و استقرار حکومت قرآنی را از اهداف بعثت آنان میشمرد.[۱۱۸] از نگاه ایشان دیانت و سیاست دو رکن جداناپذیر رسالت انبیا (ع) هستند،[۱۱۹] ایجاد جامعه اسلامی بدون حاکمیت قانون ممکن نیست[۱۲۰] و پیامبران مأمور اجرای قوانین الهی و ناظر بر احکام حکومتیاند.[۱۲۱] ایشان معتقد است تشکیل دولت، مقدمه برای اجرای عدالت به دست انبیای الهی است.[۱۲۲] ایشان دربارهٔ پیامبر اکرم (ص) خاطرنشان کردهاست که آن حضرت در مدینه حکومت تشکیل داد و وارد سیاست شد و به اطراف، مبلّغ روانه کرد.[۱۲۳]
شیوه دعوت پیامبران
پیامبران (ع) چنانکه در قرآن آمدهاست در ابلاغ رسالت خود به مردم از روشهای حکیمانه و اندرز و گفتگوی نیکو استفاده میکردند،[۱۲۴] پیامشان روشن و برای همه قابل فهم بود،[۱۲۵] به زبان مردم سخن میگفتند[۱۲۶] و مردم را بشارت میدادند و از مخالفت خدا میترساندند.[۱۲۷] آنان با بیدارکردن احساس دینی و تذکر به مبدأ و معاد و برطرفکردن غبار غفلت از وجدانها و با تکیه بر رضا و فرمان حق و پاداش و کیفر خدا، جامعه را به حرکت درمیآوردند.[۱۲۸]
از نگاه امامخمینی زبان دعوت انبیا و اولیای خدا، زبان فلسفه و برهان رایج نبوده، بلکه آنان با جان و دل مردم کار دارند و نتایج براهین را به قلب بندگان خدا میرسانند و آنان را از درون جان و دل هدایت میکنند؛ از این جهت تربیتشدگان اینان، مؤمنان و دلباختگاناند.[۱۲۹] ایشان خاطرنشان ساخته که پیامبران بهتدریج رسالت خود را پیش میبردند و در آغاز دعوت با زبانی نرم و دلسوزانه و به شیوه مصالحهآمیز به اصلاح مردم دست میزدند[۱۳۰] و دلهای آنان را با اخلاق کریمانه، نرم و خاضع میکردند.[۱۳۱] اهمیت این شیوه دعوت به اندازهای است که خداوند به موسی (ع) سفارش میکندکه با فرعون طغیانگر و مدعی الوهیت نیز با نرمی سخن بگوید و او را از روز جزا بترساند. خضر(ع) نیز موسی(ع) را به میانهروی در کارها و عفو و بخشش و رفق و مدارا سفارش میکند[۱۳۲]؛ البته پیامبران در صورت درماننشدن بیماریِ روحی افراد و تبدیلشدن آن به غدهای سرطانی، آن را با مبارزه از بدنه جامعه بیرون میکردند و در صورت درماننشدن فساد با نصیحت و ملایمت، از شمشیر نیز استفاده میکردند. شمشیر انبیا (ع) بسان تیغ طبیبان سبب جلوگیری از هلاکت مردم است.[۱۳۳]
اوصاف پیامبران
اوصاف پیامبران دو گونه است: خاص و عام.
اوصاف عام
اوصافی چون عصمت و اعجاز از اوصاف خاص بهشمار میرود.[۱۳۴] در اوصاف عام مانند شجاعت و فصاحت گرچه بهتنهایی نشانه نبوت شمرده نمیشوند؛ اما پیامبران در این امتیازات در مرتبه اعلای آن جای دارند. در تورات و انجیل نیز به ویژگیهای خاص و عام پیامبران (ع) ازجمله معجزه و خبر از آینده، سادهزیستی، فصاحت، شجاعت، امانت، محبت و عبادت اشاره شدهاست.[۱۳۵] ازجمله ویژگیهای خاص عبارتند از:
عصمت
متکلمان اسلامی عصمت را از خصوصیات ممتاز پیامبران شمردهاند که در روایت و تفاسیر علما از آن به مصونیت از گناه و اشتباه تعبیر شدهاست[۱۳۶] (ببینید: عصمت). در بیان امامخمینی عصمت، حقیقت نوری است که از یقین و اطمینان پیامبر به نور و مشاهده حقیقت مطلق نشئت میگیرد و به سبب این طمأنینه و یقین، پلیدیهای شک و تردید در پیامبر راه نمییابد و او از لغزش و خطا مصون میماند.[۱۳۷] پیامبران (ع) همه جا را محضر خدا میبینند و در محضر خدا هرگز گناه نمیکنند.[۱۳۸] علم و دانش پیامبران مانند بشر اجتهادی نیست، بلکه علم آنان لدنی است که بر حسب مراتب آنان از علم الهی یا لوح محفوظ گرفته میشود.[۱۳۹]
اعجاز
امامخمینی همانند دیگر اندیشمندان اسلامی[۱۴۰] معتقد است پیامبران برای اثبات قدرت خود و ناتوانی دیگران و ضرورت پیروی از خود به دلیل عقل به اذن خداوند از معجزه و کار خارقالعاده استفاده کردهاند[۱۴۱]؛ البته همواره سادهدلان بودهاند که درخواست معجزه کردهاند و عقلا و حکما به سبب دانایی خویش نبوت را میپذیرفتند.[۱۴۲] شماری از پیامبران برای اثبات حقانیت خود از معجزه استفاده کردهاند، مانند عصا و ید بیضای موسی (ع)[۱۴۳] و سخنگفتن در گهواره[۱۴۴] و زندهکردن مردگان[۱۴۵] از سوی عیسی (ع) (ببینید: معجزه). امامخمینی خاطرنشان کردهاست که قرآن سرآمد معجزات انبیا (ع) و جامع معارف است و عقل بشری از درک آن عاجز است.[۱۴۶] (ببینید: قرآن)
اوصاف عام
ویژگیهای عمومی پیامبران بسیارند. صداقت در گفتار و عمل،[۱۴۷] پایبندی به وعدهها،[۱۴۸] امانتداری،[۱۴۹] اخلاص،[۱۵۰] صبر و استقامت،[۱۵۱] توکل بر خدا،[۱۵۲] دلسوزی برای امت،[۱۵۳] علم و حکمت،[۱۵۴] خداترسی[۱۵۵] و احسان و نیکوکاری[۱۵۶] ازجمله این ویژگیها هستند. امامخمینی نیز به چند ویژگی عمومی پیامبران اشاره کردهاست:
صبر و استقامت
امامخمینی جدیت و ایستادگی پیامبران را عامل پیشرفت ادیان دانسته[۱۵۷] و تأکید کردهاست مشقت در راه رسیدن به هدف، هیچگاه آنان را از رسیدن به مقصد سست نکردهاست.[۱۵۸] در قرآن کریم از امتحان پیامبران سخن گفته شدهاست[۱۵۹] و امامخمینی امتحان را لازمه وجود انسان دانسته و بر این باور است که انبیا (ع) نیز به امتحان الهی آزموده میشوند[۱۶۰] و خداوند آنان را برای رشد و ترقی به فقر و بلا و دشواریها آزمودهاست[۱۶۱] و پیامبران از این امتحانها به سلامت عبور کردهاند[۱۶۲]؛ چنانکه ابراهیم(ع) با دستور به ذبح فرزندش امتحان شد.[۱۶۳]
سادهزیستی
پیامبران (ع) در عین قدرت و داشتن حکومت، ساده زندگی میکردند و با تودههای محروم همنشینی میکردند و خود را از روش سلاطین و کاخنشینان دور میکردند[۱۶۴]؛ ولی دارای روحی بزرگ بودند و عظمت آنان دنیا را تحت تأثیر قرار داده بود[۱۶۵] (ببینید: سادهزیستی).
خدمتگزاری
پیامبران (ع) خود را خدمتگزار مردم میدانستند و از هر گونه خدمتی به آنان کوتاهی نمیکردند.[۱۶۶] آنان افزون بر خدمتگزاری مردم، خدمتگزار خدا بودند و همه کارهای کوچک و بزرگ آنان برای رضای خداوند انجام میگرفت.[۱۶۷]
لزوم پیروی از راه پیامبران
پیامبران (ع) در طول تاریخ در جهت رشد و کمال عقلانی و عاطفی و الفتبخشی به مردم[۱۶۸] و تکامل معنوی و مادی بشر قدم برداشتهاند[۱۶۹] و سیره آنان اسوه و راهنمای بشریت است[۱۷۰]؛ از اینرو امامخمینی نیز خاطرنشان کرده که پیامبران (ع) برای تأمین سعادت و نیازمندیهای بشر فرستاده شدهاند.[۱۷۱] ایشان تأکید دارد که بر همه مردم واجب است از دستورهای فرستادگان خدا اطاعت کنند.[۱۷۲] روحانیان نیز که جانشینان[۱۷۳] و حجت پیامبران بر روی زمین[۱۷۴] و وارث آنان در تعلیم و تربیت[۱۷۵] هستند، وظیفه دارند مروج تعلیمات آنان باشند[۱۷۶] و شریعتهای رسولان خدا را بیکم و کاست به مردم برسانند[۱۷۷] و در راه نجات اسلام از شر بدخواهان و تحریفگران بکوشند.[۱۷۸] آنان باید همانند پیامبران، در امور سیاسی وارد شوند و در برابر ظلم بایستند[۱۷۹] و با در نظرگرفتن مصالح جامعه و هدایت مردم به صراط مستقیم بکوشند.[۱۸۰] امامخمینی انقلاب اسلامی ایران را انقلابی توحیدی و در مسیر حرکت پیامبران دانستهاست که در ادامه راه نیز نباید جز به خدا به قدرتی دیگر وابسته شود.[۱۸۱] در نگاه ایشان انقلاب ایران همچون حرکتهای انبیا (ع) با شماری کم و از صفر آغاز به فعالیت کرد[۱۸۲] و مردم مبارز ایران در راه براندازی نظام طاغوتی پهلوی ایستادگی از خود نشان دادند[۱۸۳] و به پیروی از پیامبران (ع) از کشتهشدن در راه خدا برای رسیدن به پیروزی رویگردان نبودند.[۱۸۴]
پانویس
- ↑ راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۷۸۸–۷۸۹.
- ↑ راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۳۵۲–۳۵۳.
- ↑ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۷/۳۳۱؛ مجلسی، بحار الانوار، ۱۱/۵۴؛ طباطبایی، المیزان، ۲/۱۴۰.
- ↑ هاکس، قاموس کتاب مقدس، ۸۷۳–۸۷۴.
- ↑ دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۲/۲۹۵۴؛ ۴/۵۱۳۰ و ۱۳/۱۹۷۳۳.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۴/۳۳۱ و ۴۴۷.
- ↑ نحل، ۳۶؛ یونس، ۴۷.
- ↑ هاکس، قاموس کتاب مقدس، ۸۷۳–۸۷۴.
- ↑ طباطبایی، تعالیم اسلام، ۹۱–۹۲.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۱۶.
- ↑ ابنسینا، الشفاء، ۴۴۱–۴۴۳؛ طباطبایی، تعالیم اسلام، ۸۵–۸۶؛ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۳/۱۵۴–۱۶۶.
- ↑ مفید، الاختصاص، ۲۶۴؛ مجلسی، بحار الانوار، ۱۱/۳۰ و ۳۳.
- ↑ آل عمران، ۳۳.
- ↑ انعام، ۸۳–۸۶.
- ↑ آل عمران، ۱۴۴.
- ↑ احقاف، ۳۵.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۱۷.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۱۷۵؛ صدوق، عیون اخبار الرضا، ۲/۸۰.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۳/۱۵۴–۱۶۶.
- ↑ امامخمینی، تحریر الوسیله، ۱/۱۱۴–۱۱۵؛ امامخمینی، الطهاره، ۳/۴۴۴.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۳۵۱–۳۵۲.
- ↑ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۷۹–۱۸۰.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۲/۲۴۷ و ۳/۵۴۸؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۸۳ و ۳۰۹؛ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۵۹.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۲/۳۵۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۱۱۲.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۶۰.
- ↑ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۲۳۷.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۳۸۳.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۳۸.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۸۹.
- ↑ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۹۱–۱۹۲.
- ↑ عنکبوت، ۱۴.
- ↑ نوح، ۲۶–۲۷.
- ↑ مؤمنون، ۲۷.
- ↑ هود، ۴۱–۴۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۴۰۹؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۳۷.
- ↑ حاقه، ۱۷.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۷۳.
- ↑ امامخمینی، شرح دعاء السحر، ۷۶.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۲۳.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، مقدمه، ۱۱.
- ↑ انبیاء، ۵۱–۶۹.
- ↑ بقره، ۱۲۷.
- ↑ صافات، ۱۰۲–۱۰۳.
- ↑ صافات، ۱۰۷؛ بحرانی، البرهان فی تفسیرالقران، ۴/۶۱۹؛ طباطبایی، المیزان، ۱۷/۱۵۳.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۳۸۳.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۹۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۳۹؛ ۴/۵۰؛ ۱۷/۵۲۷ و ۲۱/۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۳۹؛ ۴/۵۰؛ ۵/۳۵؛ ۹/۳۹۶ و ۲۰/۳۶۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۵۰۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۴۵۵؛ ۱۸/۱۲۱ و ۱۹/۴۸–۴۹.
- ↑ قصص، ۷–۱۴؛ طباطبایی، المیزان، ۱۶/۱۰–۱۱ و ۱۵.
- ↑ آل عمران، ۹۳.
- ↑ بقره، ۵۰؛ طه، ۲۴–۳۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۹۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۳۴۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۲۸۹ و ۸/۲۹۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۱ و ۲۰/۲۴۹؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۳۶.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۹۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۹۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۴۵۲ و ۴/۱۰۹، ۲۱۶؛ امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۳۶.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۲/۱۴۱؛ ۳/۳۰۷ و ۱۲/۲۵۸.
- ↑ آل عمران، ۵۹.
- ↑ آل عمران، ۴۹–۵۱؛ زخرف، ۵۹–۶۴.
- ↑ آل عمران، ۵۵؛ نساء، ۱۵۷.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۲/۶۲۴ و ۶۵۷–۶۵۸.
- ↑ آل عمران، ۴۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۲۷۲.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۱/۲۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۴۰۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۴۱۱.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۵۴۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۳۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۹۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۲۶؛ امامخمینی، تفسیر حمد، ۲۵۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۵۲۷ و ۲۰/۴۱۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۳۲–۳۷.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۴۳۹.
- ↑ ضحی، ۵.
- ↑ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ۱/۱۰۲.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۱۹/۱۲۱.
- ↑ احمدی میانجی، مکاتیب الرسول، ۱/۱۰۸؛ امامخمینی، صحیفه، ۶/۲۳۴ و ۷/۱۲۶.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۰.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۲/۲۴۷؛ امامخمینی، شرح دعاء السحر، ۷۶.
- ↑ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۹۲.
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۷۵–۷۷.
- ↑ نحل، ۳۶؛ حدید، ۲۵.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۱۶/۲۸۷.
- ↑ اعراف، ۱۵۷.
- ↑ نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، خ۱، ۱۵.
- ↑ بقره، ۱۵۱؛ جمعه، ۲.
- ↑ فاطر، ۲۴؛ انعام، ۴۸.
- ↑ هاکس، قاموس کتاب مقدس، ۸۷۴.
- ↑ کتاب مقدس، سفر خروج، ب۳، ۲–۱۰ و ب۵، ۱–۴.
- ↑ هاکس، قاموس کتاب مقدس، ۸۷۴–۸۷۵.
- ↑ کتاب مقدس، کتاب اشعیاء، ب۵۶، ۱.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰۷–۲۰۸؛ امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۷۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۱۱۵ و ۴۳۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۴۰۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۴۱؛ ۱۴/۱۵۲ و ۱۷/۹۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۳۶۹ و ۱۵/۴۹۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۱۸؛ ۱۰/۲۶۷ و ۱۱/۲۱۹–۲۲۰؛ امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۷۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۴۲۷ و ۴۴۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۲۵؛ ۷/۲۸۵؛ ۸/۲۶۷ و ۹/۱۳۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۳۲–۳۴ و ۱۲/۴۲۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۵۱۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۲۸؛ ۸/۲۵۵–۲۵۷؛ ۱۲/۴۲۱، ۴۸۰–۴۸۱ و ۱۷/۹۸–۹۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۲۹۸ و ۲۱/۴۰۶–۴۰۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۳۷۰–۳۷۱؛ ۳/۳۳۸–۳۳۹؛ ۴/۵۰–۵۳، ۲۱۵–۲۱۶ و ۱۵/۵۰۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۴۵۰؛ ۴/۵۰ و ۱۱/۱۵۱–۱۵۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۵۰–۵۱؛ ۶/۸۹؛ ۷/۲۴۱، ۳۲۷–۳۲۸ و ۹/۱۶۹، ۳۹۶–۳۹۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۷ و ۳۱۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۸۶ و ۱۱/۵۱۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۸۸–۸۹ و ۷/۴۴–۴۵.
- ↑ صدر، جمهوری اسلامی، ۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۴۳۳ و ۱۹/۲۳۶–۲۳۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۵۳۰–۵۳۱ و ۱۱/۱۸۴–۱۸۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۲۱۳–۲۱۸.
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۱۸۱–۱۸۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۶۰ و ۱۱/۴۴۸–۴۴۹؛ امامخمینی، ولایت فقیه، ۷۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۳۶۱–۳۶۲؛ امامخمینی، ولایت فقیه، ۷۰؛ امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۷۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۴۱۱–۴۱۲.
- ↑ نحل، ۱۲۵.
- ↑ یس، ۱۷.
- ↑ ابراهیم، ۴.
- ↑ مائده، ۱۹.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲/۴۹۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۲۱۹–۲۲۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۱۸–۲۰؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۳۹.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۳۴۹.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۳۱۶–۳۱۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۲۰ و ۱۵/۲۱۴.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲/۱۵۸، ۱۹۴–۱۹۵ و ۲۰۰.
- ↑ هاکس، قاموس کتاب مقدس، ۸۵۱ و ۸۷۴.
- ↑ صدوق، معانی الاخبار، ۱۳۱؛ سید مرتضی، رسائل الشریف المرتضی، ۱/۳۲۴–۳۲۶؛ حلی، أنوار الملکوت، ۱۹۵–۱۹۶؛ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲/۱۵۸.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۵۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۱۱۰.
- ↑ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۹۴–۱۹۵.
- ↑ حلی، کشف المراد، ۳۵۰–۳۵۱؛ جرجانی، شرح المواقف، ۸/۲۲۲–۲۲۳.
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۴۵.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۱۹۰–۱۹۱.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۲/۱۴؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۹۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۴۷ و ۱۱/۴۰۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۲۸۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۲۱۰؛ امامخمینی، تفسیر حمد، ۴۳–۴۴؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۶۳–۲۶۴.
- ↑ مریم، ۵۰ و ۵۶.
- ↑ مریم، ۵۴.
- ↑ شعراء، ۱۰۷، ۱۲۵، ۱۴۳ و ۱۶۲.
- ↑ مریم، ۵۱، شعراء، ۱۰۹، ۱۲۷، ۱۴۵ و ۱۶۴.
- ↑ احقاف، ۳۵.
- ↑ هود، ۵۶.
- ↑ اعراف، ۵۰.
- ↑ بقره، ۱۵۱.
- ↑ احزاب، ۳۹.
- ↑ آل عمران، ۱۴۲–۱۴۳؛ صافات، ۱۰۴–۱۰۵ و ۱۲۰–۱۲۱.
- ↑ امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۳۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۲۴۴–۲۴۵؛ ۱۳/۲۸۶–۲۸۸ و ۱۵/۵۰۷؛ امامخمینی، تقریرات، ۲/۱۴۰.
- ↑ بقره، ۱۲۴؛ انبیاء، ۸۳؛ ص، ۲۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۴۵۴ و ۱۸/۳۰۹.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۳۷–۲۳۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۴۲۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۴۵۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۷۷–۱۷۸ و ۱۳/۴۸۷–۴۸۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۴۸۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۳۵۸ و ۱۸/۶؛ امامخمینی، تقریرات، ۳/۳۳۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۴۲۹ و ۸/۴۳۸.
- ↑ بقره، ۲۱۳.
- ↑ طالقانی، پرتوی از قرآن، ۲/۱۱۰؛ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۵/۵۲۱.
- ↑ احزاب، ۲۱، ممتحنه، ۶؛ نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، خ۱۵۹، ۲۲۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۹۰–۱۹۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۳۸۸ و ۹/۱۱؛ امامخمینی، ولایت فقیه، ۸۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۲۵۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۶۰ و ۲۰/۳۳۸؛ امامخمینی، ولایت فقیه، ۷۹.
- ↑ امامخمینی، ولایت فقیه، ۹۸–۱۰۵؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۲۰–۴۲۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۴۰۶–۴۰۷.
- ↑ امامخمینی، ولایت فقیه، ۷۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۶۰ و ۲۰/۳۳۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۲۱۳–۲۱۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۴۳۱–۴۳۳ و ۱۵/۲۱۱–۲۱۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۴۴۶–۴۴۷ و ۱۵/۱۴۶–۱۴۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۲۴۰–۲۴۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۷۵؛ ۱۷/۴۱۳–۴۱۴ و ۱۹/۵۴–۵۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۵۰–۱۵۲.
منابع
- قرآن کریم.
- ابنسینا، حسینبنعبدالله، الشفاء، الالهیات، تصحیح سعید زاید، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ق.
- احمدی میانجی، علی، مکاتیب الرسول، تهران، دارالحدیث، چاپ اول، ۱۹۹۸م.
- امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تحریر الوسیله، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، قم، پاسدار اسلام، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
- امامخمینی، سیدروحالله، تفسیر سوره حمد، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ یازدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تقریرات فلسفه امامخمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، سرّ الصلاة (معراج السالکین و صلاة العارفین)، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح دعاء السحر، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۶ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، کتاب الطهاره، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، کشف اسرار، تهران، محمد، بیتا.
- امامخمینی، سیدروحالله، مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ ششم، ۱۳۸۶ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش.
- بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیرالقران، تهران، بنیاد بعثت، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
- جرجانی، سیدشریف، شرح المواقف، تصحیح بدرالدین نعسانی، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۳۲۵ق.
- حلی، علامه، حسنبنیوسف، أنوار الملکوت فی شرح الیاقوت، تحقیق محمد نجمی زنجانی، قم، شریف رضی، چاپ دوم، ۱۳۶۳ش.
- حلی، علامه، حسنبنیوسف، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، تحقیق حسن حسنزاده آملی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۳ق.
- دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- راغب اصفهانی، حسینبنمحمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان، بیروت-دمشق، دارالقلم-دارالشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
- سید مرتضی، علمالهدی، علیبنحسین، رسائل الشریف المرتضی، تحقیق سیدمهدی رجایی، قم، دارالقرآن الکریم، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.
- صدر، سیدمحمدباقر، جمهوری اسلامی، ترجمه سیدجعفر حجت، تهران، روزبه، بیتا.
- صدوق، محمدبنعلی، عیون اخبار الرضا (ع)، تحقیق سیدمهدی لاجوردی، تهران، جهان، چاپ اول، ۱۳۷۸ق.
- صدوق، محمدبنعلی، معانی الاخبار، تصحیح علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
- طالقانی، سید محمود، پرتوی از قرآن، تهران، شرکت سهامی انتشار، چاپ چهارم، ۱۳۶۲ش.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، تعالیم اسلام، به کوشش سیدهادی خسروشاهی، قم، بوستان کتاب، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
- طبرسی، فضلبنحسن، إعلام الوری بأعلام الهدی، قم، مؤسسه آلالبیت (ع)، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
- طوسی، محمدبنحسن، التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق احمد قصیر عاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- کتاب مقدس، بیجا، دارالکتاب المقدس، ۱۹۸۰م.
- کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲، تهران، صدرا، چاپ نهم، ۱۳۷۹ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۳، تهران، صدرا، چاپ دهم، ۱۳۸۲ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۴، تهران، صدرا، چاپ ششم، ۱۳۸۰ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۵، تهران، صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
- مفید، محمدبنمحمد، الاختصاص، تحقیق علیاکبر غفاری و محمود محرمی، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهل و چهار، ۱۳۸۶ش.
- نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- هاکس، جیمز، قاموس کتاب مقدس، تهران، طهوری، چاپ دوم، ۱۳۴۹ش.
پیوند به بیرون
فاطمه هوجان علیآبادی، پیامبران(ع)، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۱۵۴–۱۶۲.