اخلاق

از ویکی امام خمینی
(تغییرمسیر از اخلاق اسلامی)

اخلاق، دانش ملکات انسانی و چگونگی تهذیب صفات.

علم اخلاق از خُلق و ملکات نفسانی بحث و صفات و ملکات پسندیده و ناپسند انسان را توضیح و راه درمان آنها را بیان می‌کند.

امام‌خمینی علم اخلاق را علم به منجیات و مهلکات خُلقی و تربیت قلب و ریاضت آن و همچنین علم به کیفیت تحصیل فضایل و رهایی از رذایل و علم به مبادی و شرایط آنها می‌داند. و درباره اهمیت و ضرورت اخلاق بر این باور است که تمام مقاصد انبیا(ص) آن بوده که انسان را از زشتی‌ها و رذیلت‌های اخلاقی دور و با آداب نیکو آشنا سازند.

ایشان هدف از علم اخلاق را معالجه رذیلت‌های اخلاقی، تصفیه صفات، اصلاح قلب و رسیدن به معرفت حقیقی و تجلیات اسما و صفات می‌داند که مقدمه برای تهذیب نفوس است و در نهایت برای حاصل‌شدن مقصد بالاتر، یعنی توحید هستند.

رویکرد اخلاقی امام‌خمینی ائتلافی است و به همه منابع کسب معرفت اخلاقی (اعم از عقل، نقل و شهود) توجه دارد و رویکرد تلفیقی را کامل‌تر و نتایج علمی حاصل از به‌کارگیری آن را قابل اعتمادتر می‌داند.

امام‌خمینی علم اخلاق را در دو حوزه فردی و اجتماعی گسترده می‌داند و در حوزه فردی بیشتر به فردگرایی و بیان ملکات نفس توجه و در حوزه اجتماعی بیشتر رویکرد وظیفه‌گرایانه دارد.

اصول ملکات اخلاقی نزد امام‌خمینی عبارت‌اند از: قوه شهوت، قوه غضب، قوه علمیه، قوه عدالت و هر یک از این قوا، نقطه تعادل و دو نقطه افراط و تفریط دارند.

ایشان برای درمان رذایل روش‌هایی علمی چون؛ ریاضت، درمان با ضد، ایمان به توحید و  کسب محبت خداوند و عملی مانند تفکر ارائه کرده است.

معنای لغوی و اصطلاحی

اخلاق، جمع خُلْق به معنای شکل و صورت باطنی وجود آدمی است؛ چنان‌که خَلْق به صورت ظاهری انسان مربوط است.[۱] خُلق گاهی به معنای قوای غریزی فطری و طبیعی و گاهی به افعال صادر از آنها گفته می‌شود.[۲] در اصطلاح علم اخلاق، خُلق ملکه نفسانی است که به اقتضای آن، کارها به آسانی و بدون نیاز به تامل از انسان سر می‌زنند.[۳] علم اخلاق علمی است که از خُلق و ملکات نفسانی بحث می‌کند[۴] و علم به احوال قلب، یعنی صفات و ملکات پسندیده و ناپسند[۵] که انسان را به نجات، سعادت و قرب حق‌تعالی یا هلاکت و شقاوت می‌افکند و راه درمان آنها را بیان می‌کند.[۶]

امام‌خمینی خُلق را حالتی در نفس می‌داند که انسان را به عمل دعوت می‌کند و به واسطه ریاضت نفس، تفکر و تکرار به دست می‌آید.[۷] ایشان علم اخلاق را علم به منجیات و مهلکات خُلقی و تربیت قلب و ریاضت آن و همچنین علم به کیفیت تحصیل فضایل و رهایی از رذایل و علم به مبادی و شرایط آنها می‌داند.[۸]

پیشینه

بحث از اخلاق و اصول اخلاقی از دیرباز مد نظر بشر بوده است. در یونان باستان سوفسطائیان بر اساس مبنای شک و تردید، در ارزش هنجارهای اخلاقی تردید و ضرورت و کلی‌بودن قضایای اخلاقی را نفی می‌کردند و آنها را نسبی می‌دانستند.[۹] فیلسوفان یونان با این تفکر به‌شدت مخالفت کردند و مکتب اخلاقی خویش را بر بنیان حکمت و تعقل نهادند و بر ارزش معرفت و امکان شناخت و ثبات ارزش‌های اخلاقی تاکید کردند و دانایی را اصل و اساس فضیلت و ارزش و جهل و نادانی را سرمنشا ناهنجاری اخلاقی معرفی کردند[۱۰]؛ چنان‌که ارسطو بر اساس تعقل، اخلاق سعادت را بنیان نهاد و شرط اصلی دستیابی به فضیلت را در گرو حاکمیت عقل بر قوای نفس دانست و سرچشمه رذیلت‌ها را محکومیت و مغلوبیت عقل و اسارت آن در دست غضب و شهوت معرفی کرد[۱۱]؛ البته در کتاب‌های فلسفی، علوم به دو قسم حکمت نظری و عملی تقسیم شده‌اند و علم اخلاق یکی از شاخه‌های حکمت عملی معرفی و بررسی شده است.[۱۲] از کتاب‌های ارزشمندی که در آن زمان در زمینه اخلاق نوشته شد، اخلاق نیکوماخوس و اخلاق ادموس بود.[۱۳] این کتاب‌ها بعدها مورد توجه نویسندگان و شارحان واقع شدند.[۱۴]

هویت اخلاق در تمدن اسلامی ریشه در قرآن و سنت دارد و آیات و روایات فراوانی در این زمینه وجود دارد. قرآن کریم در معرفی آسیب‌های اخلاقی، به پیروی‌نکردن از عالمانی که در پیروی از هوای نفسانی، کلام الهی را تحریف می‌کنند، توصیه کرده است.[۱۵] توجه به مباحث اخلاقی اسلام و بحث از مفاد و مبانی آن در میان مسلمانان، به سده اول هجری به دورانی بر می‌گردد که مسائلی مانند «عدل الهی و معیار عدالت»، «معنا و ملاک حسن و قبح»، «رابطه اعتقاد و عمل» و «جبر و تفویض و نظریه امر بین الامرین»، ذهن مسلمانان را مشغول کرده بود.[۱۶] بعدها دانشمندان مسلمانان در نگارش اخلاق روایی کوشش‌های فراوانی کردند؛ ازجمله آنها تدوین کتاب شریف اصول کافی است که باب‌هایی از آن در مباحث اخلاق و مبانی آن بر محور روایت پیامبر اکرم(ص) و احادیث اهل بیت(ع) است.[۱۷] از سوی دیگر، برخی از صوفیه رویکردی اخلاقی که هویتی زهدگرایی داشت، مطرح کردند. بعدها میراث فرهنگی ارسطو بر باورهای عقلانی مسلمانان تاثیر گذاشت و مؤلفان اسلامی هر یک در حد توان خود از آثار ارسطو در تحریر اخلاق فلسفی استفاده کردند. از نخستین فیلسوفانی که از اخلاق ارسطویی نام برده، فارابی است[۱۸]؛ همچنین ابن‌مسکویه در آثار خود از آن نقل کرده است و اساس کتاب تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق او متاثر از اخلاق ارسطویی است.[۱۹] از دیگر دانشمندانی که اخلاق ارسطویی را دنبال کردند، خواجه‌نصیرالدین طوسی است. وی کتاب طهارة الاعراق ابن‌مسکویه را ترجمه و آن را با اضافاتی تالیف کرد.[۲۰] اگرچه بعدها ملامهدی نراقی نیز تلاش کرد روش تلفیقی از استدلال و اخبار را در اخلاق در پیش بگیرد، اما شاکله اصلی کتاب وی اخلاق استدلالی است که مبتنی بر حکمت عملی فیلسوفان پیشین است. وی با اقتباس از تهذیب الاخلاق ابن‌مسکویه، مباحث تجرد نفس و دلایل آن را بیان می‌کند و سپس بر اساس قوای سه‌گانه نفس، فضیلت‌ها و رذیلت‌های هر یک از آنها را به صورت مفصل توضیح می‌دهد.[۲۱]

آثار اخلاقی به چند دسته تقسیم می‌شوند:

  • اخلاق توصیفی که به شیوه تاریخی و جامعه‌شناختی به ارزش‌های اخلاقی جامعه خاص می‌پردازد[۲۲]؛
  • فلسفه اخلاق که بر اساس آن پیش‌فرض‌های اخلاق و مباحثی چون معناشناسی و نظام اخلاقی و معیار اخلاقی در آن بحث می‌شود[۲۳]؛
  • اخلاق تربیتی (اخلاق عملی) که به چگونگی تحصیل فضیلت و اجراکردن این فضیلت‌ها در خود و پرهیز از رذیلت‌های روحی و عملی از راه پرورش قوای درونی در مرحله عمل می‌پردازد و از این‌رو آسیب‌شناسی اخلاقی از وظایف این شاخه از پژوهش‌های اخلاقی است.[۲۴] فرق اخلاق عملی با اخلاق نظری در این است که اخلاق نظری به مباحثی علمی و فلسفی درباره نفس و تهذیب آن و تزکیه قوای ادراکی و تحریکی نفس می‌پردازد؛ اما اخلاق عملی برای اجراکردن اخلاق نظری در نفس است[۲۵]؛
  • علم اخلاق که به بررسی نظری فضیلت‌ها و رذیلت‌ها به معنای کلی آنها و معالجه برای تهذیب نفس می‌پردازد.[۲۶] علم اخلاق با تطبیق آن معیار بر ملکات نفسانی، مانند شجاعت، عفت، یا افعالی مانند وفای به عهد یا راستگویی به دست می‌آید.

علم اخلاق در غرب پیش از دوره رنسانس تحت تاثیر حاکمیت اندیشه کلیسای کاتولیک قرار داشت که بر مراکز علمی و فرهنگی تسلط یافت و اخلاق در آن بر اساس فلسفه ارسطویی بود که با کتاب مقدس تطبیق داده شده بود. پس از دوره رنسانس که پایان حاکمیت کلیسا و عقاید آن بود، در حقایق ارزش‌های اخلاقی تشکیک شد و این حقایق، اموری ذهنی و غیر واقعی برشمرده شدند.[۲۷] فیلسوفان غربی از آنجاکه قواعد اخلاقی را معیاری برای درستی و خطا نپذیرفتند، معیارهای گوناگونی پیشنهاد کردند که می‌توان آنها را به دو دسته تقسیم کرد: غایت‌انگارانه که به نتیجه عمل توجه دارند، نه به خود عمل و وظیفه‌گرایانه که به وظیفه و تکلیف فعلی توجه دارند.[۲۸]

امام‌خمینی با روش اخلاقی و نظام ارزشی خود که مبتنی بر موعظه، نصیحت و انذار است روش‌های اخلاقی دیگر را نقد کرده[۲۹] و در برخی موارد مسائل اخلاقی را به روش استدلالی و برهانی مطرح کرده است.[۳۰] ایشان در کتاب شرح چهل حدیث و شرح حدیث جنود عقل و جهل و در ضمن نامه‌های عرفانی خود، مباحث اخلاق عرفانی را مطرح کرده است و در آنها با دغدغه‌های اخلاقی به بحث از فضایل و رذایل اخلاقی پرداخته می‌شود، ولی طرح و بررسی موضوعات و حل و فصل آنها با رویکردی عرفانی انجام می‌شود. ایشان در این زمینه توانسته نمونه و الگویی مطرح کند و پیش از ایشان آن‌چنان به علم اخلاق عرفانی پرداخته نشده است.[۳۱]

جایگاه علم اخلاق

قرآن کریم تهذیب و تزکیه را یکی از اهداف بعثت پیامبر اسلام(ص) می‌داند.[۳۲] از این‌رو پیامبر اکرم(ص) یکی از اهداف بعثت خود را اتمام مکارم اخلاق معرفی می‌کند.[۳۳]

امام‌خمینی درباره اهمیت و ضرورت اخلاق بر این باور است که تمام مقاصد انبیا(ص) آن بوده است که انسان را از زشتی‌ها و رذیلت‌های اخلاقی دور و با آداب نیکو آشنا سازند.[۳۴] از این جهت علم اخلاق از علوم متداول در کتاب‌های الهی و سنت‌های انبیا(ع) است و در روایات از آن به فریضه عادله تعبیر شده است.[۳۵] ایشان با استفاده از روایاتی که علوم مفید را به سه قسم «آیات محکمه»، «فریضه عادله» و «سنت قائمه» تقسیم می‌کند، آیات محکمه را بر علوم عقلی و معارف الهی تطبیق می‌دهد و فریضه عادله را بر علم اخلاق که علم به تربیت قلوب و منجیات و مهلکات خلقیه است و سنت قائمه را بر علوم ظاهر، مانند علم فقه[۳۶]؛ زیرا اخلاق در حقیقت عدالت میان قوا و افراط و تفریط‌نکردن در آن است و فریضه‌بودن آن نیز در مقابل سنت، اشاره‌ای به تعبدی‌نبودن و امکان دسترسی عقل به آن است.[۳۷] ایشان تحصیل علم اخلاق را از ضروریات محصلان علوم دینی می‌داند تا نخست با تهذیب نفس و کسب ملکات فاضله، به اصلاح جامعه و تربیت آن بپردازند.[۳۸] به اعتقاد ایشان جامعه‌ای که در آن اصول و ارزش‌های اخلاقی حاکم نباشد، به سقوط و انحطاط کشیده می‌شود و ریشه همه جنگ‌ها فسادها و ظلم‌ها خودخواهی انسان و نبود تهذیب اخلاق است.[۳۹]

امام‌خمینی در پژوهش‌های اخلاقیِ خود به علم اخلاق و اخلاق تربیتی پرداخته است. ایشان در این زمینه اخلاق توصیفی و تاریخی را چندان مطلوب ارزیابی نمی‌کند و آن را نوعی نسخه‌نویسی می‌داند و معتقد است ورود در این امور انسان را از مقصد اصلی باز می‌دارد. ایشان بر این باور است که شخص پزشک باید کلامش حکم دوا را داشته باشد و بیماری روحی را درمان کند؛ در حالی‌که واردشدن به مباحثی مانند فلسفه اخلاق و تاریخ اخلاق که شامل قصه‌ها، حکایت‌ها و مثل‌هاست، دورشدن از مقصود اصلی است و کتاب اخلاقی باید بیانی موعظه‌ای باشد و نویسنده با انذار و بشارت و موعظه و نصیحت و تذکر و یادآوری هدف خود را در نفس مخاطب جایگزین کند.[۴۰]

در سخنان امام‌خمینی محور اخلاق بر اساس مفاهیم قرآنی و کلام معصومان(ع) است. ایشان ضمن استفاده از دستورالعمل‌ها و توصیه‌های سیر و سلوکی استادان فن، بر تجربه، مجاهده، ریاضت و تعبد نیز تکیه کرده است.[۴۱] ایشان نسخه اصلاح بیماری‌های نفسانی را بهره‌بردن از آموزه‌های شریعت می‌داند؛ زیرا شناخت سعادت و شقاوت و مصالح و مفاسد نفس انسان تنها برای خالق آن ممکن است.[۴۲]

امام‌خمینی که در طرح و ارائه مسائل اخلاقی و تربیتی، نگاهی جامع دارد، اسلام را دین جامع می‌داند و همچنان‌که انسان موجودی چندبُعدی است، ایشان در روش اخلاقی خود، به همه ابعاد وجودی انسان توجه کرده است[۴۳] و در درمان رذیلت‌های اخلاقی سعی کرده است ریشه مفاسد و انحراف‌های نفسی را بیان کند و در پی درمان ظاهری دردها نیست، بلکه در صدد راهیابی به ریشه ناهنجاری‌ها است؛ به همین‌جهت به افراد پیوسته توصیه می‌کند از خودخواهی و دنیادوستی دوری کنند.[۴۴]

موضوع و غایت علم اخلاق

موضوع علم اخلاق، نفس ناطقه انسان، قوای آن[۴۵] و شناخت صفات و ملکات خوب و بد اخلاقی[۴۶] است. برخی با توجه به برخورداری انسان از افعال اختیاری، موضوع علم اخلاق را اعمال اختیاری انسان شمرده‌اند.[۴۷] از سخنان امام‌خمینی برداشت می‌شود موضوع علم اخلاق، قلب و نفس و قوای نفس است.[۴۸] ایشان مباحث علم اخلاق را مربوط به تربیت قلب و پرورش آن، اعمال قلبی و علم به منجیات و مهلکات خلقی، چگونگی تحصیل محاسن اخلاق و دوری از رذایل آن می‌داند.[۴۹]

از نگاه اندیشمندان مسلمان، هدف علم اخلاق به طور کلی رسیدن به سعادت ابدی و خلاصی از شقاوت و عذاب است[۵۰] که در پرتو نزدیک‌شدن به باری‌تعالی محقق می‌شود.[۵۱] از نظر حکما، کمال انسان در حکمت و عدالت است و با توجه به اینکه قوه عاقله دارای دو جنبه نظری و عملی است، کمال در جنبه نظری، عقل بالفعل و در جنبه عملی، عدالت است.[۵۲] عرفا نیز کمال انسان را تقرب به خدا و اتصال به مبدا و اتصاف به صفات او می‌دانند.[۵۳] امام‌خمینی هدف از علم اخلاق را معالجه رذیلت‌های اخلاقی، تصفیه صفات، [۵۴] اصلاح قلب و رسیدن به سعادت روحانی و درجات بالای معنوی[۵۵] و رسیدن به معرفت حقیقی و تجلیات اسما و صفات[۵۶] می‌داند؛ البته علم به منجیات و مهلکات در علم اخلاق، مقدمه برای تهذیب نفوس است که آن نیز مقدمه برای حصول حقایق معارف و همه برای حاصل‌شدن مقصد بالاتر، یعنی توحید هستند.[۵۷]

مبانی علم اخلاق

علم اخلاق بر اساس هر گرایشی بر مبانی‌ای استوار است. مهمترین این مبانی از دیدگاه اسلام عبارتند از:

  • توحیدی‌بودن: نظام اخلاقی اسلام چنان‌که امام‌خمینی خاطرنشان کرده است، تنها بیان صفات پسندیده یا نفی صفات رذیله نیست، بلکه علم اخلاق مقدمه برای تهذیب نفس و آن نیز مقدمه برای رسیدن به معرفت و توحید است؛ زیرا با رذیلت‌های اخلاقی که حجاب قلب محسوب می‌شوند، انسان نمی‌تواند به مقصد اصلی که معرفت و توحید است، برسد[۵۸]؛ از این‌رو تهذیب اخلاق برای این است که انسانی الهی تربیت شود[۵۹] و به قرب الهی برسد[۶۰]؛ در غیر این صورت انسان از مرتبه حیوانیت عبور نکرده است و تنها درجاتی از سعادت حیوانی را کسب کرده است.[۶۱]
  • فطری‌بودن: قرآن کریم فطرت انسان را فطرتی الهی معرفی کرده است.[۶۲] از دیدگاه امام‌خمینی انسان بر اساس فطرت خود متوجه خیر و کمال است و از نقص و شرور تنفر دارد.[۶۳] ایشان در کتاب‌های اخلاقی خود با تحلیل رابطه فطرت با مقولات اخلاقی، در این زمینه نوآوری‌های مهمی را مطرح کرده است که خیر را لازمه فطرت مخموره و اضداد و مقابل آن را ناشی از فطرت محجوبه دانسته[۶۴] و معتقد است فطرت انسان بر استقامت و حبّ به خیر سرشته شده است؛ اما خود انسان به سبب مشغول‌شدن به کثرات و طبیعت، سبب حجاب بر فطرت خویش می‌شود.[۶۵] ایشان هر یک از کمال‌ها و رذیلت‌ها را از فطریاتی می‌داند که انسان در به‌فعلیت رساندن آن مختار است.[۶۶] (ببینید: فطرت)
  • اختیاری‌بودن: اندیشمندان اسلامی بر این نکته تاکید کرده‌اند که شکل‌گیری و تغییر خُلق امری اختیاری است؛ بنابراین حصول صفات نیکو و زشت امری اکتسابی است[۶۷]؛ ولی درباره اینکه اخلاق و ملکات نفسانی ذاتی و جبلی انسان است یا اکتسابی، چند نظر وجود دارد:
  1. رواقیان مردم را در طبع پاک و نیکوکار می‌دانند و معتقدند هر کسی دارای خلقی نیکوست؛ اما این خلق پاک بر اثر همنشینی با اشرار، به رذیلت تبدیل می‌شود که دیگر با تادیب هم اصلاح نخواهند شد.[۶۸]
  2. ابن‌مسکویه همانند ارسطو معتقد است اخلاق و صفات بد برای انسان ذاتی و طبیعی نیست و انسان‌ها قابلیت تغییر اخلاق و خصلت‌های خود را به‌سرعت یا کندی دارند.[۶۹]
  3. جالینوس قائل به نظری میانه است. او معتقد است برخی ذاتاً نیکوکار و برخی ذاتاً بدکارند.[۷۰]

امام‌خمینی با بیان کلام برخی علمای اخلاق بر اینکه اختلاف اخلاق و حالات افراد بر اساس مزاج و فطرت انسان است، [۷۱] بر این باور است که مراد از فطری‌بودن خلق آن نیست که ذاتی و غیر قابل تغییر است، بلکه تمام اخلاق ملکات نفسانی تا در این عالم ماده و حرکت و تغییر و تجدد هستند، قابل تغییرند و انسان می‌تواند تمام اخلاق و ملکات خود را به صفات مقابل آن تبدیل کند و دلیل این مدعا افزون بر برهان و تجربه، دعوت انبیا و شرایع حقه است.[۷۲]

  • عقلی‌بودن حسن و قبح افعال: بیشتر حکما و اندیشمندان اسلامی حسن و قبح افعال را عقلی می‌دانند و آن را از مدرکات عقل عملی می‌شمارند، مانند ادراک حسن عدل و قبح ظلم.[۷۳] برخی متکلمان اشعری کارکرد عقل عملی را قبول ندارند و معتقدند قبیح آن چیزی است که شارع از آن نهی کرده و حسن آن چیزی است که به آن امر کرده است.[۷۴] امام‌خمینی معتقد است بعضی ادراکات عقل عملی مانند ادراک حسن و قبح ذاتی افعال مانند حسن صدق و قبح کذب؛ البته این با قطع نظر از عوارض و عناوین عارض بر آنان است.[۷۵] از این‌رو ایشان در مباحث فقهی قائل است عقل در مواردی می‌تواند مصالح و مفاسد احکام را ادراک کند.[۷۶] (ببینید: عقل (۲))

رویکردهای اخلاقی

علمای اخلاق از رویکردهای اخلاقی مختلفی پیروی می‌کنند که ناشی از اختلاف در مبادی اخلاق و منابع استنباط احکام اخلاقی است، به گونه‌ای که این سبب اختلاف روش و شیوه اثبات گزاره‌های اخلاقی شده است. ازجمله این رویکردها عبارت‌اند از:

  • رویکرد عقلانی اخلاق: این رویکرد ریشه در مکتب اخلاقی ارسطو دارد که مبانی و مباحث خود را بر عقلانیت فلسفی بنا گذاشته است. ریشه این مکتب، معرفت قوای نفس و استدلال بر تجرد روح است.[۷۷] حکما در بیان فلسفه اخلاق از این مکتب پیروی کرده‌اند. در این روش انسان پس از شناخت خود و تجرد نفس و شناخت فضیلت‌ها و رذیلت‌ها، تربیت خود را آغاز می‌کند تا خود را به کمال حقیقی انسانی برساند.[۷۸]

امام‌خمینی این روش حکمای اخلاق را چندان مطلوب ارزیابی نمی‌کند و آن را نوعی تاریخ اخلاق و وصف فضیلت‌ها و شمردن رذیلت‌ها می‌داند[۷۹]؛ از این‌رو ایشان برخی کتاب‌های اخلاقی نظیر احیاء علوم الدین غزالی را نقد می‌کند؛ زیرا این کتاب افزون بر اینکه بر روایات ضعیف تکیه کرده و به نقل اقوال و سرگذشت صوفیان پرداخته واندیشه‌های سست و متناقض را در خود جای داده، در روش نیز با بیان فروعات اخلاقی فراوان و بی‌فایده و بیان تاریخ اخلاق و حکایات، تاثیر چندانی در تصفیه اخلاق و تهذیب باطن ندارد و انسان را از مقصد اصلی باز می‌دارد.[۸۰] ایشان با توصیه به تمسک به سیره انبیا(ع) و اولیای معصوم(ع) معتقد است باید آنان را اسوه خود قرار داد تا به سرمنزل مقصود رسید.[۸۱]

  • رویکرد اخلاق روایی: مکتب روایی از منبع فیض وحیانی و علم لدنی اهل بیت(ع) نشئت گرفته است و برخی معتقدند اگر دیگران چیزی از تاملات خویش از معرفت نفس گفته‌اند، کامل‌تر از آن نزد انبیا(ع) و اهل بیت(ع) است.[۸۲] امام‌خمینی نیز در تبیین این رویکرد اخلاقی بر این اعتقاد است که اهل بیت(ع) آنچه در ارشاد خلق بیان کرده‌اند، از سرچشمه کامل علم لدنی رسول اکرم(ص) است که از وحی الهی و علم ربانی است و از قیاسات و اختراعات و تصرفات شیطانی مبراست.[۸۳]
  • رویکرد اخلاق عرفانی: برخی عارفان مسلمان با تاکید بر کشف و شهود به عنوان منبع اصلی تحصیل معرفت، روش عرفانی را در بحث از فضیلت‌ها و رذیلت‌های اخلاقی و اثبات احکام آن پیش گرفتند و روش اخلاق عرفانی را پایه‌گذاری کردند.[۸۴] امام‌خمینی نیز در برخی مباحث اخلاقی این روش را دنبال کرده و مباحث اخلاقی را با مباحث عرفانی پیوند زده است.[۸۵]
  • رویکرد ائتلافی: دسته‌ای از عالمان اسلامی با ادغام رویکرد روایی و عقلانی و برخی نیز با افزودن رویکرد عرفانی، از رویکرد ائتلافی و تلفیقی پیروی کردند که ازجمله آنان فیض کاشانی در محجة البیضاء، نراقی در جامع السعادات و امام‌خمینی در شرح حدیث جنود عقل و جهل و شرح چهل حدیث است. آنان کوشیده‌اند بر منبع خاصی تاکید نکنند و امکانات همه منابع معرفتی (اعم از عقل، نقل و کشف) را در کسب معرفت اخلاقی به‌کار بگیرند. این گروه روشی مرکّب و تلفیقی را در اثبات احکام اخلاقی پیش گرفته‌اند.[۸۶]

رویکرد اخلاقی امام‌خمینی به هویت‌شناسی نظام باورها یا معرفت‌های بنیادین وی در مورد جهان و انسان بستگی دارد؛ بر این اساس هویت رویکرد اخلاقی ایشان، هویت توحیدی، قرآنی و نبوی(ص) است. ایشان بر اساس این رویکرد در برخی آثار خود شرح و تفصیل روایات را با معرفت عقلانی و فلسفی پیش برده و برخی احادیث را بر پایه مباحث عقلانی تفسیر کرده است[۸۷]؛ در مواضعی نیز میان سه امر تلفیق کرده است و افزون بر آموزه‌های قرآن کریم و روایات و معرفت فلسفی و عقلانی، از معرفت شهودی و دستورالعمل‌های سیر و سلوکیِ مبتنی بر تجربه، مجاهده و ریاضت از اخلاق عرفانی نیز بهره برده است. بر این اساس استناد امام‌خمینی به همه منابع کسب معرفت اخلاقی (اعم از عقل، نقل و شهود) و پرهیز از انحصارگرایی روش‌شناختی در مستندسازی آموزه‌های اخلاقی نشان می‌دهد که ایشان رویکرد تلفیقی را کامل‌تر و نتایج علمی حاصل از به‌کارگیری آن را قابل اعتمادتر می‌داند[۸۸]؛ برای نمونه ایشان در شرح نخستین حدیث در کتاب شرح چهل حدیث، بحث لزوم جهاد نفس را با استناد به برخی منابع روایی دیگر آغاز می‌کند.[۸۹] ایشان در فراز دیگری از شرح این حدیث، به منبع عقل (بدیهیات عقل عملی) استناد می‌کند و معتقد است ازجمله امور فطری که هر انسانی به آن حکم می‌کند، احترام به منعم است.[۹۰] ایشان در پایان سخن خود به هر سه منبع «عقل، نقل و شهود» استناد کرده و بر این باور است که اینها موعظه و خطابه نیست، بلکه نتیجه برهان حکمی حکمای بزرگ و کشف اصحاب ریاضت و اخبار صادقان و معصومان است.[۹۱]

گستره علم اخلاق

علم اخلاق در حوزه‌های مختلف کاربرد دارد، ازجمله:

  • اخلاق فردی: برخی صفات مربوط به صفاتی است که در رابطه انسان با خود و با خداوند مطرح می‌گردد. قرآن کریم در آیات فراوانی به این قسم از اخلاق اشاره کرده است، مانند پاکدامنی، [۹۲] اخلاص، [۹۳] خشوع و فروتنی، [۹۴] زهد.[۹۵] امام‌خمینی نیز در قسم اخلاق فردی به بسیاری از این صفات در کتاب‌های شرح حدیث جنود عقل و جهل و شرح چهل حدیث اشاره و آنها را تحلیل و بررسی کرده است.
  • اخلاق اجتماعی: برخی رفتارها به رابطه انسان با انسان‌های دیگر باز می‌گردد و رعایت‌نکردن برخی اصول اخلاقی ناهنجاری‌های اجتماعی ایجاد می‌کند. قرآن کریم در آیاتی به برخی از ناهنجاری‌ها و اخلاق نیکو اشاره کرده است؛ ناهنجاری‌ها مانند قتل، [۹۶] ربا، [۹۷] غش در معاملات[۹۸] و خیانت در امانت.[۹۹] اخلاق نیکو همچون وفای به عهد، [۱۰۰] اخوت[۱۰۱] و تعاون.[۱۰۲] امام‌خمینی برخی صفات را مؤثر بر اخلاق عمومی و روابط اجتماعی می‌داند که سبب صلاح و فساد جامعه می‌شوند.[۱۰۳] ایشان ازجمله صفات پسندیده اجتماعی را برادری،[۱۰۴] تعاون،[۱۰۵] خودباوری،[۱۰۶] رفق و مروت[۱۰۷] و عدالت‌خواهی[۱۰۸] می‌داند. از دیدگاه ایشان در نظام اخلاق اجتماعی، نه تنها فرد در قبال خویشتن و سعادت این دنیا و آخرت مسئول است، بلکه در برابر جامعه و حتی همنوعان مسئولیت دارد[۱۰۹] و انسان در حیات اجتماعی خود به حقیقت کمال انسانی دست نمی‌یابد مگر اینکه خویشتن را ملزم به تبعیت از حق و قوانین برآمده از بعثت انبیا(ع) سازد.[۱۱۰] (ببینید: پیامبران الهی)

ازجمله اخلاق اجتماعی، اخلاق سیاسی است. قرآن کریم و روایات به برخی رفتارهای اخلاقی سیاسی اشاره کرده‌اند، ازجمله مراعات پیمان‌های میان دولت‌ها، [۱۱۱] دوستی‌نکردن با کفار[۱۱۲] و مروت و آزادگی.[۱۱۳] از دیدگاه برخی (سیاست ماکیاولی) در سیاست، اخلاق معنا ندارد و سیاست به معنای خدعه، دروغگویی، چپاول و تزویر است.[۱۱۴] از دیدگاه امام‌خمینی سیاست در اسلام به معنای خدعه، تزویر و چپاول اموال و نفوس مردم نیست و این ربطی به اخلاق اسلامی ندارد و سیاستی شیطانی است، بلکه در اخلاق اسلامی هدایت مردم به سوی صلاح و سعادت، [۱۱۵] دفاع از محرومان و مستضعفان، [۱۱۶] (ببینید: سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران) حفظ عزت و شرافت[۱۱۷] و احترام متقابل، [۱۱۸] ازجمله اخلاق اسلامی در حوزه سیاست است.

از دیگر مصادیق اخلاق اجتماعی، اخلاق حاکمان و کارگزاران است. برخی صفات مربوط به حاکمان و رابطه آنان با رعیت و زیردستان و آراسته‌شدن به خلق‌های پسندیده است. قرآن کریم به برخی از این صفات اشاره کرده است، مانند مهرورزی[۱۱۹] و سعه صدر.[۱۲۰] در روایات نیز صفات کارگزاران اسلامی، مدارا با مردم، [۱۲۱] فروتنی و مهربانی[۱۲۲] و رعایت انصاف[۱۲۳] معرفی شده است. امام‌خمینی در آثار خود به برخی صفات کارگزاران اشاره کرده است، مانند ساده‌زیستی و مردمی‌بودن، [۱۲۴] اعتماد به نفس، [۱۲۵] انتقادپذیری[۱۲۶] و حمایت از محرومان و وابسته‌نبودن و دفاع‌نکردن از سرمایه‌داران.[۱۲۷] (ببینید: مسئولان و کارگزاران)

تفسیر اخلاقی امام‌خمینی در حوزه فردی بیشتر به فردگرایی و بیان ملکات نفس و بیان شاکله انسانی توجه دارد[۱۲۸] و در حوزه اجتماعی بیشتر رویکرد وظیفه‌گرایانه دارد؛ مانند مواضع مشهور ایشان در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران که بر اساس وظیفه و تکلیف الهی بوده است.[۱۲۹] (ببینید: جنگ تحمیلی)

اصول ملکات اخلاقی

علمای اخلاق در مورد اصول صفات و ملکات اخلاقی که فضیلت‌ها و رذیلت‌ها از آنها منشعب می‌شوند، اختلاف نظر دارند. برخی اصول اخلاق را در انسان چهار اصلِ شهوت، غضب، قوه علمیه و قوه عدالت می‌دانند[۱۳۰] و برخی آن را سه اصل می‌دانند و قوه عدالت را ازجمله قوا برنمی‌شمرند.[۱۳۱]

امام‌خمینی با بیان اصول اخلاقی و اختلاف آرا در این اصول، بر این باور است که این اصول عبارت‌اند از: قوه شهوت، قوه غضب، قوه علمیه، قوه عدالت و هر یک از این قوا، نقطه تعادل و دو نقطه افراط و تفریط دارند. اعتدال در این قوا، رشد فضایل انسانی و اخلاقی است.[۱۳۲] هر یک از این اصول بنا بر مقتضای خود عمل می‌کنند؛ چنان‌که شهوت مقتضی جلب ملایمات است؛ از این‌رو اگر انسان این قوه را مهار نکند، عالم را به فساد می‌کشاند؛ همچنان‌که قوه غضب و قوه خیال و شیطنت این‌گونه است و باید آن را مهار کرد.[۱۳۳]

بر این اساس هر یک از اصول یادشده به منزله دایره‌ای است که نقطه مرکز آن قوه اعتدال است. پس هرچه از این مرکز و حد اعتدال دور شود، از اعتدال دور گشته تا برسد به ضعیف‌ترین درجه آن؛ بنابراین میان آخرین نقطه ضعف و میان مرکز، نقاط و مراتب و درجاتی از طرف تفریط واقع می‌شود. همچنین است اگر از این مرکز و حد اعتدال به طرف بالا برود تا آن اندازه‌ای که از مرکز دور شود؛ یعنی آخرین مرتبه قوت، طرف افراط از حد اعتدال است؛ پس اصول اخلاق، ثمرات و فضایل این چهار مرکز و چهار قوه در حال اعتدال است که ریشه فضایل انسانی و اخلاقی‌اند و از آنجاکه هر قوه یک مرکز دارد که در دو طرف‌اش نهایت دوری از مرکزِ اعتدال است که منشا رذیلت‌ها است، اصول رذیلت‌ها و اوصاف هلاک‌کننده هشت عدد هستند.[۱۳۴]

امام‌خمینی نقاط اعتدال و افراط و تفریطِ این چهار اصل و قوه را تبیین کرده است:

  • قوه علمیه: حد اعتدال آن حکمت، طرف افراط آن جُربزه و طرف تفریط آن بُله نام دارد.[۱۳۵]
  • قوه غضبیه: حد اعتدال آن شجاعت است؛ یعنی قوه‌ای که تحت میزان عقل است و حرکت و سکون آن به اجازه عقل صورت می‌گیرد و این صفت شجاعت است. طرف افراط این قوه تهور است و طرف تفریط این قوه، جبن و ترس است.[۱۳۶]
  • قوه شهویه: این قوه حد اعتدالش عفت و طرف تفریط آن خمودی و طرف افراطش حرص، وقاحت و تبذیر است.[۱۳۷]
  • قوه عدلیه: این قوه نیز سه نقطه دارد. هرچند برخی آن را قوه و اصلی جداگانه نشمرده‌اند و آن را قوه تعدیل‌کننده آن سه قوه برشمرده‌اند، برخی دیگر آن را یک اصل می‌دانند[۱۳۸] که حد وسط آن عدالت، و افراط در آن ظلم و جور و تفریط در آن پذیرش ظلم است.[۱۳۹]

از دیدگاه امام‌خمینی اخلاق اسلامی بر دو رکن و عنصر اصلی استوار است که از ترکیب آن دو، اساس و رکن اخلاق الهی شکل می‌گیرد:

  • فطرت خداجویی و اعتدال که عامل ملکوتی و کمال انسان است (بُعد اثباتی)؛
  • نفی خودبینی و حبّ نفس که مانع تکامل انسان است. (بُعد سلبی) در رکن اول، امام‌خمینی بر این باور است که در مسائل خودسازی و اخلاق، اعتدال زیربنای ملکات اخلاقی است[۱۴۰] و ملاک ارزشمندی اعمال، جهت خداجویی آنهاست و اگر مقصدها الهی شد و غیر خدا از صفحه دل بیرون رفت، همه چیز به دست می‌آید[۱۴۱]؛ بر این اساس بُعد مثبت اخلاق و خودسازی بر اخلاص و قیام برای خدا تکیه دارد.[۱۴۲] در رکن دوم امام‌خمینی معتقد است آنچه مانع از رشد و تعالی انسان می‌شود و او را از تهذیب و تزکیه باز می‌دارند، خودبینی است[۱۴۳] و ریشه تمام رذیلت‌های اخلاقی حب نفس و حب دنیا و تمام گرفتاری‌ها از خودمحوری، خودگرایی و خودبینی آدمی است؛ زیرا بشر همه چیز را برای خود می‌خواهد و به مصالح و منافع دیگران نمی‌اندیشد.[۱۴۴] (ببینید: تکبر) ایشان اساس و ریشه دنیادوستی را نیز حب نفس می‌داند[۱۴۵] و معتقد است یکی از مظاهر حب نفس و شاخه‌های خودخواهیْ خصومت و اختلاف است. ایشان همواره بر این نکته تاکید می‌کند که اختلاف و تفرقه برخاسته از خودخواهی است.[۱۴۶] (ببینید: حب نفس و حب دنیا)

روش‌های درمان رذایل

از دیدگاه علمای اخلاق رذیلت‌های اخلاقی، همچون حسد، ریا و تکبر، سبب هلاکت افرادند و در صورتی که فرد به درمان آنها اقدام نکند، در نفس ریشه می‌دوانند و اصلاح آنها دشوار خواهد بود.[۱۴۷] امام‌خمینی که خود انسانی متخلق به اخلاق الهی بود، (ببینید: اخلاق و سیره امام‌خمینی) همچون دیگر اندیشمندان، روش‌هایی علمی و عملی برای درمان رذیلت‌های اخلاقی ارائه کرده است:

روش‌های عملی

ازجمله این روش‌ها این موارد است:

  • ریاضت: یکی از روش‌های اصلاح اخلاق ریاضت و مجاهده است و این نیاز به تحمل سختی‌ها در معالجه امراض قلبی دارد.[۱۴۸] امام‌خمینی نیز درمان برخی صفات رذیله را به درمان اصل و ریشه آنها که دنیادوستی و نفس‌دوستی است، می‌داند که این نیاز به زحمت و ریاضت بسیار دارد.[۱۴۹] (ببینید: حب نفس و حب دنیا) ایشان هدف و مقصد بعثت انبیا(ع) را تزکیه و خروج نفس از ظلمات به نور می‌داند و معتقد است پیامبران(ع) برای تربیت انسان آمده‌اند.[۱۵۰] ایشان در آموزه‌های اخلاقی خود بر این نکته اصرار می‌کند که پیگیری و ریاضت‌های فراگیر لازم است تا انسان در مبارزه با رذیلت‌های اخلاقی و جهاد اکبر با هوای نفسانی سربلند و پیروز گردد.[۱۵۱] (ببینید: تهذیب نفس)
  • درمان با ضد: پس از معرفت اسباب صفات رذیله و برطرف‌کردن آنها، مواظبت بر ضد هر یک از رذیلت‌ها لازم است تا نفس از افراط و تفریط به حد اعتدال باز گردد.[۱۵۲] امام‌خمینی نیز ازجمله درمان عملی رذیلت‌ها و صفات ناپسند را معالجه با ضد می‌داند؛ چنان‌که اگر کسی علاقه به مال و ثروت دارد، با انجام صدقات مستحب و واجب و گشاده‌دستی، صفت حب دنیا و بخل را از خود دور کند[۱۵۳] یا کسی که دارای صفت خمودی و سستی است، با ضد آن درمان کند و به حد اعتدال که شجاعت است برسد.[۱۵۴] (ببینید: عدالت (۱))
  • ایمان به توحید: برخی از صفات رذیله در انسان ناشی از ضعف ایمان است و اگر انسان حق‌تعالی را قادر مطلق بداند که عزت و عظمت و رزق افراد به دست اوست، صفاتی مانند حرص، حسد، تملق، کذب، ریا و سُمعه، ترس از غیر خداوند و امید به غیر او باقی نمی‌ماند. این روش که هم مربوط به شناخت و علم و هم به ایمان و عمل بر می‌گردد و مبنای آن توحید خالص است، روش مخصوص قرآن کریم است که در کتاب‌های آسمانی و تعالیم دیگر انبیا(ع) که در دست است، یافت می‌شود.[۱۵۵] امام‌خمینی نیز یکی از راه‌های تصفیه اخلاق و تحصیل اخلاص و صفا را توجه به سبب، فاعل حقیقی و توحید افعالی می‌داند و معتقد است کسی که حق‌تعالی را متصرف در امور ببیند، از ریا و جلب قلوبِ دیگران بی‌نیاز و از شرک و خودبینی خالی می‌شود[۱۵۶] (ببینید: توحید (۱)  و توحید (۲)) و در مقابل، بی‌نیازی، عزت نفس و اعتماد به حق‌تعالی جایگزین آن می‌شود[۱۵۷] (ببینید: توکل)؛ البته به اعتقاد ایشان علم توحید به‌تنهایی کافی برای اصلاح نفس و کسب ملکات پسندیده نیست. انسان باید قوه عملیه را در خود تقویت کند و توحید را به قلب برساند که در این صورت صفات رضا، تسلیم، طمانینه، توکل و یاس از آنچه در دست مردم است، به دنبال آن می‌آید.[۱۵۸] (ببینید: تهذیب نفس)
  • کسب محبت خداوند: عالمان اخلاق و تهذیب نفس یکی از راه‌های درمان رذیلت‌ها را تحصیل محبت خداوند می‌دانند و این محبت خود نتیجه معرفت است.[۱۵۹] امام‌خمینی با توجه به خلقت نظام هستی بر اساس عشق و محبت، رسیدن به مقصد و اصلاح نفس را از راه حبّ ذاتی و عشق جبلی در فطرت تمام موجودات می‌داند.[۱۶۰] (ببینید: محبت و عشق) ایشان این روش را روشی مناسب و سریع برای درمان برخی رذیلت‌های اخلاقی می‌شمارد[۱۶۱] و معتقد است سالک چون عاشقِ جمال و کمالِ محبوب است، هر آنچه غیر از دوست است، یک‌باره آنها را کنار می‌گذارد و بساط غیر را از صفحه قلب بر می‌چیند.[۱۶۲]

روش علمی

از دیدگاه علمای اخلاق از مهم‌ترین راه‌های علمی برای اصلاح صفات ناپسند و کسب صفات پسندیده، تفکر در مفاسد و عواقب این صفات است که گاهی سبب هلاکت و دشمنی الهی[۱۶۳] و قرارگرفتن در زمره کفار و حیوانات است.[۱۶۴] امام‌خمینی تفکر را یکی از راه‌های علمی درمان رذیلت‌های اخلاقی می‌داند؛ البته این در صورتی است که قلب انسان از زرق و برق دنیوی و حبّ آنها پر نشده باشد و چشم اعتبار و انصاف او باز باشد.[۱۶۵] ایشان تفکر در مفاسد و لوازم رذیلت‌های اخلاقی، ازجمله عذاب‌های اخروی و غضب خداوند را سبب اصلاح و تهذیب اخلاق می‌داند؛ همچنین تفکر در مفاسد دنیویِ صفات ناپسند، مانند حزن و اندوه در حسادت[۱۶۶] یا افعال ناهنجار در حال غضب[۱۶۷] یا رسوایی و افتادن از چشم مردم در صفت نفاق[۱۶۸] را سبب‌دوری کردن از این صفات می‌داند. ایشان تفکر را کلید گشوده‌شدن درهای معرفت‌ها و گنج کمال‌ها و علم‌ها می‌شمارد که مقدمه لازم برای سلوک راه انسانیت است[۱۶۹] (ببینید: تفکر)؛ چنان‌که ازجمله روش‌های علمی که انسان را در اصلاح نفس یاری می‌کند، موازنه است؛ به این معنا که انسان منافع و ضررهای هر یک از اخلاق فاسد و ملکات رذیله که ناشی از شهوت، غضب و واهمه است، بسنجد و ملاحظه کند که اگر این قوا تحت تصرف عقل یا شیطان واقع شدند، چه آثاری بر آنها بار می‌شود.[۱۷۰]

پانویس

  1. راغب، مفردات، ۲۹۷؛ زبیدی، تاج العروس، ۱۳/۱۲۴؛ دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۶/۸۷۱۱.
  2. راغب، الذریعه، ۱۱۳-۱۱۴.
  3. ابن‌مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ۱۱۵؛ مدنی، ریاض السالکین، ۳/۲۹۹.
  4. طباطبایی، المیزان، ۱/۳۷۰.
  5. فیض کاشانی، الحقائق، ۱۹.
  6. نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۷.
  7. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۵۱۰.
  8. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۸۷.
  9. ← کاپلستون، تاریخ فلسفه، ۱/۹۹-۱۰۴.
  10. کاپلستون، تاریخ فلسفه، ۱/۲۴۹.
  11. بارتلمی، مقدمه کتاب علم الاخلاق الی نیقوماخوس، ۱/۹۶.
  12. شهرزوری، رسائل الشجرة الالهیة، ۱/۴۷۶-۴۷۷.
  13. کاپلستون، تاریخ فلسفه، ۱/۳۱۱-۳۱۶.
  14. ابن‌ندیم، کتاب الفهرست، ۳۱۲؛ قاضی‌صاعد، ۲۶۹.
  15. بقره، ۷۵؛ ← ایزدپناه، درآمدی بر مبانی، ۱۶۲-۱۶۳.
  16. مطهری، مجموعه آثار، ۱/۴۱-۴۲ و ۶/۶۳۹.
  17. کلینی، الکافی، ۲/۶۳۵-۶۷۴.
  18. فارابی، الجمع بین رای الحکیمین، ۹۵.
  19. ابن‌مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ۱۱۸.
  20. خواجه‌نصیر، اخلاق ناصری، ۵-۶.
  21. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۳۷.
  22. فرانکنا، فلسفه اخلاق، ۲۵.
  23. مطهری، مجموعه آثار، ۲۲/۲۸۸-۲۸۹ و ۵۷۶.
  24. جوادی آملی، ادب قضا، ۵۴؛ جوادی آملی، تسنیم، ۲۴/۱۱۴.
  25. جوادی آملی، تحریر تمهید القواعد، ۱۳-۱۴.
  26. نراقی، ملااحمد، معراج السعاده، ۳۲.
  27. استیس، دین و نگرش نوین، ۱۷۰-۱۷۲.
  28. فرانکنا، فلسفه اخلاق، ۴۵-۴۷.
  29. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۱-۱۳؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۹۵.
  30. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۳۳۸-۳۴۰.
  31. یزدان‌پناه، فروغ معرفت، ۱/۲۲۸-۲۲۹.
  32. جمعه، ۲.
  33. طبرسی، مجمع البیان، ۱۰/۵۰۰؛ مجلسی، بحار الانوار، ۱۶/۲۱۰؛ امام‌خمینی، جهاد اکبر، ۲۴.
  34. امام‌خمینی، جهاد اکبر، ۱۱-۱۲ و ۲۴.
  35. کلینی، الکافی، ۱/۳۲.
  36. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۸۷.
  37. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۹۲.
  38. امام‌خمینی، جهاد اکبر، ۱۱-۱۲.
  39. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۶/۱۶۲.
  40. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۱-۱۳.
  41. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۴، ۱۰ و ۱۶.
  42. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۰۰.
  43. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۱۳۰-۱۳۱.
  44. ← امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۵۵؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۱.
  45. جوادی آملی، مبادی اخلاق، ۲۱.
  46. طباطبایی، المیزان، ۱/۳۷۱.
  47. مغنیه، فلسفه اخلاق در اسلام، ۲۳.
  48. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۵ و ۵۲۷.
  49. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۸۷.
  50. نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۴۱.
  51. فیض کاشانی، الحقائق، ۱۹.
  52. مطهری، مجموعه آثار، ۷/۲۳۵ و ۱۳/۷۱۳.
  53. ابن‌عربی، تفسیر ابن‌عربی، ۱/۱۴۹؛ قونوی، النصوص، ۱۰۱.
  54. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۲.
  55. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۵۲۷.
  56. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۵۷.
  57. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۰-۱۱.
  58. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۰.
  59. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۴۲.
  60. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۹۲.
  61. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۸۳-۴۸۴؛ جوادی آملی، صورت و سیرت، ۷۷.
  62. روم، ۳۰.
  63. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۳۲-۳۳؛ امام‌خمینی، حدیث جنود، ۷۹.
  64. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۷۷-۲۷۹.
  65. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۴۵۰.
  66. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۶۸.
  67. فارابی، سعادت، ۴۵-۴۶.
  68. ← ابن‌مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ۱۱۶.
  69. ابن‌مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ۱۱۶؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۵۵.
  70. ← ابن‌مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ۱۱۷.
  71. اخوان‌الصفاء، رسائل اخوان الصفاء، ۱/۲۹۹.
  72. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۵۱۰؛ امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۷۵.
  73. قاضی‌عبدالجبار، المغنی، ۱۳/۳۵۱؛ حلی، الباب الحادی عشر، ۲۵.
  74. تفتازانی، شرح المقاصد، ۴/۲۸۴؛ جرجانی، شرح المواقف، ۸/۱۸۱-۱۸۶.
  75. امام‌خمینی، مکاسب، ۲/۱۱۲-۱۱۴.
  76. امام‌خمینی، مکاسب، ۱/۲۵۱؛ امام‌خمینی، البیع، ۳/۵۸۸.
  77. ابن‌مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ۸۵؛ خواجه‌نصیر، اخلاق ناصری، ۱۵-۲۲.
  78. ابن‌مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ۹۱-۹۹؛ غزالی، احیاء علوم الدین، ۸/۱۱۰.
  79. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۱-۱۳.
  80. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۲-۱۳؛ امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۳۶۰-۳۶۱.
  81. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۴۳.
  82. آملی، جامع الاسرار، ۶۸.
  83. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۵.
  84. ← یزدان‌پناه، فروغ معرفت، ۱/۲۸۸.
  85. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۰۹؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۹۶.
  86. ← شبّر، عبدالله، الاخلاق؛ فیض کاشانی، ملامحسن، الحقائق فی محاسن الاخلاق؛ نراقی، ملامهدی، جامع السعادات.
  87. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۱-۲۲.
  88. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۶-۱۸، ۳۶۲ و ۴۵۷.
  89. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۴.
  90. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۰.
  91. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۶.
  92. نساء، ۶.
  93. زمر، ۲.
  94. حدید، ۱۶.
  95. طه، ۱۳۱.
  96. نساء، ۹۲.
  97. بقره، ۲۷۸.
  98. مطففین، ۱-۳.
  99. انفال، ۲۷.
  100. اسراء، ۳۴.
  101. حجرات، ۱۰.
  102. مائده، ۲.
  103. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۳۹۵.
  104. امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۳۳.
  105. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۲۷۲.
  106. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۱۱۶.
  107. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۳۴۰.
  108. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۳۲۱.
  109. امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۴۷۶.
  110. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۳۲۶-۳۲۷.
  111. توبه، ۱۲.
  112. مائده، ۵۱.
  113. مجلسی، بحار الانوار، ۴۵/۵۱.
  114. ← فاستر، خداوندان اندیشه سیاسی، ۱/۵۲۷؛ ← مطهری، مجموعه آثار، ۷/۳۸۳ و ۲۲/۲۶۴.
  115. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۴۳۱-۴۳۲.
  116. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۴۱.
  117. امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۲۰۰.
  118. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۵۱۵.
  119. آل عمران، ۱۵۹.
  120. انشراح، ۱.
  121. کلینی، الکافی، ۲/۱۱۷.
  122. نهج البلاغه، ن۲۷، ۴۰۰.
  123. نهج البلاغه، ن۵۳، ۴۵۴.
  124. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۴۲۹.
  125. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۱۸۹.
  126. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۰.
  127. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۴۱.
  128. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۸، ۱۹۶ و ۵۱۰-۵۱۱.
  129. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۴.
  130. غزالی، الاربعین، ۱۱۶؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۹۶؛ ← امام‌خمینی، تقریرات ۳/۳۵۴.
  131. ابن‌مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ۹۶-۹۷.
  132. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۳۵۴-۳۵۷.
  133. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۳۵۴-۳۵۵.
  134. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۳۵۶-۳۵۷.
  135. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۳۵۷-۳۵۸.
  136. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۳۵۸-۳۵۹.
  137. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۳۵۹.
  138. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۳۶۰.
  139. نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۱۰۰.
  140. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۴۵؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۵۰۹.
  141. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۱۶۶؛ ۶/۳۱۱ و ۱۳/۴۶۱.
  142. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۳۷۸ و ۱۶/۱۹۶-۱۹۷.
  143. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۳۱.
  144. امام‌خمینی، تفسیر حمد، ۱۲۱-۱۲۲؛ امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۰۸.
  145. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۱۹۴ و ۱۶/۱۶۲.
  146. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۲۱۴-۲۱۵.
  147. نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۸۰.
  148. غزالی، احیاء علوم الدین، ۸/۱۱۰.
  149. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۵۴.
  150. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۳۲۴.
  151. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۷۷ و ۲۱/۳۲۴.
  152. غزالی، الاربعین، ۱۱۰؛ فیض کاشانی، الحقائق، ۷۸.
  153. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۵۰-۵۱.
  154. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۳۵.
  155. طباطبایی، المیزان، ۱/۳۵۸-۳۵۹.
  156. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۷۱-۱۷۲.
  157. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۲۰.
  158. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۷۳.
  159. کاشانی، مصباح الهدایة، ۲۰۸؛ مدنی، ریاض السالکین، ۲/۲۵۴-۲۵۶.
  160. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۸۸.
  161. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۱۳-۱۱۴.
  162. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۳۸.
  163. نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۲۳۳.
  164. غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۵/۷۰.
  165. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۹۳.
  166. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۱۰.
  167. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۳۸.
  168. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۵۸.
  169. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۹۱.
  170. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۸.

منابع

  • قرآن کریم.
  • آملی، سیدحیدر، جامع الاسرار و منبع الانوار، تحقیق‌هانری کربن و عثمان یحیی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۸ش.
  • ابن‌عربی، محی‌الدین، تفسیر ابن‌عربی، تحقیق سمیر مصطفی رباب، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
  • ابن‌مسکویه، احمد، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، تحقیق عماد هلالی، قم، طلیعه نور، چاپ اول، ۱۴۲۶ق.
  • ابن‌ندیم، محمدبن‌اسحاق، کتاب الفهرست، ترجمه محمدرضا تجدید، تهران، امیرکبیر، چاپ سوم، ۱۳۶۶ش.
  • اخوان‌الصفاء، رسائل اخوان الصفاء و خلان الوفاء، بیروت، دارالاسلامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
  • استیس، والتر ترنس، دین و نگرش نوین، ترجمه احمدرضا جلیلی، تهران، حکمت، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تفسیر سوره حمد، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ یازدهم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تقریرات فلسفه امام‌خمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، جهاد اکبر، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ هجدهم، ۱۳۸۷ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، الطلب و الاراده، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ چهارم، ۱۳۸۷ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، المکاسب المحرمه، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، کتاب البیع، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • ایزدپناه، عباس، درآمدی بر مبانی، آثار و اندیشه‌های امام‌خمینی، تهران عروج، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
  • بارتلمی، مقدمه کتاب علم الاخلاق الی نیقوماخوس، سانت هیلیر، مقدمه کتاب علم الاخلاق الی نیقوماخوس، ترجمه احمد لطفی سید، بیروت، دار صادر، چاپ اول، ۱۳۴۳ق.
  • تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، تصحیح عبدالرحمن عمیره، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
  • جرجانی، سیدشریف، شرح المواقف، تصحیح بدرالدین نعسانی، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۳۲۵ق.
  • جوادی آملی، عبدالله، ادب قضا در اسلام، قم، اسراء، چاپ سوم، ۱۳۹۱ش.
  • جوادی آملی، عبدالله، تحریر تمهید القواعد، تهران، نشر الزهرا(س)، چاپ اول، ۱۳۷۲ش.
  • جوادی آملی، عبدالله، تسنیم، تحقیق علی اسلامی، قم، اسراء، چاپ هشتم، ۱۳۸۸ش.
  • جوادی آملی، عبدالله، صورت و سیرت انسان در قرآن، قم، اسراء، چاپ دوم، ۱۳۸۱ش.
  • جوادی آملی، عبدالله، مبادی اخلاق در قرآن، تحقیق حسین شفیعی، مصاحبه، قم، اسراء، چاپ ششم، ۱۳۸۷ش.
  • حلی، علامه، حسن‌بن‌یوسف، الباب الحادی عشر، تحقیق مهدی محقق، تهران، مطالعات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۵ش.
  • خواجه‌نصیر طوسی، محمدبن‌محمد، اخلاق ناصری، تهران، علمیه اسلامیه، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
  • دهخدا، لغتنامه دهخدا، علی‌اکبر، لغتنامه دهخدا، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
  • راغب اصفهانی، حسین‌بن‌محمد، الذریعة الی مکارم الشریعه، تحقیق ابوالیزید العجمی، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
  • راغب اصفهانی، حسین‌بن‌محمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان، بیروت-دمشق، دارالقلم-دارالشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
  • زبیدی، سیدمحمدمرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، تصحیح علی هلالی و علی شیری، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
  • شهرزوری، شمس‌الدین، رسائل الشجرة الالهیة فی علوم الحقائق الربانیه، تهران، تحقیق نجفقلی حبیبی، مؤسسه حکمت و فلسفه ایران، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
  • طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
  • طبرسی، فضل‌بن‌حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق سیدهاشم رسولی محلاتی و سیدفضل‌الله یزدی، تهران، ناصرخسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
  • غزالی، ابوحامد، احیاء علوم الدین، تحقیق عبدالرحیم‌بن‌حسین عراقی، بیروت، دارالکتاب العربی، بی‌تا.
  • غزالی، ابوحامد، الاربعین فی اصول الدین، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
  • فارابی، ابونصر، الجمع بین رای الحکیمین، تحقیق البیر نصری نادر، تهران، نشر الزهراء(س)، چاپ دوم، ۱۴۰۵ق.
  • غزالی، ابوحامد، سعادت از نگاه فارابی، ترجمه کتاب تحصیل السعادة و التنبیه علی سبیل السعاده، ترجمه علی‌اکبر جابری مقدم، قم، دارالهدی، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
  • فاستر، ف. مایکل، خداوندان اندیشه سیاسی، ترجمه جواد شیخ‌الاسلامی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ دوم، ۱۳۷۷ش.
  • فرانکنا، ویلیام کی، فلسفه اخلاق، ترجمه‌هادی صادقی، قم، طه، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
  • فیض کاشانی، ملامحسن، الحقائق فی محاسن الاخلاق، تحقیق محسن عقیل، دارالکتاب الاسلامی، چاپ دوم، ۱۴۲۳ق.
  • فیض کاشانی، ملامحسن، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، تصحیح علی‌اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۷ق.
  • قاضی‌صاعد، التعریف بطبقات الامم، تصحیح غلامرضا جمشیدنژاد، تهران، میراث مکتوب، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
  • قاضی‌عبدالجبار همدانی، ابوالحسن، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، تحقیق جورج قنواتی، قاهره، دارالمصریه، ۱۹۶۵م.
  • قونوی، صدرالدین، النصوص، تصحیح سیدجلال‌الدین آشتیانی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ اول، ۱۳۷۱ش.
  • کاپلستون، تاریخ فلسفه، فردریک، تاریخ فلسفه، یونان و روم، ترجمه سیدجلال‌الدین مجتبوی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ چهارم، ۱۳۸۰ش.
  • کاشانی، عزالدین، مصباح الهدایة و مفتاح الکفایه، تصحیح جلال‌الدین همایی، تهران، هما، چاپ چهارم، ۱۳۷۲ش.
  • کلینی، محمدبن‌یعقوب، الکافی، تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
  • مدنی، سیدعلی‌خان، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیدالساجدین(ع)، تصحیح سیدمحسن حسینی امینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱، تهران، صدرا، چاپ دهم، ۱۳۸۰ش.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۶، تهران، صدرا، چاپ هشتم، ۱۳۷۰ش.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۷، تهران، صدرا، چاپ دهم، ۱۳۸۷ش.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۳، تهران، صدرا، چاپ هشتم، ۱۳۸۶ش.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۲، تهران، صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
  • مغنیه، محمدجواد، فلسفه اخلاق در اسلام، ترجمه عبدالحسین صافی، قم، دارالکتاب الاسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
  • نراقی، ملااحمد، معراج السعاده، تحقیق محمد نقدی، قم، هجرت، چاپ ششم، ۱۳۷۸ش.
  • نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، تصحیح سیدمحمد کلانتر، بیروت، اعلمی، چاپ چهارم، بی‌تا.
  • نهج البلاغه، ترجمه سیدجمال‌الدین دین‌پرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • یزدان‌پناه، سیدیدالله، فروغ معرفت در اسرار خلافت و ولایت، تدوین سعید هلالیان، تهران، عروج، چاپ اول، ۱۳۹۵ش.

پیوند به بیرون