تحجر، برداشت سطحی از دین و مقاومت در برابر عقلگرایی و پویایی اجتهاد.

تحجّر تنگ‌نظری و داشتن اندیشه راکد است که مانع کمال عقل می‌گردد. جمود و تحجر نمودهای ثابتی ندارد؛ گاه در چهره اخباری‌گری، دوره‌ای با فلسفه‌ستیزی و مجالی با تمدن‌ستیزی نمود می‌یابد.

این واژه در ادبیات اجتماعی ایران کاربردهای متفاوتی یافته است: برخی اصل دین را تحجر دانسته‌اند، گروهی مردم مذهبی و روحانیان را متحجر خواندند و دستۀ سوم -که امام‌خمینی از آن جمله است- برداشت‌های جامد از دین و خشکه‌مقدس‌های ظاهربین را با این تعبیر نقد ‌کردند.

امام‌خمینی ناآگاهی و ساده‌لوحی را عامل درونی و القائات دشمنان اسلام را عامل بیرونی گسترش قشری‌گری می‌دانست. ایشان با دفاع عقلانی از اسلام، در دو دورۀ مبارزه و رهبری نظام، با عقاید انحرافی ازجمله جدایی دین از سیاست مقابله ‌کرد و پیامدهای مخرب تحجر را برای تعالی روح و نیز انقلاب و اسلام گوشزد نمود.

به دلیل پیچیده‌بودن رویارویی با متحجران، توصیۀ امام‌خمینی به حوزویان، هوشیاری جدی در برابر آنان بود.

مفهوم‌شناسی

تحجر از ریشه «حَجَر» به معنای سنگ است. این واژه وقتی گِل سنگ می‌شود یا کسی کاری را که خداوند برای او فراخ و حلال قرار داده، بر خود تنگ و حرام می‌کند، به کار می‌رود.[۱]

تحجّر در اصطلاح به بسته‌بودن ذهن، تنگ‌نظری و داشتن اندیشه ساکن و راکد گفته می‌شود.[۲] فرد متحجر دارای اندیشه و خصوصیاتی است که پذیرای مسائل و موضوعات فرهنگی و فکری جدید نیست.[۳] تحجر که نوعی بیماری اجتماعی خوانده شده‌است،[۴] از موانع تعالی و تکامل عقل به حساب می‌آید و متحجران به استدلال عقلی و منطقی که علیه دیدگاه‌های آنان وجود دارد، بی‌توجه‌اند.[۵] نقطه افراطی مقابل تحجر، اباحی‌گری قرار دارد که بی‌اعتقادی و بی‌دینی است و حد وسط آن عقل‌گرایی است.[۶] امام‌خمینی در مجموع تحجرگرایی را برداشت ناقص و سطحی از دین، گرایش‌های همراه با جهل، جمود، ظاهرگرایی و مقدس‌مآبی، توجه به ظاهر دیانت و اصالت‌دادن به آن و غفلت از باطن و اهداف آن و درک صحیح نداشتن از مصالح دینی و اجتماعی و باور نداشتن به نقش زمان و مکان در اجتهاد، دانسته‌است.[۷] ایشان در کنار تحجرگرایی به واژگان مترادف آن همانند قشری‌گری،[۸] ظاهربینی،[۹] مقدس‌نمایی،[۱۰] واپس‌گرایی[۱۱] و جمود[۱۲] نیز اشاره کرده‌است.

پیشینه

تحجر و تحجرگرایی قدمتی همزاد تاریخ ادیان و عقاید بشری دارد. مشرکان و منکران به جهت ایستادگی در برابر قیام اصلاحی پیامبران، نخستین متحجران شمرده می‌شوند.[۱۳] تحجر در تاریخ تفکر و تمدن اسلامی نیز دیده می‌شود.

در صدر اسلام

پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) و محروم‌شدن مسلمانان از اهل بیت(ع) که منبع اصیل فهم و درک اسلام بودند، جریان‌های بدعت‌گذار و تحجرگرا در جامعه اسلامی شکل گرفتند.[۱۴] کسانی که تدابیر الهی پیامبر(ص) برای اداره جامعه پس از خود را شاهد بودند، اما امامت و رهبری جامعه به دست اهل بیت (ع) را نپذیرفتند، سرنوشت دیگری را برای جامعه رقم زدند. این گروه از مسلمانان اگرچه به ظاهر، اسلام آورده بودند، در ادامه راه از باورهای قبیله‌ای خود دست برنداشتند و با گرفتارشدن در تحجر فکری، از پذیرش دستور خدای تعالی و پیامبر اکرم (ص) امتناع کردند. با حاکمیت این جریان و جلوگیری از نوشتن حدیث و تفسیر قرآن، زمینه ظهور جریان‌های مخالف عقل و تعقل فراهم شد[۱۵] و پس از آن خوارج به عنوان نخستین گروه و فرقه جمودآمیز تاریخ اسلام نمود پیدا کرد.[۱۶]

اهل حدیث در اهل سنت

اهل حدیث جریان دیگری است که در عالم اسلام پدید آمد. این گروه بحث عقلی در مسائل اصولی اسلامی را حرام می‌داند و با علم کلام، منطق و فلسفه مخالف است.[۱۷] این فرقه از اهل سنت، باور به جبر در افعال انسان دارد[۱۸] و اگرچه اقبالش به احادیث نبوی(ع) است، اجازه هیچ‌گونه تفسیر و تأویل و تحلیل احادیث را نمی‌دهد و تمسک به ظاهر آیات و روایات را کافی می‌داند.[۱۹]

اخباری‌گری در شیعه

در عالم تشیع نیز جریان اخباری‌گری حدود چهار قرن پیش به وجود آمد. این جریان اجمالاً منکر حجیت عقل بود و استناد به قرآن را نیز به دلیل اینکه فهم قرآن مخصوص اهل بیت پیامبر (ع) است، انکار می‌کرد و در میان ادله چهارگانه یعنی عقل، کتاب، سنت و اجماع، تنها سنت را حجت می‌دانست.[۲۰]

جریان وهابیت

در دوران معاصر نیز وهابیت که جریانی فکری است که ریشه در پاره‌ای از جریان‌های مذهبی صدر اسلام دارد، بسیاری از پدیده‌های جدید را حرام می‌داند.[۲۱] گفتنی است جمود و تحجر همواره شعارها و نمودهای ثابت و واحدی ندارد. گاهی در چهره اخباری‌گری و دوره‌ای با فلسفه‌ستیزی و در دوران معاصر با تمدن‌ستیزی، نمود پیدا کرده‌است.[۲۲]

در ادیان دیگر

در دیگر ادیان نیز گروه‌هایی وجود دارند که در جهت مخالف دین خود حرکت می‌کنند و مدعی بازگشت به حالت حقیقی و شکل اولیه دین خودند و بر برتری این شکل بر دیگر اَشکال دین خود و دیگر ادیان اصرار می‌ورزند؛ همانند دین مسیحیت که در آن گروه‌های راست‌گرای افراطی، معتقدند شیوه تقریرشان از اعتقادات مسیحی، تنها شیوه تبیین درست از این اعتقادات است.[۲۳] راست‌گرایی افراطی، عامل تفرقه و کوته‌نگری در زمینه حقایق پیچیده اخلاقی و دینی مسیحیت است و به روشن‌اندیشی و فهم، توجه و اعتنایی ندارد.[۲۴]

در ایران

اصطلاح تحجر از دهه‌های پیش از انقلاب اسلامی ایران و به دست سه طیف فکری و سیاسی متضاد، در ادبیات اجتماعی ایران کاربرد یافت.

  1. طیف نخست، گروه‌های فکری مخالف دین و روشنفکران غرب‌زده یا شرق‌زده‌ای بودند که اصل دین و هر گونه اعتقاد به مبانی دینی و پایبندی به مناسک و سنت‌های آن را تحجر می‌دانستند. کسانی همچون سیداحمد کسروی، محمدحسن شریعت سنگلجی و علی‌اکبر حکمی‌زاده با خرافه‌دانستن مناسک و آداب دینی و نقد و رد آموزه‌های اسلام و تشیع از این طیف شمرده می‌شوند.[۲۵]
  2. طیف دوم، قدرت‌های استبدادی وابسته که روحانیت و مردم مسلمان را مخالف خود می‌دیدند و باورهای دینی را مانع مقاصد قدرت‌طلبانه خود می‌دانستند، آنان را متحجر می‌نامیدند. رژیم پهلوی صریحاً این تعبیر را برای مذهبی‌ها به کار می‌برد و اقدامات رضاشاه پهلوی برای مبارزه با حجاب و دیگر مظاهر دینی، مبارزه با خرافات و تحجر خوانده و توجیه می‌شد.[۲۶] محمدرضا پهلوی نیز برخی احکام دینی را کهنه‌پرستی می‌خواند.[۲۷]
  3. در میان این دو گروه، طیف سومی هم بودند که بر اجتهاد نو، تأثیر زمان و مکان و فقه پویا تأکید می‌کردند؛ زیرا اجتهاد با روند نوآوری همراه است و ابزار آن و همچنین توانایی استنباط حکم شرعی از مصادر قانون‌گذاری اسلامی است و تمامی زمینه‌های تفکر اسلامی را که در همه جوانب زندگی دخالت دارد، شامل می‌شود و اجتهاد را با اهداف شریعت که خود قانون زندگی است، هماهنگ خواهد ساخت.[۲۸] در این طیف، مصلحان و علمای روشن‌اندیشی ازجمله امام‌خمینی وجود دارند که از سر احیای ارزش‌های فراموش‌شده و برای اصلاح اندیشه و رفتار دینی جامعه، نه اصل دین و دینداران را بلکه برداشت‌های جامد از دین و خشکه‌مقدس‌های ظاهربین را با این تعبیر نقد می‌کردند.

از میان عالمان و روشنفکران، ازجمله مرتضی مطهری و سیدمحمود طالقانی از کسانی بودند که تحجر را پدیده‌ای شوم که به سبب کج‌فهمی، التقاط یا تمسک به ظواهر و قالب‌ها با ظاهری دین‌گرایانه در جوامع و نهادهای دینی شکل می‌گیرد، تحلیل و نقد می‌کردند؛ برای نمونه مطهری با نقد عمیق و همه‌جانبه از جمود و تحجر، در آثار مختلف خود به این موضوع پرداخته[۲۹] و دیگران نیز با تحلیل‌های نقادانه، تحجر و جنبه‌ها و آثار آن را بررسی کرده‌اند.[۳۰] امام‌خمینی نیز در مقاطع مختلف خطر تحجر و تحجرگرایی و انسان‌های مقدس‌مآب را گوشزد کرده[۳۱] و از آنان به مخالفانِ اسلام ناب محمدی و مروجانِ اسلام آمریکایی یاد کرده[۳۲] و خواستار مقابله با آنان شده‌است (ببینید: اسلام ناب محمدی).

ماهیت، ویژگی‌ها و خاستگاه

اندیشه و عمل متحجرانه دارای ویژگی‌ها و شاخص‌هایی است که رفتار و طرز اندیشه‌ورزی این دست از افراد را از دیگران متمایز می‌سازد. یکی از این ویژگی‌ها خطای شناختی آنان در فکر و اندیشه و ابتلای آنان به ظاهربینی ازجمله در فهم دین و دوری از تعمق است. در کلام و بیان امام‌خمینی، متحجران افراد کج‌فکر و کج‌فهمی وصف می‌شوند که به ظواهر خشک و بی‌روح احکام و عبادات ازجمله حج و نماز جمعه بسنده می‌کنند و عبور از آن را گناهی نابخشودنی می‌دانند[۳۳]؛ برای نمونه آنان معتقدند غیر از مفسران کسی حق استفاده از قرآن را ندارد و همچنین تدبر در آیات قرآن کریم را با تفسیر به رأی که ممنوع است، اشتباه می‌گیرند.[۳۴] به عقیده امام‌خمینی، تکیه متحجران بر ظواهر احکام، عبادات، مناسک و مستحبات دین آنان را از محتوا و باطن و احکام اسلام غافل می‌سازد و تسبیح و ذکر، خلاصه اسلام آنان می‌شود.[۳۵] قشری‌گری آنان همراه با ضعف تعقل و تفکر است که از این‌رو باعث می‌شود فرد از افق حیوانیت خود فراتر نرود و به مقام انسانیت که همان تدبیرات عقلی است، وارد نشود.[۳۶]
تحجر، از سوی دیگر، آمیخته با تنگ‌نظری است و متحجران چنان‌که امام‌خمینی خاطرنشان ساخته با اطلاعات و آگاهی ضعیف و سطحی خود دربارهٔ دین، در خانه‌ها نشسته و به دیگران اشکال و نقد وارد می‌کنند و به شبهه و تردیدآفرینی می‌پردازند[۳۷]؛ چنان‌که تفسیر و برداشت نادرست از برخی آموزه‌های دینی مانند زهد، توکل، تقوا، تقیه، انتظار و نکوهش دنیا از دیگر ویژگی‌های تحجرگرایان است.[۳۸]
امام‌خمینی نمونه این تفسیر غلط را در مفهوم موضوع تقیه می‌دید. ایشان معتقد بود تقیه برای حفظ اسلام و احکام دینی است[۳۹] و اما زمانی که اصول اسلام و قرآن و مذهب در معرض خطر قرار می‌گیرد، تقیه حرام است[۴۰] (ببینید: تقیه). همچنین یکی از موارد کج‌فهمی و تفسیر غلط دربارهٔ مفهوم انتظار است. امام‌خمینی توجه داده‌است که انتظار به معنای بی‌توجهی به شیوع مفاسد و گناهان نیست که برخی از صاحبان این افکار مروجان آن‌اند و به این طریق در صدد فریب مردم‌اند.[۴۱]
عوام‌زدگی نیز با اموری چون خوگرفتن به گذشته، نبود قدرت تمییز میان حق و باطل و بدعت‌دانستن مسائل جدید همراه است[۴۲]؛ برای نمونه، چنان‌که امام‌خمینی یادآور شده‌است، تحجر باعث شد یادگرفتن زبان خارجی و مطالعه عرفان و فلسفه، گناه و شرک دانسته شود[۴۳]؛ افزون بر آن متحجران با دوری و اجتناب از مظاهر تمدن و فناوری‌های جدیدِ فنّاوری در برابر هر گونه نوگرایی مقاومت می‌کنند.[۴۴]
عافیت‌طلبی و پرهیز از خطر نیز از ویژگی‌های دیگر این گروه است.[۴۵] امام‌خمینی بارها از عافیت‌طلبی و تن‌پروری مقدس‌نمایان حوزوی انتقاد کرده[۴۶] و کناره‌گیری از خلق خدا را از صفات جاهلان زاهدنما شمرده‌است.[۴۷] ایشان تأکید می‌کند راحت‌طلبی و گوشه‌گیری، مخالف روش ائمه معصوم (ع) است و آن بزرگواران، اهل سازش نبودند و همواره با ستمگران مبارزه می‌کردند[۴۸] و در اسلام چیزی به نام عزلت و گوشه‌گیری و دخالت‌نکردن در امور اجتماعی وجود ندارد و این فکری است که از گروه‌های غیر مسلمان به میان مسلمانان رسوخ کرده‌است.[۴۹] در نگاه ایشان، این دسته از متحجران، مذهب را ابزاری برای کسب و بهره‌برداری مادی خود کرده‌اند[۵۰]؛ چنان‌که یکی از ویژگی‌های متحجران ابتلا به دورویی، نفاق و دروغ مصلحتی است که گاه شناسایی این گروه را سخت می‌سازد و آنان از این ناحیه بیشترین صدمات را به اسلام وارد کرده‌اند[۵۱]؛ زیرا پیچیدگی رفتار و گفتارشان، گاه از آنان چهره دلسوز و ظاهرالصلاح و حق‌به‌جانب می‌سازد.[۵۲] از سوی دیگر، امام‌خمینی پس از پیروزی انقلاب اسلامی در کشاکش جریان سنتی و پویا و در اوج جنگ و حساسیت انتخاباتِ دوره سوم مجلس، بحث اسلام ناب و اسلام آمریکایی را مطرح کرد.[۵۳] ایشان در معرفی اسلام آمریکایی و تحجرگرا چند گروه را هم‌ردیف قرار داد که از جمله آنها می‌توان به اسلام مقدس‌مآب‌ها،[۵۴] اسلام متحجران،[۵۵] اسلام سرمایه‌داری[۵۶] و اسلام سازش[۵۷] اشاره کرد (ببینید: اسلام ناب محمدی).
از سوی سوم در بررسی خاستگاه تحجر از نگاه امام‌خمینی باید به دو عامل درونی و بیرونی توجه کرد و جهل و ناآگاهی یکی از عوامل درونی افتادن در وادی تحجر و مقدس‌مآبی است. کاربرد واژگان مقدس‌مآب، فاقد شعور، بی‌سواد، احمق، نافهم و ساده‌لوح[۵۸] در سخن ایشان برای متحجران، اشاره به همین عامل است؛ چنان‌که غرور، تکبر و خودمحوری فرد باعث می‌شود او از برگشتن به سوی حقیقت خودداری کند و بر موضع نادرست خود پافشاری کند، به گونه‌ای که خود را حق و مطابق راه درست و دیگران را دچار خطا و اشتباه تصور می‌کند.[۵۹] در شناخت عامل بیرونی می‌توان به نفوذ القائات بیگانگان و دشمنان اسلام اشاره کرد که باورهایی نظیر جدادانستن دین از سیاست، گوشه‌گیری، زهدگرایی و عافیت‌طلبی را در جوامع مذهبی و روحانی نفوذ داده و متحجران را از مسیر اسلام ناب منحرف ساخته‌است.[۶۰]

مقابله با تحجرگرایی

اسلام دین تعقل است و در متون اسلامی به‌ویژه قرآن، به تفکر و تعقل، اهمیت زیادی داده شده‌است؛ به گونه‌ای که بیش از سیصد آیه، همگان را به تعقل و تدبر فراخوانده‌اند[۶۱] و آیات فراوان دیگری تفکر و تعقل نکردن را توبیخ و ملامت کرده‌اند.[۶۲] قرآن ادعاهای خود را با دلایل عقلی همراه کرده‌است، از مخالفان نیز برهان و دلیل طلبیده‌است[۶۳]؛ بدترین موجودات را جنبنده‌ای معرفی کرده که تعقل نمی‌ورزد[۶۴] و بارها مشرکانی را که از تفکر و تعقل دوری کرده و بر پیروی تعصب‌آمیز از گذشتگان خود پافشاری می‌کردند، نکوهش کرده‌است.[۶۵] پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) نیز بر پرهیز از جمود و ظاهرگرایی و توجه به مقتضیات زمان و مکان و شرایط در تغییر احکام تأکید کرده‌اند.[۶۶] شریعت اسلامی از انعطاف و تحرک لازم برای هماهنگی با تغییرات شرایط و مقتضیات زمان و مکان برخوردار است[۶۷] و با وجود چهار عنصر جامعیت، واردکردن عقل به حریم دین، توجه به روح و معنا به جای ظواهر و قراردادن احکام ثابت برای نیازهای ثابت انسان و پیش‌بینی وضعیت متغیر برای احوال متغیر او، قابلیت جاویدماندن دارد.[۶۸] اسلام با جمود و جهالت مخالف است و از این ناحیه نیز در معرض خطر و تهدید قرار دارد؛ زیرا جمود و خشک‌مغزی‌ها و علاقه نشان‌دادن به شعائر خرافی قدیمی، بهانه به دست جاهلان می‌دهد تا اسلام را مخالف پیشرفت بشمارند.[۶۹]
امام‌خمینی نیز همواره با دفاع عقلانی و مستدل از اسلام و عقاید شیعه، به مقابله با تحجرگرایی می‌رفت و هم‌زمان با مبارزات سیاسی خود در دهه چهل و پنجاه و نیز دوران رهبری در جمهوری اسلامی با عقاید انحرافی و تحجرگرایانه ازجمله جدایی دین از سیاست به مقابله پرداخت.[۷۰]
دقت در آثار علمی ایشان نشان می‌دهد دو گروه از متحجران مخاطب ایشان قرار می‌گرفتند. نخستین گروه با تعلقات و تفکرات متصلب سلفی-وهابی است که ایشان در کتاب کشف اسرار با دفاع از دیانت عقلانیِ اسلام به مقابله علمی و فکری با این جریان و شبهات آنان علیه مذهب شیعه پرداخت.[۷۱] ایشان مراکز وهابیت در جهان را مروج اسلام مقدس‌نماهای فاقد عقلانیت و مؤید اسلام آمریکایی می‌دانست که هیچ‌گاه در برابر ظلم و ستم قدرت‌های بزرگ ایستادگی و مقابله نمی‌کنند و مسیر اسارت و سازش را دنبال می‌کنند.[۷۲]
دومین جریان، متعلق به برخی متحجران حوزوی است که امام‌خمینی از این جماعت با عنوان «مقدس‌نما» نام می‌برد که در کنار تبلیغات بیگانگان و سیاست‌های دولت‌های خائن، مانع نزدیکی و شناختِ مردم از اسلام واقعی بوده و مردم را از هر گونه اصلاح اجتماع بازداشته‌اند.[۷۳] ایشان معتقد بود این گروه که ریشه در حوزه‌های علمیه شیعه داشتند، درکی از مصالح و مفاسد جامعه ندارند و برداشت‌های نادرست خود را به نام اسلام در جامعه رواج می‌دهند و به اسلام لطمه می‌زنند.[۷۴] این متحجران در برابر نهضت اسلامی مردم ایران در زمان پهلوی نیز به شیوه‌های مختلف خود را نشان دادند و مصیبت‌ها و رنج‌های فراوانی در این مسیر بر ایشان و نهضت تحمیل کردند.[۷۵] آنان نه تنها در امور سیاسی و مبارزاتی شرکت نمی‌کردند، بلکه با انواع بهانه‌ها و طرح شعارهای انحرافی «مانند شاه شیعه» است، «دین از سیاست جداست» و «تشکیل حکومت پیش از ظهور امام زمان(ع) حرام است»، به کارشکنی در نهضت می‌پرداختند. آنان معتقد بودند شاه سایه خداست، با گوشت و پوست نمی‌توان در برابر توپ و تانک ایستاد و مسلمانان مکلف به مبارزه و جهاد نیستند و در واقع این عده در تلاش بودند حوزه‌های علمیه را به کلیساهای قرون وسطایی تبدیل کنند.[۷۶]
امام‌خمینی با یکی‌دانستن تفکر مقدس‌مآبان روحانی‌نما با خوارجِ زمان امیرالمؤمنین علی(ع) آنان را ادامه‌دهندگان تفکر خوارج می‌دانست و معتقد بود پرونده تفکر این گروه همچنان باز است و تنها شیوه مقدس‌مآبی و دین‌فروشی تغییر کرده‌است.[۷۷] ایشان خطر تحجرگرایان حوزوی را مهم ارزیابی می‌کرد و آنان را مارهای خوش خط و خال، دشمن اسلام ناب محمدی، مروج اسلام آمریکایی و دشمن پیامبر اسلام (ص) معرفی و حوزویان را به هوشیاری در برابر آنان دعوت کرده‌است[۷۸] (ببینید: اسلام ناب محمدی).
امام‌خمینی در عین حال از روحانیت اصیل شیعه که همواره بر محور عقل حرکت و در بالاترین درجه تمدن بوده، دفاع می‌کرد[۷۹] و علت مخالفت و برخورد احتیاط‌آمیز علما و روحانیان با برخی از مظاهر تمدن در گذشته را نه ذهنیت بسته و تفکرات تحجرآمیز، بلکه ترس روحانیت اصیل از نفوذ بیگانگان و گسترش فرهنگ مبتذل غربی می‌دانست[۸۰] (ببینید: روشنفکری  و روحانیت).

پیامدهای تحجرگرایی

اندیشه‌ها و روش‌های متحجرانه، پیامدهای بسیار مخرب و منفی برای حکومت و جامعه اسلامی در پی دارد که از آن جمله می‌توان به تحریف دین، ارائه چهره خشن از اسلام، ترویج تفکر جدایی دین از سیاست، تفرقه اجتماعی و رکود فکری نام برد.[۸۱] از نگاه امام‌خمینی جمود و تحجر مانع سعادت و تعالی روحی و جسمی می‌شود[۸۲]؛ در عین حال بیشترین خطر تحجرگرایی متوجه اسلام و انقلاب اسلامی است. امام‌خمینی معتقد بود متحجران با چهره نفاق، حق به‌جانب و طرفدار ولایت، تیشه به ریشه اسلام و انقلاب می‌زنند؛ بنابراین خطر آنان باید جدی گرفته شود.[۸۳] به تعبیر ایشان، تصویر و برداشت متحجران از دین اسلام تصویری غریب و ناآشنا است که می‌تواند به تحریف اسلام اصیل منجر شود.[۸۴] ایشان معتقد بود توجه صِرف متحجران به عبادیات اسلام و بی‌توجهی کامل به مسائل اجتماعی، اقتصادی، حقوقی و تدبیر جامعه که بیش از ۹۹ درصد احکام اسلام را تشکیل می‌دهد، منجر به ضربه‌خوردن اسلام[۸۵] و برداشت متحجرانه از دین موجب نفی کامل تمدن جدید و سوق‌دادن مردم به زندگی بدوی می‌شود.[۸۶]
در نگاه امام‌خمینی یکی دیگر از مشکلات اساسی که این نوع رویکرد برای اسلام اصیل ایجاد کرده‌است، توجه‌نداشتن به نقش زمان و مکان در اجتهاد یا انکار آن و ثابت‌دانستن حکم دین برای موضوعات مشابه در زمان‌ها و شرایط مختلف است که مانع ایفای نقش بایسته فقاهت و تجلی پویایی آن در حل مشکلات جامعه می‌شود[۸۷] (ببینید: اجتهاد).
از نگاه امام‌خمینی، سازشکاری و کنارآمدن با حکومت ظلم از پیامدهای تفکر متحجرانِ مقدس‌مآب است که قیام علیه ظلم را بدون تجهیزات، مخالف عقل تعبیر می‌کنند و صلح با ستمگران و آمریکای جهانخوار را لازمه عقل و شرع می‌دانند. به اعتقاد ایشان چنین رویکردی موجب تن‌دادن به فساد و ظلم و حمایت از طاغوت می‌شود[۸۸] (ببینید: قیام)؛ چنان‌که اعتقاد به جدایی دین از سیاست و مدیریت جامعه با آموزه‌های اسلام را مساوی با دورشدن از خدای تعالی و روش پیامبران(ص) دانستن و دخالت دین در حکومت و سیاست را فسق و گناه نابخشودنی شمردن از پیامدهای این نوع رویکرد به دین است.[۸۹] در چنین باوری غرق‌شدن و محصورماندن فقیه در احکام فردی و عبادی یک نوع فضیلت به‌شمار می‌رود.[۹۰]

راه‌های مقابله با تحجرگرایی

در نگاه امام‌خمینی رویارویی و برخورد با خطرهای رویکردهای تحجرآمیز، بسیار مشکل و پیچیده‌است[۹۱]؛ زیرا متحجران با ادعای خدمت به اسلام و گرفتن تسبیح و ظاهر مقدس‌مآبی، سرسختانه در برابر اسلام ایستاده‌اند.[۹۲] از آنجا که متحجران به فراخور زمان با شیوه‌های مختلف و نقاب‌های عوام‌فریبانه ظاهر می‌شوند،[۹۳] هوشیاری و بیداریِ حوزویان در مورد رفتار آنان لازم است.[۹۴]
از نگاه ایشان نخست باید تحجر را شناخت؛ زیرا با استفاده از چراغ علم و تقوا می‌توان ظلمت انحرافات، تحجرها و مقدس‌مآبی را از اسلام زدود[۹۵] و شناخت اهل تحقیق، روحانیت و دانشگاهیان، از اسلام اصیل، دین را از شر جاهلان زاهدنما و بی‌تقوا نجات می‌دهد[۹۶]؛ زیرا مرز میان اسلام ناب محمدی و اسلام مقدس‌نماهای متحجر کاملاً عیان و مشخص نیست و روشن‌ساختن این مهم به کوشش جوانان دانشگاهی و روحانیت می‌تواند راهگشا باشد.[۹۷] از سوی دیگر، امام‌خمینی معتقد بود اِحاطه بر مسائل زمان و مکان یعنی دو عنصر تعیین‌کننده در اجتهاد احکام دین، ضرورتی علمی است که فقه اسلام را از رکود و تحجر دور می‌سازد و آن را در برخورد با مسائل جدید پویا و کارآمد می‌سازد.[۹۸] ایشان از روحانیان انقلابی می‌خواست اجازه چیرگی و حاکمیت فکری روحانی‌نماها و متحجران بر حوزه‌های علمیه و پیشروی آنان تا حد مرجعیت را ندهند[۹۹]؛ همچنین ایشان خاطرنشان می‌کرد با معرفی زهد واقعی که در اسلام ناب محمدی قرار دارد، می‌توان اسلام را از چهره ریا و زنگارهای تقدس‌مآبی منزه و دور نگه داشت و آن را به‌درستی به مردم معرفی کرد[۱۰۰] و البته در همه امور همواره باید مصالح اسلامی را در نظر گرفت.[۱۰۱]

پانویس

  1. زبیدی، تاج العروس، ۶/۲۴۹–۲۵۰؛ دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۴/۵۶۵۹
  2. اسفندیاری، خمود و جمود، ۶۵
  3. انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۳/۱۶۳۰
  4. مطهری، مجموعه آثار، ۱۶/۶۰۷
  5. نظرپور، عقل و تعقل، ۲۹–۳۰
  6. اسفندیاری، خمود و جمود، ۱۰۳–۱۰۴
  7. ← امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۲۲۱–۲۲؛ ۱۱/۲۱۶؛ ۱۹/۲۰ و ۲۱/۱۳–۱۴
  8. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۲۲۱
  9. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۲۳
  10. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۵۲۹ و ۲۱/۲۸۰
  11. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۴۰
  12. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۹
  13. شیرخانی و رجائی‌نژاد، تحجر و تحجرگرایی، ۶۱–۶۲
  14. نظرپور، عقل و تعقل، ۵۴
  15. رجائی‌نژاد، تحجر و تحجرگرایی در منظومه فکری امام‌خمینی، ۴–۵
  16. مطهری، مجموعه آثار، ۲۱/۸۸
  17. مطهری، مجموعه آثار، ۳/۶۵
  18. مطهری، مجموعه آثار، ۱/۴۳
  19. ← عزیزی، مبانی و تاریخ تحول اجتهاد، ۱۸۷–۲۰۱
  20. مطهری، مجموعه آثار، ۲۰/۱۶۹
  21. نظرپور، عقل و تعقل، ۵۷
  22. اسفندیاری، خمود و جمود، ۱۰۴
  23. مونتگمری وات، حقیقت دینی، ۱۱۴
  24. مونتگمری وات، حقیقت دینی، ۱۱۴
  25. جعفریان، جریان‌ها و سازمان‌های مذهبی-سیاسی ایران، ۶۲۵–۶۲۶
  26. امینی، چالش‌های روحانیت با رضاشاه، ۲۲۴ و ۲۴۱
  27. پهلوی، پاسخ به تاریخ، ۲۳۴
  28. تسخیری، اجتهاد نوین، ۱۳–۱۴
  29. ذوعلم، ضد اصلاحات و تحجر، ۲۹۲–۳۱۰
  30. ← بازرگان، انتظارات مردم از مراجع، ۱۰۸–۱۱۳
  31. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۵۲۹ و ۲۱/۲۸۰
  32. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۲۰
  33. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۲۱ و ۲۱/۷۶
  34. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۹۹
  35. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۶؛ ۱۱/۲۳۴ و ۱۴/۵۲۰
  36. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۸۷
  37. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۵۲۰ و ۲۰/۳۱۵
  38. اسفندیاری، خمود و جمود، ۵۲–۵۳
  39. امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۱۴۷
  40. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۱۷۸ و ۸/۱۱
  41. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۵۳۴ و ۲۱/۱۳–۱۵
  42. مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۴۹۸–۴۹۹
  43. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۷۲–۷۳ و ۲۱/۲۷۹
  44. رجائی‌نژاد، تحجر و تحجرگرایی در منظومه فکری امام‌خمینی، ۶۷
  45. اسفندیاری، خمود و جمود، ۵۴
  46. امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۱۴۴–۱۴۵؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۲۰–۲۱
  47. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۵۱۱
  48. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۵۲۱
  49. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۴۱
  50. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۱
  51. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۰
  52. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۱
  53. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۱
  54. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۲۰
  55. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۱۵
  56. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۴۴
  57. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۴۵
  58. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۵۲، ۲۷۹ و ۲۸۱
  59. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۸۷
  60. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۲۲۷ و ۲۱/۲۸۱؛ امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۱۳۸ و ۱۴۳–۱۴۴
  61. طباطبایی، المیزان، ۵/۲۵۵
  62. بقره، ۴۴؛ انعام، ۳۲، ۵۰؛ یونس، ۱۰۰
  63. بقره، ۱۱۱
  64. انفال، ۲۲
  65. بقره، ۱۷۰؛ مائده، ۱۰۴؛ لقمان، ۲۱
  66. نهج البلاغه، ترجمه سیدجمال‌الدین دین‌پرور، ح، ۱۷، ۵۰۳؛ کلینی، الکافی، ۵/۶۵
  67. مطهری، مجموعه آثار، ۳/۱۷۸
  68. ←مطهری، مجموعه آثار، ۳/۱۹۰
  69. مطهری، مجموعه آثار، ۱۹/۱۱۲
  70. نظرپور، عقل و تعقل، ۵۰
  71. ← امام‌خمینی، کشف اسرار
  72. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۸۰ و ۱۲۰
  73. امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۱۳۷
  74. امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۱۴۴–۱۴۵
  75. ←امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۸–۲۸۰
  76. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۸–۲۸۰
  77. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۰
  78. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۷–۲۷۸
  79. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۳۰۱
  80. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۷
  81. نظرپور، عقل و تعقل، ۵۸–۶۲؛ صبحی، نقش تحجر در زوال دولت دینی، ۷۶–۸۸
  82. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۹۰
  83. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۸۷ و ۲۷۸
  84. امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۱۱ و ۶۸
  85. امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۱۱–۱۲
  86. ← امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۵۱
  87. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۵۰–۱۵۱ و ۲۸۹
  88. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۸۷ و ۲۱/۲۸۱
  89. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۵
  90. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۸
  91. امام‌خمینی، صحیفه، ‏۲۱/۲۸۱
  92. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۲۳۴
  93. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۰
  94. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۲۱ و ۲۷۷–۲۷۸
  95. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۳۷
  96. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۹۳
  97. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۲۰–۱۲۱
  98. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۹
  99. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۷
  100. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۴۳
  101. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۶۶–۶۷

منابع

  • قرآن کریم.
  • اسفندیاری، محمد، خمود و جمود: تحقیقی دربارهٔ تحجر فکری و تحجر عملی، قم، صحیفه خرد، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، کشف اسرار، تهران، محمد، بی‌تا.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش.
  • امینی، داوود، چالش‌های روحانیت با رضاشاه، بررسی علل چالش‌های سنت‌گرایی با نوگرایی عصر رضاشاه، تهران، سپاس، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
  • انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، سخن، چاپ دوم، ۱۳۸۲ش.
  • بازرگان، مهدی، انتظارات مردم از مراجع، چاپ‌شده در بحثی دربارهٔ مرجعیت و روحانیت، تهران، شرکت سهامی انتشار، ۱۳۴۱ش.
  • پهلوی، محمدرضا، پاسخ به تاریخ، ترجمه دکتر حسین ابوترابیان، تهران، سیمرغ، چاپ اول، ۱۳۷۱ش.
  • تسخیری، محمدعلی، اجتهاد نوین، محور فرهنگی پویا.
  • لزوم آموزش دیدگاه فرهنگی اسلامی، ترجمه علی ریاض، مجله اندیشه تقریب، شماره ۲۸، ۱۳۹۰ش.
  • جعفریان، رسول، جریان‌ها و سازمان‌های مذهبی-سیاسی ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی-پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۸۳ش.
  • دهخدا، علی‌اکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
  • ذوعلم، علی، ضد اصلاحات و تحجر در دیدگاه استاد مطهری، مجله کتاب نقد، شماره ۱۶، ۱۳۷۹ش.
  • رجائی‌نژاد، محمد، تحجر و تحجرگرایی در منظومه فکری امام‌خمینی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ اول، ۱۳۹۴ش.
  • زبیدی، سیدمحمدمرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، تصحیح علی هلالی و علی شیری، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
  • شیرخانی، علی و محمد رجائی‌نژاد، تحجر و تحجرگرایی در منظومه فکری امام‌خمینی، مجله سیاست متعالیه، شماره ۳، ۱۳۹۲ش.
  • صبحی حسن، نقش تحجر در زوال دولت دینی با تأکید بر دیدگاه امام‌خمینی، پایان‌نامه کارشناسی ارشد دانشکده علوم اقتصادی و سیاسی دانشگاه شهید بهشتی، ۱۳۷۶ش.
  • طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
  • عزیزی، حسین، مبانی و تاریخ تحول اجتهاد، قم، بوستان کتاب، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
  • کلینی، محمدبن‌یعقوب، الکافی، تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۳، تهران، صدرا، چاپ دهم، ۱۳۸۲ش.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۶، تهران، صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۸۰ش.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۹، تهران، صدرا، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۰، تهران، صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۱، تهران، صدرا، چاپ دوم، ۱۳۸۳ش.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۴، تهران، صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
  • مونتگمری وات، ویلیام، حقیقت دینی در عصر ما، ترجمه ابوالفضل محمودی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • نظرپور، رضا، عقل و تعقل در اندیشه امام‌خمینی در تقابل با خرافه و تحجر، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۹۱ش.
  • نهج البلاغه، ترجمه سیدجمال‌الدین دین‌پرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.

پیوند به بیرون