اسلام، آخرین و کامل‌ترین دین الهی و ابلاغ‌شده توسط پیامبر خاتم، حضرت محمدبن‌عبدالله(ص).

اسلام
اطلاعات کلی
مؤسسپیامبر خاتم، حضرت محمدبن‌عبدالله(ص)
سال تأسیس۶۱۰ میلادی
فعالیت‌های مهمجاودانگی و پویایی اسلام، برقراری عدالت، اعتدال و میانه‌روی، مطابقت با فطرت، دعوت به وحدت و برادری، لغو امتیازها و تعصب‌های قومی
علل پیدایشرساندن انسان به سعادت حقیقی در دنیا و آخرت، کسب معارف حقه، اخلاق پسندیده، برقراری عدالت در جامعه
اطلاعات دینی
باورهاتوحید، نبوت، معاد، عدل، امامت


امام‌خمینی ماهیت و حقیقت اسلام به معنای عام را انقیاد و تسلیم و خضوع می‌داند و اسلام به معنای خاص را مکتب جامع و کاملی می‌داند که تمام جوانب نیاز بشری را در نظر گرفته است. از دیدگاه ایشان آنچه در حقیقت اسلام معتبر است، اعتقاد به اصول سه‌گانه توحید، نبوت و معاد (بنابر احتمالی در اخیر) است و دیگر عقاید و احکام، نقشی در حقیقت اسلام ندارند. بنابراین اگر کسی تنها به همین سه اصل معتقد باشد، با گفتن شهادتین در جرگه مسلمانان قرار می‌گیرد.

امام‌خمینی مجموعه آموزه‌های اسلام را همانند دیگر اندیشمندان به سه بخش تقسیم می‌کند: عقاید؛ اخلاق و احکام.

امام‌خمینی علاوه بر اینکه منابع اسلام را قرآن، سنت، عقل و اجماع می‌داند، بر این باور است بعضی از احکام و حقایق در اسلام فطری است. مهم‌ترین اصول اعتقادی اسلام که به اصول دین معروف است که عبارتند از: توحید و اعتقاد به یگانگی خداوند؛ نبوت و معاد. امام‌خمینی در اینکه معاد جزء اصول این باشد تردید کرده و آن را بنابر احتمالی داخل در اصول دین شمرده است. عدل و امامت نیز نزد شیعه از اصول دین یا مذهب به‌شمار می‌رود.

از مجموع روایاتی که به بیان ارکان عملی اسلام پرداخته‌اند به دست می‌آید که نماز، زکات، روزه، حج، جهاد، ولایت، امر به معروف و نهی از منکر مهم‌ترین یا از مهم‌ترین ارکان عملی اسلام هستند.

اسلام به‌عنوان آخرین دین الهی دارای ویژگی‌هایی است که آن را از ادیان موجود تحریف شده متمایز می‌کند؛ ازجمله: جامعیت اسلام؛ جاودانگی و پویایی اسلام؛ برقراری عدالت؛ اعتدال و میانه‌روی؛ مطابقت با فطرت؛ سهل و آسان‌بودن؛ دعوت به وحدت و برادری؛ لغو امتیازها و تعصب‌های قومی؛ اهداف اسلام و تعامل اسلام با ادیان و جوامع بشری.

معنای لغوی و اصطلاحی

اسلام به معنای فرمان‌پذیری و گردن‌نهادن به حکم[۱] و دخول در سلامت[۲] است. در اصطلاح، اسلام به دو معنای عام و خاص به‌کار رفته است. به معنای عام سیره همه پیامبران الهی(ع) و دین خداوند است[۳] و در معنای خاص به آخرین شریعت آسمانی گفته می‌شود که رسول اکرم محمدبن‌عبدالله(ص) برای هدایت همه جهانیان به سوی توحید و سعادت دنیا و آخرت از سوی خداوند حکیم آورده[۴] و بر پایه فطرت استوار است.[۵] امام‌خمینی نیز اسلام را دینی می‌داند که پیامبر خاتم(ص) برای سعادت و تربیت بشر در تمام ابعاد مادی، عقلی، روحی و مافوق اینها آورده است.[۶]

از واژگان مرتبط با اسلام، دین و ملت و شریعت و مذهب است. «دین» دستورهای الهی برای صاحبان عقول است تا با انجام‌دادن آنها به صلاح در دنیا و فلاح در آخرت برسند.[۷] به دین از آن جهت که پیروی می‌شود، «شریعت»؛ از آن جهت که پیروان آن مجموعه واحدی را تشکیل می‌دهند، «ملت» و از آن جهت که به آن رجوع می‌شود، «مذهب» گفته می‌شود.[۸]

پیشینه

اسلام آخرین دین توحیدی است که در سال ۶۱۰ میلادی با بعثت پیامبر اکرم حضرت محمدبن‌عبدالله(ص) در مکه ظهور یافت. قرآن کریم یادآور شده است کتاب‌های ادیان دیگر به آمدن پیامبر خاتم(ص) و ابلاغ دین اسلام بشارت داده‌اند.[۹] واژه اسلام در قرآن کریم افزون بر معنای لغوی به دو معنای دیگر دانسته شده است؛ یکی خصوص شریعت پیامبر خاتم(ص)[۱۰]و دیگری دین و سیره همه انبیای الهی(ع) یعنی دین خداوند[۱۱]؛ چنان‌که قرآن از این معنا با عنوان دین مشترک توحیدی یاد می‌کند.[۱۲] در این دین، میان پیامبران الهی(ع) هیچ‌گونه جدایی نیست،[۱۳] بلکه همه آنان مبلّغ یک آیین‌اند که حقیقت واحدی دارد و در زمان‌های مختلف به صورت‌های گوناگون ظهور پیدا کرده است و آموزه مشترک آنها توحید و معاد، پرستش و بیان مکارم اخلاق بوده است.[۱۴]

آیین اسلام نخستین محرک تمدن و یکی از عوامل اصلی تمدن اسلامی است.[۱۵] جامعه پیش از اسلام جامعه بدوی بود و زندگی ساده و قبیله‌ای داشت و از فرهنگ و تمدن بیگانه بود. اسلام جامعه را به‌سوی رشد، فرهنگ و تمدن سوق داد.[۱۶] پیامبر اسلام(ص) در آغاز بعثت، مأمور به تبلیغ اسلام به صورت پنهانی شد که به دنبال آن افراد کمی به اسلام گرویدند. نخستین کسانی که ایمان آوردند، علی‌بن‌ابی‌طالب(ع)، پسرعموی ایشان و خدیجه(س)، همسر ایشان بودند.[۱۷] این دعوت سه سال ادامه داشت و سپس پیامبر(ص) مأمور به تبلیغ علنی اسلام شد. این امر ده سال در مکه ادامه داشت تا اینکه پیامبر اکرم(ص) درپی فشارهای زیاد مشرکان از مکه به مدینه هجرت کرد[۱۸] و به تشکیل حکومت اسلامی و فراهم‌کردن سپاه و اداره امور جامعه مبادرت ورزید.[۱۹] از آنجایی‌که رسالت پیامبر(ص) نجات همه مردم جهان بود، آن حضرت از سال ششم هجرت با فرستادن نامه به حاکمان اقوام و ملل مختلف ازجمله روم، ایران، اسکندریه، مصر و حبشه، آنان را به اسلام دعوت کرد.[۲۰]

اسلام در فاصله چند سال با سرعتی چشمگیر در شبه جزیره و بخش وسیعی از آسیا، آفریقا و اروپا گسترش یافت.[۲۱] (ببینید: جهان اسلام) روش پیامبر(ص) در دعوت به اسلام، بنابر آیات قرآن[۲۲] با حکمت و موعظه حسنه و مجادله احسن بود. اگرچه در همان قرون اولیه اختلاف میان مسلمانان در مسئله خلافت و همچنین بعضی از برداشت‌ها از قرآن، در مسائل اعتقادی سبب شد مسلمانان به فرقه‌های مختلف تقسیم شوند و اغراض سیاسی نیز در این میان به این اختلافات دامن می‌زد.[۲۳] (ببینید: امامت و شیعه)

امام‌خمینی خاطرنشان کرده است رسول اکرم(ص) در ترویج اسلام رنج‌های فراوانی کشید تا اسلام را به مردم ابلاغ و مردم را به توحید دعوت کند. مسلمانان نیز تا حدودی به وظیفه خود عمل کردند و اسلام را تقویت کرده، گسترش دادند تا مملکت بزرگ اسلامی تشکیل شد و از کشورهای آن زمان پیشی گرفت[۲۴]؛ هرچند حکومت‌ها در زمان بنی‌امیه و بنی‌عباس سعی کردند اهداف اسلام را تبدیل و تعصب عربیت جاهلی را زنده و حکومت اسلامی را به صورت حکومت عربی مطرح کنند.[۲۵] ایشان یکی از عوامل گسترشِ سریع اسلام در مقایسه با ادیان تحریف‌شده را مبارزه با ظلم‌کردن و ظلم‌پذیرفتن می‌داند[۲۶] و معتقد است اسلام ناب، اسلام مدافع و حامی پابرهنگان و رنج‌دیدگان است[۲۷]؛ البته ایشان یادآور شده که اصل مبارزه با ظلم در برنامه دیگر انبیای الهی(ع)؛ چون ابراهیم(ع) و موسی(ع) و عیسی(ع) نیز بوده است.[۲۸] (ببینید: ظلم)

امام‌خمینی در آثار خود به مباحثی چون فرق اسلام با ایمان،[۲۹] حقیقت اسلام و مرز آن با کفر،[۳۰] اهمیت شناخت اسلام،[۳۱] ویژگی‌ها و اهداف آن[۳۲] پرداخته و با بیان جامعیت اسلام، به مقابله با اسلام‌زدایی از فرهنگ و تمدن ایرانی برخاسته است.[۳۳] ایشان در نوشته‌ها و سخنرانی‌های خود سعی کرده است اسلام راستین را معرفی کند و تحریف‌ها و کج‌فهمی‌ها را از اسلام بزداید.[۳۴] ایشان در سال‌های پایانی زندگی خود، در بیان پدیده انحراف از اسلام، ادبیات تازه‌ای را رواج داد و به واژگانی چون «اسلام ناب محمدی» و «اسلام آمریکایی» اشاره کرد و بعضی از ویژگی‌های آنها را برشمرد و کج‌روی‌های به‌وجودآمده در جامعه را به جریان اسلام آمریکایی نسبت داد.[۳۵] ایشان همواره مدافع اسلام ناب محمدی بود و اسلام پابرهنگان و رنج‌دیدگان و اسلام عارفان مبارزه‌جو را اسلام ناب محمدی می‌دانست و در مقابل، اسلام سرمایه‌داران، متکبران، مرفهان بی‌درد، منافقان، راحت‌طلبان و فرصت‌طلبان را مظهر اسلام آمریکایی معرفی می‌کرد.[۳۶] (ببینید: اسلام ناب محمدی)

حقیقت اسلام

قرآن کریم حقیقت دین را در ادیان الهی امر واحدی می‌داند[۳۷] که همان حقیقت اسلام است[۳۸]؛ بنابراین اختلاف شرایع به جهت تکامل و ترقی در قوانین و معارف آن است که به استعداد امت هر پیامبر(ع) بر می‌گردد.[۳۹] حقیقت اسلام به معنای انقیاد و گردن‌نهادن در برابر خداوند به عنوان حقیقتی مستمر در طول تاریخ شرایع همواره وجود داشته است و پیامبران الهی(ع) همگی دارای دین واحدی به نام اسلام بوده‌اند.[۴۰] این حقیقت به صورت یک اصل حاکم در تعالیم همه رسولان الهی(ع) وجود داشته و به شریعت خاصی اختصاص ندارد و بلکه اسلام به منزله رکن اساسی همه آنها بوده است.[۴۱] اسلام به این معنا بخش وسیعی از عقاید، احکام و اخلاق را شامل می‌گردد که مصداق آن به اقتضای هر مرحله زمانی، ویژگی‌های خاص همان مرحله را دارد. اسلام به معنای انقیاد و تسلیم و فروتنی صفت کلی شرایع است که در هر مرحله به شکلی خاص و به تناسب همان دوره تجلی یافته است.[۴۲] پس دین، همان اسلام و ثابت است که از دگرگونی و زوال مصون است[۴۳] ولی شریعت، فروع و جزئیاتی که برای هر پیامبر(ع) به‌طور مشخص بیان شده و نسبت به امت‌های مختلف، متفاوت است.[۴۴] اسلام به معنای خاص، مکتبی جامع و واقع‌گراست که در آن به همه جوانب نیازهای انسانی توجه شده است.[۴۵] دربارهٔ حقیقت اسلام به معنای خاص آن آراء گوناگونی ارائه شده است. برخی با استناد به آیات الهی،[۴۶] حقیقت اسلام را اظهار شهادتین و امری صوری می‌دانند.[۴۷] برخی دیگر آن را امری فراتر از الفاظ و امور ظاهری دانسته و آن را عبارت از اذعان عملی به شریعت پیامبر(ص) می‌دانند[۴۸] و گروهی حقیقت اسلام را دارای مراتب می‌دانند که پایین‌ترین مرتبه آن، اظهار شهادتین و بالاترین مرتبه آن را تسلیم محض در برابر خداوند متعال است.[۴۹]

امام‌خمینی ماهیت و حقیقت اسلام به معنای عام را انقیاد و تسلیم و خضوع می‌داند[۵۰] و اسلام به معنای خاص را مکتب جامع و کاملی می‌داند که تمام جوانب نیاز بشری را در نظر گرفته است[۵۱]؛ چنان‌که با اشاره به روایتی[۵۲] اسلام را اظهار شهادتین می‌داند که در قلب جلوه می‌کند.[۵۳] از دیدگاه ایشان آنچه در حقیقت اسلام معتبر است، اعتقاد به اصول سه‌گانه توحید، نبوت و معاد (بنابر احتمالی در اخیر) است و دیگر عقاید و احکام، نقشی در حقیقت اسلام ندارند؛ بنابراین اگر کسی تنها به همین سه اصل معتقد باشد، با گفتن شهادتین در جرگه مسلمانان قرار می‌گیرد.[۵۴]

امام‌خمینی مجموعه آموزه‌های اسلام را همانند دیگر اندیشمندان[۵۵] به سه بخش تقسیم می‌کند:

  • عقاید حقه و معارف الهیه و وصف و تنزیه حق و معاد و کیفیت آن و علم به ملائکه و ارسال رسول؛
  • اخلاق و اصلاح نفس و اخلاق فاضله و حمیده؛
  • احکام؛ یعنی اعمال قالبی فردی اجتماعی، سیاسی مدنی. ایشان افزوده است اسلام در این سه مقام که اساس شرایع و مدار تشریع است کامل‌تر از شریعت یهود و نصارا است؛ زیرا برای تمام دوره زندگی بشر قانون داشته و در تمام مراحل دنیایی و آخرتی، کامل و تام می‌باشد و این خود دلیل بر حقانیت اسلام می‌باشد.[۵۶] بنابر نظر ایشان حقانیت دین اسلام احتیاج به هیچ مقدمه ندارد جز نظر کردن به اسلام و مقایسه آن با سایر ادیان و شرایع، که در تمام مراحل از معارف و ملکات نفسانی تا وظایف شخصی و نوعی و تکالیف فردی و اجتماعی، اسلام بالاتر است.[۵۷]

رابطه اسلام و ایمان

اسلام و ایمان در معنای لغوی با هم یکسان نیستند. ایمان به معنای تصدیق و اسلام به معنای انقیاد و خشوع است.[۵۸] اسلام در قرآن به معانی گوناگون به‌کار رفته است. گاه به معنای شریعت[۵۹] و گاه به معنای تسلیم شدن در برابر اراده و دستورات الهی است که در این صورت از مراتب ایمان است.[۶۰]

اندیشمندان اسلامی آرای چندی دربارهٔ رابطه اسلام با ایمان بیان کرده‌اند؛ ازجمله:

  • بسیاری از مفسران و متکلمان با استناد به آیه الهی،[۶۱] مفهوم اسلام را با مفهوم ایمان مغایر دانسته و اسلام را نسبت به ایمان عام می‌دانند[۶۲]؛ زیرا اسلام در مرحله ابتدایی و ظاهری در پذیرش شریعت، با اظهار شهادتین است اما ایمان علاوه بر این، اعتقاد باطنی را نیز به دنبال دارد[۶۳]؛
  • بعضی از متکلمان مانند گروهی از معتزله بر این باورند که فرقی میان اسلام و ایمان نیست.[۶۴]

امام‌خمینی نیز قائل به مغایرت میان ایمان و اسلام است و با استناد به روایتی[۶۵] معتقد است که اسلام، شهادت به وحدانیت خدا و اعتقاد به رسالت نبی اکرم(ص) است، ولی ایمان نور هدایتی است که در قلب جلوه می‌کند، بر این اساس اگر اسلام در قلب ثابت شد و به قلب رسید، آن ایمان است.[۶۶] ایشان باور کسانی که اختلاف ایمان و اسلام را امری نوظهور و در زمان ائمه(ع) می‌دانند، باطل دانسته و معتقد است این اختلاف از همان زمان نزول قرآن کریم بوده است؛ زیرا ائمه(ع) سخنی غیر از آنچه خدا و رسول(ص) به آن معتقد هستند، نمی‌گویند. ایمان پیش از نصب امیرالمؤمنین علی(ع) همان تصدیق به خداوند و رسول(ص) بوده است، اما پس از نصب آن حضرت، ولایت و امامت از ارکان ایمان قرار گرفت.[۶۷] ایشان عمل به ارکان اسلام را لازمه ایمان می‌داند، نه جزو معنای ایمان. بر این اساس روایاتی که عمل به ارکان اسلام را از ارکان ایمان می‌شمارند،[۶۸] بر همین معنا حمل می‌کند.[۶۹] به باور ایشان بنابر ظاهر روایات،[۷۰] اظهار اسلام در جاری شدن احکام اسلام کافی است، اگر چه شخص در باطن نفاق داشته باشد و معتقد نباشد[۷۱] و این همان اسلام در نگاه فقهی است؛ البته لفظ ایمان در اصطلاح فقهی گاهی به معنای اعتقاد به مذهب تشیع می‌آید که در این صورت ایمان اخص از معنای فوق خواهد بود.[۷۲]

شناخت اسلام

قرآن کریم بر این نکته تأکید دارد که گروهی از مؤمنان برای تفقه و شناخت دین کوچ کرده و قوم خود را انذار کنند.[۷۳] در برخی از روایات نیز بر شناخت دین و تفقه در آن تأکید شده است.[۷۴] برخی از اندیشمندان اسلامی شناخت دین و اسلام را تنها از راه روشنگری صاحب شریعت و ارشاد و دستور رهبر امت می‌دانند.[۷۵] منابعی که اسلام‌شناس در استنباط احکام و قوانین از آن استفاده می‌کند، منابع شناخت اسلام است که از جمله آنها قرآن، سنت، عقل و سیره اولیا و پیشوایان(ع) است.[۷۶]

امام‌خمینی علاوه بر اینکه منابع اسلام را قرآن، سنت، عقل و اجماع می‌داند،[۷۷] بر این باور است بعضی از احکام و حقایق در اسلام فطری است؛ به همین دلیل فطرت‌الله[۷۸] در بعضی روایات به اسلام[۷۹] یا توحید[۸۰] تفسیر شده است.[۸۱] ایشان کسی را اسلام‌شناس می‌داند که تمام ابعاد اسلام را بشناسد؛ بنابراین کسی که تنها تاریخ یا فلسفه یا عرفان اسلامی را شناخته، اسلام‌شناس نخواهد بود؛ چنان‌که متکلمان، فلاسفه، عرفا و فقها، اسلام را بر اساس رویکرد خود تفسیر کرده‌اند؛ در حالی‌که اسلام دارای ابعادی جامع است[۸۲]؛ بنابراین اسلام‌شناس کسی است که هم جهات معنوی و هم جهات ظاهری اسلام را بشناسد[۸۳]؛ زیرا هر یک از این علوم، یک بُعد از اسلام است و بُعد دنیایی و حکومتی اسلام و چگونگی تعامل در جامعه اسلامی، بُعد دیگری است که از آن غفلت شده است؛ در حالی‌که اسلام برای رساندن انسان به کمال خود در تمام ابعاد انسانی است.[۸۴] به همین سبب برای شناخت اسلام، آشنایی با همه ابعاد انسانی ضروری است[۸۵] و کسی که می‌خواهد به همه ابعاد اسلام آگاهی یابد، باید به قرآن مراجعه کند.[۸۶]

امام‌خمینی شناخت اسلام واقعی را به همراه تهذیب نفس، اخلاص و تحقیقات وسیع و دامنه‌دار می‌داند[۸۷] و معتقد است هدایت مردم باید به دست افراد اسلام‌شناس باشد. ایشان دربارهٔ روشنفکرانی که از اسلام واقعی اطلاع ندارند و با آن مخالف‌اند، هشدار می‌داد[۸۸]؛ بر همین اساس ایشان برداشت‌های یک‌بعدی و یک‌جانبه برخی از اسلام را که یا به جهت معنوی اسلام توجه می‌کنند و جهات مادی و اجتماعی آن را به تاویل می‌برند یا تنها به جهات مادی توجه می‌کنند، برداشت انحرافی از اسلام می‌شمارد.[۸۹]

اصول اعتقادی اسلام

مهم‌ترین اصول اعتقادی اسلام که به اصول دین معروف است عبارتند از:

  • توحید: اعتقاد به یگانگی خداوند از اصول دعوت پیامبران الهی(ع) بوده و تمام آنان در طول تاریخ به توحید و نفی شرک و بت‌پرستی دعوت می‌کردند.[۹۰] در اسلام توحید، مهم‌ترین اصل دین به‌شمار می‌رود که شامل سه قسم توحید ذاتی، صفاتی و افعالی می‌باشد و توحیدی که مورد اتفاق همه مذاهب است، توحید ذاتی است؛ اما اشاعره توحید صفاتی را انکار می‌کنند و به توحید افعالی اهتمام دارند و معتزله توحید افعالی را انکار می‌کنند و به توحید صفاتی اهتمام دارند.[۹۱] بنابر نظر امام‌خمینی علت انحراف و تحریف برخی ادیان الهی، انکار توحید می‌باشد، مانند مسیحیت که به اقانیم ثلاثه یعنی اب، ابن و روح‌القدس قائل شدند یا زرتشت که به ثنویت گرویدند و دو مبدأ ظلمت و نور در جهان هستی قائل شدند[۹۲] (ببینید: توحید (فلسفه و کلام)).
  • نبوت: بدون اعتقاد به نبوت، اسلام محقق نمی‌شود.[۹۳] برخی اصل نبوت را اعتقاد به نبوت همه انبیای الهی(ع) می‌دانند.[۹۴] در قرآن کریم نبوت انبیای گذشته(ع) تأیید و تصدیق شده[۹۵] و پیامبر اسلام(ص) به عنوان خاتم انبیا(ع) معرفی شده است.[۹۶] برخی بر این عقیده‌اند که در ملت‌های گذشته، بشر به این حد نرسیده بود که نقشه کلی راه را برای سعادت خود دریافت کند و در دوره اسلام این امر محقق شد[۹۷]؛ از این‌رو پیامبر اسلام(ص) که در نظام خلقت کامل‌ترین موجود است در این زمان ظهور پیدا کرد و نبوت با او خاتمه پیدا کرد[۹۸] (ببینید: نبوت).
  • معاد: باور به معاد در تمام ادیان الهی مشترک است.[۹۹]‌اندیشمندان اسلامی معاد را یکی از اصول دین معرفی کرده‌اند.[۱۰۰] معتزله معاد را جزو اصول دین نشمرده و اصول دین را توحید، عدل، وعد و وعید و منزلة بین المنزلین (نفی ایمان از گنهکاران مؤمنان) و امر به معروف و نهی از منکر دانسته‌اند.[۱۰۱]

امام‌خمینی در اینکه معاد جزء اصول این باشد تردید کرده و آن را بنابر احتمالی داخل در اصول دین شمرده است.[۱۰۲] آنچه که از اصول دین شمرده می‌شود اصل اعتقاد به برانگیخته‌شدن پس از مرگ است،[۱۰۳] اما غالب فقها اعتقاد به جسمانی بودن معاد را داخل اصول دین می‌دانند و قول به معاد روحانی را انکار معاد می‌شمارند[۱۰۴] (ببینید: معاد).

  • عدل: صفت عدالت در خداوند به معنای تنزیه حق‌تعالی از فعل قبیح و اخلال به واجب[۱۰۵] و جزای عمل از اصول پنج‌گانه اسلام است و از طرفی معرّف مکتب است که اختصاص به مکتب تشیع دارد و این صفت اگرچه با صفات دیگر خداوند؛ مانند علم، حیات و قدرت فرقی ندارد، ولی جزو اصولی است که دیدگاه خاص تشیع را نسبت به اسلام نشان می‌دهد.[۱۰۶] برخی مسلمانان مانند برخی از اشاعره آزادی و اختیارات انسان را انکار کرده‌اند[۱۰۷] (ببینید: عدل الهی).
  • امامت: امامت نزد شیعه از اصول دین[۱۰۸] یا مذهب[۱۰۹] به‌شمار می‌رود و معرف مذهب تشیع است و اهل سنت آن را از فروع دین می‌دانند و تفسیر دیگری از امامت و پیشوایی دارند[۱۱۰] و آن را مقامی برای برپایی سنت و قوانین شرع و استیفای حقوق و حفظ و حراست حوزه اسلام می‌دانند.[۱۱۱] امامت از دیدگاه شیعه ریاستی از ناحیه خداوند است که افزون بر امور دنیایی در امور دینی نیز جاری است.[۱۱۲] امامت چنان‌که امام‌خمینی نیز تأکید کرده است، منصبی حقیقی و الهی است که دارای دو جنبه ظاهری و باطنی است و جنبه ظاهری آن حکومت و زعامت دنیایی است[۱۱۳] و جنبه باطنی آن ولایت و خلافت است که امری تکوینی است و به موجب آن همه ذرات عالم در برابر آن خاضع هستند.[۱۱۴] (ببینید: امامت)

ارکان عملی اسلام

قرآن کریم بارها به پایه‌های عملی اسلام فراخوانده و بر آنها تأکید کرده است؛ ارکانی مانند نماز، زکات، جهاد، روزه، و حج چنان‌که بخشی از جزئیات احکام آنها را نیز بیان کرده است. از مجموع روایاتی که به بیان ارکان عملی اسلام پرداخته‌اند به دست می‌آید که نماز، زکات، روزه، حج، جهاد، ولایت، امر به معروف و نهی از منکر مهم‌ترین یا از مهم‌ترین ارکان عملی هستند.[۱۱۵] در این میان ولایت از نظر روایات دارای اهمیت بیشتری نسبت به موارد دیگر است و بر اساس برخی از روایات، ولایت برخلاف موارد دیگر، در هیچ حالی از انسان برداشته نمی‌شود.[۱۱۶] برخی از فقها ذکر ولایت به معنای امامت ائمه(ع) را در ارکان اسلام به جهت توجه دادن به این دانسته‌اند که موارد دیگر مشروط به ولایت هستند یا به دلیل همراهی و مماشات با اهل سنت در میان ارکان ذکر شده است. این احتمال نیز هست که مراد از ولایت در این روایات محبت ائمه(ع) بیشتر از آنچه در امامت شرط شده است باشد.[۱۱۷] برخی نیز مراد از ولایت در این احادیث را حکومت و لزوم تحقق آن دانسته‌اند که ضامن اجرای ارکان دیگر اسلام است.[۱۱۸] افزون بر وظایف یادشده، بخش‌های دیگری نیز وجود دارد که در کتب فقهی ازجمله تحریر الوسیله امام‌خمینی آمده است؛ همانند احکام خرید و فروش، نکاح، طلاق، قرض، وکالت، غصب، وقف و ارث.

ویژگی‌های اسلام

اسلام به‌عنوان آخرین دین الهی دارای ویژگی‌هایی است که آن را از ادیان موجود تحریف شده متمایز می‌کند؛ ازجمله:

جامعیت اسلام

دین اسلام به جهت توجه به همه ابعاد وجودی انسان و برآورده‌کردن نیازهای فطری و طبیعی و آوردن دستورهای جامع و کامل در هدایت بشر و بیان سعادت دنیوی و اخروی، در مقایسه با ادیان دیگر دارای جامعیت است.[۱۱۹] امام‌خمینی نیز یکی از ویژگی‌های اسلام را جامع‌بودن قوانین و معارف اسلامی و رساندن مردم به سعادت دنیا و آخرت می‌داند.[۱۲۰] ایشان تأکید کرده است که اسلام تنها عبادت و تعلیم و تعلّم عبادی نیست، بلکه منشأ بسیاری از احکام عبادی اسلام، حکمت‌های اجتماعی و سیاسی است[۱۲۱]؛ چنان‌که اسلام همواره در پی تشکیل حکومت بوده تا با آن عدالت اجتماعی و سعادت انسان‌ها را تحقق بخشد.[۱۲۲] امام‌خمینی یادآورشده است که طبق بعضی روایات،[۱۲۳] رهبانیت در اسلام ممنوع است[۱۲۴]؛ بنابراین اسلام مانند مسیحیت تحریف‌شده نیست که تنها به معنویت توجه کند و مانند یهودیت هم نیست که بیشتر توجه‌اش به مادیات باشد،[۱۲۵] بلکه اسلام مکتبی است که در تمام شئون فردی و اجتماعی، مادی و معنوی، فرهنگی و اقتصادی، سیاسی و نظامی، دخالت و نظارت دارد و از هیچ نکته‌ای هرچند بسیار ناچیز که در تربیت انسان و جامعه و پیشرفت مادی و معنوی او نقش داشته باشد، فروگذار نکرده است و تمامی موانع تکامل اجتماع و فرد را بیان کرده و در مسیر برطرف‌کردن آنها گام برداشته است.[۱۲۶]

امام‌خمینی با تأکید بر بُعد تربیتی اسلام معتقد است اسلام مکتب انسان‌ساز است و برای تمام مرحله‌های تکاملی انسان از همان دوران جنینی و دوران کودکی تا مراحل تهذیب نفس و سیر و سلوک برنامه دارد[۱۲۷]؛ از این‌رو علاوه بر جنبه‌های فردی، به روابط اجتماعی انسان در جامعه و همچنین ارتباط جامعه اسلامی با سایر جوامع[۱۲۸] و سیاست اداره کشور و حکومت اسلامی[۱۲۹] توجه کرده است. ایشان تأکید کرده است که قرآن کریم و سنت، شامل همه دستورها و احکامی است که برای سعادت بشر نیاز است و بر همین اساس است که قرآن خود را «تبیان کل شیء: بیانگر همه چیز» معرفی کرده است.[۱۳۰] این کتاب آسمانی کامل‌ترین و جامع‌ترین کتاب و شریعت است[۱۳۱] (ببینید: جامعیت قرآن)؛

جاودانگی و پویایی اسلام

قرآن کریم پیامبر اسلام(ص) را خاتم پیامبران(ع) معرفی می‌کند.[۱۳۲] در روایات نیز رسول خدا(ص)، خاتم پیامبران(ع) معرفی شده که پس از او پیامبری نمی‌آید.[۱۳۳]‌اندیشمندان اسلامی جاودانگی اسلام را از ناحیه جامعیت قوانین، معارف و گوهر دین در بیان تمام آنچه برای سعادت بشر لازم است، دانسته‌اند[۱۳۴] و معتقدند احکام اسلام برای تمام افراد تا روز قیامت استمرار دارد.[۱۳۵]

امام‌خمینی قوانین اسلام را قوانینی جامع و همیشگی می‌داند که قوانین مخالف آن را باطل کرده است[۱۳۶] و همیشه با شرایط زمان و مکان قابل تطبیق بوده، این‌گونه نیست که قانونی در زمانی مفید باشد و در برهه‌ای از زمان مفید نباشد[۱۳۷]؛ البته ایشان زمان و مکان را دو عنصر تعیین‌کننده در اجتهاد می‌شمارد و قوانین اسلام را قوانینی پویا می‌داند؛ زیرا روابط حاکم بر سیاست، اجتماع و اقتصاد در یک نظام، ممکن است سبب تغییر در بعضی از موضوعات و قوانین گردد و با توجه به نقش زمان و مکان است که می‌توان با فقه اسلامی هر حکومتی را در هر عصری اداره کرد.[۱۳۸] (ببینید: اجتهاد) امام‌خمینی با اشاره به توطئه دشمن در القای عدم توانایی اسلام در اداره جامعه،[۱۳۹] تأکید می‌کند اسلام دین قوی و توانمندی در اداره جامعه است و قوانین اسلام با هیچ‌یک از پیشرفت‌های سیاسی و اجتماعی مخالف نیست[۱۴۰]؛

برقراری عدالت

یکی از اهداف مهم اسلام برقراری و بسط عدالت اجتماعی و رفع ظلم است[۱۴۱] و تمام انبیا(ع) و اولیای الهی(ع) در تحقق و گسترش عدالت و قسط در جامعه کوشیده‌اند تا انسان‌ها به منزلت واقعی خود که مقتضای فطرت و خلقت آنهاست، برسند و همه افراد در جامعه ازحق حیات و اراده نیکو و عمل صالح برخوردار شوند.[۱۴۲] امام‌خمینی نیز به این هدف اشاره کرده[۱۴۳] و یادآورشده جلوگیری از ظلم و حکومت ظالمان از اموری است که با گذشت زمان تغییر نمی‌کند[۱۴۴] و تحقق کامل آن جز با مبارزه و تشکیل حکومت اسلامی امکان‌پذیر نیست.[۱۴۵] انبیای الهی(ع) نیز برای برقراری آن در جامعه مبارزه کردند[۱۴۶] و فداکاری سیدالشهدا(ع) و اصحاب ایشان نیز در راستای تحقق عدالت و قسط در جامعه بوده است[۱۴۷] (ببینید: عدالت اجتماعی)؛

اعتدال و میانه‌روی

قرآن کریم امت اسلام را امت وسط معرفی می‌کند[۱۴۸] که همان راه مستقیم است و انحراف در آن راه ندارد، به خلاف اهل کتاب که به جانب تقویت جهات روحی و رهبانیت منحرف شده‌اند و به خلاف مشرکان که به جانب تقویت جهات مادی و طبیعی و انکار جهات روحانی و معاد و قیامت منحرف شدند[۱۴۹]؛ زیرا چنان‌که امام‌خمینی خاطرنشان کرده اسلام و صراط مستقیم، نزدیک‌ترین راه وصول الی‌الله است و آن راه رسول خدا(ص) و اهل بیت(ع) است[۱۵۰] و رسول مکرم اسلام(ص) نیز خود دارای اعتدال حقیقی و استقامت مطلقه است و مظهر همه اسما و صفات الهی می‌باشد، به گونه‌ای که مظهریت اسمی در او بر اسم دیگر غلبه ندارد.[۱۵۱] از این‌رو افراط و تفریط در دین جای ندارد، چه در ناحیه عمل و چه در ناحیه اعتقاد. اما در ناحیه عمل، افراط در ریاضت نفس و عباداتی که بر نفس شاق است، سبب سرکشی و طغیان نفس می‌گردد و زمام آن از دست انسان خارج شده و به هلاکت می‌افتد.[۱۵۲] در مقابل رهاکردن نفس و غفلت از آن، انسان را به دام شیطان و نفس اماره می‌اندازد.[۱۵۳] در ناحیه اعتقاد نیز اعتدال در آن حفظ ظاهر و باطن شریعت است و افرادی که به ظواهر اکتفا کرده و از باطن آن غفلت می‌کنند یا آن را انکار می‌کنند و همچنین کسانی که تنها به باطن توجه دارند و ظاهر شریعت را انکار می‌کنند از صراط مستقیم به دور افتاده‌اند[۱۵۴]؛

مطابقت با فطرت

اسلام دینی است که معارف و حقایق آن منطبق بر فطرت الهی است[۱۵۵] و در واقع تمام دستورهای آن برای مراقبت و کمک‌کردن به انسان است که از مسیر فطرت و طبیعت خود خارج نشود.[۱۵۶] از این جهت در بعضی روایات[۱۵۷] «فطرة الله»[۱۵۸] به اسلام تفسیر شده است.[۱۵۹] امام‌خمینی معتقد است فطرتی که خداوند انسان را بر آن سرشته است، عشق به کمال مطلق است که همه افراد بشر در این فطرت مشترکند، اگرچه در مراتب و درجات آن با یکدیگر اختلاف دارند و به واسطه حجاب‌های طبیعت و اشتغال به کثرات و اختلاف محیط و عادات و مذاهب افراد در تشخیص احکام فطرت اختلاف پیدا می‌کنند[۱۶۰] (ببینید: فطرت)؛

سهل و آسان‌بودن

شریعت اسلام بر اساس روایات شریعتی سهل و آسان است.[۱۶۱] از این‌رو بعضی قواعد و اصول در شریعت، مانند برائت و عدم احتیاط در بعضی شبهات و قاعده لاحرج در همین راستا وضع شده است؛ زیرا خداوند در دین اسلام عسر و حرج قرار نداده است[۱۶۲]؛

دعوت به وحدت و برادری

قرآن کریم مسلمانان را به وحدت و عدم تفرقه و اخوت دعوت می‌کند[۱۶۳] و چنان‌که امام‌خمینی تأکید کرده است این سفارش رسول خدا(ص) و ائمه(ع) و علمای اسلام است که مسلمانان با یکدیگر مجتمع باشند و زیر پرچم اسلام گرد آیند.[۱۶۴] به اعتقاد ایشان نتیجه وحدت کلمه و اتحاد مسلمانان این است که گرفتاری‌های آنها برطرف شده[۱۶۵] و بر ظالمان و قدرت‌های بیگانه پیروز می‌شوند[۱۶۶] و موجب آسیب‌ناپذیری ملت‌ها می‌شود.[۱۶۷] در مقابل تفرقه و جدایی میان مسلمانان سبب شکست[۱۶۸] و سلطه اجانب بر مقدرات و مقدسات کشورهای اسلامی[۱۶۹] می‌شود و این سیاست استعمار است که با تفرقه‌انداختن میان مسلمانان مانع قدرت‌گرفتن مسلمانان و سلطه بیشتر بر آنان می‌شود.[۱۷۰] (ببینید: وحدت)

لغو امتیازها و تعصب‌های قومی

در اسلام چنان‌که امام‌خمینی تأکید کرده است، تنها معبود خداوند است و همه انسان‌ها مخلوق او هستند. از این‌رو انسان‌ها در جامعه نسبت به یکدیگر امتیازی ندارند و همه با هم برابر هستند و تنها امتیاز افراد، تقوا و پاکی از انحراف و خطا است[۱۷۱]؛ همچنین در اسلام تعصباب نژادی و قومی راه ندارد و همه یک ملت هستند[۱۷۲]؛ زیرا کسی که حقایق و معارف در قلب او وارد شود مقاصد و اهداف خود را فانی در ولی نعمت خود می‌کند و قوم، گروه و تعلقات و ارتباطات خویشاوندی، او را از اظهار حقیقت بازندارد.[۱۷۳] (ببینید: قومیت، ملی‌گرایی، و تعصب)

اهداف اسلام

اندیشمندان اسلامی هدف اسلام را رساندن انسان به سعادت حقیقی در دنیا و آخرت،[۱۷۴] کسب معارف حقه، اخلاق پسندیده[۱۷۵] و برقراری عدالت در جامعه[۱۷۶] برشمرده‌اند. نتیجه پیروی از دستورهای اسلام، رشد و تکامل جامعه و استقلال و پیشرفت آن است و به همین دلیل است که اسلام توانست در همان آغاز، تمدن‌های وسیعی را در خود جمع کند و تمدن عظیم‌تری به‌وجود آورد.[۱۷۷] امام‌خمینی اسلام را آیینی می‌داند که به هدف تربیت تمام ابعاد وجودی انسان آمده و علاوه بر امور طبیعی و دنیوی، جهات معنوی را تأمین می‌کند و ابعاد برزخی، روحانی، عقلانی و الهی انسان را شکوفا می‌کند.[۱۷۸] به اعتقاد ایشان قرآن و قوانین اسلام قادر است در ابعاد روحی، اجتماعی، شخصی و سیاسی انسان تحول ایجاد کند و آنها را غنی سازد و نیازهای انسان را برطرف کند[۱۷۹]؛ همچنان‌که چگونگی عبادت و رابطه با خداوند را به انسان می‌آموزد و دربارهٔ روابط انسان‌ها با یکدیگر و با سایر جوامع، احکام خاصی دارد. در واقع هیچ حرکت و عملی از فرد یا جامعه نیست، مگر اینکه اسلام برای آن حکمی مقرر کرده است[۱۸۰]؛ همچنین هدف اسلام و همه انبیا(ع)، تهذیب انسان‌ها بوده تا انسان واقعی و الهی بسازند[۱۸۱] و از آنجاکه ابعاد وجودی انسان غیر متناهی است، هر شخص به اندازه استعداد وجودی‌اش از این حقایق استفاده می‌کند.[۱۸۲] به باور ایشان نتیجه پیروی از تعالیم بلند اسلام، قطع وابستگی به دولت‌های استعمارگر، استقلال ملت‌ها،[۱۸۳] توسعه و پیشرفت،[۱۸۴] برقراری عدالت و گسترش آن[۱۸۵] است.

تعامل اسلام با ادیان و جوامع بشری

در اسلام، قرآن تصدیق‌کننده ادیان سابق الهی[۱۸۶] و حاکم میان آنها[۱۸۷] معرفی شده است. اصل احترام به ادیان گذشته و پیروان آنها، سیره پیشوایان دین(ع) بوده است[۱۸۸]؛ زیرا اسلام با ادیان دیگر در اعتقاد به خداوند، نبوت انبیا(ع) و معاد مشترک است؛ اگرچه در چگونگی بعضی از اصول اعتقادی؛ مانند توحید اختلاف دارد؛ زیرا اسلام بر پایه توحید واقع شده و معتقد است معبودی جز خداوند نیست؛ اما مسیحیت تحریف‌شده، قائل به الوهیت حضرت مسیح(ع) است.[۱۸۹] در بعضی از فروع نیز مانند چگونگی عبادت، میان ادیان اختلاف است.[۱۹۰]

امام‌خمینی ادیان الهی را با دیده احترام و تکریم می‌نگریست و به دین مسیحیت و پیروان آن احترام می‌گذاشت، به گونه‌ای که مسیحیان می‌توانستند آزادانه در کشور اسلامی زندگی کنند. ایشان بر این باور بود که هر کس در مملکت اسلامی زندگی می‌کند، حقوقی دارد و اسلام می‌خواهد حقوق همه آنان با هم برابر باشد.[۱۹۱] ایشان می‌گفت اقلیت‌های دینی در حکومت اسلامی از تمامی حقوق شهروندی بهره‌مند خواهند بود و آزادند به فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی بپردازند و آزادانه امور مذهبی خود را انجام دهند.[۱۹۲] (ببینید: اقلیت‌های دینی و اهل کتاب (۱)) از نگاه اصل سیزدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز اقلیت‌های دینی همچون زرتشتی، کلیمی و مسیحی آزادند در حدود قانون، مراسم دینی‌شان را انجام دهند و در احوال شخصی و تعلیمات دینی، طبق آیین خود عمل کنند. امام‌خمینی معتقد است هیچ سازمان و حکومتی به اندازه اسلام ملاحظه حقوق بشر را نکرده است و آزادی و دموکراسی به تمام معنا در حکومت اسلامی هست.[۱۹۳] (ببینید: آزادی و حکومت اسلامی) تمام انسان‌ها در اسلام محترم‌اند و این کرامت ذاتی آدمیان است که خداوند به آنان داده است.[۱۹۴] در دین اسلام، افزون بر این کرامت، انسان‌ها مراتب دیگری از کرامت را به دست می‌آورند که ملاک برتری در آن، درجات تقواست.[۱۹۵] (ببینید: کرامت انسان)

پانویس

  1. جوهری، الصحاح، ۵/۱۹۵۲؛ ابن‌فارس، معجم، ۳/۹۰.
  2. راغب، مفردات، ۴۲۳.
  3. طباطبایی، المیزان، ۳/۱۲۰–۱۲۱؛ رشید رضا، المنار، ۳/۳۶۱.
  4. مظفر، عقائد الامامیه، ۵۶؛ آلوسی، روح المعانی، ۳/۲۸۸.
  5. طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۵۱.
  6. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۸۶ و ۶/۴۰۱.
  7. تهانوی، موسوعة کشاف، ۱/۸۱۴.
  8. جرجانی، کتاب التعریفات، ۴۷.
  9. اعراف، ۵۷؛ ← فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۲/۲۴۳.
  10. میبدی، کشف الاسرار، ۲/۵۲ و ۱۹۶؛ کاشانی، تفسیر منهج الصادقین، ۲/۱۹۰؛ آلوسی، روح المعانی، ۲/۱۰۳–۱۰۵.
  11. طباطبایی، المیزان، ۳/۱۲۰–۱۲۱.
  12. آل عمران، ۱۹ و ۸۴.
  13. بقره، ۱۳۶.
  14. طباطبایی، المیزان، ۳/۱۲۰؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۷/۱۷۱.
  15. میکل، اسلام و تمدن اسلامی، ۱/۲۲.
  16. قراملکی، دین و نبوت، ۶۶.
  17. مقدسی، البدا و التاریخ، ۴/۱۴۵؛ ابن‌اثیر، النهایه، ۲/۱۳۰–۱۳۱.
  18. طبری، تاریخ الامم، ۲/۳۹۲؛ ابن‌کثیر، البدایة و النهایه، ۵/۲۵۸.
  19. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۶؛ سبحانی، الانصاف، ۳/۴۲۹–۴۳۰.
  20. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ۱/۱۹۸–۲۰۰؛ ابن‌کثیر، البدایة و النهایه، ۳/۸۳.
  21. ابن‌اثیر، النهایه، ۱/۳؛ مطهری، مجموعه آثار، ۳/۱۹۸.
  22. بقره، ۱۲۹؛ نحل، ۱۲۵؛ عنکبوت، ۴۶.
  23. اردبیلی، الحاشیة علی الهیات، ۱۰؛ فاعور، مقدمه کتاب الملل و النحل، ۱/۵.
  24. امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۲۹.
  25. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۴۵۱–۴۵۲؛ ← ابن‌خلدون، ۱/۳۶۱.
  26. امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۳۲۶، ۳۴۶ و ۱۸/۴۹۹.
  27. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۱ و ۱۵۵.
  28. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۹.
  29. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۹۵–۹۶.
  30. امام‌خمینی، الطهاره، ۳/۴۴۴.
  31. امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۲۲.
  32. امام‌خمینی، الطهاره، ۴/۲۵۶ و ۲۴۲.
  33. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۲۷ و ۶/۲۰۰.
  34. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۶؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۴۸؛ امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۱۰.
  35. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۱.
  36. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۱.
  37. شوری، ۱۳.
  38. آل عمران، ۱۹.
  39. ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۲/۴۵۸؛ طباطبایی، المیزان، ۳/۱۲۰–۱۲۱ و ۵/۳۵۳.
  40. طباطبایی، المیزان، ۳/۱۲۰–۱۲۱؛ رشید رضا، المنار، ۳/۳۶۱.
  41. دیبا، اسلام، ۳/۲۳۹.
  42. فضل‌الله، تفسیر من وحی القرآن، ۵/۲۷۴.
  43. نحل، ۹۶؛ دهقان، نسیم رحمت، ۲/۷۳.
  44. مطهری، مجموعه آثار، ۳/۱۵۶؛ رشید رضا، المنار، ۳/۳۶۱.
  45. مطهری، مجموعه آثار، ۲/۶۵.
  46. حجرات، ۱۴.
  47. طبری، جامع البیان، ۲۶/۸۹؛ ابن‌عاشور، التحریر و التنویر، ۲۶/۲۲۰.
  48. رشید رضا، المنار، ۱۰/۱۷۰.
  49. طباطبایی، المیزان، ۱/۳۰۱–۳۰۲.
  50. امام‌خمینی، الطهاره، ۳/۴۶۴ و ۴۶۹؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۴۷.
  51. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۲–۴۰۳.
  52. کلینی، الکافی، ۲/۲۵.
  53. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۹۶.
  54. امام‌خمینی، الطهاره، ۳/۴۴۴.
  55. ← مطهری، مجموعه آثار، ۲۲/۶۰۵.
  56. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۰۱.
  57. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۰۱.
  58. ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۲/۲۹۳–۲۹۴.
  59. ← طباطبایی، المیزان، ۱۶/۳۱۳–۳۱۴.
  60. راغب، مفردات، ۴۲۳؛ طباطبایی، المیزان، ۱۰/۱۱۳–۱۱۴.
  61. حجرات، ۱۴.
  62. حویزی، تفسیر نور الثقلین، ۵/۱۰۱–۱۰۳؛ طباطبایی، المیزان، ۱۸/۳۲۸؛ زحیلی، التفسیر المنیر، ۱/۳۱۸.
  63. طبرسی، فضل‌بن‌حسن، مجمع البیان، ۹/۲۰۷؛ طباطبایی، المیزان، ۱۸/۳۲۸.
  64. قاضی‌عبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ۴۷۷؛ ← فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۷/۱۷۱؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۲۰۶–۲۰۷؛ زحیلی، التفسیر المنیر، ۱/۳۱۸.
  65. کلینی، الکافی، ۱/۲۵.
  66. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۹۵–۹۶.
  67. امام‌خمینی، مکاسب، ۱/۳۷۷.
  68. صدوق، التوحید، ۲۲۸.
  69. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۹۶.
  70. کلینی، الکافی، ۲/۲۴.
  71. امام‌خمینی، الطهاره، ۳/۴۶۳.
  72. امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۶۸، ۲۵۸ و ۲۷۶.
  73. توبه، ۱۲۲.
  74. برقی، المحاسن، ۱/۵؛ کلینی، الکافی، ۱/۳۱.
  75. ابن‌میثم، الحدائق الناضره، ۳/۲۳۵.
  76. مطهری، مجموعه آثار، ۲/۲۳۰ و ۱۶/۳۷.
  77. امام‌خمینی، الاستصحاب، ۶.
  78. روم، ۳۰.
  79. کلینی، الکافی، ۲/۱۲.
  80. صدوق، التوحید، ۳۲۸.
  81. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۸۰.
  82. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۷–۸ و ۸/۵۱۳.
  83. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۹۰.
  84. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۴۵۱.
  85. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۸۳–۱۸۴.
  86. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۰.
  87. امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۴۸۷.
  88. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۳۳۸.
  89. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۲۶۱.
  90. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۹۸؛ طباطبایی، المیزان، ۱۰/۲۸۷.
  91. مطهری، مجموعه آثار، ۳/۹۷–۹۸.
  92. امام‌خمینی، کشف اسرار، ۱۱.
  93. شهید ثانی، مسالک الافهام، ۱۰/۳۸.
  94. مطهری، مجموعه آثار، ۳/۹۷.
  95. نحل، ۶۳؛ آل عمران، ۳؛ روم، ۴۷.
  96. احزاب، ۴۰.
  97. مطهری، مجموعه آثار، ۲۰/۱۸۳–۱۸۵.
  98. امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۳۵۴.
  99. ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۴۱۲؛ امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۲۴۸.
  100. فاضل مقداد، الباب الحادی، ۵۲؛ مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول، ۹/۱۵۹.
  101. قاضی‌عبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ۷۶.
  102. امام‌خمینی، الطهاره، ۳/۴۴.
  103. کاشف‌الغطاء، کشف الغطاء، ۱/۶۰.
  104. فاضل هندی، کشف اللثام، ۱۰/۶۶۷؛ خویی، صراط النجاة، ۳/۴۱۵.
  105. طوسی، الرسائل، ۱۰۳.
  106. مطهری، مجموعه آثار، ۳/۹۷.
  107. مطهری، مجموعه آثار، ۲/۱۴۹–۱۵۰.
  108. شوشتری، احقاق الحق، ۲/۲۸۶ و ۳۰۵–۳۰۷.
  109. امام‌خمینی، الطهاره، ۳/۴۴۱.
  110. تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۲۳۳؛ مطهری، مجموعه آثار، ۴/۷۱۳.
  111. آمدی، آبکار الافکار، ۵/۱۲۱.
  112. مفید، النکت الاعتقادیه، ۳۹–۴۱؛ خواجه‌نصیر، تلخیص المحصل، ۴۵۸–۴۶۱.
  113. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۹۷؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۱۲.
  114. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۴۱؛ امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۴۲–۴۳.
  115. کلینی، الکافی، ۲/۱۸؛ مغربی، دعائم الاسلام، ۱/۲؛ صدوق، الامالی، ۳۳۹؛ طوسی، الامالی، ۴۴.
  116. صدوق، الخصال، ۱/۲۷۸؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۱/۲۳.
  117. مجلسی، محمدتقی، روضة المتقین، ۱/۴۲۸.
  118. منتظری، نظام الحکم، ۷۹؛ سند، اسس النظام السیاسی، ۳۱۲.
  119. طباطبایی، المیزان، ۴/۱۲۱.
  120. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۲۰۷.
  121. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۴۴۷ و ۶/۲۰۰.
  122. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۶–۴۰۷.
  123. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ۶۵/۳۱۹.
  124. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۲۵–۳۲۶.
  125. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۹۱.
  126. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۲–۴۰۳.
  127. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۴۱–۴۲ و ۷/۲۸۸.
  128. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۳۸۹.
  129. امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۳۱ و ۴/۴۵۱.
  130. امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۲۹.
  131. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۰۹.
  132. احزاب، ۴۰.
  133. صدوق، عیون اخبار، ۲/۱۵۴؛ مفید، الامالی، ۲۵۱؛ طبرسی، احمدبن‌علی، الاحتجاج، ۲/۴۹۸.
  134. مطهری، مجموعه آثار، ۱۹/۲۲۱.
  135. بحرانی، الحدائق الناضره، ۹/۴۰۳؛ بجنوردی، القواعد الفقهیه، ۲/۵۷–۵۸.
  136. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۴۱–۴۲ و ۴/۳۱.
  137. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۲۹۳.
  138. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۹.
  139. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۴۱۳.
  140. امام‌خمینی، کشف اسرار، ۲۹۵.
  141. مطهری، مجموعه آثار، ۱۹/۲۸۶.
  142. طباطبایی، المیزان، ۳/۲۴۸.
  143. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۱۱۳.
  144. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۵.
  145. امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۷۰.
  146. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۴۱۰.
  147. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۵/۲۱۷.
  148. بقره، ۱۴۳.
  149. طباطبایی، المیزان، ۱/۳۳۰.
  150. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۸۷.
  151. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۴۷–۱۴۸.
  152. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۵.
  153. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۱.
  154. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۷۹–۸۱ و ۲۹۰–۲۹۱.
  155. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۸.
  156. مطهری، مجموعه آثار، ۱۵/۸۲۱.
  157. کلینی، الکافی، ۲/۱۲.
  158. روم، ۳۰.
  159. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۸۰.
  160. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۸۰.
  161. صدوق، من لایحضر، ۱/۱۲.
  162. امام‌خمینی، معتمد الاصول، ۱/۴۱۸؛ همو، الطهاره، ۱/۴۰۹.
  163. آل عمران، ۱۰۳، حجرات، ۱۰.
  164. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۳۳۸.
  165. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۱/۴۹۱.
  166. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۵/۵۰۹ و ۶/۹۹.
  167. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۵/۱۳۲.
  168. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳/۳۱۹.
  169. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳/۲۵۴.
  170. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۶/۴۸۸.
  171. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۵/۳۳۸.
  172. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۱/۲۹۶.
  173. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۴۷–۱۴۸.
  174. طباطبایی، المیزان، ۱/۳۸۸.
  175. طباطبایی، المیزان، ۴/۱۰۴.
  176. مطهری، مجموعه آثار، ۱۶/۴۳۰.
  177. مطهری، مجموعه آثار، ۲۱/۵۴–۵۵.
  178. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۹.
  179. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۲۴۲ و ۶/۴۲، ۴۰۱.
  180. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۳۸۹.
  181. امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۵۳۱ و ۸/۶۲.
  182. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۲۶۳.
  183. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۱۹۲.
  184. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۲۵۳.
  185. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۲۰۶.
  186. نساء، ۴۷.
  187. مائده، ۴۸.
  188. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ۱/۲۶۸؛ صدوق، من لایحضر، ۲/۶۲۵–۶۲۶؛ سبحانی، رسائل، ۵/۱۷۵.
  189. طباطبایی، المیزان، ۶/۱۹۰.
  190. مغنیه، الجوامع، ۲۸۴.
  191. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۴۳۰ و ۱۱/۲۹۰.
  192. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۲۹۲ و ۴۳۲.
  193. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۷۰.
  194. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۳۰۱.
  195. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۲۹۱.

منابع

  • قرآن کریم.
  • آلوسی، سیدمحمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، تصحیح علی عبدالباری عطیه، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
  • آمدی، سیف‌الدین، آبکار الافکار فی اصول الدین، تحقیق احمد محمد مهدی، قاهره، دارالکتب، ۱۴۲۳ق.
  • ابن‌اثیر، علی‌بن‌محمد، اسد الغابه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۱ق.
  • ابن‌خلدون، عبدالرحمن‌بن‌محمد، تاریخ ابن‌خلدون، تحقیق خلیل شحاده، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
  • ابن‌سعد، محمد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
  • ابن‌عاشور، محمد طاهر، التحریر و التنویر، تفسیر ابن‌عاشور، بیروت، مؤسسه التاریخ العربی، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
  • ابن‌فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، تصحیح عبدالسلام محمدهارون، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
  • ابن‌کثیر، اسماعیل‌بن‌عمر، البدایة و النهایه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷ق.
  • ابن‌منظور، محمدبن‌مکرم، لسان العرب، تحقیق جمال‌الدین میردامادی، بیروت، دارالفکر-دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
  • ابن‌میثم بحرانی، میثم‌بن‌علی، شرح نهج البلاغه، بی‌جا، دفتر نشر الکتاب، چاپ دوم ۱۳۶۲ش.
  • اردبیلی، احمدبن‌محمد، الحاشیة علی الهیات، الشرح الجدید للتجرید، تحقیق احمد عابدی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۹ق.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، الاستصحاب، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تحریر الوسیله، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، قم، پاسدار اسلام، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تقریرات فلسفه امام‌خمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، کتاب الطهاره، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، کشف اسرار، تهران، محمد، بی‌تا.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، معتمد الاصول، تقریر محمد فاضل لنکرانی، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، المکاسب المحرمه، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش.
  • بجنوردی، سیدحسن، القواعد الفقهیه، تحقیق مهدی مهریزی و حسن درایتی، قم، نشر الهادی، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
  • بحرانی، یوسف‌بن‌احمد، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهره(ع)، تصحیح محمدتقی ایروانی و سیدعبدالرزاق مقرم، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.
  • برقی، احمدبن‌محمد، المحاسن، تحقیق جلال‌الدین محدث، قم، دارالکتب الاسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۷۱ق.
  • تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، تصحیح عبدالرحمن عمیره، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
  • تهانوی، محمد علی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، تحقیق علی دحروج، لبنان، ناشرون، چاپ اول، ۱۹۹۶م.
  • جرجانی، سیدشریف، کتاب التعریفات، تهران، ناصرخسرو، چاپ چهارم، ۱۳۷۰ش.
  • جوهری، اسماعیل‌بن‌حماد، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیه، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • حر عاملی، محمدبن‌حسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آل‌البیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
  • حویزی، عبدعلی‌بن‌جمعه، تفسیر نور الثقلین، تصحیح سیدهاشم رسولی محلاتی، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، ۱۴۱۵ق.
  • خواجه‌نصیر طوسی، محمدبن‌محمد، تلخیص المحصل المعروف بنقد المحصل، بیروت، دارالاضواء، چاپ دوم، ۱۴۰۵ق.
  • خویی، سیدابوالقاسم، صراط النجاة، قم، دفتر نشر برگزیده، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.
  • دهقان، اکبر، نسیم رحمت، تفسیر قرآن کریم، قم، نشر حرم، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
  • دیبا، حسین، اسلام، چاپ‌شده در دائرةالمعارف قرآن کریم، قم، بوستان کتاب، چاپ سوم، ۱۳۸۲ش.
  • راغب اصفهانی، حسین‌بن‌محمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان، بیروت-دمشق، دارالقلم-دارالشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
  • رشید رضا، محمد، تفسیر القرآن الحکیم (المنار)، بیروت، دارالمعرفه، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
  • زحیلی، وهبةبن‌مصطفی، التفسیر المنیر، دمشق، دارالفکر، چاپ سوم، ۱۴۱۱ق.
  • سبحانی، جعفر، الانصاف فی مسائل دام فیه الخلاف، قم، مؤسسه امام‌صادق(ع)، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
  • سبحانی، جعفر، رسائل و مقالات، قم، مؤسسه امام‌صادق(ع)، چاپ دوم، ۱۴۲۵ق.
  • سند بحرانی، محمد، اسس النظام السیاسی عند الامامیه، تقریر سیدمحمدحسن رضوی و مصطفی اسکندری، قم، فدک، چاپ اول، ۱۴۲۶ق.
  • شوشتری، سیدقاضی‌نورالله، احقاق الحق و ازهاق الباطل، مقدمه و تعلیق سیدشهاب‌الدین مرعشی نجفی، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
  • شهید ثانی، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، قم، مؤسسه المعارف الاسلامیه، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
  • صدوق، محمدبن‌علی، الامالی، تهران، کتابچی، چاپ ششم، ۱۳۷۶ش.
  • صدوق، محمدبن‌علی، التوحید، تحقیق سیدهاشم حسینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۸ق.
  • صدوق، محمدبن‌علی، الخصال، تصحیح علی‌اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۲ش.
  • صدوق، محمدبن‌علی، عیون اخبار الرضا(ع)، تحقیق سیدمهدی لاجوردی، تهران، جهان، چاپ اول، ۱۳۷۸ق.
  • صدوق، محمدبن‌علی، من لایحضره الفقیه، تحقیق علی‌اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق.
  • طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
  • طباطبایی، سیدمحمدحسین، شیعه در اسلام، قم، بوستان کتاب، چاپ پنجم، ۱۳۸۸ش.
  • طبرسی، احمدبن‌علی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، تحقیق محمدباقر خرسان، مشهد، نشر مرتضی، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
  • طبرسی، فضل‌بن‌حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق سیدهاشم رسولی محلاتی و سیدفضل‌الله یزدی، تهران، ناصرخسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
  • طبری، محمدبن‌جریر، تاریخ الامم و الملوک، تاریخ الطبری، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث العربی، چاپ دوم، ۱۳۸۷ق.
  • طبری، محمدبن‌جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالمعرفه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
  • طوسی، محمدبن‌حسن، الامالی، قم، دارالثقافه، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
  • طوسی، محمدبن‌حسن، ‏الرسائل العشر، قم‏، دفتر انتشارات اسلامی‏، چاپ دوم‏، ۱۴۱۴ق.
  • فاضل مقداد، مقدادبن‌عبدالله، الباب الحادی عشر مع شرحیه النافع یوم الحشر و مفتاح الباب، تحقیق مهدی محقق، تهران، مؤسسه مطالعات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۵ش.
  • فاضل هندی، محمدبن‌حسن، کشف اللثام و الابهام عن قواعد الاحکام، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.
  • فاعور، علی حسن و امیر علی مهنا، مقدمه کتاب الملل و النحل تألیف محمدبن‌عبدالکریم شهرستانی، قم، شریف رضی، چاپ سوم، ۱۳۶۴ش.
  • فخر رازی، محمدبن‌عمر، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
  • فضل‌الله، سیدمحمدحسین، تفسیر من وحی القرآن، بیروت، دارالملاک، چاپ دوم، ۱۴۱۹ق.
  • فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، تحقیق حسین اعلمی، تهران، صدر، چاپ دوم، ۱۴۱۵ق.
  • قاضی‌عبدالجبار همدانی، ابوالحسن و قوام‌الدین مانکدیم، شرح الاصول الخمسه، تحقیق احمدبن‌حسین، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
  • قراملکی، محمدحسن، دین و نبوت، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
  • کاشانی، ملافتح‌الله، تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، تصحیح میرزاابوالحسن شعرانی، تهران، اسلامیه، بی‌تا.
  • کاشف‌الغطاء، جعفربن‌خضر، کشف الغطاء عن مبهمات الشریعة الغراء، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
  • کلینی، محمدبن‌یعقوب، الکافی، تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
  • مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول فی شرح اخبار آل‌الرسول(ص)، تصحیح سیدهاشم رسولی محلاتی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
  • مجلسی، محمدتقی، روضة المتقین فی شرح من لایحضره الفقیه، قم، مؤسسه فرهنگی اسلامی، کوشانپور، چاپ دوم، ۱۴۰۶ق.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲، تهران، صدرا، چاپ نهم، ۱۳۷۹ش.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۳، تهران، صدرا، چاپ دهم، ۱۳۸۲ش.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۴، تهران، صدرا، چاپ ششم، ۱۳۸۰ش.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۵، تهران، صدرا، چاپ سوم، ۱۳۸۶ش.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۶، تهران، صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۸۰ش.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۹، تهران، صدرا، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۰، تهران، صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۲، تهران، صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
  • مظفر، محمدرضا، عقائد الامامیه، تحقیق حامد نجفی، قم، انصاریان‏، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش‏
  • مغربی، قاضی‌نعمان، دعائم الاسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الاحکام، تحقیق آصف فیضی، قم، مؤسسه آل‌البیت(ع)، چاپ دوم، ۱۳۸۵ق.
  • مغنیه، محمدجواد، الجوامع و الفوارق بین السنة و الشیعه، بیروت، مؤسسه عزّ‌الدین، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
  • مفید، محمدبن‌محمد، الامالی، تحقیق حسین استادولی و علی‌اکبر غفاری، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
  • مفید، محمدبن‌محمد، النکت الاعتقادیه، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
  • مقدسی، مطهربن‌طاهر، البدا و التاریخ، مکتبة الثقافة الدینیه، بی‌تا.
  • ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، شرح اصول الکافی، تحقیق محمد خواجوی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
  • ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، مفاتیح الغیب، تصحیح محمد خواجوی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۳ش.
  • منتظری، حسینعلی، نظام الحکم فی الاسلام، قم، سرایی، چاپ دوم، ۱۴۱۷ق.
  • میبدی، رشیدالدین، کشف الاسرار و عدة الابرار، به کوشش علی‌اصغر حکمت، تهران، امیرکبیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۱ش.
  • میکل، آندره، اسلام و تمدن اسلامی، ترجمه حسن فروغی، تهران، سمت، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.

پیوند به بیرون