اهلبیت(ع)، پیامبر اکرم(ص)، فاطمه زهرا(ع)، و ائمه دوازدهگانه شیعه(ع).
اندیشمندان شیعه معتقدند مراد از اهلبیت(ع) در آیه ۳۳ سوره احزاب (آیه تطهیر)، پیامبر(ص)، فاطمه(س) و امامان دوازدهگانه(ع) هستند. امامخمینی نیز مصداق آیات گوناگونی از قرآن را اهلبیت(ع) شمرده است که با علیبنابیطالب(ع)، آغاز میشود و به مهدی(ع)، پایان مییابد و معتقد است آیه تطهیر بر ثبوت همه انواع طهارت برای اهلبیت(ع) دلالت دارد.
امامخمینی به تبعیت از روایات، ائمه معصوم(ع) را در جایگاه معنوی و ولایت، متحد پیامبر(ص)، و همه را آفریده یک نور خوانده است که انوار پاکشان پیش از آفرینش دیگران به ستایش و تسبیح و تقدیس و تهلیل حقتعالی مشغول بودهاند و جایگاه پیامبر(ص)، و ائمه(ع)، را برتر از فرشتگان شمرده است.
علمای اسلام ازجمله امامخمینی ویژگیهای را برای اهلبیت(ع)، ذکر کردهاند ازجمله: عصمت، علم لدنی، حاملان عرش، ولایت و خلافت، عبادت کامل.
در مشرب عرفانی امامخمینی، ولایت اهلبیت(ع) و دوستی خاندان رسالت(ع) امانت حق است و غصب ولایت و خلافت، خیانت به امانت و ترک تبعیت امامعلی(ع)، از مصادیق خیانت است.
به نظر امامخمینی پس از ائمه(ع)، فقها که دانش خود را از اهلبیت(ع)، دریافت کرده باشند، جانشینان ائمه(ع)، در رهبریِ امتاند و همه وظایف ائمه(ع)، را بر عهده دارند.
امامخمینی معتقد است اهلبیت(ع)، در طول حیات فردی و اجتماعی خود به صورت دایمی در حال جهاد بودند و افزون بر مجاهدتها و ریاضتهای معنوی که بالاتر از طاقت انسان عادی است برای حفظ اسلام و مبارزه با الحاد کوششهای فراوانی میکردند.
امامخمینی برای اهلبیت(ع) مقامات بلندی ذکر کرده است، ازجمله: انسان کامل، قطبالاقطاب، تجلی ذاتی، افضلیت بر فرشتگان، رسیدن به مرتبه عبودیت مطلقه، روح جاری در عالم، خلافت کبری و آغاز و انجام هستی.
مفهومشناسی
«اهل» به تناسب کلمهای که به آن اضافه میشود، مفهوم خاصی مییابد؛ مانند اهل رجل که به همسر و نزدیکان و اهل خانه به ساکنان خانه و اهل اسلام به مسلمانان گفته میشود،[۱] چنانکه اضافه شدن آن به «بیت» به معنای اهل خانه است. اهل بیت به همفکران و پیروان نیز گفته شده است،[۲] چنانکه در روایتی از پیامبر اکرم(ص)، سلمان جزو اهل بیت(ع)، شمرده شده است.[۳] از سوی دیگر، «اهل بیت» اصطلاحی قرآنی، حدیثی و کلامی است و در آیه «إِنَّما یریدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً»[۴] بهکار رفته است. «البیت» در آیه، اشاره به خانهای ویژه دارد.[۵] عدهای از مذاهب اسلامی اهل بیت پیامبر اکرم(ص)، را همسران، فرزندان، علی(ع)، حسن(ع)، و حسین(ع)، دانستهاند،[۶] ولی به اعتقاد شیعه، اهل بیت در صورتی که بدون قید باشد، شامل پیامبر اکرم(ص)، فاطمه(ع)، و ائمه دوازدهگانه(ع)، میشود و اهل بیت پیامبر(ص)، به فاطمه(ع)، و امامان دوازدهگانه(ع)، گفته میشود.[۷]
در اشاره به اهل بیت واژههای عترت،[۸] آل الله،[۹] آل محمد،[۱۰] آل النبی،[۱۱] آل رسولالله،[۱۲] آل عبا،[۱۳] ذویالقربی[۱۴] و حجتهای خداوند بربندگان[۱۵] بهکار رفته است.
پیشینه
واژه اهل بیت سه بار در قرآن کریم بهکار رفته است. در آیه ۷۳ هود، اهل بیت دربارهٔ خاندان ابراهیم(ع)،[۱۶] در آیه دوازدهم قصص دربارهٔ خانوادهای که متکفل شیردادن موسی(ع)، بودهاند که مقصود مادر موسی(ع)، است[۱۷] و در آیه ۳۳ احزاب، معروف به آیه تطهیر[۱۸] دربارهٔ خانواده پیامبر اکرم(ص)، بهکار رفته است. این واژه در تعیین مصداق اهل بیت، جایگاه و حدود اختیارات آنان و غیر آن در طول تاریخ اسلام منشأ مباحث بسیاری میان محدثان، متکلمان، فقها و مفسران شده است.[۱۹]
امامخمینی مصداق آیات گوناگونی از قرآن را اهل بیت شمرده است[۲۰] که با علیبنابیطالب(ع)، آغاز میشود و به مهدی(ع)، پایان مییابد.[۲۱] افزون بر علمای شیعه[۲۲] برخی از عالمان اهل سنت نیز روایاتی از پیامبر اکرم(ص)، را که بر جانشینی دوازده خلیفه از قریش تأکید دارند[۲۳] بر دوازده امام از ائمه اهل بیت(ع)، تطبیق کردهاند.[۲۴]
بیشتر متکلمان اسلامی در مباحث خود به خلافت و جانشینی اهل بیت(ع)، و ویژگیهای آنان پرداختهاند و دربارهٔ آن در مباحث امامت بحث کردهاند.[۲۵] از صدر اسلام تاکنون کتابهای بسیاری دربارهٔ اهل بیت(ع)، تألیف شده است، ازجمله کتاب سلیمبنقیس هلالی در سده اول، کفایة الاثر، ابنخزاز قمی در سده چهارم، دلائل الامامه طبری و مناقب ابنمغازلی در قرن پنجم، شواهد التنزیل عبیدالله حسکانی (۴۹۰م)، مؤتمر علماء بغداد ابنعطیه (م۵۰۵ق)، تذکرة الخواص سبطبنجوزی (م۶۵۴ق)، الفصول المهمة فی معرفة احوال الائمه ابنصباغ مالکی (م۸۵۵ق) و ینابیع الموده قندوزی (م۱۲۹۴ق). احادیثی که آیه تطهیر و آیات دیگر را به پنج تن آل عبا منحصر میدانند، بسیارند؛ ازجمله در شرح احقاق الحق بیش از هفتاد منبع معروف اهل سنت دراینباره گزارش شده است.[۲۶]
در منابع شیعه نیز کتابهای بسیاری دراینباره نگارش شده است.[۲۷] در سده اخیر مکاتبات میان سیدشرفالدین عاملی از علمای شیعه لبنانی و شیخبشری رئیس الازهر مصر در کتاب المراجعات و نیز گفتگوهای بزرگان حوزه الازهر و حوزه قم به رهبری محمود شلتوت و سیدحسین بروجردی دربارهٔ جایگاه اهل بیت(ع)، زمینه کتاب حدیث ثقلین را فراهم آورد.[۲۸] همچنین اختصاص فصلی از جامع احادیث الشیعه بروجردی و نیز مجموعه عبقات الانوار، نوشته سیدحامد حسین به موضوع حدیث ثقلین و اهل بیت(ع)، حکایت از اهمیت مسئله دارد.[۲۹] امامخمینی نیز در نوشتههای عرفانی، کلامی، فقهی و سخنرانیها فراوان دربارهٔ اهل بیت، جایگاه و وظایف مسلمانان در برابر آنان نکتههای مهمی بیان کرده است.
اهل بیت در قرآن کریم
علمای اسلامی در بیان مصداق آیه تطهیر اختلاف دارند. برخی از تابعین مانند عِکرمه[۳۰] عروةبنزبیر[۳۱] و مقاتلبنسلیمان[۳۲] گفتهاند مقصود از اهل بیت در قرآن زنان پیامبرند. گروهی از مفسران به تناسب صدر آیه تطهیر که دربارهٔ همسران پیامبر(ص)، است، برآناند که افزون بر امیرالمؤمنین علی(ع)، فاطمه(ع)، امامحسن(ع)، و امامحسین(ع)، زنان پیامبر اکرم(ص)، نیز در شمار اهل بیتاند،[۳۳] اما بیشتر مفسران و به تعبیری بیش از سی نفر از محدثان و مفسران اهل سنت، مقصود از اهل بیت را در آیه تطهیر، پنج تن آل عبا یعنی پیامبر اکرم(ص)، امیرالمؤمنین علی(ع)، فاطمه(ع)، حسن(ع)، و حسین(ع)، دانستهاند.[۳۴] فخر رازی «آل» را ویژه کسانی میداند که وابستگی شدید به پیامبر اکرم(ص)، داشتند و شمول آن بر علی(ع)، و فاطمه(ع)، و حسن(ع)، و حسین(ع)، را یقینی دانسته و بر آن ادعای تواتر کرده است و شمول آن بر دیگران را محل اختلاف برشمرده است.[۳۵]
محدثان[۳۶] و مفسران شیعه[۳۷] معتقدند مراد از اهل بیت در سوره احزاب، پیامبر(ص)، علی(ع)، فاطمه(ع)، حسن(ع)، و حسین(ع)، هستند؛ همچنین بر اساس روایات شیعه، دیگر ائمه اثناعشر نیز از اهل بیت پیامبرند.[۳۸]
علمای شیعه به دلیلهای زیادی استناد کردهاند، ازجمله:
- شأن نزول آیه تطهیر دربارهٔ پیامبر(ص)، فاطمه(ع)، علی(ع)، و فرزندان آنان است. در بیش از هفتاد روایت و از چهل طریق شأن نزول آیه دربارهٔ پنج تن آل عبا شمرده شده و زنان پیامبر(ص)، در آن مشارکت ندارند.[۳۹] گروه بسیاری از صحابه پیامبر(ص)، مانند انسبنمالک، ابوسعید خُدری، جابربنعبداللّه انصاری، زیدبنأرقم، أمّ سلمه، عبداللّهبنعباس و عایشه، شأن نزول آیه تطهیر را دربارهٔ اصحاب کساء دانستهاند.[۴۰] و به روایات متواتر[۴۱] آیه تطهیر در خانه امسلمه همسر پبامبر(ص)، نازل شد و پیامبر(ص)، علی(ع)، و فاطمه(ع)، و حسن(ع)، و حسین(ع)، را نزد خود آورد و آنان را اهل بیت خود خواند و در پاسخِ پرسش امسلمه که آیا او از شمار اهل بیت است فرمود او همسری شایسته است؛ اما این چهار تن اهل بیت آن حضرتاند.[۴۲]
- پیامبر اکرم(ص)، پس از نزول آیه تطهیر در عبور از خانه امیرالمؤمنین علی(ع)، و فاطمه(ع)، و با اشاره به خانه آنان، آیه را تلاوت میکرد[۴۳] و به روایتی پس از نزول آیه ۱۳۲ طه در سفارش خانواده به نماز، رسول خدا(ص)، به مدت هشت تا نه ماه در وقت نمازهای پنجگانه در عبور از خانه علی(ع)، و فاطمه(ع)، آنان را سفارش به نماز میکرد و آیه تطهیر را میخواند.[۴۴]
- تغییر سیاق آیه از واژه مؤنث «مِنکنّ» و «بیوتکنّ» دربارهٔ زنان پیامبر(ص)، به واژه مذکر «عنکم» و «یطهّرکم» گواه بر آن است که مقصود از آیه زنان پیامبر نیستند[۴۵] و از این پرسش که در این صورت، چگونه در میان سخن از وظایف همسران پیامبر(ص)، نکتهای غیر مرتبط با همسران آن حضرت بیان شده است[۴۶] پاسخ داده شده که جملههای معترضه در قرآن ازجمله آیه اکمال[۴۷][۴۸] و در سخنان فصحای عرب[۴۹] نمونه دارد و نیز دلیلی وجود ندارد که عبارت «انما یرید الله» همراه بقیه آیات نازل شده باشد و گفته شده شواهدی در دست است که این بخش از آیه جدا نازل شده و در وقت مرتب شدن قرآن پس از پیامبر(ص)، در درون این آیه جای داده شده است.[۵۰]
- به نص آیه تطهیر، اهل بیت معصوماند.[۵۱] همه فرقههای اسلامی بر پاکی و اخلاص عترت و ائمه(ع)، اتفاق نظر دارند.[۵۲] (ببینید: عصمت) در حالیکه هیچکس از متکلمان و مفسران شیعه و اهل سنت قائل به عصمت زنان پیامبر(ص)، نشدهاند؛ افزون بر آنکه تذکرهنگاران[۵۳] و مفسران نمونههایی از نافرمانی را در میان همسران پیامبر(ص)، برابر دستور آن حضرت[۵۴] یا اعتراف به خطا از سوی آنان[۵۵] ثبت کردهاند. امامخمینی خروج برخی از همسران پیامبر(ص)، علیه امیرالمؤمنین(ع)، را به انگیزههای غیر دینی شمرده است.[۵۶]
- رسول خدا(ص)، به صورت پیاپی[۵۷] و متواتر[۵۸] در حدیث ثقلین از عترت خود به «اهل بیت» تعبیرکرده است[۵۹] و نیز پیامبر(ص)، پس از نزول آیه مباهله[۶۰] برای مناظره با مسیحیان نجران[۶۱] علی(ع)، فاطمه(ع)، حسن(ع)، و حسین(ع)، را طلبید و آنان را اهل بیت خود خواند و همراه آنان برای مباهله به سوی مسیحیان رفت.[۶۲]
امامخمینی معتقد است «اهل البیت» در آیه ۳۳ احزاب، به استناد و روایات متواتر از طریق اهل سنت و شیعه[۶۳] دربارهٔ پیامبر(ص)، علی(ع)، فاطمه(ع)، حسن(ع)، و حسین(ع)، و دیگر ائمه دوازدهگانه(ع)، است.[۶۴] ایشان مصداق اولوالامر، اهلالذکر، صادقین، حبلالله، صراطالله و صراط مستقیم در آیات قرآن کریم را اهل بیت شمرده است[۶۵] و نیز خاطرنشان کرده است «رجس» در آیه، بنابر برخی روایات به شک[۶۶] و در برخی روایات «تطهیر از همه عیوب»[۶۷] تفسیر شده است و نفی شک مستلزم نفی همه عیوب قلبی و خارجی و اثبات عصمت است[۶۸] و آیه تطهیر بر ثبوت همه انواع طهارت یعنی طهارت اهل ایمان، طهارت اهل باطن، طهارت اصحاب حقیقت، طهارت ارباب قلوب، طهارت اصحاب سرّ، طهارت اصحاب محبت و مجذوبان، طهارت اصحاب ولایت و طهارت اصحاب صحو بعد المحو برای اهل بیت دلالت دارد.[۶۹]
جایگاه و فضایل
مفسران آیات بسیاری از قرآن را ناظر به فضایل اهل بیت میدانند،[۷۰] همچنین در روایات فراوانی به فضایل آنان اشاره شده است؛ ازجمله روایات فراوانی از پیامبر(ص)، در ستایش و جایگاه اهل بیت آمده است؛ مانند اینکه پیامبر(ص)، اهل بیت خود را به کشتی نوح تشبیه کرده است که همراهان با کشتی، نجات مییابند و متخلفانِ از آن غرق خواهند شد،[۷۱] و نیز در ذیل آیه «أَلا بِذِکرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»[۷۲] محبت اهل بیت را موجب آرامش دلها شمرده[۷۳] و همواره از مردم خواسته است از آنان اطاعت و حمایت کنند،[۷۴] افزون بر این برخی از علما کتابهایی دربارهٔ فضایل اهل بیت نگاشتهاند، مانند مناقبِ مغازلی و الامالی فی مناقب اهل البیتِ لیث اسدی.
اهل بیت پیامبر(ص)، از بهترین و شریفترین خاندانها و ساکن در حرم خدا[۷۵] و وابسته به پیامبر(ص)،[۷۶] هستند و در دامن پدران و مادران پاک و مطهر متولد و رشد و نمو کردند.[۷۷] آنان پس از رسول خدا(ص)، از بهترین و برترین بندگان مخلص خدا و پیرو آثار پیامبر(ص)، بودند[۷۸] و دست دیگران حتی حکیمان و عارفان از درک مقامات معنوی آنان کوتاه است. از همینرو امامخمینی با استناد به سخنان امیرالمؤمنین(ع)،[۷۹] یادآور شده است اهل بیت(ع)، جایگاهی والا دارند و فضایل آنان با دیگر افراد امت پیامبر(ص)، قابل مقایسه نیست.[۸۰]
امامخمینی به تبعیت از روایات[۸۱] ائمه معصوم(ع)، را در جایگاه معنوی و ولایت، متحد پیامبر(ص)، و همه را آفریده یک نور خوانده است[۸۲] که انوار پاکشان پیش از آفرینش دیگران به ستایش[۸۳] و تسبیح و تقدیس و تهلیل حقتعالی مشغول[۸۴] بودهاند. در نگاه ایشان، پیامبر(ص)، و ائمه(ع)، وجهالله[۸۵] و معادن وحی[۸۶] مظهر صفات و آیات خداوند هستند.[۸۷] ایشان به استناد روایات، اهل بیت را ولی نعمت مردم و واسطه نزول برکات و تجلیات خداوند بر مردم شمرده[۸۸] و با استفاده از روایات[۸۹] از اهل بیت به عنوان اوصیای پیامبر(ص)، یادکرده است[۹۰] نیز با تبعیت از احادیث[۹۱] اهل بیت(ع)، را حجت و کلید مخازن خدا[۹۲] و خلفای رحمان و امامان(ع)، را خلیفه پیامبر(ص)،[۹۳] خوانده است. ایشان همچنین اهل بیت را سرچشمه عرفان و شهود[۹۴] راه رسیدن به خدا و چراغهای فروزان راه خدا[۹۵] شمرده و به استناد زیارت جامعه کبیره تأکید کرده است راه رسیدن به خدا و توحید او اهل بیتاند.[۹۶]
امامخمینی جایگاه پیامبر(ص)، و ائمه(ع)، را برتر از فرشتگان شمرده است،[۹۷] چنانکه در نگاه ایشان سوره قدر نشاندهنده مقام اهل بیت(ع)، و نبوت و ولایت است[۹۸] (ببینید: لیلة القدر) و آنان بنا به روایات، اعمال مردم بر آنان عرضه میشود[۹۹] با دیدن کارهای نیک پیروان خود خرسند و از مشاهده کارهای ناپسند، اندوهگین میشوند.[۱۰۰] بدون ولایت ائمه(ع)، ایمان کامل نمیشود و ولایت آنان شرط قبولی اعمال است.[۱۰۱]
ویژگیها و اوصاف
جایگاه برتر اهل بیت(ع)، در اسلام به جهت ویژگیهایی است که در آنان وجود دارد.[۱۰۲] علمای اسلام ازجمله امامخمینی به استناد روایات ویژگیها و خصوصیاتی را برای اهل بیت(ع)، ذکر کردهاند که مهمترین آنها این امورند:
عصمت
پیامبر(ص)، و اهل بیت(ع)، معصوماند. عالمان شیعه[۱۰۳] ازجمله امامخمینی[۱۰۴] آیه تطهیر[۱۰۵] را دلیل مصونیت پیامبر(ص)، و ائمه(ع)، از گناه و خطا و نفی عیوب قلبی و جسمی شمردهاند. آنان اراده خداوند در تطهیر اهل بیت را تکوینی میدانند.[۱۰۶] به اعتقاد امامخمینی نیز عصمت امری طبیعی و اختیاری نیست، بلکه نوری باطنی است که خداوند به سبب یقین کامل و اطمینان تام به انبیا و اولیای خود عطا کرده است و آنان به واسطه مشاهده حضوری حقایق، معصوم و مصون از خطا و گناه گشتهاند.[۱۰۷] ایشان با استناد به روایات[۱۰۸] هر گونه ناپاکی ظاهری و باطنی بهویژه پلیدی شرک[۱۰۹] عصیان و خطا[۱۱۰] و هوا و هوس[۱۱۱] را از آنان به دور دانست. (ببینید: عصمت)
علم لدنی
بنابر روایات علم اهل بیت(ع)، علمی الهی و غیر اکتسابی است که از معدن وحی برمیخیزد.[۱۱۲] امامخمینی اهل بیت(ع)، را معدن علم و خزینهدار دانش و سرچشمه توحید ناب شمرده[۱۱۳] و تصریح کرده است از ۷۳ حرف اسم اعظم، ۷۲ حرف نزد ائمه(ع)، است.[۱۱۴] در نظر ایشان ائمه(ع)، دارای علم غیباند[۱۱۵] و علم تورات صحیح نزد اهل بیت است[۱۱۶] و چنانکه آصفبنبرخیا از نزدیکان سلیمانبنداوود(ع)، با دانستن یک اسم از اسامی اعظم خداوند توانست تخت بلقیس را در لحظهای منتقل کند، ائمه(ع)، با آگاهی بر عمده اسمای الهی، از او سزاوارتر به داشتن علم غیب از آصفاند.[۱۱۷] به حسب برخی از آیات[۱۱۸] و روایات[۱۱۹] آگاهی به کتاب و سنت، و پاسداری از کتاب بر عهده ائمه(ع)، است که حاملان علوم و معارف قرآناند.[۱۲۰]
امامخمینی با اشاره به حدیث «انّما یَعرِفُ القرآنُ مَن خُوطِب به»[۱۲۱] مخاطبان واقعی قرآن را پیامبر(ص)، و ائمه(ع)،[۱۲۲] میداند و به استناد روایات[۱۲۳] اهل بیت(ع)، را مفسران واقعی قرآن،[۱۲۴] مصداق بارز راسخان در علم،[۱۲۵] آگاهان به ظاهر و باطن قرآن[۱۲۶] و گنجینه علوم قرآن[۱۲۷] میشمارد و تأکید میکند باید با استفاده از اهل بیت(ع)، به عمق آیات قرآن راه یافت.[۱۲۸] در نگاه ایشان سخنان اهل بیت(ع)، همچون قرآن دارای ظاهر و باطن است[۱۲۹] و دانش امامان(ع)، در سخن، سیره[۱۳۰] و در دعاهای آنان[۱۳۱] دیده میشود. افزون بر اعتراف دیگر مسلمانان به برتری دانش و فقاهت اهل بیت[۱۳۲] امامان(ع)، خود نیز برای اثبات امامت، به برتری علمی خود بر دیگران استناد کردهاند.[۱۳۳]
امامخمینی، قرآن[۱۳۴] سنت پیامبر(ص)،[۱۳۵] و صحیفه علی(ع)،[۱۳۶] را از منابع علوم ائمه(ع)، شمرده است و معتقد است علم تورات و انجیل و دیگرکتابهای آسمانی پیشین نزد اهل بیت(ع)، است[۱۳۷] به باور ایشان سخنان اهل بیت(ع)، از وحی الهی و کشف محمدی[۱۳۸] و از علم رحمانی و فیض سبحانی سرچشمه گرفته و نورانیت آن در دیگر کلمات یافت نمیشود.[۱۳۹]
حاملان عرش
بنابر برخی روایات حاملان عرش هشت تناند؛ چهار تن از انبیا: نوح(ع)، ابراهیم(ع)، موسی(ع)، و عیسی(ع)، و چهار تن کاملترین این امت: رسول خدا(ص)، علی(ع)، حسن(ع)، و حسین(ع)،[۱۴۰] به اعتقاد امامخمینی برای عرش معانی مختلفی است؛ مانند ماسویالله، مرتبه واحدیت، فیض مقدس و گاهی نیز به علم الهی، عرش گفته میشود و ممکن است مراد از علم، علم فعلی حقتعالی باشد که مقام ولایت کبراست و حاملان آن هشت نفرند.[۱۴۱] (ببینید: عرش)
ولایت و خلافت
بسیاری از متکلمان و فقهای شیعه به پیروی از روایات[۱۴۲] قائل به ولایت تکوینی[۱۴۳] و تشریعی برای اهل بیتاند.[۱۴۴] ولایت تکوینی، چنانکه امامخمینی خاطرنشان کرده است، به معنای قرب و سلطنت معنوی است که به موجب آن، شخص حق تصرف در عالم را دارد و همه موجودات در مقابل او خاضعاند[۱۴۵] و ولایت ظهور ربوبیت در صورت بنده است، به گونهای که عالم نزد بنده فانی باشد[۱۴۶] و ولایت تشریعی به معنای صاحب اختیار در حوزه قانونگذاری به اذن خدا[۱۴۷] و حق حکومت و رهبری اجتماعی و سیاسی[۱۴۸] است.
از نگاه امامخمینی نیز ائمه(ع)، دارای ولایت تشریعیاند و این ولایت در اختیارات ائمه(ع)، در حوزه قانونگذاری و امامت مردم جلوه پیدا میکند و ادامه ولایت پیامبر(ص)، است[۱۴۹] پیامبر(ص)، و ائمه(ع)، اهل سیاست و کشورداریاند و در زیارت جامعه[۱۵۰] از آنان به عنوان «ساسة العباد» یادشده است[۱۵۱] و اجرای احکام خدا و حکومت بر مردم از وظایف آنان است.[۱۵۲] خلفای پیامبر(ص)، افزون بر بیان احکام دین، عهدهدار اجرای قوانین اسلام،[۱۵۳] تعیین الگو،[۱۵۴] پیشگیری از اختلاف امت اسلامی[۱۵۵] و دادرسی میان مردم[۱۵۶] نیز هستند و در یک کلمه وارث همه مناصب پیامبراند[۱۵۷] و باید از تشکیلات حکومتی برای اجرای احکام اسلام و برقراری نظام عادلانه اسلام و خدمت به مردم بهره گیرند،[۱۵۸] چنانکه بر مردم نیز واجب است از آنان ازجمله احکام حکومتی آنان تبعیت کنند.[۱۵۹] از نظر ایشان روایت «بنی الاسلام علی خمس…»[۱۶۰] نیز به همین ولایت اشاره دارد.[۱۶۱] (ببینید: خلافت و ولایت)
عبادت کامل
در نگاه امامخمینی، اهل بیت(ع)، به واسطه تجلی ذاتی و صفاتی و مشاهده کمال ربوبیت و ذلت عبودیت در پیشگاه حقتعالی فروتناند[۱۶۲] و عبادتشان بسان پرستش بندگان آزاده، نه از ترس جهنم یا عشق به بهشت است.[۱۶۳] رنگ آنان در وقت نماز زرد میشد و از خود بیخود میشدند،[۱۶۴] چنانکه ناله اولیای خدا از درد فراق و جدایی از محبوب و مشاهده کرامت او بوده است.[۱۶۵]
کمالات اخلاقی
در نگاه امامخمینی اهل بیت(ع)، برای دین فداکاری کردند و در پی عمل به تکلیف بودند.[۱۶۶] آنان افرادی صبور و فروتن[۱۶۷] بااخلاص، گشادهدست، فداکار و یتیمنواز و مهرورز بودند.[۱۶۸] زندگی پیامبر(ص)، و ائمه(ع)، ساده و عادی بود، بلکه پایینتر از مردم عادی زندگی میکردند.[۱۶۹] ایشان به استناد روایات[۱۷۰] مینویسد نزول آیاتی از سوره «انسان»، در ستایش احسان به یتیم، فقیر و اسیر[۱۷۱] در شأنِ اهل بیت(ع)، به سبب جهات باطنیه و نورانیت صورت عمل و خلوص آنان بوده است.[۱۷۲]
لزوم معرفت و مودت و اطاعت
بر اساس روایات، معرفت امام واجب است[۱۷۳] و کسی که امام زمان خود را نشناسد، به مرگ جاهلیت از دنیا میرود.[۱۷۴] همچنین شناخت اهل بیت(ع)، مقدمه استفاده از معارف دینی آنان است و بدون معرفت آنان ایمان و توحید کامل حاصل نمیشود،[۱۷۵] بنا به روایاتِ بسیار از اهل سنت و شیعه، شناخت امام زمان واجب است.[۱۷۶] در متون دینی به معرفت اهل بیت(ع)، و ادای حقوق آنان توصیه شده[۱۷۷] و پاداش آن برابر اجر شهیدان شمرده شده است.[۱۷۸]
قرآن کریم مزد رسالت پیامبر(ص)، را مودت ذویالقربی آن حضرت شمرده است[۱۷۹] به حکم این آیه دوستی آنان بر هر مسلمان واجب و از ضروریات اسلامی و دشمنی با آنان نشانه نفاق است.[۱۸۰] مراد از ذویالقربی را علی(ع)، فاطمه(ع)، حسن(ع)، و حسین(ع)، دانستهاند و بهشت را بر آزاردهنده آنان حرام شمردهاند.[۱۸۱]
امامخمینی با استناد به برخی روایات[۱۸۲] معتقد است کارهای نیک در سایه معرفت اهل بیت(ع)، پذیرفته میشود،[۱۸۳] بر همین اساس ایشان از شیعیان خواسته است، به شناخت ولادت و وفات ائمه(ع)، بسنده نکنند و بیشتر در جایگاه معنوی و عبادتهای آنان بیندیشند[۱۸۴] و مصائب آنان را زنده نگهدارند.[۱۸۵] ایشان که به خاطر محبت به اهل بیت(ع)، با برپایی مجالس، مناسبتهای مربوط به آنان را در خانه خود گرامی میداشت[۱۸۶] دوستی اهل بیت(ع)، را در دنیا و آخرت سودمند میداند[۱۸۷] و با استناد به روایات[۱۸۸] یادآور شده است پیامبر(ص)، و علی(ع)، و دیگر ائمه(ع)، نزد محتضر حاضر میشوند و در صورتی که محتضر دوست اهل بیت(ع)، باشد، جبرئیل به فرشته مرگ سفارش میکند با وی مدارا کند و اگر دشمن اهل بیت باشد، فرشته مرگ وی را دشمن میدارد و بر وی سختگیری خواهد کرد.[۱۸۹]
قرآن[۱۹۰] و روایات[۱۹۱] اطاعت «اولوالامر» را که منطبق بر اهل بیت(ع)، است، پس از اطاعت خداوند و پیامبر(ص)، واجب کردهاند.[۱۹۲] پیامبر اکرم(ص)، مردم را به پیروی آنان سفارش کرد[۱۹۳] و حضرت علی(ع)، از مردم خواسته که از گفتار و رفتار اهل بیت پیامبر(ص)، پیروی کنند و در سکون و حرکت و موضعگیریها از آنان فاصله نگیرند.[۱۹۴] حضرت فاطمه(ع)، نیز اطاعت از اهل بیت(ع)، را موجب انسجام و هماهنگی امت اسلامی و موجب پیشگیری از تفرقه مردم شمرده است.[۱۹۵]
در مشرب عرفانی امامخمینی، ولایت اهل بیت(ع)، و دوستی خاندان رسالت(ع)، و شناخت مقام مقدس آنان امانت حق است و غصب ولایت و سلطنت آنان خیانت به امانت و ترک تبعیت امامعلی(ع)، از مصادیق خیانت است.[۱۹۶] ایشان با بیان سفارشی از اماممحمدباقر(ع)، به شیعیان[۱۹۷] به پیروان اهل بیت(ع)، یادآور شده است از خدا بپرهیزند و برای رسیدن به قرب و ثواب وی فعالیت کنند که تقرب به خدا در سایه اطاعت حاصل میشود و افراد مطیع نزد خدا حجت دارند و میتوانند ادعای دوستی خاندان پیامبر(ص)، کنند و آن کس که از خدا اطاعت نمیکند، دشمن خاندان پیامبر(ص)، است.[۱۹۸] ایشان در سخنی دیگر، اهل بیت(ع)، را اهل قرآن شمرده و تصریح کرده است تکریم قرآن و اهل بیت(ع)، تنها به بوسیدن جلد کتاب خدا و ضریح مطهر ائمه اهل بیت(ع)، حاصل نمیشود و این کار مرتبه ضعیفی از تکریم آنان است و تکریم ائمه(ع)، در عمل به دستورهای قرآن و فرمایشهای ائمه(ع)، حاصل میشود و احترام بدون عمل شبیه به مسخره و بازیچه خواهد بود[۱۹۹] افزون بر آنکه نافرمانی خدا چه بسا مودت اهل بیت(ع)، را نیز از دل ببرد.[۲۰۰]
در نگاه امامخمینی بسیاری از درگیریهای مذهبی، ریشه دینی ندارد. گروهی از اهل سنت و برخی از شیعیان که به تفرقه دعوت میکنند، پیرو واقعی پیامبر(ص)، و امامان معصوم(ع)، نیستند.[۲۰۱] ایشان بارها به مردم یادآور شده است از روش اهل بیت(ع)، در شیوه عبادت خدا پیروی کنند و در همه گفتهها و کارها، خود را شبیه آنان سازند[۲۰۲] و نیز به مردم سفارش کرده است روش پیامبر(ص)، و ائمه(ع)، بهویژه استقامت آنان در راه تبلیغ دین را سرمشق قرار دهند.[۲۰۳]
امامخمینی از ناآگاهی مردم به مقامات ائمه(ع)، و بسنده کردن به جنبههای کوچک از زندگی آنان گله میکند[۲۰۴] و به استناد به روایات[۲۰۵] یادآور میشود پیامبر(ص)، و قرآن و اهل بیت(ع)، نخستین واردشدگان بر خدای عزیز جبار در قیامتاند و پیامبر(ص)، در درگاه خداوند از چگونگی رفتار امت با قرآن و اهل بیت شکوه میکند.[۲۰۶] در نگاه ایشان حجتبودن اهل بیت(ع)، تنها در نقل روایات آنان خلاصه نمیشود و راویان حدیث نیز حجتاند، بلکه حجتبودنِ آنان به معنای حجتبودن گفتار و سیره آنان در همه شئون زندگانی ازجمله روش عادلانه آنان در تدبیر امور حکومتی است[۲۰۷] و کسانی که ادعای ولایت دارند، ولی از امور اجتماعی و مصالح مردم کنارهگیری میکنند، به پیامبر(ص)، و اهل بیت(ع)، ضربه زدهاند.[۲۰۸]
امامخمینی به پیروی از سخنان ائمه(ع)،[۲۰۹] و سیره رسول خدا(ص)، تأکید کرده است پیامبر(ص)، با همه کمالات معنوی برای خود خلیفه تعیین کرد و جانشینان آن حضرت نیز برای خود جانشین معرفی کردند.[۲۱۰] به نظر ایشان پس از ائمه(ع)، فقها و اسلامشناسان که دانش خود را از اهل بیت(ع)، دریافت کرده باشند[۲۱۱] و متعهد، زاهد و افراد بیتوجه به زرق و برق دنیا و دلسوز برای امت باشند، جانشینان ائمه(ع)، در رهبریِ امتاند[۲۱۲] و همه وظایفی که بر عهده ائمه(ع)، است، از تعلیم دین، قضاوت و رهبری جامعه اسلامی بر عهده آنان است. (ببینید: ولایت فقیه) ایشان تشکیل نظام اسلامی در ایران را به تبعیت از پیامبر(ص)، و ائمه(ع)، شمرده است.[۲۱۳]
مرجعیت دینی و علمی
به عقیده شیعه، اهل بیت(ع)، مرجع علمی و مذهبی مسلماناناند.[۲۱۴] امامخمینی نیز پیامبر اکرم(ص)، و اهل بیت(ع)، را مرجع دینی امت اسلامی و وسایل شناخت و راه عبودیت خدا دانسته[۲۱۵] و تأکید کرده است مقصود از صراط مستقیم در سوره ملک[۲۱۶] ائمهاند[۲۱۷] و آنان تنها راه رسیدن به حقایقاند.[۲۱۸] ایشان برای مرجعیت اهل بیت(ع)، با استناد به آیه «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَکُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ»[۲۱۹] تصریح کرده است که مقصود از «صادقین»، محمد(ص)، و اهل بیت آن حضرتاند.[۲۲۰] همچنین از نگاه ایشان مراد از اهل ذکر در آیه «فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ»[۲۲۱] که ضرورت مرجع علمی و رجوع جاهل به عالم را ثابت میکند[۲۲۲] اهل بیتاند.[۲۲۳] ایشان با استناد به روایات[۲۲۴] مقصود از امت وسط در آیه «وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّةً وَسَطاً»[۲۲۵] را نیز ائمه(ع)، میداند[۲۲۶] و با استفاده از روایات، آنان را راه و طریق وسط به دور از افراط و تفریط و غلو و تقصیر شمرده است[۲۲۷] که مردم باید افکار و اخلاق و اعمال خود را با آنان مطابقت دهند و نیز ائمه(ع)، میزان سنجش اعمالاند و افراد تندرو (غالی) و نیز افراد عقبمانده (مقصر) باید افکار و رفتار خود را مطابق برنامههای ائمه(ع)، تصحیح کنند.[۲۲۸]
امامخمینی در تفسیر آیه «أَفَمَنْ یمْشی مُکِبًّا عَلی وَجْهِهِ»[۲۲۹] افراد گمراه و بهرویافتاده را به مخالفان اهل بیت(ع)، و راه مستقیم را به ائمه(ع)، تفسیر کرده است[۲۳۰] و همین نکته را ازجمله «انتم السبیل الاعظم و الصراط الاقوم» که در زیارت جامعه آمده[۲۳۱] برداشت کرده است.[۲۳۲] ایشان برای مرجعیت دینی اهل بیت(ع)، به حدیث ثقلین[۲۳۳] نیز استناد و ازجمله «لَنْ یفْتَرِقا حَتّی یرِدَا عَلَیَّ الْحَوضَ»، برداشت کرده است که قرآن و اهل بیت(ع)، از یکدیگر تفکیکناپذیرند و ائمه مفسر و شارح قرآناند[۲۳۴] و مهجوریت هر یک از قرآن و عترت را مهجوریت دیگری است.[۲۳۵] (ببینید: مهجوریت قرآن) حدیث سفینه[۲۳۶] و تشبیه اهل بیت(ع)، به کشتی نوح(ع)،[۲۳۷] دلیل دیگر مرجعیت دینی ائمه(ع)، نزد امامخمینی است.
امامخمینی پیاپی از مظلومیت خاندان پیامبر(ص)، در جامعه اسلامی سخن گفته است[۲۳۸] و از بیاعتنایی دنیاطلبان به مرجعیت اهل بیت(ع)، و بستن درِ خانه خاندان پیامبر(ص)، به روی مردم و تکفیر پیروان اهل بیت به وسیله آنان شکوه کرده است و گناه و جنایت تودههای غافل از خاندان پیامبر(ص)، را بر عهده دنیاطلبان دانسته است.[۲۳۹] چنانکه در وصیتنامه خود یادآور شده است بدخواهان به خاندان پیامبر(ص)، ستمها کردند، آنان را از عرصه حکومت کنار زدند و فرزندان پیامبر(ص)، ناجوانمردانه به شهادت رسیدند. ایشان از امت اسلامی میخواهد با اهل بیت پیامبر(ص)، بیشتر آشنا شوند و با همه وجود از فرهنگ دینی و سیاسی و اقتصادی آنان جانبداری کنند.[۲۴۰] ایشان فرقههای تکفیری را سد راه استفاده مردم از علم و دانش اهل بیت میداند.[۲۴۱]
توسل و شفاعت
توسل به معنای استمداد از اولیای الهی برای استغفار و طلب دعا به درگاه خداوند است.[۲۴۲] علمای شیعه دربارهٔ جواز توسل اتفاق نظر دارند.[۲۴۳] برخی از علمای وهابی، توسل و طلب از ارواح اولیای الهی و استغاثه به ایشان را شرک میدانند.[۲۴۴] در نگاه امامخمینی، پیامبر(ص)،[۲۴۵] و خاندان معصوم ایشان نزد خدا عزیز و دارای مقام توسلاند.[۲۴۶] ایشان خاطرنشان کرده است که توسل به اولیای الهی و زیارت قبور آنان شرک نیست؛ زیرا شرک به معنای طلب از غیر خداوند با عنوان قدرت مستقل از خداست و طلب از ائمه(ع)، در طول طلب از خداوند قرار دارد.[۲۴۷] (ببینید: شرک) ایشان همه موفقیتهای خود ازجمله موفقیتهای نهضت اسلامی ایران را از عنایت اهل بیت(ع)، شمرده است.[۲۴۸]
از سوی دیگر، برخی علمای سلفی و وهابی بر این باورند که اگر از غیر خداوند طلب شفاعت شود، شرک است.[۲۴۹] به عقیده این فرقه شفاعت در قیامت پذیرفتنی است؛ اما در دنیا واسطه قراردادن میان خدا و خلق جایز نیست.[۲۵۰] امامخمینی مانند بسیاری از اندیشمندان اسلامی[۲۵۱] شفاعت را امری جایز و مسلم میداند[۲۵۲] و معتقد است پیامبر اکرم(ص)،[۲۵۳] و خاندان معصوم آن حضرت دارای مقام شفاعتاند. ایشان همه مردم را نیازمند شفاعت اهل بیت(ع)، و محرومیت از آن را خسرانی بزرگ میداند.[۲۵۴] مقصود از شفاعت در نگاه ایشان پیوند نور شفیع و شفاعتشونده است؛ از اینرو لازم است که یک ارتباط اخلاقی و معنوی با یکی از ائمه(ع)، حاصل شود تا نور ولایت آنان زمینه شفاعت را فراهم آورد.[۲۵۵] (ببینید: شفاعت) امامخمینی شیفته اهل بیت(ع)، بود[۲۵۶] در دوره تبعید در عراق همواره به زیارت ائمه(ع)، مشرف میشد و زیارت امینالله[۲۵۷] و جامعه[۲۵۸] میخواند. زیارت عاشورا و زیارت روزهای عرفه و نیمه رجب و نیمه شعبان سیدالشهدا(ع)، را نیز ترک نمیکرد.[۲۵۹] ایشان در قم و نجف[۲۶۰] و در مدت اقامت در پاریس نیز برای اهل بیت(ع)، مجلس عزاداری برپا میکرد.[۲۶۱] ایشان به تبعیت از روایات، قم را حرم اهل بیت(ع)، میخوانْد[۲۶۲] و برای این شهر احترام ویژهای در نظر داشت. (ببینید: قم، حضرت فاطمه معصومه(س)، و اخلاق و سیره امامخمینی)
مجاهدتهای اهل بیت
امامخمینی معتقد است اهل بیت پیامبر(ع)، در طول حیات فردی و اجتماعی خود به صورت دایمی در حال جهاد بودند و افزون بر مجاهدتها و ریاضتهای معنوی که بالاتر از طاقت انسان عادی است[۲۶۳] برای حفظ اسلام[۲۶۴] و مبارزه با الحاد[۲۶۵] کوششهای فراوانی میکردند. امامعلی(ع)، در زمان پیامبر(ص)، برای گسترش و دفاع از اسلام و مسلمانان مجاهدتها کرد[۲۶۶] و پیامبر(ص)، در کارهای سخت، از ایشان کمک میگرفت.[۲۶۷] اهل بیت پیامبر(ع)، مهمترین نقش را در پیشبرد جامعه اسلامی ایفا کردهاند. با وجود میدانندادن به اهل بیت(ع)، پس از پیامبر(ص)، برای نشر حقایق و علوم[۲۶۸] آنان در فرصتهای به دستآمده در انتشار علوم قرآن همانند کتابت، قرائت و تفسیر کوشیدند.[۲۶۹] امامعلی(ع)، پس از پیامبر حفظ و کتابت و تفسیر قرآن را در اولویت قرار داد و دیگر ائمه(ع)، نیز به سهم خود در گسترش معارف قرآن مجاهدت کردند.[۲۷۰]
امامخمینی، اهل بیت(ع)، را حافظ و مروجان قرآن شمرده است.[۲۷۱] آنان شمهای از اسرار کتاب خدا را به قدر استعداد مردم برای آنان بیان کردهاند[۲۷۲] و مردم را از تفسیرهای انحرافی و تفسیر به رأی منع کردهاند.[۲۷۳] کتابها و روایتهای تفسیریِ باارزشی از اهل بیت(ع)، به جای مانده است[۲۷۴] و نیز اهل بیت پیامبر(ص)، با اینکه خلفا از تدوین احادیث نبوی منع میکردند[۲۷۵] در حفظ و نشر روایات پیامبر(ص)، کوشش میکردند. (ببینید: حدیث) امامخمینی تأکید کرده است که پیامبر اکرم(ص)، و اهل بیت مکرم(ع)، تمام عمر خود را در گسترشدادن احکام و اخلاق و عقاید صرف کردند و یگانه مقصد آنان نشر احکام خدا و اصلاح و تهذیب بشر بود.[۲۷۶] همچنین مبارزه با باطل از برنامههای اصلی اهل بیت(ع)، بود و آنان برای انجام آن، خود را به رنج افکندند.[۲۷۷] ایشان معتقد بود با همه اذیتهای خلفای ستمگر بنیامیه و بنیعباس دربارهٔ اهل بیت(ع)، و کشتن و شکنجه شیعیان[۲۷۸] و منع اهل بیت(ع)، از حقوق خود[۲۷۹] آنان در حد توان در اجرای شعائر دین کوشیدند و از مردم کنارهگیری نکردند[۲۸۰] و اسلام به واسطه آنان در دنیا منتشر و شهرت جهانی پیدا کرد.[۲۸۱]
تحریفزدایی از سنت پیامبر اکرم(ص)، و نفی نسبتهای ناروا به آن حضرت از دیگر کارهای ائمه(ع)، بود.[۲۸۲] پس از پیامبر(ص)، به ادعای اجتهاد[۲۸۳] بدعتهای بسیاری در احکام دین پدید آمد،[۲۸۴] اما ائمه(ع)، حقیقت دین و مسائل دینی را برای مردم بیان کردند و در احیای سنت و سیره پیامبر(ص)، کوشیدند.[۲۸۵] امیرالمؤمنین علی(ع)، تغییرات انجامشده در سنتهای پیامبر(ص)، به دست خلفای پیشین را تا حد توان به حالت نخست بازگرداند[۲۸۶] و ازجمله، روش رسول خدا(ص)، در اقامه نماز را زنده کرد.[۲۸۷] امامخمینی یادآور شده است که دیگر ائمه(ع)، نیز نشر احکام اسلام را در دستور کار داشتند[۲۸۸] و با دایر کردن حوزه تدریس، علوم اسلامی را میان مردم منتشر کردند و چندین هزار نفر، از مکتب آنان استفاده علمی کردند.[۲۸۹]
گسترش مسائل عقلی از دیگر فعالیتهای ائمه(ع)، بود. نخستین کسی که در مسائل عقلی اسلامی مباحثی مانند قِدم و حدوث و متناهی و غیرمتناهی و جبر و اختیار را مطرح ساخت، امیرالمؤمنین علی(ع)، بود.[۲۹۰] از نگاه امامخمینی دیگر ائمه(ع)، نیز راه امامعلی(ع)، را پی گرفتند. آنان معارف بلند عقلانی را با زبان ساده و در حد درک مخاطبان برای مردم بیان کردند[۲۹۱] تربیت مردم و نشر معارف و ارزشهای اسلامی در جامعه و تربیت مردم به تربیت اسلامی از دیگر فعالیتهای ائمه(ع)، بود.[۲۹۲] آنان در دفاع از قوت، عزت، شوکت مسلمانان و حفظ وحدت جامعه اسلامی، نهایت سعی و تلاش خود را به کار بردند.[۲۹۳] آنان، چنانکه امامخمینی یادآور شده است، با وجود غصب حقوقشان به دست دیگران[۲۹۴] در حل معضلات اجتماعی و سیاسی به خلفای همعصر خود کمک میکردند[۲۹۵] و برخی از ائمه(ع)، در نبود شرایط برای قیام و مبارزه آشکار با حاکمان ستمگر، در عرصه دیگر به تبلیغ دین مشغول بودند[۲۹۶] و در پوشش تقیه، اسلام و قرآن را ترویج کردند.[۲۹۷]
امامخمینی تصریح کرده است امامحسین(ع)، برای اقامه عدل و حکومت قیام کرد[۲۹۸] و با مبارزه علیه امویان، مکتب اسلام را نجات داد.[۲۹۹] ائمه(ع)، برابر سنتهای خداوند گاه در مبارزه با دشمن پیروز شدند و گاه در ظاهر موفق نبودند.[۳۰۰] برخی از آنان مانند امیرالمؤمنین(ع)، و سیدالشهدا(ع)، در راه دفاع از اسلام به شهادت رسیدند[۳۰۱] و فرزندانشان نیز در راه خدا به اسارت رفتند[۳۰۲] و برخی دیگر در راه خدا شکنجه و مسموم شدند[۳۰۳] (ببینید: امامکاظم(ع)) و مرگ آنان نیز با شهادت در راه خدا رقم خورد.[۳۰۴] اگر ائمه(ع)، در برابر ستم ستمکاران بیتوجه بودند و در خانه مینشستند، کشته نمیشدند.[۳۰۵] برخی از قیامهای فرزندان اهل بیت(ع)، علیه حکومتهای ستمگر به اشاره و اجازه ائمه(ع)، بوده و آنان(ع)، از اهداف و آینده آن مطلع بودهاند و اگر گاهی ائمه(ع)، در نقد این قیامها چیزی نیز گفتهاند، برای حفظ قیامکنندگان یا اهداف دیگر بوده است.[۳۰۶] ازجمله قیام زیدبنعلیبنحسین(ع)، علیه حکومت بنیمروان در سال ۱۲۲ق[۳۰۷] که امامخمینی با استناد به برخی روایات[۳۰۸] تصریح کرده است اگر ائمه(ع)، با قیام زید مخالف بودند، آن همه از وی ستایش نمیکردند.[۳۰۹]
احکام مربوط به اهل بیت
اهل بیت(ع)، به لحاظ جایگاه معنوی در اسلام دارای احکام ویژهاند. در قرآن[۳۱۰] بر صلوات و سلام بر پیامبر اکرم(ص)، و در روایات به همراه صلوات آلپیامبر(ع)،[۳۱۱] تأکید شده است و در نزد صحابه پیامبر(ص)، نیز این کار محبوب و پرارزش بوده است[۳۱۲] فقهای شیعه[۳۱۳] ازجمله امامخمینی[۳۱۴] و برخی از علمای اهل سنت مانند شافعی، صلوات بر آنان را در نماز واجب میدانند.[۳۱۵] همچنین امامخمینی همانند دیگر فقها[۳۱۶] صلوات و سلام بر پیامبر(ص)، و اهل بیت(ع)، را در خطبههای نماز عید و جمعه واجب[۳۱۷] و سلام بر خاندان پیامبر(ص)، بهویژه در وقت خطبه عقد را مستحب[۳۱۸] میداند.
امامخمینی حفظ حرمت اهل بیت(ع)، را واجب، و اهانت به پیامبر(ص)، و ائمه(ع)، را سزاوار مجازات شدید دانسته است.[۳۱۹] ایشان همانند دیگر فقها[۳۲۰] دروغبستن بر پیامبر(ص)، و ائمه(ع)، را موجب بطلان روزه دانسته است.[۳۲۱] به نظر ایشان به احتیاط واجب دستزدن فرد جنب و حائض به اسامی پیامبران(ع)، و ائمه(ع)، جایز نیست.[۳۲۲] برخی فقها[۳۲۳] و امامخمینی[۳۲۴] توقف مرد و زن جنب و زن حائض را در مرقد پیامبر(ص)، و ائمه(ع)، به احتیاط واجب دارای اشکال دانستهاند. نیز بنابر نظر امامخمینی نجسکردن بارگاه ائمه(ع)، حرام و تطهیر آن در صورت بیاحترامی واجب است و در غیر این صورت نیز به احتیاط واجب لازم است.[۳۲۵] ایشان سفارش کرده است از افکندن کاغذهای منقوش به اسامی ائمه(ع)، در مکانهای ناشایست نیز اجتناب شود.[۳۲۶] ایشان زیارت پیامبر اکرم(ص)،[۳۲۷] و زیارت ائمه(ع)،[۳۲۸] را امری محبوب و زیارت آنان را رستگاری بزرگ و توفیق الهی شمرده و به زائران سفر حج توصیه کرده است که از نعمت پیامبر(ص)، و ائمه بقیع(ع)، استفاده کنند.[۳۲۹] ایشان تعطیلشدن زیارت پبامبر(ص)، را جایر نمیداند و بر امام یا والی لازم میداند که امکانات مالی برای رفتن مردم به زیارت پیامبر اکرم(ص)، را فراهم کند،[۳۳۰] همچنین شایسته دانسته برای ورود به حرمهای ائمه(ع)، وضو گرفته شود.[۳۳۱]
مقامات اهل بیت(ع) از نگاه عارفان
از دیدگاه اهل معرفت، اهل بیت به بالاترین مراتب و مقامات معنوی رسیدهاند.[۳۳۲] امامخمینی نیز برای اهل بیت مقامات بلندی ذکر کرده است، ازجمله:
انسان کامل
اهل بیت(ع)، مصداق بارز انسان کاملاند و دیگر انبیا و اولیا در رتبه بعد واقع شدهاند و در رأس این سلسله رسول خدا(ص)، قرار دارد و ولیّ عصر(ع)، در عصر حاضر انسان کامل است.[۳۳۳] (ببینید: انسان کامل)
قطبالاقطاب
قطب از دیدگاه عارفان[۳۳۴] چنانکه امامخمینی نیز بر آن تأکید کرده[۳۳۵] کسی است که محل نظر الهی است و سبب حیات عالم و بقای آن است و او بر قلب اسرافیل است (که حامل ماده حیات و احساس است) و از او مدد میگیرد. در حقیقت ولایت دارای مراتبی است و برای هر مرتبه از ولایت قطبی است؛ اما مقام قطبالاقطاب که باطن نبوت ختمی(ص)، است، برای ورثه محمدیه(ص)، است و برای امتهای گذشته نیست و پس از این مرتبه، مرتبه نبوت عامه قرار دارد[۳۳۶] امامخمینی، امیرالمؤمنین علی(ع)، را قطبالاقطاب عالمین میداند.[۳۳۷] ایشان مقام قطب را مقام خلافت و قطبالاقطاب را خلافت حقیقت محمدیه(ص)، میداند که مربی عالم و ساری در آن است.[۳۳۸]
همافق با مشیت مطلقه
اهل بیت(ع)، با مشیت الهی که مقام فاعلیت خداوند است، همافقاند و باقی مخلوقات از تعینات این مشیتاند[۳۳۹] و این مطابق با روایاتی است که ائمه(ع)، خود را مشیت الهی معرفی میکنند.[۳۴۰] با این بیان، روایاتی که خلق عرش و کرسی را به اهل بیت(ع)، نسبت میدهند[۳۴۱] نیز روشن میشوند؛ زیرا آنان به مقام فاعلیت رسیده و با آن متحد شدهاند و فعل حقتعالی به آنان نیز قابل انتساب است.[۳۴۲] از دیدگاه امامخمینی مشیت مطلقه الهی در قوس نزول عالم در مرتبه فعل، فیض مقدس اطلاقی و وجود منبسط است که آفرینش همه اشیا به واسطه آن صورت میگیرد.[۳۴۳] (ببینید: مشیت)
تجلی ذاتی
تجلیات «صفاتی» برای اولیای الهی ممکن است؛ اما تجلیات «ذاتی»، چنانکه امامخمینی خاطرنشان کرده اختصاص به اولیای محمدی(ص)، که مصداق کامل آن ائمه(ع)، هستند، دارد. در این مرحله همه تعینات خلقی و اسمائی و صفاتی محو میشوند و فنای ذاتی رخ میدهد که از آن به مقام ظلومیت -که شکستن بتهای انانیت است- و جهولیت -که کنایه از فنای از فنا است- تعبیر میشود و این برگرفته از آیه ۷۲ سوره احزاب است و تفسیر تأویلی از آن است که انسان را ظلوم و جهول معرفی کرده است.[۳۴۴] (ببینید: تجلی)
افضلیت بر فرشتگان
امامخمینی بر اساس روایات[۳۴۵] گفته است مقام اهل بیت(ع)، بالاتر از فرشتگان است و این برتری امری تشریعی و اعتباری نیست، بلکه فضیلتی حقیقی و وجودی است که ناشی از احاطه و سلطنت تام آنان و مظهریت کامل ایشان از اسم اعظم الهی است که جامع همه اسمای الهی است.[۳۴۶] این مظهریت تام در اصل برای حقیقت محمدیه(ص)، و به تبعیت برای اولیای او که در روحانیت با او متحدند، میباشد[۳۴۷] و بدین جهت آدم(ع)، مسجود فرشتگان واقع شد و به امر الهی معلم فرشتگان در تعلیم اسما گردید؛ زیرا فرشتگان وجودی محدودتر داشتهاند و در حقیقت هر یک از فرشتگان مظهر اسم خاصی از اسمای الهیاند و مقام معلومی دارند؛ اما انسان کامل که در آدم(ع)، تجلی کرد، دارای همه اسمای الهی است.[۳۴۸] امامخمینی با ذکر روایتی در زمینه افضلبودن اهل بیت(ع)، از فرشتگان و اینکه تسبیح و تقدیس فرشتگان به تبعیت از تسبیح و تقدیس اهل بیت(ع)، بوده است، بر این باور است که تعلیم طریق عبودیت به فرشتگان توسط اهل بیت(ع)، در نشئه عقلی و غیبی بوده است.[۳۴۹] ایشان معتقد است مخلوقات به منزله قوا و اعضای ولی کاملاند و شاهد آن، روایتی است که میگوید فرشتگان خدمتگزاران آنان و محبان آنان هستند.[۳۵۰] در حقیقت برخی از فرشتگان مانند جبرئیل به منزله قوای علمی و برخی مانند عزرائیل قوای عملی عالم بهشمار میآیند.[۳۵۱] (ببینید: ملائکه)
اتحاد نور ائمه(ع) با رسول خدا
از دیدگاه امامخمینی با استناد به این روایت که نور ائمه(ع)، متحد با پیامبر(ص) اند و همه نور واحدند[۳۵۲] تأکید کرده است به حسب مقام روحانیت، امیرالمؤمنین(ع)، و ائمه(ع)، در روحانیت و نورانیت متحد با رسول خدا(ص)، هستند و همه آفریده یک نورند.[۳۵۳] ایشان نسبت امیرالمؤمنین(ع)، و باقی ائمه(ع)، را با رسول خدا(ص)، به منزله مرتبه عقلی بلکه مرتبه روحی از نفس ناطقه انسانی و رتبه انبیا(ع)، و اولیا را به منزله قوای کلی نفس ناطقه و باقی مردم را به منزله قوای جزئی ایشان میداند[۳۵۴] و نسبت ائمه(ع)، با رسول خدا(ص)، نسبت روح و نفس است و همان گونه که فیض از طریق روح به قوا و اعضا میرسد، در عالم نیز فیوضات و اسرار آسمان رسالت از طریق مرتبه امامت به مخلوقات میرسد؛ بدین جهت رسول خدا(ص)، خود را مدینه علم و علی(ع)، را درِ آن نامید.[۳۵۵] ایشان استفاده امیرالمؤمنین(ع)، از رسول خدا(ص)، در حقایق علوم و اسرار غیب را در مرتبه عقلی و غیبی پیش از رسیدن به مرتبه مثالی یا مرتبه حسی و هیئتهای کلامی و لفظی شمرده است.[۳۵۶]
رسیدن به مرتبه عبودیت مطلقه
امامخمینی معتقد است اهل بیت(ع)، به جهت اینکه مظهر اسم جامع اللهاند، عبادتشان عبادتی مطلق است و آنان «عبدالله» حقیقیاند.[۳۵۷] این مقام در اصل برای نبی خاتم(ص)، و برای دیگر ائمه(ع)، به تبعیت از ایشان ثابت است. این مقام عبودیت مقام فقر مطلق است که در آن غبار انانیت و مشاهده استقلال بهکلی رخت بر میبندد و به جهت عبودیت بوده است که خداوند پیامبر(ص)، خود را با تحقق به اسم «الله» که باطن عبودیت است، در معراج به احدیت ترقی داد.[۳۵۸] (ببینید: انسان کامل)
رسیدن به مقام لیلةالقدر
امامخمینی معتقد است حقیقت شب قدر، شبی است که خورشید حقیقت حقتعالی با همه اسما و صفات خود در تعیین و بنیه انسان کامل غروب میکند و پنهان میشود.[۳۵۹] این شب، شب توجه تام ولیّ کامل و ظهور سلطنت ملکوتی اوست که به واسطه نفس شریف امام در هر عصری تغییرات و تبدیلات در عالم واقع میشود.[۳۶۰] ایشان با اشاره به برخی روایات در این زمینه[۳۶۱] معتقد است شب قدر در زمان رسول خدا(ص)، بر آن حضرت و پس از ایشان بر ائمه معصوم(ع)، و فاطمه(ع)، منطبق است.[۳۶۲] (ببینید: لیلةالقدر)
روح جاری در عالم
از دیدگاه عرفانیِ امامخمینی، اهل بیت(ع)، به منزله روح و لُب عالماند و جهان هستی به منزله قوا و فروع آنان است و آنان در همه اجزای عالم ساری و جاریاند، اگرچه کسی جز اولیا و کاملان از کیفیت این سریان آگاه نیست.[۳۶۳] این مقام برای آنان به آن جهت است که آنان به فنای ذاتی، صفتی و فعلی رسیدهاند و از مطلق انانیت رهایی یافته و روح و نفس خود را تسلیم حقتعالی کردهاند و در برابر حقتعالی به آنان روح و نفس و جسم کل عطا کرده است؛ چنانکه در زیات جامعه[۳۶۴] به آن اشاره شده است.[۳۶۵]
خلافت کبری
امامخمینی مانند دیگر اهل معرفت[۳۶۶] معتقد است حقیقت خلافت ظهور الوهیت در عالم است[۳۶۷] و خلیفه جانشین حقتعالی در عالم است؛ از اینرو باید از صفات حقتعالی که او را جانشین خود کرده برخوردار باشد[۳۶۸] خلافت در قوس نزول عالم از فیض اقدس و وجود منبسط آغاز میشود که این خلافت باطن خلافت ختمیه و ولایت مطلقه علویه(ع)، است[۳۶۹] و در قوس صعود عالم در ولی کامل ظهور پیدا میکند؛ زیرا او مظهر اسم اعظم و حقیقت محمدیه است و در آخرین و برترین ظهور آن در خلافت و ولایت پیامبر اکرم(ص)، و علی(ع)، ظاهر شده است.[۳۷۰] ایشان خلافت را مقام جمع همه حقایق الهی و اسمای مکنون و مخزون ثابت میداند[۳۷۱] که به مقام عبودیت و فقر مطلق رسیده است و در این مرتبه بنده به فنای تام میرسد و انانیت از او رخت بر میبندد.[۳۷۲] (ببینید: خلافت و ولایت)
رسیدن به سفر چهارم از اسفار اربعه
عارفان سفر معنوی سالکان را چهار قسم کردهاند که از آن به «اسفار اربعه» تعبیر میشود. نهایت آن سفر چهارم است که سفر از خلق به خلق بالحق است.[۳۷۳] امامخمینی سفر چهارم را سفر از خلق به معنای حضرت اعیان ثابته به خلق در اعیان خارجیه به وجود حقانی سالک میداند. به باور ایشان سفر چهارم مختص انبیای مرسل(ع)، است و انبیا(ع)، در این مقام دارای مراتب مختلفیاند، چنانکه برخی مظهر اسم الرحمناند و این اسم را ظاهر در عالم مشاهده میکنند و نهایت سفرشان مشاهده استهلاک اشیا در اسم «الرحمن» است و برخی مظهر باقی اسما هستند و نهایت این مقامات مظهریت اسم جامع الله است که حقتعالی را با همه شئون ظاهر در عالم میبینند. این مقام اختصاص به پیامبر اکرم(ص)، دارد. به اعتقاد ایشان این سفر برای امیرالمؤمنین(ع)، و اولاد ایشان به تبعیت از خاتم انبیا(ص)، ثابت است؛ اگرچه صاحب مقام تشریع نیستند.[۳۷۴] (ببینید: اسفار اربعه)
آغاز و انجام هستی
بر اساس برخی روایات[۳۷۵] آفرینش عالم به طفیلی وجود اهل بیت(ع)، است. بر این اساس امامخمینی معتقد بود در حقیقت مقصود اصلی از خلق عالم، خلق انسانهای برگزیدهای است که جامع اسما و صفات الهی و آیت عظمای او در عالم باشند.[۳۷۶] اهل بیت(ع)، به جهت رسیدن به مقام ولایت مطلقه که مظهر اسم اعظم «الله» است، آغاز و انجام سلسله وجودند و با دارابودن مقام مشیت مطلقه مراتب وجود از تعینات آنان شمرده میشوند.[۳۷۷] از دیدگاه ایشان اهل بیت(ع)، همچنان که غایت ایجاد عالماند، غایت پایان عالم نیز هستند؛ زیرا آنان صاحب نفس کلی و واجد مرتبه عقلاند.[۳۷۸] ایشان دراینباره به دو مبنای عرفانی تمسک کرده است: نخست اینکه موجوداتْ قوا و فروعاتِ وجودِ ولیّ مطلق و انسان کاملاند و همچنان که آغاز و ایجاد آنها در مرتبه غیب به واسطه رب انسان کامل است، رجوع آنها در مرتبه شهادت نیز به واسطه انسان کامل است،[۳۷۹] افزون بر اینکه انسان کامل به مقام فنا و بقای بعد از فنا رسیده است و رجوع به او رجوع الی الله است[۳۸۰] و این همان ظهور حقیقت قیامت کبرا است.[۳۸۱]
پانویس
- ↑ فراهیدی، العین، ۴/۸۹؛ صاحببنعباد، المحیط فی اللغه، ۴/۶۳؛ راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۹۶.
- ↑ فیومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ۲۸.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۲۰/۱۸۸–۱۹۸.
- ↑ احزاب، ۳۳.
- ↑ طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ۲۲/۵.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، ۲۵/۱۶۸.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۴۲۳؛ ۲۶۷؛ مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۱۵/۲۳۸ و ۳۶/۳۰۹؛ سبحانی، اهل البیت(ع)، ۲۲–۲۸.
- ↑ سیوطی، الدر المنثور، ۶/۵۸.
- ↑ ابنشهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ۴/۵۲؛ ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۸/۲۹۱.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ۲/۱۵۶.
- ↑ نهج البلاغه، خ۲، ۲۰.
- ↑ کلینی، الکافی، ۸/۸۰.
- ↑ جزائری، کشف الاسرار فی شرح الاستبصار، ۱/۳۶۶.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۵۳۹.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۱۹۳.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۵/۲۷۴.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۷/۳۸۰–۳۸۱.
- ↑ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ۲/۸۳۱.
- ↑ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۱/۲۲۹–۲۴۰ و ۲/۱۸۵–۲۰۰.
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۱۰۹ و ۱۳۱.
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۷۴؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۶۷؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۶۵.
- ↑ قزوینی، الشیعة فی عقائدهم و احکامهم، ۵۷–۵۸؛ آل محسن، مسائل خلافیه والرأی الحق فیها، ۳۸–۴۶.
- ↑ احمدبنحنبل، مسند الاماماحمدبنحنبل، ۵/۹۰؛ سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۳؛ متقی هندی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، ۱۲/۳۲–۳۴.
- ↑ قندوزی، ینابیع المودة لذوی القربی، ۳/۱۰۴–۱۰۵ و ۱۰۸.
- ↑ طوسی، تلخیص الشافی، ۱/۵۹–۲۷۵؛ ۲/۵–۲۳۵ و ۴/۱۶۷–۲۰۹؛ حمود، ابهی المداد فی شرح مؤتمر علماء البغداد، ۱/۲۱۰.
- ↑ مرعشی، شرح ملحقات احقاق الحق، ۲/۵۰۲–۵۴۷ و ۹/۲–۹۱.
- ↑ آقابزرگ، الذریعة الی تصانیف الشیعه، ۲/۳۲۰–۳۴۲.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۴/۷۲۹؛ ← وشنوی و واعظزاده، حدیث الثقلین، ۱۲.
- ↑ واعظزاده، راههای تقریب مذاهب اسلامی و وحدت مسلمانان، ۳۹.
- ↑ طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ۲۲ و ۲۷؛ واحدی، اسباب نزول القرآن، ۳۷۰.
- ↑ سیوطی، الدر المنثور، ۵/۱۹۸.
- ↑ مقاتلبنسلیمان، تفسیر مقاتلبنسلیمان، ۳/۴۸۹.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، ۲۵/۱۶۸؛ بیضاوی، انوار التنزیل و اسرار التأویل (تفسیر البیضاوی)، ۴/۲۳۱.
- ↑ مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، ۷/۱۳۰؛ طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ۲۲/۷؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۲/۴۱۵؛ ثعالبی، تفسیر ثعالبی معروف به الجوهر الحسان، ۴/۳۴۶؛ راضی، سبیل النجاة فی تتمة المراجعات، ۳۶–۴۰.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، ۲۷/۵۹۵.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۲۸۶؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۲۷/۱۸۸؛ مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۱۰/۱۴۱.
- ↑ طوسی، التبیان، ۸/۳۳۹؛ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ۴/۴۶۷–۴۶۹؛ حویزی، تفسیر نور الثقلین، ۴/۲۷۰–۲۷۲.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۴۲۳؛ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۱/۴۷–۴۸ و ۲۳۲–۲۴۰؛ مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۱۵/۲۳۸.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۶/۳۱۱.
- ↑ مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، ۷/۱۳۰؛ طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ۲۲/۵–۶؛ واحدی، اسباب نزول القرآن، ۳۶۸–۳۶۹؛ زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، ۱/۳۶۹؛ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۸/۵۵۹–۵۶۰؛ راضی، سبیل النجاة فی تتمة المراجعات، ۳۶.
- ↑ ← راضی، سبیل النجاة فی تتمة المراجعات، ۴۱.
- ↑ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۲/۴۱۶؛ سیوطی، الدر المنثور، ۵/۱۹۸.
- ↑ طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ۲۲/۶؛ سیوطی، الدر المنثور، ۵/۱۹۹.
- ↑ حسکانی، شواهد التنزیل، ۱/۴۹۷؛ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۷/۵۹؛ سیوطی، الدر المنثور، ۴/۳۱۳.
- ↑ طوسی، التبیان، ۸/۳۴۰–۳۴۱؛ طباطبایی، المیزان، ۱۶/۳۱۱.
- ↑ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ۱۴/۱۸۳–۱۸۴.
- ↑ مائده، ۳.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۳/۲۴۶.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۸/۵۶۰.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۶/۳۱۱–۳۱۲.
- ↑ مکارم شیرازی، ولایت در قرآن، ۱۵۶.
- ↑ دهلوی، مختصر التحفة الاثناعشریه، ۶۵–۶۶؛ طباطبایی، شیعه در اسلام، ۳۰.
- ↑ سبطبنجوزی، تذکرة الخواص من الامهٔ من ذکر خصائص الائمه، ۷۵.
- ↑ طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ۲۸/۱۰۴–۱۰۵؛ زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، ۴/۵۶۶؛ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ۱۹/۱۸۸.
- ↑ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۳/۱۵۷؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ۹/۱۸۵؛ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ۳/۲۵۴.
- ↑ امامخمینی، الطهاره، ۳/۴۵۷.
- ↑ متقی هندی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، ۱۲/۱۰۱، ۱۰۳–۱۰۴؛ قندوزی، ینابیع المودة لذوی القربی، ۱/۳۲.
- ↑ سید مرتضی، الشافی، ۳/۱۲۰؛ شهاری صنعانی، بلوغ الارب و کنوز الذهب فی معرفه المذهب، ۵۲–۵۳؛ دهلوی، مختصر التحفة الاثناعشریه، ۵۲؛ وشنوی و واعظزاده، حدیث الثقلین، ۹–۳۰ و ۳۳.
- ↑ ماتریدی، تأویلات اهل السنه (تفسیر الماتریدی)، ۸/۳۸۳؛ سیوطی، الدر المنثور، ۲/۶۰، ۶/۷؛ متقی هندی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، ۱/۱۷۳؛ وشنوی و واعظزاده، حدیث الثقلین، ۹–۳۰ و ۳۳.
- ↑ آل عمران، ۶۱.
- ↑ اربلی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ۱/۲۳۲–۲۳۵.
- ↑ احمدبنحنبل، مسند الاماماحمدبنحنبل، ۱/۱۸۵؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۳/۱۵۰؛ حسکانی، شواهد التنزیل، ۱/۱۵۵–۱۵۶.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۵۲.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۸۷.
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۱۰۹ و ۱۳۱.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۲۸۷–۲۸۸.
- ↑ طوسی، الامالی، ۵۶۲.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۵۲.
- ↑ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۳۴–۳۵.
- ↑ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ۱/۷.
- ↑ سیوطی، الدر المنثور، ۳/۳۳۴.
- ↑ رعد، ۲۸.
- ↑ سیوطی، الدر المنثور، ۴/۵۸.
- ↑ سیوطی، الدر المنثور، ۶/۷.
- ↑ نهج البلاغه، خ۹۵، ۱۳۰.
- ↑ نهج البلاغه، خ۱۶۱، ۲۳۱؛ ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۹/۲۴۱.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۹۷/۱۸۷؛ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۶/۴۶۹.
- ↑ دهلوی، مختصر التحفة الاثناعشریه، ۶۵–۶۶.
- ↑ نهج البلاغه، خ۲، ۲۰؛ ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱/۱۳۸.
- ↑ امامخمینی، ولایت فقیه، ۵۳؛ امامخمینی، کشف اسرار، ۱۶۶.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۱۸۳–۱۸۴.
- ↑ امامخمینی، دعاء السحر، ۵۲ و ۷۸.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۴۴۱.
- ↑ امامخمینی، دعاء السحر، ۱۸؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۵۱–۵۵۲.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۳۹.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۴۱.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۱۷.
- ↑ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۱۱.
- ↑ صدوق، من لایحضر، ۳/۵؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۲۷/۱۷.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۴، امامخمینی، الاجتهاد و التقلید، ۲۱ و ۵۱.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۲۷/۱۴۰.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۸۴؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۶۰.
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۷۴؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۶۷.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۷۹.
- ↑ امامخمینی، دعاء السحر، ۴.
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۶۸–۷۱.
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۸۰.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۴۵؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۷۵.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۲۳/۳۴۵.
- ↑ امامخمینی، جهاد اکبر، ۴۳–۴۴.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۷۵ و ۵۷۷.
- ↑ حلی، کشف الیقین، ۱۷۹ و ۲۱۵–۲۱۶؛ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۶/۴۶۷.
- ↑ طوسی، التبیان، ۸/۳۴۰؛ شهاری صنعانی، بلوغ الارب و کنوز الذهب فی معرفه المذهب، ۴۶.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۵۲؛ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۲۷۴.
- ↑ احزاب، ۳۳.
- ↑ طوسی، التبیان، ۸/۳۳۹–۳۴۰؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۷/۳۱۵.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۵۲.
- ↑ اسکافی، المعیار و الموازنه، ۶۶–۷۲؛ مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۹۷/۱۸۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۸۶–۸۷.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۵۲.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۴–۵.
- ↑ ابنطاووس، سعد السعود للنفوس المنضود، ۲۸۴.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۸۵.
- ↑ امامخمینی، دعاء السحر، ۷۶.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۵۲.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۸۸.
- ↑ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۹۲؛ امامخمینی، دعاء السحر، ۷۶.
- ↑ عنکبوت، ۴۹.
- ↑ صفار، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد علیهم السلام، ۱/۲۰۵.
- ↑ ملاصدرا، تفسیر القرآن الکریم، ۴/۱۶۰.
- ↑ کلینی، الکافی، ۸/۳۱۲.
- ↑ جواهر الاصول، امامخمینی، ۴/۵۰۲؛ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۴۳۲.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۶۰–۶۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۴؛ امامخمینی، دعاء السحر، ۸۸.
- ↑ آل عمران، ۷؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۳۱۲.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۶۱؛ امامخمینی، دعاء السحر، ۵۸ و ۸۸؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۹۸.
- ↑ امامخمینی، دعاء السحر، ۹۴.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۹۷.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۱/۱۲۷؛ آشتیانی، مقدمه کتاب مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه تألیف امامخمینی، ۱۲۰.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۳۵۵؛ امامخمینی، تقریرات، ۲/۱۳۹ و ۳/۳۶۷.
- ↑ ابنطاووس، بناء المقالة الفاطمیة فی نقض الرسالة العثمانیه، ۱۷۵؛ ذهبی، تذکرة الحفاظ، ۱/۷۵.
- ↑ نهج البلاغه، خ۱۷۲، ۲۴۹–۲۵۰؛ مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۲۵/۱۱۶.
- ↑ امامخمینی، التعادل و الترجیح، ۸۲؛ امامخمینی، جواهر الاصول، ۴/۵۰۳.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۴۱؛ امامخمینی، جواهر الاصول، ۴/۵۰۱.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۳۵؛ امامخمینی، البیع، ۳/۱۹.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۸۸.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۴۱.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۴.
- ↑ قمی، تفسیر القمی، ۲/۳۸۴.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۷۳.
- ↑ نهج البلاغه، خ۲، ۲۰–۲۱.
- ↑ مفید، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، ۶۹.
- ↑ طوسی، تلخیص الشافی، ۱/۱۴۳؛ حسنزاده آملی، ولایت تکوینی، ۱–۶۱؛ صافی گلپایگانی، ولایت تکوینی و ولایت تشریعی، ۸۶–۸۷.
- ↑ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۷۸؛ امامخمینی، ولایت فقیه، ۵۳.
- ↑ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۴۰.
- ↑ سبحانی، مفاهیم القرآن، ۱/۲۱.
- ↑ موسوی شفتی، الامامه، ۲۱۵؛ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۳/۲۸۰.
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۳۶.
- ↑ صدوق، من لایحضر، ۲/۶۱۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۲۸۶ و ۱۹/۱۸۰.
- ↑ امامخمینی، البیع، ۲/۶۳۶–۶۳۷.
- ↑ امامخمینی، ولایت فقیه، ۲۰–۲۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۲۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۲۲۸.
- ↑ امامخمینی، ولایت فقیه، ۷۷.
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۱۴۴.
- ↑ امامخمینی، ولایت فقیه، ۵۵.
- ↑ امامخمینی، ولایت فقیه، ۸۶.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۱۸ و ۲۱.
- ↑ امامخمینی، دعاء السحر، ۶۵؛ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۱۱۳–۱۱۴.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۳۳۵.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۷.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۷۷/۳۴۶–۳۴۷؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۳۳۰؛ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۸.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۲۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۳۵۰.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۶۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۴۴۱ و ۱۶/۱۹۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۳۱۸.
- ↑ واحدی، اسباب نزول القرآن، ۴۷۰؛ حسکانی، شواهد التنزیل، ۲/۳۹۴–۳۹۷؛ سیوطی، الدرر المنثور، ۶/۲۹۹.
- ↑ انسان، ۸.
- ↑ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۱۶؛ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۱۹۷.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۱۸۰–۱۸۱.
- ↑ برقی، المحاسن، ۱/۹۲؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۲۳۹.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۳۰/۴۳.
- ↑ ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، ۴/۱۷۳.
- ↑ قندوزی، ینابیع المودة لذوی القربی، ۱/۱۱۳، ۱۳۹ و ۴۷۴.
- ↑ نهج البلاغه، خ۲۳۲، ۳۴۹.
- ↑ شوری، ۲۳.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، ۲۷/۵۹۵؛ مظفر، عقائد الإمامیه، ۷۲–۷۳.
- ↑ زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، ۴/۲۱۹–۲۲۰.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۴۶۴.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۶۷.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۴۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۳۳۰.
- ↑ صانعی، همراه با آفتاب، ۹۹–۱۰۰.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۵۹.
- ↑ کلینی، الکافی، ۳/۱۳۱–۱۳۲.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۵۹–۴۶۰.
- ↑ نساء، ۵۹.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۲۸۶.
- ↑ مظفر، عقائد الإمامیه، ۶۹–۷۰.
- ↑ قندوزی، ینابیع المودة لذوی القربی، ۱/۳۴–۳۸.
- ↑ نهج البلاغه خ۹۶، ۱۳۲؛ ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۷/۵۸ و ۷۶.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۲۹/۲۲۳.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۸۰.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۶۸/۱۷۹.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۶۹–۵۷۰.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۱۰؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۷۰.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۷۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۹۴.
- ↑ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۶۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۴۲۱–۴۲۳ و ۲۰/۲۲۷.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۴۸.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۶۰۰.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۱۰.
- ↑ امامخمینی، البیع، ۲/۶۳۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۱.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۶۱؛ امامخمینی، امامخمینی، تعلیقه عروه، ۹؛ امامخمینی، ولایت فقیه، ۲۰–۲۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۲۲.
- ↑ امامخمینی، البیع، ۲/۶۷۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۲۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۴۵۲.
- ↑ طباطبایی، شیعه در اسلام، ۳۳.
- ↑ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۱۱۱؛ امامخمینی، استفتائات، ۱/۲۲.
- ↑ ملک، ۲۲.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۳۳.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۳۲–۵۳۳؛ امامخمینی، کشف اسرار، ۶۸–۷۰.
- ↑ توبه، ۱۱۹.
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۱۳۹.
- ↑ نحل، ۴۳.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۲/۲۵۹.
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۱۳۹؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۴؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۱۷.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۱۰۱.
- ↑ بقره، ۱۴۳.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۸۷–۲۸۸.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۹۲.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۸۷–۲۸۸.
- ↑ ملک، ۲۲.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۳۳–۵۳۴.
- ↑ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۲/۲۷۴.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۶۰.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۴۱۴.
- ↑ امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۸۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۴.
- ↑ حلی، کشف الیقین، ۳۲۲؛ ابنکثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۷/۱۸۷؛ متقی هندی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، ۱۲/۹۴–۹۵؛ قندوزی، ینابیع المودة لذوی القربی، ۱/۹۳.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۲۷/۳۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۴.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۸۵–۲۸۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۹.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۸۵–۲۸۶.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۴/۲۳۰–۲۳۱.
- ↑ آل کاشفالغطاء، اصل الشیعه واصولها، ۶۴–۶۵؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳/۱۳۰–۱۳۱.
- ↑ بنباز، مجموع فتاوی العلامة عبدالعزیزبنباز، ۲/۱۱۰–۱۱۲.
- ↑ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۶۷.
- ↑ امامخمینی، دعاء السحر، ۱۸.
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۳۰–۴۰.
- ↑ شاهآبادی، مصاحبه، ۴/۲۴۹.
- ↑ ابنتیمیه، زیارة القبور و الاستنجاء بالقبور، ۴–۱۵؛ محمدبنعبدالوهاب، کشف الشبهات فی التوحید، ۲۱–۲۲.
- ↑ فوزان، اعانة المستفید بشرح کتاب التوحید، ۱/۲۳۷.
- ↑ امین، کشف الارتیاب فی اتباع محمدبنعبدالوهاب، ۱۹۸؛ مالکی، مفاهیم یجب ان تصح، ۹۶–۹۸.
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۷۸.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۳۹.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۲۸؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۷۹.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۶۰۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۱۱۸.
- ↑ رحیمیان، در سایه آفتاب، ۳۷.
- ↑ رودسری، پرتوی از خورشید، ۶۷.
- ↑ رودسری، پرتوی از خورشید، ۳۳۸.
- ↑ رحیمیان، در سایه آفتاب، ۳۶.
- ↑ مرادینیا، امامخمینی و هیاتهای دینی مبارز، ۲۸۶–۲۸۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۲۶۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۷۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۱۳۵.
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۹۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۳۶۵.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۴۲–۴۴۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۶–۷.
- ↑ ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱/۱۹–۲۰؛ ابنطاووس، بناء المقالة الفاطمیة فی نقض الرسالة العثمانیه، ۲۱۴؛ میبدی، کشف الاسرار و عدة الابرار، ۱۰/۹۶.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۵۰/۳۱۱.
- ↑ امامخمینی، التعادل و الترجیح، ۸۲؛ امامخمینی، صحیفه، ۶/۳۶۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۴۴۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۲۰۹.
- ↑ ← حویزی، تفسیر نور الثقلین، ۱/۵.
- ↑ ذهبی، تذکرة الحفاظ، ۱/۲–۳.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۷۶.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۷۶؛ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۳۴۱.
- ↑ ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۱/۴۴؛ طباطبایی، شیعه در اسلام، ۳۷–۳۸.
- ↑ طباطبایی، شیعه در اسلام، ۳۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۱۸۰.
- ↑ امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۴۵.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۴۴/۳۸۱–۳۸۲؛ ۵۰/۸۰–۸۳ و ۹۹/۱۲۸–۱۲۹.
- ↑ طباطبایی، شیعه در اسلام، ۳۶.
- ↑ ذهبی، تذکرة الحفاظ، ۱/۱۲.
- ↑ صدوق، من لایحضر، ۲/۶۱۰–۶۱۲؛ ابنشعبه، تحف العقول فیما جاء من الحکم و المواعظ عن آلالرسول(ص)، ۲۴؛ طباطبایی، شیعه در اسلام، ۴۱.
- ↑ طباطبایی، شیعه در اسلام، ۴۱.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ۲/۱۷۹–۱۸۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۷.
- ↑ امامخمینی، ولایت فقیه، ۶۲.
- ↑ طباطبایی، شیعه در اسلام، ۴۵–۴۶؛ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۴/۴۵۳.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۱/۱۲۷.
- ↑ مظفر، عقائد الإمامیه، ۱۰۶–۱۱۰.
- ↑ مظفر، عقائد الإمامیه، ۱۱۵–۱۱۶.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۸۰؛ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۸۷.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۴۶/۱۳۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۱۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۳۶۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۳۳ و ۷/۲۷۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۴۴۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۶۷۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۲۷۰.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۷۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۶۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۳۴۱؛ امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۵۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۲ و ۱۰۰.
- ↑ جاحظ، البیان و التبیین، ۱/۲۵۴–۲۵۵؛ مسعودی، التنبیه و الإشراف، ۲۷۹.
- ↑ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۱/۲۵۱؛ مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۴۶/۱۶۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۰۰.
- ↑ احزاب، ۵۶.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۴۹۱–۱۹۵.
- ↑ ← رضوانی، شیعهشناسی و پاسخ به شبهات، ۱/۲۶۵–۲۷۱.
- ↑ ← حلی، تذکرة الفقهاء، ۴/۱۱۶.
- ↑ امامخمینی، توضیح المسائل، ۱۷۰–۱۷۱.
- ↑ ← سید مرتضی، مسائل الناصریات، ۲۲۹.
- ↑ بهایی عاملی، الحبل المتین فی أحکام الدین، ۲۴۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۳۳۳.
- ↑ امامخمینی، نجاة العباد، ۳۶۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۲۵۸.
- ↑ صدوق، مجموعه فتاوی، ۷۲.
- ↑ امامخمینی، نجاة العباد، ۱۵۶.
- ↑ امامخمینی، تحریر الوسیله، ۱/۴۰ و ۵۳.
- ↑ حکیم طباطبایی، مستمسک العروة الوثقی، ۳/۴۹؛ خویی، امامخمینی، توضیح المسائل، ۶۱.
- ↑ امامخمینی، نجاة العباد، ۳۰؛ امامخمینی، استفتائات، ۱/۷۳.
- ↑ امامخمینی، توضیح المسائل، ۱۴۴.
- ↑ امامخمینی، استفتائات، ۱/۱۱۵.
- ↑ امامخمینی، تعلیقه عروه، ۷۰۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۲ و ۵۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۳۴۳.
- ↑ امامخمینی، تعلیقه عروه، ۶۹۹–۷۰۰.
- ↑ امامخمینی، توضیح المسائل، ۴۸.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۴/۷۸؛ آملی، المقدمات، ۱۴۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۴۲۱ و ۴۲۳؛ امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۴۹.
- ↑ کاشانی، اصطلاحات الصوفیه، ۱۱۶.
- ↑ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۲۶.
- ↑ کاشانی، لطائف الاعلام، ۴۷۶–۴۷۷.
- ↑ امامخمینی، دعاء السحر، ۳۳.
- ↑ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۳۸–۴۷ و ۱۴۵–۱۴۷.
- ↑ امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۵۶؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۹۲.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۲۶/۱۴.
- ↑ دیلمی، ارشاد القلوب الی الصواب، ۲/۴۰۳.
- ↑ امامخمینی، امامخمینی، چهل حدیث، ۵۹۲.
- ↑ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۹۸–۱۹۹؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۶–۲۷؛ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۴۵.
- ↑ امامخمینی، دعاء السحر، ۱۵–۱۶؛ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۵۶.
- ↑ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۱/۲۶۲.
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۷۱.
- ↑ امامخمینی، دعاء السحر، ۷۶–۷۷.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۶–۴۸.
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۷۸.
- ↑ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۱/۲۶۲.
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۷۷.
- ↑ احسائی، عوالی اللئالی العزیزیة فی الاحادیث الدینیه، ۴/۱۲۴.
- ↑ امامخمینی، دعاء السحر، ۵۲، ۷۸.
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۷۵–۷۷.
- ↑ صدوق، التوحید، ۳۰۷؛ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۷۷.
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۷۵–۷۶.
- ↑ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۸۹.
- ↑ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۸۹–۹۰.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۵۸.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۲۷.
- ↑ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ۵/۷۱۴.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۲۹–۳۳۰.
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۱۸؛ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۶۲–۶۳.
- ↑ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۲/۲۷۶.
- ↑ امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۶۰–۶۱؛ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۸۹–۹۰.
- ↑ آملی، تفسیر المحیط، ۳/۲۵۰–۲۵۲.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۴۱.
- ↑ امامخمینی، دعاء السحر، ۲۷.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۴۱.
- ↑ امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۶۰–۶۹؛ امامخمینی، دعاء السحر، ۷–۸ و ۱۴۰–۱۴۷.
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۵۱.
- ↑ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۹۵–۹۶؛ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۸۹.
- ↑ قمشهای، مجموعه آثار آقامحمدرضا قمشهای، ۲۱۱.
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۸۹–۹۰.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۱۵/۲۸؛ قمی مشهدی، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، ۷/۴۵۳.
- ↑ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۵۹–۶۰.
- ↑ امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۵۶–۵۷.
- ↑ امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۱۰۹.
- ↑ امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۱۰۹.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۶۳.
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۸۲.
منابع
- قرآن کریم.
- آشتیانی، سیدجلالالدین، مقدمه کتاب مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه تألیف امامخمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ ششم، ۱۳۸۶ش.
- آقابزرگ طهرانی، محمدمحسن، الذریعة الی تصانیف الشیعه، بیروت، دارالاضواء، چاپ سوم، ۱۴۰۳ق.
- آل کاشفالغطاء، محمدحسین، اصل الشیعه واصولها، بیروت، اعلمی، چاپ اول، ۱۳۷۳ق.
- آل محسن، علی، مسائل خلافیه والرأی الحق فیها، بیجا، چاپ چهارم، ۱۴۲۲ق.
- آملی، سیدحیدر، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، تصحیح سیدمحسن موسوی تبریزی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ سوم، ۱۴۲۲ق.
- آملی، سیدحیدر، المقدمات من کتاب نص النصوص، تحقیق هانری کربن و عثمان یحیی، تهران، توس، چاپ دوم، ۱۳۶۷ش.
- ابنابیالحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
- ابناثیر، علیبنمحمد، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق.
- ابنتیمیه، احمدبنعبدالحلیم، زیارة القبور و الاستنجاء بالقبور، ریاض، الادارة العامة للطبع، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
- ابنشعبه حرانی، حسنبنعلی، تحف العقول فیما جاء من الحکم و المواعظ عن آلالرسول(ص)، تصحیح علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
- ابنشهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، تحقیق سیدهاشم رسولی محلاتی، قم، علامه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- ابنطاووس، سیداحمدبنموسی، بناء المقالة الفاطمیة فی نقض الرسالة العثمانیه، تحقیق علی عدنانی غریفی، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.
- ابنطاووس، سیدعلیبنموسی، سعد السعود للنفوس المنضود، قم، دارالذخائر، بیتا.
- ابنعربی، محیالدین، الفتوحات المکیه، بیروت، دار صادر، بیتا.
- ابنکثیر، اسماعیلبنعمر، تفسیر القرآن العظیم، تصحیح محمد حسین شمسالدین، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
- ابوالفتوح رازی، حسینبنعلی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، تحقیق محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، مشهد، آستان قدس رضوی، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.
- احسائی، ابنابیجمهور، عوالی اللئالی العزیزیة فی الاحادیث الدینیه، تحقیق مجتبی عراقی، قم، مؤسسه سیدالشهداء(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
- احمدبنحنبل، مسند الاماماحمدبنحنبل، بیروت، دارالصادر، بیتا.
- اربلی، علیبنعیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، بیروت، دارالاضواء، چاپ دوم، ۱۴۰۵ق.
- اسکافی، محمدبنعبدالله معتزلی، المعیار و الموازنه، تحقیق محمدباقر محمودی، چاپ اول، ۱۴۰۲ق.
- امامخمینی، سیدروحالله، امامخمینی، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، امامخمینی، الاجتهاد و التقلید، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۴ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، امامخمینی، استفتائات، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۲ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، امامخمینی، تحریر الوسیله، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، امامخمینی، التعادل و الترجیح، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ سوم، ۱۳۸۴ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، قم، پاسدار اسلام، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
- امامخمینی، سیدروحالله، التعلیقة علی العروة الوثقی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، التعلیقة علی الفوائد الرضویه، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تفسیر سوره حمد، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ یازدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تقریرات فلسفه امامخمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، جواهر الاصول، تقریر محمدحسن مرتضوی لنگرودی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ اول، ۱۴۲۳ق.
- امامخمینی، سیدروحالله، امامخمینی، جهاد اکبر، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ هجدهم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، رساله امامخمینی، توضیح المسائل، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ هفتم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، رساله نجاة العباد، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، سرّ الصلاة (معراج السالکین و صلاة العارفین)، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح امامخمینی، چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح امامخمینی، دعاء السحر، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۶ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، کتاب البیع، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، کتاب الطهاره، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، امامخمینی، کشف اسرار، تهران، محمد، بیتا.
- امامخمینی، سیدروحالله، مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ ششم، ۱۳۸۶ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، امامخمینی، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش.
- امین، سیدمحسن، کشف الارتیاب فی اتباع محمدبنعبدالوهاب، دارالکتاب الاسلامی، بیتا.
- بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، قم، بعثت، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.
- برقی، احمدبنمحمد، المحاسن، تحقیق جلالالدین محدث، قم، دارالکتب الاسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۷۱ق.
- بلاذری، احمدبنیحیی، انساب الاشراف، تحقیق محمد حمیدالله، مصر، دارالمعارف، ۱۹۵۹م.
- بنباز، مجموع فتاوی العلامة عبدالعزیزبنباز، موقع الرئاسة العامة للبحوث العلمیة و الافتاء.
- بهایی عاملی، محمدبنحسین، الحبل المتین فی أحکام الدین، چاپشده در رسائل شیخ بهایی، تحقیق مرتضی احمدیان، قم، بصیرتی، چاپ اول، ۱۳۹۰ق.
- بیضاوی، عبداللهبنعمر، انوار التنزیل و اسرار التأویل (تفسیر البیضاوی)، تحقیق محمد عبدالرحمن مرعشلی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
- تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، تصحیح عبدالرحمن عمیره، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- ثعالبی، عبدالرحمنبنمحمد، تفسیر ثعالبی معروف به الجوهر الحسان، تحقیق عادل محمد عبدالموجود، بیروت، داراحیاء التراث العربی، اول، ۱۴۱۸ق.
- جاحظ، عمروبنبحر، البیان و التبیین، بیروت، دار و مکتبه الهلال، چاپ اول، ۲۰۰۲م.
- جزائری، سیدنعمتالله، کشف الاسرار فی شرح الاستبصار، تحقیق سیدطیب موسوی جزائری، قم، دارالکتاب، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.
- حاکم نیشابوری، محمد، المستدرک علی الصحیحین، تحقیق یوسف عبدالرحمن مرعشلی، بیروت، دارالمعرفة، بیتا.
- حر عاملی، محمدبنحسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- حسکانی، عبیداللهبنعبدالله، شواهد التنزیل، تحقیق محمدباقر محمودی، تهران، وزارت فرهنگ وارشاداسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.
- حسنزاده آملی، حسن، ولایت تکوینی، قم، قیام، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- حکیم طباطبایی، سیدمحسن، مستمسک العروة الوثقی، قم، دارالتفسیر، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.
- حلی، علامه، حسنبنیوسف، تذکرة الفقهاء، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
- حلی، علامه، حسنبنیوسف، کشف الیقین فی فضایل امیرالمؤمنین(ع)، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.
- حمود، محمد جمیل، ابهی المداد فی شرح مؤتمر علماء البغداد، بیروت، اعلمی، چاپ اول، ۱۴۲۳ق.
- حویزی، عبدعلیبنجمعه، تفسیر نور الثقلین، تصحیح سیدهاشم رسولی محلاتی، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، ۱۴۱۵ق.
- خطیب بغدادی، احمدبنعلی، تاریخ بغداد، تحقیق مصطفی عبدالقادر، بیروت، دارالکتب العلمیه، طبع اول، ۱۴۱۷ق.
- خویی، سیدابوالقاسم، امامخمینی، توضیح المسائل، قم، مهر، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
- دهلوی، عبدالعزیز، مختصر التحفة الاثناعشریه، با تحقیق محبالدین خطیب، قاهره، المطبعه السلفیه، ۱۳۷۳ق.
- دیلمی، حسنبنمحمد، ارشاد القلوب الی الصواب، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
- ذهبی، شمسالدین، تذکرة الحفاظ، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا.
- راضی، حسین، سبیل النجاة فی تتمة المراجعات، بیروت، الجمعیة الاسلامیه، چاپ دوم، ۱۴۰۲ق.
- راغب اصفهانی، حسینبنمحمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان، بیروتدمشق، دارالقلمدارالشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
- رحیمیان، محمدحسن، در سایه آفتاب، تهران، حضور، چاپ هفتم، ۱۳۷۸ش.
- رضوانی، علیاصغر، شیعهشناسی و پاسخ به شبهات، تهران، مشعر، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- رودسری، حسین، پرتوی از خورشید، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، تحقیق مصطفی حسین احمد، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ سوم، ۱۴۰۷ق.
- سبحانی، جعفر، اهل البیت(ع)، قم، مؤسسه امامصادق(ع)، ۱۴۲۰ق.
- سبحانی، جعفر، مفاهیم القرآن، قم، مؤسسه امامصادق(ع)، چاپ چهارم، ۱۴۲۱ق.
- سبطبنجوزی، یوسف، تذکرة الخواص من الامهٔ من ذکر خصائص الائمه، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
- سید مرتضی، علمالهدی، علیبنحسین، الشافی فی الامامه، تحقیق سیدعبدالزهراء حسینی، تهران، مؤسسه امامصادق(ع)، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
- سید مرتضی، علمالهدی، المسائل الناصریات، تهران، رابطة الثقافة و العلاقات الإسلامیه، اول، ۱۴۱۷ق.
- سیوطی، جلالالدین، تاریخ الخلفاء، بیروت، بیتا.
- سیوطی، جلالالدین، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
- شاهآبادی، نصرالله، مصاحبه، چاپشده در پابهپای آفتاب، تدوین امیررضا ستوده، تهران، پنجره، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- شهاری صنعانی، علیبنعبدالله، بلوغ الارب و کنوز الذهب فی معرفه المذهب، تحقیق عبدالله احمد الحوثی، عمان، مؤسسه الامامزیدبنعلی، چاپ اول، ۱۴۲۳ق.
- صاحببنعباد، المحیط فی اللغه، تحقیق محمدحسن آل یاسین، بیروت، عالم الکتب، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
- صافی گلپایگانی، لطفالله، ولایت تکوینی و ولایت تشریعی، قم، مرکز نشر آیتالله صافی گلپایگانی، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- صانعی، یوسف، همراه با آفتاب، قم، میثم تمار، چاپ اول، ۱۳۸۷ ش.
- صدوق، محمدبنعلی، التوحید، تحقیق سیدهاشم حسینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۸ق.
- صدوق، محمدبنعلی، عیون اخبار الرضا(ع)، تحقیق سیدمهدی لاجوردی، تهران، جهان، چاپ اول، ۱۳۷۸ق.
- صدوق، محمدبنعلی، مجموعة فتاوی ابنبابویه، تصحیح عبدالرحیم بروجردی، قم، چاپ اول، بیتا.
- صدوق، محمدبنعلی، من لایحضره الفقیه، تحقیق علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق.
- صفار، محمدبنحسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد علیهم السلام، تصحیح میرزامحسن کوچهباغی، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، شیعه در اسلام، قم، بوستان کتاب، چاپ پنجم، ۱۳۸۸ش.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
- طبرسی، فضلبنحسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق سیدهاشم رسولی محلاتی و سیدفضلالله یزدی، تهران، ناصرخسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
- طبری، محمدبنجریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالمعرفه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
- طوسی، محمدبنحسن، الامالی، قم، دارالثقافه، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
- طوسی، محمدبنحسن، التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق احمد قصیر عاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- طوسی، محمدبنحسن، تلخیص الشافی، قم، المحبین، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
- فخر رازی، محمدبنعمر، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
- فراهیدی، خلیلبناحمد، کتاب العین، تحقیق مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
- فوزان، صالحبنعبدالله، اعانة المستفید بشرح کتاب التوحید، بیروت، الرساله، چاپ سوم، ۱۴۲۳ق.
- فیومی، احمدبنمحمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.
- قرطبی، محمدبناحمد، الجامع لاحکام القرآن، تهران، ناصرخسرو، چاپ اول، ۱۳۶۴ش.
- قزوینی، سیدمحمدکاظم، الشیعة فی عقائدهم و احکامهم، تحقیق ظاهر حسن جوهر، قم، نور وحی، چاپ پنجم، ۱۴۲۲ق.
- قمشهای، محمدرضا، مجموعه آثار آقامحمدرضا قمشهای، حکیم صهبا، تحقیق حامد ناجی اصفهانی و خلیل بهرامی، اصفهان، کانون پژوهش، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- قمی مشهدی، میرزامحمد، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، تهران، چاپ اول، ۱۳۶۸ش.
- قمی، علیبنابراهیم، تفسیر القمی، تصحیح سیدطیب موسوی جزایری، قم، دارالکتاب، چاپ سوم، ۱۳۶۳ش.
- قندوزی، سلیمانبنابراهیم، ینابیع المودة لذوی القربی، تحقیق سیدعلی جمال اشرف، قم، اسوه، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.
- کاشانی، عبدالرزاق، اصطلاحات الصوفیه، تصحیح مجید هادیزاده، تهران، حکمت، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
- کاشانی، عبدالرزاق، لطائف الاعلام فی اشارات اهل الالهام، تصحیح مجید هادیزاده، تهران، میراث مکتوب، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- ماتریدی، محمدبنمحمد، تأویلات اهل السنه (تفسیر الماتریدی)، تحقیق مجدی باسلوم، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۲۶ق.
- مالکی حسنی، محمد علوی، مفاهیم یجب ان تصح، قاهره، دار جوامع الکلم للطباعة و النشر و التوزیع، بیتا.
- متقی هندی، علاءالدین، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، تصحیح بکری حیانی و صفوة السقاء، بیروت، الرساله، چاپ پنجم، ۱۴۰۹ق.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
- محمدبنعبدالوهاب، کشف الشبهات فی التوحید، عربستان، وزارة الشئون الاسلامیه، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
- مرادینیا، محمدجواد، امامخمینی و هیاتهای دینی مبارز، تهران، مؤسسه تنظیم نشر و آثار امامخمینی، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- مرعشی، سیدشهابالدین، شرح ملحقات احقاق الحق، تألیف قاضی نورالله شوشتری، قم، ۱۳۷۷ق.
- مسعودی، علیبنحسین، التنبیه و الإشراف، تصحیح عبدالله اسماعیل الصاوی، قاهره، دارالصاوی، بیتا.
- مسلم نیشابوری، مسلمبنحجاج قشیری، صحیح مسلم، بیروت، دارالفکر، بیتا.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۳، تهران، صدرا، چاپ دهم، ۱۳۸۲ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۴، تهران، صدرا، چاپ ششم، ۱۳۸۰ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۴، تهران، صدرا، چاپ دهم، ۱۳۸۶ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۶، تهران، صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۸۰ش.
- مظفر، محمدرضا، عقائد الإمامیه، تحقیق حامد نجفی، قم، انصاریان، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
- مفید، محمدبنمحمد، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
- مقاتلبنسلیمان، ابوالحسن، تفسیر مقاتلبنسلیمان، تحقیق عبدالله محمود شحاته، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۳ق.
- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ بیست و ششم، ۱۳۸۶ش.
- مکارم شیرازی، ناصر، ولایت در قرآن، قم، نسل جوان، چاپ سوم، ۱۳۸۶ش.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، تفسیر القرآن الکریم، تصحیح محمد خواجوی، قم، بیدار، چاپ دوم، ۱۳۶۶ش.
- موسوی شفتی، سیداسدالله، الامامه، اصفهان، مکتبة حجةالاسلام شفتی، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.
- میبدی، رشیدالدین، کشف الاسرار و عدة الابرار، به کوشش علیاصغر حکمت، تهران، امیرکبیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۱ش.
- نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- واحدی، علیبناحمد، اسباب نزول القرآن، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.
- واعظزاده خراسانی، محمد، راههای تقریب مذاهب اسلامی و وحدت مسلمانان، مجله مطالعات اسلامی، شماره ۶۰، ۱۳۸۲ش.
- وشنوی، قوامالدین و محمد واعظزاده خراسانی، حدیث الثقلین، قم، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.
پیوند به بیرون
- سیدعباس رضوی-سیدعلی احمدی امیری، «اهل بیت(ع)»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص۴۶۱–۴۷۹.