امامخمینی
شناسنامه | |
---|---|
نام کامل | سید روح الله موسوی مصطفوی خمینی |
لقب | امام خمینی |
نسب | امام کاظم(ع) |
زادروز | ۱ مهر ۱۲۸۱ش/ ۲۰ جمادیالثانی ۱۳۲۰ق |
شهر تولد | خمین |
کشور تولد | ایران |
تاریخ درگذشت | ۱۳ خرداد ۱۳۶۸ش/ ۲۸ شوال ۱۴۰۹ق |
شهر درگذشت | تهران |
کشور درگذشت | ایران |
آرامگاه | بهشت زهرای تهران-حرم امام خمینی |
نام همسر | خدیجه ثقفی |
فرزندان | مصطفی، علی، احمد |
خویشاوند سرشناس | مصطفی (فرزند)، احمد (فرزند)، سید مرتضی پسندیده (برادر) |
دین | اسلام |
مذهب | شیعه |
اطلاعات سیاسی | |
پستها | رهبری نظام جمهوری اسلامی ایران - مرجع تقلید |
اطلاعات علمی و مذهبی | |
اساتید | عبدالکریم حائری، میرزا جواد ملکی تبریزی، محمدعلی شاهآبادی |
شاگردان | مرتضی مطهری، سید علی خامنهای، سید محمد حسینی بهشتی، اکبر هاشمی رفسنجانی، حسینعلی منتظری، مجتبی تهرانی، عبدالله جوادی آملی، یوسف صانعی، حسین نوری همدانی |
وبگاه رسمی | پایگاه رسمی نشر اندیشه های بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران |
امامخمینی، زندگی، شخصیت، اندیشه و عمل.
مقدمه
شخصیت جامع ـ امامخمینی از یک سو برخاسته از دهها سال تلاش علمی و اجتهادی واندیشهورزی در ابعاد اسلام و علوم مختلف عقلی و نقلی است و از سوی دیگر ریشه در تهذیب نفس و سلوک عرفانی و دستیابی به حقایق هستی و دین، از راه سیر عملی دارد. آنچه بر این جامعیت افزوده، تجربه عمری دراز، ارتباطات گسترده و رهبری نهضت اسلامی تا انقلاب و از انقلاب تا پیروزی و دوران دهساله پس از پیروزی با همه رویدادهای تلخ و شیرین آن بوده است. شخصیتی که از نگاه زندگی شخصی، الگویی مثالزدنی در تاریخ است، از نگاه اندیشهورزی، مکتبی بزرگ و پرلایه از دانشهای عقلی و نقلی است، و از چشمانداز عمل و نقشآفرینی در جامعه و تاریخ، یک رهبر دینی بزرگ است؛ ازهمینرو کاربرد لقب «امام» برای ایشان در ۸ آبان ۱۳۵۶، با استقبال عمومی مردم روبهرو شد؛ کاربردی که بیسابقه نبود و پیش از این تاریخ هم در برخی سندها آمده است. ( (ببینید: رهبری))
تبیین و تفسیر چنین شخصیتی به مطالعه دستکم یک قرن تاریخ، در کنار شناخت صدها شخصیت که در پیوند با او بودهاند و صدها اثر علمی که به دست او یا درباره او نگاشته شده است، نیازمند است و بیشک سخنگفتن از چنین شخصیتی، حتی در سطح و حجم یک دانشنامه بزرگ کاری آسان نیست. در دانشنامه امامخمینی تلاش شده است تا افزون بر شناساندن خاندان، زندگی خانوادگی، تحصیل و تدریس، آثار و شاگردان، مراتب فقاهت و مرجعیت و سیره اخلاقی و رفتاری امامخمینی، به تبیین اندیشهها و دیدگاههای قرآنی و تفسیری، کلامی، فلسفی، اخلاقی و تربیتی، عرفانی، اصولی، حدیثی و رجالی، فقهی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی این شخصیت پرداخته شود و گزارشی از تاریخ مبارزات سیاسی و رهبری نهضت اسلامی و پیروزی آن، برپایی نظام اسلامی و هدایت آن در طول ده سال رهبری امامخمینی به دست داده شود؛ نیز مواضع ایشان در برابر گروهها و جریانهای مختلف فکری و سیاسی، نهادها و سازمانهای مختلف، شخصیتهای مختلف علمی، دینی، فرهنگی، سیاسی و مسئولان و کارگزاران نظام اسلامی بیان شود و آنچه درباره ایشان در قالبهای مختلف گفتاری و نوشتاری منتشر شده گزارش گردد و شرحی نیز از بیماری و ارتحال ایشان بیاید. آنچه در اینجا به عنوان نخستین مدخل دانشنامه امامخمینی، به صورت جداگانه و با شیوه متفاوت از سایر مدخلها آمده، گزیدهای در اندازه ـ چهار درصد از محتوای مقالههای دانشنامه است که با عطف توجه به مسائل مهمتر و گزینش آنچه به صورت مستقیم پیوند با امامخمینی دارد، نگاشته و تدوین شده است؛ با این هدف که نمایی کلی و اجمالی از زندگی، شخصیت، اندیشه و عمل امامخمینی را که در مقالههای دانشنامه به تفصیل آمده، نشان دهد و خواننده بتواند با مطالعه آن، افزون بر آگاهی از شاکله کلی محتوای دانشنامه، از نزدیک با مدخلهای آن آشنا گردد؛ نیز کسانی که مجال مطالعه همه مقالهها را ندارند، امکان مطالعه گزیدهای کلی را داشته باشند و با ارجاعهایی که صورت گرفته است، در صورت نیاز به مقاله مورد نظر مراجعه کنند؛ از این رو، ویژگی این مدخل از نظر شیوه بیان و گزارش مطالب و مباحث این است که به جای ذکر مستندهای مطالب، همه آنها به مقالههای مربوط در اصل دانشنامه پیوند داده شده است. این مدخل که در سنجش با سایر مقالههای دانشنامه، بسی طولانی است، در ۳۰ محور کلی تدوین شده است؛ اما از آنجا که گزینش و نگارش مطالب تنها بر اساس مقالههای موجود دانشنامه امامخمینی بوده است و یکی از اصول این کار، دادن ساختاری کلی و استفاده از سرفصلهای کلی و جزئی بر پایه همین مقالهها بوده است، ممکن است برخی سرفصلها از نگاه چینش و پیکرهبندی مطالب، چندان دقیق و جامع، نباشد؛ اما عذر این کاستی همین محدودیت و حداکثر تلاش برای گزارش از همه مقالهها و مطالب بوده است. در گزینش و نگارش این مدخل، این افراد مشارکت داشتهاند:
- محمدصادق مزینانی: «خاندان، زندگی خانوادگی»، «تحصیل و تدریس»، «آثار و شاگردان»، «فقاهت و مرجعیت» و «سیره اخلاقی و رفتاری»؛
- باقر صاحبی: «اندیشههای قرآنی و تفسیری»، «اندیشههای کلامی»، «اندیشههای فلسفی»، «اندیشههای اخلاقی و تربیتی»، «اندیشههای عرفانی» و «شخصیتهای علمی گذشته»؛
- پروینسادات قوامی: «اندیشههای فرهنگی»، «اندیشههای اجتماعی»، «اندیشههای سیاسی»، ـ «شخصیتهای دینی و علمی معاصر»، «شخصیتهای سیاسی معاصر» و «شخصیتهای انقلاب و نظام» و خلاصهسازی نهایی همه مدخل؛
- مهدی پورحسین: «مبارزات سیاسی و رهبری نهضت»، «اوجگیری نهضت و پیروزی»، «برپایی نظام اسلامی»، «رهبری انقلاب و نظام اسلامی»، «جنگ تحمیلی عراق علیه ایران»، «گروهها و جریانها»، «نهادها و سازمانها»، «بیماری، رحلت و خاکسپاری» و «تبیین و بزرگداشت شخصیت و اندیشه»؛
- سیدضیاء مرتضوی: «اندیشههای اصولی»، «اندیشههای حدیثی و رجالی» و «اندیشههای فقهی» و نهاییسازی همه بخشهای این مدخل.
خاندان
امامخمینی با نام شناسنامهای «سیدروحالله مصطفوی» در ۱۸ یا ۲۰ جمادیالثانی ۱۳۲۰ق برابر با ۲۹ یا ۳۱ شهریور ۱۲۸۱ش، در شهر خمین به دنیا آمد. در شناسنامه ایشان که سال ۱۳۰۴ صادر شده است، تولد ۱۲۷۹ و بدون ذکر روز و ماه آمده است که همانند بسیاری از شناسنامهها که در آن دوره صادر میشد، است و دقیق نیست. خاندان امامخمینی از خانوادههای اصیل در خمین و اطراف آن بودهاند. بسیاری از بزرگان این خاندان از علمای دین بوده و زندگی آنان از راه کشاورزی میگذشته است. پدر ایشان سیدمصطفی و مادر، هاجر آغاخانم نام داشتند و هر دو از خاندانی شناختهشده به شمار میروند. ( (ببینید: خانواده امامخمینی))
خاندان پدری
نسب نیاکان امامخمینی به امام هفتم، حضرت موسیبنجعفر(ع) میرسد و بیشتر آنان از مردان فاضل و مبلغ دین بودهاند که گاه در این راه به شهادت رسیدهاند؛ اما به دلیل کمبود منابع، بیان خصوصیات زندگی همه آنان شدنی نیست و تنها به برخی از موارد اشاره میشود:
پدر
پدر امامخمینی سیدمصطفی مجتهد کمرهای فرزند سیداحمد در ۲۹ رجب ۱۲۷۸ق/ ۲۹ بهمن ۱۲۴۱ش در محله رازی خمین زاده شد. وی پس از تحصیل در زادگاهش و اصفهان به نجف رفت و به درجه اجتهاد رسید. سپس به خمین بازگشت و مرجع امور دینی مردم شد. او ملقب به «فخرالمجتهدین» بود و در زادگاه خود در کنار فعالیتهای تبلیغی و اجتماعی و درس و بحث، کشاورزی و باغداری میکرد. وی با مردم رفتاری کریمانه داشت، با بزرگان منطقه و تهران و سران قاجار ارتباط داشت و در برابر تعدیات والیان و اشرار و یاغیان میایستاد. اقتدار و شیوه زندگی او دشمنی اربابان منطقه و سرانجام شهادت او را در پی داشت. قاتلان او دو تن از خانهای آن منطقه به نامهای جعفرقلیخان و رضاقلیسلطان بودند. امامخمینی هنگام شهادت پدر، کودکی ششماهه بود. با پیگیریهای صاحبهخانم، خواهر سیدمصطفی، به همراه همسرش هاجر و عموی همسرش فضلالله رجایی، جعفرقلیخان در چهارم ربیعالاول ۱۳۲۳ق در میدان توپخانه تهران قصاص شد، اما رضاقلی پیش از بازداشت مرده بود. امامخمینی در برخی نوشتهها، خود را «ابنالشهید» نامیده است. ( (ببینید: خانواده امامخمینی و خمین))
نسب
برخی نسب امامخمینی را از سوی پدر چنین برشمردهاند: سیدروحالله فرزند سیدمصطفی، فرزند سیداحمد، فرزند سیددینعلیشاه، فرزند سیدصفدر، فرزند سیدامیرالدین، فرزند سیدحسن، فرزند سیدیحیی، فرزند سیدعبدالهادی، فرزند سیدنوروز شهید، فرزند سیدحسن، فرزند سیدعبدالغنی، فرزند سیدمحمد جبل عاملی، فرزند سیدحیدر موسوی صفوی نیشابوری از نسل سیدحمزه، فرزند امامموسیبنجعفر(ع). وضع اجداد امامخمینی تا سیددینعلیشاه اجمالاً روشن است؛ اما روشن نیست که دینعلیشاه هندی بوده یا از ایران به هند رفته است. برادر امامخمینی، سیدمرتضی پسندیده یادآور شده جد اعلای وی در هندوستان ساکن بوده است و از نام پدریِ او و نیز برادران و خواهرانش اطلاعی در دست نیست. وی از علمای کشمیر بوده و در همان جا نیز به شهادت رسیده است؛ ولی به نقل برخی دیگر، سیددینعلیشاه اصالتاً نیشابوری بوده که در قرن سیزدهم هجری به کشمیر هجرت کرده است. بر اساس گزارش دیگر، سیدشرفالدین موسوی معروف به بلبلشاه (م۷۲۷)، از اجداد امامخمینی، نخستین شخص از این خاندان بلکه نخستین نفر از آلابیطالب بود که در قرن هشتم وارد کشمیر شد. ( (ببینید: اجداد امامخمینی))
عمو و عمهها
امامخمینی یک عمو و سه عمه داشت: سیدآقا (سیدمرتضی) عموی امامخمینی، حدود سالهای ۱۲۸۷/ ۱۲۸۸ق، در جوانی در حدود ۲۲ یا ۲۳ سالگی، پیش از ازدواج درگذشت. عمههای امامخمینی عبارت بودند از: «سلطانخانم» که با کریمخان از مردم خمین ازدواج کرد و ثمره آن چهار فرزند بود. «آغابانوخانم» که با شکرالله از مردم خمین ازدواج کرد و پس از فوت شوهر، با آخوند ملامحمدجواد کمرهای از علمای خمین ازدواج کرد و از این ازدواج صاحب سه پسر شد. «صاحبهخانم» که با شکراللهخان از ایل بربرود ازدواج کرد و پس از فوت وی به همسری شوهرِ خواهر متوفای خود، آغابانوخانم، ملامحمدجواد کمرهای درآمد. وی بانویی شایسته بود و پس از شهادت برادرش سیدمصطفی، به همراههاجرخانم برای قصاص قاتل تلاش کرد. از وی فرزندی بر جای نماند. ( (ببینید: خانواده امامخمینی))
خاندان مادری
در این بخش به خاندان مادری امامخمینی اشاره میشود:
مادر
مادر امامخمینی، هاجر آغاخانم، دختر میرزااحمد مجتهد خوانساری از عالمان پارسای خمین، میان سالهای ۱۲۸۵-۱۲۸۸ق، در خمین زاده شد. حدود سال ۱۳۰۰ق، با سیدمصطفی ازدواج کرد. وی زنی پارسا و پرهیزکار بود و پس از شهادت همسرش به تربیت و مراقبت از فرزندان خود پرداخت. هاجرآغاخانم در سال ۱۳۳۷ق در خمین درگذشت و با انتقال پیکر وی به قم در صحن امامزاده احمد در محله خاکفرج قم به خاک سپرده شد. ( (ببینید: خانواده امامخمینی))
اجداد مادری
نیای مادری امامخمینی تا جایی که تاریخ نشان میدهد، خاندانی اصیل، پارسا، مردمدار و در ترویج دین سرآمد مردم روزگار خود بودهاند:
- «میرزااحمد»، جد نخست مادری امامخمینی، معروف به حاجآخوند، فرزند ملاحسین خوانساری است. وی در حدود نیمه قرن سیزدهم قمری در خمین متولد شد و پس از آموختن علوم دینی نزد پدر و دیگر استادان، در شمار روحانیان درآمد. وی که به علم و پرهیزکاری شهره بود، به جای پدرش در مسجد جامع شهر نماز جماعت میخواند و به طلاب نیز درس میداد.
- «ملاحسین خوانساری» جد اعلای مادری امامخمینی و فرزند ملامحمد اسماعیل است که در سال ۱۲۱۰ق از خوانسار به خمین هجرت کرده بود. وی از علمای فاضل خمین بود و در مسجد جامع شهر اقامه جماعت میکرد و در خمین درگذشت.
- «ملاحیدر خوانساری» جد ملاحسین، از شاگردان سیدمحمدباقر میرداماد، از علمای دوره صفویه و از استادان حکمت بوده است. ( (ببینید: اجداد امامخمینی))
داییها
امامخمینی چهار دایی داشته است و برخی از آنان در شکلگیری شخصیت ایشان نقش داشتهاند:
- «میرزامحمدمهدی احمدی»، دایی بزرگ امامخمینی است و خواهرزادگان وی ازجمله امامخمینی به او احترام میگذاشتند و او به گردن امامخمینی حق استادی داشت. وی به جای پدر خود در خمین نماز جماعت میخواند. فرزندش علیاصغر احمدی از حامیان امامخمینی و وکیل ایشان در امور حسبه و اخذ وجوه شرعی بود. ( (ببینید: استادان امامخمینی))
- «میرزاعبدالحسین احمدی» دایی دوم امامخمینی است که عالمی اجتماعی و از مخالفان مشروطه بود و یک بار برای مقابله با حاکم ستمگر خمین، در حرم عبدالعظیم حسنی، در شهر ری بست نشست. سیدمرتضی پسندیده از ایشان به عنوان نخستین نماینده خمین در مجلس شورای ملی یاد کرده است.
- «میرزازینالعابدین» دایی دیگر امامخمینی است که او نیز روحانی و محل رجوع مردم برای پاسخ به مسائل شرعی و رفع اختلاف و انجام معاملات بوده و دستی نیز در سیاست داشته است. وی در سال ۱۳۳۲ درگذشت و در صحن امامزاده ابوطالب خمین به خاک سپرده شد.
- «آقاحبیبالله» آخرین دایی امامخمینی است که دارای تحصیلات عربی، ادب فارسی و علوم شرعی بود. وی سردفتر ازدواج و میان مردم محترم بود و با نام ملاحبیبالله شناخته میشد. نوادهاش محمدمهدی در تظاهرات و درگیریهای مردم انقلابی خمین با ماموران رژیم پهلوی در سال ۱۳۵۷ به شهادت رسید. ( (ببینید: خانواده امامخمینی))
خالهها
امامخمینی دو خاله داشته است که از مادر ایشان کوچکتر بودند:
- «خدیجهسلطان» که در ۲۵ ذیحجه ۱۳۱۲ق به همسری اسدالله سرهنگ از تیره دالانی درآمد.
- «ربابسلطان»، خاله کوچک که در ۲۷ شعبان ۱۳۱۶ق به همسری میرزاباقرخان مستوفی درآمد. یکی از پسرهای ربابسلطان حسنخان مستوفی است که همبازی و همشاگردی امامخمینی بوده است. ( (ببینید: خانواده امامخمینی))
برادران و خواهران
امامخمینی از پدر و مادرش، سیدمصطفی و هاجر احمدی، پنج خواهر و برادر داشت که زندگی اجتماعی برخی از آنان روشن و زوایای زندگی برخی دیگر پنهان است:
- «مولود آغاخانم»، دختر بزرگ خانواده، در ۱۸ جمادیالثانی ۱۳۰۵ق/ ۱۲۶۶ش در نجف زاده شد. وی با پسرعمه خود میرزارضا نجفی، فرزند ملامحمدجواد ازدواج کرد. او در ۲۴ رجب ۱۳۴۳ق/ ۲۹ بهمن ۱۳۰۳ به علت بیماری درگذشت و در امامزاده احمد، واقع در خاکفرج قم، کنار قبر مادر و عمه خود دفن شد.
- «فاطمهخانم» متولد شوّال ۱۳۱۲ق/ ۱۲۷۳ش که با باقر، پسر شمسالعلما از سادات امامزاده یوجان ازدواج کرد. از فرزندان و تاریخ درگذشت وی اطلاعی در دست نیست.
- «سیدمرتضی پسندیده»، سومین فرزند سیدمصطفی، در ۱۷ شوّال ۱۳۱۳ق/ ۱۲۷۵ش در خمین زاده شد. او در ۲۷سالگی با دختر غلامحسینخان جلاللشگر به نام همدم هندی ازدواج کرد. حاصل این ازدواج، دو پسر و سه دختر بود. پسندیده که وکیل تامالاختیار امامخمینی بود در ۲۳ آبان ۱۳۷۵ از دنیا رفت و در مسجد بالاسر حرم فاطمه معصومه(س) به خاک سپرده شد.. ( (ببینید: سیدمرتضی پسندیده))
- «سیدنورالدین هندی»، چهارمین فرزند سیدمصطفی در ۲۷ رمضان ۱۳۱۵ق/ ۱۲۷۶ش در خمین زاده شد و پس از تحصیلات اولیه در زادگاه خود، در سال ۱۳۶۷ق/۱۳۲۶ش در مدرسه ملاعبدالله اصفهان به درس ادامه داد. وی در سال ۱۳۴۰ق ازدواج کرد که ثمره آن یک پسر و دو دختر بود. هندی با زنی دیگر از خانواده مستوفی خمین نیز ازدواج کرد که از این ازدواج هم چهار پسر و یک دختر داشت. وی با کشاورزی زندگی میگذراند و در دورهای نیز ریاست دادگستری خمین را بر عهده داشت. رضاشاه پهلوی وی را به دلیل ارتباط نزدیک با بختیاریها، از ایلات قدرتمند مخالف پهلوی، تحت پیگرد قرار داد و در سال ۱۳۰۳ مدتی در تهران بازداشت شد. بعدها بهناگزیر دادگستری را ترک کرد و به عنوان وکیل دادگستری در تهران مشغول به کار شد و تا آخر عمر در این شغل ماند.
هندی در تیر ۱۳۵۵ در بیمارستانی در لندن از دنیا رفت و پیکر وی به ایران منتقل و در قبرستان باغبهشت قم دفن شد. ماموران ساواک از ترس مطرحشدن نام امامخمینی به بازماندگان اجازه نوشتن آگهی تسلیت و مجلس ختم مناسب وی ندادند و تنها مجلسی مختصر در قم و خمین برگزار شد. امامخمینی نیز در مسجد شیخ انصاری نجف برای وی مراسم ختم برگزار کرد. امامخمینی پس از پیروزی انقلاب بر سر قبر وی حاضر شده است.
- «آغازادهخانم» متولد ۱۳۱۸ق/ ۱۲۷۹ش، با میرزاباقرخان مستوفی در ۱۵ ذیقعده ۱۳۳۱ق ازدواج کرد که ثمره آن چهار فرزند بود. ( (ببینید: خانواده امامخمینی))
خانواده
امامخمینی تنها یک بار ازدواج کرده و از همسر خود دارای هشت فرزند شده است:
همسر
همسر امامخمینی خدیجه ثقفی معروف به «قدس ایران»، دختر میرزامحمد ثقفی تهرانی، در سال ۱۲۹۲، در تهران زاده شد. وی استعدادی ذاتی و حافظهای نیرومند داشت و به تحصیل دانش علاقهمند بود. امامخمینی به وی علاقه داشت و به او احترام میگذاشت. او افزون بر امور جاری خانه و تربیت فرزندان، همراه امامخمینی در دشواریهای دوران مبارزه و تبعید حرکت کرد. ثقفی در ماههای پایانی زندگی بیمار شد و در اول فروردین ۱۳۸۸ درگذشت و در حرم امامخمینی، نزدیک قبر ایشان به خاک سپرده شد. ( (ببینید: خدیجه ثقفی و خانواده امامخمینی))
فرزندان
- سیدمصطفی در ۲۱رجب ۱۳۴۹ق/ آذر ۱۳۰۹ش زاده شد. او از پانزدهسالگی وارد حوزه علمیه شد و در ۲۷ سالگی به درجه اجتهاد رسید. وی با معصومه حائری، دختر مرتضی حائری یزدی فرزند استادِ امامخمینی، ( (ببینید: عبدالکریم حائری)) ازدواج کرد و ثمره آن سه فرزند است. سیدمصطفی خمینی از آغاز نهضت اسلامی در مبارزه علیه رژیم پهلوی و در دوران تبعید در ترکیه و عراق همراه امامخمینی بود. او در اول آبان ۱۳۵۶ به گونه مشکوک در نجف اشرف درگذشت و در حرم امیرالمؤمنین علی(ع) دفن شد. ( (ببینید: سیدمصطفی خمینی))
- سیدعلی فرزند دوم در سال ۱۳۱۲ به دنیا آمد و در سهسالگی به نوعی بیماری نخاع مبتلا شد و درگذشت.
- صدیقه در تیر ۱۳۱۵ در قم به دنیا آمد و در سال ۱۳۳۰ با شهابالدین اشراقی ازدواج کرد. اشراقی از فضلای حوزه و معتمد و وکیل تامالاختیار امامخمینی پس از تبعید به عراق بود و از همراهان و مبارزان پیش از انقلاب اسلامی به شمار میآمد. وی در سال ۱۳۶۰ بر اثر سکته مغزی از دنیا رفت و در حرم فاطمه معصومه(س) به خاک سپرده شد. ( (ببینید: شهابالدین اشراقی)) ثمره ازدواج صدیقه و اشراقی چهار فرزند دختر و سه فرزند پسر است. ( (ببینید: خانواده امامخمینی))
- فریده در سال ۱۳۱۷ در قم به دنیا آمد و در سال ۱۳۳۲ با محمدحسن اعرابی، متولد ۱۳۰۳ فرزند محمدجواد مجتهد قمی، ازدواج کرد و ثمره آن یک فرزند دختر است. فریده پس از گرفتن دیپلم، به تحصیل علوم حوزوی مشغول شد و نیز به فعالیتهای اجتماعی روی آورد. اعرابی، همسر فریده، در نهضت امامخمینی مشارکت داشته است و مسئول امور مالی ایشان در قم در دوره تبعید بود، در ۳۱ خرداد ۱۳۸۹ درگذشت و در صحن امامزاده علیبنجعفر قم به خاک سپرده شد. ( (ببینید: خانواده امامخمینی))
- زهرا (فهیمه) در سال ۱۳۱۹ متولد شد و در سوم آذر۱۳۴۰ در ۲۱ سالگی با محمود بروجردی، فرزند محمدحسین بروجردی، از دوستان امامخمینی ازدواج کرد. وی که تحصیلات خود را تا مقطع دکتری ادامه داد، استاد دانشگاه، نویسنده و فعّال سیاسی است و دبیرکل جمعیت زنان جمهوری اسلامی بوده است. همسر او پس از پیروزی انقلاب اسلامی دارای مسئولیتهایی بود و در هفتم اسفند ۱۳۸۹ به سبب بیماری از دنیا رفت و در حرم امامخمینی به خاک سپرده شد. یک دختر و یک پسر، ثمره این ازدواج است. ( (ببینید: خانواده امامخمینی))
- سعیده در سال ۱۳۲۱، به دنیا آمد و در هفتماهگی بر اثر بیماری از دنیا رفت.
- سیداحمد در سال ۱۳۲۴ متولد شد و پس از پایان دوره دبیرستان، وارد حوزه علمیه شد. وی همزمان با تحصیل، ازجمله شرکت در درس خارج فقه و اصول، رابط افراد مبارز با امامخمینی بود و در مبارزه علیه رژیم پهلوی نقش داشت. وی در سال ۱۳۴۹ با فاطمه طباطبایی فرزند سیدمحمدباقر سلطانی طباطبایی ازدواج کرد و ثمره آن سه فرزند پسر است. وی در ۲۵ اسفند ۱۳۷۳ از دنیا رفت و در کنار قبر پدر خود امامخمینی به خاک سپرده شد. ( (ببینید: سیداحمد خمینی)) همسر وی که مورد عنایت امامخمینی بود، تحصیلات خود را تا دکتری ادامه داد و از استادان پژوهشکده امامخمینی و انقلاب اسلامی بوده است. ( (ببینید: سیدهفاطمه طباطبایی)) ایشان سلطانی طباطبایی، پدر عروس خود را نیز به سبب خصلتهای روحی و اخلاقیاش ستوده است. ( (ببینید: سیدمحمدباقر سلطانی طباطبایی))
سیدحسن خمینی، فرزند سیداحمد، در اول مرداد ۱۳۵۱ در قم به دنیا آمد و از سال ۱۳۶۸ به تحصیل علوم حوزوی در قم پرداخت و پس از درگذشت سیداحمد خمینی، تولیت مرقد مطهر امامخمینی و مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی را برعهده گرفت. وی با سیدهفاطمه موسوی بجنوردی فرزند سیدمحمد موسوی بجنوردی ازدواج کرده است و ثمرۀ آن دو دختر و دو پسر است. ( (ببینید: سیدحسن خمینی))
- لطیفه آخرین فرزند امامخمینی است که در سال ۱۳۲۶ به دنیا آمد و در سهسالگی بر اثر خفگی در حوض آب خانه درگذشت.
امامخمینی رابطه عاطفی و صمیمی زیادی با خانواده و فرزندان و بستگان خود داشت. نامههای ایشان به اعضای خانواده در دوران تبعید، علاقه و توجه ایشان به مسائل گوناگون خانواده را روشن میکند. ( (ببینید: خانواده امامخمینی))
محل زندگی و سکونت
امامخمینی در طول زندگی در شهرها و مکانهای گوناگونی در ایران ازجمله در خمین، اصفهان، اراک، قم و دیگر شهرها و دیگر کشورها ازجمله لبنان، ترکیه، عراق و فرانسه سکونت داشته یا به آنها سفر کرده است ( (ببینید: اقامتگاهها)) و در اینجا تنها به قم، نجف و تهران که عمده آنهاست، اشاره میشود:
قم
امامخمینی در آغاز ورود به قم در سال ۱۳۰۱ حدود هشت سال در دو مدرسه فیضیه و دارالشفا ساکن شد و پس از ازدواج در سال ۱۳۰۸ در تهران، نزدیک پامنار و در خانهای استیجاری، زندگی مشترک خود را آغاز کرد. ( (ببینید: اقامتگاهها)) ایشان پس از پایان تعطیلی حوزه، با همسر خود به قم رفت و در خانهای استیجاری، در خیابان ارم، به مدت دو سال ساکن شد؛ سپس به خانه استیجاری دیگری در محله عشقعلی، منتقل شد که به علت گرانی اجاره، پس از سه ماه از آنجا به خانه چهارم نقل مکان کرد و پنجمین خانه نیز نزدیک تکیه ملامحمود بود که هشت سال در آن زندگی کرد. خانه ششم در گذر جَدّا، کوچه شادقلیخان قرار داشت که سه سال در آن به سر برد و مدتی نیز خانهای را در پارک اتابکی (کامرانمیرزا) کنار مدرسه حجتیه اجاره کرد و سیداحمد خمینی در این خانه متولد شد. خانه هشتم امامخمینی در قم در محله یخچالقاضی واقع شده است. امامخمینی در بهار ۱۳۲۵ در این خانه استیجاری ساکن شد و پس از مدتی آن را خرید و این خانه محل زندگی دایمی ایشان شد و اینک نیز به عنوان بیت ایشان معروف است و به ثبت ملی رسیده است. ( (ببینید: خانه امامخمینی))؛ امامخمینی پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ۱۰ اسفند ۱۳۵۷ به قم برگشت و نخست در خانه حاجقاسم دخیلی در خیابان بهار ساکن شد؛ ولی پس از چند روز بنا بر برخی ملاحظات، به خانه محمد یزدی در همان نزدیکی منتقل شد و پس از بیماری قلبی در بهمن ۱۳۵۸ به بیمارستان قلب تهران منتقل شد.
نجف اشرف
امامخمینی پیش از تبعید به عراق و در جریان سفر حج برای زیارت عتبات به عراق رفت و چند روزی در نجف اشرف، در خانه نصرالله خلخالی ( (ببینید: نصرالله خلخالی)) ساکن شد؛ نیز پس از تبعید به عراق، در خانهای که خلخالی در میانه خیابان «الرسول»، کوچه شُربهایها برای ایشان اجاره کرده بود و از هر دو سمت به مرکز شهر و حرم مطهر راه داشت، ساکن شد. ایشان به همراه همسر خود تا هنگام هجرت به فرانسه ( (ببینید: هجرت به فرانسه)) به مدت ۱۳ سال در این خانه زندگی کرد. ( (ببینید: حوزه علمیه نجف))
تهران
امامخمینی افزون بر زمانهایی که پیش از تبعید، ازجمله در آغاز ازدواج و نیز در دوران بازداشت و حصر به صورت موقت در تهران به سر برده است، پس از بازگشت از تبعید در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ و پیش از رفتن به قم، مدتی را در مدرسه رفاه و سپس مدرسه علوی اقامت داشت. ( (ببینید: مدرسه رفاه مدرسه علوی)) ایشان همچنین پس از بیماری از ۳/۱۱/۱۳۵۸ به مدت ۳۹ روز در بیمارستان قلب تهران بستری بود و پس از آن به دلیل توصیه پزشکان، نخست در خانه محمدرضا مشرف، در منطقه دربند تهران ساکن شد و پس از آن در ۲۸ اردیبهشت ۱۳۵۹ به جماران رفت و تا زمان رحلت در ۱۳/۳/۱۳۶۸ در همانجا اقامت داشت و در این مدت از جماران خارج نشد. ( (ببینید: اقامتگاهها)) خانه جماران به غیر از اندرونی که محل زندگی خانواده امامخمینی بود، شامل مجموعه حسینیه، محل اقامت و دفتر ایشان بود. به دلیل بیماری قلبی امامخمینی و لزوم بیخبرماندن رسانههای بیگانه از آن، بیمارستانی عمومی به نام بقیةالله(ع) در نزدیکی محل سکونت ایشان ساخته شد. ( (ببینید: جماران))
تحصیل و تدریس
امامخمینی از هفتسالگی تحصیلات خود را در خمین و از مکتبخانه آغاز کرد و پس از آن در اصفهان، اراک و قم ادامه داد. ایشان افزون بر استعداد و هوش فوقالعاده و محیط خانوادگی مناسب، از معلمان و استادان ممتاز و شایستهای نیز بهره گرفت که هر یک به تناسب، در شخصیت علمی و فکری ایشان اثرگذار بودهاند. ایشان سطوح مختلف حوزه را نیز تدریس کرده و شاگردان بسیاری پرورانده است. ( (ببینید: اماکن تحصیل و تدریس ، استادان امامخمینی ، و تدریس امامخمینی)) مکانهای تحصیلی، استادان و درسهای خواندهشده، نیز تدریس امامخمینی محورهای مورد توجه در این بخش است:
مکانهای تحصیل
شهرها و حوزههای محل تحصیل امامخمینی، بهترتیب عبارتاند از:
خمین
امامخمینی در خمین تحصیل خود را آغاز کرد. محلهای ابتدایی تحصیل ایشان عبارتاند از:
- مکتبخانه «ملاابوالقاسم بهشتی» که امامخمینی در سال ۱۲۸۸ش/ ۱۳۲۷ق برای تحصیل وارد آن شد و به گفته ایشان شاگردان این مکتبخانه روزی نیم جزء قرآن میآموختند.
- پس از مکتبخانه، گاه میرزامحمود «افتخارالعلما» معلّم سرخانه و گاهی مادر افتخارالعلما، دروس ابتدایی و ادبیات عرب، هیئت، نجوم و حساب را در خانه پدری به امامخمینی آموزش میدادند.
- امامخمینی در مدرسه احمدیه نیز درس خوانده است و تنها اطلاعی که درباره این مدرسه در دست است، نقل قولی از حسن مستوفی، پسرخاله، همدرس و همبازی امامخمینی است که در خاطرات خود به همراهی با ایشان در مدرسهای جدید اشاره کرده است؛ مدرسهای که به سبک مدارس فرانسوی دارای میز و صندلی بود.
اصفهان
امامخمینی در سال ۱۲۹۹ش/ ۱۳۳۸ق، به حوزه علمیه اصفهان و مدرسه ملاعبدالله رفت؛ اما پس از گذشت شش ماه و با اطلاع از شهرت علمی شیخعبدالکریم حائری یزدی در اراک، حوزه اصفهان را ترک کرد.
اراک
امامخمینی در نوزدهسالگی ۱۳۰۰ش/ ۱۳۳۹ق به اراک هجرت کرد و در مدرسه سپهدار ساکن شد و حدود یک سال در حجرهای در کنار ایوان ضلع شرقی، در طبقه همکفِ مدرسه به سر برد.
قم
عمده تحصیلات امامخمینی در حوزه علمیه قم بوده است. ( (ببینید: حوزه علمیه قم و قم)) ایشان در بیستسالگی و چهار ماه پس از مهاجرت حائری یزدی به قم، در نوروز ۱۳۰۱/ رجب ۱۳۴۰ق، به این شهر هجرت کرد و در جاهای مختلف قم، به کسب علوم دینی پرداخت:
- امامخمینی در آغاز ورود به قم، تحصیل خود را در مدرسه «فیضیه» آغاز کرد. ایشان برای مدتی در حجره شماره ۲۳ واقع در ضلع شمال غربی این مدرسه ساکن شد و بخشی از کتاب مطوّل و فقه را خواند. ( (ببینید: مدرسه فیضیه))
- امامخمینی کتاب المکاسب، بخش «غنا» را در خانه استاد خود محمدرضا مسجدشاهی خواند؛ همچنین روزهای تعطیل، عروض، قوافی، فلسفه غرب و نقد فلسفه تکاملی داروین را در این خانه، نزد وی فراگرفت. ( (ببینید: استادان امامخمینی و اماکن تحصیل و تدریس)) اطلاعی از مکان این خانه در دست نیست.
- مسجد امامحسن عسکری(ع) نیز یکی از محلهای تحصیل امامخمینی در دوره سطح۱۳۰۱ ۱۳۰۶ش/۱۳۴۰ ۱۳۴۵ق}}) است. ایشان بخشی از فقه را در همین مسجد آموخت و در نمازهای جمعه این مسجد، شرکت میکرد.
- امامخمینی در سالهای ۱۳۰۷-۱۳۱۴ش/ ۱۳۴۷-۱۳۵۴ق شبهای پنجشنبه، در مسجد عشقعلی درس اخلاق فرامیگرفت.
- یکی از مکانهای مهم تحصیل و تدریس امامخمینی، مدرسه دارالشفا در کنار مدرسه فیضیه است. حجره یکنفره در طبقه فوقانی ضلع غربی مدرسه دارالشفا، مکان بعدی اقامت ایشان بود که تا زمان ازدواج در سال ۱۳۰۸ش/ ۱۳۴۸ق ادامه یافت.
استادان
امامخمینی در طول دوران تحصیل، از بیش از بیست و پنج معلم و استاد بهره برده است. ایشان احترام ویژهای برای استادان خود قائل بود ( (ببینید: میرزامحمدعلی شاهآبادی و عبدالکریم حائری یزدی)) و دقت بسیار در انتخاب استاد داشت: ( (ببینید: استادان امامخمینی))
- دوره مکتبخانه: امامخمینی در پنجسالگی به مکتب رفت و قرآن و ادبیات فارسی را در خمین فراگرفت. در این مقطع از چند معلم و مربی مانند: ملاابوالقاسم بهشتی، شیخجعفر (پسرعموی مادر امامخمینی)، میرزامحمد معروف به افتخارالعلما، فضلالله رجایی و حمزه محلاتی بهره برد.
- دوره مقدمات: امامخمینی در دهسالگی تحصیلات حوزوی خود را با درسهای دوره مقدمات که معمولاً ادبیات عرب، منطق و اصول عقاید است، آغاز کرد. استادان ایشان در این مقطع میرزامحمدمهدی نجفی، سیدمرتضی پسندیده (برادر بزرگ امامخمینی)، محمدرضا نجفی، محمد گلپایگانی، محمدعلی بروجردی و محمدعلی ادیب بودند.
- دوره سطح: در حوزه علمیه پس از گذراندن ادبیات عرب و منطق، در فقه کتابهایی چون شرح لمعه و مکاسب و در اصول فقه آثاری چون معالم الاصول، قوانین، رسائل و کفایة الاصول خوانده میشود. امامخمینی در این درسها از: عباس اراکی ادریسآبادی، سیدمحمدتقی خوانساری و سیدعلی یثربی بهره برده است. ایشان استاد درس معالم الاصول خود را بسیار محجوب و کمرو شمرده است؛ تا جایی که شرم و حیای او مانع از استفاده کامل از وی میشد، اما نام وی معلوم نیست.
- دوره خارج فقه و اصول: مرحله عالی درس فقه و اصول که مسئلهمحور است، نه متنمحور و استاد دیدگاههای خود را نیز مطرح میکند، درس خارج گفته میشود. امامخمینی در این مقطع از شیخعبدالکریم حائری یزدی، ( (ببینید: عبدالکریم حائری یزدی)) محمدرضا مسجدشاهی، میرمحمدصادق خاتونآبادی و سیدحسین بروجردی، ( (ببینید: سیدحسین بروجردی)) بهره گرفته است.
- فلسفه، ریاضیات و هیئت: با وجود فضای ضد فلسفه در قم در عصر امامخمینی، استادانی در حوزه مشغول تدریس فلسفه بودند. امامخمینی در فلسفه خود را شاگرد رفیعی قزوینی ( (ببینید: سیدابوالحسن رفیعی قزوینی)) میداند؛ هرچند گفته شده است که ایشان بخشهایی از فلسفه و ریاضیات و هیئت را نیز نزد میرزاعلیاکبر حکمی یزدی و محمدعلی حکیم ایمانی خوانده است.
- اخلاق و عرفان: امامخمینی به مدت هفت سال بخشهایی از فصوص الحکم، مصباح الانس، الفتوحات المکیه و منازل السائرین را نزد شاهآبادی خواند و معتقد بوده او همواره حرفهای تازهای داشته است. ( (ببینید: میرزامحمدعلی شاهآبادی)) برخی گفتهاند امامخمینی از سال ۱۳۰۱ تا ۱۳۰۳/ ۱۳۴۰ تا ۱۳۴۳ق در درس خصوصی اخلاق و نماز جماعت میرزاجواد ملکی تبریزی در مسجد بالاسر فاطمه معصومه(س) شرکت کرده است؛ اما به گفته خود ایشان، تنها دو جلسه در درس وی شرکت کرده و آن را نپسندیده است. البته ایشان برای ملکی تبریزی جایگاه ویژهای قائل بود و از وی با عناوین «برخی از اعاظم مشایخ از اهل سیر و سلوک و معرفت» و «شیخ جلیل القدر» و «عارف بالله» یاد کرده است. ایشان مدت کوتاهی نیز در درس ابوالقاسم کبیر قمی شرکت داشت و کمی از تفسیر صافی را نزد اراکی ( (ببینید: محمدعلی اراکی)) درس گرفت.
- اجازه نقل حدیث: امامخمینی از برخی استادان اجازه روایت دریافت کرده است؛ چنانکه در آغاز کتاب شرح چهل حدیث اجازه روایت کافی را از طریق محمدرضا مسجدشاهی، شیخعباس قمی، سیدمحسن امین عاملی و سیدابوالقاسم دهکردی اصفهانی به محمدباقر مجلسی و از طریق وی به محمدبنیعقوب کلینی صاحب کتاب کافی رسانده است. محمدعلی شاهآبادی نیز اجازه روایت مفصلی برای امامخمینی صادر کرده است. ( (ببینید: اجازات امامخمینی))
تدریس
امامخمینی دهها سال در حوزه علمیه قم و نجف در موضوعهای درسی مختلف مانند فلسفه، عرفان، فقه، اصول و اخلاق و در سطوح مختلف کرسی تدریس داشته و شاگردان بسیاری را بهویژه در فقه و اصول پرورش داده است:
ویژگیهای تدریس
امامخمینی با همان روش متداول در مدارس علوم دینی تدریس میکرد که در آن استاد در مدرسه یا مسجدی بر منبر و کرسی تدریس مینشست و تنها به توضیح و تبیین متن درسی میپرداخت. خوشبیانی و قابل فهم بودن مطالب گفتهشده، ارائه شاخهها و ابعاد بحث، بررسی ادله، پرداختن به اقوال مختلف و تشویق شاگردان به نقادی و تحقیق را از ویژگیهای تدریس امامخمینی دانستهاند. همچنین ایشان در تدریس بسیار وقتشناس بود و شاگردان خود را نیز به نظم دعوت میکرد. درس ایشان مجتهدپرور بود و تربیت جمع زیادی از شاگردان فاضل، محقق و صاحبنظر، از مهمترین خدمتهای ایشان به حوزههای علمیه و امت اسلامی است. ( (ببینید: تدریس امامخمینی و شاگردان امامخمینی)) ایشان شرکت در بیش از دو درس در یک روز را روا نمیدانست و خود نیز طی سالهای تدریس خارج فقه و اصول، به این قاعده عمل میکرد.
متون درسی
امامخمینی هر چند در سطوح مختلف تدریس داشته است، ولی بیشتر گزارشهای تدریس ایشان، مربوط به سطوح عالی خارج فقه و اصول، فلسفه، عرفان و اخلاق است:
فلسفه
امامخمینی پس از آنکه فلسفه صدرایی و حکمت متعالیه را نزد رفیعی قزوینی آموخت، تدریس آن را آغاز کرد. تاریخ دقیق آغاز تدریس فلسفه ایشان روشن نیست، اما به طور مسلم پیش از سال ۱۳۰۸ش/ ۱۳۴۸ق در مدرسه دارالشفا قم علوم عقلی تدریس میکرده و این تدریس تا سال ۱۳۲۸ ادامه پیدا کرد. از اینرو ایشان دستکم به مدت بیست سال شرح منظومه و اسفار تدریس کرده است. از این سال درسهای رسمی ایشان در علوم عقلی پایان یافت که دلایل چندی نیز برای تعطیلشدن دروس عقلی ایشان ذکر شده است؛ البته سیدمصطفی خمینی بخشهایی از اسفار را در سال۱۳۳۴ش/ ۱۳۷۴ق نزد پدر خود در تهران آموخته است. تقریرات فلسفه نوشته سیدعبدالغنی موسوی اردبیلی نیز به سالهای ۱۳۲۳-۱۳۲۸ مربوط است. ( (ببینید: تقریرات فلسفه امامخمینی))
عرفان
امامخمینی همزمان با تدریس فلسفه در سالهای ۱۳۱۰-۱۳۲۰، برای افراد خاصی کتاب منازل السائرین را در عرفان عملی و برای برخی شرح قیصری بر فصوص الحکم ـ را در عرفان نظری تدریس کرده است.
فقه و اصول
امامخمینی از حدود سال ۱۳۱۲ تا ۱۳۴۳ به صورت مداوم در قم به تدریس درس اصول و فقه در مقطع سطوح عالی و خارج مشغول بوده است و در طول این سالها بیش از دو دوره خارج اصول و ابوابی از فقه را تدریس کرده است. آغاز تدریس ایشان در مقطع خارج، پس از ورود بروجردی به قم در سال ۱۳۲۳ و به تقاضای برخی از فضلای حوزه، ازجمله مرتضی مطهری و حسینعلی منتظری بود و اوج تدریس امامخمینی در مقطع خارج فقه و اصول، دهه ۱۳۳۰ است. محورهای تدریس خارج اصول فقه امامخمینی، کتاب کفایة الاصول و موضوعهای فقه ایشان زکات، طهارت و پس از آن مباحث مکاسب محرمه و بیع و خیارات و خلل نماز بوده است. پس از تبعید امامخمینی به نجف، درس فقه ایشان از اول ربیعالاول ۱۳۸۵ق/ ۱۳۴۴ش آغاز شد. ایشان در این مدت مباحث بیع، ازجمله بحث مهم ولایت فقیه، ( (ببینید: ولایت فقیه (۲))) خیارات و در دو سال آخر بحثهای مربوط به خلل در نماز ( (ببینید: الخلل فی الصلاة)) را تدریس کرده است.
اخلاق
امامخمینی در کنار تدریس علوم، درس اخلاق نیز به صورت مستقل یا در کنار درسهای دیگر داشت. برخی آغاز تدریس اخلاق ایشان را پس از درگذشت حائری یزدی و به مدت هشت سال برآورد کردهاند. این درسها بر اساس آیات قرآن کریم و احادیث معصومان(ع) بوده و برخی نیز منبع آن را کتاب شرح منازل السائرین، تالیف کمالالدین عبدالرزاق کاشانی شمردهاند. درس اخلاق ایشان که در آغاز، محدود بود، بهتدریج گسترش یافت؛ بهگونهای که افراد غیر طلبه نیز در آن شرکت میکردند. با فشارهای دستگاه امنیتی، مکان این درس از مدرسه فیضیه به مدرسه حاجملاصادق معروف به مدرسه حاجی انتقال یافت و سرانجام به دست شهربانی قم تعطیل شد.
سایر موضوعها
گزارشهای پراکنده نشان میدهد امامخمینی در برخی علوم دیگر نیز تدریس داشته است؛ ازجمله تدریس «شرح شمسیه» در منطق و نیز بخش منطق شرح منظومه سبزواری و تدریس «شوارق الالهام» در دانش کلام که بهصورت خصوصی برگزار شده است. همچنین پنج جلسه تفسیر گفتاری و شفاهی سوره حمد در قالب درس، که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در قم، ضبط و از سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد. ( (ببینید: تفسیر سوره حمد))
محلهای تدریس
امامخمینی در مکانهای گوناگونی تدریس کرده است. مدرسه فیضیه، مدرسه دارالشفا، مدرسه حاجملاصادق، یکی از حجرههای صحن نو، مسجد محمدیه، مسجد بالاسر در حرم، مسجد سلماسی و مسجد اعظم ازجمله این مکانها در قم است. همچنین ایشان برخی از درسها مانند فلسفه و آغاز تدریس فقه و اصول در حد سطح را به مقتضای شرایط در خانه خود تدریس میکرد. ( (ببینید: اماکن تحصیل و تدریس)) ایشان با انتقال به نجف اشرف نیز به مدت سیزده سال در مسجد شیخانصاری نجف، تدریس داشت. ( (ببینید: حوزه علمیه نجف))
تالیفها و شاگردان
تدریس امامخمینی در سالهای طولانی، تربیت جمع بسیاری از شاگردان شایسته، فاضل و محقق، در تالیف، تصنیف و حاشیهنگاری و تقریرنویسی را موجب شده است. تنوع و ابعاد نوشتههای ایشان نیز نشان از احاطه علمی و جامعیت ایشان در علوم اسلامی دارد:
آثار و تالیفها
ورود امامخمینی در علوم مختلف و تحصیل و تدریس این علوم، موجب نگارش آثار گوناگون در موضوعات مختلف شده است. شرح آثار نگارشی امامخمینی به تفکیک موضوع چنین است:
عرفان
نخستین اثر امامخمینی «شرح دعاء السحر» است که شرحی عرفانی، به زبان عربی بر دعای سحر میباشد. ایشان نگارش این اثر را در سال۱۳۴۷ق/ ۱۳۰۷ش و در ۲۷ سالگی به پایان رساند. ( (ببینید: شرح دعاء السحر)) اثر دیگر ایشان «التعلیقة علی الفوائد الرضویه» است که تعلیقهای عربی بر شرح قاضیسعید قمی ( (ببینید: قاضیسعید قمی)) بر حدیث راسالجالوت از امامرضا(ع) است. امامخمینی این اثر را در سال ۱۳۴۸ق/ ۱۳۰۸ش نوشته است. ایشان کتاب «مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه» را نیز به زبان عربی در سال ۱۳۴۹ق/ ۱۳۰۹ش نوشته که در آن افزون بر بیان مسائل عرفان نظری، حقیقت خلافت محمدیه(ص) و ولایت علویه(ع) را تبیین کرده است. ( (ببینید: مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه)) امامخمینی در سالهای ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۴ق/ ۱۳۰۷ تا ۱۳۱۴ش، یعنی از ۲۷ تا ۳۴ سالگی، بر دو کتاب شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، همزمان با فراگیری آن نزد شاهآبادی، تعلیقاتی به عربی نوشته است که با عنوان «تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس» منتشر شده است. ( (ببینید: تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و تعلیقات علی مصباح الانس)) «سرّ الصلاة یا معراج السالکین و صلاة العارفین» نوشته دیگری برای خواص از اهل عرفان و سلوک است که امامخمینی آن را به زبان فارسی در سال۱۳۵۸ق/ ۱۳۱۸ش نگاشته و در آن به بیان اسرار معنوی نماز پرداخته است. ( (ببینید: سرّ الصلاة)) «آداب الصلاة» نیز کتابی اخلاقی ـ عرفانی درباره آداب نماز و نمازگزاران است که ایشان در سال۱۳۶۱ق/ ۱۳۲۱ش به زبان فارسی نوشته است. ( (ببینید: آداب الصلاة))
فلسفه و کلام
«کشف اسرار» کتابی انتقادی، کلامی و اجتماعی است که امامخمینی در آن به شبههای کتاب اسرار هزارساله پاسخ داده است. این کتاب در سال ۱۳۲۳ و به زبان فارسی نوشته و بدون ذکر نام نویسنده و ناشر، منتشر شده است. ( (ببینید: کشف اسرار)) امامخمینی در زمان تدریس دوره دوم اصول فقه، رساله «الطلب و الاراده» را با موضوع جبر و تفویض، به صورت مستقل و به زبان عربی نوشته است. ( (ببینید: الطلب و الاراده)) «رسالة الزوراء» رسالهای است که ایشان آن را استنساخ کرده است. این رساله در مباحث فلسفی و عرفانی است و در چهاردهم ربیعالاول ۱۳۴۹ق/ مرداد ۱۳۰۹ش به انجام رسیده است. از ایشان تعلیقهای بر دیدگاه ملاصدرا در اسفار درباره حدیث «ما تردّدتُ فی شیءٍ انا فاعله کتردّدی فی قبض روح عبدی المؤمن» نیز گزارش شده است. ( (ببینید: تالیفات و آثار))
اخلاق
«اربعین حدیث یا شرح چهل حدیث» در تبیین و تفسیر چهل حدیث از معصومان(ع) است که به رسم اربعیننویسی، به زبان فارسی نگاشته شده و در سال۱۳۵۸ق/ ۱۳۱۸ش پایان یافته است. ( (ببینید: شرح چهل حدیث و رساله لقاءالله)) «شرح حدیث جنود عقل و جهل» نیز اثری عرفانی ـ اخلاقی به زبان فارسی است که امامخمینی نگارش آن را در ۲ رمضان سال ۱۳۶۳ق/ ۳۰ مرداد ۱۳۲۳ش در شهر محلات پایان برده است. ( (ببینید: شرح حدیث جنود عقل و جهل)) به جز آثار تخصصی در موضوع اخلاق، برخی سخنان اخلاقی امامخمینی در حوزه عمومی نیز به دست شاگردان ایشان جمعآوری و منتشر شده است. ( (ببینید: جهاد اکبر))
اصول فقه
کتاب «انوار الهدایة فی التعلیقة علی الکفایه» دربردارنده دیدگاههای امامخمینی در علم اصول فقه، به زبان عربی و در نقد مباحث عقلی کتاب کفایة الاصول محمدکاظم خراسانی است که در سالهای ۱۳۶۴تا ۱۳۶۸ق/ ۱۳۲۴ تا ۱۳۲۸ش همزمان با تدریس نوشته شده است. ( (ببینید: انوار الهدایة فی التعلیقة علی الکفایه)) دو جلد کتاب «مناهج الوصول الی علم الاصول» اثر اصولی دیگر ایشان است که آن را همزمان با تدریس دوره دوم اصول فقه در سالهای ۱۳۷۰ تا ۱۳۷۴ق/ ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۴ش به ترتیب کفایة الاصول و به زبان عربی نگاشته است. ( (ببینید: مناهج الوصول الی علم الاصول)) کتاب دیگر که به کوشش مجتبی تهرانی انتشار یافته، «الرسائل» است که در سال۱۳۸۴ق/ ۱۳۴۳ش به چاپ رسیده و شامل این رسالهها است: «رسالة فی التعادل و الترجیح»، «رسالة فی الاجتهاد و التقلید»، «رسالة فی الاستصحاب» و «رسالة فی قاعدة لا ضرر» و «رسالة فی التقیه». این رسالهها تا پیش از۱۳۷۰ق/ ۱۳۳۰ش همزمان با تدریس این مباحث و به زبان عربی نوشته شدهاند. ( (ببینید: الرسائل)) امامخمینی همچنین رسالههای «قاعدة من ملک شیئاً ملک الاقرار به»، «فی تداخل الاسباب»، «قیاس الاوامر التشریعیة بالعلل التکوینیة و ما یترتب علیه»، «فی موضوع علم الاصول»، «فی التکلم فی بعض جهات ما نقل عن رسولالله(ص) من قوله علی الید ما اخذت حتّی تؤدی» را در موضوع قواعد فقهی و اصولی به زبان عربی نگاشته و با عنوان «الفوائد الخمسه» منتشر شده است. همچنین رسالههای کوتاهی از ایشان با موضوعهای گوناگون فقهی وجود دارد که در الرسائل العشره و نیز موسوعة الامامالخمینی منتشر شده است. ( (ببینید: الرسائل العشره ، فی حال الشروط المخالفة للکتاب و المباحث المتعلق بها ، فی شرح حال العقود و الایقاعات ، و قاعدة علی الید)) همچنین کتاب «لمحات الاصول» حاصل درسهای اصول فقه سیدحسین بروجردی است که در سالهای۱۳۶۴ تا ۱۳۷۰ق/ ۱۳۲۴ تا ۱۳۳۰ش تدریس شده و امامخمینی آن را تقریر کرده است. ( (ببینید: لمحات الاصول)) ایشان مباحث اصولی استاد پیشین خود، ـ حائری یزدی را نیز با نام «الفوائد» تقریر کرده است. ( (ببینید: تالیفات و آثار))
فقه
رویکرد استدلالی یا فتوایی آثار امامخمینی در موضوع فقه، این آثار را در دو دسته قرار میدهد:
آثار در فقه استدلالی
«کتاب الطهاره» در چهار جلد که دستاورد تدریس امامخمینی از سال ۱۳۳۰-۱۳۳۷ش و به زبان عربی است. ( (ببینید: کتاب الطهاره)) «المکاسب المحرمه» در دوجلد و «کتاب البیع» در پنج جلد دو عنوان دیگر از آثار فقهی استدلالیاند که به زبان عربی است. امامخمینی این دو اثر را در سالهای ۱۳۳۸-۱۳۵۵ش در حوزه علمیه قم و نجف اشرف تدریس و همزمان تالیف کرده است. ( (ببینید: المکاسب المحرمه و کتاب البیع)) «رسالۀ فی التقیه» نوشته استدلالی دیگر ایشان درباره تقیه و احکام و مبانی آن است که در سال ۱۳۷۳ق/ ۱۳۳۳ش به رشته تحریر درآمده است. ( (ببینید: رسالۀ فی التقیه)) «فائدة فی لزوم التبیّن الفعلی للفجر فی اللیالی المقمره» پنجمین فائده از مجموعه «الفوائد الخمسه» میباشد که امامخمینی آنها را در جوانی نوشته و شاید از نخستین تالیفات استدلالی ایشان در فقه باشد. ( (ببینید: طلوع فجر)) همچنین رساله «فروع العلم الاجمالی» در ۱۳۷۵ق/ ۱۳۳۵ش نگاشته شده و در آن هفت مسئله از فروع فقهی علم اجمالی بر اساس کتاب العروة الوثقی بررسی شده است. ( (ببینید: فروع العلم الاجمالی)) این سه رساله نیز به زبان عربی نگاشته شدهاند. «الخلل فی الصلاة» کتابی است که امامخمینی مباحث آن را در سالهای ۱۳۹۶-۱۳۹۸ق/ ۱۳۵۶-۱۳۵۷ش در نجف تدریس کرده و همزمان به عربی نوشته است. ( (ببینید: الخلل فی الصلاة)) «ولایت فقیه یا حکومت اسلامی» نام کتابی در فقه سیاسی و به زبان فارسی است که با استناد به آیات و روایات، به نظریه فقهی ولایت فقیه پرداخته است. ( (ببینید: ولایت فقیه (۲)))
آثار در فقه فتوایی
«تعلیقة علی وسیلة النجاة» نخستین اثری است که امامخمینی در مدت هفت سال از ۱۳۶۵ تا ۱۳۷۲ق/ ۱۳۲۵ تا ۱۳۳۲ش در حاشیه کتاب فتوایی سیدابوالحسن اصفهانی نوشته است. ( (ببینید: تعلیقة علی وسیلة النجاة)) «التعلیقة علی العروة الوثقی» اثر فتوایی دیگری است که ایشان دیدگاههای فقهی خود را به صورت تعلیقه بر کتاب العروة الوثقی، اثر سیدمحمدکاظم طباطبایی یزدی نگاشته و در ۱۳۷۵ق/ ۱۳۳۵ش به پایان برده است. ( (ببینید: التعلیقة علی العروة الوثقی)) این دو تعلیقه به زبان عربی نگاشته شدهاند. «حاشیه بر کتاب رساله ارث ملاهاشم خراسانی» نیز فتاوای امامخمینی در مسائل ارث است که به زبان فارسی و در عبارتهای کوتاه در پاورقی کتاب یادشده ثبت گردیده است. ( (ببینید: حاشیه بر رساله ارث ملاهاشم خراسانی)) «نجاة العباد» نخستین رساله عملیه امامخمینی به زبان فارسی و در واقع ترجمه بخشهایی از حواشی ایشان بر وسیلة النجاة و العروة الوثقی است. ( (ببینید: رسالة نجاة العباد)) «زبدة الاحکام» فارسی نیز خلاصه کتاب نجاة العباد است که در آغاز مرجعیت امامخمینی در اختیار مقلدان گذاشته شده است. ( (ببینید: زبدة الاحکام (۱))) کتاب دیگری با همین عنوان به عربی منتشر شده است که گزیدهای از تحریر الوسیله ایشان است و در نجف تهیه و منتشر شده است. ( (ببینید: زبدة الاحکام (۲))) «رساله مناسک حج» نگاشتهشده در سال ۱۳۸۴ق/ ۱۳۴۳ش و «رساله توضیح المسائل» دو اثر فقهی فتوایی دیگر از امامخمینی و به زبان فارسی است. ( (ببینید: مناسک حج و رساله توضیح المسائل)) «حاشیه رساله توضیح المسائل» حواشی فارسی ایشان بر رساله توضیح المسائل بروجردی است. ( (ببینید: حاشیه بر رساله توضیح المسائل)) «تحریر الوسیله» کتاب فتوایی اصلی امامخمینی و به زبان عربی است. ایشان جلد نخست این کتاب را در زمان تبعید در بورسای ترکیه در سال۱۳۸۴ق/ ۱۳۴۳ش و جلد دوم را در نجف اشرف نوشته است. کتاب «استفتائات» نیز مجموعه پاسخهای ایشان به پرسشهای شرعی است که عمده آن به زبان فارسی است. این کتاب در ده جلد، نخست در مجموعه موسوعة الامامالخمینی منتشر شده و سپس به صورت جداگانه نیز به چاپ رسیده است. ( (ببینید: استفتائات و موسوعة الامامالخمینی)) مجموعه چهارجلدی رساله نوین نیز بر اساس کتابهای فتوایی ایشان تنظیم و منتشر شده است. ( (ببینید: رساله نوین)) امامخمینی پارهای از مباحث فقهی استادان خود، مانند درس نکاح حائری یزدی را نیز تقریر کرده است.
تفسیر و حدیث
امامخمینی در کتاب «سرّ الصلاة» با اشارههایی اجمالی سورههای حمد و توحید را به مشرب عرفانی تفسیر کرده و در کتاب «آداب الصلاة» علاوه بر این دو سوره، به تفسیر سوره قدر پرداخته است. تفسیر گفتاری آیات اول سوره حمد نیز از ایشان است که در سال ۱۳۵۸ از برنامه «با قرآن در صحنه» تلویزیون جمهوری اسلامی ایران پخش شده است. ( (ببینید: تفسیر سوره حمد)) ایشان همچنین به تفسیر «بسمله»، توجه ویژهای داشت و در موارد گوناگون با رویکردی عرفانی، اخلاقی و کلامی به تفسیر این آیه پرداخته است. ( (ببینید: بسم الله الرحمن الرحیم)) مجموعه این تفاسیر، در اثری با عنوان «تفسیر و شواهد قرآنی» گردآوری، تدوین و منتشر شده است. ( (ببینید: تفسیر و شواهد قرآنی)) «آیات الاحکام» نیز با موضوع آیات فقهی موجود در آثار ایشان، از سوی مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی منتشر شده است. ( (ببینید: آیات الاحکام فی تراث الامامالخمینی)) مجموعة «تفسیر قرآن مجید برگرفته از آثار امامخمینی»، افزون بر جمعآوری مطالب و شواهد تفسیری، مکتب تفسیر عرفانی امامخمینی را نیز بررسی کرده است. ( (ببینید: تفسیر قرآن مجید)) تصحیح و چاپ و انتشار جلد «غدیر» از کتاب عبقات الانوار، نوشته میرحامد حسین هندی نیز ازجمله آثار امامخمینی است.
پیامها و نامهها
امامخمینی گفتارها و نوشتارهایی در زمینههای گوناگون فکری و سیاسی دارد که به صورت نامه، بیانیه، سخنرانی و اظهارنظر است. ( (ببینید: پیامها و اعلامیهها ، سخنرانیها ، و نامهها)) این بخش افزون بر عرضه در شکلها و قالبهای مستقل، مانند بانگ آزادی، ( (ببینید: بانگ آزادی)) آوای توحید، منشور روحانیت، منشور برادری، منشور استقامت، محضر نور، ( (ببینید: محضر نور)) نخست در مجموعه ۲۲جلدی «صحیفه نور»، ( (ببینید: صحیفه نور)) مجموعه سهجلدی کوثر ( (ببینید: کوثر)) و سپس در مجموعه کاملتر «صحیفه امام» ( (ببینید: صحیفه امام)) در ۲۲ جلد منتشر شده است. از نخستین آثاری که دربارۀ بیانات امامخمینی به تفکیک موضوع، منتشر شد، در جستجوی راه از کلام امام و مجموعه تبیان بود ( (ببینید: در جستجوی راه از کلام امام و تبیان))؛ چنانکه بخشهای باقیمانده از اشعار ایشان نیز با عنوان «دیوان امام» منتشر شده است. ( (ببینید: دیوان امام))
تقریرات اصولی و فقهی
افزون بر تقریرات درس فلسفه امامخمینی، ( (ببینید: تقریرات فلسفه امامخمینی)) تقریرهای پرشماری از درسهای اصول فقه و فقه ایشان نیز به قلم شاگردان نوشته شده است و بیشتر به عربی و برخی به فارسیاند: یکم. تقریرات اصولی: تهذیب الاصول و لب الاثر فی الجبر و القدر، تقریر جعفر سبحانی؛ تنقیح الاصول، تقریر حسین تقوی اشتهاردی؛ معتمد الاصول، تقریر محمد فاضل لنکرانی؛ جواهر الاصول، تقریر سیدمحمدحسن مرتضوی لنگرودی؛ محاضرات فی الاصول، تقریر حسینعلی منتظری و تحریرالاصول، تقریر عبدالله جوادی آملی که منتشر شده است و برخی دیگر نیز منتشر نشده یا در دوره خفقان رژیم پهلوی از میان رفتهاند. دوم. تقریرات فقهی: الدماء الثلاثه، تقریر محمدصادق خلخالی؛ کتاب الطهاره، تقریر محمد فاضل لنکرانی؛ کتاب الطهاره، تقریر محمدصادق خلخالی؛ البیع، تقریر سیدحسن طاهری خرمآبادی؛ البیع، تقریر محمدحسن قدیری و کتاب البیع، تقریر سیدمحمد صدر. تقریرات اصولی و فقهی منتشرنشده امامخمینی تا آنجا که در دسترس بوده است در کتابخانه پژوهشی مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، نمایندگی قم، گردآوری شده و در دسترس مراجعان است. ( (ببینید: تقریرات اصولی و فقهی))
شاگردان
امامخمینی در حوزههای علمیه قم و نجف، در قلمرو دانشها و سطوح مختلف، شاگردان بسیاری تربیت کرده است: ( (ببینید: تدریس امامخمینی و شاگردان امامخمینی))
تعداد شاگردان
شمار شاگردان امامخمینی بسیار است و ثبت اسامی همه آنها امکانپذیر نیست. برخی شمار شاگردان درس خارج فقه ایشان در قم را بین چهارصد تا پانصد تن تخمین زدهاند که در اواخر به حدود هزار تن افزایش یافته است. پس از درگذشت بروجردی و به دلیل افزایش شمار شاگردان، درس خارج اصول و فقه امامخمینی، به شبستان مسجد اعظم منتقل شد. شمار شاگردان ایشان در این زمان که همزمان با واکنش امامخمینی به طرح لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی و آغاز نهضت بود، به ۱۰۰۰ تا ۱۲۰۰ تن میرسید. پس از تبعید امامخمینی به نجف نیز تعداد شاگردان با وجود افتوخیز، افزایش چشمگیری داشت. برخی، شمار شاگردان درس فقه ایشان در این حوزه را سیصد تا ۳۵۰ تن دانستهاند. نخستین فهرست از بخشی از شاگردان امامخمینی در علوم معقول و منقول را که شامل ۱۸۹ نفر است، سیدحمید روحانی ( (ببینید: سیدحمید روحانی)) در سال ۱۳۵۶ در چاپ نخست کتاب بررسی و تحلیلی از نهضت امامخمینی منتشر کرد و در ویرایش دوم به ۲۷۲ نفر افزایش داد؛ با این تاکید دوباره که این فهرست تنها شامل بخشی از شاگردان است. در دانشنامه امامخمینی، فهرستی شامل ۹۵۵ تن از شاگردانی که هر چند زمانی کوتاه در یکی از درسهای ایشان شرکت کردهاند، آمده است.
سلوک تربیتی
رابطه امامخمینی با شاگردان خود ممتاز بود. ایشان به شخصیت شاگردان احترام میگذاشت و برای برخی از شاگردان به سبب تقوا، فضل و نظم آنان احترام ویژهای قایل بود؛ ازجمله مرتضی مطهری نزد ایشان احترام خاص داشت. امامخمینی گاه با شاگردان خود در مسائل علمی مشورت میکرد. ایشان روحیه تحقیق را در شاگردان میپروراند و شاگردان را به نقد و اشکال بر مطالب استاد تشویق میکرد. در درس ایشان تفاوتی میان استاد و شاگرد نبود و گاه ریاست جلسه را به یکی از آنان واگذار میکرد. درس امامخمینی مجتهدپرور و راهگشای استنباط شاگردان بود. رفتار ایشان با شاگردان پدرانه بود و از شاگردان خود تفقد و از بیماران آنان عیادت میکرد؛ بهویژه با شاگردان مصیبتدیده همدردی نشان میداد و به نامههای شاگردان پاسخ میداد. امامخمینی از تذکر و پند شاگردان به خود نیز استقبال و به آن توصیه میکرد.
ویژگیهای شاگردان
بسیاری از شاگردان امامخمینی جوان، خوش استعداد و پر تلاش بودند و در حوزه عمل به مسئولیتهای اجتماعی، فعالانه حضور داشتند. بسیاری به درجه استادی در حوزههای علمیه شهرهای مختلف رسیدهاند و برخی در شمار مراجع تقلید قرار گرفتهاند. برخی از استادان حکمت نیز در حوزه و دانشگاه ازجمله مرتضی مطهری، مهدی حائری و محمد مفتح از شاگردان ایشان بودهاند. در زمینه تبلیغ نیز افراد بسیاری از آنان درخشیدند و بسیاری از آنان، اهل قلم نیز بودهاند. در دوران نهضت اسلامی نیز در عمل به رسالت اجتماعی خود موفق عمل کردهاند ( (ببینید: شاگردان امامخمینی و مرجعیت امامخمینی)) و در بیشتر حوادث انقلاب، بار اصلی مبارزه را بر دوش داشتند. پس از پیروزی انقلاب نیز نقش اصلی در تثبیت انقلاب و شکلگیری نهادهای انقلاب و اداره کشور در تهران و شهرستانهای مختلف بر عهده شاگردان ایشان بود یا در اداره آنها مشارکت داشتند. ( (ببینید: منصوبان امامخمینی))
فقاهت و مرجعیت
امامخمینی از گذشته در حوزه علمیه قم، به عنوان شاگرد شناختهشده حائری یزدی و ـ استادی برجسته در فلسفه و عرفان و نیز در اصول فقه و فقه، به شمار میرفت. جایگاه علمی ایشان به اضافه سالها تدریس و داشتن شاگردان ممتاز در دوره مرجعیت بروجردی و جایگاه ممتاز نزد وی، ایشان را بهویژه از نظر فقهی، به عنوان یکی از گزینههای روشن مرجعیت تقلید پس از بروجردی قرار میداد. پس از درگذشت بروجردی در فروردین ۱۳۴۰، مهمترین مسئله، آینده مرجعیت شیعیان بود. در این زمان کشمکش نیمهپنهانی میان حوزویان و رژیم پهلوی، درباره تعیین مرجع بعدی و نیز بقای مرجعیت در ایران یا انتقال آن به عراق درگرفت. محمدرضا پهلوی با این گمان که اگر مرجعیت از قم به عراق انتقال یابد، مانعی بر سر راه برنامههای خود نخواهد داشت، به سیدمحسن حکیم در نجف تسلیت گفت و این کار خواست رژیم درباره انتقال مرجعیت به نجف را روشن میکرد. روحانیت و حوزه علمیه قم بهویژه امامخمینی این کار را بیاعتنایی به مراجع قم و گام نخست در راه تضعیف روحانیت تلقی کردند. برنامه بعدی رژیم، تجزیه مرجعیت و کمکردن قدرت آن بود؛ به گونهای که اگر هم موفق به انتقال مرجعیت نشدند، دستکم مانع جمعشدن این مقام در یک فرد شوند. ( (ببینید: مرجعیت امامخمینی)) امامخمینی با نگاهی که به جایگاه مرجعیت داشت، ( (ببینید: مرجعیت)) با انتقال مرجعیت و نیز با تجزیه آن مخالف بود؛ ازهمینرو سیداحمد خوانساری را برای مرجعیت عامه پیشنهاد داد. ایشان در معرفی خوانساری، به تقوا، زهد و علمیت او اشاره کرد و شائبه مسائل شخصی را نیز از او دور دانست؛ اما در مجموع پیشنهاد ایشان پذیرفته نشد. ( (ببینید: سیداحمد خوانساری)) نظر برخی از علما، بر انتخاب زعیم آینده حوزه، از میان علمای مقیم قم قرار گرفت که در واقع همان تجزیه مرجعیت بود و موجب کنارهگیری امامخمینی از مشارکت در آن شد.
شکلگیری مرجعیت
در پی عملینشدن پیشنهاد امامخمینی درباره تعیین خوانساری به عنوان مرجع، موضوع مرجعیت خود ایشان در کنار سایر گزینهها از سوی علاقهمندان پیگیری میشد. ایشان با مقاومت در برابر این پیشنهادها، در یکی از جلسات درس نیز از شاگردان خود خواست برای مرجعیت ایشان اقدامی نکنند؛ اما در ادامه روند حوادث بهگونهای دیگر پیش رفت:
- جایگاه حوزوی و فقاهت: امامخمینی از استادان برجسته حوزه علمیه قم بود. تدریس ایشان در فقه، اصول، فلسفه، عرفان و اخلاق مشهور بود ( (ببینید: تدریس امامخمینی))؛ چنانکه محمد صدوقی از استادان برجسته حوزه قم، امامخمینی را در تدریس فلسفه، عرفان، فقه و اصول، استاد درجه اول حوزه شمرده است که پس از درس بروجردی پرشمارترین شاگردان را داشت. بسیاری از برجستگان علمی در درس ایشان حاضر میشدند. افزون بر اعتراف حوزویان، ساواک نیز در گزارشی در سال ۱۳۳۵، به شاگردان پرشمار ایشان اشاره کرده است که در مقایسه با دیگر فقها و بزرگان حوزه قم، قابل توجه بود. ( (ببینید: شاگردان امامخمینی)) آثار اصولی و فقهی متعددی که امامخمینی خود نگاشته یا شاگردان از درسهای ایشان فراهم ساختهاند، گواه گویایی بر مراتب بالای فقاهت ایشان است و این واقعیت در همان زمان آشکار بود. ( (ببینید: تالیفات و آثار و تقریرات اصولی و فقهی))
جایگاه علمی امامخمینی در برخی مطبوعات نیز مطرح بود؛ چنانکه روزنامه کیهان در ۱۲ فروردین ۱۳۴۰، ایشان را با حدود چهارصد شاگرد که بیشتر آنان از فضلای تراز اول حوزه قم هستند، در صدر علمای صاحب صلاحیت برای جانشینی بروجردی آورده است.
- آغاز مرجعیت: با شکلگیری مرجعیت امامخمینی، بهتدریج نمایندگانی از ایشان اجازه امور حسبیه گرفتند. نخستین اجازهنامه به درخواست سیدسجاد حججی در فروردین ۱۳۴۰و به نام او صادر شد. ( (ببینید: سیدسجاد حججی)) صدور اجازات بسیار تا آخر عمر ایشان در داخل و خارج ادامه داشت. ( (ببینید: اجازات امامخمینی)) برخی شاگردان امامخمینی ازجمله حسینعلی منتظری، مرتضی مطهری و مجتبی تهرانی، ایشان را قویتر و اعلم از دیگر فقهای موجود میدانستند. سیدابوالقاسم کاشانی نیز پس از فوت بروجردی، از مرجعیت امامخمینی حمایت کرد و ایشان را از خود و دیگر فقها برتر دانست. ( (ببینید: مرجعیت امامخمینی))
با شکلگیری مرجعیت امامخمینی و اصرار شاگردان، رساله نجاة العباد به عنوان نخستین رساله عملیه امامخمینی تدوین شد. ( (ببینید: رساله نجاة العباد)) پس از آن، نخست حاشیه بر توضیح المسائل بروجردی در شعبان ۱۳۸۱ق/ دی ۱۳۴۰ش ( (ببینید: حاشیه بر رساله توضیح المسائل)) و سپس توضیح المسائل منتشر و جانشین رساله نجاة العباد شد. ( (ببینید: رساله توضیح المسائل))
- دوری از مرجعیت: امامخمینی همانند بسیاری از فقهای گذشته، پس از رحلت بروجردی، از پذیرش منصب مرجعیت گریزان بود و اقدامهایی را که مقدمه مرجعیت به شمار میآمدند، رد میکرد. ایشان حتی از حضور در تشییع پیکر بروجردی که میتوانست به معنای قراردادن خود در معرض مرجعیت باشد، پرهیز کرد و مدتی در هیچیک از مجالس بزرگداشت بروجردی شرکت نکرد. ایشان در سالهای تبعید در عراق نیز برای کسی مجلس ترحیم برگزار نکرد و بهشدت از برخی شئون رایج مرجعیت دوری میگزید.
امامخمینی پس از آنکه به شرایط اجتماعی تن داد و مسئولیت مرجعیت را پذیرفت در تبلیغ مرجعیت خود گامی برنداشت. ایشان همچنین با نشر کتابهای علمی و فقهی، که زمینهساز مرجعیت است مخالف بود و تنها گاهی برخی از شاگردان، آثار ایشان را به صورت محدود، منتشر میکردند.
- تثبیت مرجعیت: تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی و اعتراض گسترده به آن، ( (ببینید: انجمنهای ایالتی و ولایتی)) بهویژه مقابله امامخمینی با رژیم پهلوی، به بازداشت ایشان در شب پانزده خرداد ۱۳۴۲ و قیام پانزده خرداد ( (ببینید: پانزده خرداد)) انجامید. تهدید مقامات رژیم به محاکمه نظامی برخی پیشوایان دینی مرتبط با این اعتراضات، موجب نگرانی علما و مراجع شد. این علما که ازجمله سیدمحمدهادی میلانی، سیدشهابالدین مرعشی نجفی، محمدتقی آملی و سیدکاظم شریعتمداری از مراجع تقلید در میان آنان بودند، در حرکتی گروهی و به صورت کتبی به مرجعیت امامخمینی گواهی دادند. این حرکت رژیم پهلوی را از محاکمه ایشان منصرف کرد. ( (ببینید: دستگیری امامخمینی)) ادامه مبارزه امامخمینی با رژیم پهلوی بهویژه اعتراض شدید به لایحه کاپیتولاسیون، ( (ببینید: کاپیتولاسیون)) موجب دستگیری و تبعید ایشان به ترکیه و پس از حدود یک سال به نجف اشرف شد؛ با این تصور که مردم ترکیه اهل سنتاند و رژیم آن لائیک است و ایشان در آنجا منزوی خواهد شد ( (ببینید: تبعید امامخمینی)) و در نجف نیز شخصیت ایشان، تحتالشعاع فقهای نجف قرار خواهد گرفت. ( (ببینید: حوزه علمیه نجف)) با این حال از سال ۱۳۴۷ جایگاه بالای امامخمینی در میان علمای نجف و گزارش نماز جماعت و درس ایشان، نگرانی ساواک را برانگیخت؛ چنانکه این سازمان در گزارشی با ابراز نگرانی از وضع موجود، در صورت ادامه وضع به این شکل، بهخصوص پس از درگذشت مراجع بزرگ نجف مرجعیت مطلق ایشان را پیشبینی کرد. ( (ببینید: مرجعیت امامخمینی))
گسترش مرجعیت
- حمایت استادان و فضلا: پس از درگذشت حکیم در ۱۲ خرداد ۱۳۴۹ در نجف اشرف، محمدرضا پهلوی برای دورکردن مردم از امامخمینی، پیام تسلیتی برای خوانساری و شریعتمداری فرستاد. در برابر این اقدام، برخی از یاران امامخمینی در قم و دیگر شهرها، تلگرامهای تسلیتی برای ایشان مخابره کردند که در آن گاه از تعبیر «مرجع بزرگ شیعه» یاد شده بود. ساواک از فرستادن این تلگرامها جلوگیری کرد، اما در ایران پخش شد.
در این حال، تلاش روحانیان مبارز در داخل و خارج ایران برای گسترش مرجعیت امامخمینی اوج گرفت؛ ازجمله دوازده تن از مدرسان حوزه علمیه قم، محمد فاضل لنکرانی، حسین نوری، حسینعلی منتظری، عبدالرحیم ربانی شیرازی، غلامرضا صلواتی، علی مشکینی، نعمتالله صالحی نجفآبادی، ابوالقاسم خزعلی، ابراهیم امینی، محمد شاهآبادی، یحیی انصاری شیرازی و احمد جنتی در اعلامیهای بر مرجعیت و اعلمیت امامخمینی تاکید کردند. همچنین منتظری و ربانی شیرازی، به صورت جداگانه نیز در اعلامیهای مشترک و مفصل، امامخمینی را صالحترین شخص برای تصدی مرجعیت تقلید معرفی و لزوم تقلید از ایشان را اعلام کردند. ( (ببینید: مرجعیت امامخمینی))
- حمایت علمای شهرستانها: گزارشهای ساواک در این روزها از فعالیت پیروان امامخمینی در شهرهای مختلف و ترویج و تبلیغ مرجعیت ایشان در سطح کشور حکایت دارد؛ ازجمله این اقدامات میتوان به تلاشهای دستغیب ( (ببینید: سیدعبدالحسین دستغیب)) و علمای دیگر در شیراز، ـ مدنی در همدان، ( (ببینید: سیداسدالله مدنی)) اشرفی اصفهانی در کرمانشاه ( (ببینید: عطاءالله اشرفی اصفهانی)) و سعیدی در تهران ( (ببینید: سیدمحمدرضا سعیدی)) اشاره کرد. در دیگر حوزهها ازجمله حوزه علمیه مشهد نیز روحانیان طرفدار امامخمینی ازجمله خامنهای، ( (ببینید: سیدعلی خامنهای)) واعظ طبسی، ( (ببینید: عباس واعظ طبسی)) هاشمینژاد ( (ببینید: سیدعبدالکریم هاشمینژاد)) و محمدرضا محامی به تبلیغ مرجعیت ایشان پرداختند. بر اساس گزارش ساواک، حوزههای علمیه اصفهان، کاشان، شیراز و مشهد نیز ضمن تسلیت به امامخمینی، ایشان را مرجع تقلید معرفی کردند. ( (ببینید: مرجعیت امامخمینی))
- حمایت در سایر کشورها: روحانیت برخی کشورهای شیعهنشین دیگر نیز با اعلام اعلمیت امامخمینی، مردم را به تقلید از ایشان فراخواندند: شریعت اصفهانی نماینده بروجردی در کراچی، ( (ببینید: محمد شریعت اصفهانی)) طالب طاهری جوهری، رئیس دانشگاه امیه کراچی، مُهری در کویت، ( (ببینید: سیدعباس مهری)) ابراهیم فاضل فردوسی ( (ببینید: امامان جمعه)) و سیدهادی موسوی در بحرین، محمد مصطفی جوهر و سایر علمای شیعی هندوستان و علمای افغانستان ازجمله این عالمان بودند. برخی روزنامهها و مجلهها نیز در افغانستان و پاکستان، ( (ببینید: پاکستان)) امامخمینی را مرجع اعدل و اعلم دانستند. علما و فضلای افغانستان در نجف نیز با امامخمینی بیعت کردند و مردم شیعی افغانستان را به ایشان ارجاع دادند. ( (ببینید: مرجعیت امامخمینی))
- مقابله رژیم پهلوی: با آغاز نهضت اسلامی و افزونتر شدن محبوبیت امامخمینی، مرجعیت ایشان نیز گسترش بیشتری پیدا کرد؛ حتی برخی گروههای سیاسی در دهه چهل، ازجمله نهضت آزادی و جبهه ملی نیز بهویژه پس از نقش فعال امامخمینی در مبارزه با رژیم، به مرجعیت ایشان متمایل شدند.
رژیم پهلوی با همه توان، از تقلید و اقبال به مرجعیت امامخمینی، جلوگیری میکرد و مبلغان مرجعیت و اعلمیت ایشان را تهدید، دستگیر یا تبعید میکرد. ماموران ساواک در سایر کشورهای اسلامی و شیعهنشین نیز فعالیتهای گستردهای با هدف بدنامکردن امامخمینی و جلوگیری از تبلیغ ایشان دنبال میکردند. ( (ببینید: مرجعیت امامخمینی)) رژیم پهلوی برای مقابله با مرجعیت امامخمینی، ذکر نام ایشان را در منابر و آثار و تالیفات، حتی شهریه ایشان را ممنوع اعلام کرد و بارها به دفتر ایشان در قم هجوم برد و افرادی که برای ایشان وجوه شرعی میفرستادند، پیگرد قضایی کرد. در این شرایط، میرزااحمد آشتیانی، که از نظر سنی متقدم بر امامخمینی بود، مسئولیت پرداختن شهریه ایشان در ایران را به نام خود به عهده گرفت. ( (ببینید: میرزااحمد آشتیانی)) رساله توضیح المسائل امامخمینی نیز پیش از انقلاب اسلامی، همانند دیگر آثار ایشان از کتابهای ممنوعه به شمار میرفت.
- مرجعیت و مردم: امامخمینی یکی از مردمیترین شخصیتهای تاریخ معاصر ایران است. ویژگیهایی چون اخلاص، ایستادگی بر مواضع، شجاعت، طرفداری از محرومان و یکرنگی با مردم، از مهمترین عوامل گرایش مردم به ایشان بود. امامخمینی فلسفه پیوند مردم با مراجع ازجمله خود را بدان جهت میداند که مردم دریافتهاند مراجع دوستدار آنان و خواهان صلاح حال ملت و کشورند. بخش مهمی از اسناد پرونده امامخمینی در ساواک نیز مربوط به کنشها و واکنشهای مردمی و رفتار و عملکرد طرفداران و علاقهمندان ایشان است. ( (ببینید: مرجعیت امامخمینی))
- دوران پیروزی انقلاب: پس از پیروزی انقلاب اسلامی مرجعیت امامخمینی گسترش فراوانی در داخل و خارج ایران پیدا کرد؛ چنانکه فتاوای فقهی ایشان در بسیاری از موارد مبنای قانون و مقررات کشور به ویژه احکام قضایی قرار گرفت؛ در حالی که به جز امامخمینی چند مرجع تقلید دیگر، سیدابوالقاسم خویی، سیداحمد خوانساری، سیدمحمدرضا گلپایگانی، سیدشهابالدین مرعشی نجفی و سیدکاظم شریعتمداری و برخی دیگر حضور داشتند.
در سال ۱۳۶۱ بحث رجوع از مراجع دیگر به امامخمینی در محافل علمی و مذهبی مطرح شد. بر همین اساس، شش تن از عالمان و استادان برجسته حوزه علمیه: علی مشکینی، حسینعلی منتظری، محمد فاضل لنکرانی، عبدالله جوادی آملی، ابوالحسن شیرازی و محمدرضا مهدوی کنی با شش اعلام نظر موجز و جداگانه، بر اعلمیت و مرجعیت ایشان تاکید کردند. ( (ببینید: مرجعیت امامخمینی))
- شئون جاری مرجعیت: امامخمینی همانند دیگر مراجع تقلید، از آغاز مرجعیت تا زمان رحلت، به استفتائات و پرسشهای شرعی مقلدان، پاسخ داده است. ایشان در سالهای نخست مرجعیت، خود شخصاً به استفتائات پاسخ میداد، اما پس از رحلت حکیم در سال ۱۳۴۹ و افزایش شمار استفتائات، «هیئت استفتائات» در نجف اشرف تشکیل شد و خاتم یزدی، ( (ببینید: سیدعباس خاتم یزدی)) کریمی، ( (ببینید: سیدجعفر کریمی)) راستی کاشانی ( (ببینید: حسین راستی کاشانی)) و قدیری ( (ببینید: محمدحسن قدیری)) وظیفه پاسخگویی را بر اساس فتاوای ایشان بر عهده گرفتند. پاسخها پس از تایید امامخمینی، به دست ایشان مُهر و برای سؤالکنندگان فرستاده میشد. با بازگشت امامخمینی به ایران، دفتر قدیمی ایشان در قم محل جلسات استفتا و پاسخگویی بود. ( (ببینید: دفتر امامخمینی و دستخط امامخمینی))
امامخمینی همچنین از سال ۱۳۴۲ با افزایش اقبال مردم به ایشان، پرداختن شهریه به طلاب و فضلا را در ایران آغاز کرد و سالهای بعد نیز ادامه یافت. این امر در دوران تبعید نیز با وجود محدودیتهای موجود ادامه یافت. ( (ببینید: شهریه امامخمینی))
رفتار با مراجع تقلید
رعایت احترام مراجع، ویژگی بارز امامخمینی در تمام سالهای مرجعیت بود. ایشان تلاش میکرد ابهت و حرمت آنان را نشکند و آنان را تصمیمگیرنده نهایی در امور معرفی کند. امامخمینی در برابر مرجعیت عامه بروجردی بهوضوح چنین موضعی داشت؛ چنانکه هنگام تدریس در مسجد سلماسی از کسانی که در زمان حیات بروجردی رساله چاپ و منتشر کرده بودند، انتقاد کرد و بروجردی را پرچمدار اسلام خواند. ( (ببینید: سیدحسین بروجردی)) امامخمینی همین رفتار را در برابر دیگر مراجع صاحب نفوذ نیز داشت و هیچگاه از حرمتگذاری به آنان دریغ نکرد. همراه نبودن برخی از مراجع با ایشان نیز از موضع محترمانه ایشان نکاست و در زبان و قلم، جملهای که از شان آنان بکاهد، ادا نکرد. ( (ببینید: سیدمحمد بهبهانی ، سیدمحمدهادی میلانی ، سیدمحمدرضا گلپایگانی ، سیدشهابالدین مرعشی نجفی ، سیداحمد خوانساری ، سیدابوالقاسم خویی ، و سیدکاظم شریعتمداری)) در زندگانی سیاسی امامخمینی، تنها یکبار برخورد صریحی با شریعتمداری صورت گرفت. ( (ببینید: مرجعیت امامخمینی)) در این مورد نیز ایشان در سخنرانیهای عمومی مطلبی نگفت و همان موضع غیرعلنی نیز پس از یک دوره طولانی متانت و مدارا صورت گرفت. ( (ببینید: سیدکاظم شریعتمداری و حزب جمهوری خلق مسلمان)) امامخمینی توهین به مراجع را بسیار ناروا میشمرد و تندروان را نکوهش میکرد و غیبت و بدگویی عالمان دین را زشت میشمرد. بارها مخاطبان جوان خود را به حفظ حرمت بزرگان دین فرامیخواند و با کسانی که این شیوه را رعایت نمیکردند، برخورد میکرد. ( (ببینید: مرجعیت و مرجعیت امامخمینی)) ایشان پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز این رویه را حفظ کرد و افزون بر مسائل حوزه، به جایگاه مرجعیت و دیدگاههای مراجع در مسائل کشوری اهتمام فراوان داشت.
سیره اخلاقی و رفتاری
امامخمینی در جایگاه رهبری جامعه اسلامی، در اخلاق و رفتار فردی، خانوادگی، سیاسی و اجتماعی ویژگیهای بسیاری داشت و در اینجا تنها گزیدهای از سیره اخلاقی ایشان در چند محور کلی بازگو میشود:
اخلاق و سیره فردی
اخلاق و سیره فردی، آن دسته از ارزشهای اخلاقی است که مربوط به حیات فردی انسانهاست و بدون تردید تاثیری غیرمستقیم بر مسائل خانوادگی، اجتماعی و سیاسی دارد. برخی از محورهای اخلاق فردی در امامخمینی عبارتاند از:
- حسن خلق و مکرمتهای اخلاقی: امامخمینی از همان آغاز تحصیل و تدریس تا پایان عمر، همواره به اخلاق توجه خاص داشت. همه کسانی که با ایشان در ارتباط بودند، به اخلاق، ادب، اخلاص، تقوا و آراستگی ایشان به صفات نیک معترفاند.
در میان ویژگیهای اخلاقی امامخمینی ازجمله میتوان به گذشت، مهربانی و تواضع اشاره کرد که از ویژگیهای بارز ایشان بود و موارد بسیاری از بخشش ایشان نسبت به دیگران ذکر شده است. ( (ببینید: عفو (۱) و عفو (۲))) ایشان در عین صلابت و قاطعیت، با همگان دلسوز و مهربان بود؛ البته خانواده، دوستان، رزمندگان، خانواده شهدا و جانبازان از این عطوفت و تواضع، بیشتر برخوردار میشدند. ایشان گاه در برابر پرسش شاگردان اعلام میکرد، پاسخ پرسش را نمیداند و این برای شاگردان تازگی داشت. ( (ببینید: تواضع)) از تعریف و ستایش گریزان و ناراضی بود، از القاب و عناوین دوری میجست، خود را خدمتگزار مردم میشمرد ( (ببینید: اخلاق و سیره امامخمینی)) و در همه حرکتها، جز به رضای خدا نمیاندیشید. ( (ببینید: اخلاص))
- عبادت و معنویت: یکی از ابعاد شخصیت امامخمینی توجه ویژه به معنویات و اخلاق بندگی بود. ایشان به نماز بسیار اهمیت میداد و آن را معاشقه حبیب و محبوب و راه عبادت و سخنگفتن با خداوند میدانست، ( (ببینید: نماز ، عبادت ، و آداب و اسرار نماز)) همواره اول وقت به نماز میایستاد و با خشوع نماز میخواند و در نماز جماعت شرکت میکرد. ( (ببینید: اخلاق و سیره امامخمینی))
اهتمام امامخمینی به عبادت، منحصر به عبادات واجب نبود؛ بلکه پایبند مستحبات، مانند اذکار و نوافل، تلاوت قرآن و دعا نیز بود. بیش از هر عبادتی به نماز شب علاقهمند بود و از آغاز جوانی، در نماز شب جدیت داشت. ( (ببینید: نماز شب)) ایشان برای ماههای ویژهای چون ماه رمضان برنامهای خاص داشت و سراسر این ماه را به انجام مستحبات آن سپری میکرد. ( (ببینید: اخلاق و سیره امامخمینی)) به قرآن و تلاوت آن، اهتمام ویژه داشت ( (ببینید: قرآن و تلاوت قرآن)) و ذکر و دعا ( (ببینید: دعا)) جزء اصلیترین برنامههای روزانه ایشان بود.
- شیفتگی و تکریم اهل بیت(ع): امامخمینی با همه وجود، شیفته اهل بیت(ع) بود. در تشرف به زیارت قبور مطهر معصومان(ع)، مانند آن بود که آنان را حاضر و ناظر در پیش چشم خود میبیند. در نجف هر شب به زیارت امیر مؤمنان(ع) میرفت. در ایام زیارتی امامحسین(ع) به زیارت حضرت میرفت؛ چنانکه با شنیدن نام امامحسین(ع) در سوگواری منقلب میشد. تا وقتی قم بود، هر روز پس از درس صبح و گاهی پس از درس عصر، به زیارت حرم فاطمه معصومه(س) میرفت. هیچگاه نام معصومان(ع) را بدون احترام بر زبان جاری نکرد و همواره مجالس جشن و عزای آنان را بر پا و در آن شرکت میکرد. ( (ببینید: اخلاق و سیره امامخمینی))
- زهد و آراستگی زندگی: به گواهی شاگردان و اطرافیان امامخمینی، ایشان همواره ساده میزیست، ساده میپوشید و غذای ساده میخورد. گفته شده در رفتوآمدها نیز تا جایی که امکان داشت از گرفتن خودروی دربست خودداری میکرد. ایشان پس از پیروزی انقلاب و ورود به ایران، سادهزیستی خود را حفظ کرد و از تجملات دوری کرد. ( (ببینید: سادهزیستی و جماران))
امامخمینی همچنین به بهداشت و آراستگی ظاهر اهمیت میداد و هیچگاه با ظاهری نامرتب در جامعه و حتی در میان افراد خانواده حاضر نمیشد. در همه ابعاد زندگی دارای نظم بود؛ بهویژه نظم در وقت که زبانزد دیگران بود. ایشان به ورزش نیز علاقهمند بود و به آن اهتمام داشت و از وقتی پا به سن گذاشت، بیشتر به پیادهروی میپرداخت و با برنامهای منظم، روزانه یک ساعتونیم پیادهروی میکرد. ( (ببینید: اخلاق و سیره امامخمینی))
اخلاق و سیره خانوادگی
امامخمینی تاکید داشت اعضای خانواده باید با هم با مهربانی، وفا و صداقت رفتار کنند و با هم یکدل و یکجهت باشند ( (ببینید: خانواده)) و خود نیز در میان اعضای خانواده چنین بود. ایشان پدر و مادر را الگوی فرزند میداند و معتقد است اگر پدر و مادر، خود به آنچه به فرزندان میگویند عمل کنند و با آنان صداقت داشته باشند، آنان نیز درست بار میآیند: ( (ببینید: اخلاق و سیره امامخمینی))
- همسر: رفتار امامخمینی با همسر خود، خدیجه ثقفی ( (ببینید: خدیجه ثقفی)) همراه با خوشاخلاقی، محبت، احترام و ادب بود. به همسر خود علاقه داشت و علاقه خود را بارها ابراز میکرد؛ ازجمله در برخی نامههای احساسی، علاقه و محبت ایشان بروز یافته است. ایشان خواستههای خود را بر همسر تحمیل نمیکرد و پایبند به رعایت مقررات خانه بود؛ همسر ایشان حتی در اوج عصبانیت، از ایشان بیاحترامی و اسائه ادبی نمیدید. امامخمینی بهترین عبادت مادران را تربیت فرزندان میدانست و از همسر خود نیز چنین میخواست. ( (ببینید: اخلاق و سیره امامخمینی))
- فرزندان: امامخمینی با فرزندان خود رفتاری همراه با خوشرویی، خوشاخلاقی، زیبایی کلام، ایجاد شخصیت در فرزندان، تکریم و احترام، تلقین و تکرار امور برای رسوخ و نفوذ در نفس آنان داشت. پس از پیروزی انقلاب، با وجود مسئولیت رهبری جامعه اسلامی، هیچگاه خانواده و محبت به فرزندان را فراموش نکرد؛ حتی وقتی را برای سرگرمی و بازی با نوهها اختصاص داده بود. ( (ببینید: اخلاق و سیره امامخمینی))
- خویشاوندان: امامخمینی در دوران کودکی و نوجوانی، پدر و مادر خود را از دست داده بود و همواره از آنان به نیکی یاد میکرد و در برخی نوشتهها به دلیل شهادت پدر، ( (ببینید: خانواده امامخمینی)) خود را «ابنالشهید» معرفی کرده است. ایشان به برادران، عمهها و دیگر خویشاوندان بهویژه برادر بزرگ خود پسندیده ( (ببینید: سیدمرتضی پسندیده)) احترام میگذاشت. ( (ببینید: اخلاق و سیره امامخمینی))
- کارکنان: امامخمینی با کارکنان و خدمتگزاران خانه خود نیز همانند بستگان رفتار میکرد. به خوراک و استراحت آنان توجه داشت؛ از همان خوراکی که خود و خانواده میخوردند، آنان نیز میخوردند. هر یک از آنان بیمار میشد، ایشان برای عیادت، فردی نزد وی میفرستاد و در صورتی که در دسترس بود، خود ایشان به عیادت میرفت. ( (ببینید: اخلاق و سیره امامخمینی))
اخلاق و سیره اجتماعی
برخی شیوههای رفتاری و اخلاقی امامخمینی از دوران تحصیل تا پیروزی انقلاب اسلامی و رهبری جامعه، با شخصیتهای بزرگ مانند مراجع، علما و استادان، شاگردان، یاران و همراهان، مخالفان و دشمنان و طبقات گوناگون مردم به ویژه محرومان و مستضعفان، رزمندگان، جانبازان، خانواده شهدا و آزادگان، از درسآموزترین بخشهای زندگی ایشان است و به نمونههایی از آنها اشاره میشود:
- مراجع، استادان و شاگردان: حفظ و رعایت احترام مراجع تقلید بهویژه آنان که مرجعیت عامه داشتند، از ویژگیهای بارز امامخمینی بود. ایشان با دقت و ظرافت تلاش میکرد ابهت و حرمت آنان شکسته نشود. ( (ببینید: مرجعیت امامخمینی)) ایشان به استادان خود نیز احترام خاصی میگذاشت ( (ببینید: استادان امامخمینی))؛ چنانکه با شاگردان خود ( (ببینید: شاگردان امامخمینی)) رابطهای ممتاز داشت و به شخصیت آنان احترام میگذاشت و برای برخی از آنان به سبب تقوا، فضل و نظم، احترام ویژهای قایل بود. ( (ببینید: اخلاق و سیره امامخمینی))
- یاران و همراهان: برخورد امامخمینی با یاران و همراهان، بسیار احساسی و عاطفی بود؛ چنانکه اگر یکی از آنان زندانی میشد یا برای او مشکلی پیش میآمد، همواره از وضع او میپرسید و تا زمانی که مشکل رفع نمیشد، این پیگیری ادامه داشت. ( (ببینید: اخلاق و سیره امامخمینی))
- مخالفان: برخورد امامخمینی با مخالفان و دشمنان با نصحیت، گفتگو، بردباری و مدارا آغاز میشد و هنگامی که رفتار مسالمتآمیز به سوءاستفاده میانجامید، با شدت و قاطعیت با آنان برخورد میکرد. ورود ایشان به عرصه مبارزه نیز با نصیحت دلسوزانه به رژیم پهلوی آغاز شد و سپس به مبارزه جدی با محمدرضا پهلوی و سلطنت انجامید. ( (ببینید: محمدرضا پهلوی)) شیوه برخورد ایشان با گروهها و جریانهای مخالف مانند اشرار و ضد انقلاب در کردستان ( (ببینید: کردستان)) و مخالفت و شرارت افراد سازمان مجاهدین خلق و هواداران آن ( (ببینید: سازمان مجاهدین خلق ایران)) نیز این گونه بود. ( (ببینید: اخلاق و سیره امامخمینی))
- رزمندگان: از ویژگیهای بارز اخلاقی امامخمینی، تواضع برابر رزمندگان بود و آنان را فرزندان خود میدانست و میستود. ایشان ابراز میکرد که پیشانی رزمندگان را میبوسد و بر بوسه به دست و بازوی قدرتمند آنان افتخار میکند. بر مادران، پدران، همسران، فرزندان و بستگان جانبازان و جوانان برومند جبههها، درود میفرستاد و با قدردانی از رزمندگان، تاکید میکرد تا زمان حیات، از حمایت و دعای خیر رزمندگان دست برنمیدارد. ( (ببینید: رزمندگان اسلام)) ایشان ازخودگذشتگی و فداکاری جانبازان انقلاب اسلامی را تداعیکننده فداکاران صدر اسلام میدانست و مجاهدت افتخارآمیز آنان را الگویی برای مجاهدان میشمرد. ( (ببینید: جانباز))
- شهدا: امامخمینی برای شهدا احترام ویژهای قائل بود. جایگاه آنان را بسیار رفیع و والا میدانست و با عارفانهترین و حماسیترین کلمات آنان را میستود؛ چنانکه به خانواده آنان نیز حرمت میگذاشت و در سوگ عزیزانشان با آنان میگریست. ( (ببینید: بنیاد شهید انقلاب اسلامی و شهدا))
- مستضعفان: امامخمینی مهمترین وظیفه مسئولان نظام اسلامی را دفاع از حقوق و خدمت به مستضعفان و توزیع عادلانه ثروت میداند ( (ببینید: مستضعفان)) و رسیدگی به فقرا از نخستین سفارشهای ایشان به دولتمردان بود. ایشان پس از نمایش فیلم «کاخ و کوخ» در مدرسه رفاه که وضع زندگی محرومان را نشان میداد، بهشدت منقلب شد و به مسئولان تذکر داد ثروت رژیم پهلوی و عوامل او، باید در راه حمایت از مستضعفان مصرف شود و با دستور ایشان، نهادهای مختلفی برای رسیدگی وضع مستضعفان و روستانشینان تاسیس شد. ( (ببینید: بنیاد مستضعفان ، بنیاد مسکن انقلاب اسلامی ، کمیته امداد امامخمینی ، بنیاد پانزده خرداد ، و جهاد سازندگی))
اخلاق و سیره سیاسی
امامخمینی بر یگانگی اخلاق و سیاست تاکید داشت و در مدیریت جامعه و زعامت بر مردم بر اساس آن عمل میکرد؛ زیرا ایشان بر آن بود اگر اخلاق در سیاست دخالت نداشته باشد، سیاست در جهت گسترش فساد پیش خواهد رفت. اصلاح جامعه از طریق اصلاح درون ممکن است و تنها با تهذیب نفس و نظارت مستمر بر خود، میتوان جامعهای صالح پدید آورد. ( (ببینید: دین و سیاست)) ایشان شمار بسیاری از اصول و قواعد کلی ازجمله شیوه مدیریت درست، تاکید بر اجرای شریعت و ارزشهای اسلامی، اهتمام به نقش مردم و تکریم آنان، قانونگرایی، صداقت و اعتراف به اشتباه، شرح صدر، شجاعت و قاطعیت، انتقادپذیری، مشورت در امور، عدالتخواهی، تشویق و تنبیه، سادهزیستی، نفی سلطه شرق و غرب، تصمیم بههنگام در حوادث و بحرانها و تکلیفگرایی را لازمه سیاست اسلامی و اخلاقی میدانست ـ و خود نیز در عرصه سیاست، آنها را به کار میگرفت. ( (ببینید: اخلاق و سیره امامخمینی)) در این بخش به برخی از آنها اشاره میشود:
- جامعیت رهبری: امامخمینی با دارابودن ویژگیهای لازم برای رهبری، مانند صداقت، شجاعت، قاطعیت، شرح صدر، روشنبینی و آیندهنگری، انقلاب اسلامی را به پیروزی رساند و نظام جمهوری اسلامی را تشکیل داد و همه نیازها و خواستههای به حق مردم ایران را مانند آزادی، استقلال و عدالت، با تکیه بر اسلام و ارزشهای اسلامی مطرح کرد. ایشان با برپایی نهادهایی چون شورای انقلاب، کمیتههای انقلاب اسلامی، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، دادگاههای انقلاب اسلامی و نهادهای دیگر از هرجومرج طبیعی پس از انقلاب اسلامی جلوگیری کرد و با برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و مجلس شورای اسلامی برای تثبیت جمهوری اسلامی تلاش کرد و مسئولان و مردم را به وحدت و همدلی فراخواند. ( (ببینید: اخلاق و سیره امامخمینی))
- مردمداری: امامخمینی مردم را عنصر و رکن اصلی انقلاب و نظام میدانست و با تواضع و احترام با آنان برخورد میکرد و در هر شرایطی، حضور مردم را در صحنه لازم و ضروری میدانست و به مسئولان درباره آن هشدار میداد؛ زیرا معتقد بود بدون پشتیبانی مردم کارها به سامان نمیرسد. ( (ببینید: مردم))
- حُسن مدیریت: امامخمینی با در نظر گرفتن شرایط زمانی و مکانی حوادث بسیاری را که در ارتباط با انقلاب و نظام اسلامی در داخل و خارج کشور به وجود آمد، به خوبی مدیریت کرد. ایشان برای مقابله با بسیاری از حوادث در مرحله نخست اطلاعرسانی و روشنگری کرد و آنگاه که پاسخ مناسب دریافت نکرد هشدار داد و در مرحله سوم مردم را برای مقابله با توطئهها فراخواند. یکی از ویژگیهای حسن رهبری و مدیریت ایشان نیز واردنشدن در جزئیات امور و دخالتنکردن در کارهای دستگاهها و مسئولان، جز در موارد اضطراری که مصالح کلی و فوری کشور اقتضا میکرد، بود. ( (ببینید: اخلاق و سیره امامخمینی))
- قاطعیت: امامخمینی پس از مشورت با مسئولان کشوری و لشکری و کارشناسان و گرفتن تصمیم در امور کشوری، بر آن استوار بود و وارد زدوبندهای معمول در عرصه سیاسی نمیشد و این مسئله از نگاه و اندیشه کلی ایشان برمیخاست که در همه امور بر مبنای وظیفه عمل میکرد. ایشان در شرایط دشوار جنگ و تنهایی نظام اسلامی در برابر قدرتهای استکباری، به صراحت اعلام کرد «اگر خمینی یکه و تنها هم بماند به راه خود که مبارزه با کفر و ظلم و شرک و بتپرستی است ادامه میدهد».
افزون بر اینها اهتمام بر اجرای احکام و ارزشهای اسلامی، قانونگرایی، تکلیفگرایی، عدالتخواهی، اهتمام به وحدت ملی و اسلامی، ایستادگی قاطع با استکبار و قدرتهای شرقی و غربی، شرح صدر، مشورت در امور، تصمیم بههنگام در حوادث و بحرانها، انتقادپذیری، صداقت و اعتراف به اشتباه و تشویق و تنبیه، ازجمله وجوه دیگری از اخلاق سیاسی امامخمینی بوده است که شواهد متعددی از آنها را میتوان در عمل و گفتار ایشان دید. ( (ببینید: اخلاق و سیره امامخمینی))
اندیشههای قرآنی و تفسیری
امامخمینی معتقد است قرآن میتواند همه نیازهای مادی و معنوی انسان را برآورده سازد؛ ایشان از قرآن کریم به عنوان کتاب هدایت، رابط میان خالق و مخلوق، کتاب آدمسازی، و راهنمای سلوک انسانیت یاد میکند و از اینکه حکومتهای فاسد و ضدقرآنی، قرآن را از صحنه زندگی مردم خارج ساختهاند اظهار تاسف میکند. ( (ببینید: قرآن ، مهجوریت قرآن ، اهداف قرآن ، و جامعیت قرآن)) امامخمینی نگارش تفسیری کامل بر قرآن کریم ندارد، ولی دیدگاههای تفسیری ایشان گاه مستقلاً به عنوان تفسیر آیه یا سوره خاصی مطرح شده است، مانند تفسیر سوره حمد و گاه در لابهلای آثار غیر تفسیری ایشان آمده است. ( (ببینید: تفسیر ، حمد ، لیلة القدر ، و تفسیر و شواهد قرآنی)) مبنای مباحثی که امامخمینی غالباً از تفسیر آیات به صورت پراکنده در آثار خود به دست داده، عرفانی است؛ چنانکه تفسیرهای مبتنی بر مباحث عرفان نظری در آثاری چون شرح دعاء السحر، مصباح الهدایه، التعلیقة علی الفوائد الرضویه و آداب الصلاة و مباحث عرفان عملی در کتابهایی چون شرح چهل حدیث و شرح حدیث جنود عقل و جهل آمده است. امامخمینی در برخی آثار خود مانند آداب الصلاة، سرالصلوة، شرح چهل حدیث و شرح حدیث جنود عقل و جهل به مناسبتهای مختلف از آیات قرآن استفادههای فراوانی کرده است؛ امّا برخی مطالب و مباحث اصلی و مبنایی که به عنوان زیربنا و مقدمه برای مباحث تفسیری است، مانند اعجاز، تحریفناپذیری، وحیبودن قرآن، ظاهر و باطن قرآن و زبان قرآن، در ـ کتابهایی مانند مصباح الهدایه، شرح دعاء السحر و تعلیقات علی شرح فصوص الحکم مطرح شده است. ( (ببینید: وحی ، قرآن ، تحریفناپذیری قرآن ، اعجاز قرآن ، ظهور و بطون ، تفسیر ، و تفسیر و شواهد قرآنی)) امامخمینی یکی از احیاگران معارف و مسائل مطرح در قرآن و از منادیان بازگشت به قرآن است. ایشان که قرآن را بزرگترین رحمت الهی میداند، در مسئله بازگشت به قرآن به دو جهت اجتماعی و فردی توجه کرده است. ایشان از جهت اجتماعی و در برخورد با مسائل فرهنگی و سیاسی، به مسئله وحدت اشاره و به آیه «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً»، [۱] استناد میکند؛ چنانکه از جهت فردی راه بازگشت به قرآن را انس با قرآن و فهم دستورهای آن میداند. ( (ببینید: مهجوریت قرآن)) ایشان همچنین درباره برخی مسائل علوم قرآن، روش تفسیر و نیز مبانی و اصول آن نکات مهمی بیان کرده است:
علوم قرآنی
قرآن کریم افزون براینکه معجزه پیامبر اکرم(ص) است، ( (ببینید: معجزه)) دارای علوم متفاوت و مختلفی است که بدون دانشهای مقدماتی، فهم آن مشکل خواهد بود. در علوم قرآن مسائلی چون ـ ماهیت قرآن، جامعیت قرآن، مقاصد قرآن، فهم قرآن، عدم تحریف قرآن، قرائت و آداب تلاوت قرآن مورد بحث قرار میگیرد:
- ماهیت و هویت قرآن: اهل معرفت و حکما حقیقت قرآن را همان حقیقت محمدی و مقام جمع و اجمال میدانند که به سبب عظمت آن، برای هر کسی قابل ادراک نیست، مگر صاحبان عقل و بصیرت. امامخمینی دو مرتبه از قرآن را بیان کرده است؛ یکی پیش از تنزّل و مقام بطون قرآن، و دیگری پس از تنزّل و مرتبه نازله قرآن. در مرتبه نخست، حقیقت قرآن از شئون ذاتی و حقایق علمی در حضرت واحدیت و کلامی نفسی و ذاتی است و این حقیقت برای کسی حاصل نمیشود، مگر برای ذات مبارک پیامبر اکرم(ص) با مکاشفه الهی در مقام «قاب قوسین اَو ادنی». ایشان انسان کامل را همان قرآن حقیقی میداند. مرتبه دوم، قرآن رقیقه و تنزل یافته از عوالم بالاتر است که پس از عبور از حجابهای نوری، بر قلب پیامبر(ص) وارد میگردد. به اعتقاد ایشان حقایق قرآن به زبان عرفی نازل شده تا هر کسی بهاندازه فهم خود از حقایق آن نصیبی داشته باشد. ( (ببینید: قرآن و فهم قرآن))
- جامعیت قرآن: یکی از مباحث مهم علوم قرآنی جامعیت و جاودانگی قرآن کریم است. بنابر نظر مفسران دو آیه «تِبْیاناً لِکلِّ شَیءٍ» و «تَفْصِیلاً لِکلِّ شَیءٍ» اجمالاً دلالت دارند بر اینکه قرآن جامع علوم و بیانگر و تفصیلدهنده هر چیزی است. امامخمینی معتقد است قرآن مجید شامل همه دستوراتی است که بشر برای سعادت نیاز دارد و از چند بُعد دارای جامعیت است: جامعیت احکام و قوانین؛ جامعیت زمانی، و جامعیت اهداف. از مهمترین دلایل عقلی ایشان بر جامعیت قرآن، میتوان به کاملبودن دین، خاتمیت دین و جامعیت انسان اشاره کرد. ( (ببینید: جامعیت قرآن))
- مقاصد قرآن: امامخمینی یکی از ویژگیهای این کتاب آسمانی را هدفدار بودن آن بر میشمارد و تفسیر قرآن را چیزی جز فهم مقصد و اهداف قرآن نمیداند. ( (ببینید: اهداف قرآن)) ایشان برای قرآن اهدافی برمیشمارد؛ ازجمله: دعوت به توحید و معرفت خداوند، هدایت و پند گرفتن، انسانسازی، احوال معاد و براهین اثبات آن و نیز بیان قوانین ظاهر شریعت و آداب و سنن الهی. ( (ببینید: اهداف قرآن))
- فهم قرآن: امامخمینی بر این باور است که فهم قرآن کریم برای همه افراد ممکن است؛ البته ایشان برای فهم قرآن مراتبی قائل است و نیز عوامل و شرایط بسیاری را در فهم قرآن مؤثر میداند؛ ازجمله: آشنایی با مقاصد کتاب الهی، دانستن زبان قرآن، تزکیه نفس، و آشنایی با اشارات و تطبیقات قرآن. ( (ببینید: فهم قرآن ، زبان قرآن ، و اهداف قرآن))
- موانع فهم قرآن: امامخمینی گناه را حجاب ادراک حقایق قرآنی میداند؛ چنانکه در بیان منع دنیادوستی از فهم درست قرآن خاطرنشان کرده است آنان که در ظلمات طبیعت غوطهورند، قدرت فهم را از دست میدهند و گمان میکنند قضایای قرآن در حکم قصه است. ( (ببینید: قصه)) ایشان حجاب خودبینی و نیز آرای فاسد و مسلکها و مذهبهای باطل را نیز مانع بهرهمندی انسان از درک حقایق نور قرآن میداند. ( (ببینید: فهم قرآن))
- تلاوت قرآن: امامخمینی با اذعان به اهمیت تلاوت قرآن تاکید دارد که قاری قرآن باید هنگام تلاوت، آدابی را مراعات کند که رعایت آن آداب، زمینهساز بهدستآمدن مطلوبِ قرائت قرآن میباشد. ایشان ازجمله آداب باطنی تلاوت را حضور قلب، اخلاص و تفکر و تدبر میداند. ( (ببینید: تلاوت قرآن و قلب))
روش تفسیر
امامخمینی در آثار خود از روشهای تفسیری مختلفی استفاده کرده است. منابع و روشهای مورد استفاده ایشان عبارتند است:
- تفسیر قرآن به قرآن: از جمله شیوههای امامخمینی در تفسیر قرآن، روش قرآن به قرآن است. ایشان هم در فهم کلام و کشف مراد آیه از آیات دیگر بهره گرفته است و هم برای شناخت موضوع در یک آیه.
- بهرهگیری از سنت: احادیث معصومان(ع) در شیوه تفسیری امامخمینی نقش بسزایی دارند. ایشان پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) را مفسران حقیقی قرآن معرفی میکند که تمام اسرار آیات و ظواهر و بواطن قرآن را درک میکنند.
- تدبر عقلی و اجتهادی: امامخمینی روش تدبر عقلی و اجتهادی را همراه با روایات تفسیری و دیگر شواهد قرآنی به کار میگیرد و بر این باور است که حجیت معنای ظاهری کلام به عنوان مراد و مقصود جدّی گوینده بر بنای عقلا مبتنی است و این مبنا در خصوص ظواهر قرآن نیز جاری است.
- استفاده از تجربههای شهودی: امامخمینی افزون بر برداشتهای عرفانی از قرآن، از ذوق اهل معرفت نیز در تفسیر آیات بهره میبرد.
رویکرد تفسیر
رویکرد تفسیر امامخمینی دارای شش بعد است:
- رویکرد عرفانی: مهمترین گرایش و رویکرد تفسیری امامخمینی رویکرد عرفانی است و بیشتر در مواردی که سوره کاملی از قرآن را تفسیر میکند، مشهود است؛ ازجمله در تفسیر سوره حمد، توحید و قدر که سرشار از نکتههای عرفانی است. ( (ببینید: حمد ، لیلة القدر ، و توحید (۲)))
- رویکرد فلسفی: از رویکردها و گرایشهای پرجلوه در تفسیر امامخمینی بهرهگیری از مباحث فلسفی و تبیین آیات با زبان فلسفی اسلامی است.
- رویکرد کلامی: امامخمینی در بعضی از آثار خود در پاسخ به برخی از اشکالات اعتقادی، رویکرد تفسیر کلامی را دنبال کرده است.
- رویکرد فقهی: امامخمینی در کتابهای فقهی و اصولی خود به شکل گستردهای از آیات قرآنی در استنباط احکام شرعی بهره گرفته است. ( (ببینید: آیات الاحکام و کتاب (۲)))
- رویکرد اخلاقی و تربیتی: این رویکرد برگرفته از نگاه امامخمینی درباره مقاصد و مطالب قرآن است که آن را کتاب تهذیب نفس و خودسازی میداند. ( (ببینید: روش تفسیر قرآن))
- رویکرد اجتماعی: این رویکرد به مقاصد و مطالب عالیه قرآن کریم برمیگردد و طرح مباحثی چون حکومت، سیاست، اقامه عدل، جنگ و صلح میباشد. ( (ببینید: روش تفسیر قرآن))
مبانی و اصول تفسیری
آثار و دیدگاههای تفسیری امامخمینی مبتنی بر مبانی و اصول کلی چندی است؛ ازجمله:
وحیانیبودن قرآن
یکی از مبانی تفسیر و شناخت قرآن کریم، وحیانیبودن آن است. این مسئله، هم در دانش کلام و هم در فلسفه و حکمت و در هم علوم قرآن مورد بحث و پژوهش واقع شده است. ( (ببینید: وحی ، کلام الهی ، کلام ، و تفسیر)) امامخمینی ماهیت وحی را یک ادراک مرموز و یک حقیقت غیبی میداند که تنها خداوند و رسولش از تمام ابعاد آن آگاهاند و فهم حقیقت وحی و قرآن تنها برای کسی ممکن است که مخاطب آن باشد و دیگران به واسطه آنان از حقایق باطنی آن آگاهی مییابند. به اعتقاد ایشان وحی و مکاشفه رابطه تشکیکی دارند و هر دو از سنخ علم حضوریاند؛ امّا درجه و شدت وجودی وحی بیشتر از مکاشفه است ( (ببینید: وحی و کشف و شهود))؛ از اینرو ادراک و دریافت حقیقت وحی تنها از طریق مکاشفه تامه الهی برای پیامبر مکرم اسلام(ص)، در مرتبه «قاب قوسین او ادنی» حاصل میشود که دست بشر از آن کوتاه است؛ البته پیامبر(ص) نیز خود تابع وحی و امر الهی است. ( (ببینید: وحی)) امامخمینی معتقد است چگونگی نزول وحی از امور مجهولی است که تنها پیامبر(ص) بر آن آگاهی دارد. به باور ایشان عین ثابت پیامبر(ص) جامع تمام اعیان موجودات است و او حقایق عقلی را به عالم مثال و از آنجا به عالم ملک تنزل میدهد و در واقع این قوت روحی پیامبر(ص) است که جبرئیل را به این عالم نازل میکند. ( (ببینید: اعیان ثابته و وحی)) از سوی دیگر، وحی الهی در سیر نزولی خود عوالم گوناگونی را میپیماید و در هر مرتبه ظهور و تجلی مناسب آن مرتبه را دارد و از آنجا که وحی به مشاهده و تنزل آن معانی مجرده در قلب پیامبر(ص) صورت میگیرد، آن تنزل غیبی را نمیتوان مستقیماً در عالم حس و محسوس به مردم اعلام و ابلاغ کرد و باید با رعایت مراتب تنزل، آن را قابل فهم برای عموم مردم کرد. ( (ببینید: وحی))
ظاهر و باطن قرآن
امامخمینی به پیروی از حدیث «اِنّ للقرآن بطنا و للبطن بطن» و «ظهراً و بطناً و حدّاً و مطلعاً» قرآن کریم را همانند انسان دارای ظاهر و باطن و باطن آن را دارای هفت بطن تودرتو میداند و معتقد است اگر مراد از قرآن در این حدیث، همه عالم وجود باشد، ممکن است بطن، عالم غیب، و ظهر، عالم شهادت باشد. ( (ببینید: قرآن و ظهور و بطون))
تاویل قرآن
به نظر امامخمینی تفسیر مربوط به ظاهر آیات و تاویل مربوط به باطن آیات است و هر رابطه و نسبتی که در میان ظاهر و باطن آیات برقرار باشد، عیناً میان تفسیر و تاویل نیز برقرار است؛ از اینرو تفسیر و تاویل نه تنها تعارض و تضادی با یکدیگر ندارند، بلکه آن دو، مکمل و متمم یکدیگرند. از دیدگاه امامخمینی تفسیر حقیقی، شرح مقاصد قرآن است. ایشان معتقد است همه مراتب تاویلات و بطون قرآن در انحصار پیامبر(ص) و به تبع پیامبر(ص) ائمه(ع) میباشد؛ البته این راه بهکلی بسته نیست و دیگران نیز میتوانند به پیروی از آن صاحبان طهارت، به آن نائل شوند. ( (ببینید: تفسیر و تاویل)) امامخمینی دستیابی به تاویل را از دو راه دانسته: یکی ریاضت علمی و دیگری ریاضت عملی؛ همچنین تطهیر نفس و تنزیه روح و قلب. ( (ببینید: تاویل و تفسیر)) ازجمله برجستهترین ویژگیهای تاویل در تفسیر عرفانی امامخمینی، استواری و پایبندی آن به احادیث و آموزههای اهل بیت(ع) است. یکی از روشهای خاص امامخمینی در تفسیر آیات، استفاده از «تطبیق» است؛ یعنی پیادهکردن پیامهای عرفانی قرآن و انطباق آنها با حالات و شرایط روحی نفس انسان و جامعه و وضعیت اجتماعی انسانها. ایشان این شیوه را هم در بُعد قرائت قرآن و تفسیر آیات و هم در تاویل آنها مورد تاکید قرار داده است. ( (ببینید: تاویل ، تلاوت قرآن ، و تفسیر))
عدم تفسیر به رای
مسئله تفسیر به رای از مسائل اساسی در علوم قرآنی میان فرقههای کلامی است. اشاعره، معتزله را بر باطل و اهل تفسیر به رای میدانند و معتزله نیز اشاعره را بر باطل و اهل تفسیر به رای میدانند. امامخمینی نکتهسنجیها و برداشتهای اخلاقی و عرفانی از قرآن را تفسیر به رای نمیداند، بلکه برداشتهایی میداند که به وسیله تفکر و تدبر در آیات به دست آمدهاند. ایشان تفسیر به رای را در موارد گوناگونی میداند؛ ازجمله:
- تفسیر آیات احکام براساس عقل و قیاس و عدم مراجعه به سنت و حدیث؛
- تحمیل آرای شخصی به آیات قرآن و
- تفسیر افراد کماطلاع از علوم و معارف اسلامی. ( (ببینید: تفسیر))
زبان رمز و اشاره
همانگونه که قرآن دارای ظاهر و باطن است دارای زبان رمز و اشاره است. امامخمینی یکی از مبانی تفسیر قرآن را وجود زبان رمز و اشاره در قرآن کریم میداند و تاکید دارد برای آگاهشدن از حقایق و اسرار قرآن کریم باید با این زبان آشنا بود. نیز ایشان دستیابی به این اسرار و اشارات و رموز را تنها برای راسخان در علم ممکن میشمارد. یکی از نمونههای بارز از اسرار و رموز قرآن در نگاه امامخمینی، حروف مقطعه است. ایشان بر این باور است که برخی معارف بلند قرآن، مانند مباحث توحید، با زبان خاصی مطرح شده که هر عالم و مفسری به آن آشنا نیست و اینگونه نیست که انسان بتواند این مفاهیم را با ظهور عرفی آن درک کند و عمق آن تنها برای رسول خدا(ص) قابل درک است. ( (ببینید: زبان قرآن ، قرآن ، اسم اعظم ، و روح معانی))
متشابهات قرآن کریم
امامخمینی درباره متشابهات قرآن مباحثی ویژه دارد که نشانگر اهمیت موضوع نزد ایشان است. ایشان براساس قاعده وضع الفاظ برای روح معانی، از ظواهر حسّی عبور و برخی مشکلات متشابهات را حلّ کرده است؛ در عین حال، به جمع ظاهر و باطن قرآن پرداخته و ضمن پایبندی به ظواهر آیات، معانی باطنی و حقایق معنوی و اسرار آیات الهی را نیز وجهه همت خویش ساخته است. درباره قاعده وضع الفاظ برای روح معنا، دیدگاههایی وجود دارد: ازجمله اینکه کاربرد الفاظ در مصادیق معقول، حقیقت و در مصادیق محسوس به نحو مجاز است. تفسیر دیگر این است که حقیقت معنا در معقول و محسوس به گونه تشکیک میباشد. در تفسیر سوم، حقیقت معنا در معقول و محسوس به گونه تواطی است. امامخمینی که معتقد است قاعده وضع الفاظ برای روح معانی، نقش بنیادین در فهم متون دینی دارد، کاملاً بر تلقی تشکیکی صحه میگذارد. ( (ببینید: روح معانی و تاویل))
اندیشههای کلامی
علم کلام، عهدهدار استخراج، تنظیم، توضیح، اثبات و دفاع عقلانی از عقاید دینی بر مبنای نصوص در شریعت است. علم کلام از نظر منبع معرفتی علمی عقلی و نقلی است. از آنجا که در عصر امامخمینی کلام و فلسفه دوران تکامل خود را سپری کرده بود، روش کلامی امامخمینی نه تنها بر عقل و برهان تکیه دارد، بلکه متاثر از مسلک عرفانی نیز میباشد. اگرچه ایشان این روش را در بیشتر آثار خود به روشنی بیان نمیکند، امّا مبانی، اصول و قواعد این روش از آثار ایشان قابل دسترسی است. امامخمینی سعی در تعامل کامل میان نص و نقل با عقل داشته است و در مباحث کلامی خود روشی را مشی میکند که بر پایه آن جنبههای سلبی و تناقضآور برخی مکاتب کلامی حذف میشود. ازجمله روش ایشان در مباحث کلامی، بهرهگیری از زبان فلسفی و عرفانی است؛ بنابراین در کار کلامی امامخمینی، فلسفه حضور جدّی دارد و ایشان با بهرهگیری از فلسفه مشاء، اشراق و حکمت متعالیه، در بسیاری از موارد بیاساس بودن و نادرستی مطالب متکلمان را بیان کرده است. از سوی دیگر، امامخمینی مکتب اهل حدیث را بررسی و نقد کرده و معتقد است تمسک اهل حدیث به برخی آیات و روایات، به فهم عرفی و اصرار بر حفظ ظاهر آنها، نادرست است ( (ببینید: کلام))؛ چنانکه برخی مسائل و مبانی مکاتب معتزله و اشاعره را بررسی و نقد کرده است و از منابع کلامی چون بحارالانوار، التوحید صدوق، مرآة العقول، عبقات الانوار، شوارق الالهام، تجرید الاعتقاد، الفوائد الرضویه و المباحث المشرقیه استفاده فراوانی کرده است. ( (ببینید: کلام)) مباحث و مسائل کلامی امامخمینی در موضوعات مختلف عبارت است از:
توحید
متکلمان در بحث توحید بیشتر به تبیین وحدت خداوند، نفی شبیه برای او، نفی کثرت و تعدد و نفی شریک، تاکید کردهاند. امامخمینی نیز با بیان اقسام و حقیقت توحید و با استفاده از مطالب فلسفی، ـ به بررسی کلامی توحید پرداخته و بسیاری از مطالب توحید متکلمان را بررسی و نقد کرده است. ایشان حقیقت توحید را اعتقاد قلبی به وحدانیت و یکتایی خداوند در ذات، صفات و افعال و نیز عملکردن بر اساس این اعتقاد میداند و در بیان توحید ذاتی دو مرحله را بررسی میکند؛ یکی بساطت ذات و نفی ترکیب از خداوند و دیگری نفی تمثیل و نظیر و همتا برای خداوند؛ چنانکه در توحید صفاتی با رد سخنان اشاعره و معتزله بر عینیت صفات بر ذات تاکید میکند و توحید افعالی را این میداند که حقتعالی در فعل واحد است و هیچ استقلالی در ممکنات و فعل آنها قائل نیست. ایشان در تبیین توحید افعالی، لوازم و ویژگیهای خاص را همسو با حکمت متعالیه به دست میدهد؛ ازجمله نظریه فاعلیت حق و حصر فاعلیت خداوند تعالی به عنوان ماثور در عالم هستی. ایشان با ارجاع علیت به تشاّن و قیمومیت حقتعالی به اثبات توحید افعالی در آثار خویش پرداخته است. ( (ببینید: توحید (۱))) امامخمینی به موازات بحث از توحید به مسائل و اقسام شرک پرداخته و کلام وهابیت در شرک در عبادت را نقد کرده است. شرک در عبادت دارای مراتبی است که از جهت ظهور و خفا در یک سطح نمیباشد و به شرک جلی و خفی تقسیم میشود. ( (ببینید: شرک و وهابیت))
صفات الهی
اختلاف در اوصاف خداوند موجب ظهور دستهبندیهای مختلف در میان متکلمان مسلمان شده است. امامخمینی معتقد است شناخت ذات حقتعالی در پرتو شناخت اسما و صفات او ممکن است. ( (ببینید: خداشناسی و اسما و صفات)) ایشان با توجه به مبانی اصالت، تشکیک و اشتراک معنوی وجود و با استناد به برخی آیات الهی دیدگاههایی که بر تنزیه محض یا تشبیه محض حقتعالی دلالت دارد را رد کرده، درباره امکان شناخت خداوند معتقد است شناخت بشر به تمام مراتب حقتعالی راه ندارد؛ امّا انسان میتواند در مرتبه ظهور اسما و صفات الهی به معرفت حق برسد. ایشان در این مرتبه چندین راه برای شناخت حق، معرفی میکند؛ ازجمله شناخت انسان کامل، شناخت نفس و شناخت کلام الهی. ( (ببینید: خداشناسی ، اسما و صفات ، تنزیه و تشبیه ، انسانشناسی ، نفس ، و کلام الهی)) امامخمینی صفات الهی را در دو مرحله بررسی میکند: مرحله نخست، بررسی مباحث عمومی صفات است؛ بدون آنکه به صفات خاصی نظر داشته باشد. محورهای اصلی مباحث کلامی در این مرحله عبارتند از: اقسام صفات، امکان شناسایی صفات الهی، تبیین معنایی صفات، ارتباط خارجی ذات با صفات، اثبات عمومیت صفات کمالی برای خداوند. ( (ببینید: اسما و صفات ، خداشناسی ، کلام ، و توحید (۱))) مرحله دوم صفات خاص مربوط به هر یک از اوصاف الهی مانند قدرت، اراده و کلام الهی است:
- قدرت الهی: بحث از قدرت از مباحث مهم و نخستین در شناخت خداوند تعالی به ویژه در ساحت صفات جمال اوست. امامخمینی در آثار خود به بحث از قدرت الهی از جهت هستیشناسی، معناشناسی و شمول و گستردگی آن پرداخته و سخنان برخی متکلمان را در این زمینه بررسی و نقد و دلایل متعددی برای عمومیت قدرت الهی بیان کرده است. ( (ببینید: قدرت الهی))
- اراده الهی: حقیقت اراده از دو جهت قابل بررسی است؛ یکی از نگاه معناشناسی که به معنای عام آن قابل کار بردن بر خداوند هست و از صفات الهی است، امّا به معنای تصمیمگرفتن و کیف نفسانی، در ذات الهی راه ندارد؛ دیگری از نگاه هستیشناسی است. امامخمینی بر این باور است که اراده حقیقی، وجودی و از صفات کمال وجود و موجود و امری تشکیکی است که برترین مرتبه آن متعلق به حقتعالی است. متکلمان اراده را تنها در مقام فعل ثابت میکنند، اما امامخمینی اراده را در مقام ذات و فعل ثابت میکند. امامخمینی در آثار خود مباحثی چون معنای اراده انسان، گستره اراده الهی، اتحاد طلب و اراده و رابطه اراده و مشیت الهی را بررسی کرده است. ( (ببینید: اراده و مشیت))
- کلام الهی: در بیان حقیقت کلام الهی، آرای مختلفی اظهار شده است؛ گروهی کلام خدا را همان اصوات و حروف میدانند که قائم به ذات و قدیم است. گروهی دیگر مانند معتزله آن را اصوات و حروفی میدانند که حادثاند و به وسیله ایجاد اصوات و حروف در محلی از قبیل لوح محفوظ یا قلب پیامبر ایجاد میشود. اشاعره با ایجاد تلفیق میان دیدگاه حنبلی و معتزلی، حقیقت کلام را معنای قائم به ذات میدانند که نه حرف و نه صوت است، بلکه حقیقتی غیبی در نفس متکلم است. امامخمینی نظر متکلمان معتزلی و اشعری را درباره حقیقت کلام الهی نمیپذیرد و معتقد است لازمه سخن معتزله، تجدد و تغیّر در ذات الهی و لازمه گفته اشاعره، راهیافتن نقص و ترکیب و قوه در آن است. ایشان در آثار خود به بحث از اثبات، مراتب و اقسام کلام الهی پرداخته است. ( (ببینید: کلام الهی))
امامخمینی با الهامگرفتن از حکما و عرفای الهی معتقد است کلام ذاتی خداوند، در حقیقت به صفت قدرت باز میگردد و کلام فعلی حقتعالی نیز همان ایجاد و اظهار عالم است. این کلام نه یک موجود اعتباری بلکه امری حقیقی و تکوینی است. ایشان در تبیین کلام تکوینی خداوند از سخنان عرفا بسیار بهره برده و همه ممکنات را از تعینات نفس رحمانی دانسته است؛ صورت حقتعالی یک تجلی دارد و آن نفس رحمانی است که به صورت کلمات وجودیِ متعدد در میآید. ( (ببینید: کلام الهی و نفس رحمانی))
افعال الهی
بخشی از صفات الهی مربوط به صفات افعال خداوند است و درباره برخی از مهمترین آنها اختلافات چندی میان مذاهب کلامی پدید آمده است و ازجمله آنها این موارد است:
- عدل الهی: «عدالت» یکی از صفات خداوند است که بحثهای دامنهداری را میان دو گروه عدلیه و اشاعره در پی داشته است و اهمیت آن باعث شده امامیه و معتزله آن را از اصول دین یا مذهب قرار دهند. متکلمان اسلامی از مسائلی چون خیر و شر، آفات و بلاها ( (ببینید: ابتلا)) و تفاوت افراد در دنیا، در ذیل بحث عدل الهی بحث کردهاند. امامخمینی نیز در آثار خود به بحث عدل الهی و شبهات مرتبط با آن پرداخته است. ( (ببینید: عدل الهی))
- قضا و قدر: بنابر نظر امامخمینی حقیقت قضا و قدر و کیفیت و مراتب آن، از اجلّ و اشرف علوم الهی است که از جهت کمال دقت و لطافت آن، مردم عادی از غورکردن در آن نهی شدهاند؛ زیرا موجب حیرت و گمراهی میشود و از همینرو، این حقیقت، از اسرار شریعت و ودیعه نبوت شمرده شده است. ( (ببینید: قضا و قدر ، سرّالقدر ، و خیر و شر))
- جبر و اختیار: مسئله جبر و اختیار یکی از مسائل مهم اعتقادی است که متکلمان و حکیمان با ژرفاندیشی در این مسئله، تحلیلهای متفاوتی از آن به دست دادهاند. تحلیل امامخمینی در ردّ جبر و تفویض و اثبات «امر بین الامرین» غالباً شرح و تفسیر کلمات و روایات معصومین(ع) با مبنای فلسفی و عرفانی است. ( (ببینید: جبر و اختیار))
تحلیل امامخمینی در مسئله جبر و اختیار، با تاکید بر وحدت شخصی وجود و تبیین نظام هستی براساس تجلی و ظهور و اثبات تشکیک در ظهور به جای تشکیک در وجود است. ریشه تحلیل ایشان در مقام تبیین مسائلی چون سرّالقدر، اقتضا و استعداد اعیان ثابته میباشد. ( (ببینید: جبر و اختیار ، سرّالقدر ، اعیان ثابته ، تشکیک در وجود ، کلام ، و وحدت وجود))
نبوت و امامت
بحث از نبوت و به تبعِ آن، امامت، از مباحث اساسی در علم کلام است و مباحث فراوانی را در میان متکلمان، درپی داشته است. امامخمینی لزوم بعثت پیامبران(ع) را معلول لطف الهی میشمارد. به اعتقاد ایشان یکی از مقاصد و اهداف پیامبران(ع) بیان قوانین الهی، تنظیم روابط اجتماعی و نظم و ترتیب آن براساس نظام عادلانه است. ( (ببینید: نبوت و پیامبران(ع))) ایشان در بیان حقیقت نبوت به دو مؤلفه اساسی آن، یعنی کشف حقایق در مرحله نخست و بسط آن در مرحله بعد اشاره کرده، معتقد است نبوت، امر مجعول و منصب اعتباری نیست. ( (ببینید: نبوت)) ایشان همین نگاه را درباره امامت دارد و آن را یک امر اعتباری صرف نمیداند. وحی، حقیقت و جایگاه امامت، عصمت و حقیقت ایمان و کفر چهار موضوع اساسی در این بخش به شمار میرود:
وحی
یکی از مسائل بسیار مهم کلامی، فلسفی، وحی و چگونگی ارتباط انسان با خداوند است. نگاه متکلمان به وحی رویکردی گزارهای و زبانی بوده است. امامخمینی با روشی که مبتنی بر عرفان و برهان است به تبیین وحی پرداخته است. ( (ببینید: وحی)) ایشان قائل است که چگونگی نزول وحی از امور مجهولی است که تنها پیامبر بر آن اطلاع دارد. انسان کامل مانند رسول اکرم(ص) که جامع تمام اعیان موجودات است، حقایق عقلی را به عالم مثال و از آنجا به عالم ملک تنزل میدهد و در واقع این قوت روحی پیامبر(ص) است که جبرئیل را به این عالم نازل میکند و این با حالت اضطراب یا اغمای پیامبر(ص) هنگام دریافت وحی منافاتی ندارد؛ زیرا این جسم نبی است که از تحمل وحی بیتاب است نه قوه روحی ایشان. امامخمینی بر اساس بساطت وجود، تشکیک وجود و مراتب آن ( (ببینید: وجود)) معتقد است وحی هم امری عقلی و حضوری است و هم قوه خیال و حس در آن راه دارد و وحی الهی در سیر نزولی خود عوالم گوناگونی را میپیماید و در هر مرتبه ظهور و تجلی مناسب آن مرتبه را دارد. در حقیقت، وحی قرآنی و کلام الهی پس از عبور از حجابهای نوری بر قلب پیامبر(ص) نازل و از آنجا نیز متنزل میشود تا به آن مرحلهای که با زبان گفته میشود، میرسد. ( (ببینید: وحی)) در نگاه امامخمینی کلام الهی لازم نیست از جنس صداها یا حروف یا الفاظ باشد، بلکه صفت تکلم درباره خداوند همان تجلی به فیض مقدس و اظهار حقایق مکنونه است که در هر عالمی صورت ویژه خود را دارد. ( (ببینید: کلام الهی))
امامت
امامت از اساسیترین مبانی عقیدتی و کلام شیعی است و در ادامه و استمرار نبوت، از اصول مذهب به شمار میآید. نگرش امامخمینی به جایگاه امامت افزون بر گرایش کلامی، عرفانی و اجتماعی است و مباحث حکومت، سیاست و نظام اسلامی را نیز در بر میگیرد. ایشان امامت را یک اصل الهی برخاسته از متن دین برای راهبری جامعه میداند که بدون آن سعادت جامعه تحقق نمییابد؛ چنانکه تاکید دارد امامت صرفاٌ یک مقام اعتباری نیست بلکه یک منصب حقیقی الهی است. ( (ببینید: امامت))
عصمت
درباره حقیقت عصمت آرای گوناگونی وجود دارد و برخی از متکلمان خاستگاه آن را لطف الهی دانستهاند. امامخمینی که عصمت را حالتی نفسانی و نوری باطنی میداند که شخص را از ارتکاب گناه بازمیدارد، آن را به دو قسم مطلقه و غیرمطلقه تقسیم میکند و معتقد است پیامبر(ص) دارای مقام عصمت کبرا و بالاصاله است؛ زیرا دارای کمال مطلق است؛ امّا اوصیای پیامبر(ص) مقام عصمت را به تبعیت از ایشان دارند.. ( (ببینید: عصمت و امامت))
کفر و ایمان
متکلمان با تحلیل ماهیت، جایگاه و رابطه ایمان و کفر و با تقسیم کافر به قاصر و مقصر، احکامی برای هر یک بیان کردهاند. امامخمینی نیز به بیان حقیقت ایمان و کفر، رابطه این دو با اسلام، اقسام کفر و ایمان و مراتب و آثار هر یک از آنها پرداخته است. ایشان ایمان واقعی و حقیقی را که بالاتر از اسلام است، همان باور قلبی میداند که از مرتبه عقل و حوزه مفاهیم به حیطه قلب وارد میشود و راه تحصیل آن به خلوص نیت، تفکر در صنع، ریاضت قلبی، تسلیم، عبادت و ذکر است. ( (ببینید: ایمان و کفر ، اسلام ، و قلب))
معاد
مسئله معادشناسی در اندیشههای کلامی و فلسفی امامخمینی جایگاه مهمی دارد و به ابعاد مختلفی از آن پرداخته است:
- معاد جسمانی: درباره جزئیات معاد جسمانی اختلاف نظر وجود دارد، ولی اصل آن مورد اتفاق همه مسلمین، بلکه همه ارباب ملل و شرایع است. امامخمینی در تقریر معاد جسمانی با زبان فلسفی، معاد عنصری متکلمان را نمیپذیرد و مهمترین اشکال به تبیین متکلمان را لزوم تناسخ و تصویر دنیاگونه از آخرت میشمارد و معاد را همان بازگشت نفس و روح به عالم آخرت میداند. ( (ببینید: معاد))
امامخمینی بر این باور است که بدن اخروی عین همان بدن دنیوی است؛ البته این عینیت بدین معناست که تشخص و شخص این بدن باقی میماند و شخص این بدن، خود دربردارنده صورت جسمیه و ماده (هیولی) است. با وجود آنکه ماده در عالم طبیعت دایم در حال تبدل است، تشخص صورت جسمیه آن محفوظ است و حافظ تشخص صورت جسمیه در طول این تبدلات، نفس است و زمانی که این صورت جسمیه با مرگ، ماده خود بدن عنصری}}) را از دست بدهد، صورت جسمیه آن باقی میماند. معاد جسمانی و روحانی بدین معناست که شخص در آخرت، افزون بر عذابها و لذتهای عقلانی، دارای عذابها و لذتهای جسمانی و حسی نیز باشد. ( (ببینید: معاد))
- ثواب و عقاب: درباره حقیقت ثواب و عقاب آرای مختلفی مطرح است؛ برخی آن را از باب جعل و اعتبار و برخی از باب استحقاق و جزای عمل و برخی نیز از باب تجسم اعمال میدانند. امامخمینی در آثار خود چگونگی ارتباط ثواب و عقاب با عمل را از سنخ عینیت و تجسم اعمال میداند و معتقد است انسان هر چه در این دنیا انجام میدهد در سرای باقی، همان عمل به او میرسد. ( (ببینید: ثواب و عقاب و دنیا و آخرت))
- شفاعت: شفاعت یکی از مسائل مهم کلامی، ذیل بحث از معاد است و متکلمان درباره تفسیر آن دیدگاههای مختلفی دارند. امامخمینی حقیقت شفاعت را همان ملحقشدن نور ولایت الهی به نور بنده مؤمن میداند و معتقد است تا زمانی که انسان از خود نوری نداشته باشد به نور ولایت ملحق نمیگردد و شفاعت شامل او نمیشود. ایشان شفاعت شافعان در این عالم را ظهور هدایت آنان معرفی میکند که در عالم آخرت به صورت شفاعت ظهور مییابد و هراندازه افراد از هدایت پیامبر(ص) و دیگر شافعان، در این عالم بهره ببرند، به هماناندازه از شفاعت آنان در آن عالم بهرهمند خواهند بود. ایشان در آثار خود به بیان ادله، زمان، عوامل و موانع شفاعت نیز پرداخته است. ( (ببینید: شفاعت ، وهابیت ، و هدایت و ضلالت))
پیامبران و اهل بیت(ع)
امامخمینی درباره جایگاه نبوت در مجموعه دین، نبوت عامه و خاصه، رسالت و ویژگیهای پیامبران(ع) و تفاوت میان آنان سخنان و مطالب فراوانی دارد: ( (ببینید: پیامبران(ع)))
پیامبران اولوالعزم(ع)
امامخمینی جایگاه نوح(ع) را نزد خداوند بزرگ شمرده و یادآور شده است چه بسا مراد از حاملان عرش که در قرآن آمده، علم فعلی حضرت حق و مقام ولایت کبری باشد و حاملان آن چهار نفر از افراد کامل امتهای گذشته ازجمله نوح و چهار نفر از امت اسلامی باشند. ( (ببینید: عرش)) ایشان حضرت ابراهیم(ع) را در راس پیامبران گذشته شمرده که در برابر طاغوت و بتپرستی قیام کرد و بساط بتپرستی نمرودیان را برچید و به این جرم به آتش افکنده شد. نیز زندگی حضرت موسی(ع) را سراسر قیام و مبارزه با فرعون شمرده که با وجود رشد در قصر فرعون با رسیدن به مسند پیغمبری، با ستمگریهای او مقابله کرد. ایشان به پیروی از قرآن از حضرت عیسی(ع) با لقب «روحالله» و «کلمه حق» یاد کرده که به معجزه خداوند در گهواره سخن گفت و به آوردن کتاب آسمانی بشارت داد. ( (ببینید: پیامبران(ع)))
روش و رسالت پیامبران(ع)
از نگاه امامخمینی زبان دعوت انبیا و اولیای خدا، زبان فلسفه و برهان رایج نبوده، بلکه آنان با جان و دل مردم کار دارند و نتایج براهین را به قلب بندگان خدا میرسانند و از اینرو تربیتشدگان اینان، مؤمنان و دلباختگاناند. ایشان خاطرنشان ساخته که پیامبران بهتدریج رسالت خود را پیش میبردند و دلهای مردم را با اخلاق کریمانه، نرم و خاضع میکردند. از نگاه ایشان مهمترین برنامههای پیامبران(ع) برای کمال بشریت عبارتاند از: دعوت به توحید، تعلیم و تربیت، عدالتخواهی و ـ تشکیل حکومت و اجرای قانون. امامخمینی سیاست و تشکیل حکومت را از وجوه هدایت انبیا(ع) و قدرت الهی را پشتیبان قدرت ایشان میداند و استقرار حکومت قرآنی را از اهداف بعثت آنان میشمرد. ایشان تاکید دارد که دیانت و سیاست دو رکن جداناپذیر رسالت انبیا(ع) هستند و پیامبران مامور اجرای قوانین الهی و ناظر بر احکام حکومتیاند. ( (ببینید: پیامبران(ع)))
پیامبر اکرم(ص)
امامخمینی، بعثت پیامبر(ص) را شریفترین واقعه تاریخی انسان از ازل تا ابد دانسته و این حادثه بزرگ را برای تکمیل ابعاد وجودی انسان معرفی کرده است. ایشان بهتفصیل درباره عمق تاثیر بعثت به جنبههای معرفتی ـ عرفانی و رشد دانش بشری پرداخته و کشف حقیقت بعثت و عمق پیام پیامبر اسلام(ص) را فراتر از توان فهم انسانهای عادی برشمرده است. ( (ببینید: پیامبر اکرم(ص))) از نظر امامخمینی انسان کامل، یعنی پیامبر اکرم(ص) نخستین ظهور اسم اعظم است و اسم اعظم «الله»، به عنوان مربی انسان کامل و جامع همه اسما و صفات الهی است. ( (ببینید: حقیقت محمدیه ، انسان کامل ، و اسم اعظم)) به نظر ایشان خداوند با جمیع شئون ذاتی، صفاتی، اسمایی و افعالی خود، بر وجود پیامبر اکرم(ص) تجلّی کرده است و از همینرو، آن حضرت(ص) دارای ختم نبوّت و ولایت مطلقه شده است. ایشان از پیامبر(ص) با عنوان «اکرم بریه»، «اعظم خلیقه»، «خلاصه کون»، «جوهره وجود»، «عصارهدار تحقّق»، «صاحب برزخیت کبری» و دارای مقام «خلافت عظمی» یاد کرده است و پیامبر خدا(ص) که مظهر اسم اعظم است، در حقیقت مظهر تمام اسمای الهی است، از اینرو نبوت ایشان ازلی و ابدی است. از سوی دیگر، امامخمینی خاطرنشان کرده است پیامبر اکرم(ص) در اوج اقتدار، به دور از قدرتنمایی و تکبر، در برابر عدالت و حق مردم متواضع بود و همواره با زورمندان و ظالمان مبارزه میکرد. امامخمینی جنگهای پیامبر(ص) را که برای متمدنسازی جامعه انسانی بود، همانند نصیحتهای ایشان، رحمت برای عالم انسانی شمرده است. ایشان بارها به زحمات طاقتفرسای پیامبر(ص) اشاره کرده و درس استقامت گرفتن و رعایت انصاف از سیره آن حضرت را به مسئولان و مردم سفارش کرده است. امامخمینی بارها توصیه کرده است رؤسای کشورهای اسلامی با تاسی به پیامبر(ص) نه بر جسم مردم، بلکه بر دلهای آنان حکومت کنند. سیره پیامبر(ص) ملایمت و دوستی با پیروان و شدت با دشمنان بود. میان زمامدار و مردم فاصله نبود و مردم از حکومت ترس و وحشتی نداشتند. مردم راحت مشکلات خود را با پیامبر(ص) مطرح میکردند؛ زیرا در حکومت پیامبر(ص) از استبداد خبری نبود. ( (ببینید: پیامبر اکرم(ص)))
اهل بیت(ع)
«اهل بیت» در معنای عام آن شامل پیامبر اکرم(ص)، دوازده امام معصوم(ع) و حضرت فاطمه(ع) میشود و در معنای خاص، شامل پیامبر(ص) نمیشود؛ چنانکه گفته میشود اهل بیت پیامبر(ص). ـ امامخمینی معتقد است «اهل البیت» در آیه ۳۳ احزاب، که بر طهارت و عصمت آنان تاکید دارد، به استناد و روایات متواتر از طریق اهل سنت و شیعه، درباره پیامبر(ص)، علی(ع)، فاطمه(ع)، حسن(ع) و حسین(ع) و دیگر ائمه دوازدهگانه(ع) نازل شده است. ایشان مصداق «اولوالامر»، «اهل الذکر»، «صادقین»، «حبل الله»، «صراط الله» و «صراط مستقیم» در آیات قرآن کریم را اهل بیت(ع) شمرده است. ( (ببینید: اهل بیت(ع))) امامخمینی جایگاه پیامبر(ص) و ائمه(ع) را برتر از فرشتگان دانسته و در نگاه ایشان سوره قدر نشاندهنده مقام اهل بیت(ع) و نبوت و ولایت است. ( (ببینید: لیلة القدر)) علمای اسلام ازجمله امامخمینی به استناد روایات، خصوصیاتی را برای اهل بیت(ع) ذکر کردهاند که مهمترین آنها برخورداری از عصمت، علم لدنی، ولایت و خلافت، کمالات اخلاقی و عبادت کامل است؛ چنانکه آنان حاملان عرش الهیاند. ایشان با اشاره به حدیث «انّما یَعرِفُ القرآنُ مَن خُوطِب به» مخاطبان واقعی قرآن و مفسران واقعی قرآن را پیامبر(ص) و ائمه(ع) میداند. از نگاه ایشان ائمه(ع) دارای ولایت تشریعیاند و ولایت آنان ادامه ولایت پیامبر(ص) است. از نظر امامخمینی بسیاری از درگیریهای مذهبی، ریشه دینی ندارد و برخی از اهل سنت و نیز برخی شیعیان که به تفرقه دعوت میکنند، پیرو واقعی پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) نیستند. ( (ببینید: اهل سنت)) امامخمینی برای پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) مقام توسل به آنان قائل است و در رد شبهه شرکآمیزبودن توسل، طلب از ائمه(ع) را در طول طلب از خداوند میداند. ایشان مانند بسیاری از اندیشمندان اسلامی شفاعت را ـ نیز امری مسلّم و همه مردم را نیازمند آن میداند. ( (ببینید: اهل بیت(ع))) امامخمینی با ایمان راسخ به جایگاه و مقامات علمی و معنوی هر یک از امامان شیعه(ع)، بر مقامات دستنایافتنی هر یک از آنان تاکید داشته است؛ ولی پیداست هیچ گاه در صدد بیان همه ابعاد شخصیت و زندگی آنان نبوده است و آنچه در دانشنامه امامخمینی درباره هر یک از اهل بیت(ع) آمده، تنها اشارههایی است که ایشان در آثار و سخنان خود درباره آنان داشته است؛ چنانکه درباره موضوعاتی مانند عاشورا، ( (ببینید: عاشورا)) عزاداری، ( (ببینید: عزاداری)) مهدویت ( (ببینید: مهدویت)) و شیعه ( (ببینید: شیعه)) به فراوانی سخن گفته است.
امیرالمؤمنین علی(ع)
از نگاه امامخمینی، علی(ع) برترین شخصیت اسلام پس از پیامبر(ص) و مظهر اسم جمع الهی است که همه اسما و صفات الهی با واسطه رسول اکرم(ص) در ایشان ظهور کرده است. علی(ع) باب وحی، تفسیر وحی و پشتوانه اسلام و حقیقت ناشناخته است؛ انسانی که صفات متضاد را از عبادت، زهد، شجاعت و عاطفه در خود گرد آورده بود و معجزه اسلام و دلیل حقانیت راه پیامبر(ص) بود. امامخمینی در تبیین محورهای مختلف شخصیت علی(ع) سخن گفته است و در شرح شیوه حکومتداری آن حضرت، ازجمله به ترویج ارزشهای معنوی و پایبندی به شرع، عدالتگستری و رسیدگی به محرومان، توجه نشان داده است. ( (ببینید: امیرالمؤمنین علیبنابیطالب(ع)))
فاطمه زهرا(ع)
امامخمینی، حضرت فاطمه(ع) را افتخار خاندان وحی شمرده که تاکنون هیچکس از عهده شناخت و معرفی آن حضرت برنیامده است. ایشان خود را از شناخت و معرفی فاطمه(ع) قاصر و سخنگفتن درباره آن حضرت را تنها از باب ذکر روایت میداند و خاطرنشان کرده است احادیثی که درباره شان و مقام فاطمه(ع) آمده، بهاندازه فهم مخاطبان بوده است. ( (ببینید: حضرت فاطمه زهرا(ع))) امامخمینی با اثبات ولایت و خلافت تکوینی برای ائمه(ع)، معتقد است طبق روایات، این مقامات معنوی و ولایت تکوینی برای حضرت فاطمه(ع) نیز هست. ایشان فاطمه(ع) را از معجزات تاریخ و مایه افتخار هستی و خاندان وحی میشمارد و بر این عقیده است که نزول جبرئیل بر فاطمه(ع) پس از رحلت پیامبر(ص)، چنانکه در روایتی در کتاب کافی آمده است، نشان از بالاترین شرافت و فضیلت فاطمه(ع) است؛ زیرا جبرئیل، روح اعظم، بر غیر از طبقه اول از انبیای عظام، بر دیگری نازل نمیشود؛ همچنین باید میان جبرئیل و کسی که بر او نازل میشود تناسب باشد. از سوی دیگر، امامخمینی به ایستادگی فاطمه(ع) در برابر حکومت و سخنرانی در حضور مهاجر و انصار، اشاره کرده و محتوای این سخنرانی را بهویژه جمله «امامت برای حفظ نظام و تبدیل افتراق مسلمین به اتحاد است» تنها راه تامین وحدت اسلامی و رهایی کشور از نفوذ استعمارگران و تشکیل حکومت عادلانه اسلامی میداند. امامخمینی، فرزندان فاطمه(ع) را به فرزندان جسمانی و روحانی تقسیم میکند و پیروان ایشان همچون عمار یاسر و میثم تمار را فرزندان روحانی ایشان میداند که در طول تاریخ اسلام در برابر حاکمان ستمکار ایستادند. پس از انقلاب اسلامی با روز ولادت فاطمه(ع)، بیستم جمادیالاخر که بنا بر معروف، روز ولادت امامخمینی نیز است، روز زن نامگذاری شد و با تایید امامخمینی روبهرو شد. ( (ببینید: زن و حضرت فاطمه زهرا(ع)))
امامحسن(ع)
امامخمینی یکی از معانی «حمله عرش» در سوره غافر را حاملان علم و دانش شمرده و احتمال داده است مراد از عرش خدا، علم فعلی حق و مقام ولایت کبرا باشد و چهار نفر از پیامبران گذشته و چهار نفر از افراد کامل امت اسلامی شامل رسول خدا(ص)، امامعلی(ع)، امامحسن(ع) و امامحسین(ع) حاملان آن باشند. ایشان با اشاره به مقابله همه امامان معصوم(ع) با حاکمان ستمگر، به قیام امامحسن(ع) علیه معاویه پرداخته و سپس به علل صلح و شرایط و آثار مثبت آن اشاره کرده است. ایشان ادامه تفکر خوارج و مقدسان نهروان را که برای علی(ع) آن همه مشکل درست کردند، از موجبات صلح تحمیلی امامحسن(ع) خوانده است. امامخمینی مقاومتها و خدمتهای امامحسن(ع) به اسلام را الگوی مردم شمرده و یادآور شده است آن حضرت با خدمت بزرگ خود دولت ستمگر اموی را رسوا ساخت و اسلام را زنده کرد. ( (ببینید: اماممجتبی(ع)))
امامحسین(ع)
امامخمینی تاکید کرده است که امامحسین(ع)، همه زندگی خود را برای پیشبرد اسلام و ارزشهای اسلامی و رفع منکر حاکمیت ظلم، فدا کرد. ایشان امامحسین(ع) را احیاکننده دین از صدر اسلام تا روز قیامت میداند که در راه نشر و پاسداری از اسلام و تحریفزدایی از سیره پیامبر(ص)، از رنج و زحمتهای فراوان در این راه استقبال کرد. ( (ببینید: حسینبنعلی(ع))) امامخمینی حرکت امامحسین(ع) در برابر حکومت بنیامیه را اقدامی کاملاً انتخابی و سیاسی میداند که آن حضرت شرعاً مکلف به آن بود و هدف نهایی قیام عاشورا نیز تلاش برای تشکیل حکومت اسلامی بود. آن حضرت با اینکه میدانست سرانجام حرکتش شهادت است، با اقدام خود حجتی شرعی و الگویی فقهی برای همیشه به دست داد. ( (ببینید: حسینبنعلی(ع) و عاشورا))
عزاداری
امامخمینی معتقد است خداوند به دلیل انحراف مسلمانان از مسیر اسلام ناب، امامحسین(ع) را برانگیخت تا اسلام را احیا کند. ایشان زنده نگهداشتن اسلام را از عزاداریهای محرّم و صفر و مجلسهای عزای سیدالشهدا(ع) را ضد ظلم و انسانساز میداند. ایشان فلسفه عزاداری عاشورا را از نظر سیاسی، عبادی و ظرفیتی که برای بسیج عمومی مردم دارد، بسیار مهم میشمارد و معتقد است در پس اشکها و نوحهها، حفظ مکتب اسلام نهفته است. ( (ببینید: عزاداری)) از نگاه امامخمینی پایهگذاری مجالس عزاداری توسط ائمه(ع)، راهی برای سازماندهی اقلیت شیعه در دوران خفقان حکومتهای اموی و عباسی بود که تداوم این امر وحدت و بسیج سراسری کشورهای اسلامی، علیه دشمنانشان را به همراه خواهد داشت؛ از اینرو در صورت توجه روشنفکران مخالف به آثار متعدد مراسم عزاداری عاشورا، خودشان برپاکننده این مجالس خواهند بود. البته ایشان به تصفیه موارد انحراف در سنت عزاداری توجه داشت و عزاداران را از اعمالی مانند قمهزنی و شبیهخوانی یا تعزیه، در صورتی که مشتمل بر محرمات و موجب وهن اسلام باشد، برحذر میداشت. ( (ببینید: عزاداری))
اندیشههای فلسفی
امامخمینی یکی از شارحان بزرگ حکمت متعالیه است که توانسته با تامل در نظام فلسفی صدرایی، در تقریر و بسط معارف الهی، از آن بهره ببرد. فلسفه ایشان فلسفهای عقلی، ذوقی و شرعی است و در عین حال، متاثر از اندیشههای پیشینیان است. ( (ببینید: فلسفه ، کلام ، حکما ، عرفا ، ابنسینا، حسینبنعبدالله ، شهابالدین سهروردی ، و قمی، قاضی سعید)) ایشان همچنین در روش و محتوا به تقریر و تکمیل فلسفه پرداخته و فلسفه را به حکمت عرفانی تبدیل کرده است. ایشان در روش معرفتی، ترتیب مباحث و برهانیکردن نظریههای پیشین و ردّ برخی نظریهها، نوآوری دارد؛ از اینرو اندیشههای فلسفی ایشان در قالب منظومه فکری خاص، بیان میشود. ( (ببینید: فلسفه)) بررسی در آثار فلسفی ـ عرفانی امامخمینی بهخوبی نشان میدهد که ایشان از قواعد فلسفی استفادههای فراوانی کرده است. ( (ببینید: قواعد فلسفی ، الواحد ، بسیط الحقیقه ، امکان اشرف ، الذاتی لایعلل ، و الشیء مالم یجب)) فلسفه ایشان یک نظام علمی است که مبتنی بر شش رکن هستیشناسی، جهانشناسی، معرفتشناسی، خداشناسی، انسانشناسی و معادشناسی است و هر یک برخی مسائل مهم فلسفی را دربرمیگیرد:
هستیشناسی
مسائل اصلی در شناخت هستی از نگاه فلسفی عبارتاند از:
- وجود: بحث از وجود از مباحث مهم فلسفه و محور اصلی نظام فلسفی امامخمینی است. ایشان بر این باور است که بسیاری از مسائل مهم الهی و اصول اعتقادی بر مسئله وجود مترتب است و در این زمینه به حقیقت وجود و احکام آن پرداخته است. ( (ببینید: وجود))
- اصالت وجود: حل بیشتر مشکلات فلسفه ماورالطبیعه، به اصالت وجود بستگی دارد. امامخمینی در مبحث اصالت وجود دو مرحله را طی میکند؛ نخست اثبات اصالت وجود و دوم اثبات اعتباریت ماهیت. ایشان بر این نظر است که مسائلی چون اصول توحیدی و بسیاری از مباحث مبدا و معاد با این اصل روشن میشود. ( (ببینید: اصالت وجود و ماهیت))
- تشکیک در وجود: تشکیک در وجود و اقسام آن از بحثهای دشوار فلسفه است. امامخمینی تشکیک مفهومی و نیز تشکیک در ماهیت و ذاتیات را باطل دانسته است. ایشان وجود را از حیث ذات، دارای مراتب تشکیکی میداند و تاکید میکند مراد از تشکیک، حقیقت، مصداق و واقعیت خارجی وجود است، نه مفهوم وجود. ایشان در نظر نهایی و بر اساس وحدت شخصی وجود قائل به تشکیک در مظاهر میباشد. ( (ببینید: تشکیک در وجود و وحدت وجود))
- وجود رابط: یکی از مباحث مطرح در امور عامه فلسفه، تقسیم وجود به «فی نفسه» (وجود مستقل) و «فی غیره» (وجود رابط یا حرفی) است. امامخمینی نیز در مباحث منطقی، اصولی، فلسفی و عرفانی خود به بحث از وجود رابط توجه کرده و پیامدهایی را برای وجود رابط برشمرده است. ( (ببینید: وجود رابط و منطق))
جهانشناسی
یکی از مباحث مورد توجه امامخمینی بحث از تغییر، حرکت، زمان و حدوث و تجدد «آنبهآن» موجودات هستی است. به باور ایشان کل عالم طبیعت در حرکت است و ثبات و سکون در آن راه ندارد. ایشان در نظریه حرکت و حرکت جوهری، همه عالم طبیعت، اعم از جوهر و عرض را پیوسته در حال تجدد و تصرم میداند و با این مبانی و مسائل به حلّ مسئله حدوث و ربط حادث به قدیم پرداخته است:
حرکت
یکی از مباحث مورد توجه حکمای مشائی، اشراقی و ملاصدرا بحث از حرکت و عَرَضی یا وجودی دانستن آن است. امامخمینی به پیروی از ملاصدرا، حرکت را بحثی فلسفی و چگونگی وجود شیء میداند و در بیان حقیقت حرکت، امتداد را به دو قسم پایدار و ناپایدار تقسیم کرده و به تفصیل به حرکت توسطیه و قطعیه میپردازد. ( (ببینید: حرکت))
زمان
امامخمینی حقیقت و ماهیت زمان و رابطه آن با حرکت و زمانیات را تحلیل کرده و برای زمان دو رویکرد قائل است: مقولهای و فرامقولهای (وجودی). ایشان در تحلیل مقولهای، زمان را کمّ متصلِ غیرقار میداند؛ اما در فرامقولهای بر اساس حرکت جوهری، زمان را از مشخصات وجود میشمارد. ( (ببینید: زمان))
حرکت جوهری
حرکت جوهری ازجمله مسائل محوری در جریان فکر فلسفی است که افق جدیدی را در برابر دید فیلسوفان مسلمان قرار داد. ملاصدرا نخستین فیلسوفی است که حرکت در جوهر را در یک دستگاه منظم فکری مطرح کرد. ( (ببینید: حرکت جوهری)) امامخمینی به پیروی از حکمت متعالیه به ماهیت و حقیقت حرکت جوهری، اثبات و نتایج آن پرداخته است. ایشان حرکت در مقوله جوهر را پذیرفته و بر این باور است که اصل ذات و جوهر، در حرکت است. براین اساس، اصل وجود یا جوهر اشیا به نحو تدریجی تغییر میکند. ایشان با استناد به برخی آیات قرآن براین باور است که ذات اشیا در هر آنی در حال تغییر است؛ اما این حرکت آنچنان پنهان است که بهراحتی نمیتوان به آن پیبرد. ( (ببینید: حرکت جوهری)) امامخمینی با نقد سخن ابنسینا در انکار حرکت در ذات، معتقد است اشتباه وی در تشخیصندادن موضوع حرکت (در وجود یا ماهیت) است. ( (ببینید: ابنسینا، حسینبنعبدالله ، حرکت جوهری ، و حکما)) امامخمینی با دلایل متعددی حرکت جوهری را اثبات کرده است؛ ازجمله، دلیل تبعیت اعراض از جواهر، استحاله علوم، اتحاد عرض با عرض و تجدد امثال. ( (ببینید: حرکت جوهری)) ایشان به پیروی از ملاصدرا برای حرکت جوهری ثمرات و آثاری برمیشمارد که عبارتند از:
- حدوث زمانی طبیعت ( (ببینید: حدوث و قدم و حرکت جوهری))؛
- اثبات مقامات و شئون نفس ( (ببینید: نفس و حرکت جوهری))؛
- ربط حادث به قدیم ( (ببینید: ربط حادث به قدیم و حرکت جوهری))؛
- اتحاد عاقل و معقول ( (ببینید: اتحاد عاقل و معقول و حرکت جوهری))؛
- معاد جسمانی. ( (ببینید: معاد و حرکت جوهری))
حدوث و قدم
مسئله حدوث یا قدم عالم و چگونگی صدور آن از خداوند تعالی از پیچیدهترین مسائل فلسفی است و در مصادیق حادث و قدیم، میان فلاسفه و متکلمان اختلاف است. ( (ببینید: حدوث و قدم)) امامخمینی نظریه متکلمان را بررسی و نقد کرده است و معتقد است قول به حدوث زمانی عالم، مستلزم به قِدم عالم است و لازمه حدوث زمانی متکلمان، انقطاع فیض و تعطیلبودن قدرت حقتعالی است و این امر، اصل توحید و تنزیه را متزلزل میکند. همچنین ایشان حدوث ذاتی مشاء را نمیپسندد و حدوث فقری و زمانی ملاصدرا را مورد توجه قرار داده است. ایشان حدوث زمانی را به نوعی در مجردات نیز جاری میداند. ( (ببینید: حدوث و قدم))
ربط حادث به قدیم
موضوع ربط حادث به قدیم، همچنین ربط ثابت به متغیر از مهمترین مسائل فلسفی است که از دیرباز معرکه آرای گوناگون مکتبهای فلسفی و کلامی بوده است. ملاصدرا فهم متکلمان و حکمای خردمند را در این مسئله به حیرانی و سرگشتگی متصف کرده است. امامخمینی نیز با تاکید بر سختی فهم و درک این مسئله، تصور و تحقق آن را به جز برای پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت(ع)، دشوار دانسته است. ایشان در تبیین اشکال ربط حادث به قدیم خاطرنشان کرده است که از یک سو، معلول از علت تامه خود قابل جداشدن نیست و از سوی دیگر، علت این حوادث باید حادث باشد؛ چنانکه در مسئله ربط ثابت به متغیر، پرسش این است که چگونه میتوان امر متغیر را به شیء ثابت نسبت داد؟ امامخمینی برای رفع این مشکل بنابر روش مشائی و اشراقی، راههایی به دست داده و در نهایت به روش حکمت متعالیه و بر مبنای حرکت جوهری پاسخ داده است. ( (ببینید: ربط حادث به قدیم))
معرفتشناسی
امامخمینی مبانی معرفتشناسی خود را در آثار گوناگون و در اثبات دیدگاههای مختلف حکمی، عرفانی و دینی به کار گرفته است و این امر نشاندهنده انسجام ساختار معرفتشناسی ایشان است. این معنا با نگاهی کوتاه بر دیدگاهها، مبانی و نقدهای مبسوط ایشان بر دیگران روشن میشود:
- علم: اندیشمندان در بیان حقیقت علم، آرای مختلفی دارند. امامخمینی در تبیین و تقریر حقیقت علم، دو روش را در پیش گرفته است: یکی روش مشهور که همان ماهویبودن علم است و دیگری روش حکمت متعالیه. ایشان حقیقت علم را مانند حقیقت وجود، یک حقیقت مشکک میداند؛ یعنی اختلاف میان مصادیق آن به شدت و ضعف میباشد که هم بر کشف ناقصی که در یک موجود است، صادق است و هم بر کشف تام و تمام به نحو حقیقی؛ از اینرو در صدق مفهوم، هیچ فردی بر فرد دیگر مزیت ندارد؛ بلکه فرق از جهت شدت و کمال و ضعف و نقصان در حقایق خارجی است.
امامخمینی ملاک علم را حضور میداند و انطباق علم بر معلوم را با دو مسلک و طریق بررسی میکند؛ یکی به نحو حلولی و کیف نفسانیبودن علم و دیگری به نحو قیام صدوری، و از آنجا که ملاک علم نزد ایشان حضور است و قیام صدوری به نفس دارد، بر این باور است که صورتهای ذهنی نزد نفس، معلوم بالذاتاند و نفس به واسطه مطابقت صورتهای ذهنی با صورتهای خارجی، به خارج، بالعرض، علم پیدا میکند. ایشان همچنین به اقسام علم، سریان علم بر اساس اصالت و تشکیک وجود پرداخته است. ( (ببینید: علم))
- وجود ذهنی: یکی از بحثهایی که از سویی با فلسفه و از سوی دیگر با معرفتشناسی مرتبط است، بحث از وجود ذهنی است. فلاسفه درباره وجود ذهنی آرای مختلفی دارند و درباره آن اشکالهای فراوانی مطرح ساختهاند و دشواری پاسخ به این اشکالها موجب شده آرای متنوعی در باب وجود ذهنی پدید آید. امامخمینی به برخی اشکالهای وجود ذهنی پرداخته و با بررسی اقوال و آرا به این محذور که حکما تصورات را کیف نفسانی و در عین جوهربودن، عرض نیز میدانند، پاسخ داده است. ( (ببینید: علم و وجود))
- اتحاد عاقل و معقول: مسئله اتحاد عقل و عاقل و معقول همواره میان فلاسفه مورد بحث بوده است. ملاصدرا نخستین فیلسوفی است که بر اساس مبانی نظام فلسفی خود این مسئله را ثابت کرده است. امامخمینی نیز با توجه به اصولی چون اصالت وجود، تشکیک در وجود و حرکت جوهری اشتدادی، به بحث از اتحاد عاقل و معقول پرداخته است.
امامخمینی همسو با حکمت متعالیه، بر این باور است که اتحاد عاقل و معقول دو مورد دارد: علم در مرتبه ذات و علم نفس به غیر خود؛ یعنی علم اشراقی نفس به صورتها و قضایا به نحو تفصیل. ایشان در اثبات اتحاد عاقل و معقول بر مبنای دو قاعده «کلّ عالِم مجرد» و «کلّ مجرد عالِم» بر این باور است که طبق این دو قاعده، علم عین عالم و عالم عین علم است و مجرد، علم به مجرد دارد؛ پس نفس باید در مقام عالمیت به شیء دیگر مجرد باشد و چون عاقل با معقول متحد است، در این صورت معقول نیز مجرد است و عاقل عین معقول و معقول عین عاقل است. ایشان ازجمله ثمرات و کاربردهای مسئله اتحاد عاقل و معقول را در اثبات قوه خیال، تبیین چگونگی استکمال نفس و اثبات اتحاد نفس با عقل فعال میداند. ( (ببینید: اتحاد عاقل و معقول و علم))
خداشناسی
فیلسوفان اسلامی، همواره به معرفت ذات الهی توجه داشته و آن را با واجبالوجود فلسفی منطبق میکردند. امامخمینی نیز به بحث خداشناسی پرداخته و با استناد به آیات الهی براهین فلسفی و کلامی آن را بررسی کرده است: ( (ببینید: خداشناسی))
راههای اثبات خداوند
امامخمینی راههای اثبات وجود خدا را با توجه به روش و مبنا متفاوت میداند و برخی براهین را عقلی و فلسفی و برخی را طبیعی و برخی دیگر را کلامی میشمارد. ( (ببینید: خداشناسی)) ادله خداشناسی دو راه دارد؛ یکی راه عقل و دیگری راه فطرت؛ ادلهای که از راه عقل بر اثبات خدا ذکر شده سه قسم است:
- براهین مفهومی؛
- براهین جهانشناسی (برهان وجوب و امکان، برهان حرکت، برهان حدوث و قدم و برهان نظم)؛
- برهان صدیقین. ( (ببینید: خداشناسی)) ایشان همچنین فطرت و عشق به کمال را یکی از ادله خداشناسی میشمارد و به دو روش از طریق فطرت برای اثبات کمال مطلق استدلال میکند. ( (ببینید: خداشناسی و فطرت))
توحید
در فلسفه اسلامی، توحید خداوند پس از اثبات وجود واجبتعالی، یکی از مهمترین و دشوارترین مسائل الهیات به معنای اخص است. تبیین رابطه فاعلیت انسان و فاعلیت خداوند، مسئله جبر و اختیار، مباحث علم، اراده و قدرت مطلقه الهی، مشکل شرور در نظام هستی و چگونگی انتساب آن به خداوند، ازجمله مسائلی است که در مبحث توحید به حل آنها پرداخته میشود. ( (ببینید: توحید (۱)))
توحید ذاتی
امامخمینی با بیان اقسام توحید، توحید ذاتی را در دو مرحله، بساطت ذات (توحید احدی) و نفی شریک (توحید واحدی) بررسی کرده، برای هر دو قسم برهان اقامه میکند و در پاسخ به شبهه ابنکمونه، معتقد است بر مبنای اصالت وجود در دار هستی یک حقیقت بیشتر موجود نیست و مراتب وجود در حقیقت وجود، مختلف نیستند، بلکه اختلاف به شدت و ضعف است؛ در این صورت اگر یکی از دو واجب فرضی، همین حقیقت اصیل باشد، با توجه به اصالت وجود، واجب دیگری که به تمام ذات حقیقت با این واجب مخالف است، یا عدم است یا ماهیت، و طبق اصالت وجود ثابت شده که ماهیت امری اعتباری است؛ بنابراین فرد دوم واجب، باید عدم باشد؛ زیرا تنها عدم است که از تمام جهات و به تمام ذات با وجود، متباین است. ( (ببینید: توحید (۱) ، حکما ، و عدم))
توحید صفاتی
توحید صفاتی به معنای این است که صفات خداوند عین ذات اوست و در خارج، ذات و صفات با یک وجود موجودند. درباره صفات الهی با ذات میان اندیشمندان اسلامی اختلاف است. امامخمینی با رد سخن اشاعره و معتزله بر این باور است که صفات خداوند از جهت مصداق هر یک عین دیگری و همه عین ذات الهیاند. ( (ببینید: توحید (۱) و اسما و صفات)) ایشان در اثبات توحید صفاتی دو دسته دلیل نقضی و حلی آورده است ( (ببینید: توحید (۱)))}})
توحید افعالی
امامخمینی در بیان توحید افعالی معتقد است حقتعالی در انجام فعل، واحد است و وجود شریک در فعل او و تفویض الهی به غیر محال است. در نگاه ایشان تبیین توحید افعالی و انحصار تاثیر و فاعلیت حقتعالی با توجه به بحث علیت و اصالت وجود سامان میگیرد؛ زیرا حقتعالی فاعلی است که در مبدابودن برای همه اشیا مستقل است و در ایجاد و علیت خود قائم به ذات است. ( (ببینید: توحید (۱) ، جبر و اختیار ، کلام ، و علیت)) در نگاه امامخمینی، همه موجودات امکانی با همه افعال و آثار خود، از شئون و تجلیات حق شمرده شده و تنها از وجود مجازی برخوردارند ( (ببینید: وحدت جود ، تشکیک در وجود ، جبر و اختیار ، و کلام))؛ همچنین توحید در نگاه ایشان نگرشی اساسی و دارای کارکردهای فردی و اجتماعی است؛ کارکردهای فردی چون اعتماد به خدا، امید به خدا و آرامش و کارکردهای اجتماعی مانند نفی طاغوت، وحدت کلمه، استقرار عدالت و آزادی و حقوق اجتماعی. ( (ببینید: توحید (۱)))
علم الهی
مسئله علم الهی بهویژه علم ذاتی حقتعالی به تفاصیل اشیا یا همان علم پیش از ایجاد به موجودات، از مسائل بسیار مهم خداشناسی میان متکلمان، فیلسوفان و عارفان است. ملاصدرا تبیین چگونگی علم تفصیلی حقتعالی به اشیا پیش از ایجاد ـ را از دشوارترین مسائل فلسفی میداند. امامخمینی در بیان علم الهی روش ملاصدرا را برگزیده و آن را با روایات صادر از اهل بیت(ع)، از منبع ولایت پیوند داده است. ایشان که درک و فهم معارف الهی، ازجمله علم الهی را از عهده مجادلههای اهل فلسفه و کلام بیرون میداند، این درک را مخصوص صاحبدلانی شمرده است که از مشکلات نبوت و مصباح ولایت همراه با ریاضتهای بسیار بهرهمند شدهاند. ایشان با تمسک به روایات اهل بیت(ع) سه مسئله مهم پیش از ایجاد، تعلق علم حق به معلومات و رابطه سمع و بصر حق با علم الهی را حل کرده است. ( (ببینید: علم الهی)) امامخمینی مراتبی برای علم حقتعالی بیان میکند: علم در مرحله بطون که به علم به مرتبه ذات و مرتبه احدیت و مرتبه واحدیت تقسیم میشود ( (ببینید: احدیت و واحدیت و علم الهی))؛ علم در مرحله ظهور عینی؛ علم در مرتبه عقل و قلم اعلی ( (ببینید: قضا و قدر ، عقل (۱) ، و علم الهی))؛ علم در مرتبه صور مُثل افلاطونی در مرتبه بعد انکشاف اشیا در نفوس کلیه، و علم در مرتبه عالم ماده و قدر عینی. ( (ببینید: علم الهی ، قضا و قدر ، و عقل (۱)))
انسانشناسی
انسانشناسی امامخمینی، مباحث گستردهای را از تعریف، هویت نفس، حدوث و تجرد نفس تا ادراک مسائل معاد و شئون و احوال اخروی نفس در بر میگیرد. ایشان در این عرصه نیز به همسویی خود با آرای حکمت متعالیه تصریح دارد:
- نفسشناسی: امامخمینی در مسئله نفس و ارتباط آن با بدن، همانند ملاصدرا به دو رویکرد عقلی و نقلی توجه کرده است. ایشان تلازم میان نفس و بدن را ذاتی میداند و به پیروی ملاصدرا تعلق نفس به بدن را از جهت طبیعی و در آغاز حدوث، از نوع تعلق صورت به ماده میداند. ( (ببینید: نفس))
- حدوث و قِدم نفس: گروهی از حکما به پیروی از افلاطون به قدم نفس و گروهی دیگر به پیروی از ارسطو به حدوث آن معتقدند و بیشتر فلاسفه اسلامی این نظر را پذیرفتهاند. امامخمینی با بیان اینکه نفس جسمانیةالحدوث است، همسو با حکمت متعالیه برای نفس سه نشئه پیش از طبیعت، در طبیعت و پس از طبیعت قائل است. ایشان جسمانیةالحدوث و روحانیةالبقاء بودن نفس را جز با حرکت اشتدادی نفس امکانپذیر نمیداند و بر این باور است نفس حقیقت واحدهای است که از نقص رو به کمال میرود و در سیر استکمالی خود رو به تجرد دارد و پیوسته در حال بالفعل شدن است. ( (ببینید: نفس و قواعد فلسفی))
- رابطه نفس با قوا: در حکمت متعالیه با توجه به قاعده «النفس فی وحدتها کل القوی» بیان شده که نفس در عین بساطت، با قوای خود اتحاد دارد و قوا به منزله مظاهر و مجالی نفس هستند. ( (ببینید: نفس و قواعد فلسفی)) امامخمینی نیز با تاکید بر این قاعده، بر این باور است که میان قوای نفس با وجود نفس هیچگونه تفاوتی نیست و این رابطه از قبیل رابطه ابزاری نیست، بلکه رابطه اتحادی است. ( (ببینید: نفس و قواعد فلسفی))
- عقل و مراتب آن: عقل از جهت معرفتشناختی، قوهای از قوای نفس و مرتبهای از وجود انسان است که مایه کشف مجهولات و گسترش معلومات انسان میشود. فلاسفه با الهامگرفتن از آیات الهی و روایات به تحلیل مسئله عقل پرداختهاند. منزلت عقل در اندیشه امامخمینی را میتوان در آثار فلسفی، عرفانی و فقهی ایشان مطالعه کرد. ایشان با نگارش کتابی درباره عقل و جنود آن، تصویری روشن از حقیقت عقل و ویژگیهای آن به دست میدهد و عقل را اساس همه فضایل میداند. ایشان همسو با حکما عقل را به دو قسم نظری و عملی تقسیم و از آنها به قوه فعاله و هادیه یاد میکند و عقل نظری را دارای مراتبی میداند:
- عقل هیولایی؛
- عقل بالملکه؛
- عقل بالفعل؛
- عقل بالمستفاد. ایشان معتقد است غایت عقل عملی و نظری فنای فی الله است. ( (ببینید: عقل (۲)))
معادشناسی
در اندیشه فلسفی امامخمینی و در بخش انسانشناسی، مسئله معادشناسی از جایگاه مهمی برخوردار است. اعتقاد به تناسخ، مرگ، معاد جسمانی، قیامت و بهشت و جهنم از مسلماتی است که امامخمینی در بسیاری از آثار خود از آنها بهره برده است.
- تناسخ: امامخمینی با تحلیل اقسام تناسخ به ابطال مطلق تناسخ (نزولی ـ صعودی) پرداخته است. عمده ادله امامخمینی برای ابطال تناسخ، دیدگاههایی است که ایشان در مسئله نفسشناسی و تاکید بر اصولی مانند حرکت جوهری اشتدادی و اتحاد ترکیبی نفس و بدن طرح کرده است. ( (ببینید: تناسخ))
- مرگ: امامخمینی با تبیین حقیقت مرگ و چگونگی آن، نگاه مادی به مرگ را نقد کرده است. ایشان بر این باور است که مرگ امری وجودی و انتقال از نشئه مُلکی به نشئه ملکوتی است. ایشان در آثار خود به اقسام سهگانه مرگ؛ یعنی طبیعی، اخترامی و ارادی پرداخته، عامل مرگ طبیعی را کمال نفس و استقلال آن به واسطه حرکت جوهری میداند. ( (ببینید: مرگ))
- معاد جسمانی: یکی از جنجالیترین موضوعات در حوزه مباحث مربوط به دین، معاد جسمانی در برابر معاد روحانی است. حکما همه بر اصل معاد جسمانی اتفاق نظر دارند، اما در امکان اقامه برهان عقلی بر آن اختلاف است. امامخمینی معاد را ضرورت همه ادیان و از اصول ایمان و فطرت بشری میداند. ایشان با شرح و تبیین اصول یازدهگانه صدرایی به اثبات معاد جسمانی پرداخته است.
امامخمینی در بحث معاد تاکید بر هماهنگی عقل و دین دارد. ایشان بر پایه مبانی حکمت متعالیه افزون بر معاد جسمانی، به اثبات عینیت بدن دنیوی با بدن اخروی پرداخته است. کمال بدن مادی انسان به گونه جمعی اندماجی، در صورت نفسی حضور دارد، امّا لزومی ندارد برای حفظ عینیت نواقص بدن، یعنی مادیت و لوازم مادیت را در بدن اخروی لحاظ کرد. ( (ببینید: معاد))
- قیامت: یکی از مسائل مهم مربوط به معاد، قیامت و مراتب آن است. در نظام فلسفی عرفانی امامخمینی قیامت امری زمانمند نبوده، دارای مراتبی است و این مراتب در قیامت با هر نفسی جداگانه در قوس صعود متحقق میشود. ( (ببینید: قیامت)) همچنین ایشان به بحث از حشر روز جزا پرداخته، آن را از مسائل مورد اعتقاد تمام شرایع الهی میداند. ( (ببینید: حشر))
- بهشت و جهنم: امامخمینی حقیقت بهشت و جهنم را همان ظهور اعمال نیک و بد انسان میداند که در آخرت به صورت باطنی و ملکوتی برای انسان ظاهر میشود. ایشان برای بهشت و جهنم اقسامی قائل است و به بحثهایی چون مکان و خلود بهشت و جهنم نیز پرداخته است. ( (ببینید: بهشت و جهنم و تجسم اعمال))
اندیشههای عرفانی
یکی از برجستهترین عرصههای فعالیت علمی امامخمینی، عرفان نظری و عملی است. ویژگی بارز در این عرصه، ظهور امامخمینی در هر دو زمینه عرفان نظری و عملی است که در دو حیطه «روش» و «محتوا» به تکمیل عرفان نظری و عملی موفق شده است. ایشان از یکسو، مباحث فلسفی را تا افق عرفان نظری بالا میبرد و از سوی دیگر، به مباحث عرفان نظری زبان غنیتری داده است. از اینرو، در آثار عرفانی امامخمینی بهدستدادن دقتها و تحلیلهای بسیار ظریف براساس مبانی عرفان متعال، حضور و بروز نمایانی دارد و باید اذعان کرد تحقیقات عرفانی ایشان حتی از بعضی محققان دوره دوم دانش عرفان نظری، یعنی پیروان محیالدین ابنعربی، مانند مؤیدالدین جندی، عبدالرزاق کاشانی، داوودبنمحمود قیصری، ابنترکه اصفهانی و عبدالرحمان جامی نیرومندتر به نظر میرسد. ( (ببینید: عرفا)) امامخمینی در آثار عرفانی خود کارهای ابتکاری دارد و آثار پیشینیان را در محتوا، حجم و روش، گسترش داده است و مسائل عماء، فیض اقدس و فیض مقدس و مشیت مطلقه ازجمله آنهاست. نکته مهم در مباحث ایشان تلاش برای انطباق مباحث عرفانی بر مضامین آیات و روایات است. ( (ببینید: وحدت وجود ، نفس رحمانی ، و فیض اقدس و مقدس)) عرفا، عرفان نظری را «علم الحقایق و المشاهده و المکاشفه» و عرفان عملی را «علم التصوف و السلوک» نامیدهاند. عناصر و مؤلفههای عرفان نظری، ترجمه، تعبیر حقایق و معارف توحید است که عارف از راه شهود به دست آورده است. عناصر و مؤلفههای عرفان عملی تجربه سالکانه و حضور و شهود وجدانی جهت وصول به خدا میباشد. ( (ببینید: عرفان)) امامخمینی عرفان نظری را معرفت به حقتعالی، شئون ذاتی و تجلیات اسمائی افعالی او در حضرت علمی و عینی به مشاهده حضوری میداند. عرفان نظری ایشان عرفان اسلامی است که از آموزههای عرفان شیعی بهره برده است و خصوصیت بارز آن بسط مبانی عرفانی در سطوحی فراگیر در حوزه اجتماع، فرهنگ و سیاست است. ایشان عرفان عملی را ریاضت، سلوک و رفع حجاب از وجه حقیقت و رؤیت ذلّ عبودیت میداند و معتقد است کسی که علم عرفان را به مرحله عقل و پس از آن از مرتبه عقل به مرتبه قلب برساند، صوفی است. ( (ببینید: عرفان)) عرفان امامخمینی با الهامگرفتن از متون دینی و بر پایه نظام خاص عرفانی در قلمرو سه عنوان هستیشناسی، انسانشناسی و سلوک سالکانه میباشد:
هستیشناسی
در بخش هستیشناسی عرفانی امامخمینی مسائل چندی قابل توجه است:
وحدت وجود
در نظام هستیشناسی و عرفانی امامخمینی، آنچه بالذات و حقیقتاً موجود است، وجود حقتعالی است و کثرات عالم، همه شئون و ظهورات او میباشند. دراین دیدگاه حقیقت وجود تشکیکبردار نیست، اما ظهورات و تجلیات آن، رابطه تشکیکی با هم دارند. ( (ببینید: وحدت وجود ، وحدت و کثرت ، و تشکیک در وجود)) امامخمینی با ارجاع «علیت» به «تشاّن و ظهور»، بر وحدت وجود تاکید میکند و معتقد است که وجود اطلاقی حقتعالی مصداق بالذات موجود است و کثرات مصادیق بالعرض و حیث تقییدی شانی وجودند. تمام کثرات، به وسیله وجود حق موجودند. ( (ببینید: وحدت وجود))
مقام ذات و مراتب تجلیات
مقام ذات از جهت اطلاق و احاطه وجودی به هیچ اسم و رسمی موسوم نیست، هیچ حکمی را نمیپذیرد، به هیچ وصفی متعین نمیشود و از هر گونه قید، حتی قید اطلاق منزه است که گاهی از آن به «غیب مطلق» و «غیب الغیوب» و «عنقای مُغرِب» تعبیر میشود. امامخمینی تاکید دارد که این مقام، معلوم و معروفِ احدی نشده و نخواهد شد؛ زیرا در برابر مقامات دیگر، همچون احدیت، واحدیت و فیض منبسط نیست، بلکه در دل همه مقامات حاضر و در عین حال غیر همه آنهاست. مقام ذات دارای دو لحاظ است؛ لحاظ احدیت و لحاظ واحدیت. ( (ببینید: احدیت و واحدیت))
تعینات حقی
مجموعه تعیناتی که در بستر فیض الهی شکل میگیرد به دو دسته تعینات حقی (تعین اول و تعین ثانی) و تعینات خلقی (عالم عقل، عالم مثال و عالم ماده) تقسیم میشود. ( (ببینید: عوالم هستی)) مقام احدیت (تعین اول) پس از مرتبه ذات است. امامخمینی از مقام احدیت به اولین تعین، تجلی غیبی و مقام «بشرط» تعبیر میکند. در این مقام همه رسوم و تعینات مستهلکاند. به اعتقاد امامخمینی علم حقتعالی به ذات و در مقام احدیت، موجب علم به کمالات ذاتی و اسمائی است که با حرکت حبّی این کمالات به ظهور میرسند. ایشان حرکت حبّی را همان اظهار کمال و تجلی به اسما و صفات الهی میداند ( (ببینید: احدیت و واحدیت و حرکت))؛ بنابراین چگونگی تنزل از تعین اول به تعین ثانی را به حرکت حبّی و شعور به کمال اسمائی میداند. ( (ببینید: حرکت)) از سوی دیگر، امامخمینی اعتبار ذات به حسب مقام جمع اسما و صفات را مقام واحدیت میداند که گاهی از این مقام به «مقام جمع الجمع»، «تعین ثانی»، «احدیت جمع الاسماء» و «مقام ربوبیت»، تعبیر میشود. به اعتقاد ایشان از آنجا که علم ذات به ذات، موجب شعور به کمال ذاتی و اسمائی میشود، لازمه آن پیدایش حرکت حبّی است. ( (ببینید: احدیت و واحدیت و حرکت))
اسماء و صفات
معنای «اسم» در عرفان، ذات با صفتی خاص است. این صفت خاص، اضافهای اشراقی است که مستلزم نوعی تنزل از مقام ذات است. در نگاه عرفانی امامخمینی، اسمای الهی از جهت احاطه و عدم آن به صورت کلی و جزئی، در طول هم چینش یافتهاند؛ به گونهای که هر اسم کلی، اسمای جزئی تحت خود را به صورت اندماجی در خود داشته و همچنین در همه آنها سریان و ظهور دارد. به باور ایشان نخستین و کلیترین اسمی که در سرسلسله تعین ثانی و مقام واحدیت قرار میگیرد و همه اسما حتی، اسمای چهارگانه و هفتگانه، از آن نشئت میگیرند، اسم جامع «الله» است. ( (ببینید: اسما و صفات و اسم اعظم))
اعیان ثابته
بحث از اعیان ثابته یکی از مباحث اساسی و کلید فهم بسیاری از مباحث عرفانی است. امامخمینی از لوازم اسمای الهی با تعبیر «اعیان ثابته» یاد میکند. در حقیقت اعیان ثابته صور و مظاهر اسمای الهیاند. بنابراین ارتباط اسما با اعیان، ارتباط ظاهر و مظهر است. در نگاه ایشان چگونگی تقرر اعیان ثابته در حضرت علمیه و تعین ثانی، ثبوتی است نه وجودی. اعیان ثابته به لحاظ امکان یا عدم امکان وجود آثارشان در خارج، به دو گونهاند؛ ممکن و ممتنع. اعیان ثابتهای که امکان و استعداد ظهور در خارج دارند به زبان استعداد، وجود خارجی خود را از حقتعالی درخواست کرده و موجود میشوند. امامخمینی مباحثی چون «جبر و اختیار»، «علم الهی»، «سرّ القدر» و «نفس الامر» را با اعیان ثابته مرتبط دانسته است. ( (ببینید: اعیان ثابته ، سرالقدر ، علم الهی ، و جبر و اختیار))
نفس رحمانی
مقام واحدیت با تجلی نفس رحمانی که فیض گسترده حقتعالی است پدید میآید؛ یعنی هنگامی که ذات احدی حقتعالی بخواهد تجلی کند، بنابر قاعده «الواحد»، تجلی واحدی از او پدید میآید که به اعتبار موطنهای متعدد متکثر شده است. ( (ببینید: قاعده الواحد)) بنابراین، نفس رحمانی فیض واحدی است که از عرش تا فرش گسترده شده است. ( (ببینید: نفس رحمانی و رحمت)) این نفس رحمانی و سریانی، دارای دو حصه است؛ حصّه فیض اقدس و حصّه فیض مقدس؛ با فیض اقدس اسما و اعیان در حضرت علمیه ظهور مییابد و با فیض مقدس، تعینات خلقی ظاهر میشود. ( (ببینید: فیض اقدس و مقدس)) به باور امامخمینی چون ذات الهی متعین به هیچ اسمی نیست، این حقیقت «مِن حیث هی هی» در هیچیک از مراتب هستی ظهوری ندارد؛ از اینرو برای ظهور اسما و بروز آنها نیاز به یک واسطه غیبی است که جانشین او برای ظهور در اسما و صفات باشد و آن فیض اقدس است. ( (ببینید: فیض اقدس و مقدس)) ایشان درباره ارتباط عماء با فیض اقدس دو دیدگاه مشهور را بررسی کرده، سپس نظر اختصاصی خود را بیان میکند. این دو دیدگاه یکی به اعتبار ویژگی حجاب، عماء را حضرت احدیت و دیگری به اعتبار ویژگی برزخیت و واسطهبودن، عماء را منطبق با حضرت واحدیت میداند، امامخمینی با جمع ویژگیهای این دو دیدگاه، حقیقت عماء را همان فیض اقدس میداند. ( (ببینید: عماء و فیض اقدس و مقدس)) ازجمله ابتکارات امامخمینی در این مقام، تحلیل و بررسی رابطه تنگاتنگ خلافت و ولایت با فیض اقدس است. هیچیک از عرفا به این تفصیل، درباره فیض اقدس و مقدس سخن نگفته است. ( (ببینید: فیض اقدس و مقدس))
تعینات خلقی
سیر تعینات پس از تعین ثانی، به خارج از صُقع ربوبی و عوالم خلقی میرسد. امامخمینی بر اساس مبانی و اصولی چون بساطت وجود، تشیک در وجود و اصل علیت به تبیین عوالم هستی پرداخته و از آنجا که با توجه به مبانی عرفانی، علیت به تشاّن و تشکیک در مراتب وجود، جای خود را به تشکیک در مراتب ظهور میدهد، عوالم ظهور به جای عوالم وجود مینشیند و عوالم خلقی از سه عالم عقل، مثال و ماده تشکیل شده است: ( (ببینید: عوالم هستی)) یکم. عالم عقل: عالم عقل با نظر به موجوداتی که در آن هستند، به دو مرتبه جبروت که مرتبه فوقانی عالم عقل و جایگاه کروبیان است و مرتبه نازله عالم عقل که جایگاه «روحانیان» و «نفوس ناطقه» است، تقسیم میشود. امامخمینی عالم جبروت، عالم عقول و مفارقات را از ماده و زمان منزه میداند و از عقول به اسامی و اوصافی چون، عقول کلیه، مفارقه، مقدسه و سرادقات جمال تعبیر میکند. ( (ببینید: عقل (۱) ، ملائکه ، و عوالم هستی)) دوم. عالم مثال: این عالم به مرتبهای از وجود گفته میشود که واسطه میان عالم عقلی و عالم جسمانی است. نامهای دیگر این عالم، «عالم اشباح مجرده»، «عالم صور معقله»، «مُثُل معلقه» و «عالم مثال منفصل» است. البته عالم مثال به دو قسم مثال منفصل و مثال متصل تقسیم میشود و مثال منفصل با نامهای «خیال منفصل» و «مثال مطلق» نیز خوانده میشود؛ به همین ترتیب گاهی به مثال متصل نیز «خیال متصل» و «مثال مقید» گفته میشود. ( (ببینید: عوالم هستی ، برزخ ، و ملائکه)) امامخمینی عالم مثال و برزخ را در قوس نزول و قوس صعود بررسی کرده است و برزخ نزولی را همان عالم مثال منفصل میداند که در مراتب تنزل، پیش از عالم ماده بوده و بر آن حاکم است؛ اما در برزخ صعودی، مرحلهای است که انسان پس از مرگ، در آن به حیات خود ادامه میدهد. ( (ببینید: بزرخ و عوالم هستی)) سوم. عالم ماده: عالم ماده را میتوان عالم شهادت، طبیعت و عالم اجسام نامید. عالم ماده، عالم حس و حضور است و آخرین مرتبه عوالم در قوس نزول و آخرین مرتبه نور وجود است. این عالم بر خلاف دیگر عوالم هستی، در حال حرکت، تغییر و تبدیل است. ( (ببینید: عوالم هستی))
انسانشناسی
در بخش انسانشناسی عرفانی امامخمینی نیز مسائل چندی مورد اهتمام ایشان است:
- جایگاه انسان: در عرفان اسلامی پس از مسئله توحید و وحدت شخصی وجود، مهمترین بحث مسئله انسان کامل است و در اندیشه و آثار عرفانی امامخمینی به مقام و جایگاه انسان کامل و سرّ ایجاد آن توجه شده است. ایشان انسان کامل را صورت اسم جامع «الله» و مظهر مرتبه احدیت و واحدیت در اعیان خارجی میداند. در نگاه ایشان انسان دارای ساحتهای متفاوت و نشآت وجودی گوناگونی است که هر بعدی از این ابعاد در تناسب با مرتبه و صورتی از جهان هستی تکون یافته است. ( (ببینید: انسانشناسی))
- جامعیت انسان: امامخمینی بر پایه مبانی عرفانی، در تحلیل مسئله جامعیت انسان معتقد است انسان کامل مظهر اسم جامع «الله» است که جامع همه عوالم وجودی میباشد؛ از اینرو انسان کامل در همه ماسویالله سریان و حضور وجودی دارد؛ هرچند از چگونگی آن جز اولیا خبر ندارند. ( (ببینید: انسان کامل))
امامخمینی از منظر عرفانی حقیقت انسانی و انسان کامل را به عنوان حضرت پنجم از «حضرات خمس» به تفصیل بیان کرده است. حضرات خمس به تعین اول و ثانی (حضرت اول)، عالم عقل (حضرت دوم)، مثال (حضرت سوم) عالم ماده (حضرت چهارم) و انسان (حضرت پنجم) گفته میشود. ( (ببینید: حضرات خمس))
- خلافت و ولایت انسان: خلافت و جانشینی انسان از مباحث مهم عرفانی است. این خلافت، گاه در مقام باطن و تکوین و گاه در مقام ظاهر و تشریع است. ولایت عبارت است از ارتباط بیواسطه انسان کامل با حقتعالی که از طریق فنای در حق حاصل میشود. ولایت، باطن نبوت و رسالت است؛ زیرا هیچ پیامبر و رسولی به نبوت و رسالت نمیرسد مگر اینکه اول ولایت یافته باشد. ( (ببینید: خلافت و ولایت))
امامخمینی از جمله عارفانی است که در مبحث ولایت اثر آفریده است. کتاب «مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه» ایشان توضیح مبسوطی است درباره ولایت و خلافت از دیدگاه عرفانی. این لطیفه الهی که همان حقیقت وجود منبسط و نفس رحمانی است، باطن خلافت ختمیه و ولایت مطلقه علویه است. ( (ببینید: خلافت و ولایت)) ایشان با تحلیل جایگاه مقام ولایت، نبوت و رسالت، به تبیین مراتب ولایت میپردازد که در جای خود منحصر به وی میباشد. ( (ببینید: فیض اقدس و مقدس ، خلافت و ولایت ، نبوت ، و حقیقت محمدیه))
- ختم ولایت: مسئله خاتم اولیا در میان عارفان مسلمان جایگاه مهمی دارد. امامخمینی همچون دیگر عارفان شیعی خاتم ولایت مطلقه را امیرالمؤمنین(ع) میداند و خاتم ولایت مقیده را مهدی موعود(ع) میشمارد. ( (ببینید: خلافت و ولایت))
سلوک سالکانه
در آثار امامخمینی در یک نگاه کلی مراحل سیر و سلوک، مؤلفههای سلوکی و اسفار اربعه به گونه واضحی تبیین شده است. ایشان مبنای حرکت سلوک سالک را عشق فطری به کمال و عرفان عملی را نوعی حرکت باطنی و گذر از مقاطع و منازل، و در نهایت وصول میداند. ( (ببینید: عرفان)) در عرفان عملی ایشان مباحث مهم و ارزشمندی مانند سرّ و ـ نقش ریاضت، خروج انسان از انانیت و خروج از حجب ظلمانی مطرح شده است ( (ببینید: تهذیب نفس ، حجب ، و حب نفس))؛ نیز مباحث عمیقی، مانند قرب نوافل و قرب فرایض، تجلی ذاتی، مقام جمع و تمکین و تلوین، و تحلیلهای بسیار غنی، مانند انسلاخ وجودی، معراج تحلیلی و ترکیبی آمده است. ( (ببینید: قرب نوافل و فرایض ، توحید (۲) ، کشف و شهود ، فنا ، و تجلی)) محتوای عرفان عملی امامخمینی بر دو محور استوار است:
- توجه به اعمال و احوال قلبی و باطنی ( (ببینید: قلب و محبت و عشق))؛
- پیمودن منازل و مقامات سلوکی. ( (ببینید: سیر و سلوک)) ایشان مسلک سلوکی خود را بر پایه حدیث «مَن عَرَفَ نفسَه فَقَد عَرَفَ ربَّه» قرار داده است؛ از اینرو در آثار خود راه وصول معرفت توحیدی را معرفت نفس دانسته است. ( (ببینید: انسانشناسی ، توحید (۲) ، کشف و شهود ، و نفس)) از نگاه ایشان انسان فقر محض و عین ربط است و رکن اصلی سلوک، طرد انانیت و اتصال به حق میباشد. ( (ببینید: سیر و سلوک و حجب)) عرفان عملی امامخمینی را در این محورها میتوان نشان داد:
سلوک سالک
به باور امامخمینی، سالک با سیر الی الله از تقید به اطلاق و از کثرت به سوی وحدت سیر عروجی داشته و با رسیدن به مقام فنای فی الله به نهایت سیر سالکان نایل میشود ( (ببینید: سیر و سلوک))؛ این سلوک، تنها بر مدار بایدها و نبایدهای شریعت ممکن خواهد بود. ( (ببینید: شریعت، طریقت و حقیقت ، مقامات ، و سیر و سلوک))
شرایط سلوک
امامخمینی برای سلوک شرایطی قائل است:
- عزم: نخستین گام برای سیر و سلوک عزم و اراده است ( (ببینید: تهذیب نفس و سیر و سلوک))؛
- ریاضت: ریاضت در عرفان امامخمینی جایگاه ویژهای دارد و یکی از فروع آن تمرین برای عبودیت و فرع دیگر آن تمرین برای ازمیانبردن رذایل اخلاقی و آراسته کردن خود به فضایل اخلاقی است ( (ببینید: تهذیب نفس و سیر و سلوک))؛
- حضور قلب: یکی از مباحث اصلی امامخمینی در عرفان عملی، حضور و تطهیر قلب است؛ تطهیر قلب مراتبی دارد که نخستین آن تطهیر از حب دنیا است ( (ببینید: قلب ، سیر و سلوک ، و آداب و اسرار نماز))؛
- پرهیز از حب دنیا ( (ببینید: حب دنیا و سیر و سلوک))؛
- استقامت ( (ببینید: سیر و سلوک))؛
- خروج از انانیت و حجب ظلمانی. ( (ببینید: تهذیب نفس ، سیر و سلوک ، و حجب))
مقامات سلوک
یکی از مباحث مفصل در سیر و سلوک، بحث مقامات و احوال است. سالک در حرکت خود به سوی کمال مطلق باید مقاماتی را طی کند. امامخمینی مقامات را به اعتبارات گوناگون و رویکردهای متفاوت مورد بررسی قرار داده است. ایشان در برخی موارد همسو با مشهور عرفا به اقسام صدگانه مقامات اشاره کرده و برخی از آنها نظیر یقظه، توبه ( (ببینید: توبه)) محاسبه، انابه، ( (ببینید: تهذیب نفس و توبه)) تفکر، ( (ببینید: تفکر)) ریاضت، تهذیب نفس، رضا، تسلیم، شکر و توکل ( (ببینید: رضا ، شکر ، و توکل)) را شرح داده است و در مواردی با توجه به مبانی معرفتی، مقامات را به چهار قسم تقسیم کرده است:
- مقام علم؛
- مقام ایمان؛
- مقام طمانینه؛
- مقام مشاهده. ( (ببینید: مقامات ، طمانینه ، و کشف و شهود))
فنا
یکی از مباحث مهم سلوکی، بحث از فناست که در نهایت سیر الی الله حاصل میشود. امامخمینی معتقد است فنا عدم نیست، بلکه رجوع از ملک به ملکوت و نوعی دگرگونی هستیشناسی در وجود انسان است. ایشان با توجه به مراتب فنا به تبیین مراحل سهگانه توحید (افعالی، صفاتی و ذاتی) پرداخته ( (ببینید: فنا و توحید (۲))) و معتقد است سالک با رسیدن به فنای افعالی، صفاتی و ذاتی، افعال، صفات و ذات خود و موجودات را مستهلک در افعال و صفات حق میبیند و در این حالت به محو کلی میرسد. ( (ببینید: فنا و قرب نوافل و فرایض)) این همان مقام حامدیت است که عبد، همه ثناها و محامد را به حق و اسم جامع «الله» ارجاع میدهد. در قرب نوافل، حقتعالی به زبان حق حمد خود میکند و در قرب فرایض عبد زبان حق میگردد و حقتعالی با زبان عبد حمد خود میکند. ( (ببینید: تسبیح و تحمید))
اسفار اربعه
سالک الی الله به سوی حق سفر میکند و عارفان برای این سفر که همان توجه قلب به حق است، مراحلی شمردهاند. امامخمینی ضمن نقد دیدگاههای برخی اهل تحقیق در باب سیر و سلوک و اسفار اربعه، به دیدگاه اختصاصی خود میپردازد. اسفار اربعه از نگاه ایشان عبارتاند از:
- سفر از خلق به سوی حق مقید؛
- سفر از حق مقید به حق مطلق؛
- سفر از حق به خلق حقی بالحق؛
- سفر از خلقی که حق است، به سوی خلق با وجود حقانی. ( (ببینید: سیر و سلوک و اسفار اربعه))
اندیشههای اخلاقی و تربیتی
اندیشههای اخلاقی و تربیتی امامخمینی، مبتنی بر معرفتهای بنیادین ایشان نسبت به جهان و انسان است و زیرساخت معرفتی ایشان عبارت است از خداشناسی، ( (ببینید: خداشناسی)) انسانشناسی ( (ببینید: انسانشناسی)) و جهانشناسی. ( (ببینید: حرکت ، زمان ، حرکت جوهری ، حدوث و قدم ، و ربط حادث به قدیم)) ـ با دقت در آثار امامخمینی میتوان پیبرد که خداشناسی در نظام اخلاقی ایشان نقش اصلی را دارد و هویت این نظام، هویت توحیدی، با محوریت قرآن کریم است. ( (ببینید: اخلاق)) این نظام از نوع نظامهای غایتگرایانه است؛ یعنی هدف آن دستیابی انسان به کمال مطلوب و سعادت نهایی است. امامخمینی تمام غایتهایی که نظام اخلاقی غرب برای انسان بیان میکند، همچون سود، قدرت و لذت را بیپایه میشمارد؛ زیرا خواست درونی انسان رسیدن به کمال مطلق است که تنها مصداق آن خداوند است. ( (ببینید: فطرت ، اخلاق ، تربیت ، و شهوت)) گزیده دیدگاههای اخلاقی و تربیتی امامخمینی را میتوان در محورهای کلی زیر بازگو کرد:
شناخت مفاهیم
مکتب اخلاقی و تربیتی امامخمینی در بُعد نظری و عملی تکامل یافته و اساس نظام آن بر آموزههای قرآنی و احادیث معصومان(ع) همراه با نگاه عرفانی و استدلالهای عقلی استوار است. مهمترین مفاهیم این حوزه عبارتاند از:
- اخلاق: امامخمینی خُلق را حالتی در نفس میداند که انسان را به عمل دعوت میکند و به واسطه ریاضت نفس، تفکر و تکرار به دست میآید. علم اخلاق علم به منجیات و مهلکات خُلقی و تربیت قلب و همچنین علم به چگونگی کسب فضایل و رهایی از رذایل و علم به مبادی و شرایط آنهاست. ( (ببینید: اخلاق)) در حقیقت اخلاق، عدالت میان قوا و افراط و تفریطنکردن در آن، براساس قوانین عقلی و مفاهیم قرآنی و کلام معصومان(ع) است. امامخمینی ضمن سفارش به بهرهگیری از توصیههای سیر و سلوکی استادان فن، بر تجربه، مجاهده، ریاضت و تعبد نیز تکیه کرده است.
- تهذیب: امامخمینی تهذیب نفس را خروج انسان از سلطه ابلیس و مقصد نهایی اولیای الهی میداند و معتقد است تکامل انسان بدون تهذیب نفس محقق نمیشود. حقیقت تهذیب مهارکردن نفس و دلکندن از غیر خداوند و توجه به او و همچنین ریاضتکشیدن برای خروج از سلطنت شیطان از مملکت جان است؛ در واقع تهذیب نفس، عمل به آموزههای دین و تطهیر قلب از آلودگیهای باطنی و اخلاقی، ایجاد تقوا در خود و آراستن آن به فضایل اخلاقی و رفتاری است. ( (ببینید: تهذیب نفس))
- تربیت: تربیت از نظر امامخمینی هدایت افراد به طریق نجات و ارائه راههای سعادت و بازداشتن از طریق شقاوت و گمراهی است. در نگاه ایشان، تربیت امری متعالی و عمیق و با خاستگاه توحیدی است و از مکتبهای مادی کاملا متمایز است. ( (ببینید: تربیت و سعادت و شقاوت))
- رفتار اخلاقی: در اندیشه اخلاقی و تربیتی امامخمینی، دو مؤلفه عقلانیت دینی و رفتار اخلاقی از مباحث اساسی به شمار میرود. این مؤلفهها از سه عنصر عقل، دین و اخلاق و نیز چگونگی ارتباط میان آنها شکل گرفته است. ایشان بخش زیادی از مطالب فلسفه اخلاق را در مباحثی همچون حسن و قبح عقلی، علم النفس و عقل نظری و عقل عملی مطرح ساخته است. ( (ببینید: عقل (۲) و نفس)) در مباحث ایشان میتوان به جایگاه نیت در افعال اخلاقی، الزامیبودن یا الزامینبودن فعل اخلاقی، چگونگی توجیه الزامات اخلاقی، رابطه آن با اختیار انسان، پاداش، سعادت و کمال انسان و استدلالپذیر بودن احکام اخلاقی اشاره کرد ( (ببینید: اخلاق ، اخلاص ، جبر و اختیار ، و تربیت))؛ همچنین بحث از مسئولیتهای اخلاقی از اساسیترین مباحث اخلاقی امامخمینی به شمار میرود. ( (ببینید: اخلاق))
اهمیت اخلاق و ارکان آن
امامخمینی کسب علم اخلاق را از ضروریات محصلان علوم دینی میداند؛ زیرا مقصد تمام پیامبران(ع)، نجات انسان از زشتیها و رذیلتهای اخلاقی و تربیت آنها به آداب و فضایل اخلاقی است و جامعهای که در آن ارزشهای اخلاقی حاکم نباشد، به سقوط و انحطاط کشیده میشود. ( (ببینید: اخلاق ، تربیت ، و تهذیب نفس)) ایشان تمام غایتهایی که نظام اخلاقی غرب برای انسان بیان میکند، همچون سود، قدرت و لذت را بیپایه میشمارد؛ زیرا خواست درونی انسان رسیدن به کمال مطلق است که تنها مصداق آن خداوند است. ( (ببینید: فطرت ، اخلاق ، تربیت ، و شهوت)) آموزههای اخلاقی امامخمینی، تهذیب و تربیت بر دو رکن و دو بُعد اصلی استوار است که از ترکیب آن دو، اساس و پایه انسان الهی شکل میگیرد؛ بعد اثباتی و بعد سلبی. امامخمینی در بعد اثباتی، خداجویی و اخلاص را عامل تعالی و کمال میخواند ( (ببینید: اخلاص)) و در بعد سلبی، خودبینی و حبّ نفس را مانع تکامل و منشا بدبختی و پیراستن از آن را وظیفه و جهاد میداند. ( (ببینید: حب نفس)) ایشان همچنین برای تربیت اخلاقی، اصول و مبانیای قائل است که مهمترین آنها عبارتاند از: الف) توحیدیبودن. ( (ببینید: اخلاق و توحید (۱))) ب) فطریبودن. ( (ببینید: فطرت ، خداشناسی ، و اخلاق)) ج) عقلیبودن حسن و قبح افعال. د) اختیاریبودن افعال. ( (ببینید: اخلاق))
قوای نفسانی و اصول اخلاق
به باور اغلب علمای اخلاق، ازجمله امامخمینی، قوای نفسانی بر چهار قسم است: قوه شهوت، قوه غضب، قوه علمیه و قوه عدالت و هر یک از این قوا، نقطه تعادل و دو نقطه افراط و تفریط دارند. از نگاه اخلاقی، رعایت اعتدال در قوا اهمیت ویژهای دارد و تعدیل قوای نفسانی غایت کمال انسانی و منتهای سیر کمالی است. استفادهنکردن یا استفاده نادرست از این قوا، افزون بر کفران نعمت، خروج از حدّ اعتدال نفس است و انسان را از بسیاری از کمالات و پیشرفتها باز میدارد؛ چنانکه افراط در این قوا نیز موجب فساد و شقاوت و بدبختی است. ( (ببینید: اخلاق)) بر این اساس هر یک از اصول یادشده به منزله دایرهای است که نقطه مرکز آن قوه اعتدال است. اعتدال در قوا سبب رسیدن به فضایل اخلاقی و سعادت میشود و هرچه از این نقطه مرکزی دور شود، از اعتدال دور شده است؛ از اینرو اساس اخلاق، در واقع ثمرات و فضایل این چهار مرکز و چهار قوه در حال اعتدال است که ریشه فضایل انسانی و اخلاقیاند و از آنجا که هر قوه یک مرکز دارد که در دو طرفاش نهایت دوری از مرکزِ اعتدال است، اصول رذیلتها نیز هشت مورد است. امامخمینی نقاط اعتدال و افراط و تفریطِ چهار اصل و قوه یادشده را تبیین کرده است: یکم. قوه علمیه: حد اعتدال آن حکمت، طرف افراط آن جُربزه و طرف تفریط آن بُله نام دارد. دوم. قوه غضبیه: حد اعتدال آن شجاعت است؛ طرف افراط این قوه تهور است و طرف تفریط آن جبن و ترس است. سوم. قوه شهویه: این قوه حد اعتدالاش عفت، طرف تفریط آن خمودی و طرف افراطش حرص، وقاحت و تبذیر است. چهارم. قوه عدلیه: برخی عدالت را قوه تعدیلکننده آن سه قوه برشمردهاند، نه اصلی جدا؛ اما بعضی دیگر آن را یک اصل میدانند که حد وسط آن عدالت، افراط در آن ظلم و جور و تفریط در آن پذیرش ظلم است. امامخمینی معتقد است پس از تسلیمشدن شهوت و غضب در برابر عقل و شرع، عدالت در مملکت جان بروز میکند ( (ببینید: اخلاق ، غضب ، شهوت ، و عدالت (۱))) و این عدالت است که موجب رشد فضایل انسانی و اخلاقی و دستیابی به فضیلت تقوا است. ( (ببینید: تقوا))
رویکردهای اخلاقی
علمای اخلاق از رویکردهای اخلاقی مختلفی پیروی میکنند که ناشی از اختلاف در مبادی و منابع استنباط احکام اخلاقی است. ازجمله این رویکردها عبارتاند از:
- رویکرد فلسفی: این رویکرد ریشه در مکتب اخلاقی ارسطو دارد و بر معرفت قوای نفس و استدلال بر تجرد نفس بنا شده است که در آن انسان پس از شناخت خود و تجرد نفس و شناخت فضیلتها و رذیلتها، تربیت خود را آغاز میکند تا خود را به کمال حقیقی انسانی برساند. امامخمینی این رویکرد را چندان مطلوب ارزیابی نمیکند و آن را نوعی تاریخ اخلاق و وصف فضیلتها و رذیلتها میداند که تاثیر چندانی در تصفیه اخلاق و تهذیب باطن ندارد ( (ببینید: اخلاق))؛ با این حال، ایشان نقش قوای چهارگانه را در تحقق فعل و رفتار اخلاقی و اقتضائات خاص هریک از این قوا میپذیرد و تاکید میکند آنچه منشا اخلاق به حساب میآید تعدیل این قوا است. فعل اخلاقی زمانی شکل میگیرد که قوه عاقله برای رسیدن به اهداف انسانی نفس، قوای مادون را به کار گیرد؛ درواقع این قوا سرچشمه تمام ملکات حسنه و سیئه و منشا تمام صور غیبی ملکوتیاند. ( (ببینید: شهوت ، غضب ، عدالت (۱) ، اخلاق ، و تربیت))
- رویکرد روایی: این رویکرد از منبع فیض وحیانی و علم لدنی اهل بیت(ع) نشئت گرفته است. امامخمینی در تبیین رویکرد اخلاقی معتقد است که اهل بیت(ع) آنچه در ارشاد خلق بیان کردهاند از سرچشمه کامل علم پیامبر اکرم(ص) است که از وحی الهی و علم ربانی است و از قیاسات و اختراعات و تصرفات شیطانی دور است. ( (ببینید: اخلاق))
- رویکرد عرفانی: اهل معرفت با تاکید بر کشف و شهود، روش عرفانی را در بحث از فضیلتها و رذیلتهای اخلاقی در پیش گرفتهاند. امامخمینی نیز در برخی مباحث اخلاقی، این مباحث را با مباحث عرفانی پیوند زده است و در بحث از فضایل و رذایل خُلقی انسان و مسائل اخلاقی مرتبط، طرح و بررسی موضوعات و نیز حلّ و فصل آنها را با رویکرد عرفانی پیگرفته است. ( (ببینید: اخلاق و عرفان))
- رویکرد ائتلافی: برخی از اندیشمندان اسلامی با ادغام رویکرد روایی و عقلانی و عرفانی از رویکرد ترکیبی و تلفیقی پیروی کردهاند. امامخمینی نیز در کتاب شرح حدیث جنود عقل و جهل این روش را در پیش گرفته است و آن را کاملترین روش میداند. ( (ببینید: اخلاق)) در یک نگاه کلی، دقت در آثار امامخمینی بیانگر آن است که ایشان به رویکردهای مختلف اخلاقی توجه داشته است.
تربیت اخلاقی
از دیدگاه امامخمینی تربیت صحیح تربیتی است که انسان را به صراط مستقیم هدایت کند و به توحید برساند. از اینرو همه پیامبران(ع) و نیز کسانی که تربیت افراد را بر عهده دارند، لازم است در این مسیر گام بردارند. ایشان در آثار خود بر حیطههای گوناگون تربیت مانند تربیت اخلاقی، تربیت عبادی و تربیت قوای باطنی انسان تاکید کرده است؛ با این حال، تربیت اخلاقی در نگاه ایشان از اهمیت ویژهای برخوردار است. ( (ببینید: تربیت و اخلاق)) در بحث تربیت اخلاقی از ـ نگاه امامخمینی، توجه به این محورها لازم است:
اهتمام به اخلاق فردی و اجتماعی
امامخمینی با جداکردن اخلاق فردی و اخلاق اجتماعی، کاربرد علم اخلاق در حوزههای گوناگون را مورد توجه قرار داده و علاوه بر حوزه فردی و رابطه انسان با خود و خدا، اخلاق و تربیت را در حوزه اجتماع نیز بسیار مهم میداند. تفسیر اخلاقی امامخمینی در حوزه فردی بیشتر به فردگرایی و بیان ملکات نفس توجه دارد و در حوزه اجتماعی بیشتر رویکرد وظیفهگرایانه دارد. از دیدگاه ایشان در نظام اخلاق اجتماعی، نه تنها فرد در برابر خویشتن و سعادت این دنیا و آخرت مسئول است، بلکه در برابر جامعه و حتی همنوعان مسئولیت دارد. فراگیر شدن اخلاق در جامعه، اجتماع را در برابر آسیبهای احتمالی مانند مفاسد اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و اعتقادی مصون خواهد کرد. ( (ببینید: اخلاق و مفاسد اجتماعی)) از سوی دیگر، رسیدن به اخلاق مطلوب اجتماعی، وظیفه همه ارکان جامعه است، اما سهم مهمی از این وظیفه بر دوش معلمان و خانوادهها است؛ چنانکه امامخمینی خانواده را سلول اولیه جامعه میشمارد و بر این باور است که در صورت تزلزل اخلاقی خانواده، کل جامعه متزلزل خواهد شد. ایشان در میان افراد خانواده نقش مادران را در سعادت یا انحطاط جامعه، بسیار ویژه میداند. ( (ببینید: خانواده و مادر)) به باور ایشان حساسترین وظیفه معلمان، تربیت نسل جوان و مؤدب کردن آنان به آداب اخلاقی است و اگر تربیت بهخوبی انجام شود، مملکت پیشرفت خواهد کرد. ( (ببینید: معلم و مدرسه))
روشهای تربیت اخلاقی
نگاه جامع امامخمینی به اسلام و انسان و نیز مسائل اخلاقی و تربیتی، موجب شده است در روش اخلاقی خود نیز به همه ابعاد وجودی انسان توجه کند. ایشان در پژوهشهای اخلاقیِ خود، با توجه ویژه به علم اخلاق و اخلاق تربیتی، اخلاق توصیفی و تاریخی را چندان مطلوب ارزیابی نمیکند و آن را نوعی نسخهنویسی میداند و معتقد است ورود در این امور انسان را از مقصد اصلی باز میدارد. شخص پزشک باید کلامش حکم دوا را داشته باشد و بیماری روحی را درمان کند؛ در حالیکه واردشدن به مباحثی مانند فلسفه اخلاق و تاریخ اخلاق که شامل قصهها، حکایتها و مثلهاست، دورشدن از مقصود اصلی است و کتاب اخلاقی باید بیانی موعظهای باشد و نویسنده با انذار و بشارت و موعظه و نصیحت، هدف خود را در نفس مخاطب جایگزین کند؛ از اینرو ایشان ضمن استفاده از دستورالعملها و توصیههای سیر و سلوکی استادان فن، بر تجربه، مجاهده، ریاضت و تعبد نیز تکیه کرده است ( (ببینید: تربیت و اخلاق)) و با همین هدف، در کتاب شرح حدیث جنود عقل و جهل، به شرح بخشی از فضیلتها و رذیلتهای اخلاقی پرداخته است. ( (ببینید: شرح حدیث جنود عقل و جهل)) از دیدگاه اخلاقی آسیبهای اخلاقی و تربیتی، بیشتر به سبب نبود اعتدال در قوا ناشی میشود. امامخمینی در تربیت، بهویژه تربیت جوانان، روش کنایهای و تلویحی را مؤثرتر از تصریح، و مهربانی و عطوفت را مؤثرتر از سرزنش میداند. ایشان تربیت را امری تدریجی میداند که به صورت دفعی حاصل نمیشود. ( (ببینید: تربیت)) امامخمینی با اعتقاد به تاثیر عوامل بیرونی و درونی بر تربیت نفس، بر این باور است که مقدمات تربیت انسان از زمان پیش از ازدواج و هنگام انتخاب همسر آغاز میشود و اسلام برای آن برنامه دارد؛ همچنین چگونگی تغذیه مادر، لزوم استفاده از لقمه حلال، آداب حمل و شیردادن، وضعیت روحی و روانی مادر از حیث نشاط و پریشانی و تربیت فرزند از کودکی و زمان جوانی تا آخر عمر اموریاند که اسلام برای همه اینها برنامه تربیتی دارد. ایشان تاکید کرده است که زمان کودکی، بهترین زمان برای تربیت است؛ زیرا قلب کودک مانند دفتری صاف، آماده نقشپذیری است و گاه صفات این دوره تا زمان پیری هم باقی میماند. ایشان افزون بر تربیت آداب ظاهری، بر تربیت باطنی و تهذیب باطنی و جهاد با نفس نیز تاکید میکند و معتقد است زمان جوانی بهترین وقت برای خودسازی و ریاضت و تهذیب نفس است و این امر در سالهای سالمندی دشوار میشود. ( (ببینید: تهذیب نفس))
موانع تربیت
امامخمینی در آثار خود به بعضی از موانع تربیت نیز اشاره کرده است که آنها را میتوان به دو قسم موانع درونی و بیرونی تقسیم کرد و البته عمده موانع، درونیاند. ازجمله موانع درونیِ تربیت، عبارتاند از: غفلت؛ وسوسه و تصرف شیطان؛ فراموشی آخرت؛ امید به وسعت وقت و طولانی بودن آرزوها ( (ببینید: شیطان))؛ عجب و خودپسندی ( (ببینید: عجب))؛ تعصب ( (ببینید: تعصب))؛ تحجر ذهنی و فکری و خودباختگی ( (ببینید: تحجر))؛ انکار مقامات اولیای الهی ( (ببینید: مقامات))؛ حجابهای تقلید و جهالت که مانع رسیدن به معارف الهی و رؤیت جمال حقتعالی است ( (ببینید: حجب))؛ تعلق قلب به دنیا که مانع اصلاح قلوب و سیر در مسیر سلوک برای انسان است و درِ همه سعادتها را بر روی انسان میبندد ( (ببینید: قلب و حب دنیا))؛ فوران قوه غضب که حال سفاهت و سبعیت است و موجب میشود پند واندرز در انسان اثر نکند، بلکه بر آتش غضب او بیفزاید. ( (ببینید: غضب)) ایشان ازجمله موانع بیرونی در تربیت را خانواده ناسالم، همنشینی با اهل معصیت و دوستان بد، جامعه و فرهنگ فاسد و وابسته و معلم و استاد ناصالح میداند. ( (ببینید: خانواده ، جامعه ، جوان ، معلم ، فرهنگ ، هجوم فرهنگی ، و دانشگاه))
فضیلتهای اخلاقی و تربیتی
امامخمینی در بسیاری از آثار اخلاقی خود بهویژه کتاب شرح حدیث جنود عقل و جهل و شرح چهل حدیث به اقسام و انواع فضایل اخلاقی و آثار تربیتی آنها پرداخته است. فضایل به دو بخش سلبی و ایجابی تقسیم میشوند؛ فضایل سلبی مفاد تنزیهی داشته، نواقص را از دل و جان انسان نفی میکنند؛ مانند قداست، طهارت و تقوا، و فضائل ایجابی فضایلی هستند که مفاد ثبوتی دارد و کمالی از کمالات را بر دل و جان انسان اثبات میکنند. ازجمله فضایل اخلاقی که امامخمینی به تبیین علمی آنها پرداخته و در دانشنامه امامخمینی دارای مقاله مستقل هستند، عبارتاند از: عدالت، امانت و امانتداری، توبه، تفکر، تقوا، زهد، خوف و رجا، اخلاص، ایثار، توکل، صبر، حلم، استقامت، عفو، رضا، شکر، صدق، صمت، تواضع، خضوع و خشوع، طمانینه و یقین. به عنوان نمونه، امامخمینی «خوف و رجا» را از فطریات مخموره انسان و از جنود عقل میداند و معتقد است انسان باید پیوسته امید به رحمت حق و خوف را که توجه به فقر و قصور ذاتی خود است در کنار هم داشته باشد. ایشان نه تنها خوف را کمال معنوی و منشا بسیاری از فضایل اخلاقی و نفسانی میداند، بلکه آن را سرچشمه تمام اصلاحات و مبدا درمان تمام بیماریهای روحی میشمارد. ایشان راه تحصیل «توکل» را ایمان به علم خداوند میداند و تاکید دارد که حصول توکل امری تدریجی است. ایشان حقیقت «اخلاص» را تصفیه عمل میداند و برای آن مراتبی برشمرده است و بر این باور است که اخلاص موجب اطمینان نفس و قوت ایمان میشود.
رذیلههای اخلاقی و تربیتی
امامخمینی در آثار اخلاقی خود به اقسام رذیلههای اخلاقی و نقش آنها در تربیت نفس نیز پرداخته است و هر یک از آنها در این دانشنامه دارای مقاله مستقل است؛ رذایلی مانند: گناه، اسراف، غضب، عجب، تکبر، تعصب، تملق، شهوت، حرص، حب دنیا، حب نفس، حسد، غیبت، ریا، غرور و غفلت. به عنوان نمونه، امامخمینی دایره «حسد» را که یکی از نتایج و رذایل افراط قوه شهویه میداند، گسترش داده و حتی در امور ناپسند و غیر واقعی نیز جاری میشمارد و برخاسته از ضعف شخصیت و ذات نفس؛ چنانکه سبب اصلی «تکبر» را جهل و نادانی میداند؛ زیرا شخص متکبر نسبت به حقیقت نفس خود و فقر و نقص آن، غافل است. «حرص» نیز از شعبههای حب دنیا و از صفات مهلکه انسان و متعلق به قوه شهویه و برخاسته از افراط قوه شهویه است و ایشان برای درمان آن دو راه کلی علمی و عملی پیشنهاد میدهد؛ راه علمی که اندیشیدن در امور دنیوی و مفاسد این صفت است و راه عملی که ریشهکن کردن حب دنیاست. ریا نیز از صفات رذیلهای است که از غلبه خواهشهای نفسانی برمیخیزد و امامخمینی تقسیم بدیعی از ریا ارائه کرده و آن را بر سه قسم شمرده است: ریا در عقاید و معارف الهی، ریا در صفات پسندیده، و ریا در اعمال عبادی. ایشان فرجام ریا را ورود به شرک، کفر، هلاکت و محرومماندن از شفاعت شافعان میداند.
اندیشههای اصولی
امامخمینی ازجمله علمای اصولی است که بر اساس مشربی متمایز از دیگران به تحصیل، تدریس و تالیف در زمینه علم اصول فقه پرداخته است. ایشان از سال ۱۳۲۴ تا ۱۳۴۲ یک دوره کامل و دو دوره ناقص یا ناتمام اصول فقه را در سطح درس خارج تدریس کرده است. ( (ببینید: تدریس امامخمینی)) ایشان همراه با تدریس، به قلم خود یک دوره اصول را به نگارش درآورده و برخی شاگردان ایشان نیز درسهای اصولی ایشان را تقریر کردهاند. ایشان افزون بر دیدگاههایی که درباره ابعاد مختلف این دانش دارد، در مسائل مختلف آن نیز دیدگاههای مورد توجه و گاه راهگشایی دارد.
کلیات
امامخمینی به عنوان یک فقیه اصولی افزون بر دیدگاههایی که در هر یک از مسائل اصولی دارد، به روش علمای اصول فقه، درباره کلیات دانش اصول نیز بحث کرده است:
تعریف
امامخمینی معتقد است بر اساس مسائلی که در حال حاضر در علم اصول مطرح است، تعریف جامع امکانپذیر نیست. ( (ببینید: اصول فقه)) ایشان که در مقام بیان ضابطه مسئله اصولی در دوره نخست درسهای خود، هر مسئلهای را که در کبرای قیاس استنباط واقع شده و نسبت آن به نتیجه، نسبت کلی به مصادیق باشد، از مسائل اصولی دانسته است، در دورههای بعد علم اصول را قواعد ابزاری دانسته که میتواند کبرای استنباط احکام کلی الهی واقع شود و یا وظیفه عملی مکلف را تعیین کند و آن را بهترین و سالمترین تعریف شمرده است.
موضوع، مسائل و جایگاه
از نگاه کلی امامخمینی در قلمرو علوم، ضرورت وجود موضوع برای هر علمی را نفی میکند و تمایز علوم به سبب موضوع هر علم را نیز رد میکند. به باور ایشان علوم چیزی جز مجموعه مسائل گوناگون نیست که به اعتبار معتبر گرد آمدهاند؛ از اینرو موضوع واحدی ندارند که ضامن وجود، وحدت یا امتیاز حقیقی آنها باشد. به اعتقاد ایشان، ملاک وحدت یک علم در آن است که در سنخ مسائل، وحدت داشته باشد و تمایز علوم به تمایز سنخ مسائل آنان است نه اغراض. ایشان لزوم وحدت موضوع در علوم را نیز نفی کرده است و مسائل هر علمی را قضایایی میداند که مناسب با آن علم و همسنخ آن باشند و آثار واحدی بر آنها مترتب باشد؛ اگرچه میان موضوع علم و موضوعات مسائل اختلاف باشد. ( (ببینید: علوم)) از سوی دیگر، درباره نقش و جایگاه علم اصول، امامخمینی پیشنیازهای پرشماری برای اجتهاد بیان کرده است: آگاهی به علوم ادبیات عرب، علم منطق، علم رجال، اصول فقه، انس با محاورات عرفی و شناخت موضوعات عرفی به منظور جلوگیری از خلط معانی عرفی با اصطلاحات علمی و جستجو در کلمات فقیهان بهویژه قدمای آنان، نیز قرآنشناسی و سنتشناسی و انس با روایات اهلبیت(ع). ( (ببینید: اجتهاد)) در میان مقدمات اجتهاد، اصول فقه جایگاه مهم و نقش تعیینکنندهای دارد که با سایر مقدمات، قابل مقایسه نیست. امامخمینی در تبیین جایگاه و اهمیت این دانش، آن را از مهمترین مقدمات اجتهاد دانسته است. ایشان با ذکر شواهدی مبنی بر سابقه اجتهاد در عصر معصومان(ع) به بررسی و نقد دیگر دیدگاهها و تبیین جایگاه علم اصول پرداخته و انکار دخالت علم اصول در استنباط احکام را دیدگاهی افراطی و برخوردار از زیادهروی در این امر دانسته است؛ زیرا استنباط بسیاری از احکام در این زمان، متوقف بر بهکارگیری قواعد اصولی است و مقایسه استنباط احکام در عصر غیبت با زمان حضور امامان معصوم(ع) نادرست است. از سوی دیگر، امامخمینی علم اصول فقه را مقدمه علم فقه دانسته، هدف آن را فهم و استنباط احکام شرعی بیان کرده است؛ از این رو نگاه استقلالی به علم اصول و غرقشدن در مباحث آن را غیر موجه دانسته و بر پرهیز از آن تاکید کرده است. ایشان خود در کتابهای مناهج الوصول و انوار الهدایه نیز به بیان مباحث کاربردی بسنده، از ذکر مباحث دیگر پرهیز کرده است.
مشروعیت
امامخمینی انکار دخالت علم اصول در استنباط احکام را دیدگاهی افراطی دانسته، شدت انکار اخباریها نسبت به تدوین علم اصول را ناشی از شباهت استدلال و نقض و ابرامهای برخی کتابهای اصولی، به کتابهای اهل سنت شمرده است و خاطرنشان کرده این امر سبب شد اخباریان گمان کنند اصولیان در مبانی استنباط احکام در حجیت عقل و اجماع و غیر آن نیز مانند اصولیان اهل سنت هستند. ایشان توهم استغنا از علم اصول را با این استدلال که در زمان معصومان(ع) متداول نبوده سخیف دانسته است؛ زیرا شرایط استنباط عصر حضور با پس از آن متفاوت بوده است؛ افزون بر آنکه با مراجعه به مصادر روایی روشن میشود برخی از این قواعد وجود داشته است و مدارک بیشتر مسائل اصولی در قرآن و روایات اهل بیت(ع) موجود است، یا از مرتکزات فطری و عقلایی است و یا عقل بر آن قاعده دلالت دارد. ( (ببینید: اصول فقه)) همچنین امامخمینی در نقد منکران تمسک به ظواهر قرآن، حجیت آن را مطابق فرایند اعتماد عقلا به ظاهر یک کلام میداند. ایشان خطابات قرآنی را طبق سیره عقلا و ادله دیگر، برای مقصود بالافهام و غیر آن، و در خطابات شفاهی و غیر شفاهی، حجت میداند؛ نیز نصوصی که قرآن را دور از عقول انسانها معرفی کرده و مانند آن را، ناظر به معانی ژرف باطن قرآن و مراتب فهم آن دانسته است ( (ببینید: کتاب (۲)))؛ البته ایشان یکی از مقدمات بسیار مهم اجتهاد را شناخت چگونگی استدلال و تفسیر ائمه(ع) از آیات قرآن میداند و تصریح میکند از مهمترین مدارک استنباط احکام شرعی، سنت پیامبر(ص) و روایات اهل بیت(ع) است.
منابع استنباط احکام
در استنباط مسائل اصولی، همانند احکام شرعی به ادله مختلفی استناد میشود و بحث از حجیت این ادله در اصول بیشتر ناظر به ادله استنباط احکام فقهی است؛ اما همین موارد در استنباط مسائل اصول فقه نیز کاربرد دارد:
- کتاب: قرآن دربرگیرنده آیاتی درباره تشریع احکام است که فقها برای استنباط احکام شرعی به آنها استناد میکنند. ( (ببینید: آیات الاحکام)) امامخمینی حجیت ظهورات قرآنی را پذیرفته، خطابات قرآنی را برای همگان حجت میداند که با تسلط به قواعد و علوم لازم قابل استناد در استنباط مسائل مرتبط اصولی و فقهی است. ایشان اصل تخصیص و تقیید عمومات قرآنی را با توجه به قواعد تقنین و متعارفبودن در قانونگذاری پذیرفته است. ( (ببینید: کتاب (۲))) ایشان همانند سایر اصولیان در موارد پرشماری ازجمله بحث از حجیت خبر واحد و برائت شرعی، به آیات قرآن تمسک کرده است. ( (ببینید: اصول فقه))؛ چنانکه محکمترین دلیل بر برائت در شبهات حکمیه را آیه «مَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولاً» شمرده و اشکالاتی را که بر دلالت آیه شده، ضعیف دانسته است. ( (ببینید: برائت))
- سنت: اصولیان شیعه، سنت را به قول، فعل و تقریر پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) تعریف کردهاند. امامخمینی برای حجیت سنت اهل بیت(ع) نیز به آیه تطهیر و حدیث ثقلین استناد کرده است و ضمن پذیرش اصل حجیت خبر واحد، در دلالت آیات بر آن خدشه کرده و عمده دلیل آن را بنای عقلا دانسته است. ( (ببینید: سنت و خبر واحد))
- اجماع: امامخمینی همانند دیگر علمای شیعه تصریح میکند اجماع نزد امامیه، دلیل مستقلی برابر کتاب و سنّت نبوده، به سنّت و قول معصوم(ع) باز میگردد و به عنوان کاشف از قول امام معصوم(ع) حجت است. ( (ببینید: اجماع))
- عقل: امامخمینی ادراک حسن و قبح با قوه عقل را ممکن دانسته، اما در بیشتر موارد، درباره اصل قبول قاعده ملازمه نظر صریحی نداده است و در صورت حکم عقل، جایز دانسته شارع به همین حکم عقل بسنده کرده، خطابی طبق آن انشا نکند، و تنها میتوان ادعا کرد میان حکم عقل و محبوبیت و مبغوضیت شرعی، ملازمه وجود دارد؛ البته از ظاهر برخی عبارات ایشان، قبول قاعده ملازمه فهمیده میشود. ( (ببینید: عقل (۱))) ایشان دلیل بخشی از مسائل اصولی را حکم عقل میداند؛ ازجمله معتقد است مسئله جواز و عدم جواز اجتماع امر و نهی امری عقلی است و نه برخاسته از نصوص دینی؛ آن گونه که برخی اصولیان گمان کردهاند ( (ببینید: اجتماع امر و نهی))؛ چنانکه در بحث اجزا خاطرنشان کرده است که نمیتوان از این نظر حکمی عام داد. ایشان اجزای هر امر نسبت به خودش را، به لحاظ ماهیت بحث امری عقلی شمرده؛ اما مسئله اجزای امر اضطراری یا ظاهری از امر واقعی را لفظی دانسته است. ( (ببینید: اجزا))
- بنای عقلا: امامخمینی خاطرنشان ساخته در میان ادله شرعی، دلیلی یافت نمیشود که تمام ارتکازات و بناهای عقلایی را معتبر بداند؛ از اینرو برای اعتبار بنای عقلا در هر مورد جداگانه باید امضا و موافقت شارع احراز گردد. ایشان در حجیت بنای عقلا برای آنکه بتوان از سکوت و عدم ردع، به موافقت و امضای شارع رسید، آن را متوقف بر شرایطی میداند. ( (ببینید: بنای عقلا)) از سوی دیگر، «اعتبار» و «اعتباری» به عنوان هر نوع قرار پذیرفتهشده از سوی عقلا، که یکی از مباحث مهم و گسترده در فلسفه و نیز اصول فقه است، در مباحث و مسائل مختلف اصول فقه مورد توجه و بحث امامخمینی بوده است. ایشان از اموری مانند حق، حکم، ملکیت، زوجیت، سلطنت، ریاست، وجوب و حرمت، با تعبیر «جعلی»، یعنی اموری قراردادی یاد میکند که به دست عقلا یا کسی که نظرش نزد آنان پذیرفته است، وضع میشود، در ضمن بحثهای اصول فقه، حقیقت و آثار اعتبار را تحلیل کرده، موارد اشتباه دیگران را در تبیین آن، یادآور شده است. ( (ببینید: اعتبار))
- عرف: امامخمینی برای عرف در بحث حق تقنین، نقشی مستقل قائل نشده، این امر را از آنِ خداوند دانسته است؛ مگر اینکه مراد از عرف، عرف عقلا باشد که تنها در همان چارچوب و شرایط بنای عقلا به کار گرفته میشود. البته سایر کارکردهای عرف، همانند مرجعیت آن در کشف مدلولهای الفاظ، نیازمند امضای شارع نیست؛ زیرا شارع مقدس در القای خطابات خود به مردم، زبان و اصطلاح خاص و جداگانهای ندارد. ( (ببینید: عرف))
آرای مهم اصولی
امامخمینی در مجموع مسائل اصولی، دیدگاههای مختلفی به دست داده که در میان آنها برخی بر خلاف نظر مشهور یا دیدگاهی جدید بوده است و در بسیاری مسائل نیز همسو با نظر مشهور استدلال کرده یا با استدلالی متفاوت همان نتیجه را گرفته است؛ چنانکه ایشان در بحث از مفاهیم، اعتبار مفهوم شرط را بر خلاف نظر مشهور نپذیرفته است، اما در سایر مفاهیم با آنان همنظر شده است. ( (ببینید: مفاهیم)) بخشی از مهمترین دیدگاههای اصولی امامخمینی عبارتاند از:
موضوع علم و تمایز علوم
امامخمینی مانند برخی دیگر اصل نیازمندی علم به موضوع واحد و جامع که منطبق بر موضوعات مسائل علم بوده، در علم تنها از عوارض ذاتی آن بحث شده را انکار و به صرف وجود سنخیت میان مسائل یک علم بسنده کرده است. ( (ببینید: اصول فقه))
موضوعله الفاظ
امامخمینی در تبیین اقسام وضع و موضوعله، پس از بیان وضع خاص و موضوعله خاص، در اینکه وضع اعلام شخصی از این قسم باشد، اشکال میکند؛ بلکه موضوعله عَلَم شخصی مثل «زید» را ماهیت کلی میداند که جز بر یک نفر منطبق نمیشود. همچنین ایشان قائل است الفاظ برای روح معانی و حقیقت آنها وضع شده است و موضوعله در ظاهر گرچه مصادیق خارجی همراه با مقارنات مختلف است، موضوعله واقعی الفاظ همان معانی مجرده مطلقه بدون تقید به قیدی است. ( (ببینید: روح معانی))
حقیقت و مجاز
مشهور اصولیان، «حقیقت» را کاربرد لفظ در موضوعله خود و «مجاز» را کاربرد لفظ در غیر موضوعله دانستهاند اما طبق نظر سکاکی «مجاز» نیز از سوی کاربر با ادعای توسعه در دایره مصادیق مفهوم حقیقیِ لفظ، در موضوعله به کار رفته است. امامخمینی نیز معتقد است در تمامی اقسام مجاز کاربرد لفظ در همان موضوعله حقیقی بوده، از این ناحیه مجاز و عنایتی رخ نداده است، اما متکلم پس از کاربرد لفظ در موضوعله خود، ادعای مصداق بودن فرد مورد نظر برای موضوعله را دارد. ( (ببینید: حقیقت و مجاز))
حقیقت حکم
امامخمینی حکم تکلیفی را امری اعتباری دانسته است و بر این باور است که اراده هر شخص ازجمله مولی به عمل خود او تعلق میگیرد، نه به عمل دیگری؛ از اینرو نمیتوان اراده تشریعی را اراده نفس عمل غیر و اراده انجام مکلف و انبعاث او به سوی عمل معنا کرد؛ زیرا در این صورت لازم میآید با اراده الهی به صدور فعل از مکلف، عصیان ممکن نباشد و مکلف قهراً فعل را انجام دهد. ایشان حقیقت حکم را در حکم تکلیفی و وضعی به صورت یکسان، امری اعتباری و بعث و انشای ناشی از اراده تشریعی یا امر منتزع از بعث و انشای شارع دانسته است. ( (ببینید: حکم))
خلو واقعه از حکم
مشهور در نزد علمای اصول این است که هیچ واقعهای نیست که خالی از حکمی باشد؛ اما به نظر امامخمینی این نظر دلیلی ندارد، بلکه بر خلافش دلیل وجود دارد؛ زیرا اگر هیچ اقتضایی برای واقعه به لحاظ فعل یا ترک و الزام و غیر آن وجود نداشته باشد و جعل اباحه نیز مصلحتی نداشته باشد، بهناچار باید برای آن واقعه، حکمی غیر از اباحه عقلی وجود نداشته باشد. ( (ببینید: حکم))
خطابات قانونی
در چگونگی جعل احکام به صورت انحلال یا کلی بر مخاطبان آن، بر پایه نظر مشهور اصولیان، اوامر و نواهی شرعی به خطابهای متعددی به شمار مکلفان منحل میشود و در واقع تکتک افراد موضوع حکم کلی شارع هستند. امامخمینی خطابهای شرعی را به خطابهای شخصی و قانونی تقسیم کرده است. در خطابهای قانونی، موضوع و طرف خطاب، عنوان عام و کلی است و هدف نهایی از خطاب، بعث و تحریک همه افراد و یا امکان انبعاث آنها نیست؛ بلکه هدف اراده تشریع و وضع قانون بر عموم است و خطاب شارع، به خطابهای متعدد منحل نمیشود و ویژگیهای فردی لحاظ نمیگردد؛ بر همین اساس قدرت و توان یکایک افراد لحاظ نمیشود تا به سبب عدم قدرت مکلف، تزاحم دو تکلیف پیش آید؛ امری که سایر اصولیان را به اختلاف در چگونگی حل مشکل تزاحم انداخته است. ( (ببینید: خطابات قانونی))
مراتب حکم شرعی
برخی اصولیان برای حکم، چهار مرتبه اقتضا، انشا و جعل، فعلیت و مرتبه تنجّز ذکر کردهاند؛ اما امامخمینی مرتبه اول را از مبادی و مقدمات حکم و مرتبه چهارم را برخاسته از حکم عقل و از لوازم و تبعات حکم معرفی کرده است. از نظر ایشان احکام انشایی، احکامی هستند که بر اساس مصالح و مفاسد بر موضوعات خود وضع شدهاند؛ اما هنوز حاکم مصلحتی در اجرای آنها نمیبیند؛ اما احکامی که وقت عمل به آنها رسیده و تمام قیودات و مخصصهای آنها نیز بیان شده، احکام فعلیاند؛ از اینرو حکمی که این مراحل را طی کرده باشد، اما به سبب موانعی به مکلف واصل نشود و یا مکلف به سبب عجز و اضطرار نتواند تکلیف را به جا آورد، از فعلیت ساقط نمیشود و انشایی نمیگردد. ( (ببینید: حکم)) بر همین اساس ایشان در موضوع اطراف علم اجمالی به مبنای اصولی خویش در مراتب حکم و چگونگی وضع احکام تکیه کرده است. ( (ببینید: اشتغال))
تضاد احکام
بنابر نظر مشهور میان علمای متاخر اصولی، تضاد احکام فعلی پنجگانه تکلیفی است؛ اما امامخمینی تضاد احکام را نمیپذیرد؛ زیرا تضاد میان دو امر وجودی است که در نهایت اختلاف قرار داشته باشد و اجتماعشان قابل تصور نباشد. نیز دو امر متضاد باید متعاقب بر واحد شخصی بوده، داخل یک جنس قریب باشند؛ در حالیکه احکام از امور اعتباریاند و امر وجودی نیستند و میان وجوب و استحباب یا حرمت و کراهت، غایت خلاف وجود ندارد. ( (ببینید: اصول فقه))
اقسام حکم
امامخمینی حکم ارشادی را همانند مولوی، دارای ماهیت انشایی دانسته، معتقد است امر و نهی در آن، در همان معنای حقیقی خود به کار میرود و دلالت بر بعث و زجر میکند و تنها تفاوت بعث و زجر مولوی با ارشادی، تفاوت در غرض آنهاست؛ در حکم مولوی، غرض شارع، حاصلشدن مطلوب ذاتی و نفسی است، ولی در بعث ارشادی، گاهی غرض شارع، ارشاد به حکم عقل و گاهی تعلق به آن چیزی است که در مطلوب دخیل بوده است. امامخمینی تقسیم حکم به امضایی و تاسیسی را نپذیرفته و معتقد است امضای شارع به معنای انشا و جعل حکم شرعی نیست تا از آن به حکم امضایی تعبیر شود؛ بلکه بدین معناست که شارع اصلاً حکمی در عرض حکم عقل یا عقلا، جعل نکرده و وجود همان حکم عقلی یا عقلایی را کافی دانسته است. ( (ببینید: حکم)) ایشان دستور پیامبر اکرم(ص) به کندن درخت سمره در حدیث «نفی ضرر» را از نوع حکم سلطانی آن حضرت، ولی حکمی ماندگار میداند و نه حکم کلی شرعی ( (ببینید: نفی ضرر))؛ چنانکه حکم را از این منظر به دو قسم حکومتی و غیر حکومتی تقسیم میکند و حکم حکومتی را حکمی میداند که پیامبر اکرم(ص) و حاکم اسلامی به واسطه ولایتی که خداوند برای اداره حکومت اسلامی به او داده و بر مدار مصالح جامعه و مسلمانان، حکمی اعم از سیاسی، اجتماعی و اقتصادی صادر میکند و مقدم بر احکام فرعی الهی است. ( (ببینید: حکم حکومتی)) امامخمینی درباره حکم اولی و ثانوی حکومت برخی دلایل احکام ثانویه را، مانند دلیل نفی حرج، نفی ضرر و حدیث رفع را بر دلیلهای احکام اولیه پذیرفته، برخی عناوین، مانند شرط را جزء عناوین ثانوی به معنای مصطلح ندانسته است. نکته مهم در دیدگاه ایشان، گسترش جایگاه احکام ثانوی از ضرورتهای شخصی، به ضرورتهای کلی و طرح عناوین جدیدی مانند حفظ و اختلال نظام، ( (ببینید: حفظ نظام)) ضرورت جلوگیری از فساد و به تعبیر کلیتر، ضرورت کشور و جامعه با عنوان عناوین ثانوی است. ( (ببینید: حکم ثانوی))
حکم تکلیفی اباحه
امامخمینی حکم تکلیفی را حکمی میداند که متضمن بعث یا زجر باشد. ایشان متفاهم عرفی از اباحه را الزامینبودن انجام یا ترک فعل دانسته که در مقابل وجوب و حرمت قرار میگیرد و اگر به گونهای باشد که هیچ اقتضایی برای انجام یا ترک نداشته باشد، اباحه عقلی نامیده میشود که از نگاه مشهور اصولیان حکم تکلیفی است. امامخمینی این اباحه را جزء احکام تکلیفی نمیداند؛ از اینرو ایشان بر فرض اعتبار و جعل اباحه شرعی از سوی شارع، آن را از احکام وضعی میداند. ( (ببینید: اباحه))
خبر واحد
امامخمینی با اشاره به بنای عقلا در عمل به خبر واحد، روایات مورد استدلال در اعتبار خبر واحد را در حکم امضای شارع میداند و تاسیس حجیت با این روایات را انکار میکند؛ چنانکه برای اثبات حجیت مطلق خبر ثقه، راه حلی برخاسته از انضمام روایات به بنای عقلا را پیش رو میگذارد. ایشان با پذیرش مبنای وثوق خبری، عمل قدمای مشهور طبق روایت را جابر ضعف سند آن و اعراض آنان را سبب وهن روایت دانسته است. به نظر ایشان امور دیگری که موجب وثوق به خبر و جابر ضعف سند میشوند، ازجمله کثرت روایات هممضمون، قوت متن و وجود مضامین عالی است. ( (ببینید: خبر واحد))
شرایط جریان اصول عملیه
برخی بر این باورند که تقدم امارات به ملاک حکومت است و امامخمینی این باور را نظر مشهور در میان اصولیان دانسته است؛ اما خاطرنشان ساخته است که تقدیم امارات یکسان نبوده، با اختلاف دلیل حجیت امارات و دلیل حجیت اصل عملی، متفاوت خواهد بود. ( (ببینید: اماره)) ایشان درباره لزوم فحص در جریان اصول عملیه در شبهات حکمیه، نخست قول مشهور در لزوم وجوب فحص برای عمل به احتیاط را تقریب و نقد کرده، در نهایت قائل به عدم وجوب فحص شده است و تنها مانع پیش روی آن را اختلال نظام و عسر و حرج میداند؛ اما سایر اصول عملی را مشروط به جستجو و فحص دانسته است؛ چنانکه بر خلاف عمل به اصول عملیه در شبهات موضوعیه را نیز منوط به فحص و یاس از یافتن دلیل اجتهادی میداند. ( (ببینید: اصول عملیه))
جایگاه استصحاب
امامخمینی تقدم استصحاب بر برائت عقلی، تخییر عقلی و احتیاط عقلی را به «ورود» دانسته است؛ چون حکم عقل در این موارد معلّق بر عدم بیان و عدم ترجیح و عدم مؤمِّن است و در تقدیم استصحاب بر اصول عملی نقلی، مانند برائت شرعی نیز قائل به تفصیل شده است. ایشان نیز استصحاب عدم ازلی را نپذیرفته است و در استصحاب کلی، ازجمله قسم سوم آن معتقد است اگر رویکرد عرفی مبنا قرار داده شود، در هر سه قسم، اجمالاً جاری میشود؛ زیرا عرف، علاوه بر تشخیص مفاهیم، در تعیین مصادیق نیز نقشآفرین است. ( (ببینید: استصحاب))
تعارض ادله
امامخمینی تعارض ادله را به تنافی مدلول دو یا چند دلیل از نظر عرف معنا کرده است؛ به گونهای که موجب تحیر عرف شده، عرف برای آن وجه جمع مورد قبول عقلایی نیابد. درباره ماهیت جمع عرفی (دلالی) میان حکم عام و حکم خاص آرای مختلفی مطرح شده است. امامخمینی با مناقشه در تمامی وجوه اصولیان معتقد است وجه تقدم خاص بر عام و مطلق بر مقید، جدا بیانشدن عمومات و اطلاقات از مخصصات و مقیدات است؛ از اینرو عرف میان آنها تعارضی نمیبیند و جمع میان آنها را جمع عقلایی میداند. ( (ببینید: عام و خاص و مطلق و مقید)) به نظر ایشان تعارض «مستقر» آن است که دو دلیل یا بیشتر در محیط تشریع و قانونگذاری، عرفاً با هم تنافی داشته باشند و عرف برای جمع میان آنها، روش عقلایی پذیرفتهشده نداشته باشد. ایشان در فرض عدم تعادل (تکافی) ادلّه و تعارض آنها، از میان مرجّحات تنها دو مرجّح «موافقت با کتاب» و «مخالفت عامه» را مرتبط با باب تعارض ادله دانسته است و در فرض تعارض این دو مرجح، موافقت با کتاب را بر مخالفت با عامه مقدم دانسته است. ( (ببینید: تعارض ادله))
ویژگیها و روش
کتابها و درسهای امامخمینی در اصول فقه ( (ببینید: تالیفات و آثار)) از ویژگیهای علمی و روشی برخوردار است که بررسی آنها به شناخت مبانی و رویکرد ایشان در اصول فقه کمک میکند:
- پرهیز از مباحث فلسفی،
- خلطنکردن میان تکوین و تشریع،
- توجه به عرف،
- توجه به مباحث اصلی و مهم،
- بیان روشن و گویا. ( (ببینید: اصول فقه))
اندیشههای حدیثی و رجالی
به مجموعه دانشهایی که به نوعی مرتبط با حدیثاند، علم حدیث یا علوم حدیث گفته میشود و یک قسم آن «روایة الحدیث» است که از حیث پیوستگی حدیث با معصوم از طریق راویان و شناخت آنان بحث میکند و به دو قسم علم رجال و مصطلح الحدیث تقسیم میشود. ( (ببینید: حدیث و رجال)) علم رجال دانش شناخت احوال و اوصاف راویان حدیث، اعم از مرد و زن و اصول و قواعد آن است و با تراجم، درایه و فهرست ارتباط دارد. ( (ببینید: رجال))
حدیث
امامخمینی افزون بر شرحهایی که بر احادیث نگاشته است، دیدگاههای قابل توجهی در لابهلای نوشتههای فقهی، اصولی، عرفانی و حتی سخنرانیهای خویش درباره حدیث و شیوههای فهم آن، مطرح کرده است.
جایگاه و اهمیت
حدیث پس از قرآن کریم، منبع اصلی معارف و احکام اسلام و شناخت سنت است و در همه علوم اسلامی مانند تفسیر قرآن، اصول فقه، فقه، کلام، فلسفه، تاریخ، اخلاق و عرفان نقشی مهم و برجسته دارد. به اعتقاد امامخمینی حدیث، سند اسلام است و بیتوجهی به آن، بیتوجهی به قرآن شمرده میشود. اجماع نیز از نگاه شیعه از جهت اینکه میتواند کاشف از گفته یا رضایت معصوم(ع) و سنت آنان باشد، به عنوان دلیل نگریسته میشود ( (ببینید: اجماع))؛ چنانکه از نگاه ایشان عمومات قرآن کریم با حدیث معتبر قابل تخصیص است. ( (ببینید: سنت)) امامخمینی پس از آنکه مهمترین پیشنیاز اجتهاد را قرآنشناسی و سنتشناسی میشمارد، انس با روایات اهل بیت(ع) و شیوه فهم آنها را برای استنباط درست، لازم میشمرد و کتابهای حدیثی را منبع احکام و دستورهای اسلام میداند. ایشان معتقد است سخنان معصومان(ع) به منبع علم رحمانی متصل است. ایشان به اهمیت حفظ و نقل حدیث توجه ویژه داشت و خود خبره حدیث بود و از عالمانی چون محمدرضا مسجدشاهی، شیخعباس قمی، سیدمحسن عاملی و سیدابوالقاسم دهکردی اجازه نقل حدیث داشت که آن را در آغاز کتاب چهل حدیث خود بازگو کرده است. ( (ببینید: اجازات امامخمینی))
اقسام حدیث و اعتبار آن
از آنجا که خبر متواتر یقینآور و موجب قطع است، حجیت آن مورد اتفاق نظر است؛ اما در حجیت خبر واحد اختلاف است. امامخمینی ضمن مبحث امارات در اصول فقه به بحث از خبر واحد و دلایل حجیت آن پرداخته است. ایشان با پذیرش حجیت خبر واحد و نقد استدلال به برخی آیات برای اثبات اعتبار آن، مهمترین دلیل آن را بنای عُقلا و تایید آن از سوی شارع میداند، زیرا روایات متعددی در این باره نشاندهنده تایید شارع است. ایشان با پذیرش مبنای وثوق خبری، عمل مشهور قدما طبق روایت را جبرانکننده ضعف سند آن و رویگردانی آنان را سبب وهن روایت میداند و در عین حال، اعتبار خبر واحد در مسائل اعتقادی را که باید همراه جزم و قطع باشد نمیپذیرد. ( (ببینید: خبر واحد)) از سوی دیگر، دلیل اصلی اعتبار و حجیت محتوای حدیث که همان سنت است، چنانکه امامخمینی بر آن تاکید کرده است، برخی آیات قرآن کریم و نیز حدیث ثقلین است. ( (ببینید: سنت))
شناخت و فهم حدیث
امامخمینی همسو با دیگر عالمان و به استناد منابع موجود، قواعد و شیوههایی را برای فهم درست حدیث مطرح کرده است:
- عرضه حدیث بر قرآن؛
- عرضه حدیث بر سنت قطعی؛
- توجه به محاورات عرفی و لغوی:
- توجه به شئون و مناصب مختلف معصومان(ع)؛ مانند تبلیغ، قضاوت و حکومت؛
- ارشاد برخی روایات به امور عقلایی؛
- وضع الفاظ برای روح معنا ( (ببینید: روح معانی))؛
- توجه به عنصر زمان و مکان؛
- شناخت راه جمع میان اخبار متعارض ( (ببینید: تعارض ادله))؛
- ارجاع حدیث متشابه به محکم؛
- توجه به اختلاف نسخهها؛
- بررسی محتوایی حدیث؛
- توجه به متون فقهی نخستین. افزون بر اینها در نگاه ایشان توجه به جهت صدور روایت، عرضه روایات اهل بیت(ع) بر روایات اهل سنت، توجه به تعلیل در روایات و توجه به جعل و دروغپردازی در روایات نیز بر فهم روایات تاثیر دارد. ( (ببینید: حدیث و اجتهاد))
منابع حدیثی
امامخمینی همانند دیگر عالمان و فقهای شیعی توجه ویژهای به چهار کتاب حدیثی الکافی، من لایحضره الفقیه، تهذیب الاحکام و الاستبصار دارد و در این میان اعتبار و اتقان الکافی را بیش از سه کتاب دیگر میداند؛ با این حال، ایشان همانند سایر اصولیان، این ادعای اخباریان که همه روایات این کتابها را معتبر شمردهاند نپذیرفته است. ایشان رجوع به کتابهای حدیثی را امری عقلایی و مورد امضای شارع میداند؛ ولی معتقد است سند و دلالت آنها باید بررسی شود. درباره من لایحضره الفقیه نیز خاطرنشان کرده که گرچه شیخ صدوق در این کتاب برخلاف قرار اولیه خود روایات ضعیفی را نیز نقل کرده است، اما برگشت او از تعهد خود، در اول کتاب بسیار بعید است. ایشان مرسلههای جزمی صدوق را معتبر میداند و معتقد است اعتبار آنها کمتر از مثل مرسلههای ابنابیعمیر نیست. ( (ببینید: رجال)) ایشان در مجموع بر این باور است که این کتابهای چهارگانه از اهمیت ویژهای برخوردارند؛ به گونهای که اگر مؤلفان آنها از اصل یا کتابی نقل نکنند یا کم نقل کنند، سبب بیاعتباری آن اصل میشود و این امر بر توثیق اهل رجال نیز مقدم است. ( (ببینید: حدیث)) امامخمینی نهج البلاغه را پس از قرآن، بالاترین کتاب رهاییبخش بشر و دستورهای معنوی و حکومتی آن را بالاترین راه نجات بشریت و نیز روح نازله امیرالمؤمنین(ع) میداند که برای تعلیم و تربیت و مرهمی برای دردهای فردی و اجتماعی انسان است و محتوای آن اجمالاً مورد اطمینان است. ایشان صحیفه سجادیه را یکی از افتخارات شیعه و زبور آلمحمد و نمونه کامل قرآن صاعد و بزرگترین مناجات عرفانی میداند؛ چنانکه آن را صحیفهای الهی میخواند که از آسمان عرفان عارف بالله و عقل نورانی امامسجاد علیبنالحسین(ع) برای رهایی بندگان از زندان طبیعت و فهماندن ادب عبودیت نازل شده است. ( (ببینید: حدیث)) امامخمینی استناد به کتاب مصباح الشریعه در مسائل فقهی را درست نمیداند؛ زیرا محتوای آن برداشت برخی عارفان از کلمات معصومان(ع) است؛ با این حال، ایشان در آثار عرفانی و اخلاقی خود، در موارد بسیار از آن استفاده کرده است؛ چنانکه کتاب فقه الرضا(ع) را نیز تالیف برخی عالمان میداند و نه امامرضا(ع) و از این رو معتبر نیست. درباره بحار الانوار نیز با توجه به هدف محمدباقر مجلسی از گردآوری آن خاطرنشان کرده است که وی در صدد نوشتن کتابی عملی یا قوانین اسلام نبود تا درباره آن بررسی کند و درست را از نادرست جدا کند؛ با این حال، نمیتوان همه روایات این کتاب را به عذر مخالفت با عقل و حس یا موافقنبودن با سلیقه خود رد کرد، بلکه باید آن را با معیارهای معینشده سنجید و درستی و نادرستی آن را تعیین کرد. ایشان کتاب مستدرک الوسائل میرزاحسین نوری را همانند کتاب دیگر وی در موضوع تحریف قرآن، ضعیف شمرده و بهویژه به محتوای کتاب دوم بهشدت حمله کرده است. ( (ببینید: حدیث)) از سوی دیگر، امامخمینی بر آن است که روایاتی که در کتابهای فقهی استدلالی مانند الخلاف، تذکرة الفقهاء، منتهی المطلب، مدارک الاحکام و المعتبر، با الفاظ روایات نقل نشدهاند و نیز برخی از کتابهای استدلالی فقه که روایاتی از اهل سنت برای جدل با آنان نقل کردهاند، مانند روایات کتابهای سید مرتضی یا الخلاف شیخ طوسی قابل استدلال به عنوان روایت نیستند. ( (ببینید: حدیث))
کتابهای حدیثی امامخمینی
امامخمینی افزون بر استناد به احادیث در آثار فقهی و غیر فقهیِ خود، تالیفاتی نیز در شرح برخی از احادیث نگاشته است که در دانشنامه هر یک از آنها دارای مقاله جداگانه است، ازجمله:
- شرح چهل حدیث؛
- شرح حدیث جنود عقل و جهل؛
- التعلیقة علی الفوائد الرضویه؛
- شرح دعاء السحر؛
- بدائع الدرر فی قاعدة نفی الضرر.
رجال
امامخمینی در کتابهای فقهی استدلالی خود برخی از قواعد رجالی را آورده و فراوان درباره توثیق و تضعیف رجال واقع در سلسله اسناد روایات، اظهار نظرکرده است؛ چنانکه برخی نامهای ۱۳۰ تن از راویان مورد تایید و شصت تن از افرادی که به وسیله ایشان تضعیف شدهاند را گردآوری کردهاند. ( (ببینید: رجال)) ایشان یکی از پیشنیازهای اجتهاد را آشنایی با علم رجال در حدی که فقیه بتواند احوال راویان حدیث را هرچند با مراجعه به کتابهای رجالی تشخیص دهد، دانسته است و سخنان اخباریان و مستندهای آنان در نیازنداشتن به علم رجال را نپذیرفته است.
- انواع توثیق: از مباحث مقدماتی در علم رجال، توثیق راوی است. مشهور علمای شیعه و اهل سنت در اصل روایت و در تزکیه و توثیق، گواهی یک نفر را کافی میدانند. امامخمینی به صورت مستقل و صریح به این بحث نپرداخته است؛ اما با توجه به استناد ایشان به توثیق علمایی مانند کشی و نجاشی و اکتفا به گواهی یک نفر از این بزرگان، میتوان پی برد که ایشان همین نظر را قبول کرده است. توثیقات بر دو قسم است: توثیقات خاص و توثیقات عام.
- توثیقات خاص: مهمترین راههای اثبات توثیق خاص عبارتاند از:
یکم. توثیق از سوی امام معصوم(ع): مهمترین توثیق سخن معصوم(ع) است. امامخمینی در موارد متعدد به این قسم از توثیق در کتابهای خود استناد کرده است؛ ولی چنانکه ایشان نیز خاطرنشان کرده، شرط آن این است که راوی توثیق، خود شخص نباشد؛ زیرا مستلزم دور است. دوم. دعای معصوم(ع): درباره اینکه دعای معصوم(ع) یا یکی از بزرگانِ علما درباره یک راوی، نشاندهنده وثاقت شخص باشد، اختلاف است و امامخمینی معتقد است این امر بهتنهایی نمیتواند توثیق راوی را ثابت کند. سوم. توثیقات علمای قدیم رجال: مشهور میان علما، پذیرش توثیقات علمای قدیم رجال مانند کشی است و امامخمینی نیز اینگونه توثیقات را پذیرفته است؛ به همین جهت به نظرات رجالی کشی توجه کرده و در موارد متعدد برای بیان توثیق و تضعیف راویان به آن استناد کرده است. ایشان عنایت ویژهای به دیدگاههای رجالی نجاشی دارد و او را در این فن مقدم بر همه دانسته است؛ چنانکه به دیدگاههای رجالی طوسی نیز توجه ویژه داشته و در موارد متعدد در توثیق و تضعیف راویان به آنها استناد کرده است. چهارم. توثیقات عالمان متاخر: درباره توثیق راوی از سوی علمای رجال متاخر اختلاف است و امامخمینی در مواردی توثیقات و تضعیفات متاخران را، هرچند به صورت جمع قراین، پذیرفته و در مواردی هم نپذیرفته است. ایشان در مواردی به سخن منتجبالدین استناد کرده است و گاه به آرای رجالی و حدیثی سیدبنطاووس اشاره کرده و آن را رد نکرده است؛ چنانکه به دیدگاه و آثار محقق حلی و ابنداوود حلی نیز توجه کرده است؛ اما توجه ایشان به نظرهای علامه حلی فراوان است؛ با این حال، در مواردی احتمال میدهد تصحیح علامه حلی به سبب قراینی باشد که دلالت بر صحت متن میکند. ( (ببینید: رجال))
- توثیقات عام: توثیقات عام، توثیقاتیاند که به کمک آنها وثاقت عدهای با بیان یک ضابطه ثابت میشود و هر فردی که آن ضابطه را داشته باشد، توثیق خواهد شد و چنین ضوابطی در علم رجال بسیارند؛ مانند اصحاب اجماع، نقل مشایخ ثقات، شیخ اجازه بودن و کثرت نقل. امامخمینی نیز پارهای از این قواعد را پذیرفته و برخی را نقد و رد کرده است. ( (ببینید: رجال))
اندیشههای فقهی (کلیات)
امامخمینی به فقه توجه و اهتمام ویژهای داشت و افزون بر تدریس سطح عالی اصول و فقه از حدود سال ۱۳۱۲، تدریس در مقطع خارج را پس از آمدن سیدحسین بروجردی به قم در سال ۱۳۲۳به بعد داشته است و در دوره تبعید در نجف نیز آن را ادامه داده است. ( (ببینید: تدریس امامخمینی)) از ایشان آثار فقهی متعددی در دو بخش فقه فتوایی و استدلالی بر جای مانده است. ( (ببینید: تالیفات و آثار)) در بررسی اندیشههای فقهی امامخمینی محورهای چندی مورد توجه است:
کلیات
امامخمینی در نگاه کلی به فقه، در مباحث اصولی و غیر آن، در مجموع محورهای چندی را مورد توجه قرار داده است:
- جایگاه فقه: از نگاه امامخمینی فقه پل ارتباطی محکمی میان مردم و دین است و فقها بیشتر از دیگر عالمان، با زندگی روزمره مردم در ارتباطند و به عنوان جانشینان امام معصوم(ع) وظیفه دارند در روزگار غیبت، قوانین اسلامی را در جامعه اجرا کنند. ایشان علم فقه را مایه تکامل و نزدیکشدن به خداوند شمرده است؛ چنانکه آن را شعبه سیاست مُدُن و تدبیر منزل و آبادانی سرزمین و ساماندهی مردم و مقدمه تحصیل توحید و معارف دانسته و حفظ اسلام و آینده آن را در گرو فقه شمرده است.
- قلمرو فقه: امامخمینی قلمرو فقه را شامل همه مسائل فردی و نظامهای اجتماعی شمرده و اسلام و حکومت اسلامی را در صورت اجراشدن، سبب سعادت دو جهان دانسته است. در نگاه ایشان، حکومت در نظر مجتهد واقعی، فلسفه عملی تمامی فقه در تمامی زوایای زندگی بشریت است و حکومت نشاندهنده جنبه عملی فقه در برخورد با تمامی معضلات اجتماعی و سیاسی و نظامی و فرهنگی است و فقهْ تئوری واقعی و اداره انسان از گهواره تا گور است. ایشان آیات و روایات درباره سیاست را بیش از آیات و روایات درباره عبادات دانسته و خاطرنشان کرده است از پنجاه و چند بخش فقه، تنها هفت یا هشت بخش آن مربوط به عبادات و دیگر بخشها مربوط به سیاست و امور اجتماعی و روابط انسانها با یکدیگر است. ( (ببینید: فقه))
- منابع فقه: در فقه شیعه افزون بر قرآن کریم و سنت پیامبر اکرم(ص)، سخنان و سیره اهل بیت پیامبر(ع) نیز در دایره سنت قرار دارد ( (ببینید: اهل بیت(ع))) و برخی از قواعد عقلی و عقلایی و اجماع نیز از منابع فقه به شمار میآیند. ( (ببینید: کتاب (۲) ، سنت ، عقل ، و اجماع)) از نظر امامخمینی مبانی عمده فقه شیعه، اخبار و احادیث ائمهاند(ع) که خود، متصل به پیامبر(ص) و از وحی الهی سرچشمه میگیرند. فقه شیعه با تکیه بر اجتهاد و استنباط احکام بدون نیاز به قیاس و استحسان از روزگار ائمه(ع) وجود داشته و این روش فقاهت به استنباط درست احکام دینی انجامیده است.
- آیات الاحکام: آیات الاحکام آن دسته از آیاتی است که فقیه میتواند از آنها حکم شرعی، وضعی یا تکلیفی به دست آورد. امامخمینی کتاب مستقلی در این باره تالیف نکرده است؛ اما به فراوانی به این آیات توجه کرده و ضمن پژوهشهای اصولی و فقهی خود به صورت مفصل از آنها در زمینههای مختلف مانند استنباط احکام فرعی تکلیفی و احکام وضعی، استنباط مباحث اصولی و قواعد فقهی مانند نفی حرج، نفی ضرر و حرمت کمک به گناه استفاده کرده است ( (ببینید: آیات الاحکام))؛ چنانکه مباحث مرتبط با آیات الاحکام از کتابهای استدلالی و فتوایی و همچنین از تقریرات دروس ایشان، جمعآوری و به صورت کتابی مستقل با عنوان آیات الاحکام فی تراث الامامالخمینی تدوین و منتشر شده است. ( (ببینید: آیات الاحکام فی تراث الامامالخمینی و قرآن))
استدلال به آیات قرآن، وابسته به مبانی و اصول چندی است که امامخمینی نیز بر آنها تاکید دارد: یکم. اعتقاد به تحریفنشدن قرآن ( (ببینید: تحریفناپذیری قرآن))؛ دوم. امکان فهم قرآن ( (ببینید: فهم قرآن و قرآن))؛ سوم. حجیت ظواهر کتاب ( (ببینید: کتاب (۲) و قرآن))؛ چهارم. پیوستگی کتاب و سنت. ( (ببینید: قرآن و سنت))
ویژگیهای فقه امامخمینی
دیدگاههای فقهی و فتاوای امامخمینی مبتنی بر مبانی و اصولی است که مهمترینِ آنها عبارتاند از:
- جامعیت فقه: بسیاری از فقهای شیعه ـ ازجمله امامخمینی فقه را ناظر به همه مسائل مادی و معنوی و فردی و اجتماعی دانستهاند. امامخمینی با انتقاد از مکاتب مادی چون کمونیسم در برآوردهنکردن سعادت بشر، اسلام را گرهگشای مشکلات اساسی بشر اعم از مادی و معنوی شمرده و رسیدن انسان به این جایگاه را نیز در گرو تبدیلشدن انسان طبیعی به «انسان شرعی» و پیروی از اوامر شرع میداند. ایشان همه احکام شریعت را در زمان غیبت قابل اجرا و علما را موظف به عمل به آن و اعتقاد به وحیانیبودن فقه را ضامن اجرای آن شمرده است. ایشان گسست فقه از حکومت و فقیه از اجتماع و سیاست را موجب انزوا و ناکارآمدی فقه در جهان امروز شمرده و معتقد است استکبار جهانی از حضور اجتماعی و عینیتیافتن فقه و اجتهاد و ایجاد قدرتِ برخورد مسلمانان با دشمنان در هراس است. ( (ببینید: فقه حکومتی))
- اجتهاد اصیل و زنده: امامخمینی که بارها به حوزههای علمیه سفارش میکرد روش علمای سلف در فقه دنبال شود، از میان روشهای علمای گذشته بر روش فقهی شیخ طوسی، صاحب جواهر و شیخمرتضی انصاری تاکید ویژه دارد. ایشان فقه سنتی را موجب حفظ اسلام و درستکردن فقه تازه را موجب هلاکت حوزه شمرده و بر وظیفه حوزه در رساندن و تحویل مبانی فقهی سلف صالح به آیندگان تاکید کرده است.
از سوی دیگر، تاکید امامخمینی بر فقه سنتی و جواهری، چنانکه خود خاطرنشان ساخته، به معنای استفادهنکردن از روشهای نو فقهی نیست. ایشان اجتهاد مصطلح در حوزههای علمیه را کافی نمیدانست و بر ضرورت استفاده از روشهای نوین فقاهتی و علوم مورد نیاز حوزههای علمیه تاکید میکرد؛ چنانکه بر دخالت عنصر زمان و مکان در اجتهاد تاکید ویژه داشت ( (ببینید: اجتهاد))؛ ازهمینرو لحاظ عنصر مصلحت را یک اصل در دیدگاههای اجرایی فقیه بهویژه در چارچوب حکومت و مدیریت جامعه میدانست. ( (ببینید: مصلحت و مجمع تشخیص مصلحت نظام))
- اهتمام به عرف: استفاده از عرف نقش کلیدی در فهم موضوع و در شیوه استنباط احکام دارد. امامخمینی خطابات شرعی را متوجه به عرف میداند و عرف را راهی برای رسیدن به واقعیت و نیز لمسکردن نیازهای کنونی مردم میشمارد و در تدریس فقه خطاب به طلاب تاکید میکند فروع فقهی را در میان بازار بررسی کنند نه در اتاقهای دربسته مدرسه. مقصود از عرف در نظر ایشان بنای عقلاست و فهم عرفیای که شارع آن را رد نکرده باشد، پذیرفته است. ایشان میان دقتهای عرفی و دقتهای فلسفی فرق گذاشته است ( (ببینید: عرف))؛ بر همین اساس امامخمینی در تدریس فقه، مباحث فلسفی را از مباحث فقهی جدا میکرد و بر آن بود که مطالب فقه را در درس فقه و فلسفه را در درس فلسفه باید بررسی کرد. به نظر ایشان مسائلی چون قاعده فلسفی «الواحد» ( (ببینید: الواحد)) و بحث از لزوم تقدم اجزا بر معلول و تاخر معلول از علت، باید از مباحث اصول و فقه خارج شوند. ( (ببینید: اصول فقه)) ایشان به کسانی که مسائل عقلی بیرون از فهم عرف را به عرف نسبت میدهند، اعتراض میکرد. به عنوان نمونه، ایشان امور اعتباری که محل بحث آن در فقه است و امور تکوینیِ مورد بحث در فلسفه را در فصلی با عنوان «قیاس اوامر تشریعی به علل تکوینی» از هم جدا کرده و تفاوتهای میان آن دو را روشن کرده است. ( (ببینید: فی نقد قیاس الاوامر التشریعیة بالعلل التکوینیة و ما یترتب علیه)) ایشان همچنین از فهم عرفی در تشخیص موضوعات استفاده کرده و بر اساس آن فتوا داده است؛ ازجمله در باب پرداخت غرامت مثلی و یا قیمی، آن را به تشخیص عرف واگذار کرده است و نیز تشخیص مدعی و منکر در دعوا را نیز به نظر عرف دانسته است. ( (ببینید: عرف))
- نظاممندی: امامخمینی هر یک از آموزههای دینی را در ارتباط با دیگری معنا میکند و ریشه آن را هدفمندبودن برنامه میداند و تاکید میکند برنامههای عبادی اسلام مانند نماز در پیوند با سیاست و اجتماع و مبارزه با ستماند و باید اجرا شوند و جهاد و سیاست بدون نماز معنا ندارند؛ چنانکه امر به معروف و نهی از منکر پشتوانه اجرایی برای اجراشدن دیگر برنامهها از دعوت به اسلام، عدالت اجتماعی و اقتصادی و توزیع عادلانه ثروت است و اجرای همه اینها در سایه تشکیل نظام اسلامی ممکن است و انکار حکومت به معنای انکار ضرورت اجرای قوانین اسلام خواهد بود. ( (ببینید: حکومت اسلامی))
نوآوریها
امامخمینی فقیهی نوآور بود و در این راستا میتوان مسائل متعددی را ازجمله در قلمرو مسائل مستحدثه ( (ببینید: مسائل مستحدثه)) گزارش کرد. برخی دیدگاههای متمایز ایشان عبارتاند از:
- فقه حکومتی: به اعتقاد امامخمینی بخش مهمی از احکام اسلام در دایره حکومت و اجرای احکام در دایره کلان سیاسی معنا پیدا میکند. ایشان احکام سیاسی، اجتماعی و اقتصادی اسلام را نسبت به مسائل فرعی آن، بسی گستردهتر میداند. به باور ایشان اسلام مساوی با حکومت است و حکومت نیز بر مبنای قوانین اسلام تشکیل میشود و بدون تاسیس دستگاه اجرا و قوه مجریه نمیتوان به شریعت، جامه عمل پوشاند. از نگاه ایشان بسیاری از موضوعات مهم فقهی، مربوط به حکومت و حاکماند، مانند قاعده لاضرر که حکمی حکومتی از سوی پیامبر(ص) است، ( (ببینید: نفی ضرر)) یا انفال که امامخمینی برخلاف بیشتر فقیهان که تصرف در انفال را بینیاز از اذن حاکم شرع میدانند، تصرف در انفال را حق حکومت دانسته است. ( (ببینید: مالکیت و انفال)) خمس نیز از نگاه ایشان در واقع جزئی از بودجه بیتالمال و نظام اسلامی و مصرف آن در اختیار حاکم اسلامی است. ( (ببینید: خمس ، فقه حکومتی ، و بیتالمال))
- تقویت و گسترش نظریه ولایت فقیه: پیش از امامخمینی، بیشتر فقها اصل ولایت فقیه را پذیرفته و دلایلی نیز برای آن آوردهاند. نوآوری امامخمینی در گسترش اندیشه سیاسی ولایت فقیه و طرح آن با توجه به آفاق جدید و ریشهدار و قلمرو گسترده آن بوده است. ایشان از گذشته دور اصل ولایت فقیه را مطرح کرده است و آنچه در دوران تبعید در نجف طرح و پیگیری کرد تفصیل همان دیدگاه بوده است که حاصل آن در دو کتاب ولایت فقیه و کتاب البیع آمده است. ( (ببینید: ولایت فقیه (۲))) ایشان جایگاه ولایت فقیه را ارتقا داد و از رابطه میان مرجع تقلید و مقلد، آن را به رابطه امام و امت رساند. ( (ببینید: ولایت فقیه (۱)))
- تقیه مداراتی: علمای گذشته نوعاً تقیه را به خوفی و ناشی از ترس تعبیر کردهاند. امامخمینی و برخی دیگر تقیه را به تقیه خوفی و تقیه مداراتی تقسیم کردهاند. معیار در تقیه مداراتی نیز از نظر مشهور علما وجود نوعی ضرر و خطر است؛ ولی امامخمینی بر خلاف نظر مشهور، تقیه مداراتی را متوقف بر ترس از ضرر ندانسته، بلکه مصلحت کلی جامعه اسلامی را حکمت تشریع این نوع تقیه شمرده است. بر این اساس ایشان با صدور دستورها و احکامی بهمنظور ایجاد وحدت در میان مسلمانان، شیعیان را در پارهای امور اعتقادی و عبادی، بهویژه هنگام مناسک حج، به تقیه و مدارا دعوت کرد. ایشان روایات مربوط به تعامل با دیگر فرقههای اسلامی را به قصد دلجویی و ایجاد الفت و جلوگیری از اختلاف برشمرده و بر همین اساس سجده بر فرشهای مسجدالنبی(ص) را جایز شمرده، در اعلان آغاز ماه تبعیت از قضات اهل سنت را نیز واجب شمرده است ( (ببینید: تقیه)) و از ارتکاب کارهای نسنجیده که موجب شکاف در صفوف مسلمانان شود، نهی کرده است.
- نگاه ویژه به انفال: در فقه امامیه، انفال چیزی بیش از غنایم است و به اموالی گفته میشود که به پیامبر اکرم(ص) و جانشینان ایشان، نه به اشخاص آنها، بلکه به سبب داشتن منصب امامت و رهبری اختصاص یافته است. امامخمینی نیز به این معنا تصریح کرده و دامنه آن را به مجموعه اموال بدون مالک خصوصی توسعه داده است. ایشان معتقد است که نظریه ملکیت شخصی امام(ع) بر انفال بعدها رواج یافته و بر خلاف ظاهر ادله است و فقهای صدر اول، یعنی اصحاب ائمه(ع) چنین برداشتی نداشتهاند. از نگاه ایشان منابع زیرزمینی هرچند در ملک شخصی یافت شوند، جزو انفال و ملک عمومی شمرده میشوند و اگر کسی زمینی را تملک یا احیا کرد، حتی فضای آن نیز تا محدودهای خاص به مالک تعلق دارد و بیش از آن در اختیار دولت است و نیز عمق زمین تا محدودهای خاص در اختیار اوست. ( (ببینید: انفال))
- قلمرو احکام ثانوی: گسترش جایگاه احکام ثانویه از ضرورتهای شخصی به ضرورتهای کلی و طرح عناوین جدیدی از قبیل حفظ و اختلال نظام، ضرورت جلوگیری از فساد و به تعبیر کلیتر، ضرورت کشور به عنوان عناوین ثانوی، بیشک از ویژگیهایی است که منشا آن، نگاه حکومتی امامخمینی به احکام اسلام است و مبنای آن را باید میان دلایل ضرورت تشکیل و حفظ حکومت اسلامی و اختیارات ولی فقیه و اهمیت مسئله حکومت نسبت به دیگر فروع دین جست. این در حالی است که احکام ثانوی در میان فقهای گذشته بیشتر در مسائل فردی مطرح بوده است؛ اما امامخمینی افزون بر جنبه فردی، بُعد اجتماعی و حکومتی آن را نیز مطرح کرد که در کنار حکم حکومتی، به عنوان ابزاری در دست حاکم اسلامی، برخی دشواریهای جامعه را حل کند. حاکم اسلامی میتواند با استفاده از آن، مسائل مهم حکومتی، مانند مراقبت و تعیین قیمتها، مسائل پولی و ارزی، بانکداری، مالیات، تجارت داخلی و خارجی، مهار تورم، تنظیم جمعیت و تعاملات سیاسی با دولتهای دیگر را مدیریت کند. ( (ببینید: حکم ثانوی))
- نصبیبودن امامت جمعه: امامخمینی مانند جمعی از فقها قائل به جواز اقامه نماز جمعه در عصر غیبت شده است، اما بر نقش ولی امر مسلمین تاکید کرده است. ایشان به پیرو بسط ید فقیه در عصر غیبت و لزوم اذن او، امامت جمعه را از مناصب مربوط به ولی فقیه میداند که بدون نصب او کسی مجاز به تصدی آن نیست. ( (ببینید: نماز جمعه))
امامخمینی به جز اینها که برشمرده شد، در مسائل متعددی از فقه نگاههای متمایز و قابل توجهی دارد.
قواعد فقهی
درباره معنای اصطلاحی قاعده فقهی اتفاق نظری وجود ندارد. امامخمینی که به صورت ضمنی به تعریف قاعده فقهی پرداخته، آن را حکم شرعی الهی شمرده که به صورت «استقلالی» در آن نظر میشود نه «آلی». امامخمینی درباره قواعد فقهی کتاب مستقلی ندارد، اما به تناسب در لابهلای مباحث فقهی به این قواعد پرداخته و گاه نیز رساله مستقلی نگاشته است. ایشان برخی از قواعد را به صورت مفصل بررسی کرده و به برخی دیگر اشارهای کوتاه کرده است. در دانشنامه امامخمینی مقالههای مستقلی به بخشی از این قواعد اختصاص یافته است و برخی یکجا بازگو شدهاند. بخشی از مهمترین قواعدی که امامخمینی به آنها پرداخته به ترتیب الفبا عبارت است از:
قاعده احترام
اموال و دارایی انسان مسلمان همچون جان او ارزش دارد و محترم است. برخی تلف عمل انسان را نیز موجب ضمان میدانند. فقها در شمول قاعده بر اعمال انسان حُر اختلاف نظر دارند. از نظر امامخمینی اعمال انسان حر از دیدگاه عرف مال محسوب میشود؛ هرچند تحت اجاره قرار نگرفته باشد. ( (ببینید: قواعد فقهی))
قاعده اصالة الصحه
اصل صحت به معنای حمل فعل دیگران بر وجه صحیح آن است. امامخمینی با اذعان به این معنا تصریح کرده است در مواردی که فعلِ غیر، پذیرای دو وجه صحت و فساد باشد، اصل صحت، مقتضی حمل فعلِ غیر بر صحت خواهد بود. ایشان این قاعده را به لحاظ ثمرههای فقهی و آثار اجتماعی آن، دارای اهمیت بالایی دانسته و در آثار مختلف فقهی و اصولی به آن پرداخته است. ( (ببینید: اصالة الصحه))
قاعده اضطرار
فقها تعریف خاصی از اضطرار به دست ندادهاند و آن را در همان معنای لغوی «ناچاری» به کار بردهاند که بر اثر آن، الزام شرعی مرتفع میشود. دامنه بحث اضطرار در فقه گسترده است و این قاعده از بحث طهارت تا دیات کاربرد دارد. در علم اصول فقه نیز در موارد چندی مانند بحث اِجزا و اجتماع امر و نهی، به موضوع اضطرار پرداخته شده است. امامخمینی نیز در بحثهای خوراکیها، تقیه و در بحث بیع به این موضوع پرداخته است. ایشان مانند گروهی از فقیهان بر این باور است که حتی در صورت ترس بر نفس محترمی غیر از خود نیز اضطرار محقق میشود؛ مانند زن حامله یا شیردهی که میترسد بر اثر نخوردن غذا به کودکش ضرری وارد شود یا مانند حالت اکراه و تقیه که حفظ جان و مال و آبروی دیگری بر شخص واجب است. ( (ببینید: اضطرار)) امامخمینی در استدلال بر قاعده اضطرار روایاتی را که بر رفع حرمت و یا صحت عمل اضطراری دلالت میکند، نقل و به برخی از آنها استناد کرده است؛ ازجمله آنها حدیث رفع است که در آن نُه چیز از امت پیامبر(ص) برداشته شده و یکی نیز امر اضطراری است. ایشان مراد از «رفع» را برداشتهشدن همه آثار ازجمله حرمت میداند. ( (ببینید: اضطرار))
قاعده اعانه بر اثم
اعانه بر اثم به کمک و یاری در گناه گفته میشود و گاه شامل سکوت در برابر معصیت نیز میگردد. این قاعده، با توجه به گستره مفهومی واژه «اثم»، در موارد بسیار شامل مفاسد اجتماعی میگردد که به نوعی پیامدهای سیاسی نیز دارد؛ مانند: همکاری با حاکمان و دولتهای جائر، ( (ببینید: ولایت جائر)) کمک به تشکلهای برانداز دین و حکومت و دامنزدن به مفاسد اقتصادی و اجتماعی در قالب کمک به راهاندازی مراکز فحشا و گناه، تولید و توزیع مسکرات و مواد اعتیادآور و کتابها و مطبوعات و رسانههای گمراهکننده. ( (ببینید: اعانه بر اثم)) شرایطی در تحقق اعانه بر اثم فرض شده است:
- علم کمککننده به گناه؛
- قصد اعانه داشتن؛
- قصد کمککننده در تحقق گناه از کمکشونده؛
- تحقق خارجی گناه.
امامخمینی در فرض استناد به حکم عقل بر قبح اعانه بر اثم خاطرنشان میکند که هیچ قید و شرطی در حرمت اعانه بر اثم دخیل نخواهد بود؛ زیرا از نظر عقل در همه صورتها، چه قصد تحقق گناه باشد یا نه و چه گناه در خارج ایجاد شود یا نشود، ایجاد مقدمات گناه قبیح است. عرف نیز تحقق خارجی گناه را در صدق اعانه بر اثم شرط نمیداند؛ زیرا در نگاه عرف، به عنوان مثال، کسی که ابزاری را برای دزدی در اختیار دیگری قرار میدهد، او را در کارش یاری کرده، گرچه دزد موفق به دزدی نشده باشد. اما در صورتی که دلیل حرمت، کتاب و سنت و اجماع باشد، دو شرط قصد صدور گناه و تحقق خارجی گناه درخور توجه است. ایشان سرانجام با همین پیشفرض در صدق و حرمت اعانه بر اثم این شرط را پذیرفته که اعانهکننده به قصد رسیدن اعانه شونده به حرام به وی کمک کند؛ از اینرو اگر چنین قصدی در میان نباشد، حرام نخواهد بود؛ هرچند در واقع به او کمک کرده باشد. در آثار فقهی امامخمینی مصادیق متعددی از استناد به این قاعده را میتوان یافت؛ مانند وقف اموال به قصد انجام کارهای حرام، فروش انگور برای ساخت مشروبات الکلی و کمک به ظالمان که ایشان مانند فقهای دیگر آن را از مصادیق اعانه بر اثم دانسته است؛ زیرا ادله اثبات حرمت اعانه بر اثم را شامل حرمت کمک به ظالمان میداند. ایشان گستره عمل به این قاعده را به موارد مذکور در کتابهای فقهی محدود نکرده، بیانات و عملکرد ایشان چه پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و چه پس از آن متاثر از پذیرش این اصل فقهی است. ایشان سکوت در برابر سردمداران ظلم را تایید رژیم پهلوی و کمک به ظلم میدانست و با استناد به این قاعده فتوا به حرمت عضویت در حزب رستاخیز داد و خطاب به مراجع و علما سستی و سهلانگاری در برابر رژیم پهلوی را کمک به دستگاه ظالم و موجب انهدام مصالح عالیه اسلام میشمرد؛ همچنین رابطه سیاسی و کمک به رژیم غاصب صهیونیستی را حرام و مخالف با اسلام دانست و مسلمانها را از استفاده کالاهای این رژیم منع کرد؛ چنانکه در خطاب به اقشار مختلف مردم عراق، کمک به رژیم بعثی عراق را از گناهان کبیره و مخالفت با خداوند اعلام کرد. ( (ببینید: اعانه بر اثم))
قاعده اقدام
اگر کسی با علم و قصد و رضا، اقدام به ضرر یا اقدام به ضمانی کند، مانند خریدن مالی به بهای بیشتر، در این صورت کسی ضامن نخواهد بود؛ زیرا چنین شخصی به ضرر خودش اقدام کرده است. امامخمینی ضمن قاعده «ما یُضمن» به بررسی ابعادی از قاعده اقدام پرداخته است. ایشان معتقد است چنانچه در عقد فاسد، طرفین یا یکی از آن دو، مال را از طرف دیگر دریافت کرده باشد و آن مال تلف شود، اگرچه عوض مسمّی بر عهده آنان نخواهد بود، اما اقدام نمیتواند مستند ضمان باشد؛ زیرا اثبات این امر متوقف بر اثبات دو چیز است: کبرای کلی «هر کسی که خود به انجام عملِ ضمانآوری اقدام کند ضامن است» و صغرای آن «شخص بر فلان ضمان اقدام کرده است». با اثبات کبرا و صغرای یادشده مفاد کلی این قاعده ثابت است؛ در حالیکه کبرای کلی یادشده را غیر قابل اثبات است؛ زیرا معقول نیست اقدام به ضمان خاصی منشا استقرار ضمان دیگری به نحو کلی در تمامی مصادیق گردد و مفاد کلی قاعده را ثابت کند. ( (ببینید: قواعد فقهی))
قاعده امکان
مفاد قاعده امکان این است که هر خون مشکوکی که زن در سن حیض، پس از سن تکلیف و پیش از یائسگی ببیند و احتمال داده شود که خون حیض است، اگر دلیل برخلاف آن نباشد، آن خون، حیض به شمار میرود. با توجه به نقدی که امامخمینی به ادله مورد استناد وارد کرده است، روشن میشود از نظر ایشان هیچ دلیل معتبری اصل این قاعده را اثبات نمیکند. ( (ببینید: قواعد فقهی))
قاعده تجاوز
بر اساس قاعده تجاوز در صورت شک در بهجاآوردن عملی که زمان انجامدادن گذشته باشد یا انسان وارد جزء دیگر شده باشد، به آن شک نباید اعتنا کرد. این قاعده مشابه قاعده فراغ است و درباره تفاوت این دو در میان فقها اختلاف نظر وجود دارد. امامخمینی مدلول روایات قاعده فراغ را همان مفاد قاعده تجاوز میداند و از اینرو از نظر ایشان قاعده فراغ جایگاه مستقلی ندارد. امامخمینی با رد اماره یا اصل عقلاییبودن قاعده تجاوز آن را اصل محرز تعبدی میداند و بر این باور است که روایات نیز چیزی بیش از این به دست نمیدهند. ( (ببینید: قواعد فقهی))
قاعده تلف مبیع در زمان خیار
در عقد بیع، هرگاه مبیع پس از قبض و پیش از انقضای مهلتِ حق خیاری که مخصوص به یکی از متعاملان است، بدون تعدی و تفریط تلف شود، ضمان بر عهده کسی است که حق خیار ندارد. این حکم موافق نظر مشهور فقهاست؛ اما امامخمینی بر این باور است که مفاد این قاعده بر خلاف اصل ضمانِ هر کسی نسبت به اموال خود میباشد؛ زیرا ایشان بر این نظر است که مشتری با عقد بیع مالک مبیع میشود و تملک وی منوط به انقضای خیار نیست. ( (ببینید: قواعد فقهی))
قاعده تلف مبیع پیش از قبض
چنانچه مبیع پس از عقد و پیش از تسلیم به مشتری، تلف شود، چنانکه امامخمینی نیز خاطرنشان کرده است، بیع به صورت قهری، منفسخ میشود و قیمت باید به مشتری برگردد. ایشان همانند مشهور فقها مراد از قبض را همان معنای عرفی استیلای بر شیء میداند که در هر موردی به حسب همان مورد است. مفاد قاعده در مورد جزء تلفشده نیز جاری میشود؛ البته مشتری میان قبول مقدار باقیمانده مبیع و فسخ کل معامله، مخیر است. البته چنانچه بایع امکان قبض را فراهم کرده باشد، اما مشتری قبض نکند و در این میان مبیع تلف گردد، ضمان از بایع ساقط است و از موضوع این قاعده خارج میشود. ( (ببینید: قواعد فقهی))
قاعده الخراج بالضمان
مفاد قاعده «الخراج بالضمان» این است که هر کس منافع مال برای اوست، در صورت بروز خسارت، ضرر نیز متوجه او خواهد بود. امامخمینی نگاه ویژهای به این قاعده دارد و به حکومتیبودن مفاد آن گرایش پیدا کرده است؛ بدین بیان که مبالغی که والی مسلمانان به عناوین مختلف از مردم میگیرد، در برابر تعهداتی است که در قبال مردم و مصالح دولت اسلامی دارد و این ـ معنایی است که از فقهای پیش از ایشان دیده نشده است. مفاد این قاعده بنابر معنای معروف با قواعدی چون «تلازم میان نماء و درک»، «من له الغُنم فعلیه الغرم» و «النعمة بقدر النقمة» از نظر مفهوم کلی هماهنگ است و همگی بیانگر تلازم میان خسارت و فایدهاند؛ ولی بر اساس معنایی که امامخمینی مطرح کرده است، این قاعده متفاوت از عناوین یادشده است. ( (ببینید: قواعد فقهی))
قاعده سلطنت
مفاد قاعده سلطنت بیانگر تسلط کامل مالک بر تصرف در اموال خود در محدوده شرع است؛ به گونهای که هیچکس نمیتواند او را بدون مجوز شرعی از تصرفات منع کند. البته جریان این قاعده، چنانکه امامخمینی گفته است، فرع مالکیت است و تنها پس از احراز مالکیت، قاعده جاری است. ( (ببینید: قواعد فقهی)) امامخمینی معتقد است که قاعده سلطنت بیانگر یک حکم عقلایی است که بر فرضِ اثبات آن از طریق ادله نقلیه، یک حکم امضایی به شمار میرود؛ بنابراین با توجه به اینکه دلیل اصلی این قاعده بنای عقلاست، در موارد شک، به قدر متیقن بسنده میشود. بعضی مفاد قاعده «سلطنت» را مرکب از یک امر وجودی ـ سلطه مالک بر تصرف در اموال خود ـ و یک امر سلبی ـ منع از مزاحمت غیرـ دانستهاند؛ اما امامخمینی مفاد آن را تنها امر وجودی دانسته و سلطنت بر منع غیر را از مصادیق سلطه مالک بر اموال خود برشمرده است؛ بنابراین دلالت قاعده بر هر دو معنا برگرفته از امر وجودی است. برخی مفاد سلبی قاعده «سلطنت» را همان قاعده «احترام» دانستهاند؛ بنابراین قاعده «احترام» را فرع قاعده «سلطنت» برشمردهاند؛ در حالیکه از نظر امامخمینی این دو قاعده از قواعد عقلایی تاییدشده از سوی شرع و مستقلاند و دارای مفاد یکسانی نیستند. ( (ببینید: قواعد فقهی))
قاعده سوق مسلمین
بر اساس قاعده سوق مسلمین گوشت، پوست و سایر اجزای حیواناتی که در بازار مسلمانان خرید و فروش میشود، در حکم حیوان تذکیهشده و پاک است و نیاز به بررسی ندارد. امامخمینی در استدلال بر این قاعده، همانند دیگر فقها، افزون بر روایات، به سیره نیز استناد کرده است. ( (ببینید: سوق مسلمین)) از سوی دیگر، در اینکه قاعده سوق مسلمین اماره (طریق ظنی) است یا اصل عملی، بحث و نظر است و امامخمینی معتقد است این قاعده اماره عُقلایی و کاشف از تذکیه شرعی نیست، بلکه حکم به تذکیه از باب توسعه و تسهیل بر افراد است؛ زیرا در عصر صدور روایاتِ مربوط به سوق مسلمین، بازار در اختیار شیعیان نبوده و آنان بازاری در این مناطق نداشتهاند؛ در حالیکه شیعه و سنی در بسیاری از شرایط اصلی ذبح و حلالبودن حیواناتِ ذبحشده به دست اهل کتاب، با یکدیگر اختلاف نظر داشتند؛ از اینرو این حکم به هدف توسعه برای شیعیان تشریع شده است. ( (ببینید: سوق مسلمین))
قاعده علی الید
ازجمله اسباب ضمان قهری، ضمان ید است که معروف به قاعده «علی الید» میباشد. بر این اساس هر کس بدون اجازه مال دیگری را تصرف کند، ضامن آن است، و باید عین مال را به وی برگرداند و در صورت تلف مال، بدل مثلی یا قیمی آن بر عهده ضامن است. در اثبات این قاعده به روایت معروف نبوی(ص) «علی الید ما اخذت حتی تؤدی» استناد شده است. هرچند سند این روایت ضعیف است، اما برخی از فقها آن را به سبب عمل مشهور قدما پذیرفتهاند. امامخمینی با آنکه عمل مشهور و شهرت فتوایی در میان گذشتگان را جبرانکننده ضعف سند روایات میداند، شرط جبران ضعف سند یعنی تحقق استناد قدما به روایت نبوی را نپذیرفته است. ( (ببینید: ضمان)) درباره محتوای روایت، فقیهان در تفسیر عبارت «علی الید» اختلاف نظر دارند که آیا با توجه به واژه «علی» روایت صرفاً در صدد اثبات حکم تکلیفی و وجوب برگرداندن مال به دیگری است یا اینکه شامل حکم وضعی یعنی اشتغال ذمه نیز میشود؟ امامخمینی بر این باور است که «علی» در مطلق استقرارِ بر عهده ظهور دارد، چه به فعل مکلف اسناد داده شده باشد، چه به مال او؛ از اینرو همه مواردی که استیلا برای آن محقق شده، بر عهده فرد مستقر است. در نتیجه روایت در کنار بیان حکم تکلیفی، حکم وضعی را نیز ثابت میکند و فعل یا مال بر عهده شخص میآید. ( (ببینید: ضمان))
قاعده قرعه
قرعهانداختن روشی برای رفع تردید جهت تصمیمگیری در هر امر مشکل است که ترجیحی در میان نباشد و در فقه به عنوان یک قاعده در شبهات موضوعی مطرح است. فقها در استدلال بر این قاعده، روایات اعتبار قرعه را در حد تواتر معنوی دانستهاند و امامخمینی از مجموع آنها مفاد قاعده را ثابت میداند؛ چنانکه آن را اصل و روشی عقلایی میداند که شرع آن را تایید کرده است. ( (ببینید: قواعد فقهی)) امامخمینی بر این عقیده است که جریان قاعده قرعه منحصر در فروع و نزاعهای عرفی نیست، بلکه در مسائل اجتماعی و حکومتی نیز جاری است و احادیث این قاعده، مربوط به باب قضا و حکومت است و حکومت نیز اعم از حکومت قاضی در باب دعاوی یا حکومت والی در نزاعهای سیاسی است. از نگاه ایشان با توجه به عقلاییبودن قاعده و اینکه شارع در همان مواردِ عقلا از قرعه استفاده کرده است، به دست میآید که در قرعه هیچ جهت کشفِ از واقع لحاظ نشده و اماره بر واقع نیست؛ بلکه به صورت یک «اصل» در موارد مشتبه، جهت تعیین وظیفه حجیت دارد. ( (ببینید: قواعد فقهی))
قاعده لاتعاد
مفاد این قاعده این است که خللِ غیر عمدی در نماز موجب اعاده نماز نیست؛ مگر در پنج مورد: طهارت، وقت، قبله، رکوع، سجود. مفاد این قاعده میان فقها مشهور است، بلکه ادعای عدم خلاف بر آن شده است. امامخمینی خاطرنشان کرده است که عدم اعاده به لحاظ عدم بطلان نماز است؛ بنابراین قاعده در مقام ارشاد به صحت نماز است و احتمال بیان حکم مولوی منتفی است. ( (ببینید: قواعد فقهی)) امامخمینی همسو با نظر مشهور فقها مفاد این قاعده را تنها شامل غیر عامد دانسته و معتقد است در موضوع قاعده فرقی میان جهل، سهو و نسیان نیست و تنها موارد عمد از موضوع قاعده بیرون است. ( (ببینید: قواعد فقهی))
قاعده من ادرک
بنا بر مفاد این قاعده که اشاره به قاعده «من ادرک رکعة فقد ادرک الصلاة» است، اگر یک رکعت از نماز در وقتِ نماز باشد، به منزله آن است که تمام نماز در وقت اقامه شده است. بر اساس این قاعده چنانچه به مقدار یک رکعت از وقت باقی باشد، خواندن نماز، واجب فوری و ادا محسوب میشود و کافی است. در استدلال بر این قاعده، فقها به روایات متعددی که با مضامین واحد بر مفاد این قاعده دلالت دارند استناد کردهاند؛ اما اغلب این روایات ضعف سندی دارند. از نظر امامخمینی فتوای فقها و اشتهار این حکم میان آنان، بلکه ادعای اجماع بر آن، ضعف سندی را جبران میکند. ایشان موضوع قاعده را اعم از تاخیر به سبب عذر و تاخیر عمدی و نیز شامل تمام نمازهای پنجگانه و نیز شامل جایی که ادراک یک رکعت متوقف بر تیمم است، میداند. ( (ببینید: قواعد فقهی))
قاعده مَن مَلِک
قاعده مَن مَلِک که امامخمینی رسالهای نیز درباره آن نوشته است، ( (ببینید: من ملک شیئاً ملک الاقرار به)) درباره نفوذ اقرار هر کس درباره اموال خود است. برخی فقها مفاد قاعده را اجمالاً اجماعی دانستهاند؛ ولی امامخمینی معتقد است دلیل و مدرکی بر اثبات مفاد قاعده وجود ندارد و با توجه به اختلاف فقها در مستند قاعده، ادعای اجماع یادشده غیر معتبر است. از سوی دیگر، از نظر ایشان این قاعده، قاعده مستقلی به شمار نمیرود، بلکه چیزی جز قاعده اقرار نیست و تنها به اقرار اصیل اختصاص دارد و شامل اقرار وکیل و ولیّ و امثال آن نمیشود. برخی به لحاظ اطلاق واژه «شیء» موضوع قاعده را اعم از اعیان و افعال دانستهاند؛ اما از نظر امامخمینی به لحاظ تناسب حکم و موضوع و متفاهم عرفی، موضوع قاعده ویژه اعیان است. ( (ببینید: قواعد فقهی))
قاعده میسور
طبق این قاعده در شرایطی که عمل به تکلیف، متعذر یا در حکم آن باشد، آن اندازه از تکلیف که ممکن و مقدور مکلف باشد، ساقط نمیشود. امامخمینی که استناد به استصحاب را در اثبات مفاد قاعده ناکافی میداند، مستند آن را روایاتی چند میشمارد و به بررسی آنها میپردازد. ایشان همانند فقهای دیگر معتقد است سند این روایات ضعیف است و استناد فقهای متقدم به آنها ثابت نشده و استناد متاخران نیز موجب جبران ضعف سندی آنها نمیشود. البته ایشان دلالت برخی از احادیث بر مفاد قاعده را کامل میداند. ( (ببینید: قواعد فقهی))
قاعده نفی حرج
مفاد این قاعده نفی حکم حرجی در دین است؛ به این معنا که در اسلام حکم وضعی یا تکلیفی که برای مکلف ایجاد مشقت کند، وضع نشده است؛ خواه اصل حکم مشقتآور باشد یا به دلیل پارهای امور عارضی موجب مشقت شود. در استدلال بر قاعده نفی حرج به دلایلی استناد شده که مهمترین آنها آیاتی از قرآن کریم است؛ مانند آیه ۷۸ سوره حج که جعل حرج را در دین نفی کرده است. امامخمینی دلالت این آیات را بر این قاعده پذیرفته و در موارد مختلف به آنها استدلال کرده است. فقها به مجموعهای از روایات نیز استناد کردهاند و امامخمینی نیز به برخی از آنها استناد کرده است. ( (ببینید: نفی حرج)) درباره معنای حرج، آنچه میان فقها مشهور است این است که مراد، مشقت شدیدی است که به طور عادی قابل تحمل نباشد؛ اما امامخمینی مانند علامه حلی این قید را لازم نمیداند و مفاد لغت و دلایل موجود در این باب را مطلقِ ضیق و حرج میداند؛ البته خاطرنشان کرده است که دلایل قاعده از مشقت خفیفی که مورد اعتنا نیست، انصراف دارد. ایشان در مقام فتوا نیز حرج را مطلق ضیق معنا میکند و تنها در مسئله تیمم طبق نظر مشهور، قید غیر قابل تحمل بودن را پذیرفته است. همچنین در اینکه معیار در حرج، تکتک افراد و توان شخصی آنان است یا نوع مردم، اختلاف نظر وجود دارد. مشهور فقها قائل به نوعیبودن حرجاند و بعضی شخصیبودن را ترجیح دادهاند. از ظاهر بعضی عبارتهای امامخمینی شخصیبودن حرج استفاده میشود؛ زیرا ایشان اذعان کرده است که محققشدن حرج در موارد و افراد متفاوت است و از برخی مطالب دیگر ایشان برداشت میشود که معیار در حرج، نوعیبودن آن است؛ هرچند به نظر میرسد با توجه به برخی از فتاوای ایشان هر دو معیار نزد ایشان معتبر بوده است. امامخمینی حکومت قاعده حرج بر احکام اولیه را به صورت مطلق نپذیرفته، بلکه در مواردی که حکم اولی چنان اهمیت دارد که شارع تحت هیچ شرایطی راضی به ترک آن نیست، دلیل آن حکم اولی بر قاعده نفی حرج مقدم خواهد شد؛ ازجمله آن احکام میتوان به حرمت قتل نبی(ع) و امام(ع)، حرمت تخریب قبور ائمّه(ع)، حرمت تاویل و تفسیر قرآن به آنچه موافق با مذهب ملحدان است و حرمت اسیرکردن زن و فرزند مؤمنان اشاره کرد؛ از اینرو در صورتی که مکلف مجبور شود کار حرجی را انجام دهد یا یکی از این امور مهم را مرتکب شود، دلایل قاعده نفی حرج، ارتکاب آن امر را مجاز نخواهد کرد. ( (ببینید: نفی حرج))
قاعده نفی سبیل
قاعده نفی سبیل به معنای نفی سلطه کفار بر مسلمانان است و حاکی از این است که در اسلام هیچ حکم و قانونی که موجب تسلط و نفوذ کفار بر مسلمانان شود، تشریع نشده است. امامخمینی برای نخستینبار در کتاب الطهاره برخی از ابعاد قاعده نفی سبیل را مطرح کرده است؛ اما به طور مفصل و استدلالی ذیل بحث «فروش قرآن به کفار» در دو بُعد فقهی و سیاسی به قاعده نفی سبیل پرداخته است. ایشان بر اساس همین قاعده در اعتراض به لایحه کاپیتولاسیون (مصونیت قضایی نظامیان امریکایی در ایران) ( (ببینید: کاپیتولاسیون))در ۴ آبان ۱۳۴۳ حکم تاریخی ضد امریکایی و ضد اروپایی خود را با ذکر متن آیه نفی سبیل صادر کرد. ( (ببینید: نفی سبیل)) از نظر قلمرو قاعده نفی سبیل، با توجه به اینکه امامخمینی در کتاب الطهاره اذعان به تقابل میان کفر و اسلام کرده و برخی روایات را مؤید بر این تقابل آورده و غیر شیعیان را نیز جزو مسلمانان دانسته است و از طرف دیگر در آیه نفی سبیل، مؤمنین در مقابل کفار بهکار رفته، کشف میشود از نظر ایشان در این قاعده عموم مسلمانان مد نظر است. از سوی دیگر، مشهور فقها حکم عدم سلطه کافران را به قرآن و سایر مقدسات مثل کتابهای حدیثی و فقهی گسترش دادهاند؛ اما امامخمینی و برخی دیگر مانند سیدابوالقاسم خویی این گسترش را نپذیرفته و به جواز اینگونه نقل و انتقالها حکم کردهاند. امامخمینی ممنوعیت فروش و انتقال قرآن و کتابهای حدیثی را بر خلاف اهداف جهانیشدن اسلام میداند و به رجحان، بلکه لزوم نقل اینگونه کتابها به کفار حکم کرده است. ایشان در پاسخ به دلایل مشهور اذعان کرده مالکیت کفار بر قرآن و دیگر کتابهای حدیثی و فقهی نه تنها سلطه بر مؤمنان به شمار نمیآید، بلکه نشر آنها در بلاد کفار و گسترش معارف الهی و احکام اسلامی میان آنان، گونهای از سلطه و نفوذ مؤمنان است. ( (ببینید: نفی سبیل)) امامخمینی در کنار پذیرش جنبه نافیبودن قاعده ظاهراً جانب اثباتی قاعده را نیز پذیرفته است؛ از اینرو ایشان در مواردی که اسباب تسلط کفار بر مسلمانان ایجاد شود، به لزوم تلاش برای خروج از سلطه کفار، به هر شکل ممکن حکم کرده است. به نظر میرسد با توجه به پذیرش همین جنبه اثباتی است که ایشان بارها در پیامها و سخنرانیهای خود تاکید کرده برای دستیافتن به استقلال و آزادی، همه باید جهت دستیابی به خودکفایی در تمام زمینهها و جلوگیری از سلطه بیگانگان تلاش کنند. ( (ببینید: نفی سبیل)) قلمرو قاعده گسترده است و شامل ابواب مختلف فقه میشود؛ با این حال، در عبارتهای مشهور علما بیشتر به نقش آن در روابط فردی توجه شده است؛ اما امامخمینی آن را با مسائل عمومی و سیاسی نیز پیوند زده است و در سخنان و فتاوای خود تاکید فراوان دارد که مسلمانان نباید تحت سیطره کفار قرار گیرند و خروج از قراردادهایی را که موجب تسلط کفار بر مسلمانان باشد، بر مسلمانان واجب شمرده است. ( (ببینید: استقلال و سیاست خارجی)) قاعده نفی سبیل ازجمله قواعد ثانویه فقهی است و بدون تردید بر سایر ادله اولیه احکام مقدم میشود و از سخنان امامخمینی نیز تقدیم قاعده نفی سبیل بر سایر احکام اولیه به دست میآید؛ برای مثال از ادله ولایت پدر استفاده میشود هر پدری بر فرزند ولایت دارد؛ اما قاعده نفی سبیل محدوده دلالت این ادله را به پدر مسلمان محدود میکند و پدر کافر بر فرزند مسلمان ولایتی نخواهد داشت. ( (ببینید: نفی سبیل))
قاعده نفی ضرر
قاعده نفی ضرر یکی از قواعد مهم فقهی است که در معنای آن میان فقها اختلاف نظر زیادی وجود دارد. امامخمینی افزون بر آنچه در تعلیقه مفصّل خود بر کفایة الاصول و در لابهلای کتاب البیع آورده، رساله مستقلی در این باره نگاشته است ( (ببینید: بدائع الدرر فی قاعدة نفی الضرر)) و دیدگاه ایشان در این رساله با آنچه در حاشیه آورده، متفاوت است. در استدلال بر این قاعده، امامخمینی همسو با بیشتر فقها، تنها به نقل و تحلیل روایات بسنده کرده و خود را از ذکر سایر دلیلها بینیاز دانسته و معتقد است بیگمان جمله «لاضرر» از معصوم(ع) نقل شده است و به سبب تعدد این روایات در اعتبار اصل آن تردیدی وجود ندارد. ( (ببینید: نفی ضرر)) امامخمینی بر خلاف نظری که در گذشته مطرح کرده است، در رساله یادشده نفی ضرر را به معنای نهی سلطانی و حکومتی دانسته است و اینکه پیامبر(ص) به سبب داشتن شان و جایگاه حاکمیت و رهبری بر مردم میتواند از چنین فرمانهایی استفاده کند، نه نهی الهی و بیان حکم شرعی. ایشان معتقد است پیامبر(ص) خواسته است با صدور این حکم از ضررزدن به دیگران در قلمرو حکومت خود نهی کند و مرد انصاری به عنوان فرد شاکی از رفتار سمرةبنجندب، کسی است که در قلمرو حکومت و سلطنت اسلام، مظلوم و در تنگنا قرار گرفته و برای دفع ظلم به پیامبر(ص) به عنوان فرمانروای سرزمین اسلامی مراجعه کرده است. وقتی سمره گردنکشی میکند و بههیچرو حاضر به همکاری نمیشود، پیامبر(ص) دستور میدهد درخت او را از بُن برکنند؛ یعنی در یک فرمان عمومی ابلاغ میکند که در قلمرو حکومت اسلامی، هیچکس حق ندارد به دیگری آسیب و ضرر برساند و در نتیجه، این حکمی سلطانی برای همه دورهها است. با توجه به نظر امامخمینی، که احکام حکومتی را در زمره احکام اولی قرار داده است، ( (ببینید: حکم حکومتی)) نفی ضرر نیز به عنوان یک حکم سلطانی جزء احکام اولی خواهد بود؛ در نتیجه برای اثبات احکامی، مانند نفی وجوب وضوی ضرری که فقها از باب عنوان ثانوی به لاضرر تمسک کردهاند، ایشان بر این باور است که نمیتوان به حدیث لاضرر استناد جست. ( (ببینید: نفی ضرر))
اندیشهها فقهی (مسائل)
دیدگاههای اجتهادی امامخمینی در فقه شامل هزاران مسئله کلی و جزئی در ابواب مختلف میشود و در منابع متعدد فتوایی و استدلالی ایشان آمده است. ( (ببینید: تالیفات و آثار)) بخشی از این مسائل به دلیل نوبودن موضوع یا نگاه متفاوت و تاثیرگذار امامخمینی در آن و به عنوان موضوعی که همه یا بخشی از آن مورد توجه و پرسش است، در دانشنامه بررسی و گزارش شده است. به این بخش در چند محور کلی «عبادات»، «معاملات»، «زن و خانواده»، «احکام کیفری» و «مسائل مستحدثه» اشاره میشود.
عبادات
ابواب فقه در یک تقسیمبندی کلی به دو بخش عبادات و معاملات تقسیم میشود. عبادات شامل کارهای خاصی است که انجام درست آنها مشروط به قصد قربت است و چنین اعمالی به اعمال تعبدی مشهورند. امامخمینی میان اعمال قربی و عبادی فرق گذاشته و انجام اعمالی مانند دادن خمس و زکات به قصد اطاعت و تقرب به خدا را مصداق عبادت ندانسته است. به نظر ایشان عبادت تنها شامل اعمالی مانند نماز است که نشاندهنده پرستش و خشوع در برابر خداوند و بیانگر ستایش او به دلیل ربوبیت و دیگر صفات الهی است. ایشان به هدف پیشگیری از اشتباه بهتر میداند برای نوع نخست از اعمال، عنوان «تقرّبی» به کار رود و برای نوع دوم عنوان «عبادت» و «تعبدی». امامخمینی در کتاب تحریر الوسیله احکام عبادات را در بابهای متعدد مطرح کرده است و در آثار اخلاقی و عرفانی به حقیقت، حکمتها، آثار و شرایط و اسرار اجزا و مقارنات برخی عبادات مانند نماز پرداخته است؛ همچنانکه در پیامها و سخنرانیها به درهمتنیدگی ابعاد سیاسی، اجتماعی، اخلاقی و عرفانیِ عبادات توجه کرده است؛ چنانکه در آثار فقهی، اصولی و اخلاقی خود به شرایط وجوب، شرایط صحت، شرایط قبولی و کمال، زمان و مکان عبادت، آداب عمومی و اختصاصی عبادت، موانع عام و خاص عبادت و برخی مسائل اصولی عبادت پرداخته است ( (ببینید: عبادات و عبادت))؛ نیز به صورت خاص در منابع اخلاقی و عرفانی خود به حقیقت عبادت، رابطه عبادت با عبودیت، هدف از عبادت، اقسام و درجات عبادت و آثار عبادت پرداخته است. ( (ببینید: عبادت)) از سوی دیگر، عبادات که به عبادات بدنی، مالی و قلبی تقسیم شده، در قالب اعمالی مانند نماز، روزه، زکات، خمس، حج و جهاد تعریف و ترسیم شده است و هر یک از این اعمال مسائل و شاخههای فرعی فراوانی دارد که شناخت و دستیابی به آنها همانند سایر بخشهای فقه، باید در چارچوب منابع و موازین فقهی باشد که عمدتاً از راه اجتهاد صحیح به دست میآید ( (ببینید: اجتهاد)) و نوع مکلفها با توجه به ناتوانی در بهرهجستن مستقیم از منابع موجود، با شرایطی نیازمند رجوع به فقهایی هستند که دارای شرایط فقهی لازم برای مرجعیت فقهی و تقلید میباشند: ( (ببینید: مرجعیت و تقلید))
نماز
امامخمینی نماز را عبادتی شامل اذکار، قرآن و افعالی میداند که برخی واجب و برخی مستحباند و این امور که صورت ظاهری نماز را تشکیل میدهند، باطنی دارند که مراعاتنکردن آن اگرچه موجب باطلشدن نماز نمیشود، اما سبب میشود ملکوت نماز ناقص و یا فاسد گردد. ( (ببینید: آداب و اسرار نماز و اسرار عبادت)) ایشان در آثار خود به جایگاه، حقیقت و مراتب نماز پرداخته و افزون بر بُعد فردی نماز و احکام و شرایطی که در آن دخالت دارد، به بُعد اجتماعی آن نیز توجه کرده است. ایشان نماز را بالاترین ذکر خداوند، برترین عمل و بزرگترین سبب رحمت حقتعالی میداند و با استفاده از آنچه در روایات آمده، معتقد است اهمال و سستی در نماز که نور چشم پیامبر(ص) و ودیعه خداوند است، سبب خروج از ولایت ائمه(ع) و محرومماندن از شفاعت آنان میگردد. امامخمینی افزون بر جنبههای فقهی به ابعاد عرفانی و اسرار نماز نیز به فراوانی پرداخته است. ایشان اساساً تاکید دارد که حقیقت نماز غیر از آداب و شرایط ظاهری آن است که هر کسی قادر به انجام و درک آن است. ایشان حقیقت نماز را از نگاه اهل معرفت همان نسخه جامعی میداند که به قلب مقدس نبی ختمی(ص) نازل گردیده و به کشف تام محمدی ترتیب داده شده است. ایشان نماز را به حسب صورت، ذکر جامع و به حسب حقیقت، خشوع و خضوع بنده در پیشگاه خداوند و سفر بهسوی «الله» میداند؛ همچنین وسیله رسیدن به مقام قرب و وصول به مقام حضور حقتعالی است و پس از وصول، نقشه تجلیات و صورت مشاهده محبوب است. ( (ببینید: آداب و اسرار نماز و ذکر)) امامخمینی برای نماز مراتبی ذکر کرده است که به حسب مراتب نمازگزاران مختلف میشود و در هر مرتبه، نماز نمازگزار با مرتبه دیگر تفاوت بسیار دارد:
- نماز اهل ظاهر و صورت؛
- نماز اهل باطن و حقیقت؛
- نماز اولیا. ( (ببینید: آداب و اسرار نماز)) ایشان برپایی نماز را از جهت اجتماعی، سبب طهارت و سلامت جامعه از فساد و فحشا و هدایت جامعه به صراط مستقیم میداند؛ افزون بر اینکه اقامه نماز به صورت جماعت دارای مصالح عمومی و اجتماعی است و فوایدی روحی و معنوی دارد که کمتر در عملی اتفاق میافتد.
امامخمینی درباره شرایط، مقدمات و اجزای نمازهای واجب و مستحب همانند دیگر فقها، فتاوای تفصیلی مبسوطی دارد که در منابع مختلف فقهی ایشان آمده است ( (ببینید: تالیفات و آثار)) و در این میان چند موضوع به دلیل اهتمام ویژه یا تفاوت فتوای ایشان بیشتر مورد توجه است و از آن جمله است مسجد، طلوع فجر، سفر شرعی، نماز جماعت، نماز جمعه و نماز شب.
مسجد
اهتمام امامخمینی به حضور مسلمانان در مساجد بسی بیش از آن است که در منابع فقهی و فتوایی ایشان یا دیگر فقها آمده است و نگاه ایشان به مسجد چیزی فراتر از محل برگزاری عبادت فردی بهرغم اهمیت آن است. ایشان مساجد را بهترین سنگرها و مناسبترین میدان تشکل و بیان مصالح جامعه اسلامی میداند و مسجد را سنگری اسلامی میخواند که اگر از مسلمانان گرفته شود، صرف نمازخواندن در آن فایدهای ندارد. ایشان با تاکید بر نقش تبلیغی و آموزشی مساجد، مسئله تبلیغ را یکی از امور بسیار مهم و مسجد را مرکز تبلیغ احکام اسلام میداند و به علما و روحانیون برای توجه به کارکرد تبلیغی مسجد، تاکید کرده است. از سوی دیگر، امامخمینی با تاسی از پیامبر(ص) و مساجد صدر اسلام، خاطرنشان کرده است که اکنون نیز میتوان، کارکرد مساجد را مانند مساجد دوران پیامبر(ص) تعریف کرد و آن را مرکز حلوعقد تمام امور مسلمین قرار داد؛ از اینرو ایشان بر اجتماع و حضور فعال در مساجد تاکید میکرد. ایشان با اعتقاد به اینکه مساجد از صدر اسلام تاکنون، مرکز جنبشهای سیاسی و نظامی و حرکتهای اسلامی بودهاند، از عموم مردم میخواست با تاسی از پیامبر اکرم(ص)، مساجد را پایگاه و مرکز تبلیغ دین و نهضت اسلامی و مبارزه با دشمنان قرار دهند. ( (ببینید: مسجد))
طلوع فجر
غلبه نور ماه بر سفیدی فجر در شبهای مهتابی که از شب سیزدهم هر ماه آغاز میشود و تا اواخر ماه ادامه مییابد و به «لیالی مقمره» معروف است، موجب تاخیر رؤیت فجر میگردد. درباره وقت نماز صبح، در چنین شبهایی اختلاف است که همزمان با شبهای غیر مهتابی است ـ هر چند فجر دیده نشود ـ یا آنکه تا لحظه غلبه سفیدی صبح بر نور مهتاب و دیدهشدن فجر با چشم عادی به تاخیر میافتد؟ امامخمینی ضمن اشاره به این بحث در درس خارج فقه، رساله مستقلی دراینباره نوشته است. ( (ببینید: فی لزوم تبیّن الفجر فعلا فی اللیالی المقمره)) برخی فقها ازجمله امامخمینی معتقدند ملاک تحقق فجر شرعی رؤیت فجر صادق با چشم عادی است و از اینرو در شبهای مهتابی وقت نماز صبح با تاخیر است؛ بدین معنا که در شبهای مهتابی اصل طلوع فجر دیرتر تحقق مییابد، نه اینکه فجر طلوع میکند ولی نور ماه مانع دیدن آن میشود. ( (ببینید: طلوع فجر))
سفر شرعی
امامخمینی بر خلاف نظر کسانی که ملاک در انتفای حکم سفر را کثرت سفر شمردهاند، معتقد است معیار سفر شغلی است و از اینرو همسو با برخی فقهای معاصر، کسانی را که سفر مقدمه شغل آنان است، به سفر شغلی ملحق نمیکند و آنان را مسافر میداند؛ از اینرو سفر برای کار و شغل از سوی کسی که محل کار و اقامت او دو شهر جدا است و هر روز باید سفر کند، به حساب نیامده و نمازش شکسته است. ( (ببینید: مسافر)) از سوی دیگر، امامخمینی هر محله از شهرهای بسیار بزرگ مانند تهران را در حکم یک شهر جداگانه میداند و از اینرو برای تمامخواندن نماز در این شهر، باید قصد اقامت ده روز یا ماندن سی روز بدون قصد در یک محله از آن صورت گیرد. ایشان همچنین در قصد وطن قراردادن یک محل، معتقد است فرد باید یک محله از شهری بزرگ مانند تهران را وطن خود قرار دهد و قصد ماندن دایم در آن محله را داشته باشد و نمیتواند همه شهر را وطن خود قرار دهد. ( (ببینید: مسافر))
نماز جماعت
امامخمینی با ـ توجه به سیره پیامبر اکرم(ص) اصل تشریع نمازهای شبانهروز را به جماعت میداند. ایشان که نماز را بالاترین فریضه و ذکر خداوند میشمارد، تاکید دارد که مردم آن را در مسجد و به جماعت به جای آورند و از فُراداخواندن آن خودداری کنند؛ چنانکه حاضرنشدن در نماز جماعت از روی بیاعتنایی را جایز نمیداند و حتی معتقد است بهجایآوردن نماز جماعتِ بدون توجه بر نماز فرادای باتوجه برتری دارد؛ نیز نماز جماعت شکسته اول وقت با جماعت، از نماز کامل بدون جماعت بهتر است. ایشان تاکید دارد که امام جماعت افزون بر شرایط فقهی مانند عدالت، از نگاه اخلاقی باید متدین و عامل به گفتار خود باشد تا پند و موعظه او در مردم اثر کند و اگر فردی منحرف باشد، میتواند افراد فراوانی را منحرف کند؛ همچنین امام جماعت باید مورد اعتماد مردم و به دور از عُجب و ریا و فردی وارسته باشد. ( (ببینید: نماز جماعت))
نماز جمعه
امامخمینی همانند گروهی از فقها نماز جمعه را در دوره غیبت واجب تخییری میداند و برای برای انعقاد و صحّت نماز جمعه، شرایطی را برشمرده است که مورد اتفاق فقهاست؛ چنانکه همسو با اجماع فقها اقامه دو خطبه را واجب میشمرد و نماز را بدون آن صحیح نمیداند. ( (ببینید: نماز جمعه)) ایشان نماز جمعه را مانند حج از مواقف بزرگ و مراسم عبادی آن را دارای اهمیت سیاسی دانسته که مسلمانان از آن غافلاند و سپس تاکید کرده است اگر کسیاندک تاملی در احکام اسلامی کند درمییابد اسلام دین سیاست است. ایشان تاکید کرده است امامجمعه باید در خطبه نماز مردم را به آنچه در کشورهای اسلامی و غیر اسلامی به مصلحت دین و دنیای مردم است، آگاه سازد و از امور سیاسی و اقتصادی که در استقلال و آزادی آنان دخالت دارد، سخن گوید و آنان را از مداخله دولتهای ظالم و استعمارگر در امور سیاسی و اقتصادی که منجر به استعمار و استثمار آنان است، آگاه گرداند. امامخمینی پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز در راستای آنچه در تحریر الوسیله آورده است، نماز جمعه را محلی برای طرح مباحث سیاسی و فرصتی برای آگاهیبخشی به مسائل اجتماعی، رفع اختلافها و گرفتاریهای مسلمانان و موجب آشنایی مردم با وظایف خویش شمرده است و امامان جمعه را عامل تهذیب افراد و جامعه دانسته است. ( (ببینید: نماز جمعه))
نماز شب
امامخمینی در آثار خود به تبیین جایگاه و فضیلت نماز شب پرداخته و ابعاد فقهی، اخلاقی و معرفتی آن را بیان کرده است. ایشان جنبههای معرفتی و اخلاقی نماز شب را بیشتر در کتاب شرح چهل حدیث و احکام فقهی آن را در کتابهای تحریر الوسیله و توضیح المسائل آورده است؛ چنانکه در برخی سخنرانیهای خود نیز به این عبادت ویژه اشاره کرده و برپادارندگان آن را ستوده است. ایشان بیداری در آخر شب را با قطع نظر از عبادت، دارای اهمیت دانسته، آن را سیره ائمه(ع) و علمای بزرگ معرفی میکند و راه دستیابی به حقیقت و سرّ نماز را بیداری در شب میشمارد. ( (ببینید: نماز شب))
عدالت
یکی از شرایط امامت در نماز جماعت و جمعه عدالت است و عدالت در برخی امور دیگر مانند قضاوت و شهادت نیز در نگاه امامخمینی و دیگر فقها نوعاً یک شرط به شمار رفته است و بر اساس نظر مشهور فقیهان متاخر و معاصر ازجمله امامخمینی، عدالت ملکه راسخ نفسانی است که باعث ملازمت و مداومت تقوا در پایبندی به انجام واجبات و ترک محرمات و مرتکبنشدن کبایر و نیز اصرارنکردن بر گناهان صغیره میشود. از فتاوا و سخنان امامخمینی بر میآید که ایشان عدالت را در برخی موارد، مانند طلاق و شهادت، «شرط واقعی» میداند که با کشف خلاف، طلاق و شهادت باطل خواهد بود و در موارد دیگر، مانند امامت جماعت، «شرط علمی» میداند که کشف خلاف آن، مایه بطلان عمل نیست. ( (ببینید: عدالت (۲))) امامخمینی حسن ظاهر را بهعنوان «کاشف تعبدی» در حکم به عدالت کافی میداند و آن را به حصول علم یا ظن مشروط نمیکند؛ همچنین وثوق به عدالت فرد را از هر راهی که پدید آید، کافی میداند. ( (ببینید: عدالت (۲)))
خمس
اصل وجوب خمس، حکم مسلّم الهی و مورد اتفاق شیعه و اهل سنت است؛ اما درباره گستره وجوب آن اختلاف نظر وجود دارد. امامخمینی خمس را مالی شمرده که خداوند به جای زکات برای حضرت محمد(ص) و نسل ایشان واجب کرده است. ایشان فتاوای خود را در مسائل مختلف فقهی در آثار متعدد فتوایی خود بازگو کرده است؛ نیز بخشی از احکام خمس را به صورت استدلالی در کتاب البیع به فراخور بحث ولایت فقیه و نیز در ضمن برخی مسائل دیگر بیان کرده است. ( (ببینید: خمس)) امامخمینی با استناد به برخی روایات که به چگونگی هزینهکردن و اداره حکومت با خمس پرداختهاند، هدف از تشریع خمس را مصارف حکومت اسلامی دانسته است تا در نهایت هدفی که برای پیامبران(ع) ترسیم شده، یعنی برقراری نظام اجتماعی عادلانه تحقق یابد. افزون بر آن ایشان در اثبات حکومتیبودن ماهیت خمس، به میزان درآمد ناشی از آن اشاره کرده که در صورتی که همه افراد واجد شرایط، خمس خود را پرداخت کنند، مبلغ به دستآمده، بسیار بیشتر از نیاز و مصرف در مثل کمک به فقرای سادات و مانند آن است و متناسب با تشکیل و اداره یک حکومت بزرگ است؛ از اینرو ایشان خمس را همانند انفال نه برای شخص امام معصوم(ع) و یا منصب او، بلکه اموالی در اختیار حاکم اسلامی دانسته است. ایشان روایات تحلیل خمس را مربوط به آن دسته از اموالی میداند که از سوی غیر معتقدان به خمس در سایر مذاهب، به شیعیان منتقل میشود و ربطی به سایر موارد ندارد. امامخمینی بر پایه نظریه ولایت فقیه مسئولیت گرفتن خمس و زکات را از شئون ولایت میداند که در عصر غیبت تابع نظر ولی فقیه است؛ از اینرو فقهایی چون امامخمینی که کل این سهام ششگانه را مربوط به مقام امامت و ولایت میدانند، درباره سهم سادات نیز فقیه جامع شرایط را عهدهدار تولیت آن میدانند. البته در فرض تشکیل حکومت اسلامی به دست فقیه، جواز پرداخت خمس به فقیه غیر حاکم، محل بحث قرار گرفته است و نظر صریحی از امامخمینی دراینباره وجود ندارد. ( (ببینید: خمس))
حج
امامخمینی همانند دیگر فقها و مراجع تقلید دیدگاههای فقهی خود درباره ارکان، مسائل و فروع حج و عمره را در کتابهای فتوایی خود، بهویژه تحریر الوسیله و نیز استفتاهایی که در طول سالها از ایشان شده بیان کرده است و همانند سایر مسائل فقهی در برخی مسائل نظر فتوایی متفاوتی با دیگران دارد؛ اما از ویژگیهای ایشان در تبیین حج و جایگاه و فلسفه این عبادت بزرگ پرداختن به ابعاد دیگری از آن است که در منابع مرسوم فقهی مطرح نمیشود. یکی از ابتکارات امامخمینی در تبیین حج، اصطلاح «حج ابراهیمی محمدی» است. ایشان برای حج، با کارکردهای اخلاقی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و در سطوح فردی، ملی و بینالمللی، جایگاه ویژهای قائل بود؛ به گونهای که باید ایشان را احیاگر حج ابراهیمی نامید. ایشان حج را کنگره سراسر سیاسی که به دعوت حضرت ابراهیم(ع) و حضرت محمد(ص) برپا میشود، شمرده است و معتقد است این اجتماع با هدف تامین منافع مردم و دعوت به عدالت برپا میشود و باید ندای لبیک حاجیان، ضمن اظهار اطاعت و بندگی در برابر خداوند، دربردارنده مقاومت و تسلیمنشدن در برابر شیطان بزرگ، بتها و طاغوتهای جهانخوار که همه مستضعفان جهان را به سجده در برابر خود فرا میخوانند، باشد. ایشان در مجموع در برشماری آثار حج، به آثار سیاسی اجتماعی، آثار فرهنگی و تبلیغی، تبادل اطلاعات و روشنگری، تقویت همبستگی، فرصت تصمیمگیریهای مهم و نیز گسترش بیداری در جهان اسلام توجه داده است. ( (ببینید: حج ابراهیمی)) از سوی دیگر، امامخمینی فریاد برائت از مشرکان را که فریادی سیاسی عبادی و به فرمان رسول خدا(ص) بوده، دستوری جاویدان میشمارد. ایشان تاکید دارد که برائت از مشرکان، از ارکان توحیدی و واجبات سیاسی حج است و کهنهشدنی نیست؛ زیرا یکی از عوامل مهم عقبماندن مسلمانان، دشمنان اسلاماند که با ایجاد اختلاف و تفرقهافکنی در میان مسلمانان، سرمایهها و منافع کشورهای اسلامی را به یغما میبرند؛ بنابراین افشاکردن ستمهای آنان وظیفه زائران خانه خداست. ( (ببینید: حج ابراهیمی)) اساسیترین دغدغههای امامخمینی در موضوع حج، که از بررسی پیامهای ایشان از سال ۱۳۴۹ تا ۱۳۶۶ به دست میآید، عبارتاند از:
- تلاش و همفکری مسلمانان برای غلبه بر استعمار و رسیدن به استقلال؛
- توجه مستمر به موضوع فلسطین در تمام پیامها؛
- لزوم پرهیز مسلمانان از تفرقه و پراکندگی؛
- اهتمام به امور مسلمانان در سراسر جهان؛
- تبیین و تشریح انقلاب اسلامی ایران در میان مسلمانان دیگر نقاط دنیا؛
- توجهدادن حاجیان به امور معنوی و عرفانی حج؛
- لزوم مراعات نظم و ترتیب و آداب و اخلاق اسلامی، بهخصوص برای زائران ایرانی. ( (ببینید: حج ابراهیمی))
جهاد و دفاع
امامخمینی از معدود فقیهانی است که در دوران معاصر ذیل بحث امر به معروف و نهی از منکر کتاب تحریر الوسیله و نیز در پایان رساله عملیه فارسی، احکام دفاع را مطرح کرده است. افزون بر این، پاسخهای ایشان به استفتائات، در جریان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران نیز بسیاری از احکام و مباحث مرتبط با جهاد و دفاع را دربردارد و ابعاد مختلف جهاد دفاعی را بیان کرده است. ( (ببینید: جهاد و دفاع)) امامخمینی جنگهای اولیای الهی(ع) را تنها برای حفظ مکتب و انسانیت میداند و حکمت تشریع چنین احکامی را از سر ناچاری و مانند برداشتن غده سرطانی از بدن انسان شمرده است؛ از اینرو اتهام غیر رحمانیبودن اسلام به دلیل وجود چنین تشریعی ناصواب است. با این حال، ایشان گرچه در عصر غیبت، فقیهان جامع شرایط را در مناصب سیاسی و مانند آن جانشین امام معصوم(ع) میشمارد؛ اما همانند نظر مشهور فقها دعوت به جهاد ابتدایی را از محدوده اختیارات فقیه خارج میداند؛ البته ایشان در مباحث اجتهادی بعدی خود این نظر مشهور را قابل مناقشه دانسته است. از سوی دیگر، امامخمینی دامنه موضوع دفاع را گسترانده و آن را شامل مبارزه با استیلای سیاسی و اقتصادی دشمن نیز دانسته است. ایشان در وجوب دفاع، همانند دیگر فقها، تنها شرایط عامه تکلیف را لازم دانسته و تصریح کرده است که در دفاع حضور یا اجازه امام(ع) یا نایب امام(ع) شرط نیست و بر هر مکلفی واجب است بدون هیچ قید و شرطی، با هر وسیلهای از کیان اسلامی دفاع کند و فرقی میان زن و مرد نیست. ایشان امر دفاع را مقدم بر بسیاری از امور مهم دیگر، مانند تحصیل میدانست و بر اساس دیدگاه تکلیفمحوری، حتی شکست در این مسیر را پیروزی واقعی میشمرد. دفاع فردی از جان، مال و ناموس نیز ازجمله مسائلی است که امامخمینی فروع مختلف آن را مطرح کرده است. ( (ببینید: جهاد و دفاع))
ابزار جنگی
به نظر امامخمینی جواز بهکارگیری سلاح برای اهداف نظامی در جنگ و مسلحکردن غیر مسلمانان، امری ثابت ولی در همه موارد یکسان نیست، بلکه تابع نظر حاکم و مصالح عامهای است که حاکم آن را تعیین میکند. ایشان حکم خرید و فروش ابزار جنگی از کفار را نیز امری حکومتی و تابع مصالح جامعه و مقتضیات زمان و مکان میداند. ( (ببینید: ابزار جنگی)) امامخمینی همچنین خاطرنشان کرده است که مراد از دشمن نیز با توجه به شرایط امروزی، مطلق دشمنان دین مانند کفار نیستند، بلکه مقصود دولتها و گروههای مخالف اسلاماند؛ از اینرو فروش سلاح به غیر مسلمان که تابعیت دولت اسلامی را دارد و ساکن در آن کشور است، مانعی ندارد؛ چنانکه در حکم فروش نیز صرف عنوان «جنگ»، «آتشبس»، «کافر» یا «مسلمان مخالف» موضوع بحث نیست؛ زیرا روایات این باب، ارشاد به حکم عقل دارند و باید به مقتضای حکم عقل به مصالح مسلمانان و نقش زمان در فروش سلاح به دشمن توجه کرد و تشخیص آن از اختیارات حاکم اسلامی است. ایشان در بیانات خود همواره درباره خطر تجهیزات جنگیِ نوظهور، هشدار داده است و توسعهطلبی ابرقدرتها و انبارکردن سلاحهای هستهای را از تهدیدات دنیای امروز به شمار آورده و با تاکید بر لزوم جلوگیری از اینگونه جنگافزارها، استفاده از آنها را موجب نابودی نسل بشر دانسته است. ( (ببینید: ابزار جنگی))
امر به معروف و نهی از منکر
امامخمینی امر به معروف و نهی از منکر را دو اصل مهم میداند که به دنبال اصلاح همه امور است و هدف از آن اجرای احکام الهی و سعادت انسانهاست. ایشان با استناد به برخی احادیث ـ این وظیفه را از شریفترین واجبات دانسته است که دیگر واجبات بر پایه آن استوار میشود. ایشان توجه مردم و علما را به منکرها و معروفهای مهم و بزرگ اجتماعی، که با اساس دین و جامعه اسلامی در ارتباط بود، جلب کرد و مقصود از آن را سعادتمندشدن انسانها و اجرای احکام الهی شمرده است. از سوی دیگر، اعتقاد امامخمینی به لزوم مبارزه با حاکمان ظالم و اقدام عملی ایشان در قیام علیه رژیم پهلوی، آن هم در یک فضای فکری که از نظر دیگران احتمال تاثیر نمیرفت و بسیاری این اقدام را بینتیجه میدانستند، ریشه در اندیشه و مبنای ایشان در بحث امر به معروف و نهی از منکر و مسئله تقیه دارد. ایشان همانند سایر فقها در بهکارگیری مراحلی از امر به معروف و نهی از منکر که منجر به جرح و قتل شود، اجازه فقیه جامع شرایط را لازم میداند؛ اما از مبانی ایشان در بحث ولایت فقیه بر میآید که پس از تشکیل حکومت و دولت اسلامی، تنها حاکم اسلامی میتواند چنین اجازهای بدهد. ( (ببینید: امر به معروف و نهی از منکر))
بدعت
یکی از مسائل مرتبط با نهی از منکر بدعت است که عبارت است از تغییردادن احکام خداوند به سبب افزودن به دین یا کاستن از آن. امامخمینی در چند جا به بحث از بدعت و حقیقت و احکام آن پرداخته است. ایشان بر حرمت و مبغوضیت بدعت تصریح کرده و قبح آن را از واضحات عقلی و حرمت شرعی آن را از ضروریات دین دانسته است. ایشان تاکید میکند اگر سکوت علمای دین موجب جرئت ستمکاران بر ارتکاب محرمات و ایجاد بدعتها شود، اظهار مخالفت بر علما واجب و سکوت حرام است و این انکار واجب است؛ اگرچه بر از بینبردن حرامی که صورت میپذیرد، تاثیری نداشته باشد. ( (ببینید: بدعت)) این فتوای امامخمینی افزون بر حرمت بدعت، مبتنی بر دیدگاه ایشان درباره شرط تاثیر در امر به معروف و نهی از منکر و وظیفه علما در امور مهم دینی است که باید با بدعت مبارزه کنند حتی اگر انکارشان مؤثر نباشد. ایشان در این امر، تنها معیار را اهمیت موضوع میداند و ملاحظه ضرر و حرج را دخیل نمیداند. ( (ببینید: امر به معروف و نهی از منکر))
معاملات
آنچه در این بخش مورد نظر است آن دسته از مسائلی است که به گونهای در پیوند با مسائل مالی است و از چشمانداز نگاه امامخمینی نیازمند بررسی و توجه ویژه است:
اقتصاد
امامخمینی نظام اقتصادی اسلامی را معتدل و در برابر دو نظام سرمایهداری و سوسیالیستی میداند. از نگاه ایشان اجراشدن قوانین اقتصاد اسلامی در همه شئون زندگی فردی و اجتماعی، حفظ منافع محرومان و مستمندان، گسترش مشارکت عموم مردم، مبارزه با زراندوزی، وابستگینداشتن و تامین رفاه همگانی از خطوط اصلی اقتصاد اسلامی است. اقتصاد اسلامی از نظر ایشان مخالف با اختلاف طبقاتی و برخوردار از سلامت است و در صورت اجرای درست، موجب رفع نابرابریها، کمک به توسعه کشور و ایجاد عدالت اجتماعی میشود. ( (ببینید: اقتصاد)) امامخمینی نتیجه اقتصاد سالم را عدالت اجتماعی که مهمترین هدف پیامبران(ع) است، میداند و ابزارهای تحقق این عدالت، حکومت اسلامی، شیوه مناسب برخورد با مالکیت خصوصی، مشارکت مردم در اقتصاد، گسترش معنویت و فرهنگ اسلامی در جامعه و شیوه مواجهه با اقتصاد جهانی است. ایشان با تاکید بر لزوم گسترش فرهنگ کار، ( (ببینید: کار و کارگر)) مبارزه با دنیاپرستی و زراندوزی، حمایت از مستمندان و انجام امور اقتصادی به عنوان جهاد، عبادت و عمل معنوی به تشویق انگیزههای انسانی برای حمایت از دولت اسلامی، افزایش تولید و گسترش عدالت میپرداخت. در اندیشه امامخمینی زیربنای فکری افراد جامعه، توحید و عقاید حق الهی است نه اقتصاد، اما اقتصاد نیز از جایگاه مهمی برخوردار است. از نگاه ایشان اگر اسلام با مجموعه قواعد خود به صورت یک مکتب منسجم به اجرا درآید، افزون بر فقرزدایی و جلوگیری از فساد صاحبان ثروتهای نامشروع، موجب شکوفایی استعدادها و قدرت خلاقیت افراد جامعه نیز میشود و مشارکت عموم مردم را در عرصه اقتصاد گسترش میدهد. ( (ببینید: فقر)) امامخمینی محدوده فعالیت اقتصادی دولت را در حوزه صنایع و اموری میداند که مردم از انجام آن ناتواناند و از دولت میخواست امور اقتصادی را در حد امکان به مردم واگذار کند و خود تنها نظارت کند. از نظر ایشان گسترش مالکیت دولت و کنارگذاشتن ملت، بیماری مهلکی است که باید از آن پرهیز شود. همچنین از آنجاکه امامخمینی معتقد بود دولت بدون مشارکت مردم موفق به اداره درست امور نمیشود، خواهان مشارکت مردم و بازار در اقتصاد و مشخصشدن حدود فعالیت دولت در این بخش طبق قانون بود. ایشان اقتصاد مطلوب و سالم را اقتصاد مستقل و غیر وابسته بهخصوص در زمینه کشاورزی میدید. ( (ببینید: کشاورزی و تولید و صنعت)) آزادی بخش خصوصی از نظر امامخمینی تنها در حدی که به نفع طبقه محروم و مستضعف باشد، مجاز شمرده میشود و اینکه عدهای بر تمام امور مالی و تجاری مردم مسلط شوند، پذیرفته نیست. ایشان تاکید داشت که آزادی بخش خصوصی، مطلق نیست و متکی بر نظارت دولت بر آن است و این نظارت باید در این موارد باشد: جلوگیری از ورود کالاهای تجملی و ایجادکننده فساد، تضادنداشتنِ فعالیت بخش خصوصی با مصالح کشور و احکام شرعی و اجحاف نکردن در حق کارگران و کارمندان و مانند آنها. ( (ببینید: اقتصاد))
عقد
عقد در معنای خاص قراردادی است که انشای آن با اراده دو تن محقق میشود، مانند بیع اما ایقاع با یک اراده تحقق مییابد و نیازی به قبول طرف مقابل ندارد، مانند طلاق. امامخمینی به صورت مفصل در دو کتاب المکاسب المحرمه و کتاب البیع احکام مشترک میان عقدها و قراردادها و احکام خرید و فروش و دلایل آنها را بررسی کرده است. ایشان در آثار فتوایی خود نیز برخی از احکام مهم و مورد نیاز انواع عقود معاملی را ذکر کرده است. ( (ببینید: عقد)) امامخمینی با تاکید بر امضاییبودن عقدها و معاملات تصریح کرده است که شارع حقیقت خاصی را برای عقود و معاملات بیان نکرده، بلکه آنچه را نزد عرف و عقلا رواج داشته، امضا کرده است. ایشان حتی در مثل طلاق خُلع و مبارات نیز قائل به تاسیس حکم جدیدی نیست و میان عقدها، تنها در عقد موقت ازدواج (متعه) احتمال تاسیسیبودن را مطرح کرده است؛ البته در نگاهی کلی ایشان تقسیم حکم به تاسیسی و امضایی را درست نمیداند و امضای شارع را جعل حکم نمیشمارد بلکه در حقیقت شارع همان حکم عقل یا عقلا را کافی دانسته است. نظر مشهور فقهای پیشین این است که عقود، توقیفی و متوقف بر بیان یا اذن شارعاند؛ اما امامخمینی پس از ذکر احتمالات مختلف ذیل آیه «اَوْفُوا بِالْعُقُودِ»، ادعای توقیفیبودن و انحصار اینگونه عمومات را در معاملات متداول در زمان وحی و تشریع، حملی نادرست و جمودی ناصواب دانسته که از ساحت مقدس شریعتی که آسان میگیرد، به دور است. ایشان تاکید دارد که آیات قرآن کریم در مقام قانونگذاری پایدار تا قیامت نازل شده و در تنگنای عقدها و معاملههای متداول در آن زمان محدود نمیشود. امامخمینی با استناد به دلایل متعددی، ازجمله سیره عقلا، متشرعه و عموماتی مانند برخی آیات ثابت میکند که لزومی به تنظیم قرارداد لفظی یا کتبی نیست، بلکه همین که از نظر عرف و عقلا دال بر توافق و وقوع عقد وجود داشته باشد، کافی است؛ بنابراین معاطات نیز از اقسام بیع محسوب میشود و عقدی لازم است. ایشان معاطات را در تمامی عقد و ایقاعهایی که قابل انشا با فعل باشند، حتی ازدواج و طلاق، قابل جریان دانسته و تنها در وصیت یا بعضی از اقسام آن که قابلیت انشا با افعال را ندارند، صحیحبودن معاطات را نپذیرفته است؛ البته ایشان در مقام فتوا در نکاح و طلاق بر کفایت معاطات فتوا نداده است. از سوی دیگر، در حکومت اسلامی پایبندی به قراردادهایی که با افراد حقیقی یا حقوقی بسته میشود، لازم است؛ هرچند باعث بهمشقتافتادن باشد؛ اما به نظر امامخمینی ( (ببینید: حکم حکومتی و فقه حکومتی)) از آنجا که حکومت، شعبهای از ولایت مطلقه رسولالله(ص) و مقدم بر تمام احکام فرعی است، در صورت لزوم، ازجمله به دلیل رعایت مصلحت عمومی میتواند قرارداد شرعی خود با مردم یا حتی قراردادهایی را که میان افراد (کارفرما و پیمانکار) منعقد میشود، یکجانبه لغو کند. ( (ببینید: عقد))
مالکیت
امامخمینی احکام مالکیت را نخست به صورت فتوایی در کتاب تحریر الوسیله مطرح کرده و سپس از آن به صورت استدلالی در کتاب البیع بحث کرده است. ایشان در دیگر آثار خود نیز به تناسب، به پارهای از مباحث مرتبط با مالکیت اشاره کرده است. ( (ببینید: مالکیت)) ایشان همانند فقهای دیگر مالکیت انسان بر اموال را امری اعتباری از جانب عقلا میداند. ایشان صیغه عقد (ایجاب و قبول) و مانند آن را سبب ایجاد مالکیت نمیداند؛ زیرا از نظر ایشان، مالکیت که امری اعتباری است، در حقیقت، ناشی از اعتبار عقلاست نه الفاظ عقود معاملات؛ البته عقلا نیز پس از انشای معاملات، مالکیت را اعتبار میکنند. همانگونه که وقتی انسان شیئی را حیازت میکند، این عمل موضوع برای اعتبار مالکیت توسط عقلا میشود، نه آنکه خود عمل، موجدِ مالکیت باشد. در فقه اسلامی سه گونه مالکیت؛ خصوصی، دولتی و عمومی وجود دارد و امامخمینی بر تعادل میان بخش خصوصی و سایر بخشها و نظارت بر آن در راستای تحقق عدالت اجتماعی تاکید میکرد. ایشان در وصیتنامه خود در خصوص مالکیت از مسئولان کشور میخواهد در برابر احکام خداوند خاضع باشند و تحت تاثیر تبلیغات بیمحتوای قطب ظالم و چپاولگر سرمایهداری و قطب ملحد اشتراکی و کمونیستی واقع نشوند و به مالکیت و سرمایههای مشروع با حدود اسلامی احترام گذارند تا سرمایهها و فعالیتهای سازنده به کار افتد و کشور به خودکفایی برسد. پیش از انقلاب اسلامی ایران، امامخمینی بارها از مکتب اقتصادی اسلام دفاع کرده است و بر این باور بود که اسلام ضمن پذیرش مالکیت، تفسیر ویژهای از آن ارائه کرده و حدود و شرایط خاصی برای آن تعیین کرده است که آن را از مالکیت در نظامهای اقتصادی دیگر متمایز میسازد. اگر به این حدود و شرایط عمل شود، جامعه مشکلات و نابرابریهای دنیای سرمایهداری امروز را نخواهد داشت و دولت نیز به بهانههای مختلف همانند نظام کمونیستی، هر گونه آزادی را از انسانها سلب نمیکند. به نظر ایشان هرچند اسلام مالکیت را قبول دارد، قوانینی در اسلام وجود دارد که مالکیت را تعدیل میکند و اگر به آنها عمل شود، تقریباً همه مردم در یک سطح قرار میگیرند و در این صورت میتوان زمینها و صنایع را به دست مردم سپرد و نیاز چندانی نیست دولت متصدی اقتصاد باشد. امامخمینی در کتاب تحریر الوسیله بر اختیارات ولی امر مسلمین درباره قلمرو مالکیت ازجمله مانند تثبیت قیمت، محدودکردن صنعت، تجارت و مانند آن از اموری که به مصلحت جامعه و نظام اجتماعی است، تصریح کرده است؛ در حالیکه دیگر فقها کمتر به این مسئله توجه میکردند. ایشان مالکیت اسلامی را مالکیتی متعادل و در چارچوب شرع میشمارد که منجر به اختلاف طبقاتی و چپاول ثروتهای ملی نمیشود و مالکیت خصوصی در اسلام علاوه بر محدودبودن به امور شرعی، از نظر کمّی نیز مشروط و محدود است؛ برهمین اساس در فرضی که فردی اموال مشروعی دارد، ولی به گونهای است که حاکم شرعی تشخیص میدهد آن اموال بر خلاف مصالح اسلام و مسلمانان است، میتواند مالکیت او را بر اموال محدود کند. ( (ببینید: مالکیت))
ضمان
امامخمینی افزون بر مطرحکردن ضمان در کتابهای فتوایی خود، در آثار استدلالی نیز به بررسی برخی از انواع ضمان پرداخته و بعدها به پرسشهای تازه دراینباره پاسخ گفته است. ضمان اگر ناشی از اثر کاری باشد که محقق شده و هیچگونه توافقی بر ضمان صورت نگرفته باشد، ضمان قهری نامیده میشود. در ضمان قهری به مسائل چندی پرداخته میشود؛ ازجمله: قاعده علی الید (ضمان ید)، ضمان حیلوله، قاعده اتلاف، ضمان غرور و ضمان در عقد فاسد و امامخمینی نیز نگاه اجتهادی خود را در هر یک از این مسائل مطرح کرده است. ( (ببینید: ضمان)) از سوی دیگر، هرگاه در عقود معاوضی تلف یا اتلاف کالا موجب ضمان گردد و ضمان ضامن از همان مال تلفشده حساب شود، ضمان معاوضی خواهد بود؛ مانند ضمان بایع در تلف مبیع پیش از قبض. امامخمینی شهرت این ضمان را مؤید این دانسته که چنین ضمانی از حکم شارع مقدس نشئت گرفته است و مستند آن، روایت نبوی است که میگوید تلف مبیع، پیش از قبض آن، از مال فروشنده میباشد. روایات دیگری ـ نیز بر این امر دلالت دارد. چنانچه ضمان ناشی از عقد و قرارداد باشد، عقد ضمان گفته میشود. نتیجه این ضمان برائت ذمه بدهکار و اشتغال ذمه ضامن است. این انتقال بدهی از ذمهای به ذمه دیگری از نکات اختلافی میان شیعه و اهل سنت است. اهل سنت قائل به انتقال ذمه نیستند و معتقدند پس از ضمان، افزون بر بدهکار، ذمه ضامن نیز مشغول به بدهی میشود. برخی دیگر نیز متذکر شدهاند که بنای عُقلا در باب عقد ضمان، همان ضمیمهشدن ذمه به ذمه است؛ ولی همانگونه که امامخمینی نیز خاطرنشان ساخته، به موجب برخی روایات بحث انتقال بدهی از ذمه بدهکار به ذمه ضامن مطرح میشود. برخی فقهای شیعه نیز، به صحت ضمان به معنای ضمیمهکردن ذمه به ذمه نیز فتوا دادهاند. ( (ببینید: ضمان))
حق
امامخمینی حق را امری اعتباری دانسته و ضمن اشاره به تفاوت آن با حکم، حق را قابل اسقاط و قابل دفع با استفاده از شرط ضمن عقد برشمرده است. ایشان به صورت تفصیلی و بیشتر ناظر بر نقد و بررسی نظریه عالمان پیش از خود، به تحلیل حق پرداخته و مباحث آن را در سه حوزه ماهیت، اقسام و احکام قرار داده است؛ چنانکه در آثار فتوایی خود نیز مسائلی از حق را مطرح کرده است. از سوی دیگر، ایشان از چشمانداز سیاسی، اجتماعی و اخلاقی نیز به موضوع حقّ پرداخته است؛ برای مثال به حق کار، تحصیل، مالکیت، رایدادن، رایگرفتن، تعیین وکیل و انتخاب آن، حق آزادی عقیده و بیان، مطبوعات و انتخابات اشاره کرده که برخی از آنها حق اصطلاحی است. ( (ببینید: حق)) امامخمینی برخی از حقوق را حقالله محض دانسته مانند حد زنا و لواط، برخی را حقالناس محض، مانند قصاص، و پارهای از آنها را مرکّب از حقالله و حقالناس شمرده است، مانند حد سرقت. حق افزون بر بحث انواع و اقسام، داری مباحث دیگری، مانند روششناسی، مبنای حق، ارکان حق، ایجاد حق، نقلپذیری حق، انتقالپذیری حق، اسقاطپذیری حق، اثبات حق و اجرای حق است و نظر فقهی امامخمینی در هر یک از این مباحث قابل پیگیری و بررسی است. ( (ببینید: حق))
حقوق معنوی
امامخمینی در کتاب تحریر الوسیله، ضمن بحث از مسائل مستحدثه، به بیان حکم شرعی حق انتفاع مادی مالکیت فکری پرداخته و پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز به برخی سؤالها درباره آن پاسخ داده است. ( (ببینید: حقوق معنوی)) درباره حکم شرعی حقوق معنوی میان فقیهان معاصر دو دیدگاه وجود دارد: امامخمینی در بیان حکم حق طبع و ثبت اختراعات و جلوگیری از تقلید و تکثیر آن، به عدم مشروعیت قائل است و تصریح میکند، نمیتوان مردم (خریداران کتاب) را از تسلط بر اموالشان بدون عقد و شرط باز داشت؛ بنابراین دیگران نیز حق چاپ و تقلید از آن را دارند. ایشان نه آنکه دلیلی بر مشروعیت حق مؤلف و حق اختراع نمییابد، بلکه به دلیلی بر عدم مشروعیت آن اشاره میکند. قاعده سلطنت به عنوان قاعده عقلایی، مورد پذیرش امامخمینی و دیگران است. ایشان حق اختراع را منافی با آزادی تجارت میداند و مخالفت با آزادی و اباحه تجارت را نیازمند دلیل خاص میشمارد و صرف منع عرف را کافی نمیبیند و اشاره کرده است که بدون عقد و شرط نمیتوان مانع چاپ و نشر دیگران شد؛ بنابراین در صورت وجود عقد شرعی و شرط در ضمن آن میان مؤلف یا ناشر و خریداران، مبنی بر عدم تکثیر و نشر آن بدون اجازه مؤلف، عمل به شرط لازم است. ایشان راه حل کلی را توجه به مصلحت حکومت اسلامی و لزوم مراعات قوانین و مقررات مصوب در این باره دیده است و بر این اساس با توجه به قانونیشدن رعایت حقوق معنوی، مراعات آن طبق فتوای ایشان که عمل به قانون را واجب میدانست لازم است. ( (ببینید: حقوق معنوی))
زمین
امامخمینی افزون بر بیان احکام زمین در کتاب ـ تحریر الوسیله در کتاب البیع انواع زمینها و احکام آنها ازجمله ملکیت، بیع و تصرف در آنها را به صورت گسترده و استدلالی بررسی کرده است. در بحثهای ایشان بهویژه در برخی سخنرانیها و نامهها توجه به هدف تکوینی آفرینش در بهرهبرداری عادلانه انسانها از زمین و نیز مسائل جدید در مالکیت زمین و دیگر منابع طبیعی و شرایط مربوط به آن امری متمایز است. ( (ببینید: زمین)) امامخمینی در کتابهای فقهی خود، همسو با نظریه مشهور، فرد احیاکننده را مالک زمین میداند و روایاتی را که بر این مطلب دلالت میکنند، مطابق با ارتکاز و سیره قطعی عقلایی قلمداد میکند و برخی روایات را که ظهور در عدم ملک دارند، از نظر ضعف سند یا دلالت و اعراض مشهور، استنادناپذیر میداند. از نظر ایشان بر اساس حکم اولیه، مردم به تصرف در انفال مجازند و نیازی به اجازه حاکم نیست؛ ولی با برپایی حکومت و با توجه به نیازهای انسان امروزی، اختیار تصرف در زمینهای موات به دست حکومت و دولت اسلامی است. ایشان مسئله محیط زیست را به عنوان یکی از محدودیتها در تصرف منابع طبیعی مورد توجه قرار داده است. در همین راستا در پاسخ به نامهای تاکید کرده که حلالشمردن انفال برای شیعیان، نمیتواند مجوز آن باشد که یک نفر با استفاده از فناوری پیشرفته امروزی بتواند جنگلها را از میان ببرد و با نابودکردن محیط زیست، جان میلیونها انسان را به خطر بیندازد. امامخمینی تاکید میکند مالکیت شخصی اعماق و نیز فضای بالای زمین، به نیاز عرفی و عادی محدود است و وسایل و ماشینهای جدید که امکان استفاده بیشتر را فراهم میکنند، هیچ نقشی در تعیین مقدار نیاز عرفی ندارد؛ از اینرو ایشان دولت را مجاز دانسته است تا از تصرف بیش از حق عرفی افراد جلوگیری کند. ایشان معادن بزرگی را که به صورت روزمینی و در طول زمان پدید آمده و در محدوده املاک شخصی یافت میشوند، از انفال و متعلق به ملتهای حال و آینده و خارج از محدوده املاک شخصی میدانست. ( (ببینید: زمین و انفال))
ربا
امامخمینی ربا را یکی از بزرگترین گناهان کبیره شمرده و بعید نمیداند که حرمت آن از ضروریات دین باشد. ایشان با استناد به برخی آیات که رباخواری را در حکم جنگ با خدا شمرده و بسیاری از روایات که رباخواری را ازجمله بدترین و پلیدترین کسب شمرده؛ ربا را نوعی بیماری میداند که در صورت توسعه، بازارها بلکه کشور را به نابودی میکشاند؛ به همین جهت در قرآن و سنت با کمتر گناهی مانند گناه ربا برخوردی سخت و شدید شده است. ( (ببینید: ربا)) امامخمینی زیاده را در ربای قرضی، اعم از مال و کار میداند؛ از اینرو اگر فرد کاری یا بهرهبردن از اموال وامگیرنده را در آن شرط کند، ربا خواهد بود. همچنین اگر خصوصیتی در بازپرداخت شرط شود، مانند اینکه درهمهای شکسته را وام دهد و شرط کند که در بازپرداخت، درهمها سالم باشد، ربا خواهد بود. به فتوای امامخمینی سپردههای بانکی اگر قرض باشد و نفعی در آن شرط نشود، اشکال ندارد و جایز است بانکها در سپرده تصرف کنند؛ ولی اگر سود در متن قرارداد گنجانده شود، هم قرارداد سود باطل و هم سود حرام است؛ البته اصل قرض صحیح و بانکها میتوانند در آنچه میگیرند تصرف کنند. امامخمینی سپردهگذاریهای مدتدار را که بر اساس عقد وکالت در اختیار بانک قرار داده میشود، پذیرفته است. ( (ببینید: بانک)) فقها از دیرباز برای دوری از ربا، با استناد به برخی روایات راههایی را پیشنهاد کردهاند که به حیلههای فرار از ربا شهرت یافته و مورد پذیرش بسیاری از فقیهان میباشد. در مقابل، برخی دیگر از فقها حیلههای ربا را مطلقاً باطل میدانند. امامخمینی در آغاز، راههای فرار از ربا را پذیرفته بود؛ ولی بعدها با توجه به حکمت یا علت ربا و پیامدهای ناگوار آن برای اقتصاد جامعه، هر گونه معاملهای را که حیلهای برای فرار از ربا باشد در حکم ربا و باطل دانست و خلاصشدن از ربا را به هیچ وجه جایز ندانست. به باور امامخمینی، ادله تحریم ربا و قوت و شدت آن در آیات و روایات با راههای گریز سادهای که در بعضی احادیث آمده، سازگار نیست و به هیچ وجه حیلههای ربا را در مواردی که واقعاً ربا باشد، نمیتوان توجیه کرد. ایشان کمکردن وجه اجاره را به حساب پول قرض، ربا دانسته و معتقد است اگر این شرط، ضمن اجاره باشد و موجر آن را بگذارد، چه به عنوان ودیعه یا قرض یا غیر آن، اشکال ندارد. ( (ببینید: ربا))
احتکار
امامخمینی نخست در کتابهای نجاة العباد و تحریر الوسیله ضمن مسائل مکاسب محرمه، بهاختصار تعریف احتکار، حکم، شرایط و موارد آن و مجازات محتکر را ذکر کرده است. سپس در پایان کتاب البیع به صورت استدلالی به بررسی مسائل آن پرداخته است. ( (ببینید: احتکار)) در میان فقها اجمالاً دو حکم کراهت و حرمت برای احتکار وجود دارد. امامخمینی که قائل به حرمت است، خاطرنشان کرده است که حکم پیامبر اکرم(ص) مبنی بر نهی از احتکار، حکم حکومتی و ویژه آن زمان و شرایط خاص نیست؛ بلکه حکم الهی و دایمی است و حتی اگر حکم حکومتی و سلطانی نیز بوده باشد، مخصوص آن زمان و شهر مدینه نبوده و در همه زمانها و مکانها نافذ است. ایشان پس از پیروزی انقلاب اسلامی جنبه عمومی و حکومتی احتکار را انکار نکرده و بر آن صحه گذاشته است و برای حکومت، حق دخالت در حدود و ثغور آن را قائل شده است؛ چنانکه امامخمینی درباره محدوده اختیارات ولی فقیه تاکید میکند طبق برداشت محدود از حکومت اسلامی و اختیارات حاکم، باید ممنوعیت احتکار غیر از دو ـ سه مورد، قیمتگذاری و مانند آن، از چارچوب احکام اسلامی خارج باشد و حکومت حق دخالت در این امور را نداشته باشد و چنین حکومتی، پدیدهای بیمحتوا خواهد شد. از سوی دیگر، امامخمینی همانند سایر فقیهان معتقد است محتکر بر فروش کالا و عرضه آن به جامعه اجبار میشود و نارضایتی مالک مانع صحت خرید و فروش نیست. ایشان با این حال قیمتگذاری حکومتی را نمیپذیرد و مستند این حکم، روایتی از رسول خدا(ص) است که از قیمتگذاری ابا کرده و از آن بازداشته است. البته در صورت اجحاف محتکر در قیمتگذاری، امامخمینی قائل است نخست باید او را اجبار کرد قیمت را پایین آورد و اگر نکرد، حاکم بر کالای او قیمت متعارف یا هر آنچه مصلحت میداند، قرار میدهد. ( (ببینید: احتکار))
وقف
امامخمینی بر این باور است که وقف ایستاندن (ایقاف) و نگهداشتن مال در موقعیتی است که منافعش همیشه بر کسانی که مال برای آنها وقف شده است، ریزش داشته باشد و از آن بهرهمند گردند. ایشان در تحریر الوسیله مسائل مختلف وقف و احکام و شرایط آن را به صورت بابی مستقل آورده است و در کتاب البیع به طور گسترده به بررسی ماهیت وقف و فروش آن پرداخته است. همچنین در مجموعه استفتائات ایشان، پرسش و پاسخهای متعددی درباره مسائل روز وقف وجود دارد. ( (ببینید: وقف)) امامخمینی مانند دیگر فقها برای تحقق وقف یا صحت آن شرایطی ذکر کرده است که مهمترین آنها عبارتاند از: خواندن صیغهای که دلالت بر مفهوم وقف داشته باشد، قصد قربت داشتن، دایمیبودن، قبول موقوفه از سوی کسانی که از وقف بهره میبرند، مشروطنبودن وقف به شرطی یا صفتی در آینده و اینکه عین مال را تنها برای خود یا خودش به انضمام دیگری وقف نکند. همچنین باید مال موقوفه در اختیار موقوفعلیهم قرار گیرد. ایشان ضمن همراهی با فقها درباره این شرایط، قصد قربت داشتن و لزوم قبول را نفی میکند. ایشان تخریب مسجد یا موقوفهای را که در مسیر خیابان قرار داشته باشد و حل معضل عبور و مرور و حفظ جان افراد، مشروط به تخریب آن باشد، مجاز دانسته است. ( (ببینید: وقف))
موسیقی و غنا
فقیهان شیعه بحث از غنا و موسیقی و احکام آن را بیشتر در خلال مباحث مربوط به احکام تجارت و مکاسب محرمه بیان کردهاند؛ زیرا برخی از طریق آوازخوانی و غنا کسب درآمد میکنند. گاه نیز در بحث شهادت آمده است. ( (ببینید: غنا و موسیقی)) امامخمینی در منابع فتوایی خود احکام غنا را ذکر کرده و در کتاب المکاسب المحرمه با تفکیک میان بحث از ماهیت عرفی و اصطلاحی غنا و ملاکهای تحقق آن و بحث از موضوع حکم شرعی، بهتفصیل به تعریف غنا و تبیین موضوع حکم شرعی و احکام آن پرداخته است. ایشان پس از نقل حدود بیست تعریف لغوی و اصطلاحی و اشاره به تعریف مشهور در تبیین ماهیت غنا، آن را صوت رقیق و زیبای انسان دانسته است که به سبب تناسب آن، شانیت ایجاد طرب در افراد عادی و طبیعی را دارد؛ بنابراین صدای غیر رقیق، هرچند با تناسب مطربانه همراه باشد، غنا به شمار نمیآید. البته شانیت اطراب در تحقق غنا کافی است و لازم نیست صدا بالفعل مطرب باشد. ایشان در مقام فتوا نظر مشهور را ترجیح میدهد و در تحریر الوسیله، به دو قید ترجیع و طرب بسنده نمیکند و غنا را کشیدن صوت و نوعی ترجیع مطربانه میداند که مناسب مجلس لهو و محافل طرب و آلات لهو و ادوات موسیقی باشد. ( (ببینید: غنا)) از سوی دیگر، امامخمینی تصریح کرده است که همه فقیهان اشتراک نظر دارند که غنا از مقوله صوت یا کیفیت صوت است؛ بنابراین فرقی ندارد که کلام حق باشد یا باطل، شعر باشد یا قرآن، حکمت باشد یا مرثیه یا چیز دیگر؛ از اینرو نوع کلام هیچ دخالتی در صدق غنا ندارد. ایشان ضمن اثبات حرمت ذاتی، انتساب انکار حرمت ذاتی را به برخی فقها صحیح نمیداند و معتقد است آنان صرفاً غنا را بر دو قسم غنای حق و باطل یا به تعبیر دیگر حرام و حلال تقسیم کردهاند که در این صورت مراد از غنای حلال و حق، غنایی است که دربردارنده اشعاری در یاد بهشت و دوزخ و تشویق به یادآوری آخرت باشد؛ اما غنای حرام و باطل آن غنایی است که در مجالس اهل لهو اجرا میشود. در این صورت خود غنا حرام است، نهتنها مقارنات آن. ایشان با استناد به اطلاق روایات، این تقسیم را رد میکند و انصراف این روایات به غنای متعارف در زمان بنیامیه و بنیعباس را مردود میشمارد. ( (ببینید: غنا)) امامخمینی از پیشگامان نگاه نو به موسیقی و نظریهپردازی جدید در این زمینه است. در دیدگاه سنتی، موسیقی تقریباً به طور مطلق حرام دانسته میشد. ظاهر سخن ایشان در کتاب تحریر الوسیله که پیش از انقلاب نوشته شده، مطابق دیدگاه سایر فقیهان است و از ابزارهای موسیقی چون نی، بربط و مانند آن به عنوان آلات لهو یاد کرده، آنها را یکی از مصادیق ابزارهای حرام، یعنی ابزارهایی که صرفاً منافع حرام دارند، دانسته است. از اینرو ایشان خرید و فروش، اجاره و ساخت این قبیل ابزار را حرام و شکستن آن را واجب میشمرد. با این همه امامخمینی در زمانهای بعد، موسیقی مطرب را حرام و غیر مطرب را حلال شمرده است و مقصود از «مطرب» بودن مناسبت آن با مجلس لهو و لعب است و تشخیص این دو نوع موسیقی را بر عهده عرف دانسته، بر این باور است موسیقی مشکوک، یعنی موسیقیای که عرف نتواند تشخیص دهد مطرب است یا غیر مطرب، از نظر شرعی اشکال ندارد. ( (ببینید: غنا و موسیقی))
نقاشی و مجسمهسازی
از ظاهر کلام برخی از فقها بر میآید که تصویرگری به صورت مطلق حرام است؛ به گونهای که تصاویر موجودات فاقد روح را نیز دربر میگیرد ولی به تصریح جمعی دیگر، حرمت تصویرگری به جانداران اختصاص دارد؛ خواه به صورت مجسمه باشد یا به صورت نقاشی و حکاکی و مانند آن؛ با این همه، به بیشتر فقها نسبت دادهاند که نقاشی از جانداران را جایز دانستهاند. امامخمینی نیز با این نظریه موافق است. ایشان با در نظر گرفتن شرایط زمانی صدور نهی، نتیجه میگیرد پارهای از روایات که دربرگیرنده تهدیدهای شدید تصویرگری و کفرآمیز دانستن آن میباشند، مربوط به جریان بتپرستی هستند و شایستگی اثبات تحریم حتی در مورد مجسمهسازی را ندارند. روایات دیگری که به جریان بتپرستی مربوط نیستند نیز نمیتوانند حرمت نقاشی را ثابت کنند و تنها بر تحریم ساخت مجسمه دلالت میکنند. علت این حکم، آن است که بیشتر روایات مورد اشاره، دارای دو واژه تصویر و تمثیل هستند و این دو واژه بر اشیای دارای حجم صدق میکنند، نه بر نقاشی. ( (ببینید: نقاشی)) درباره مجسمهسازی روایاتی وجود دارد که با شدت از آن بازداشته است و بر همین اساس امامخمینی در کتاب المکاسب المحرمه و نیز استفتائات، به حرمت ساختن مجسمه جانداران نظر داده است. با این حال ایشان خاطرنشان کرده است که تناسبی میان عقوبتهای سنگینی که در این روایات درباره مجسمهسازی وارد شده است و صرف ساخت مجسمه وجود ندارد. ایشان این احتمال را قوی میداند که این عقوبتها مربوط به ساخت مجسمه برای پرستش و عبادت است که اسلام به شدت با آن مخالفت داشت و یکی از مهمترین جلوههای اولیه اسلام، مبارزه با بتپرستی در شبه جزیره عربستان، بهویژه در شهر مکه بود که موضوع آیات پرشمار قرآن کریم است. با همین نگاه است که امامخمینی در نامهای به محمدعلی انصاری، همچنان به مفتوحبودن باب اجتهاد در موضوعات هنری چون عکاسی، نقاشی، مجسمهسازی، موسیقی و مانند آنها، نظیر دیگر مسائل اجتماعی تاکید ورزیده است و آن را در شمار مسائل اجتهادی قابل بازنگری اجتهادی دیده است. ( (ببینید: مجسمه))
شطرنج و قمار
امامخمینی مسائل مربوط به شطرنج را در کتاب فقه استدلالی مکاسب محرمه، در بحث قمار و ابزار آن بهتفصیل مطرح کرده است. ایشان همانند مشهور فقیهان شیعه، با توجه به اطلاق روایات، بازی با شطرنج را حتی بدون شرطبندی حرام دانسته است؛ اگرچه بر خلاف نظر برخی از فقها در نگاهی کلی معتقد است عنوان «قمار»، از نظر عرف بر بازی با ابزار قمار به همراه شرطبندی گفته میشود و بر بازی بدون شرطبندی، صدق نمیکند. از ظاهر سخن امامخمینی در ذیل بحث از روایات برمیآید که حکم حرمت به خود شطرنج تعلق نگرفته است، بلکه حکم دایر مدار عنوان ابزار قماربودن است. بر همین اساس ایشان در سال ۱۳۶۷ خاطرنشان کرد چنانچه از نظر عرف احراز شود که شطرنج دیگر از ابزارهای قمار نیست، بلکه تنها وسیلهای برای ورزش ذهن است، بازی با آن بدون شرطبندی همانند سایر بازیها حلال است. از اینرو این فتوای امامخمینی که بازتاب گستردهای در محافل علمی و مذهبی داشت، با مبنای ایشان در کتاب مکاسب و مبنای سایر فقیهان پیش از ایشان که بازی بدون شرطبندی با شطرنج را حرام دانستهاند، منافات ندارد. ( (ببینید: شطرنج)) از سوی دیگر، امامخمینی قمار را از گناهان کبیره میداند و برای اثبات آن به ظاهر آیه مَیسر و ذیل آن استناد میکند که خداوند آن را گناهی بزرگ شمرده است. با توجه به معیارهای کلی درباره ماهیت قمار، میان فقها درباره چهار صورت سخن گفته شده است:
- بازی با ابزار قمار با برد و باخت مال؛
- بازی بدون برد و باخت مال؛
- بازی با غیر این ابزار با برد و باخت مال؛
- بازی با غیر این ابزار بدون برد و باخت.
فقها اموالی را که از راه قمار به دست میآید، حرام و آن را همانند مالی میدانند که از راه معاملات باطل به دست آید که باید عین آن یا مثل و قیمت آن در صورت تلف، به مالک بازگردد. امامخمینی اساساً تصرف در چنین مالی را به عنوان قمار، حرام بلکه از گناهان کبیره دانسته است. ( (ببینید: قمار))
تجسس
امامخمینی تجسس در امور شخصی دیگران را حرام شمرده و کشف سرّ مؤمن را جایز ندانسته است؛ از اینرو تجسس که لازمه آن کشف سرّ مومن است، حرام است. با این حال، در برخی موارد، تجسس دارای مصلحت و غرض صحیح است؛ مانند تجسس در امر ازدواج، عدالت شاهد، تربیت فرزندان و انتخاب محل زندگی و بیشتر این موارد داخل در عنوان خیرخواهی در حق کسی که مشورت میخواهد است. ( (ببینید: تجسس)) امامخمینی در فرمان هشتمادهای خود، ازجمله بر منع ورود بدون اجازه به محل کار شخصی و منازل افراد برای جلب یا به نام کشف جرم و ارتکاب گناه، منع شنود تلفنها و نصب دستگاه شنود برای کشف گناه و جرم، هرچند بزرگ باشد، و منع از تجسس درباره گناهان دیگران و دنبالکردن اسرار مردم و ـ فاشساختن اسرار آنان تاکید کرده و مواردی را نیز استثنا کرده است. ( (ببینید: فرمان هشتمادهای)) خبرگیری و تجسس در پیمانها و قراردادهای جنگی، تجاری، سیاسی و آمار و ارقام مربوط به تجهیزات و تاسیسات نظامی در راستای جلب رضایت دشمن که جاسوسی به شمار آمده حرام است و کیفر دارد. امامخمینی جاسوس را چه مسلمان باشد و چه کافر ذمی، مستحق مجازات میداند. ( (ببینید: جاسوسی)) از آن سو، نظارت بر دستگاههای دولتی از حیاتیترین ارکان یک نظام سالم و کارآمد است و ابزاری مهم برای مهار قدرت و شیوهای موفق در مدیریت سیاسی به شمار میآید ( (ببینید: نظارت)) و در منابع دینی بر اینگونه تجسس تاکید شده است. امامخمینی نیز نظارت را بسیار مهم و از راهکارهای اساسی برای کنترل قدرت میداند که همگان باید به این فریضه عمل کنند و بیتوجهی به آن موجب تباهی و فساد است. ( (ببینید: تجسس))
زن و خانواده
یکی از محورهای مهم در ابواب مختلف فقه موضوع زن و خانواده است که مسائل پرشماری را درباره خانواده در معنای عام آن و نیز جایگاه و حقوق زن در خانواده و جامعه به صورت خاص دربرمیگیرد. این در کنار و به دنبال نگاه کلی معرفتی و انسانشناسانه اسلام درباره جایگاه زن و جایگاه انسانی آن است که امامخمینی نیز بر آن تاکید داشته است. در قلمرو فقه مسائل کلی و موردی متعددی است که موضوع اختلاف نظر میان فقها واندیشمندان بوده است و برخی از آنها در دوره معاصر در شمار چالشهای فقهی و حقوقی و از مسائل بحثانگیز اجتماعی قرار گرفته است و بخشی از مدخلهای دانشنامه امامخمینی به آنها اختصاص یافته است:
جایگاه انسانی و اجتماعی زن
امامخمینی بر شخصیت انسانی زن همانند مرد تاکید دارد و معتقد است آنچه موجب تفاوت در برخی حقوق زن و مرد شده، مربوط به اقتضائات طبیعی مرد و زن است. ایشان خاطرنشان کرده است که اسلام نه تنها با آزادی زن موافق است، بلکه خود پایهگذار آزادی زن در همه ابعاد وجودی اوست و زنان چون مردان در ساختن جامعه اسلامی شرکت دارند. ایشان در ارزشگذاری شخصیت انسانی و اجتماعی زنان، افزون بر شرایط اجتماعی و مقتضیات جامعه، معیارهایی را بر اساس آموزههای اسلام در نظر میگیرد و بر این باور است شخصیتِ یک انسان را فضایل و ارزشهایی شکل میدهد که اکتسابی و بر اساس اراده خود فرد است و زن و مرد از حیث انسانی با هم برابرند و کسانی که به بهانههای مختلف از حضور زنان در اجتماع جلوگیری و کارشکنی میکنند، مرتکب گناه کبیره میشوند. ایشان ضمن ایجاد خودباوری و اعتماد به نفس در زنان، آنان را همانند قرآن انسانساز معرفی میکند و معتقد است اگر زنانِ انسانساز از ملتی گرفته شوند، آن ملت رو به فروپاشی خواهند رفت. به اعتقاد ایشان زن مبدا همه سعادتهاست و پرورشدهنده و مربی بزرگزنان و بزرگمردان است و به تعبیر ایشان از دامن زن است که مرد به معراج میرود. ( (ببینید: زن)) در برخی از احکام و حقوق اسلامی، مانند مدیریت خانه، نفقه، مهر، ارث، طلاق و دیه فرقهایی میان زن و مرد وجود دارد اما این اختلافها چنانکه امامخمینی خاطرنشان کرده است، به معنای تبعیض میان زن و مرد نیست، بلکه به لحاظ طبیعت زن و مرد است. ( (ببینید: حقوق زن))
حقوق زن
فقها ازجمله امامخمینی درباره اصل دینداری خاطرنشان کردهاند اصول عقاید انسان، زن یا مرد، باید از روی آگاهی و دلیل به دست آید و در حوزه احکام شرعی نیز زن استقلال رای دارد و احکام شرعی خود را از فقیهی که زن وی را جامع شرایط بداند، دریافت میکند. در وظیفه فراگیری دانش نیز آنان یکسانند و زنان همانند مردان میتوانند درس بخوانند و به دانشگاه بروند و در رشتههای گوناگون تحصیل کنند؛ چنانکه میتوانند در علوم حوزوی به جایگاه اجتهاد در احکام دینی دست یابند. ایشان در آموزش مسائلی که یادگرفتن آن بر زن واجب و جز به خروج از خانه حاصل نمیشود، اذن شوهر را لازم نمیداند. ( (ببینید: حقوق زن)) امامخمینی در حالیکه شریفترین کار زنان را تربیت فرزندان شایسته میداند و تربیت فرزند صالح را بهترین خدمت به اجتماع میشمرد، ( (ببینید: مادر و تربیت)) تاکید میکند اسلام زنان را در تعیین سرنوشت خود شریک میکند و زنان نه تنها حق دارند در کارهای اجتماعی وارد شوند، بلکه این کار برای آنان تکلیف است. ایشان با اشاره به سیره علمای گذشته و مشارکت زنان در نهضت تنباکو به رهبری میرزامحمدحسن شیرازی و نهضت مشروطه، ( (ببینید: نهضت تحریم تنباکو و نهضت مشروطه)) لازم میداند که زنان نیز در مقدرات اساسی کشور دخالت کنند و با حفظ عفت و پایبندی به احکام اسلام در مسائل اجتماعی و سیاسی وارد شوند. ( (ببینید: حقوق زن))
خانواده
در نظام تربیتی مورد نظر امامخمینی نهاد خانواده جایگاه ویژهای دارد و مبدا بروز عواطف انسانی و رکن اصلی جامعه است و زن عنصر اصلی تشکیل خانواده به شمار میرود. ( (ببینید: خانواده)) ایشان به زن در جایگاه مادر توجه کرده و معتقد است زن باید در محیط خانه، مایه آرامش و آسایش فرزندانش باشد و در دامن پرمهر خود فرزندان سالم از لحاظ جسمی و روحی تربیت کند و صلاح و فساد یک جامعه از صلاح و فساد زنان سرچشمه میگیرد. ( (ببینید: مادر)) از نگاه امامخمینی تربیت و پرورش انسانها بزرگترین مسئله و هدف بعثت انبیا(ع) به شمار میرود و در این زمینه بیشترین نقش از آنِ خانواده است؛ زیرا خانواده مبدا اصلی تربیت انسانها و زیربنای مسئولیتها و ساختن فرزندان سالم است. ( (ببینید: خانواده)) امامخمینی وظیفه والدین، بهویژه مادر را در تربیت فرزندان بسیار سنگین میداند و بر سالمسازی محیط خانواده، تاکید دارد. ( (ببینید: تعلیم و تربیت)) ایشان تاکید دارد که پدر و مادر همواره نقش معلم را بر عهده دارند و خانواده باید محل تربیت علمی، دینی و تهذیب اخلاقی فرزندان باشد. ایشان از پدران و مادران میخواست مراقب فرزندان نوجوان و جوان خود باشند تا فریب افراد منافق و منحرف را نخورند. ( (ببینید: جوان)) ایشان با در نظر گرفتن وظایف فرزندان در قبال والدین بهویژه مادران، بر احترام به مادر و اطاعت و جلب رضایت او و خدمت به مادر تاکید میکرد و رضای خدا و سعادت دنیا و آخرت را در خدمت به مادر میدانست. ( (ببینید: مادر))
ازدواج
امامخمینی همانند سایر فقها به احکام و فروع ازدواج، مانند صیغه ازدواج، شرایط عقد، ولایت پدر و جد پدری در ازدواج دختر، اسباب محرمیت، مهریه، ازدواج موقت، ازدواج با غیر مسلمانان، عیبهایی که موجب حق فسخ عقد میشوند، نفقه، احکام اولاد، احکام رضاع و شرایط ضمن عقد پرداخته است. ایشان درباره لزوم صیغه در عقد ازدواج، گرچه اشکالهایی را که برخی فقها بر نکاح معاطاتی گرفتهاند، نادرست دانسته است و تاکید دارد که مفهوم نکاح با ازدواج معاطاتی نیز محقق میشود و آثار زوجیت میتواند بر آن مترتب گردد، اما با توجه به اتفاق نظر فقها مبنی بر ضرورت خواندن صیغه، در مقام فتوا نکاح معاطاتی را نادرست و خواندن عقد لفظی را لازم میشمارد. ایشان در هر یک از ازدواجهای دایم و موقت، اجازه ولی دختر دوشیزه را شرط دانسته است. ( (ببینید: ازدواج)) امامخمینی همسو با اجماع فقها ازدواج دایم و موقت زن مسلمان با مرد کافر را خواه اهل کتاب باشد یا غیر آن و خواه مرتد فطری باشد یا ملی، جایز نمیداند. ایشان همچنین با اشاره به آرا و نظریات مختلف فقها در ازدواج مرد مسلمان با زنان اهل کتاب، مشهورترین این آرا را ممنوعیت ازدواج دایم و جواز ازدواج موقت ذکر میکند و در نهایت، از نظر ایشان، احتیاط واجب در ترک ازدواج دایم و جواز ازدواج موقت با زنان اهل کتاب است. ( (ببینید: ازدواج)) از سوی دیگر، از نظر امامخمینی زن در انتخاب همسر آزاد است و نمیتوان وی را بدون اجازه، شوهر داد و در صورت اکراه او در ازدواج و بدون رضایت بعدی، عقد باطل است؛ چنانکه بانوی غیر دوشیزه برای ازدواج نیازمند اجازه پدر و جد نیست. ( (ببینید: حقوق زن و ازدواج))
طلاق
فقیهان شیعه و سنی طلاق را از ایقاعات و در دست شوهر دانستهاند؛ ولی نظر مشهور فقها ازجمله امامخمینی این است که میتوان با وکالت حق طلاق را به زن داد و این وکالت را میتوان به صورت شرط ضمن عقد، حقی الزامی و ثابت برای زن قرار داد. امامخمینی راهکار طلاق قضایی را نیز مطرح کرده است. طبق این راهکار، اگر زن وکالت در طلاق نداشته باشد، در مواقع عسر و حرج و مانند آن، حاکم میتواند زن را طلاق دهد. البته پدیدآمدن زمینه طلاق قضایی مصادیق مختلف دیگری نیز دارد؛ مانند پرداختنکردن نفقه واجب زن از سوی شوهر. ( (ببینید: طلاق))
حضانت
حضانت در مسائل خانواده عبارت است از ولایت بر کودک جهت نگهداری و تربیت او؛ از اینرو حضانت کودک نوعی سرپرستی، نگهداری و شیردادن به آن است. در وضع طبیعی و عدم اختلاف میان پدر و مادر، آنان هر دو با هم عهدهدار حضانت فرزندان خویشاند؛ هرچند در واقع تا پایان دوران شیرخوارگی در پسرها و تا پایان هفتسالگی در دخترها اولویت با حضانت مادر است. در صورت اختلاف پدر و مادر در حضانت یا در فرض جدایی آنان از هم، به نظر امامخمینی حضانت پسران تا دو سال و دختران تا هفت سال بر عهده مادر است. ( (ببینید: حضانت)) افزون بر مسائل یادشده، درباره هر یک از مسائل ارث، شهادت، قضاوت و دیه نیز دیدگاههای امامخمینی که نوعا با نظر مشهور فقها یکسان است قابل بررسی است. ( (ببینید: حقوق زن))
سقط جنین
فقها بدون هیچ اختلافی، سقط جنین را در حال اختیار حرام میدانند. امامخمینی نیز بر حرمت سقط جنین تصریح کرده است؛ با این حال برخی فقهای معاصر سقط جنین پیش از دمیدهشدن روح را در صورتی که حفظ جان مادر، وابسته به آن باشد، جایز دانستهاند؛ حتی برخی صرف خوف از خطر جانی را نیز مجوز سقط جنین دانستهاند؛ زیرا معتقدند عقلا خوف را هم مانند یقین، راه رسیدن به واقع میدانند. امامخمینی نیز در این فرض سقط جنین را برای زنی که ادامه حاملگی برای او خطر جانی دارد، جایز دانسته است. ایشان ادامه بارداری را هرچند خطر جانی به همراه نداشته باشد، در صورت بهمخاطرهافتادن سلامتی مادر (مانند بیماری شدید یا نقص عضو مادر) درست ندانسته، اما سقط جنین را پیش از دمیدهشدن روح، جایز دانسته است؛ ولی در صورت ناقصالخلقهبودن جنین، سقط آن را جایز ندانسته است. ایشان سقط جنین را پس از دمیدهشدن روح، حتی در شرایط اضطراری و عروض عناوین ثانوی، جایز نمیداند. ( (ببینید: سقط جنین))
حجاب و نگاه
امامخمینی همانند دیگر فقیهان حجاب را برای زنان مسلمان واجب و لمس و نگاه به بدن نامحرم را برای آنان حرام میداند. امامخمینی و دیگر فقها پوشش تمام بدن زن بهجز گردی صورت و کف دستها را تا مچ واجب دانستهاند. برخی فقیهان پوشاندن همین مقدار از صورت و دستها را نیز واجب دانستهاند. درباره نگاه به چهره و دست زنان نامحرم، امامخمینی نخست بر این نظر بود که این نگاه چه با قصد لذت و چه بدون آن، حرام است؛ اما در ادامه نظر ایشان تغییر کرد و نگاه بدون قصد لذت را جایز شمرد. ( (ببینید: حجاب و نگاه)) پس از پیروزی انقلاب و حضور زنان مسلمان در عرصههای مختلف اجتماع، پرسشهای فقهی فراوانی از امامخمینی شده است که بیشتر آنها درباره جایگاه حکم حجاب در فقه اسلامی، مقدار، محدوده و چگونگی نوع پوشش در برابر نامحرم در عرصههای اجتماعی است. ( (ببینید: حجاب و نگاه))
استخاره
استخاره که ازجمله در موضوع ازدواج و گاه در طلاق امری شایع است، در روایات دو گونه آمده است؛ یکی دعا و درخواست خیر از خداوند، که در روایات، عمدتاً بر این نوع تاکید شده است. دیگر استفاده از اموری مانند قرآن و تسبیح است که در عمل، بیشتر رواج دارد و در منابع فقهی اولیه از این نوع استخاره نیز سخن به میان آمده است. امامخمینی نیز درباره اهمیت، مشروعیت، شرایط و آداب و شیوههای استخاره به هر دو معنا اظهار نظر کرده است. ( (ببینید: استخاره)) امامخمینی استخاره به معنای دوم را نیز مشروع میداند و به استناد قرآن، آن را از راههای برونرفت از اضطرار و مشمول آیه «اَمَّنْ یجیبُ الْمُضْطَرَّ اِذا دَعاهُ» خوانده است. ایشان به دلیل عقل نیز تمسک کرده است و در پاسخ شبهه بیاثربودن استخاره در زندگی مسلمانان، با دلیل عقلی پاسخ گفته است که برونرفت از تحیر با وسیلهای، از امور موافق طبع انسان است؛ ولی ابزار برونرفت از سرگردانی میان مسلمانان و غیر آنان، متفاوت است. در سیره عملی ایشان نیز استخاره برای دیگران به معنای دوم دیده شده است. ( (ببینید: استخاره))
احکام قضایی و کیفری
بخش مهمی از احکام فقهی مربوط به احکام قضایی و کیفری است که در آیات و روایات آمده است و فقهای اسلامی از گذشته تا کنون بر اساس آن به استنباط پرداختهاند. امامخمینی نیز در منابع فتوایی خود بهویژه تحریر الوسیله دیدگاههای خود را در مسائل خرد و کلان این بخش که ابواب چندی را در بر میگیرد مطرح کرده است و پس از شکلگیری نظام جمهوری اسلامی در ایران و لزوم قانونگذاری در این حوزه بر اساس فقه اسلامی و پرسشهای تازهای که پدید آمده است، نیاز به شناخت دیدگاهها و فتاوای ایشان دوچندان شد و در این میان بخشی از مسائل به دلیل اهمیت خود بیشتر مورد توجه بوده است:
قضاوت
امامخمینی صفات قاضی را بلوغ، عقل، ایمان، عدالت، اجتهاد مطلق، مردبودن و حلالزادگی دانسته و بنابر احتیاط واجب، اعلمیت در محل سکونت خود و غلبهنکردن نسیان را نیز به شرایط افزوده است. به نظر ایشان منصب قضاوت از آن پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) است و از سوی آنان به مجتهد جامع شرایط سپرده شده است. امامخمینی پس از پیروزی انقلاب اسلامی و نیاز دستگاه قضایی به قاضی، قاضی غیر فقیه را نیز در فرض احراز شرایط علمی مجاز به قضاوت دانست. این افراد که با اذن ولی امر، به قضاوت میپرداختند، «قاضی ماذون» نام گرفتند ( (ببینید: قضاوت))؛ چنانکه وکالت از سوی حاکم را در تعزیرات حکومتی مجاز دانسته است. ( (ببینید: تعزیرات)) امامخمینی از آغاز پیروزی، بر اسلامیبودن دادگستری در ایران تاکید فراوان داشت و برای رسیدن به این هدف، پیوسته و گاهی با لحن عتابآلود، روحانیان و مجتهدان را به ورود به دستگاه قضایی و تصدی امر قضاوت فرا میخواند. به نظر ایشان، سرعت در دادرسی عادلانه و استقلال قوه قضاییه و شخص قاضی از مهمترین فواید نظام قضایی اسلام است. ایشان تاکید داشت که قاضی نباید تحت تاثیر کسی باشد و خطاب به قاضیان میگفت حتی اگر توصیهای از جانب ایشان، یا دفتر ایشان یا کسانی که به ایشان مربوط هستند آمد، آن را به دیوار بزنند. ( (ببینید: قضات))
مجازات
امامخمینی احکام مجازات را به صورت مفصل در تحریر الوسیله، ضمن سه فصل حدود، قصاص و دیات بیان کرده و در دیگر آثار خود درباره ضرورت اجرای حدود در عصر غیبت و فلسفه مجازات سخن گفته است. ایشان پس از انقلاب با تاکید بر اجرای عادلانه مجازات و رعایت موازین شرعی، برای برخی از مباحث مورد نیاز و جدید، راه حل ارائه داده و به پرسشهای مطرحشده، پاسخ داده است. از مجموع سخنان امامخمینی این امور به عنوان فلسفه مجازات به دست میآید: حفظ نظام اجتماعی، اجرای عدالت، بازدارندگی، اصلاح و تربیت، تشفی خاطر، کفاره گناه و کاهش عذاب اخروی. امامخمینی تمام حدود و تعزیرات و قصاص و مانند آن را رحمت و رافت برای جامعه میداند و معتقد است مجازاتِ مجرم، ازجمله قصاص جلوی رواج فساد در جامعه را میگیرد و به مصلحت جامعه است. ( (ببینید: مجازات)) از سوی دیگر، در شریعت اسلامی، آن گونه که امامخمینی خاطرنشان کرده است، درباره چگونگی اجرای مجازات، اصولی وجود دارد: ضرورت اجرای حکم در فرض اثبات، عدم تجاوز از مجازات شرعی و قانونی و حفظ شخصیت مجرم. امامخمینی در عین تاکید بر مجازات مجرم و پرهیز از شفاعت و مصلحتاندیشی در اجرای حدود، تاکید بر پرهیز از تجاوز از معیارهای اسلامی و حدود و تعزیرات تعیینشده دارد و عدول از آن را جرمی میشمارد که موجب کیفر است و شخص مجرم حق دارد در برابر این تعدی، درخواست قصاص کند. ( (ببینید: مجازات))
حدود و تعزیرات
فقها در شش مورد از جرایمِ موجب حد، اتفاق نظر دارند. امامخمینی نیز موجبات حد را در شش چیز یعنی زنا، لواط، قذف، شُرب خمر، سرقت و محاربه دستهبندی کرده است. ایشان افزون بر این موارد حد قتل را برای مرتد فطری و ساحر مسلمان و سبّکننده به پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) و مدعی دروغین پیامبری و نیز تازیانه و تبعید را برای سُحق و قیادت ذکر کرده است. ( (ببینید: حدود)) اجرای حدود در زمان حضور بر عهده امام(ع) و نائبان خاص اوست و بر لزوم اجرای آن تاکید شده است؛ اما در دوره غیبت بعضی از فقها اجرای حدود را جایز نمیدانند؛ ولی برخی جواز اجرای حد در عصر غیبت را نظر مشهور دانسته و در آن ادعای عدم خلاف کردهاند. امامخمینی این نظر را پذیرفته و بر اجرای حدود تاکید کرده است و البته ـ آن را منوط به دقت، اتقان و تحقق شرایط و مقدمات فراوانی دانسته است. ( (ببینید: حدود)) از سوی دیگر، تعزیر دارای تقسیماتی است؛ ازجمله تقسیم به تعزیر شرعی و تعزیر حکومتی. تعزیرات شرعی مجازاتهایی هستند که برای متخلفان از احکام شرعی مانند ترک واجبات و ارتکاب محرمات به اجرا درمیآیند. امامخمینی معتقد است هر کس یکی از محرمات غیر حدی را با علم به حرامبودن آن و شرایطی دیگر مرتکب شود تعزیر میشود. تعزیرات حکومتی مجازاتهایی است که حکومت و نظام اسلامی آنها را به هدف حفظ نظم و مراعات مصلحت اجتماع، در برابر تخلف از مقررات وضع میکند و امامخمینی آنها را مجازاتهای بازدارنده نامیده است. ایشان قوانین مصوب مجلس شورای اسلامی، مانند قانون قاچاق، گمرکات، تخلفات رانندگی، قوانین شهرداری و غیره را خارج از تعزیرات شرعی دانسته و یادآور شده است به دستور حاکم یا وکیل او میتوان متخلفان را به مجازاتهای بازدارنده مجازات کرد. ( (ببینید: تعزیرات و حکم حکومتی)) از سوی دیگر، موضوع لایحه تعزیرات بحث دامنهداری را میان مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان پدید آورد که در چند مورد نیز از امامخمینی درخواست راهنمایی شد و ایشان وارد موضوع شد. ( (ببینید: تعزیرات))
قصاص
امامخمینی عمده دیدگاههای فقهی خود درباره قصاص را که مانند نظر مشهور میان فقهاست، مانند یکسان نبودن قصاص زن و مرد و مسلمان و کافر، در کتاب تحریر الوسیله بیان کرده است. حکم قصاص در اسلام را از ضروریات دین و مخالفت با آن را محکوم به حکم ارتداد دانسته است. ایشان آیه ۱۷۹ سوره بقره را که قصاص را موجب حیات انسان معرفی کرده، ناظر به جنبه بازدارندگی قصاص دانسته است. ( (ببینید: قصاص)) در پی پیروزی انقلاب اسلامی و تاکیدهای فراوان امامخمینی بر اسلامیکردن قوانین قضایی، در خرداد ۱۳۶۰ قوه قضاییه لایحهای دربردارنده قوانین جزایی ازجمله قصاص تهیه کرد؛ اما برخی جریانهای ملیگرا، ازجمله جبهه ملی در مخالفت با آن، مردم را به راهپیمایی دعوت کردند. امامخمینی در ۲۵ خرداد ۱۳۶۰ این حرکت را محکوم ساخت و طی سخنانی تاکید کرد که در قرآن به حکم قصاص تصریح شده و لایحه قصاص، همین مسائل قرآن است. ایشان دعوت مردم به راهپیمایی و مخالفت با لایحه قصاص را دعوت به قیام در برابر قرآن و احکام ضروری اسلام دانست و جبهه ملی را به ارتداد محکوم کرد مگر آنکه اعلام کنند این گفته آنان نبوده است. ( (ببینید: قصاص))
ارتداد و سب
امامخمینی بحث ارتداد را در آثار خود مانند التعلیقة علی العروة الوثقی، تحریر الوسیله، کتاب الطهاره و توضیح المسائل بیان کرده است. مرتد بر دو گونه است:
- مرتد ملی: کسی که نخست کافر بوده، سپس مسلمان شده و بار دیگر کافر شده است؛
- مرتد فطری: کسی که هنگام انعقاد نطفه او حداقل یکی از والدین او مسلمان باشند و پس از بلوغ اظهار اسلام کند و سپس کافر شود. امامخمینی و گروه زیادی از فقها بر این باورند که اسلام تبعی بهتنهایی در محکومیت به ارتداد فطری کافی نیست، بلکه اگر چنین فردی پس از بلوغ اسلام را تصدیق کرده و احکامش را قبول کند و پس از آن از اسلام خارج شود، مرتد فطری است. ( (ببینید: ارتداد))
فقها بر این نکته اتفاق نظر دارند که انکار خدا یا وحدانیّت یا نبوت یا حکمی از احکام ضروری دین که مستلزم انکار خدا، توحید یا نبوت باشد، از سوی یک مسلمان، موجب ارتداد است. امامخمینی مقصود از «امر ضروری دین» را امری شمرده است که جزء دین بودن آن، پیش همه مسلمانان امر واضحی باشد؛ مانند بدیهیات عقلیه. برخی از فقها ازجمله امامخمینی براین باورند که انکار ضروری در صورتی موجب حکم به ارتداد میشود که مستلزم انکار خداوند، توحید یا نبوت نبی(ص) باشد. از نظر برخی فقها دشنامدادن و توهین به خداوند یا پیامبر(ص) یا یکی از ائمه(ع) یا حضرت فاطمه(س) از اسباب ارتداد است. امامخمینی این نظریه را میپذیرد و سابالنبی(ص) را کافر و نجس میداند. ایشان، سلمان رشدی را به سبب نگارش کتاب آیات شیطانی و اهانت به پیامبر اسلام(ص) در آن، مرتد و به همراه ناشر و دستاندرکاران کتاب که مطلع از محتوای آن بودند، محکوم به اعدام دانست و این حکم بازتاب گستردهای در رسانههای جهانی داشت. ( (ببینید: سلمان رشدی)) همچنین ایشان کسی را که در یک گزارش رادیویی به حضرت فاطمه(س) جسارت کرده بود، با این قید که ثابت شود قصد توهین داشته، محکوم به اعدام دانست. ( (ببینید: ارتداد))
تکفیر
یکی از مسائل که با توجه به برخی آثار فقهی آن در خصوص اثبات ارتداد، میتواند در شمار مسائل کیفری قرار گیرد، موضوع تکفیر است. کافر در یک تقسیمبندی به کتابی و غیر کتابی تقسیم میشود. اهل کتاب کسانیاند که کتاب آسمانی دارند مانند یهودیان و مسیحیان یا احتمال داشتن کتاب برای آنان داده شود مانند مجوس ( (ببینید: اهل کتاب (۲))) و در مقابل آنها کافر غیر کتابی قرار میگیرد. کافران بهویژه اهل کتاب در بابها و مسائل مختلف فقهی، موضوع احکام شرعیاند و فقها ازجمله امامخمینی درباره طهارت و نجاست، عبادت و معبد، مالکیت، ذبایح، ازدواج، ارث، دادخواهی، ورود آنان به مسجد سخن گفتهاند. ( (ببینید: اهل کتاب (۱) و کافر)) تکفیر در فقه و فرهنگِ رایج میان مسلمانان نیز برخاسته از اصل معنای لغوی یعنی نسبتدادن کفر به دیگران یا پوشاندن و انکار ایمان دیگری بهکار رفته است. فقها و متکلمان شیعه جواز تکفیر را منحصر به موارد ویژه یعنی انکار خدا، توحید، رسالت و بنابر برخی گفتهها، انکار ضروری دین با شرایطی شمردهاند و قرآن و سنت، مسلمانان را از تکفیر یکدیگر منع کردهاند. امامخمینی نیز یادآورشده اگر کسی ادعای مسلمانی کند، باید ادعای او را پذیرفت. ( (ببینید: تکفیر)) امامخمینی تکفیر را از مصادیق گناهان کبیره شمرده و تاکید کرده است اسلام و حوزه نزد روحانیان امانت است و تکفیر روحانیان نسبت به یکدیگر، موجب تضعیف اسلام و روحانیت و نابودی این امانت بزرگ خواهد بود و در صورت رودرروشدن نیروهای مؤمن و مسلمان، امت اسلامی از روحانیت پشتیبانی نخواهد کرد و حوزه نابود خواهد شد. در نگاه ایشان تکفیر مؤمن گرچه موجب بالارفتن حسنات او خواهد بود، اما تکفیرکننده به خسران دچار میشود و چه بسا توفیق از او سلب میشود؛ همچنین از نگاه ایشان محرومماندن جامعه و قلوب بندگان خدا از علم به مبدا و معاد و دچار تفرقه و تشتتشدنِ مسلمانان و نیز هدررفتن نیرو و دورافتادن از هدف، از دیگر پیامدهای منفی تکفیر است. امامخمینی تفکر ناصبیگری را از ریشههای تکفیر شیعیان شمرده است و متهمکردن مسلمانان ایرانی به شرک و کفر از ناحیه وهابیان آل سعود و کشتن آنان را ناشی از تفکر «سفیانی» و با هدف حفظ سیاستهای استکبار در منطقه دانسته است. ایشان برای برطرفشدن فضای تکفیر و تهدید، گفتگوی عقلانی و منطقی را لازم میداند و به حاجیان ایرانی یادآور شده است با دیگر مسلمانان برادرانه و با «موعظه حسنه» برخورد کنند و حتی اگر مخالفان برخلاف دستور قرآن با آنان رفتار کردند، با آنان مدارا کنند؛ همچنین به روحانیان توصیه کرده است در حق دیگر اصناف فرهنگی انصاف داشته باشند که افزون بر روحانیان، دانشگاهیان نیز با رژیم پهلوی مبارزه کردهاند و خسارت دیدهاند و فضلا در اختلافهای فکری به جای طرد و تکفیر، کتابهای مورد اختلاف را مطالعه و منصفانه آن را نقد و اشتباهات آن را تصحیح کنند. ( (ببینید: تکفیر)) از سوی دیگر، پس از انقلاب اسلامی گروههای افراطی و عمدتاً وابسته به جناح وهابیت، امامخمینی و مسلمانان ایران را تکفیر کردند. بخشی از اینان کسانی بودند که با اساس انقلاب و اصول برنامههای اساسی امامخمینی در حمایت از مستضعفان جهان و فلسطین مخالف بودند. امامخمینی این دسته از افراد را علمای درباری خواند که ایشان را به واسطه مخالفت با اسرائیل و امریکا تکفیر کردهاند؛ چنانکه برخی از اقدامات امامخمینی مانند واگذاری زمین از سوی هیئتهای هفتنفره به افراد بیزمین و مصادره بخشی از اموال درباریان و غارتگرانِ بیتالمال به سود مستضعفان، ( (ببینید: مصادره اموال)) موجب شد برخی از دولتهای عربی و جریانهای داخلی، ایشان را تکفیر کنند. امامخمینی کمونیستخواندن برنامههای هیئتهای هفتنفره واگذاری زمین را رد کرد و انقلاب اسلامی را گرفتار دو جریان دانست: جریانی که طرفداران مستضعفان و محرومان را کمونیست و مبارزه با غاصبان و کاخنشینان را کمونیسم خوانده و جریانی که وقتی با اقدام خودسرانه تقسیم زمین مبارزه میشود، آن را متهم به سرمایهداری میکنند و حال آنکه اسلام نه با سرمایهداری موافق است نه با کمونیسم. ( (ببینید: هیئتهای هفتنفره ، سرمایهداری ، مارکسیسم ، و تکفیر))
افساد فی الارض
از نظر اصطلاحی تمام فقها «افساد فی الارض» را به جرایم امنیتی اجتماعی مربوط دانستهاند، اما به سبب اختلاف برداشت از ادله آن، درباره محدوده آن که آیا معادل محارب است یا اعم از آن، اختلاف نظر دارند. گروهی از فقها افساد در آیه ۳۳ سوره مائده را تاکیدی برای حکم محاربه در اقدام مسلحانه بر ضد امنیت ملی دانستهاند و گروهی دیگر آن را عنوانی عام دانستهاند که شامل هر نوع اقدام ضد امنیتی علیه افراد جامعه یا حکومت میشود. حتی برخی آن را به اقدامات غیر مسلحانه و ایجاد مفاسد گسترده اجتماعی مانند تهیه و توزیع مواد مخدر و ایجاد شبکههای فساد اخلاقی توسعه دادهاند. از برخی فتاوای امامخمینی بر میآید که ایشان با دیدگاه اخیر موافق است؛ هرچند سخنان ایشان در تحریر الوسیله در ظاهر، بیانگر همراهی با دیدگاه نخست است. ( (ببینید: مفسد فی الارض)) از سوی دیگر، از بیانات امامخمینی پس از پیروزی انقلاب بر میآید که ایشان موضوع افساد را فراتر از اقدام مسلحانه مستقیم بر ضد مردم و دارای محدودهای گستردهتر از محاربه دانسته است. ( (ببینید: مفسد فی الارض))
جاسوسی
امامخمینی همچنانکه حکومت را از تفتیش و تجسس در امور شخصی مردم منع میکرد، ( (ببینید: فرمان هشتمادهای)) معتقد بود عقل و اسلام اجازه نمیدهند حکومت اسلامی در برابر گروهی که با عناوین مختلف در کشور جاسوسی و توطئه میکنند، ساکت بنشیند و اقدامات پیشگیرانهای انجام ندهد. به نظر ایشان حکومت وظیفه دارد با قاطعیت، ولی با احتیاط کامل با مراکز جاسوسی و فسادانگیزی علیه نظام برخورد کند و ماموران نیز باید مراقب باشند بر اساس اسلام و بدون مسامحه و سهلانگاری و بدون تجاوز به حقوق دیگران عمل کنند. از سوی دیگر، ایشان جاسوسی و کسب اطلاعات و اخبار برای حفظ نظام اسلامی و حفظ خون بیگناهان را امری واجب و ضروری دانسته است. ( (ببینید: جاسوسی))
مسائل مستحدثه
مسائل مستحدثه در فقه به مسائلی گفته میشود که در زمان شارع، شناختهشده یا موجود نبودهاند؛ همچنین در پرسشهای جدید از یک موضوع قدیمی نیز به کار میرود. ( (ببینید: مسائل مستحدثه)) امامخمینی اهتمام ویژهای به مسائل مستحدثه داشته است؛ چنانکه در سال ۱۳۴۳ تدریس برخی از مسائل مورد نیاز و مستحدثه آن روز را در خانه خود برای طلاب آغاز کرد و مسائلی ازجمله، بیمه، بانک، اسکناس، بلیت بختآزمایی، تلقیح مصنوعی و حقوق معنوی را بحث کرد. ایشان برخی از مسائل مستحدثه بانکی همانند ودیعهگذاری نزد بانکهای داخلی و خارجی، انواع عملیات بانکی، ( (ببینید: بانک)) حواله، صدور چک و سفته، پیوند اعضاء ( (ببینید: پیوند اعضا)) و تغییر جنسیت ( (ببینید: تغییر جنسیت)) را مطرح کرده است. از سوی دیگر، با تشکیل نظام جمهوری اسلامی در ایران برخی از مسائل جدید در عرصه مسائل اجتماعی، سیاسی و حکومتداری مانند مالیات، قاچاق، گمرکات، تخلفات رانندگی، قوانین شهرداری، فروش اجناس کوپنی، معاملات ارزی پدید آمد که امامخمینی به آنها پاسخ گفته است. امامخمینی خاطرنشان کرده است که جهان همواره در حال پیشرفت است و بشر هر روز در عرصههای گوناگون فردی و اجتماعی، عبادی و سیاسی چون نماز در سیر هوایی و فضایی و حرکت هواپیما در جهت حرکت زمین تا موضوع هنر و سینما و تئاتر و مجسمهسازی و نقاشی، محیط زیست، جلوگیری از فرزندآوری و یا تعیین فاصله فرزندآوری، ( (ببینید: تنظیم خانواده)) در صورت ضرورت حل معضلات طبی چون پیوند اعضای بدن، تغییر موضوعات حلال و حرام و سخت یا آسانگرفتن در احکام به حسب زمان و مکان، تطبیق مسائل حقوقی و حقوق بینالمللی با احکام اسلام، حدود آزادی فردی و اجتماعی، مسائل حکومت و کشورداری، ترسیم و تعیین حاکمیت ولایت فقیه در اداره کشور گوشهای از هزاران موضوع مورد ابتلای عموم است که فقها درباره آن بحث کردهاند و دیدگاهها درباره آنها متفاوت است و فقها باید درباره مسائلی که در گذشته مطرح نبودهاند، فکری کنند. ( (ببینید: مسائل مستحدثه)) امامخمینی افزون بر مسائل مستحدثهای که درباره آنها به صورت استدلالی بحث کرده، درباره برخی احکام عبادی، معاملات و غیر آن فتوا نیز داده است و ازجمله میتوان به این موارد اشاره کرد: جواز عقد بیمه با شرایط ویژه، ( (ببینید: بیمه)) جواز معامله با سفته و دیگر اوراق بهادار و جواز استفاده از سرقفلی با شرایطی که به ربا نزدیک نشوند، ( (ببینید: ربا)) شرعینبودن حقالتالیف و حقوق معنوی با تاکید بر لزوم رعایت مقررات دولت اسلامی در این باره، ( (ببینید: حقوق معنوی)) حرمت خرید و فروش بلیت بختآزمایی و مالکنشدن برنده مال، ( (ببینید: قمار)) جایزنبودن خرید و فروش مواد مخدر بهویژه هروئین و باطلبودن معاملات مربوط به آن، جواز خرید و فروش خون در صورت داشتن منفعت حلال و عرفی، ( (ببینید: خرید و فروش خون)) جواز معاملات بانکها با شرایط ویژه و گرفتن تسهیلات از بانک تحت عقود اسلامی و جوایز بانکی با شرایطی ویژه. ( (ببینید: بانک)) موارد یادشده در کنار دهها مسئله دیگر است که امامخمینی نظر فتوایی و گاه استدلالی خود را درباره آنها مطرح کرده است؛ مانند: جایزنبودن تلقیح نطفه غیر شوهر به همسر و جواز تلقیح نطفه مرد به همسرش و نیز تلقیح در رحم مصنوعی، ( (ببینید: تلقیح مصنوعی)) جایزنبودن کالبدشکافی مسلمان بدون ضرورت الزامی و جواز تشریح آن به جهت ضرورت یا در نبود جسد غیر مسلمان برای آموزش، ( (ببینید: پیوند اعضا و کالبدشکافی)) خرید و فروش اعضا، ( (ببینید: خرید و فروش اعضا)) جواز تغییر جنسیت در صورت بروز تمایلات جنس مخالف، ( (ببینید: تغییر جنسیت)) خروج معادن نفت، گاز و سایر معادن از حدود املاک شخصی و جواز استخراج دولت از آن، ( (ببینید: زمین ، مالکیت ، و انفال)) جواز وضع قوانین برای استفاده از جنگل به دست دولت و مجازنبودن افراد دیگر برای در مخاطره قراردادن محیط زیست، ( (ببینید: انفال)) بیاشکالبودن شرکت در انتخابات و انتخابکردن و انتخابشدن ازجمله برای زنان، ( (ببینید: انتخابات)) جواز مصادره اموال شرکتهای متخلف و تاسیسشده برخلاف ضوابط و مقررات دولتی از راه دریافت وامهای کلان و اعتبارات مؤسسات دولتی. ( (ببینید: مصادره اموال و مسائل مستحدثه))
اندیشههای فرهنگی
فرهنگ پدیده پیچیدهای از اندیشه، هنر و شیوه زندگی است که طی تجربه تاریخی اقوام شکل میگیرد. امامخمینی فرهنگ را اساس ملیت و استقلال کشور میداند و معتقد است منشا دگرگونیهای مثبت و منفی جوامع از بستر فرهنگ آغاز میشود. با این نگاه، عامل هویتبخش، متمایزکننده و بنیان ملتها، فرهنگ است و اصلاح همه حوزههای زندگی بشر به سامان وضعیت فرهنگی وابسته است. ( (ببینید: فرهنگ)) از همینرو امامخمینی پس از استقرار جمهوری اسلامی ایران، اصلاح نقصهای فرهنگی را در نخستین برنامههای اصلاحی خود قرار داد. ( (ببینید: انقلاب فرهنگی و پاکسازی))
اقسام فرهنگ
تقسیم واژه فرهنگ در نگاه امامخمینی به فرهنگ اسلامی، غربی و استعماری، نشان از شاکله تعریف ایشان از فرهنگ و دستهبندی آن دارد:
از نگاه امامخمینی فرهنگ اسلامی، غنیترین و مترقیترینِ فرهنگها و موجب سعادت انسان است. به باور ایشان فرهنگ سایهای از نبوت است و این فرهنگ اسلامی است که میتواند سایر ارکان جامعه را هم اسلامی کند. ایشان با کاربرد تعبیر «فرهنگ غنی ایران اسلامی»، فرهنگ اصیل ایرانی را نیز از نظر دور نداشت و راه نجات کشور را توجه به فرهنگ ایرانی ـ اسلامی میدانست. امامخمینی در دوران مبارزه و برای پیشبرد نهضت، از آموزههای فرهنگی اسلام، بهره بسیار گرفت و با ترویج فرهنگ عاشورایی و تشبیه رخدادهای انقلاب اسلامی به نهضت عاشورا، انقلاب اسلامی را رهبری کرد. پس از پیروزی انقلاب نیز، نهضت اسلامی را نقطه عطفی برای احیای هویت دینی و نفی هرگونه خودباختگی فرهنگی قرار داد. امامخمینی نهتنها با فرهنگ اصیل غرب در همان ابعاد مادی، و پیشرفت در تمدن و صنعت مخالفتی ندارد، بلکه آن را ضروری و مطلوب میداند. آنچه از نظر ایشان ناپسند است وابستگی به فرهنگ غرب یا غربزدگی است. ( (ببینید: غربزدگی)) ایشان تاکید دارد که اسلام هیچگاه مخالفتی با پیشرفتها و نوآوریهای سایر کشورها نداشته است؛ اما مرز بهرهگیری از مظاهر تجدد را نخست در مطابقت آنها با معیارهای اسلام و دوم وابسته نشدن کشور میداند. ( (ببینید: تمدن و تجدد)) گرفتاری بزرگ جوامع شرقی از نظر امامخمینی، ازدستدادن استقلال فکری و خودباوری است و این امر میتواند در انکار داراییهای علمی، تاریخی و فرهنگی کشورهای غربزده تجلی یابد. ( (ببینید: خودباوری)) در نگاه ایشان جامعه غربزده، جامعهای بیمار است و با وجود غربزدگی، استقلال کشور غیرممکن است؛ از اینرو سهم مهمی از دغدغهها و مخالفتهای امامخمینی در سالهای نهضت اسلامی، به تلاش روزافزون رژیم پهلوی در غربیکردن کشور اختصاص داشت؛ تلاشی که به نام آزادی، مدرنیزاسیون، اصلاحات، انقلاب سفید و مانند آن انجام شد و نتیجه آن، نه پیشرفت اقتصادی بود، نه مدرنیسم؛ بلکه وابستگی هرچه بیشتر به غرب بود. ( (ببینید: اصلاحات ارضی ، انقلاب سفید ، و تجدد)) امامخمینی در مقابل غربزدگی، از شرقزدگی، به معنای وابستگی به شرق کمونیستی و تقبیح آن نیز غافل نبوده است. در نگاه امامخمینی آنچه از فرهنگ غرب نصیب ملتهای شرق و مسلمانان میشود، پیشرفتها و درخشش در صنعت و تمدن نیست؛ بلکه واردکردن هدفمند و نوع خاصی از دستاوردهای فرهنگ غرب به کشورهای تحت سلطه است؛ زیرا بهترین راه سلطه و کمهزینهترین آن، هجوم فرهنگی است؛ چنانکه به نام آزادی، ترقی و دموکراسی، نوع خاصی از این دستاوردها به کشورهای زیر سلطه، وارد میشود که به جای رشد و تعالی، رکود و فساد میآفریند و جامعه فاسد، در برابر غارت ذخایر مادی و معنوی خود، بیتفاوت است. واردکردن هدفمند فرهنگ غربی به کشورهای زیر سلطه، در بسیاری از موارد دستوری، فرمایشی و تحمیلی بوده است ( (ببینید: هجوم فرهنگی))؛ به همین دلیل همواره نیازمند کارگزارانی است که تامین منافع غرب را به عهده دارند؛ از همینرو یکی از ضلعهای مهم و تاثیرگذار بر روند گرایش ملتها به سوی غرب، دولتهای استعماریاند؛ چنانکه از نظر امامخمینی نقش حکومت پهلوی در زمینهسازی و گسترش غربزدگی در ایران بسیار مهم است. اساس انتقادهای امامخمینی در دوره پهلوی متوجه برنامه غربیکردن کشور به دست رژیم در حوزه فرهنگی بود که مهمترین محورهای آن عبارت بود از: تخریب و تضعیف دین و روحانیت، ارتجاعی نامیدن اسلام، کاستن از قدرت و توان مسلمانان و جهان اسلام با استفاده از روش تفرقهانداختن میان مسلمانان، دولتهای اسلامی، علمای اسلام و اقشار مختلف مردم، ایجاد اختلافهای مرزی و غیر مرزی میان کشورهای اسلامی و تقویت ملیگرایی و نژادگرایی در میان مسلمانان، استفاده از روشنفکران وابسته و بهرهبرداری از رسانهها. ( (ببینید: استعمار و استثمار ، روشنفکری ، دانشگاه ، وحدت حوزه و دانشگاه ، ملیگرایی ، قومیت ، رادیو ، تلویزیون ، و مطبوعات)) امامخمینی انقلاب اسلامی ایران را نمونه بارز انقلاب درونی ملت و تحول معنوی عمیق میداند که درصدد است با نفی وابستگی به غرب و شرق در تمام ابعاد، فرهنگ اسلامی را جایگزین کند و برای رسیدن به این هدف راهکارهایی را دنبال میکرد. استقلال فرهنگی و فکری از سایر فرهنگها، مبارزه با غربزدگی و بازیابی فرهنگ بومی و اسلامی در داخل کشور از مهمترینِ این راهکارها بود. ( (ببینید: غربزدگی))
ارکان فرهنگ
انقلاب اسلامی پیش از آنکه انقلاب سیاسی یا اقتصادی باشد، انقلاب فرهنگی و انقلاب ارزشها بود. امامخمینی با تبیین هویت فرد، جامعه ایرانی و جهان اسلام، ضرورت استقلال هویتی در هر سه سطح را یادآور شد؛ محورهای اندیشه فرهنگی امامخمینی را باید در موضوعاتی چون هویت، ارزشها و احیاگری جستجو کرد:
هویت
در نگاه امامخمینی، نخست هویت دینی و اسلامی فرد و جامعه، و سپس هویت ایرانی، از اهمیت برخوردار است. ( (ببینید: هویت)) با دقت در نگاه ایشان میتوان دو وجه از هویت فردی انسان را باز شناخت: نخست فطرت که هستی ثابت با قواعد فرازمانی و فرامکانی است ( (ببینید: فطرت)) و دوم وجهی از انسان که ذاتاً رو به کمال دارد. سطحی دیگر از هویت مورد نظر امامخمینی، هویت جمعی است. ایشان با تمرکز بر مقوله اسلام به عنوان اساسیترین منبع هویتیابی، ارکان و مؤلفههای قوامبخش هویت ملی و ملیگرایی را نیز تا هنگامی که روبهروی اسلام قرار نگیرند، نفی نمیکند و به هویت ایرانی به عنوان یک کشور و بخشی از سرزمین اسلامی نیز توجه دارد. امامخمینی اگرچه ملیگرایی را به علت اینکه ابزاری در اختیار استعمارگران است، طرد میکند، ( (ببینید: وحدت و ملیگرایی)) اما نمادهای ملی و نشانههای هویتی یک ملت، مانند عید نوروز در ایران را ارج مینهد. ( (ببینید: نوروز)) با این حال، ایشان به سطح دیگری از هویت توجه دارد که در صدد است ملل اسلامی را با محور هویت امت اسلامی منسجم سازد. همچنین امامخمینی در نگاه به هویت جمعی، فراتر از هویت دینی و اسلامی، از هویت جمعی مستضعفان عالم نیز سخن گفته و پیشنهاد تشکیل حزب مستضعفان را داده است. ( (ببینید: مستضعفان)) سطوح مختلف هویتی، از نظر امامخمینی از یکدیگر جدا نیستند و همه در جهت تحقق هویت انسان مسلمان قرار دارند. خودشناسی و بازگشت به خویشتن نخستین گام برای رسیدن به استقلال هویتی است. ایشان نقطه اشتراک تمامی ملل اسلامی را توجه به فرهنگ اسلام میداند و یکی از دلایل عمده افول تمدن اسلامی را فاصله گرفتن مسلمانان از قرآن به عنوان عامل وحدتبخش و از دست دادن روح سختکوشی و برادری میشمارد. ( (ببینید: هویت))
ارزشها
ارزشها معیارهایی هستند که به فرد و جامعه معنا میبخشند. ارزشها در مکاتب گوناگون و براساس فلسفه آن مکتب، تقسیمبندی متفاوتی پیدا میکنند. ( (ببینید: ارزشها)) از دیدگاه امامخمینی، در اسلام ارزشها به دو نوع مادی و معنوی تقسیم میشوند. ارزشهای مادی طی زمان تغییر میکنند؛ اما ارزشهای معنوی، مثل توحید، جهاد، عدالت اجتماعی و رفتار عادلانه حکومت با مردم، همیشگی و تغییرناپذیرند. ارزشها دو منشا و منبع کلی دارند: منشا معنوی و الهی که ادیان آسمانی ترسیم کردهاند و منبع مادی که مکاتب مادیگرا ترویج میکنند. امامخمینی بر این باور است که امور ظاهری و مادی نمیتوانند ملاک ارزشها قرار بگیرند. مهمترین ارزشهای یک فرد یا جامعه از نگاه امامخمینی عبارتاند از: اعتقاد به الوهیت، خودسازی و دوری از هواهای نفسانی، خودباوری، ( (ببینید: خودباوری)) پرهیز از دنیادوستی، وحدت و همدلی، ( (ببینید: وحدت)) برادری، ( (ببینید: برادری)) عدالتطلبی، ظلمستیزی، تحمل سختیها در راه رسیدن به پیروزی نهایی، تلاش برای برقراری عدالت اجتماعی، ( (ببینید: عدالت اجتماعی)) جهاد، ( (ببینید: جهاد و دفاع)) خدمت و یاری به مستضعفان، پرهیز از رفاهطلبی و تجملگرایی، ( (ببینید: سادهزیستی و اشرافیت)) ایثار و شهادت در راه خدا ( (ببینید: ایثار و شهادت)) و امانتداری. ( (ببینید: امانت و امانتداری)) تحقق ارزشهای اسلامی، انسانی از اهداف انقلاب اسلامی است و حفظ و تداوم ارزشها در جامعه نیز به دست نمیآید جز به سعی روحانیت و همت عمومی مردم در حفظ ارزشهای اخلاقی. ( (ببینید: مسئولیت))
احیاگری
از مهمترین دغدغههای امامخمینی در جامعه اسلامی، بازگشت به ارزشهای نخستین اسلام و مسلمین بود که تنها از راه بازشناسی و بازسازی اندیشه دینی در جامعه، ممکن خواهد شد. از نگاه امامخمینی، اگر علما و روشنفکران جهان اسلام، احساس مسئولیت کنند، میتوانند با وحدت و انسجام، قرآن را در جهان حاکم سازند و به حقارت مسلمانان پایان دهند. ( (ببینید: روحانیت و روشنفکران)) ایشان بیداری مسلمانان را وابسته به شناخت اسلام واقعی که همان اسلام ناب محمدی است، میداند و مسلمانان را به دوری از اسلامهای ساختگی اموی و عباسی دعوت میکند. ( (ببینید: اسلام ناب محمدی)) مهمترین ویژگی اسلام ناب محمدی جامعیت و توانمندی، حیاتبخشی، اجتهاد پویا و زنده، میانهروی و عدالتخواهی است. ایشان دفاع از اسلام ناب محمدی و احیای ارزشهای اسلامی در جامعه را وظیفه خاص روحانیون و دانشگاهیان میداند و معتقد است سرنوشت یک کشور در دستان این دو قطب مهم و حیاتی است. ( (ببینید: وحدت حوزه و دانشگاه))
ابزارهای فرهنگی
دولتها برای تحقق اهداف و منافع خود از ابزارهای گوناگون بهره میگیرند و آنچه در برابر ملتها کاربرد دارد، ابزار فرهنگی است. امامخمینی با آگاهی از اهمیت ابزار فرهنگی، که به مراتب از سلاحهای نظامی و اقتصادی، کارآیی بیشتری دارند، ( (ببینید: دشمن)) بر استفاده از ابزار فرهنگی مناسب، در سه سطح فردی، ملی و جهانی، تاکید دارد. ایشان در این حوزه به ضرورت تبلیغات و اهمیت و نقش نویسندگان بهطور کلی، توجه ویژه دارد:
تبلیغات
از نگاه امامخمینی تبلیغ به مفهوم رساندن معارف و شرایع دین، شناساندن و تشویق به نیکی و ترسیم بدی و نشاندادن راه گریز از آن است. ایشان به سبب هجوم تبلیغات سوء دشمن، برای تبلیغ، اولویت ویژهای قائل است و از برنامهریزی و سرمایهگذاریهای گوناگون تبلیغات در حوزه داخلی و خارجی حمایت کرده است. پیچیدگی تبلیغات در جهان معاصر ابعاد مختلف دارد و تحول شگرف وسایل ارتباطی، از اصلیترین محورهای این پیچیدگی است. شکست و پیروزی ایدئولوژیها، عقاید و آرمانهای ملی و مذهبی ملتهای جهان، تا حد زیادی به میزان توفیق در تسلط بر ابزار پیشرفتۀ تبلیغات بستگی دارد. ( (ببینید: تبلیغات و ارتباطات)) در تبلیغ اسلام، هرچند ابزار و وسایل پیام، استقلال ندارد، اما اهمیت ابزار تبلیغی نه تنها مورد انکار نیست، بلکه در مواردی مانند قلم که مجرای اندیشه، علوم و هنرهاست، مورد توجه ویژه اسلام نیز قرار گرفته است. به باور امامخمینی گسترش اسلام و صدور انقلاب در جهان، تنها از راه تبلیغات ممکن خواهد بود نه زور و سرنیزه؛ از همین رو با توصیه به تسریع، توسعه، مدیریت و سازماندهی تبلیغات اسلامی، حفظ هماهنگی در تبلیغات را از مهمترین امور شمرده و آن را موجب از بین رفتن تبلیغات سوء دانسته است. ( (ببینید: سازمان تبلیغات اسلامی)) ایشان با توجه به اهمیت ابزار فرهنگی و محتوای عرضهشده در ابزاری مانند رادیو و تلویزیون، سینما، مطبوعات، کتاب و تئاتر، ( (ببینید: رادیو ، تلویزیون ، سینما ، مطبوعات ، و کتاب (۱))) بر لزوم استفاده از متخصصان برای نظارت در بهکارگیری دقیق ابزار در تبلیغ فرهنگ اسلامی تاکید دارد و افزون بر آن ابزارهایی چون دعا، ( (ببینید: دعا)) نماز جمعه، ( (ببینید: نماز جمعه)) مسجد، ( (ببینید: مسجد)) مجالس عزاداری ( (ببینید: عزاداری)) و حج ( (ببینید: حج ابراهیمی)) را نیز از ابزارهای مهم فرهنگی برای تبلیغ اسلام میشمارد و نقش مطبوعات را در جهت رشد و صلاح کشور، حتی از خون شهید بالاتر و سازندهتر میداند. از نظر ایشان مطبوعات مفید، مطبوعاتی هستند که با رعایت موازین و قوانین، متوجه مفهوم آزادی بیان و آزادی قلم نیز باشند و برخلاف مصالح نظام و کشور عمل نکنند. ( (ببینید: مطبوعات)) در میان ابزار فرهنگی مورد نظر امامخمینی، رادیو و تلویزیون، در تربیت و آموزش عمومی تمام اقشار جامعه اهمیت ویژهای دارند. ( (ببینید: رادیو ، تلویزیون ، و تربیت)) ایشان با توجه به نقش مخربی که ابزارهای فرهنگی، میتوانند در تباه کردن مردم و کشور ایفا کنند، صدا و سیما را دانشگاه عمومی مینامید که در جهتدهی افکار عمومی نقش مؤثری دارند ( (ببینید: افکار عمومی))؛ در وصیتنامه خود نیز نهادهای مسئول کشور را موظف میداند تا با نظارت درست بر ابزارهای فرهنگی کشور و جلوگیری از آزادیهای مخرب، مانع حرکت آنها بر خلاف مصالح کشور و اسلام شوند. ( (ببینید: وصیتنامه سیاسی الهی)) افزون بر این، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مراکز و دستگاههای تبلیغی جدیدی برای ساماندادن به امر تبلیغات به وجود آمدند که مهمترین آنها عبارتاند از: سازمان تبلیغات اسلامی، ( (ببینید: سازمان تبلغات اسلامی)) دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، ( (ببینید: دفتر تبلیغات اسلامی)) سازمان حج و زیارت، ستاد امر به معروف و نهی از منکر، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی. امامخمینی همچنین در پاسخ به تهاجم تبلیغی دشمنان اسلام، بهویژه درباره رویدادهای دفاع مقدس، از دولت، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و علما، خواست تبلیغات خارج از کشور را تقویت کنند. ( (ببینید: تبلیغات)) ساماندادن امر تبلیغات در خارج از کشور، بر عهده نهادهای مختلف مانند مرکز مدیریت حوزه علمیه و بخشهای فرهنگی سفارتخانههای ایران در سراسر جهان قرار گرفته است. ( (ببینید: حوزههای علمیه و سفارتخانه)) در دوره جنگ تحمیلی عراق علیه ایران نیز افزون بر رسانههای عمومی، جهت ساماندهی موضوع مهم تبلیغات و خبررسانی جنگ، ستاد تبلیغات جنگ پدید آمد. ( (ببینید: ستاد تبلیغات جنگ)) توجه به تناسب شیوه تبلیغات با نیازها و مقتضیات حوزه علمیه، دقت در انتشار کتاب، ضرورت نقد و بررسی کتاب و مطالعه آن پیش از انتشار، دقت در اعزام مبلّغ، ضرورت یادگیری زبان برای تبلیغ در خارج از کشور، صدور پیام انقلاب با تبلیغ درست، ضرورت پاسخگویی به شبهههای کمونیستها، اهمیت توجه به معنویات و کاستن از تشریفات و نیز اهمیت قم و کتابهای صادرشده از حوزه قم، توصیههای مهم امامخمینی به متولیان امر تبلیغات است. ( (ببینید: تبلیغات)) در شیوه تبلیغی امامخمینی، توجه به زمان و مکان، جایگاهی ویژه دارد. ایشان با استفاده از فرصتهای تبلیغی، همواره جهات شرعی را در تبلیغ رعایت میکرد و تبلیغات اسلامی را بینیاز از مبالغه میدانست. افزون بر این، رعایت تدریج در تبلیغات، سادگی در گفتار، شیوههای پاسخگویی و ساخت پیام، نظیر استفاده از تمثیل، استفاده از ارزشهای مشترک، تحقیر دشمن، مقایسه و مانند آن، از روشهای تبلیغی ایشان است. ( (ببینید: تبلیغات و سازمان تبلیغات اسلامی))
نویسندگان
امامخمینی با توجه به تاثیرگذاری نویسندگان بر فرهنگ افراد و اجتماع، آنان را به خودشناسی و اتکا به فرهنگ اسلامی ـ ایرانی دعوت میکند و وظیفه بیداری ملت را بر عهده آنان میداند. با پیروزی انقلاب اسلامی نویسندگان، به تبلیغ دیدگاهها و اعتقادات خود پرداختند؛ اما هنگامی که برخی از این نویسندگان با انقلاب به دشمنی پرداختند، آزادیدادن به آنان خیانت به ملت محسوب گردید و محدودیتهایی برای آنان در نظر گرفته شد. ( (ببینید: نویسندگان)) برخی از شخصیتهای فرهنگی و نویسنده مورد توجه امامخمینی قرار گرفتهاند و سخنانی از ایشان در تایید یا نقد آنان وجود دارد. یکی از مهمترین این افراد در عرصه دینی، مرتضی مطهری است که امامخمینی همه آثار او را بدون استثنا خوب و مفید دانسته و بارها به مطالعه آنها سفارش کرده است و جز او هیچکس دیگر از چنین امتیازی برخوردار نبوده است. ( (ببینید: مرتضی مطهری)) ایشان در دوران نهضت، بسته به موقعیت و زمان، نسبت به آثار برخی دیگر از نویسندگان یا خود آنان، واکنشهایی داشته است:
سیداحمد کسروی
امامخمینی سالها پیش از آغاز نهضت اسلامی و در نخستین اسناد مبارزاتی خود، درباره آثار کسروی واکنش نشان داده است. ایشان با انتقاد شدید از علما، از آنان خواسته تا نسبت به توهین این شخص به اسلام و تشیع، واکنش نشان دهند؛ همچنین از متدینان و جوانان غیرتمند خواسته است تا اوراق کسروی و ناسزاهای او به مقدسات دینی را بخوانند و در صدد چارهجویی برآیند. ایشان بعد از پیروزی انقلاب نیز اسلامشناسی کسروی، مناخیم بگین، صدام حسین، انورسادات و جیمی کارتر را در یک ردیف شمرده است. ( (ببینید: سیداحمد کسروی))
علی شریعتی
موضع اعتدالی امامخمینی در برابر شریعتی، هم موافقان مطلقگرای شریعتی را آرام کرد و هم آتش قهر مخالفان افراطی او را تا حدی فرو نشاند؛ همچنین مانع سوء استفاده بیشتر رژیم پهلوی از فضای اختلاف شد. ایشان اساساً برجستهکردن مسئله «شریعتی» را توطئه ساواک به منظور تحلیلبردن نیروی انقلابیان و حاشیهسازی عمدی جهت انحراف از اهداف اصلی روحانیت ارزیابی کرد؛ ازاینرو با وجود تلاشهای برخی برای گرفتن سخنی به سود یا زیان شریعتی، از هرگونه موضعگیری مستقیم پرهیز کرد و تنها به ذکر این نکته که شریعتی مطالب صحیح و غیر صحیح دارد، بسنده کرد. ایشان در درگذشت شریعتی نیز از مفهوم «فقدان» استفاده کرد و همه را به وحدت و دوری از دسیسههای دشمن فرا خواند. ( (ببینید: علی شریعتی))
جلال آلاحمد
آلاحمد، نویسنده و روشنفکر، چنانکه امامخمینی خود نقل کرده است، در آغاز نهضت اسلامی به دیدار امامخمینی رفت و چون کتاب غربزدگی خود را نزد ایشان یافت، با تعبیر «چطور این چرت و پرتها پیش شما آمده است»، اظهار شگفتی کرد. امامخمینی بعدها در دیدار با برادر وی، شمس آلاحمد، با طلب رحمت برای او از اینکه دوباره موفق به دیدن او نشده است، اظهار تاسف کرده است. طبق اسنادی که از ساواک به دست آمده است، کشف نامهای از جلال آلاحمد در خانه امامخمینی، ارتباط نزدیک وی را با ایشان نشان میداد که موجب حساسیت و پیگیری ساواک شد. همچنین طبق گزارشهای ساواک، اسنادی مربوط به امامخمینی در خانه آلاحمد پیدا شد و ساواک را در یافتن ارتباط او و امامخمینی حساستر کرد. ( (ببینید: جلال آلاحمد))
شمس آلاحمد
شمس آلاحمد از نویسندگانی است که پس از پیروزی انقلاب اسلامی با امامخمینی دیدار کرد و ایشان در این دیدار با اشاره به اینکه وی را گاه در تلویزیون میبیند، خاطرنشان کرد جامعه با طیفی از روشنفکران غربزده مواجه است که به بهانه آزادی بیان، مانع اصلاحات کشور میشوند؛ از اینرو از وی خواست اشخاصی مانند وی که بر اساس میزان حرف میزنند، با کمال قدرت و پشتکار وارد شوند و با تصفیه مراکز مهم مانند مؤسسه اطلاعات، نشریات را در خدمت ملت قرار دهند. امامخمینی همچنین وی را عضو ستاد انقلاب فرهنگی قرار داد. ( (ببینید: شمس آلاحمد و شورای عالی انقلاب فرهنگی))
سلمان رشدی
انتشار کتاب آیات شیطانی در مهر ۱۳۶۷ در لندن، واکنش شدید امامخمینی را درباره نویسنده و ناشر این کتاب در پی داشت. ایشان با این باور که کتاب آیات شیطانی کاری حسابشده برای زدن ریشه دین و دینداری و در راس آن اسلام و روحانیت است، در پیامی به همه مسلمانان غیور، حکم اعدام سلمان رشدی را صادر کرد. ایشان از مسلمانان خواست در هر نقطه که نویسنده یا ناشران کتاب را یافتند، سریعاً آنان را اعدام کنند تا دیگر کسی جرئت توهین به مقدسات اسلام را به خود ندهد و افزود هر کسی در این راه کشته شود، به خواست خدا شهید محسوب میشود. از سوی دیگر، انتشار شایعهای درباره لغو حکم اعدام در صورت توبه رشدی موجب شد دفتر امامخمینی به نقل از ایشان تاکید کند سلمان رشدی اگر توبه کند و زاهد زمان هم گردد، اعدام او بر هر مسلمانی واجب است و اگر غیر مسلمانی از مکان او مطلع گردد و قادر باشد سریعتر از مسلمانان، او را اعدام کند، بر مسلمانان واجب است آنچه را که در قبال این عمل میخواهد به عنوان جایزه یا مزد عمل به او بپردازند؛ حسن صانعی از نزدیکان امامخمینی، جایزه کلانی را برای اجراکننده این حکم قرار داد. ( (ببینید: سلمان رشدی و حسن صانعی))
اندیشههای اجتماعی
در ساختار اندیشه امامخمینی که بنیادهای آن بر محور توحید، ارزشهای اسلامی، اخلاق متعالی و کمال انسانی، قرار گرفته است، اجتماع و هر آنچه به آن مربوط است نیز در سایه همین بنیادها معنا میشود؛ چنانکه فهم ابعاد دیگر اندیشه ایشان نیز مبتنی بر شناخت این بنیادها است. در این بینش توحیدی، جامعه به مثابه دانشگاهی است که پیامبران(ع)، آموزگاران این دانشگاه و خداوند مربی آن آموزگاران است و تربیت انبیای الهی موجب سعادت و آرامش عالم خواهد بود. در چنین جامعهای، سیاست، فرهنگ، اخلاق و مسائل اجتماعی، همه یاریگر چنین هدفی خواهند بود. خاستگاه تشکیل جامعه از نگاه امامخمینی، غریزه انسانی است و انسان ذاتاً نمیتواند جز در اجتماع زندگی کند و زندگی انفرادی، بهمنزله خروج از هیئت انسانی است. ایشان افراد جامعه را به قطرههای باران و جامعه را به نهرها و دریا تشبیه میکند که در صورت اجتماع کارسازند و تا اجتماعی نباشد، از قطرهها کاری ساخته نیست. همچنین میان فرد و جامعه تعاملی غیر قابل انکار وجود دارد؛ از سویی این افرادند که جامعهسازند و از دیگر سو، آداب، سنن، فرهنگ و نظام ارزشی حاکم بر جامعه است که افراد را میسازد. ( (ببینید: جامعه)) امامخمینی در صورت تزاحم حقوق فرد و جامعه، جامعه را مقدم میداند و مصلحت جامعه را بالاتر از مصلحت افراد میشناسد، اما بر این باور است اصلاح افراد، موجب اصلاح جامعه خواهد بود. در این اندیشه، اجتماع، سیاست، فرهنگ و اخلاق، محورهای جدا و دور از هم نیستند و آنچه مقصود است، برقراری عدالت و سعادت انسان و جامعه بشری، برپایه توحید و معرفت الهی است و خداشناسی توحیدی، نقطه اتکای محورهای گوناگون اندیشه اجتماعی امامخمینی است. این محورها عبارتاند از: جایگاه و کارکرد دین و معنویت در جامعه، اهمیت سرمایه اجتماعی، جامعه مطلوب و آسیبهای اجتماعی و راه اصلاح آن.
جایگاه دین و معنویت در جامعه
امامخمینی با شناختی جامع از دین و با نگاهی عقلانی ـ عرفانی به آن، نیازها و تحولات جامعه و الزامات زمان خود را میشناخت و به احیای نگرش دینی در تمام ابعاد حیات انسانی میپرداخت. ( (ببینید: احیاگری و اصلاح)) ایشان معتقد است دین اسلام برخلاف ادیان تحریفشده موجود، در تمام شئون فردی و اجتماعی بشر قانون وضع کرده و در زمینه روابط انسانها با خود و جامعه، نیز درباره ارتباط جامعه اسلامی با جوامع دیگر برنامه دارد. در نگاه ایشان مفهوم تمدن و اجتماع مطلوب با دین گره خورده است و ماهیت و چگونگی قوانین اسلام، برای تکوین یک دولت و اداره سیاسی و اقتصادی و فرهنگی جامعه تشریع شده است؛ تمدن باشکوه اسلامی نیز که مترقیترین تمدن در طول تاریخ بود، تنها در سایه دین اسلام و توصیه این دین به تفکر و علمآموزی به وجود آمد و بعدها به دلیل دوری از تعالیم اسلام، افول کرد. ( (ببینید: تمدن و دین)) به باور امامخمینی مجموعه آموزههای بینشی و اجتماعی اسلام، تمدنساز است؛ از همینرو معیار و شاخص اصلی ایشان برای نوسازی تمدن اسلامی، برگشت دوباره به «اسلام» بود؛ اسلامی که ایشان در سالهای آخر عمر، از آن با عنوان «اسلام ناب محمدی» یاد میکرد. ( (ببینید: احیاگری و اصلاح و اسلام ناب محمدی)) هدایت و رهبری صحیح جامعه، جز به وسیله دین ممکن نیست و دین است که جامعه را معتدل و امور آن را بهسامان میکند. امامخمینی با اشاره به طرح استعماری افیوننامیدن دین برای جامعه، تاکید دارد سعادت فرد و جامعه تنها در گرو اجرای احکام دین و تربیت دینی و قرآنی است. دین با پیشرفتهای زمان و توسعه فرهنگ و تغییرات حاصل از آن هماهنگ است و جامعه برای رسیدن به صلاح و سعادت، به دو بال مادیت و معنویت، نیاز دارد. ( (ببینید: جامعه و دین))
سرمایه اجتماعی
آنچه یک جامعه انسانی را در رسیدن به تعالی و رشد همهجانبه کمک میکند، سرمایه اجتماعی آن جامعه است. در واقع سرمایه اجتماعی، دارایی نامحسوس جامعه است که ضامن رشد جامعه و دستمایه مناسبی برای مراکز قدرت و تصمیمگیر، در حل بحرانهای مختلف سیاسی ـ اجتماعی است. امامخمینی واژه «سرمایه اجتماعی» را به کار نبرده است، اما مطالعه آثار ایشان نشان میدهد بهخوبی از این ظرفیت که در متن مردم میجست، آگاه بود و در جریان نهضت اسلامی و پس از تاسیس نظام جمهوری اسلامی، به شایستگی از آن بهره میبرد. ( (ببینید: مردم)) با توجه به بنیان توحیدی اندیشههای امامخمینی، سرمایه اجتماعی مورد نظر ایشان نیز مبتنی بر معنویت است و مهمترین مؤلفههای این سرمایه، یعنی اعتماد اجتماعی، انسجام اجتماعی و مشارکت اجتماعی، در ارتباطی متقابل با هماند و از نگاه ایشان دین به عنوان مجموعهای از باورها، ارزشها و هنجارهای مشترک، که نقشی اساسی در بسیج سیاسی و اجتماعی مردم دارد، جایگاه مهمی در شکلگیری این سرمایه اجتماعی دارد:
اعتماد اجتماعی
از نگاه امامخمینی، یکی از مهمترین عواملی که میتواند موجب ثبات نظام سیاسی و پیروزی ملت باشد، اعتماد اجتماعی است. ایشان در دوران نهضت اسلامی و پس از آن، در وهله نخست اعتماد به خداوند تعالی را موجب شجاعت و پیروزی یک ملت میدانست و پس از آن ثبات اجتماعی را در اعتماد مردم به خود، اعتماد به یکدیگر و اعتماد به کارگزاران نظام میشناخت و بر این باور بود که چرخ زندگی اجتماعی، بر اعتماد میچرخد و پایه بزرگ اعتماد بر امانت و ترک خیانت گذاشته شده است؛ از اینرو به مسئولان و کارگزاران نظام اسلامی توصیه میکرد متوجه امانتی که به آنان سپرده شده، باشند و بدانند پیروزی وابسته به حفظ این امانت و جلب اعتماد مردم است. ( (ببینید: امانت و امانتداری و مسئولان و کارگزاران)) ایشان همچنین بیاعتمادی مردم به خود را در نتیجه خودباختگی هویتی و گمکردن مسیر اسلام به عنوان چراغ و راهنما میداند و بر این باور است که بیاعتمادی ملت به تواناییهای خود، سقوط ارزشها و وابستگی به کشورهای قدرتمند را در پی دارد. ( (ببینید: هویت))
انسجام اجتماعی
روابط اجتماعی در سطوح مختلف و میزان گستردگی آن، یکی از مهمترین مؤلفههای سنجش سرمایه اجتماعی است. امامخمینی براساس آموزههای اسلام، بنیان شبکه روابط اجتماعی را بر پایه برادری و اخوت اسلامی میداند و واژههای «برادر» و «برادری» را در مفهوم اشتراک دینی و ایمانی میان مسلمانان به کار میبَرَد. ( (ببینید: برادری)) تقویت برادری و وحدت میان نیروهای مختلف انقلاب و مردم در سالهای نهضت اسلامی و پس از پیروزی انقلاب، جنگ تحمیلی و همچنین برادری میان دولت و ملت، همواره یکی از دغدغههای مهم امامخمینی بود. ایشان وحدت و برادری را یکی از مهمترین عوامل پیروزی در نهضت، حفظ و ثبات نظام جمهوری اسلامی، موفقیت در جنگ تحمیلی و رشد و توسعه کشور در دوران پس از جنگ به شمار میآورَد و بر این باور است که برادری، سرمایه اجتماعی ارزشمند ملت و دولت است و رسیدن به وحدت در جامعه نیز جز در سایه هدف مشترک به دست نمیآید. در نگاه امامخمینی وحدت امری است که پیوسته باید بر آن مراقبت کرد و این مراقبت در سطوح مختلف حاکمیت و ملت قابل بازشناسی است. به باور ایشان، افزون بر اهمیت وحدت میان اقشار مختلف مردم، در دستیابی به پیروزی و حفظ آن، اتحاد میان دولت و ملت نیز یکی از مهمترین عواملی است که جامعه را از انشقاق و تفرقه دور میسازد؛ بهرهمندی از نصرت الهی و دستیابی به پیروزی، نیازمند وحدت و همدلی دولت و ملت است؛ بهگونهای که همگان احساس کنند اهل یک کارواناند و یک مقصد دارند. امامخمینی بهویژه بر وحدت میان نخبگان جامعه، تاکید دارد و افزون بر سفارشهای اکید به روحانیت برای وحدت و برادری میان خود، ( (ببینید: روحانیت)) وحدت این قشر با دیگر طبقات جامعه را مهم میشمارد و معتقد است حوزه و دانشگاه که دو مرکز مؤثر بر توسعه نظام اسلامیاند، باید دارای وحدت نظری و عملی باشند؛ زیرا تاثیر پیوند یا گسست این دو نهاد، به لحاظ سلامت و ناهنجاری اجتماعی و رشد و انحطاط، به طور مستقیم متوجه جامعه خواهد بود. ( (ببینید: وحدت حوزه و دانشگاه)) از سوی دیگر، برادری اسلامی که یکی از بنیادیترین محورهای اندیشه امامخمینی است، ویژه مسلمانان یک کشور نیست و شامل تمامیِ مسلمانان جهان، بلکه مستضعفان عالم میشود. در این نظام فکری، همه مسلمانان با هم برادرند و اخوت اسلامی علاوه بر اینکه حکمی اخلاقی است، حکمی اجتماعی و سیاسی و مورد تاکید خداوند است. ( (ببینید: وحدت ، جهان اسلام ، و مستضعفین))
مشارکت اجتماعی
سرمایه اجتماعی، منبعی است برای دستیابی آسانتر به اهداف جامعه، و هر اجتماع یا نظام سیاسی که بر جلب بیشتر مشارکت عمومی مردم توفیق یابد، سرمایه عظیمتری در اختیار دارد؛ زیرا مشارکت، نقش اساسی در مشروعیت نظام سیاسی دارد. امامخمینی بر این باور است که تمام امور جامعه اسلامی، در گرو پذیرش و دخالت مردم است و این مشارکت ضامن حفظ امنیت کشور خواهد بود. ( (ببینید: مردم ، نظارت ، و انتخابات)) در نگاه امامخمینی اهمیت حضور و مشارکت مردم در تشکیل حکومت و کارایی آن تا آنجاست که ایشان میان حق ولایت فقیه و تصدی امور در جامعه اسلامی تفاوت قائل میشود و تولّی امور را به پذیرش و قبول مردم وابسته میداند. آنچه امامخمینی از مشارکت عمومی مردم در نظام اسلامی در نظر دارد، بهدستآوردن قدرت در مبارزات سیاسی احزاب نیست، بلکه قدرتی متعلق به همه مردم و همراه با قدرت الهی است. ( (ببینید: قدرت ، مشورت ، انتخابات ، و نظارت))
جامعه مطلوب
در نظام فکری امامخمینی، جامعهای که بنیانش مبتنی بر مبانی و معارف توحیدی باشد، جامعهای سعادتمند، مطلوب و مقصود پیامبران الهی است. ایشان انسان را بزرگترین آیات و مظاهر اسما و صفات حق و دارای ابعاد مختلف میشناسد ( (ببینید: انسانشناسی ، انسان کامل ، و هدایت و ضلالت)) و بر این باور است که افراد بشر ابعاد مختلف روحی و جسمی دارند، تربیتپذیرند و با قدرت انتخاب خود، راه خیر یا شر را در جامعه انسانی برمیگزینند. ( (ببینید: تربیت)) از نظر ایشان تنها ملاک تشخیص جامعه مطلوب، اسلام است؛ جامعهای که مبنای تمام برنامههای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آن در سطح فردی و اجتماعی قوانین اسلام باشد، جامعهای مطلوب و فضایی مناسب برای رشد انسان است. بنابراین آنچه دراندیشه امامخمینی، هدف نهایی است، رسیدن انسان به کمال و مقام قرب الهی است و جامعه مطلوب خود ابزاری است برای نیل به این هدف. مهمترین ویژگیهایی که در نگاه امامخمینی جامعه مطلوب را از سایر جامعهها متمایز میکند، عبارتاند از:
عدالتمحوری
یکی از اصول اساسی و هدف بزرگ اسلام و مقصود تمام پیامبران الهی، برقراری عدل است و تمام اقشار جامعه وظیفه دارند برای رسیدن به این هدف تلاش کنند. به اعتقاد امامخمینی، آنچه یک جامعه انسانی را تا حد زیادی اصلاح میکند، در وهله نخست، برقراری عدالت اجتماعی است. عدالت دراندیشه ایشان، جایگاه بسیار رفیعی دارد. ایشان معتقد است دولت اسلامی موظف است با تمام توان برای رفع فاصله طبقاتی و برقراری عدالت اجتماعی تلاش کند. ( (ببینید: عدالت اجتماعی)) شاخصههای این راه عواملی مانند جلوگیری از چپاول و غارت منابع و ثروتهای ملت، رفع ظلم و نترسیدن ملت از حکومت، نبود اختلاف طبقاتی و تامین رفاه برای همه اقشار بهویژه فقرا و مستضعفان است. ( (ببینید: انسان کامل و تهذیب نفس))
قانونمداری
امامخمینی با تکیه بر آیات قرآن کریم معتقد است تمام پیامبران(ع) از آدم(ع) تا خاتم(ص) برای برقرارکردن اجرای قانون آمدهاند و همه پیامبران و اولیا در برابر قانون خاضع بودهاند. ایشان با تاکید بر ضرورت حاکمیت قانون در جامعه، وجود قانون را برای تدبیر و اداره امور کشور ضروری میداند و بر این باور است که قانون و قانونگذاری اصولاً مقدمهای برای اجرای عدالت و پرهیز از ظلم و تبعیض است. ( (ببینید: قانون ، ظلم ، و تبعیض)) البته از نگاه ایشان راه اصلاح، وجود قانون الهی در جامعه است و قوانین اسلام علاوه بر اینکه وسیله تحقق عدالت در جامعهاند، ابزاری برای اصلاح اعتقادی و اخلاقی و تهذیب انسان نیز هستند.
رعایت حقوق متقابل
از محورهای مهم اندیشههای اجتماعی امامخمینی در تبیین جامعه مطلوب، رعایت حقوق متقابل دولت و مردم و اقشار مختلف جامعه است. ایشان با اعتقاد به اینکه آزادیهای فردی و اجتماعی در چارچوب قانون، ازجمله حقوق اولیه هر انسانی است و کسی حق ندارد این حقوق را ضایع کند، مبنای این حقوق را براساس اصل اساسی توحید و برابری همه انسانها در برابر خداوند میداند و بر همین مبنا، ضمن پذیرش و تایید بسیاری از حقوق ذکرشده در اعلامیه حقوق بشر، سرلوحه حقوق بشر را آزادی و تساوی همه در برابر قانون ذکر کرده است. ( (ببینید: حقوق بشر و آزادی)) امامخمینی بر این امر تاکید دارد که هیچ مکتبی بهاندازه اسلام، بر ماهیت بشر و شناخت جامعه انسانی، اشراف ندارد و ملاحظه حقوق بشر را نکرده است؛ بهگونهای که با محترمشمردن آزادی و دموکراسی، آن را به تمام معنا در جامعه اجرا میکند. ( (ببینید: دموکراسی و استقلال)) ایشان با اشاره به حقوق و تکالیف متقابل جامعه انسانی، به حقوق گوناگون مردم مانند حقوق محرومان و حقوق مساوی در تحصیل، کار، مالکیت و حق تعیین سرنوشت توجه دارد؛ همچنین در نگاه ایشان حق حیات با توجه به ضوابط این حق و احترام به آن برای کل جامعه، آزادی معقول و منطقی و کرامت انسانی زن و مرد، ( (ببینید: حقوق زن ، آزادی ، و کرامت انسان)) ازجمله حقوقی است که در اسلام، به طور کامل رعایت شده است. البته رعایت حقوق بشر در اسلام، ملازماتی دارد که یکی از مهمترین آنها تبیین اصالت فرد یا جامعه است. به باور امامخمینی در اسلام، فرد در کنار اجتماع اهمیت مییابد و جامعه به عنوان موجود واقعی، منافعی دارد مانند حفظ تمامیت ارضی، ارزشهای فرهنگی، محیط زیست پاک و ثبات سیاسی؛ که در شرایط بحران میتواند محدودیتهایی برای منافع فردی ایجاد کند. ( (ببینید: جامعه و مصلحت)) برهمین اساس ایشان اگرچه ورود به منازل و حریم خصوصی افراد را ممنوع میداند، اما در مواردی مانند خانههای تیمی محاربان و توطئهگران علیه نظام اسلامی، برای حفظ مصالح نظام، این کار را جایز میشمرد. ( (ببینید: فرمان هشتمادهای و حفظ نظام))
امنیت
یکی از ارکان شکلگیری حکومت، برقراری امنیت عمومی است و امنیت در کشور با تدابیر درست امنیتی در برابر دشمنان خارجی و مهار فعالیتهای مجرمانه داخلی ممکن است. امامخمینی یکی از مهمترین حقوق شهروندی و نماد مطلوبیت جامعه را وجود امنیت میداند؛ امنیتی که همه، حتی اقلیتهای دینی که تحت حمایت حاکمیت اسلامی هستند، باید از آن برخوردار باشند. ( (ببینید: امنیت)) بعد عینی و ظاهری امنیت فردی به این است که شخص، فارغ از ترس آسیبرسیدن به جان، مال یا آبروی خود و فارغ از خطر ازدستدادن آنها زندگی کند. در سخن امامخمینی این بُعد از امنیت شامل مصونیت از بازداشت غیر قانونی و شکنجه، ( (ببینید: شکنجه)) حفظ حریم خصوصی افراد، امنیت شغلی، سرمایه و امنیت مسکن است. ایشان بر این نکته تاکید دارد که در سایه حکومت اسلامی، مردم باید بدون ترس و دلهره جان و مال و حیثیت خود را در امان ببینند. ( (ببینید: فرمان هشتمادهای و تجسس)) امامخمینی در عرصه سیاست داخلی، هر عاملی که موجب ازمیانرفتن وحدت ملی و پیوند دولت و ملت شود یا عواملی چون اختلافات سیاسی، نفوذ منحرفان و عناصر ضد انقلاب در نهادهای انقلابی و دولتی را تهدیدکننده ثبات و امنیت کشور به شمار میآوَرَد ( (ببینید: وحدت)) و به رسانههای گروهی نیز سفارش میکند با رعایت موازین اخلاقی حیثیت افراد را محفوظ بدارند. ( (ببینید: رادیو ، تلویزیون ، و مطبوعات)) از سوی دیگر، در نگاه امامخمینی دستیابی به امنیت در جامعه، محصول آگاهی مردم، مشارکت و نظارت همگانی آنان بر حکومت، نیز برابری همگان در مقابل قانون است. رعایت حقوق و آزادیهای مردم به دست حکومت، تنها در چارچوب مقیدکردن حکومت اسلامی به قانون ممکن خواهد بود. ( (ببینید: نظارت و قانون)) امامخمینی مرجع تامین امنیت سیاسی را دولت اسلامی میشناسد و معتقد است اگر دشمن به مرزهای مسلمانان حمله کند، بر همه مسلمانان نیز واجب است که به دفاع از آن برخیزند و دفاع از امنیت کشور اسلامی، حتی در حکومتهای نامشروع ضروری است ( (ببینید: جهاد و دفاع و امنیت))؛ از اینرو یکی از اساسیترین ارکان ایجاد امنیت در عرصه سیاسی، پیوند دولت و ملت است. ( (ببینید: مردم ، حفظ نظام ، و وحدت)) طبق این مبنا، نگاه انحصاری به قدرت ( (ببینید: انحصارطلبی)) و بهحاشیهراندن مردم در حکومت، اساساً امری ضد امنیتی است و به بیان دیگر، اعتماد ملت به دولت مساوی با امنیت و سلب اعتماد و گسستهشدن پیوند میان ملت و دولت، عامل تهدید امنیت محسوب میشود و پشتیبانی ملت از دولت منوط بر حسن عملکرد دولت و هماهنگی قول و عمل مسئولان است. ( (ببینید: مسئولان و کارگزاران و وحدت))
استقلال و آزادی
یکی از مهمترین ویژگیهای جامعه مطلوب از نگاه امامخمینی، استقلال و آزادی است. ایشان براساس اعتقاد به قاعده نفی سبیل، که مسلمانان را از پذیرش هرگونه سلطه بیگانه باز داشته است، اصل استقلال در جامعه اسلامی را از بنیادهای اساسی اسلام میداند و این استقلال محدود به سیاست نیست؛ بلکه دامنه آن عرصههای اقتصاد، فرهنگ، آموزش، دستاوردهای علمی و مانند آن را دربرمیگیرد. ( (ببینید: استقلال ، نفی سبیل ، تولید و صنعت ، و فرهنگ)) همچنین آزادی بشر که از اصول اساسی اندیشه اجتماعی و سیاسی امامخمینی و مبتنی بر بنیانهای توحیدی این نظام فکری است، ازجمله حقوق ابتدایی است که قانون در یک جامعه مطلوب وظیفه تامین آن را به عهده دارد. آزادی اندیشه، آزادی بیان و قلم و آزادی سیاسی، محورهای مهم آزادیهای فردی و اجتماعی دراندیشه ایشان است. ( (ببینید: آزادی و مطبوعات))
حاکمیت معنویت و اخلاق
در طرحی که امامخمینی از جامعه مطلوب ارائه میکند، معنویت و اخلاق، جایگاه ویژهای دارد. از نظر ایشان ریشه آرامش و سلامت روحی جامعه، معنویت و اخلاق است و آزادی، استقلال و حتی علم بدون معنویت و اخلاق، راه به سعادت نمیبرد. فراگیرشدن اخلاق در جامعه، اجتماع را در برابر آسیبهای احتمالی مانند مفاسد اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و اعتقادی مصون خواهد کرد. از دیدگاه ایشان در نظام اخلاق اجتماعی، نه تنها فرد در قبال خویشتن و سعادت این دنیا و آخرت مسئول است، بلکه در برابر جامعه و حتی همنوعان خود مسئولیت دارد. ( (ببینید: اخلاق، علم و مفاسد اجتماعی)) امامخمینی با تاکید بر نقش تربیت، بیشترین نقش تربیتی را از آنِ خانوادهها میداند و بر این باور است که در صورت تزلزل اخلاقی خانواده، کل جامعه متزلزل خواهد شد و نهاد خانواده مبدا اصلاحات یا فسادهای جوامع به شمار میرود؛ چنانکه در میان افراد خانواده، نقش مادران را بسیار ویژه میداند. ( (ببینید: خانواده و مادر)) امامخمینی اگرچه حرکت بر مدار اخلاق و معنویت را رسالت اجتماعی و وظیفه همه افراد و اقشار جامعه، بهویژه نهادهای علمی، آموزش و پرورش، دانشگاهها و حوزههای علمیه میداند ( (ببینید: آموزش و پرورش ، دانشگاه ، و حوزههای علمیه))؛ اما معتقد است سهم مهمی از این رسالت بر دوش خانوادهها و معلمان است. ایشان بر این باور است که افزون بر نقش آموزندگی معلم، مقدرات کشور و کلید تمامی سعادتها و شقاوتهای یک ملت در دست معلمان است و آنان امانتدار انساناند. ( (ببینید: معلم))
توسعه و پیشرفت
پیشرفت و توسعه پایدار در همه ارکان جامعه، از دیگر نشانههای مهم برای جامعه مطلوب است. امامخمینی هدف نهایی توسعه را دستیابی جامعه به سعادت و تعالی معنوی میداند و توسعه به معنای افزایش تولید سرانه و صنعتیشدن به شیوه غربی را از ویژگیهای توسعه غیر اسلامی بر میشمارد. ( (ببینید: اقتصاد)) از نظر ایشان که افزون بر کاربرد اصطلاح توسعه از واژههایی چون رشد، پیشرفت، آبادانی، نوسازی و مانند آن استفاده میکرد، پیشرفت همهجانبه، پیشرفتی است که ابعاد فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و انسانی را در بر بگیرد؛ زیرا اسلام دینی است که هم به جنبههای مادی زندگی انسان و هم به جنبههای معنوی آن اهمیت میدهد؛ هرچند برای رشد انسانها، باید مادیات در خدمت معنویت قرار بگیرند. ( (ببینید: توسعه و پیشرفت و تجارت)) امامخمینی با تاکید بر لزوم محرومیتزدایی، یکی از اساسیترین عوامل عقبماندگی و فقر ملتها را «وابستگی» و «سلطه فرهنگی» آن کشورها میداند و بر این باور است که استقلال فکری و فرهنگی، از محوریترین اصول توسعه است و ایشان در این باره، بارها به ملتهای در بند هشدار داده است. ( (ببینید: استقلال ، عقبماندگی ، فقر ، و هویت)) از سوی دیگر، یکی از مهمترین نمادهای پیشرفت و استقلال فکری از نظر امامخمینی، رشد علمی همراه با تعهد و هدایتشدگی است. نوسازی کشور و رسیدگی به امور مستمندان و مستضعفان، از اولویتهای نظام اسلامی است و رشد و توسعه بخشهای مختلف اقتصادی بهخصوص بخش کشاورزی، اهمیت ویژهای دارد. ( (ببینید: کشاورزی)) همچنین در نگاه ایشان توسعه و نوسازی مطلوب، نوسازی واقعی مبتنی بر تامین نیازهای اساسی عموم مردم است و از همین رو از جوانان که توسعه کشور را وابسته به همت آنان میدانست، خواست تا به دو سلاح علم و ادب مجهز گردند. ( (ببینید: تولید و صنعت و جوان)) پیشرفت و توسعه در بعد سیاسی نیز به معنای دموکراسی و پذیرش نقش فعال و مؤثر مردم در تعیین سرنوشت سیاسی اجتماعیِ خود است. امامخمینی در این زمینه ازجمله به نقش احزاب و آزادی آنها، ( (ببینید: حزب و تشکل و آزادی)) حقوق اقلیتهای دینی و مذهبی ( (ببینید: اقلیتهای دینی)) و بهکارگیری سازوکارهای جدیدی چون انتخابات، ( (ببینید: انتخابات)) مجلس قانونگذاری، انتخاب رئیس قوه مجریه و استقلال قوا ( (ببینید: قوای سهگانه)) توجه کرده است؛ چنانکه امنیت نیز یکی از شاخصههای توسعه سیاسی کشور است و نبود آن اساس جامعه را متزلزل میکند و فرصتهای لازم برای آبادانی و اصلاح جامعه را از میان میبرد. ( (ببینید: امنیت)) شاخص دیگر توسعه سیاسی «نهادسازی» است که امامخمینی در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی، به آن اقدام کرد و دستور تاسیس شورای انقلاب، مجلس خبرگان برای تدوین قانون اساسی، مجلس شورای اسلامی و دولت را صادر کرد؛ با این حال، محور همه ابعاد توسعه از نظر امامخمینی، انسان است و نگاه ایشان به توسعه، دیدگاهی انسانشناسانه و در قلمرو معرفت دینی است که هدف غایی توسعه را تربیت انسان کامل در جامعه میداند. ( (ببینید: انسانشناسی)) ایشان با مقایسه پیشرفت غربی و اسلامی، پیشرفت غربی را ضد انسانی میشمارد که ملتهای ضعیف را اسیر خود کرده است و در مقابل معتقد است پیشرفت اسلامی، انسانساز و در خدمت معنویات است. بهطورکلی موضع امامخمینی در برابر تمدن غرب، موضع تفکیکی است و میان معایب آن، مانند استعمار و غربزدگی و محاسن آن، مانند پیشرفت علمیِ تمدن غربی تفاوت قائل است؛ از اینرو مواردی از تمدن غرب را پذیرفته و مواردی را نفی میکند. آنچه از نظر ایشان نامطلوب است و باید از آن دوری کرد غربزدگی و وابستگی به غرب است. ( (ببینید: تمدن و غربزدگی))
آسیبهای اجتماعی
امامخمینی در نگاه به جامعه، افزون بر بیان ویژگیهای جامعه مطلوب، آفتهایی که جامعه انسانی و اسلامی را تهدید میکند و مانع دستیابی به جامعه معتدل و مطلوب است، و راههای اصلاح آن را نیز از نظر دور نداشته است. ازجمله آسیبهایی که از نظر ایشان جامعه انسانی و اسلامی را تهدید میکند، مواردی مانند فقر، تبعیض، ظلم، فساد، اعتیاد و هرجومرج است:
فقر
یکی از امور مذموم در جامعه که باید بهطور جدی در رفع آن کوشش کرد، فقر است. امامخمینی که با نگاه ویژه خود در ادبیات سیاسی معاصر، واژگانی چون پابرهنگان، کوخنشینان و گودنشینان را رواج داده است، علتهای کلان اجتماعی فقر را از دو منظر داخلی و خارجی، بیان کرده است. مهمترین علل داخلی عبارتاند از: وجود حکومتهای ستمگر، اجرای برنامههای نامناسب اقتصادی، جمعشدن سرمایه در دست گروهی خاص و سوء استفاده از حاصل تلاش جمعی، وابستهکردن اقتصاد داخلی به کشورهای دیگر، اقتصاد مبتنی بر فروش نفت ( (ببینید: نفت)) و بیگاری برای سرمایهداران، نبود عدالت در پخش ثروت در کشور و به دنبال آن، مهاجرت برای به دستآوردن شغل و درآمد به سوی مناطق شهری و حاشیهنشینی، از میانبردن منابع طبیعی و بیکاری. از سوی دیگر، برخی از علل خارجی ایجاد و گسترش فقر در جامعه از نظر امامخمینی نیز چنیناند: وجود نظام ناصالح حاکم بر روابط بینالملل که به اسم کمونیسم و نیز سرمایهداری خون مستمندان را میمکند و آنان را از حقوقشان محروم میکنند، غارت ثروتهای کشور به دست دولتهای استعمارگر، سپردن منابع طبیعی مانند نفت و گاز به استعمارگران و بهرهبرداری آنان از این منابع. ( (ببینید: فقر)) در جامعه اسلامی، عموم مسلمانان برای فقرزدایی وظایفی به عهده دارند که مهمترین وظیفه فرد و جامعه عبارتاند از: انفاق، ( (ببینید: عدالت اجتماعی)) زکات و خمس. ( (ببینید: خمس)) دولت اسلامی نیز موظف است اقداماتی مانند: توزیع عادلانه ثروت از راه گرفتن مالیات بر درآمدِ ثروتمندان، توزیع مناسب و عادلانه ثروت و امکانات در جامعه و مدیریت قیمتها را در دستور کار خود قرار دهد. از نگاه امامخمینی دولت اسلامی، افزون بر دراختیارداشتن مالیات اسلامی، میتواند با تکیه بر منابعی مانند انفال ( (ببینید: انفال)) و درآمدهای وقفی، برای فقرزدایی از جامعه اسلامی گامهای مؤثری بردارد. امامخمینی خود پس از تشکیل نظام جمهوری اسلامی در ایران، برای رفع فقر و محرومیت در کشور، بنیادها و نهادهایی تاسیس کرد که از آن جمله میتوان به: بنیاد مستضعفان، ( (ببینید: بنیاد مستضعفان)) کمیته امداد امامخمینی، ( (ببینید: کمیته امداد امامخمینی)) افتتاح حساب صد برای ساخت خانه برای فقرا ( (ببینید: بنیاد مسکن انقلاب اسلامی)) و تاسیس جهاد سازندگی ( (ببینید: جهاد سازندگی)) اشاره کرد.
تبعیض
از نگاه امامخمینی در برابر عدالت اجتماعی که از ویژگیهای جامعه مطلوب است، تبعیض و اختلاف طبقاتی، از بزرگترین ویژگیهای جامعه نامعتدل است. ایشان که مبنای اصل برابری انسانها در اسلام را ناشی از اصل بنیادین توحید میداند، معتقد است همه انسانها در پیشگاه آفریدگار بنده و یکساناند و تنها پرهیزکاری و پاکی از خطاست که ملاک برتری است؛ از همینرو باید با هر چیزی که برابری را در جامعه برهم میزند و امتیازات پوچ را حاکم میکند، مبارزه کرد؛ مبارزه علیه قدرتهای استعماری و استکباری نیز در همین راستاست. ( (ببینید: تبعیض)) امامخمینی بر این باور است که اساساً فلسفه تشکیل حکومت، نفی نابرابری اجتماعی و تشکیل جامعه معتدل است و در نظام اسلامی همه اقشار ملت مساویاند و شرایط آزادی باید برای همه طبقات ملت، ازجمله اقلیتهای دینی فراهم باشد و در جمهوری اسلامی هیچگونه تبعیضی میان ایرانیان مسلمان و غیر مسلمان، در برخورداری از حقوق اساسی و اولیه وجود ندارد. ( (ببینید: تبعیض ، اقلیتهای دینی ، و اهل کتاب (۲)))
ظلم
ظلم به دیگران و ضایعکردن حقوق آنان، چه از جانب دولتها و حکومتها و چه از سوی خود مردم، از آسیبهای اجتماعی مهم است که جامعه را از حال اعتدال خارج میکند و تلاش برای رفع آن، وظیفه مردم و حکومتها، هر دو است. امامخمینی جلوگیری از ظلم، خودسری، قانونشکنی، حفظ حقوق اسلام و ملت و برقراری عدالت اجتماعی را از اهداف اسلام میداند و معتقد است وظیفه هر فرد در هر جای دنیا، پشتیبانی از مظلوم و جلوگیری از هر نوع ظلم است. ایشان تاکید میکند حکومت اسلامی در حقیقت با هدف قطع ریشه ظلم به وجود میآید و زمامدار آن نباید و نمیتواند ستم کند و در حکومت دینی، راهبری جامعه با موازین عقل و عدل و انصاف انجام میشود ( (ببینید: حکومت اسلامی)) و در چنین حکومتی، کشور و مردم مهذب، نه ظلم میکنند، نه زیربار ظلم میروند. ( (ببینید: ظلم))
فساد
یکی از عوامل بهستوهآمدن جامعه و خارج شدن آن از روال عدل و انصاف، آلودهشدن به فساد اجتماعی و اخلاقی است. فساد افراد جامعه، مانند سوراخکردن کشتی به دست فرد است که در صورت جلوگیری نکردن، تمام سرنشینان را به نابودی خواهد کشید. امامخمینی همواره نسبت به مسئله فساد حساس بود و چه پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، که رژیم پهلوی و رسانههای گروهی را منشا رواج فساد در میان مردم بهویژه جوانان میدانست، چه پس از پیروزی انقلاب، در مقاطع مختلف، درباره فساد هشدار میداد و معتقد بود بهویژه رادیو، تلویزیون و رسانههای گروهی در این باره نقش حساسی بر عهده دارند و میتوانند به مثابه یک دانشگاه عمومی، نقش تربیتی مهمی در جامعه ایفا کنند و جامعه را رو به صلاح پیش ببرند. ( (ببینید: جوان ، رادیو ، تلویزیون ، سینما ، و مطبوعات))
اعتیاد
اعتیاد به مواد مخدر ضمن اثرگذاری بر زندگی اجتماعی، گروهها و خانوادهها، آسیبهای اجتماعی فراوانی را در جامعه ایجاد میکند. گسترش استفاده از مواد مخدر و آثار مخرب آن در عصر حاضر موجب شده است تا فقیهان به حرامبودنِ استفاده، تولید و پخش این مواد حکم کنند. دلایل نظر امامخمینی در حرمت استفاده از مواد مخدر و اعتیاد به آن، مواردی از قبیل فاسدشدن پایههای اقتصادی و اجتماعی و نابودی نسلهای آینده و نیز سستی و بیارادگی جوانان و تخریب فکر و اندیشه آنان است که موجب هموارشدن راه تسلط بیگانگان بر کشور میشود. ایشان با توجه به تاثیرات سیاسی و اجتماعی شوم اعتیاد، جلوگیری از پخش مواد مخدر و مبارزه با اعتیاد را از اختیارات حاکم اسلامی میداند. ( (ببینید: اعتیاد))
هرجومرج
امامخمینی بر این باور است که بشر از روی طبیعت، طالب هرجومرج و بیقانونی است و آنچه زندگی اجتماعی را از افسارگسیختگی و آشوب رها میکند، قانون و نظم اجتماعی است. حکومت اسلامی، حکومت نظم و قانون است. ایشان حتی در اوج مبارزه در دوران نهضت اسلامی نیز مردم را به پرهیز از خشونت و آشوب دعوت میکرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز ضمن دعوت همه مردم به آرامش و تلاش برای برقراری نظم و قانون، در حکمی، دستور لغو تمام اعتصابها را صادر کرد و از مردم خواست تا با رعایت قانون، مانع بروز هرگونه هرجومرج و ناامنی در کشور شوند. ایشان همچنین افزون بر دعوت مسئولان و مقامات کشور به رعایت قانون و ضوابط اسلامی در رسیدگی به پروندههای متهمان، در برابر افراد و گروههایی که به نام جامعه بیطبقه توحیدی در صدد بینظمی و هرج مرج ازجمله در نیروهای مسلح بودند، ( (ببینید: حفظ نظام و اعتصاب)) جامعه توحیدی را به بدن انسان متعادل تشبیه و تاکید کرد رسیدن به این تعادل در گرو حفظ مراتب و رعایت نظم و هماهنگی است. ( (ببینید: شورش))
راهکار آسیبزدایی
در باور امامخمینی، جامعه همانند یک انسان، نیازمند اصلاح و تعلیم و تربیت است و راه اصلاح و بهبود، وجود قانون الهی در جامعه، مدیریت صحیح و امر به معروف و نهی از منکر است:
قانون الهی
امامخمینی قوانین اسلام را افزون بر اینکه وسیله تحقق عدالت در جامعه میشمارد، آن را ابزاری جهت اصلاح اعتقادی و اخلاقی و تهذیب انسان میداند و در این راه فهم درست دستورها و قوانین دینی و پذیرش اجتهاد پویا در استنباط احکام دینی، اهمیت ویژهای دارد. ایشان وجود قانون را برای تدبیر و اداره امور کشور ضروری دانسته و گفتار و عمل در مرز قانون را موجب رفع اختلافها میشمارد و تاکید دارد حکومت اسلامی بر اساس قانون الهی است که مبتنی بر عدالت و تامینکننده آزادی منطقی در چارچوب احکام الهی است. ایشان در تاکیدهای فراوان بر پیروی از قانون، اهدافی چون رفع تبعیض، از میانرفتن اختلافها، اصلاح امور و جلوگیری از وقوع تدریجی انحرافها را پی میگرفت. ( (ببینید: قانون ، انحراف ، و تبعیض))
مدیریت
از نگاه امامخمینی، مدیریت در مفهوم اسلامی آن، فراهمآوردن زمینههای پیوند میان خلق و خالق و هدایت انسان به سوی تعالی و سعادت است؛ بنابراین مدیریت در جایگاه یک دانش یااندیشه، نمیتواند تنها به ساماندادن امور مادی انسان بپردازد، بلکه باید زمینههای رشد و کمال معنوی انسانها را برای پیوستن به حق مطلق فراهم سازد. بر این اساس، از نگاه امامخمینی مشکل اصلی مکتبهای مدیریتی و حکومتی امروز آن است که تنها به بعد مادی حیات آدمی توجه میکنند و از توجه به دیگر ابعاد وجودی او ازجمله توجه به معنویات و رشد و تربیت انسان که هدف اصلی بعثت پیامبران الهی است، غفلت میورزند؛ از اینرو اصلیترین ویژگی نگرش مدیریتی امامخمینی، توجه به معنویات و ارزشهای الهی و جلب رضایت الهی در مدیریت است ( (ببینید: مدیریت)) و یکی از مهمترین ویژگیهایی که برای رهبر جامعه اسلامی ضرورت دارد نیز مدیریت و تدبیر درست امور است. ( (ببینید: رهبری))
امر به معروف و نهی از منکر
در نگاه امامخمینی اصل امر به معروف و نهی از منکر و اجرای حدود الهی یکی از راههای تربیت و اصلاح جامعه است و برای اجرای کامل احکام اسلام در همه ابعاد اجتماعی، اقتصادی، تربیتی، جزایی، و نیز تامین وحدت امت اسلامی راهی جز برپایی دولت اسلامی و در مصدر قرار گرفتن اسلامشناسان واقعی نیست. امامخمینی در تبیین فلسفه وجوب امر به معروف و نهی از منکر، آنها را دو اصل مهم و بلکه از رشحات و تجلّیات رحمت رحیمیه خداوند میداند که هدف از آن اجرای احکام الهی و سعادت انسانهاست. ایشان با همین نگاه ویژه به جایگاه امر به معروف و نهی از منکر، در ۱۰ اسفند ۱۳۵۷، روز ورود به قم، در نخستین سخنرانی عمومی خود در مدرسه فیضیه، وعده تشکیل وزارتخانهای مستقل از دولت را برای مبارزه با فساد و فحشا و اصلاح امور داد که به دلیل برخی موانع و با نظر شورای انقلاب، اجرایی نشد. ( (ببینید: امر به معروف و نهی از منکر))
عوامل دیگر
در اندیشه و منش سیاسی اجتماعی امامخمینی، وحدت و الفت و صداقت مردم در برابر یکدیگر و صفای باطنی و ظاهری از راههای رسیدن به جامعه مطلوب است. همگرایی نخبگان نه به عنوان یک راهکار سیاسی و زودگذر، بلکه برگرفته از روح آموزههای دینی، راهبردی منطقی برای رشد و ترقی جامعه توحیدی است و از همینرو وحدت و همگرایی دو قشر دانشگاهی و روحانی، به عنوان دو نماد مهم گروههای مرجع در جامعه و مصداق بارز نخبگان، اهمیتی درخور دارد ( (ببینید: وحدت حوزه و دانشگاه))؛ چنانکه از نگاه امامخمینی اصلاح فرهنگ، ( (ببینید: فرهنگ)) نهاد آموزش و پرورش، ( (ببینید: آموزش و پرورش)) دانشگاهها، ( (ببینید: دانشگاه)) رادیو ( (ببینید: رادیو)) و تلویزیون، ( (ببینید: تلویزیون)) مطبوعات و رسانههای نوشتاری، مراکز آموزشیتربیتی از کودکستان تا دانشگاه، اصلاح نخبگان بهویژه روحانیان و اصلاح حوزههای علمیه، از دیگر امور لازم برای اصلاح جامعه است.
اندیشههای سیاسی
اندیشههای سیاسی امامخمینی، متاثر از ابعاد مختلف اندیشه ایشان در حوزههای عرفان، فلسفه، کلام و فقه است؛ بهگونهای که میتوان در آثار گوناگون ایشان، نظام اندیشهای یا منظومه فکری منسجم یافت که اجزای آن با هم مرتبطند؛ از همینرو برای فهم اندیشه سیاسی امامخمینی، باید مبانی و مؤلفههای اصلی اندیشه ایشان را دریافت. بنیادهای اندیشه فکری امامخمینی، بر محور توحید قرار دارد و ارزشهای معنوی و اخلاق متعالی از مسائل اساسی حیات آدمی است. در این نظام فکری، حاکمیت مطلق از آن خداوند است و نظام هستی، عدالتمحور و هدفمند است و بیهوده آفریده نشده است. امامخمینی براساس اعتقاد به جامعیت دین اسلام و رهاییبخشی آن، بر این باور است که دنیا و آخرت ارتباطی تنگاتنگ دارند و اسلام برای تمام شئون فردی و اجتماعی انسان برنامه دارد. ایشان با تعریف سیاست به محورهای سهگانه رابطه حاکم و مردم، رابطه حاکم و دولتهای خارجی و جلوگیری از مفاسد، معتقد است آموزشهای اسلام درباره اصول سیاست، از اصول عبادی آن بیشتر است و با وجود مباحثی چون مبارزه و جهاد، احکام حقوقی و جزایی و احکام مالی موجود در اسلام، جدایی دین از سیاست، چنانکه سالیان دراز تبلیغ و ترویج شد، قابل پذیرش نیست و اساساً منطق اسلام، این جدایی را نمیپذیرد. ( (ببینید: دین و سیاست)) سیاست در نگاه امامخمینی به معنای راهبردن جامعه به موازین عقل و عدل و انصاف است؛ از اینرو موضوع سیاست در اندیشه ایشان، نه قدرت است، نه دولت و نه مدیریت بحران؛ بلکه تدبیر عادلانه مبتنی بر تقوا و هدایت است که باید برآورنده مصالح افراد و جامعه باشد و این معنی، بدون تشکیل حکومت حق، دستیافتنی نیست؛ چنانکه پیامبر(ص) و امامان(ع) نیز چنین هدفی را دنبال میکردند. ( (ببینید: حکومت اسلامی)) بر پایه این باور و بینش فقهی، بلکه عرفانی و فلسفی که امامخمینی در عالم نظر، درباره سیاست داشت، در حوزه کنش و فعل سیاسی هم وارد شد و رهبری یک نظام سیاسی اجتماعی را براساس آن نظریات به عهده گرفت. ( (ببینید: ولایت فقیه (۱) و انقلاب اسلامی ایران)) در باور امامخمینی آمیختگی دین و سیاست در اسلام، بهاندازهای است که هر کس قایل به جدایی میان آنها باشد، هیچکدام را نشناخته است. از اینرو، ایشان در بیشتر آثار خود، بر پیوند اسلام و سیاست، تاکید کرده و اجرای احکام اسلام را منوط به تشکیل حکومت دانسته است و تشکیل حکومت را نیز بر فقیهان عادل و عارف به همه احکام اسلام و صالح برای حکمرانی، واجب شمرده است. ( (ببینید: کشف اسرار ، الاجتهاد و التقلید ، کتاب البیع ، و ولایت فقیه (۲))) امامخمینی با تکیه بر جامعیت اسلام و تعطیلنشدن احکام الهی در هیچ زمانی، تاکید میکند همان دلایلی که در زمان حضور پیامبر(ص) و ائمه(ع)، حاکمیت و رهبری سیاسی آنان را ایجاب میکرد، در زمان غیبت نیز وجود دارد ( (ببینید: دین و سیاست))؛ از اینرو، ایشان دخالت روحانیت در سیاست را جزو وظایف قطعی آنان میداند ( (ببینید: روحانیت)) و خود نیز به این وظیفه عمل کرد. به باور امامخمینی نه تنها روحانیت بلکه هر مسلمانی، موظف به قیام برای خداست. قیام برای خدا، هم عرصۀ فردی انسان را شامل میشود و هم عرصۀ حیات اجتماعی او را؛ بدین معنا که اصلاح جامعه از مفاسد و انحرافات اجتماعی، استبداد و بردگی طاغوتها تنها با «قیام لله» امکانپذیر میشود و اصلاح جامعه بدون اصلاح فرد از رذایل و انحرافات اخلاقی ممکن نیست. ( (ببینید: تهذیب نفس و قیام)) با توجه به مبانی یادشده، مهمترین محورهایی کهاندیشههای سیاسی امامخمینی را میتوان از آن دریافت، عبارتاند از:
اقسام سیاست
امامخمینی بر اساس نگرش خود به جهان هستی و جایگاه انسان در آن، وظایف محولشده به انسان و هدفی که سیاست دنبال میکند، آن را به سه نوع شیطانی، نفسانی (دنیوی یا حیوانی) و الهی تقسیم کرده است:
- سیاست شیطانی: سیاستی که مبتنی بر پیچش و انحراف، افترا، دروغ و فریب است و به سلطهگری و دیکتاتوری ختم میشود. این سیاست بهجای حفظ مصلحت عموم، در پی جلب منافع فردی، شخصی و گروهی است و برای دستیابی به اهداف خود، از ابزار شیطانی استفاده میکند. چنین سیاستی که خلاف فطرت الهی بشر است، از نظر سیاست اسلام مردود است. امامخمینی سیاستهای استکباری، بهویژه سیاست دولت آمریکا، انگلیس، شوروی (سابق) و همه ابرقدرتهای غرب و شرق در برابر ملتهای دیگر را که تنها به دنبال بهرهکشی و نه سودرساندنِ متقابلاند، از جمله سیاستهای شیطانی میداند. ( (ببینید: امریکا ، انگلیس ، شوروی ، ابرقدرتها ، و استکبار))
- سیاست نفسانی و دنیوی: در این نوع سیاست هرچند معیارها و اهداف صحیح است و از سلطه و دروغ به دور است، اما به دلیل توجهِ صرف، به بُعد جسمانی و مادی انسان، سیاستی حیوانی و دنیایی شمرده میشود. در این نوع سیاست، جنبههای مثبت اینجهانی وجود دارد و هدف آن برآوردن مصالح عمومی و اجتماعی است؛ ولی به بُعد روحانی، معنوی و تامین سعادت آخرت توجهی ندارد. از دیدگاه امامخمینی، این نوع سیاست، که تمام سیاستهای مادی دنیای غرب و شرق را در بر میگیرد، اگر بهطور درست هم اجرا شود، در نهایت سیاستی تکبعدی و ناقص است، چون تنها نیازهای مادی و خیر و صلاح حیوانی را در نظر میگیرد. ایشان ضمن انتقاد از این سیاست، معتقد است انسان مانند حیوان نیست که خوراک و پوشاک، تمام شئون او را تشکیل دهد.
- سیاست انسانی و الهی: در این نوع سیاست، افزون بر تامین نیازهای مادی و حیوانی انسان، تلاش برای شکوفایی ارزشهای انسانی و معنوی نیز در دستور کار است. نظام سیاسی مطلوب از نگاه امامخمینی، نظام ارزشی و الهی است که حاکم، عهدهدار تدبیر حکیمانه دنیوی و اخروی جامعه است. این سیاست صراط مستقیمی است که از دنیا آغاز و به آخرت ختم میشود و تمام ابعاد زندگی انسان را در بر میگیرد. امامخمینی این نوع سیاست را ویژه پیامبران(ع)، اولیا(ع) و علمای بیدار اسلام میداند و از همین منظر، اسلام را مساوی حکومت با همه شئونی که دارد میشمارد و احکام اسلام را قوانین این حکومت قلمداد میکند؛ از اینرو حاکم اسلامی، باید خود تربیتشده به آداب و ارزشهای اسلامی باشد. براین اساس در نگاه امامخمینی «چگونه حکومتکردن» ملازم با «چه کسی میتواند حکومت کند» است و این دو در ارتباط منطقی با هم هستند. ( (ببینید: ولایت فقیه (۲)))
اهداف سیاست
از مهمترین اهداف سیاست در اسلام، تحقق عدل و معنویت در جامعه و به وجود آوردن یک جامعه معتدل و عاری از انحرافات است و در نظر امامخمینی، سعادت انسان در گرو تحقق عدالت در جامعه است و تحقق عدالت در جامعه وابسته به تامین استقلال، آزادی و رعایت قانون و حقوق مردم براساس مصالح عمومی است:
عدالت
امامخمینی در پیوند نگرش فقهی ـ کلامی خود با اندیشه سیاسی، حکومت را در ارتباطی ژرف با عدالت میبیند. در این نگاه، حکومت، ابزاری برای «گسترش عدالت» است تا در پرتو اجرای کامل عدالت اسلامی، مردم به آرامش برسند و جان و مال و آبروی آنان حفظ شود و شایستگی حکومت نیز با شاخصه عدالت شناخته میشود. ایشان معتقد است هدف اساسی اسلام، تحقق قسط و عدل در جامعه است و اصلاح جامعه و برقراری عدالت در آن، شیوه تمام پیامبران و اولیای الهی بوده است؛ از اینرو عدالت از نظر امامخمینی، تنها فضیلتی در حوزه اخلاق فردی نیست؛ بلکه یک شاخص اساسی است که تحقق بسیاری از ارزشها مانند آزادی، مبتنی بر وجود آن است. از مهمترین دلایل قیام علیه رژیم پهلوی نیز تکیه بر عدالتخواهی و باور راسخ به برپایی عدالت اجتماعی در جامعه بود؛ زیرا برپایی عدالت و تامین حقوق اجتماعی مردم نیازمند سازوکاری است که تنها در قالب حکومت، شدنی است و آزادی به عنوان نعمت بزرگ الهی نیز جز در سایۀ حکومت عدل الهی به دست نمیآید. ( (ببینید: عدالت اجتماعی)) برابری حاکمان جامعه با فرودستان و تاثیرگذارنبودن موقعیتهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در میزان برخورداری افراد از حقوق شهروندی، پرهیز از رفتار خودسرانه و تلاش همگانی برای حرکت در چارچوب قانون، ( (ببینید: قانون)) توزیع عادلانه درآمدهای عمومی و تلاش برای رفاه و آسایش همگان بهویژه فرودستان و زاغهنشینان، ( (ببینید: رفاه)) از جمله مصادیق تحقق عدالت در جامعه از نگاه امامخمینی است.
استقلال
به باور امامخمینی نخستین نماد ترقی و تمدن یک جامعه، استقلال آن جامعه است که از حقوق اولیۀ بشر و ارزش حیات او است؛ چنانکه کشتهشدن در راه کسب استقلال کشور را بالاترین افتخار خود میشمارد و معتقد است اسلام و قانون اساسی نیز ضامن استقلال جامعهاند. ایشان استقلال را در معنای وابستهنبودن به غیر، سرپیچی از پیروی بیگانگان، نفی دخالت و نفوذ بیگانگان، بهدستگرفتن سرنوشت و مقدرات خویش و ادارۀ مستقل مملکت به کار میبَرَد و در مجموع، استقلال را یک مفهوم فراگیر در ابعاد سیاسی، فرهنگی، اقتصادی میداند که تنها در صورت قطع کامل رگههای وابستگی در تمام ابعاد آن میسر خواهد بود. ( (ببینید: استعمار و استثمار و اجانب)) ایشان اهتمام ویژهای به حفظ استقلال ایران داشت. ( (ببینید: ایران)) امامخمینی در دوران نهضت اسلامی، پیششرط دستیابی به استقلال و هدف اولیه نهضت را سرنگونی رژیم پهلوی قرار داد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز تاثیر افزایش قدرت ملی در کسب استقلال را از نظر دور نداشت و با کافیدانستن عزم ملی در نجات از وابستگی، نیروهای مسلح، وحدت مردم و مسئولان و رعایت شعار اصولی «نه شرقی، نه غربی» در همه ابعاد را تضمینکننده استقلال کشور دانست. ( (ببینید: استقلال ، وحدت ، وحدت حوزه و دانشگاه ، و قوای مسلح)) از آنجا که امامخمینی در رهبری انقلاب اسلامی، جز منطق اسلام، منطق دیگری را به کار نمیبرد و عدالت، آزادی و استقلال را تنها در سایه اسلام جستجو میکرد، اصل استقلال جامعه اسلامی را نیز از بنیادهای اساسی اسلام میدانست و معتقد بود اسلام مسلمانان را از قبول هر گونه سلطۀ کفار نهی کرده است ( (ببینید: نفی سبیل))؛ از همینرو ایشان مسئله فلسطین را در دنیای اسلام، بسیار بااهمیت میشمارد و معتقد است رژیم غاصب اسرائیل، حاصل تبانی و همفکری قدرتهای استعماری برای استعمار ملتهای اسلامی است و هدفی جز چیرگی بر تمام کشورهای اسلامی و محرومساختن مسلمانان از استقلال ندارد؛ بر همین اساس، اولویت اول امت اسلامی، حل مسئله فلسطین است و دراینباره بهویژه برخی از سران کشورهای عرب در منطقه، مسئولاند. ( (ببینید: فلسطین ، رژیم اشغالگر قدس ، ملکفهد ، ملکحسین ، و ملکحسن)) بااینحال، در منطق امامخمینی، نپذیرفتن سلطه به معنای رد هرگونه ارتباط با دولتهای خارجی نیست و ایشان مبادله و معامله با کشورهای دیگر را در عین حفظ استقلال، میپذیرد و معتقد است جمهوری اسلامی خواهان زندگی مسالمتآمیز با همه کشورهای جهان است؛ از همینرو در حوزه ملی، مسئولیت مسئولان سیاست خارجی کشور را یادآوری کرده و آنان را به اتحاد، حفظ استقلال و منافع کشور، رابطه نیکو با کشورهای اسلامی و دولتهایی که در امور ایران دخالت نمیکنند، نیز وابستهنبودن به قدرتها توصیه میکند ( (ببینید: سیاست خارجی ، منافع ملی ، و صلح))؛ چنانکه اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، بر نفی هرگونه سلطهگری و سلطهپذیری، دعوت به حق و صدور انقلاب، ( (ببینید: صدور انقلاب)) مبارزه با ظلم و حمایت از محرومان، ( (ببینید: مستضعفان)) احترام متقابل و همزیستی مسالمتآمیز، عدم تعهد به غرب و شرق ( (ببینید: جنبش غیرمتعهدها)) و احیای هویت اسلامی مسلمانان قرار گرفت ( (ببینید: هویت و استقلال))؛ پذیرش عضویت در سازمانهای بینالمللی، بهرغم انتقاداتی که به آنها وارد است، نتیجه همین باور به ارتباط براساس احترام متقابل و روابط حسنه با کشورهای دنیاست. ( (ببینید: سازمان ملل متحد و سازمان کنفرانس اسلامی))
آزادی
امامخمینی با تکیه بر اصل توحید به عنوان والاترین باور دینی، بر این نکته تاکید میکند که انسان نباید سرسپردۀ هیچ موجود دیگری جز خدا باشد. به تصریح ایشان اصل آزادی بشر برآمده از توحید است و این اصل مبتنی بر آموزههای اسلامی و حق ابتدایی بشر است که قانون، وظیفه برآوردن بهینۀ آن را بر عهده دارد. از لوازم تعیین قلمرو آزادی در جامعه بر اساس قوانین شریعت و قوانین حاکم بر جامعه مسلمان، توجه به «مصلحت» عمومی است و از نظر امامخمینی آزادی تا جایی پذیرفته است که ناسازگار با مصلحت نباشد. مصلحت اسلام، مصلحت نظام و مصلحت مردم، سه مصداق اصلیاند که در اندیشه ایشان به عنوان محدودۀ آزادی به آنها توجه شده است. آزادی اندیشه، آزادی بیان، آزادی سیاسی و آزادی قلم، محورهای مهم آزادی فردی و اجتماعی در اندیشه سیاسی امامخمینی است که در پرتو حفظ مصلحت عمومی، بر آن تاکید شده است و بخش مهمی از اندیشه سیاسی ایشان، به مناسبات دو مفهوم عدالت اجتماعی و آزادی، که هر دو برای جامعه ضروری است، اختصاص دارد. ( (ببینید: عدالت اجتماعی و آزادی))
حق و قانون
امامخمینی با اعتقاد به حقوق ذاتی انسانها، که امری فطری و خدادادی است، یکی از مهمترین اهداف تشریع دین در وهله اول و پس از آن هدف مهم سیاست و حکومت را آگاهی مردم از حقوق خود و تلاش برای رسیدن به آن میداند و بر این باور است که اسلام تنها دینی است که در آن حقوق همه اقشار جامعه رعایت شده است. از نظر ایشان آزادیهای فردی و اجتماعی در چارچوب قانون، که مبنای آن اصل اساسی توحید و برابری همه انسانها در برابر خداوند است، از جمله حقوق اولیه هر انسانی است و کسی حق ندارد این حقوق را ضایع کند. اعتقاد به اینکه اصلاح حقوق ممکن نیست مگر با اتکا به مبدا معنوی و اساساً حکومتی میتواند ادعای رعایت حقوق همه افراد جامعه را داشته باشد که دولتش مبتنی بر عقاید الهی و دینی باشد و خود را در برابر یک قدرت بزرگ مسئول ببیند، موجب این باور راسخ در امامخمینی بود که تنها اسلام است که با نگاه جامع به همه ابعاد انسان، حقوق بشر را به کمال، تضمین کرده است و رعایت حقوق بشر، تنها با حفظ حدود الهی میسر خواهد بود و این حدود به مصلحت جامعه بشری است. ( (ببینید: حقوق بشر)) بر همین اساس امامخمینی قانون را ضامن رسیدن به حقوق تمام افراد جامعه و حکومت اسلامی را نیز حکومت قانون و تامینکننده استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی میداند که سرلوحه حقوق بشر و مورد تایید جوامع بشری است. ایشان پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بر این نکته اصرار ورزید که همه افراد باید خود را با قانون تطبیق دهند و در برابر آن تسلیم باشند؛ زیرا قانون و قانونگذاری اصولاً مقدمهای برای اجرای عدالت، پرهیز از ظلم و تبعیض، اصلاح امور و جلوگیری از وقوع تدریجی انحرافها است. ( (ببینید: قانون ، ظلم ، و تبعیض)) ایشان در تقسیم قانون به قانون تکوینی و تشریعی، رعایت قوانین موضوعه بشری مانند قانون اساسی را در کنار قوانین فطری و تشریعی و به شرط تخطی نکردن قانون از حدود شرع الهی، لازم و ضروری میشمارد و معتقد است تخلف از این قانون که در آن حقوق همه اقشار و گروههای جامعه به تساوی رعایت شده است، برای هیچکس جایز نیست. ایشان در جمهوری اسلامی ایران، بر وضع قانون اساسی مطابق موازین اسلام و نیز بر جایگاه مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان به عنوان دو نهاد مسئول، تاکید کرده است. ( (ببینید: قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ، مجلس شورای اسلامی ، و شورای نگهبان)) رعایت حقوق افراد جامعه براساس قوانین اسلام، که در اندیشه امامخمینی اهمیت ویژهای داشت، مانع از این نبود که در موارد تزاحم حقوق فرد و جامعه یا در خطر قرارگرفتن مصالح عمومی، جامعه را در اولویت قرار دهد و مصلحت جامعه را بالاتر از مصلحت افراد بداند. ایشان بر این باور است که فقیه جامع شرایط (حاکم اسلامی) میتواند برای مصالح عمومی، اوامری صادر یا تصرفاتی کند که با حقوق فردی در تقابل است. ( (ببینید: مصلحت و جامعه))
حکومت و دولت
به گواهی عقلای جهان، تشکیل حکومت و قانون، ضرورت اساسی در جامعه بشر است و اهداف اجتماعی و سیاسی بشر جز از طریق آن فراهم نمیآید. غایت و هدف سیاست از نظر امامخمینی، انسانسازی و تحقق عدالت در جامعه توحیدی است و البته این هدف ذیل هدف بالاتر که همان معرفتالله و شناخت عرفان اسلام است قرار میگیرد. امامخمینی اساساً حکومت را وسیلهای برای رسیدن به اهداف بزرگتر میداند و برای قدرت ذاتی، هیچ شان و اعتباری قائل نیست. ( (ببینید: قدرت)) ایشان در دیدگاه سیاسی خود، به اقسام حکومت و نتایج آن توجه داشت و بر اساس آن، ضرورت تشکیل حکومت حق براساس قوانین الهی را نتیجه میگرفت. نظریه ولایت فقیه برپایه همین وجه از اندیشه سیاسی ایشان پاگرفت و بنیانهای نظری تشکیل نظام اسلامی پس از پیروزی انقلاب اسلامی را تشکیل داد:
اقسام حکومت
امامخمینی در تبیین نظام سیاسی مطلوب و مشروع مورد نظر خود، حکومت را در اصل از آنِ خداوند میداند و حکومتی را که مشروعیت خود را از غیر خداوند کسب کرده باشد، عملکردی ظالمانه و غیر الهی داشته و تحمیلی باشد، نامشروع میخوانَد. در منطق ایشان همه حکومتهای نامشروع، ذیل عنوان طاغوت جای میگیرند و طاغوت همان حکومتهای ظالم و نامشروعیاند که در برابر حکومتهای الهی طغیان کردهاند. ( (ببینید: طاغوت)) در اندیشه امامخمینی حکومت اسلامی، نه مانند نظام استبدادی است که بر مبنای آرا و گرایشهای فردی اداره شود و نه حتی مثل نظامهای مشروطه و جمهوری رایج در دنیا، بر اساس قوانین بشری و افکار و خواستههای جمعی از انسانها بر کل جامعه، حاکمیت پیدا میکند؛ بلکه حکومتی است که در همة زمینهها مبتنی بر وحی و قانون الهی است. در این معنا، شکل و ساختار حکومت در نگاه ایشان چندان مهم نیست و آنچه اهمیت اساسی و اولیه دارد، نوع، ماهیت و محتوای حکومت است و ایشان به شکل واحدی از حکومت اسلامی که در همه زمانها ثابت باشد اعتقاد ندارد؛ بااینحال برخی از شکلهای رایج حکومت در دنیا را مانند «جمهوری» ـ که اختیار عزل و نصب مسئولان را با مردم میداند ـ ترجیح داده و عاقلانهتر میداند. ( (ببینید: دموکراسی و جمهوری اسلامی)) از مهمترین مصادیقِ طاغوت و شکلهای مطرود حکومت در دیدگاه امامخمینی، سلطنت و ولایتعهدی یا حکومت فردی مبتنی بر زور و غلبه و بیتوجه به خواست مردم است. ( (ببینید: نظام سلطنتی)) ایشان همچنین حکومتهای دموکراسی موجود در غرب سرمایهداری یا شرق کمونیستی و نیز شکل مشروطه پارلمانی به شکلی که در دوران پهلوی اجرا میشد را غیرقابل قبول میدانست. ( (ببینید: دموکراسی ، دیکتاتوری ، سرمایهداری ، و مارکسیسم))
ضرورت تشکیل حکومت حق
امامخمینی وجود حکومت برای هر جامعهای را ضروری و لازم میداند و بر این باور است که بهترین نوع حکومت، حکومتی است که براساس قانون الهی و مجری آن باشد. عنوان کلی که ایشان برای حکومت حق و مطلوب نام میبَرَد، حکومت اسلامی است. تاکید آیات و روایات بر ضرورت تشکیل حکومت اسلامی، ماهیت احکام اسلام و ویژگیهایی چون جامعیت و جهانیبودن آن، نیاز بسیاری از قوانین اسلام، مانند قوانین جزایی در مرحله اجرا به حکومت، ضرورت استمرار اجرای احکام اسلام، تعیین جانشین از سوی پیامبر(ص) و ضرورت استقرار نظام سیاسی مشروع و از میانبردن آثار طاغوت از جامعه را میتوان مهمترین دلایل ضرورت تشکیل حکومت در دوران رسول خدا(ص) و پس از آن برشمرد؛ چنانکه انکار آن مستلزم قبول هرج و مرج و خلاف عقل سلیم است. ( (ببینید: حکومت اسلامی)) به باور امامخمینی تشکیل حکومت حق، جز با قیام علیه حاکمیت ناصالح ممکن نیست ( (ببینید: قیام)) و این قیام، فصل مشترک سیاست و عرفان در اندیشه ایشان است و دو بعد حیات درونی و حیات بیرونی (تهذیب نفس و تهذیب جامعه) را دربرمیگیرد؛ بدین معنا که اصلاح جامعه از مفاسد و انحرافات اجتماعی، تنها با «قیام لله» امکانپذیر میشود و اصلاح جامعه نیز بدون اصلاح فرد از رذایل و انحرافات اخلاقی، ممکن نیست و تاسیس حکومت عدل اسلامی، نتیجه این قیام در هر دو بُعد خواهد بود. امامخمینی بهویژه در حوزه نظر و اندیشه سیاسی، معتقد به حکومت جهانی اسلام و در آرزوی تحقق چنین حکومتی بود و از همینرو بهصراحت با مبانی حکومت ملی مانند ملیگرایی، نژادگرایی و عصبیت قومی مخالفت میکرد و ترویج این نوع اندیشههای سیاسی در جهان اسلام را توطئه دشمنان میدانست ( (ببینید: ملیگرایی و قومیت))؛ بااینحال، ایشان از نظر عملی و رفتار سیاسی، با توجه به واقعیت موجود و نظام حاکم بر جهان، حکومت اسلامی را در قلمرو دولت ایران تاسیس کرد و نهادهای حکومت را نیز در چارچوب آن سامان داد. ( (ببینید: جمهوری اسلامی))
نظریه ولایت فقیه
ولایت فقیه موضوعی است که در تاریخ فقه شیعه اجمالاً مورد توجه فقیهان شیعه بوده و آنان شئونی برای فقیه جامع شرایط قائل بودهاند. نخستین اثر امامخمینی دراینباره که بیشتر به ابعاد اجتماعی و سیاسی توجه کرده، کشف اسرار (۱۳۲۲ش) است. ایشان بعدها در سال ۱۳۳۰ در رساله الاجتهاد و التقلید و در سال ۱۳۴۳ در جلد نخست تحریر الوسیله، که در تبعیدگاه ترکیه تدوین کرد، در پایان بحث امر به معروف و نهی از منکر به مسئولیت و جایگاه فقیه پرداخت؛ همچنین در سال ۱۳۴۸، در حوزه علمیه نجف و در ضمن مباحث بیع، به تفصیل در این باره بحث کرد. مجموعه مباحث و دلایل عقلی و نقلی ایشان در نجف با عنوان ولایت فقیه، در سال ۱۳۴۸ در مجموعهای جداگانه گردآوری و منتشر شد و مطالب این کتاب تاثیر فراوانی بر جامعه علمی حوزوی و نیز گروههای سیاسی داشت و آثار فراوانی در بررسی و تبیین آن نگاشته شد. ( (ببینید: ولایت فقیه (۲))) پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در جریان تصویب قانون اساسی در مجلس خبرگان قانون اساسی، موضوع ولایت فقیه به عنوان اصل قانونی طرح شد و سرانجام پس از اظهارنظرهای موافق و مخالف فراوان، تصویب شد. ( (ببینید: مجلس خبرگان قانون اساسی و ولایت فقیه (۱))) لزوم جریان احکام و قوانین الهی پس از رحلت پیامبر(ص) و منحصرنبودن اجرای احکام به زمان حیات ایشان، دلیل عقلی تایید امامت پس از آن حضرت است. ( (ببینید: امامت)) نگرش امامخمینی به جایگاه امامت، افزون بر گرایش عرفانی، کلامی و اجتماعی است و مباحث حکومت، سیاست و نظام اسلامی را نیز دربر میگیرد؛ از اینرو ایشان ولایت ظاهری در امامت را برای فقها در عصر غیبت نیز ثابت میداند ( (ببینید: ولایت فقیه (۱))) و معتقد است ولیّ فقیه کسی است که ضمن آگاهی اجتهادی از احکام، قوانین و مقررات دین، دارای عدالت است. برهمین اساس افزون بر حوزه قضا، ( (ببینید: قضاوت)) حدود اختیارات فقیه به لحاظ سیاست و حکومت نیز بسیار گسترده است. به باور امامخمینی، پیامبر(ص) و امام(ع) یا ولیّ فقیه تنها مجری قوانین الهیاند و آنچه حکومت میکند قانون الهی است؛ بر همین اساس ایشان بهترین اصل در قانون اساسی را اصل ولایت فقیه شمرده است و شرط تحقق عملی آن را در جامعه حضور در صحنه سیاست و انتخاب مستقیم یا غیرمستقیم مردم دانسته است. ( (ببینید: مشروعیت و مجلس خبرگان رهبری)) ایشان همچنین در پاسخ کسانی که ولایت فقیه را موجب دیکتاتوری میدانستند، تاکید کرده است ولایت فقیه، خود ضد دیکتاتوری و هدیه الهی است و اگر فقیه بخواهد دیکتاتوری کند، خودبهخود از ولایت ساقط میشود. ( (ببینید: دیکتاتوری))
تشکیل حکومت جهانی اسلام
یکی از مفاهیم کلیدی اندیشه سیاسی امامخمینی، امت اسلامی است. تشکیل امت جهانی اسلام، در عین وجود دولتها و جمهوریهای مستقل اسلامی، همان شکل آرمانی جهان اسلام در نظر امامخمینی است که برای تحقق آن میکوشید. ایشان با اعتقاد به تشکیل امت جهانی اسلام، جمهوری اسلامی ایران را برادر ایمانی تمام دولتها و ملتهای اسلامی فارغ از هر مذهبی میدانست و دفاع از دولتهای اسلامی را از سیاستهای دولت ایران میشمرد. براساس قاعده نفی سبیل که امامخمینی آن را از محدوده حوزه فردی گستردهتر میداند و به آن صبغه سیاسی و حکومتی میدهد، مسلمانان نباید تحت سیطره کفار قرار گیرند و در صورت وجود سلطه، خروج از آن به هر وسیله ممکن، لازم است ( (ببینید: نفی سبیل))؛ از این رو امامخمینی افزون بر سفارش به حفظ وحدت در سطح ملی، وحدت مسلمین و دولتهای اسلامی را نیز در راس برنامههای خود میداند و همواره بر اتحاد و همپیمانی ممالک اسلامی و ایجاد برادری در میان فرقههای مختلف مسلمان در برابر صهیونیسم، دولتهای استعمارگر بهویژه امریکا و غارتگرانِ منابع ملتهای مسلمان تاکید کرده است. ( (ببینید: رژیم اشغالگر قدس ، امریکا ، انگلیس ، و استعمار و استثمار)) به باور امامخمینی جهان اسلام، ظرفیتها و توانمندیهای فراوانی دارد و در صورت اتحاد دولتهای اسلامی بر محور کلمه اسلام، مسلمانان به قدرتی دست خواهند یافت که کسی توان مقابله با آنان را ندارد ( (ببینید: وحدت و جهان اسلام)) و در نهایت ظهور منجی عالم، حضرت مهدی(ع) که حاکم بر همه موجودات و خاتم ولایت کلی به تبعیت از پیامبر اکرم(ص) است، موجب تحقق توحید حقیقی و تشکیل حکومت صالحان خواهد بود. ( (ببینید: مهدویت و حجتبنحسن، امام زمان(ع))) ایشان وظیفه اساسی حکومت و انقلاب اسلامی را نیز نشر اسلام در جهان و ایجاد زمینه برای حاکمیت جهانی اسلام میداند و در این راه، سرمایهگذاری در احیای هویت اسلامی مسلمانان اهمیت ویژهای دارد. ( (ببینید: هویت ، احیاگری و اصلاح ، انقلاب اسلامی ایران ، نهضتهای اسلامی ، و صدور انقلاب)) امامخمینی در تبیین حکومت جهانی اسلام، مفاهیمی را مانند مرزبندی میان اسلام ناب محمدی و اسلام امریکایی، ( (ببینید: اسلام ناب محمدی)) بهرهگیری از ظرفیت کنکره سراسری حج ابراهیمی محمدی، ( (ببینید: حج ابراهیمی)) مفهوم عام مبارزه و قیام برای رسیدن به کمال انسانیت که همان جنگ فقر و غنا یا جنگ همهجانبه استضعاف در برابر استکبار بود، ( (ببینید: قیام و جنگ فقر و غنا)) ابداع کرد و رمز پیروزی را در وحدت کلمه و توکل بر خدا میدانست.
مردم و حکومت
هر نظام سیاسی بر بنیان روابط مردم و حکومت استوار است. جایگاه مردم و نفی و اثبات نقش آنان در برپایی حکومت و مقبولیت و کارآمدی آن، در اندیشهورزیهای سیاسی و اجتماعی، همواره مورد توجه بوده است. امامخمینی انقلاب اسلامی ایران را یک انقلاب مردمی میداند و مردم را رکن اصلی تحققبخش آن مینامد؛ این مردم برآمده از تمام اقشار جامعه هستند و نماینده گروه یا جناح و طبقه خاصی نیستند. ( (ببینید: مردم)) بر همین اساس، بخش مهمی از اندیشه سیاسی امامخمینی به تبیین نقش مردم در مشروعیتبخشی به نظام و توجه به روابط و ضوابط میان مردم و حکومت، اختصاص یافته است:
مشروعیت
یکی از قدیمیترین بحثها در نظامهای سیاسی و حکومت و دولت، بحث در باب مشروعیت یا قانونی بودن حکومت است. امامخمینی در بیان مبنای مشروعیت برای حاکمیت، بر این باور بود که به حکم عقل، فرمانروایی و ولایت، حق انحصاری خداوند تعالی است و او مالک بالذات و سلطان مطلق این عالم است و جز او هیچ کس بر دیگری سلطنت و فرمانروایی ندارد. خداوند این حق را برای پیامبر(ص) قرار داده و پیامبر(ص) آن را به امر الهی به امامان معصوم(ع) و پس از آن به فقیهان جامع شرایط سپرده است. به باور امامخمینی حکومت غیر فقیه، یا حکومتی که به گونهای مشروعیت خود را از خداوند نمیگیرد، حکومت طاغوت است و رئیسجمهور منتخب مردم هم پس از تنفیذ حکم توسط ولی فقیه، مشروع و قانونی است. ایشان در آستانه تشکیل دولت موقت، مشروعیت تشکیل دولت ـ پیش از تصویب قانون اساسی ـ را به حق ولایت شرعی و همچنین به حق قانونی ناشی از آرای اکثریت قاطع ملت ـ که در اجتماعات بزرگ و تظاهرات وسیع در سراسر ایران ابراز شده بود ـ مستند کرد. این نوع موضعگیری از ایشان و توجه به حق ولایت شرعی در کنار اتکای به رای اکثریت، در دیگر موارد ازجمله در تشکیل شورای انقلاب نیز وجود داشت. ( (ببینید: دولت موقت ، شورای انقلاب اسلامی ، و بازگشت امامخمینی)) امامخمینی در کنار مشروعیت، مقبولیت مردمی را نیز در تولّی و تشکیل عملی حکومت شرط شرعی میداند و معتقد است حاکم اسلامی مشروعیت و مقبولیت را باید با هم دارا باشد و اگر مقبولیت نداشته باشد، شرعاً و عملاً (در مقام اجرا) نمیتواند حکومت تشکیل دهد. انتخابات و بیعت و تاکید امامخمینی بر آن مربوط به همین بُعد است. به باور ایشان ولیّ فقیه اگر مورد پذیرش مردم نباشد، از اصل ولایت ساقط نمیشود، ولی بدون مقبولیت مردمی، افزون بر اینکه توان بهکاربستن ولایت را ندارد، شرعاً نمیتواند حکومت تشکیل دهد؛ از اینرو حکومت مورد نظر ایشان حکومتی است که هم دلخواه ملت است و هم بیعت با کسی است که بیعتِ با او بیعت با خداست. ( (ببینید: مشروعیت و ولایت فقیه (۱)))
حفظ نظام
پس از برپایی نظام جمهوری اسلامی در ایران، مهمترین دغدغه امامخمینی از یک سو حفظ چهره دین و نظام اسلام و نظام اجتماعی به عنوان اولویت اول و حفظ نظام جمهوری اسلامی ایران، به عنوان اولویت دوم بود و از نخستین روزهای پیروزی تا پایان عمر خود از هر مناسبت و فرصتی برای توجهدادن به جامعه و نیز جلوگیری از شکست یا تضعیف نظام بهره میبرد. ایشان همچنین معتقد است حفظ کیان اسلام و سرزمین اسلامی در برابر هجوم نظامی و غیر نظامی دشمن، با هر ابزاری که بشود، واجبی مطلق بر عهده همه مسلمانان است و این امر به وجود امام معصوم(ع) یا اذن فقیه منوط نیست. ( (ببینید: حفظ نظام)) امامخمینی در حفظ، تثبیت و تقویت نظام جمهوری اسلامی ایران از یک سو به شکلگیری هرچه سریعتر و بهتر ساختار کلی سیاسی نظام، مانند قانون اساسی و نهادها و دستگاههای مختلف آن در سه قوه قانونگذاری و اجرایی و قضایی و گسترش و تقویت و انسجام نیروهای مسلح تاکید داشت ( (ببینید: قوای سهگانه ، قوای مسلح ، قوای انتظامی ، و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)) و از سوی دیگر، در رفع موانع و حل مشکلات کشور، اقداماتی مانند گسترش اختیارات مجلس شورای اسلامی در حوزه قانونگذاری، تاسیس مجمع تشخیص مصلحت نظام ( (ببینید: مجمع تشخیص مصلحت نظام)) و بازنگری و تکمیل قانون اساسی ( (ببینید: قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و شورای بازنگری قانون اساسی)) صورت داد؛ چنانکه در برابر دشمنان خارجی و توطئههای گروههای مختلف، با قاطعیت تمام ایستاد و همه توان کشور و جامعه را به مقابله با آنها فراخواند. ( (ببینید: ترور ، کردستان ، جنگ تحمیلی ، ترکمنصحرا ، و سازمان مجاهدین خلق ایران)) افزون بر همه این اقدامات، امامخمینی حضور و مشارکت فعال مردم در صحنه سیاسی کشور و حفظ وحدت را مهمترین عامل حفظ نظام میشمرد:
مشارکت مردم در حکومت
در اندیشه امامخمینی استقرار جمهوری اسلامی متکی به آرای عمومی است و آگاهی، مشارکت و نظارت همگانی مردم بر حکومت منتخبِ، عامل ثبات حکومت و ضامن حفظ امنیت کشور است. ( (ببینید: مردم)) مشارکت مورد نظر امامخمینی، مشارکتی همهجانبه و از سوی همه مردم است و تنها در سایه چنین حضور و مشارکتی است که اصلاحات جامعه، تامین استقلال مملکت و آزادی ملت دستیافتنی است؛ از همینرو ایشان در تمام شرایط سخت سالهای آغازین انقلاب، بهویژه شرایط جنگی کشور، با اهتمام جدی بر برگزاری انتخابات مختلف، از همهپرسی تعیین نظام جمهوری اسلامی گرفته تا انتخابات ریاستجمهوری، مجلس شورای اسلامی، مجلس خبرگان قانون اساسی و مجلس خبرگان رهبری، برگزاری آزاد آن را جزو مهمترین و نخستین وظیفه مسئولان پس از سقوط رژیم پهلوی میداند و معتقد است تمام امور کشور و نظام اسلامی که با رای مردم روی کار آمده است، باید با هماهنگی و مشارکت مردم انجام شود؛ بهگونهای که مردم احساس کنند رای آنان، سرنوشت ملت و کشور را میسازد. ( (ببینید: انتخابات ، مجلس شورای اسلامی ، روز جمهوری اسلامی ، مجلس خبرگان قانون اساسی ، و مجلس خبرگان رهبری)) ایشان در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی، با مطلوبدانستن شکل جمهوری اسلامی، در میان شکلهای رایج حکومت، بارها آن را متکی به آرای عمومی و قانون اساسیِ مبتنی بر اسلام دانست. ( (ببینید: جمهوری اسلامی))
حفظ وحدت
یکی از دغدغههای همیشگی امامخمینی حفظ اساس اسلام بر پایه آسیبندیدن نظام جمهوری اسلامی ایران و آسیبندیدن چهره اسلام بود؛ بر همین اساس بارها بر ضرورت حفظ وحدت و پرهیز از اختلاف، تاکید میکرد. ( (ببینید: وحدت)) در نگاه امامخمینی وحدت حوزه و دانشگاه، ( (ببینید: وحدت حوزه و دانشگاه)) وحدت گروههای سیاسی و نیز وحدت میان مسئولان و کارگزاران نظام موجب حل معضلات کشور و مانع آسیبهای احتمالی به کشور است. در این مسیر یگانه عامل مهم وحدتبخش میان مسئولان، در نظرداشتن خدمت به ملت و خدمت در راه خدا و نیز مقدمداشتن مصلحت کشور بر مصالح و منافع فردی و گروهی است. ( (ببینید: مسئولان و کارگزاران)) ایشان ریشه اختلاف و جبههبندیهای کاذب را توطئه دشمن و هوای نفس میداند و با توجه به وجود دشمنان بیرونی و درونی، وحدت کلمه، استقامت همه مردم و مسئولان و غلبه بر هوای نفس را از لوازم مهم مقابله با دشمن بیرونی و درونی میشمارد. ( (ببینید: دشمن و پیروزی))
روابط مردم و حکومت
امامخمینی بر این باور است که یک حکومت هرچند بر مبنای مشروعیت محض الهی بر مسند نشسته باشد، وظیفهای جز امانتداری و خدمتگزاری نسبت به مردم ندارد. ایشان که مردم را حامیان اصلی نظام اسلامی میشناخت، تعامل خیرخواهانه با مردم را یک اصل مهم در روابط اجتماعی میشمرد و به شیوههای گوناگون میکوشید تا یکپارچگی و همبستگی را میان مردم نهادینه کند و برای تحقق این امر بهخوبی از فرصتها استفاده میکرد؛ از اینرو همواره به مدیران جامعه اسلامی، اهمیت نظر مردم را یادآوری کرده و تاکید میکرد پیروزی همواره قرین قدرت مردمی است. ( (ببینید: پیروزی)) امامخمینی با ترجیح ساختار «جمهوری» برای حکومت، ( (ببینید: جمهوری اسلامی)) ویژگیهای نظام سیاسی مبتنی بر جمهوریت را بر سر کار آمدن با آرای مردم، عمل نکردن برخلاف میل مردم و حفظ مردم میدانست و مردم را نیز به بهرهگیری از این حق شرعی و قانونی خود برای مشارکت در برپایی نظام سیاسی مطلوب و نیز مشارکت در ادارۀ آن تشویق میکرد. از نگاه ایشان از مهمترین حقوق مردم بر زمامداران، برابری با دولتمردان، پذیرش و عزل حاکمان سیاسی، نصیحت، طرح اشکال، انتقاد و اعتراض، رفاه، آسایش و امنیت، آزادی انجام فرایض دینی و مذهبی برای پیروان همة ادیان و مذاهب، آموزش، آزادی اظهار عقیده برای همه ازجمله اقلیتهای دینی و مذهبی، انتخابشدن و انتخابکردن و آزادی و استقلال کامل در رای، برخورداری از حریم خصوصی و آزادیهای اجتماعی و سیاسی مانند تحزّب، اجتماعات، بیان، قلم، اشتغال و مسکن است. ( (ببینید: مردم)) از آنجا که حق و مسئولیت همواره رابطهای دوسویهاند، امامخمینی با تاکید بر حقوق متقابل مردم و حکومت، حضور اجتماعی مردم و مشارکت فعال آنان در زمینههای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را هم یک حق میشمارد، هم وظیفۀ اجتماعی و تکلیف شرعی، که بیتوجهی به آن پیامدهای ناگوار اجتماعی در پی دارد. ایشان فراتر از مشارکت، از مردم میخواست تا بر عملکرد برگزیدگان خویش نظارت دایمی داشته باشند و مانع لغزش آنان شوند. نظارت نیز یکی از مهمترین حقوق دوسویه میان مردم و حکومت است. ( (ببینید: نظارت)) در همین راستا امامخمینی مخالفت سیاسی در حکومت اسلامی را از جنبه وظیفه نظارتی مردم بر قدرت سیاسی، تکلیفی همگانی در برابر حاکمیت میداند و بر این باور است که در هر مرتبه و جایگاهی که حکومت اسلامی دچار انحراف از اصول اسلامی شود، حتی اگر از ناحیه شخص رهبر و ولیّ فقیه باشد، بر همه افراد ملت واجب است اعتراض و او را به مسیر درست هدایت کنند. البته این انتقاد یا مخالفت سیاسی باید همراه با تعهد اسلامی و شم سیاسی باشد؛ چنانکه این مخالفت به ایجاد دشمنی و تفرقه در کشور منجر نشود. ( (ببینید: مخالفت سیاسی ، انتقاد ، آزادی ، و حزب و تشکل)) امامخمینی با توجه به دوربودن منطق اسلام از خشونت و ترور، حتی در اوج مبارزه با رژیم پهلوی نیز با ایجاد هرجومرج و ناامنی در جامعه مخالف بود و تاکید میکرد حرکت انقلابی مردم نباید به سمت قتل، غارت و ناامنی پیش رود. ایشان حتی براندازی رژیم پهلوی را از طریق روشهای مسالمتآمیز در قالب اعتصابها و تظاهرات مردمی پی میگرفت و تا حد امکان به شورش یا مبارزه مسلحانه دعوت نمیکرد؛ چنانکه در رویارویی با گروههای مخالف و حتی محارب با نظام اسلامی نیز در مرحله نخست به گفتگو و نصیحت و دوری از خشونت روی آورد. ایشان همواره به مسئولان نظام نیز هشدار میداد که وجود خفقان و سرکوب و ناامیدی مردم از اجرای درست قوانین، میتواند عامل بروز شورش و انفجار عمومی در جامعه باشد. ( (ببینید: شورش ، اعتصاب ، تظاهرات ، مبارزه مسلحانه ، ترور ، و ضدانقلاب))
مبارزات سیاسی و رهبری نهضت
در بررسی تاریخ مبارزات سیاسی امامخمینی افزون بر نوع نگاه ایشان به دین و سیاست، باید به نگاه تاریخی ایشان به پیشینه سیاستورزی در روحانیت و نیز لزوم شرعی براندازی حکومتهای نامشروع و جایگزینی نظام سیاسی مشروع نیز توجه کرد و سپس به گزارش تاریخی روند مبارزات ایشان پرداخت. این روند در دو مرحله «دوران نهضت» و «دوران انقلاب» قابل بررسی است. در این بخش، مرحله نخست در چند محور گزارش میشود:
نگاه کلی
از نگاه کلی خاستگاه مبارزات سیاسی امامخمینی را باید در نوع نگاه ایشان به دین، پیوند عمیق دین با سیاست و ضرورت قیام و تشکیل حکومت اسلامی جست:
خاستگاه سیاستورزی و مبارزه
امامخمینی با اعتقاد به پیوند دین و سیاست، ( (ببینید: دین و سیاست)) مبارزات سیاسی خود را با رژیم پهلوی از سال ۱۳۴۱ آغاز کرد و خاستگاه سیاستورزی «دین» بود. به باور ایشان هر مسلمانی به پیروی از پیامبران بزرگ الهی و براساس آموزه قرآن، موظف به قیام برای خداست. قیام برای خدا، هم عرصه فردی انسان را شامل میشود و هم عرصه حیات اجتماعی را. از نگاه امامخمینی تنها دو راه پیش روی انسان است: راه الله و راه طاغوت و بر همین اساس ایشان نبردهای واقعشده در دنیا را نیز به دو دسته طاغوتی و توحیدی تقسیم میکند؛ چنانکه در منطق ایشان همه حکومتهای نامشروع و مفاهیمی چون «قدرت سیاسی ناروا»، «قدرت سیاسی باطل» یا «حکومت جائر»، ـ زیر عنوان «طاغوت» جای میگیرند. ( (ببینید: طاغوت)) از نگاه امامخمینی مبارزه مشروع مبارزهای است که هم محتوای خود را از اسلام میگیرد، هم در روشها تابع اسلام است و هم هدفی جز حاکمیت اسلام ندارد؛ از اینرو ایشان در مبارزه با رژیم پهلوی، بر مخالفت با هر قانونی که خلاف اسلام باشد، تصریح کرد و در روش مبارزه نیز نخست راه نصیحت را برگزید؛ اما پس از بینتیجهبودن این شیوه، مرحله جدید مبارزه مستقیم را آغاز کرد و با این حال، اجازه مبارزه مسلحانه نداد؛ اگرچه این شیوه نیز در مراتب قیام و درصورت بیتاثیرماندن مراحل پایینتر امر به معروف و نهی از منکر، قابل اجرا است. ( (ببینید: مبارزه مسلحانه و امر به معروف و نهی از منکر)) از نگاه امامخمینی شرط مهم مبارزه، بیداری، شناخت و آگاهی است؛ از اینرو ایشان «قیام از خواب غفلت» را نخستین گام در «قیام لله» میشمرد. ایشان همچنین در مبارزه با طاغوت، به مردم اصالت میداد و بر پیروزی قطعی آنان در صورت سازماندهی و نظم تاکید میکرد. ( (ببینید: قیام))
سیاستورزی و مبارزات روحانیت
امامخمینی با ستایش از سیاستورزی روحانیان در گذشته، ( (ببینید: روحانیت)) نهضت تحریم تنباکو در تاریخ معاصر ایران را نمود بارز قیام روحانیت برای اصلاح جامعه و نتیجه درک صحیح یک عالم دینی از وظایف اجتماعی خود میداند. ( (ببینید: میرزامحمدحسن شیرازی و نهضت تحریم تنباکو)) امامخمینی همچنین اساس نهضت مشروطه و تصویب قانون اساسی در آن را ثمره تلاش علما در نجف و ایران میداند و براین باور است که حضور مردم در نهضت مشروطه و جنبشهای صد سال اخیر ایران نیز به دلیل اعتماد مردم به عالمان بوده است؛ چنانکه بیطرفی مردم در جریانات بعدی نهضت در پی سکوت و کنارهگیری روحانیان نیز افول نهضت را در پی داشت. ( (ببینید: نهضت مشروطه)) ایشان با ستایش چندباره از غیرت دینی شیخفضلالله نوری در جریان مشروطه، شهادت او را توطئه دشمنان داخلی و خارجی برای شکستن قدرت روحانیت در جامعه ارزیابی کرد که با صحنهسازی، رویدادها را چنان منعکس کردند که پس از اعدام او از حوزه نجف نیز صدای اعتراضی بلند نشد. ( (ببینید: شیخفضلالله نوری)) امامخمینی با همین رویکرد علاقه زیادی به سیدحسن مدرس و منش سیاسی وی داشت. ایشان پافشاری بر انجام وظیفه را نشانه اقتدار و الهیبودن مدرس میداند و معتقد است مدرس در بیان حق و ابطال باطل دریغ نمیکرد و عاقبت نیز جان پاک خود را در راه اسلام و ملت نثار کرد. ( (ببینید: سیدحسن مدرس)) امامخمینی با ارزیابی متفاوت از نهضت ملی شدن صنعت نفت و رهبران آن، علت اصلی شکست این نهضت را مخالفت با اسلام و روحانیت میدانست و باوجود انتقاد به سیدابوالقاسم کاشانی که به جای تقویت جنبههای دینی، خود به یک مقام سیاسی تبدیل شد، اما به او علاقه داشت و وی را در ردیف میرزای شیرازی و شیخفضلالله نوری، از علمایی شمرده که برای اسلام کار کرده است و به همین علت مورد مخالفت و بدگویی جبهه ملی قرار گرفت. ( (ببینید: سیدابوالقاسم کاشانی و جبهه ملی ایران))
مبارزه با حکومت غیرمشروع
امامخمینی بر اساس مبانی دینی، مشروعیت حکومت را الهی و آن را حق انحصاری خداوند تعالی و کسانی دانسته است که از سوی او ماذون باشند ( (ببینید: مشروعیت))؛ از اینرو ایشان همه حکومتهای سلطنتی را در ایران در طول تاریخ نامشروع شمرده ( (ببینید: نظام سلطنتی)) و از نظر تاریخی، از شاهنشاهی۲۵۰۰ساله ایران به عنوان شاهنشاهی سیاه یاد کرده است. از نگاه ایشان، حتی یک تن از این سلسله قابل دفاع نیست و خوشنامی برخی از آنان مانند شاهعباس صفوی، ناشی از تحریف واقعیات تاریخی بوده است. ( (ببینید: صفویه)) امامخمینی از از شاهان قاجاری نیز به عنوان مجرمترین افراد یاد کرده است که در اندیشه مردم نبودند؛ چنانکه عمق نفوذ بیگانگان در دوره قاجاریه بهگونهای بود که با حرکت یک کشتی انگلیسی در خلیج فارس، هر قراردادی تحمیل میشد. ( (ببینید: قاجاریه)) امامخمینی با همین مبنا اساس سلطنت پهلوی را هم بر پایه قلدری و دیکتاتوری میداند. از نظر ایشان حکومت پهلوی نه تنها فاقد مشروعیت مردمی و دینی، بلکه فاقد مشروعیت سیاسی نیز بود. به باور ایشان رضا پهلوی با ایجاد خفقان، همه چیز را در اختیار خود گرفته بود، بهگونهای که هیچ قشری از ملت، بهویژه در انتخاب نمایندگان آزاد نبودند. ( (ببینید: رضا پهلوی)) امامخمینی افزون بر اینکه به لحاظ شخصیتی محمدرضا پهلوی را فاقد شرایط لازم برای حکومت میدانست و او را عنصری ناپاک، چپاولگر و شاخدار بیعقل میخواند، رژیم سلطنتی وی را نیز باطل و غیر مشروع میدانست و او را بهعنوان عامل اصلی تمام گرفتاری ملت ایران به شمار میآورد. به اعتقاد ایشان مذهب، در حکومت محمدرضا پهلوی نقش و جایگاهی نداشت و او در دوران سلطنت خود، ایران را ویرانه و آن را به مستعمره امریکا تبدیل کرده است. ( (ببینید: محمدرضا پهلوی)) امامخمینی نهادهای برآمده از رژیم پهلوی را نیز غیر مشروع میدانست و مجلس سنا را مجلسی قلابی، غیر مردمی و غیر ملی معرفی میکرد که سناتورها کاری با مصلحت ملت نداشتند و پاسدار مشروطیت نبودند. ( (ببینید: مجلس سنا)) ایشان همچنین به دلیل عملنشدن به متمم قانون اساسی، تحمیل رضا پهلوی با زور سرنیزه انگلستان و استقرار فرزندش به دست نیروهای متفقین، مجلسهای تمام دورههای پهلوی را غیر قانونی و به نفع منافع غرب ارزیابی میکرد. ایشان نمایندگانِ این مجالس را جز تعدادی انگشتشمار، وکیل مردم نمیدانست. ( (ببینید: مجلس شورای ملی))
مرحلهبندی مبارزه
امامخمینی با وجود ضروری دانستن قیام الهی برای اصلاح جامعه و تمایلات سیاسی خود از دوره نوجوانی، تا زمان حیات استاد خود سیدحسین بروجردی که به نوعی زعامت شیعه را به عهده داشت، دست به هیچ اقدام عملی مستقل در برابر رژیم پهلوی نزد. با درگذشت بروجردی در سال ۱۳۴۰ که مانعی بزرگ در برابر اقدامات ضد دینی رژیم پهلوی بود، رویارویی امامخمینی با این رژیم آغاز شد؛ افزون بر اینکه ایشان پس از بروجردی، در جایگاه مرجعیت دینی به مبارزه با رژیم پهلوی پرداخت. ( (ببینید: مرجعیت امامخمینی)) مبارزات امامخمینی بر پایه قاعده تعریفشده در فریضه امر به معروف و نهی از منکر، در دو مرحله کلی نصیحت و هدایت و سپس رویارویی و قیام که خود مراحل چندی داشت، سامان یافت: یکم. نصیحت و هدایت: مرحله اول مبارزات امامخمینی، از درگذشت بروجردی آغاز شد و تا حدود سال ۱۳۵۰ ادامه یافت. ایشان در دوره نخست، با شیوه نصیحت، دولت را مخاطب قرار داده و در برابر تصویب غیر قانونیِ لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، اظهار امیدواری کرد مسئله تصویبنامه، با گفتگو حل شود و نیاز به اعتراض و تعطیل عمومی نباشد. ایشان در پانزدهم آبان ۱۳۴۱ در نامهای خطاب به محمدرضا پهلوی با تعبیر «حضور مبارک اعلیحضرت همایونی»، از تلگراف وی مبنی بر توصیه به دولت در رعایت نظر علما، تشکر کرد و اقدامات خلاف قانون و ضد اسلامی اسدالله علم، نخستوزیر را یادآور شد. ایشان در این نامه به محمدرضا پهلوی پند داد تا مراقب اعمال چاپلوسانی باشد که اعمال خلاف دین و قانون خود را به او نسبت میدهند. همچنین نصیحت علما به شاهان را از واجبات شمرد و به وی پند داد تا پشتیبانی علما را از دست ندهد. دوم. مخالفت و رویارویی با محمدرضا پهلوی: امامخمینی در قضایای سیاسی بعدی، مانند لوایح ششگانه انقلاب سفید، حمله به مدرسه فیضیه، قیام پانزده خرداد و جریان کاپیتولاسیون، اگر چه نوک پیکان حملات خود را متوجه شخص محمدرضا پهلوی کرده، او را عامل بیگانگان و مقصر فجایع ایران دانست و حتی از عدم مشروعیت حکومت وی سخن گفت اما به صراحت از براندازی حکومت پهلوی و جایگزین کردن نظام اسلامی، سخنی به میان نیاورد. ایشان خود نیز در اشاره به این دو مرحله و حتی برخی قضایای بعدی خاطرنشان کرده است که اگر محمدرضا پهلوی، میپذیرفت به قانون اساسی عمل کند، انقلاب صورت نمیگرفت؛ چنانکه در دفاع از پاسخ احترامآمیز خود به پهلوی، تصریح کرد استفاده از زبان پند و نصیحت به پهلوی در آغاز کار به امید هدایت و اصلاح وی بوده است. ( (ببینید: نهضت امامخمینی)) سوم. مخالفت قاطع با اصل رژیم: مرحله دیگر رفتار امامخمینی در برابر محمدرضا پهلوی، مخالفت صریح و قاطع با اصل شاهنشاهی و بهویژه دودمان پهلوی بود که از اوائل دهه پنجاه آغاز شد. در این مرحله انتقادها متوجه اصل سلطنت و براندازی آن شد. امامخمینی در این مرحله واژه «شاهنشاه» را جزو منفورترین کلمات دانست که دنیا و مسلمین از آنها عار دارند و با معرفی شخص پهلوی، بهعنوان هسته مرکزی تمام گرفتاری ملت ایران در طول پنجاه سال گذشته، سقوط حکومت او، بلکه کل سلسله شاهنشاهی را تنها راه برای تشکیل حکومت اسلامی میدانست. ( (ببینید: محمدرضا پهلوی))
شکلگیری نهضت
امامخمینی با ـ نگاه کلی یادشده و در یک مبارزه پیگیر از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۵۷، نه تنها رژیم پهلوی بلکه سلسله ۲۵۰۰ساله پادشاهی در ایران را سرنگون و نظام جمهوری اسلامی را جایگزین کرد:
آغاز مبارزه
آغاز مخالفت امامخمینی با انحرافات رژیم پهلوی، با وقوع چند رویداد شکل گرفت:
لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی
قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی که یکی از اصول متمم قانون اساسی مشروطیت بود، در سال ۱۳۴۱ در دولت اسدالله عَلَم مورد بازنگری قرار گرفت و با اقتباس از قوانین کشورهای دیگر تغییراتی در آن ایجاد شد که بر اساس آن قید اسلام و مردبودن از شرایط انتخابکنندگان و انتخابشوندگان حذف شد و در مراسم تحلیف، به جای قرآن «کتاب آسمانی» گذاشته شد. امامخمینی در نخستین گام مبارزات خود نخست به مخالفت با لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی پرداخت و با همراهی و حمایت مراجع تقلید، علما و مردم دولت را وادار به عقبنشینی کرد. ( (ببینید: انجمنهای ایالتی و ولایتی))
لوایح ششگانه
رژیم پهلوی پس از ناکامی در پیشبرد لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، برنامه لوایح ششگانه یا «انقلاب سفید» را که برخی از مواد آن از سال ۱۳۳۹ به خاطر مخالفت مرجع تقلید وقت، سیدحسین بروجردی مسکوت مانده بود، به جریان انداخت. انقلاب سفید، ادامه برنامه جامع اصلاحات اقتصادی و اجتماعی ایران بود که محمدرضا پهلوی در چهارمین سفر خود به امریکا در فروردین ۱۳۴۱، اجرای آن را تعهد کرد. این طرح، همان «اتحاد برای پیشرفت» جان اف کندی، رئیسجمهور امریکا بود که در سال ۱۳۳۹ با هدف جلوگیری از قیامهای مردمی در جهان سوم بر ضد امریکا برنامهریزی شده بود. ( (ببینید: انقلاب سفید)) الغای رژیم ارباب رعیتی؛ تصویب لایحه ملیکردن جنگلها؛ تصویب لایحه فروش سهام کارخانجات دولتی؛ تصویب لایحه سهیمکردن کارگران در منافع کارگاههای تولیدی و صنعتی؛ لایحه اصلاحی قانون انتخابات و لایحه ایجاد سپاه دانش برای اجرای تعلیمات عمومی و اجباری؛ اصول ششگانه اولیه این طرح بود که در ۱۹ دی ۱۳۴۱، توسط محمدرضا پهلوی برای همهپرسی اعلام شد. تجربه شکست لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، پهلوی را واداشت تا با اعمال قدرت و مقابله جدی با حرکتهای مخالف، اصلاحات مد نظر خود را از طریق کسب آرای ملت، قانونی جلوه دهد. ( (ببینید: انقلاب سفید)) امامخمینی در پایان دی ۱۳۴۱، در جمع علمای حوزه علمیه قم، درباره برگزاری همهپرسی هشدار داد و آن را با غائله انجمنهای ایالتی و ولایتی، متفاوت خواند. ( (ببینید: انقلاب سفید))
همهپرسی لوایح ششگانه
بهرغم تحریم همهپرسی از سوی علما و درگیریهای پراکندهای که میان مردم و عوامل رژیم روی داد، سرانجام همهپرسی در ۶/۱۱/۱۳۴۱ با تبلیغات فراوان برگزار شد و با وجود استقبال کم مردم، تصویب لوایح ششگانه، با نتیجه شش میلیون رای موافق در برابر چند هزار رای مخالف اعلام شد. در پی برگزاری همهپرسی نُه تن از مراجع و علمای وقت، ازجمله امامخمینی در اعلامیهای، این تصویبنامه را از نظر شرع، بیاعتبار و از نظر قانون اساسی، لغو دانستند. امامخمینی در اعلام مواضع اختصاصی خود همهپرسی انقلاب سفید را «رفراندوم رسوا و مفتضح شاه»، «غیر قانونی»، «قلابی» و «سند عقبافتادگی ملت»، شمرد ( (ببینید: انقلاب سفید)) و در هفته آخر اسفند ۱۳۴۱ پیشنهاد کرد به دلیل مصائب واردشده به احکام ضروری اسلام، عید نوروز ۱۳۴۲ «عزای عمومی» اعلام شود که با استقبال علما و مراجع روبهرو شد.
حمله به مدرسه فیضیه
اقدام یادشده به مذاق رژیم پهلوی که قصد داشت عید نوروز سال ۱۳۴۲ را به جشن پیروزی همهپرسی انقلاب سفید تبدیل کند، خوش نیامد. از همین رو ماموران رژیم با ظاهر مردم عادی و روستایی و تعدادی اراذل و اوباش، تلاش کردند مجالس عزاداری که به مناسبت سالروز شهادت امامصادق(ع) در قم، در خانه علما و نیز خانه امامخمینی برگزار میشد، بر هم بزنند. این اقدام در مراسم عزاداری خانه امامخمینی، با واکنش به موقع ایشان ناکام ماند؛ اما همان نیروها عصر همان روز، مجلس عزاداری شهادت امامصادق(ع) در مدرسه فیضیه را که توسط مرجع تقلید وقت، گلپایگانی ( (ببینید: سیدمحمدرضا گلپایگانی)) برگزار گردید، به آشوب کشاندند. نیروهای حکومتی پس از ضرب و شتم شدید طلاب و مردم، حجرههای طلاب را ویران کردند. ( (ببینید: حمله به مدرسه فیضیه و طلاب)) امامخمینی همان شب در جمع طلاب و مردم در خانه خود حاضر شد و حقیقت رژیم پهلوی را همان خوی چنگیزی دانست که با ارتکاب این جنایت خود را رسوا و مفتضح میکند و حاضران را به صبر و استقامت توصیه کرد. ایشان همچنین، طی بیانیهای خطاب به علمای بزرگ تهران که با جمله «انا لله و انا الیه راجعون» آغاز شد، از این مصیبت بزرگ خبر داد. ایشان ضمن تشبیه این حمله به حملات مغول، شاهدوستی را مساوی با غارتگری و ضربهزدن بر پیکره قرآن و اسلام دانست و تقیه را حرام و اظهار حقایق را واجب اعلام کرد. ایشان همچنین به نام ملت ایران، اسدالله عَلَم نخستوزیر وقت ایران را استیضاح کرد. ( (ببینید: حمله به مدرسه فیضیه)) رژیم پهلوی برای ارعاب و مقابله بیشتر با حوزه و علما، برنامه اعزام طلاب به سربازی را آغاز کرد. امامخمینی در پیامی خطاب به طلاب جوان، از آنان خواست از فرصت بهدستآمده جهت آموختن تعلیمات نظامی و آگاهکردن دیگر سربازان، بهره گیرند. ( (ببینید: سربازگیری طلاب))
دستگیری امامخمینی
اعتراضات پیدرپی امامخمینی در فاصله فروردین تا خرداد ۱۳۴۲، به جوّ ملتهب قم، تهران و بسیاری از شهرهای دیگر دامن میزد. ازجمله با پیام امامخمینی در ۲۸ اردیبهشت ۱۳۴۲ به مناسبت ماه محرم و تاکید بر افشای جنایتهای رژیم پهلوی، مطالب سخنرانیها و نوحهها جنبه انتقادی از رژیم پهلوی پیدا کرد. رژیم پهلوی برای مهار بحران، با تهدید و ارعاب از وعاظ و هیئتهای مذهبی، تعهد گرفت در این ماه از سخنان تحریکآمیز پرهیز کنند. امامخمینی ضمن بیارزش دانستن تعهدات یادشده، عصر عاشورا مطابق با ۱۳ خرداد ۱۳۴۲ در سخنانی در مدرسه فیضیه قم، حکومت پهلوی را به دستگاه یزید و بنیامیه تشبیه کرد و درباره همسویی محمدرضا پهلوی با اسرائیل هشدار داد. به دنبال این سخنرانی، در شب پانزده خرداد، پس از نیمهشب تعداد زیادی کماندو، چترباز و سرباز گارد، مسلح به سلاحهای سرد و گرم به قم رفته و خانه امامخمینی را در محله یخچالقاضی ( (ببینید: خانه امامخمینی)) محاصره و ایشان را در سحرگاه پانزده خرداد بازداشت کردند و به تهران بردند. همزمان با بازداشت ایشان سیدحسن طباطبایی قمی ( (ببینید: سیدحسن قمی)) و بهاءالدین محلاتی ( (ببینید: بهاءالدین محلاتی)) از مراجع مشهد و شیراز و برخی دیگر از روحانیان نیز بازداشت شدند. ( (ببینید: دستگیری امامخمینی)) با انتشار سریع و گسترده خبر بازداشت امامخمینی، بازارها تعطیل شد و مردم همان روز در قم، تهران و برخی دیگر شهرها به خیابانها ریختند و قیام پانزده خرداد شکل گرفت. مردم قم به همراه سیدمصطفی خمینی، ( (ببینید: سیدمصطفی خمینی)) از خانه امامخمینی به سوی حرم فاطمه معصومه(س) حرکت کردند. مراجع تقلید و علمای حوزه نیز با تجمع در خانه سیدمحمدرضا گلپایگانی و تنظیم اعلامیهای در محکومساختن این اقدام رژیم، همگی راهی صحن حرم شدند و شهر قم حالت انقلاب به خود گرفت. تظاهرات مردم به درگیری با نیروهای مسلح انجامید و عدهای کشته و زخمی شدند. زنان نیز در این قیام شرکت فعال داشتند و نخستین شهدای این قیام چهار نفر از بانوان قم بودند. در تهران نیز بازاریان و دانشجویان با تعطیلی بازار و کلاسها، به تظاهرات پرداختند که در بعد از ظهر همان روز نیروهای نظامی و امنیتی بهشدت آنان را سرکوب و تعدادی را شهید و مجروح کردند. تظاهرات و اعتراض در شهرهای دیگر ازجمله مشهد، شیراز، تبریز و اصفهان نیز به وقوع پیوست و تا ۱۸ خرداد به صورت پراکنده ادامه داشت؛ ولی بهتدریج نیروهای امنیتی قیام را سرکوب کردند. در پی این وقایع، مراجع تقلید قم، مشهد و نجف، با صدور اعلامیههایی اقدامات رژیم را محکوم کردند و با تاکید بر استقامت مردم و همراهی علما با اعتراضات قانونی و شرعی امامخمینی، خواستار آزادی سریع ایشان شدند. ( (ببینید: پانزده خرداد)) همچنین بیش از پنجاه تن از علمای تراز اول ایران در اعتراض به بازداشت امامخمینی و برای پیشگیری از اعدام ایشان و دو مرجع تقلید دیگر سیدحسن قمی و بهاءالدین محلاتی، به تهران مهاجرت کردند؛ چنانکه در برابر تهدید رژیم پهلوی به اعدام امامخمینی چهار نفر از مراجع، میلانی، مرعشی نجفی، محمدتقی آملی و شریعتمداری با نوشته به اجتهاد و مرجعیت ایشان گواهی دادند. علمای مهاجر به تهران، روحالله کمالوند ( (ببینید: روحالله کمالوند)) را برای اطلاع از سلامتی امامخمینی به نمایندگی نزد محمدرضا پهلوی فرستادند و پس از اطمینان از رفع خطر اعدام ایشان، به شهرهای خود بازگشتند. ( (ببینید: دستگیری امامخمینی))
حصر و آزادی
امامخمینی پس از دستگیری، نخست به باشگاه افسران در تهران، پس از آن به پادگان قصر (بیسیم) و سپس به زندان پادگان عشرتآباد (ولیعصر) منتقل شد ( (ببینید: بازداشتگاهها)) و پس از حدود دوماه، در ۱۱/۵/۱۳۴۲ از زندان آزاد و به حصر خانگی منتقل شد. ایشان پس از آزادی به خانهای در داوودیه و پس از سه روز به تقاضای غلامحسین روغنی و موافقت ساواک و امامخمینی، به خانه وی در قیطریه منتقل شد. این اقامت تا فروردین ۱۳۴۳ به درازا کشید و ایشان پس از برکناری علم و نخستوزیری حسنعلی منصور، بدون قید و شرط در نیمه فروردین این سال آزاد شد. حضور ایشان در قم، با جشن و سرور مردم و دیدارهای بسیار با ایشان همراه شد. ( (ببینید: دستگیری امامخمینی)) همزمان با آزادی امامخمینی روزنامه اطلاعات در ۱۸/۱/۱۳۴۳ در مقالهای از همگامی جامعه روحانیت با مردم در اجرای برنامههای انقلاب شاه و مردم اظهار خوشبختی کرد. این مقاله با دخالت ساواک به گونهای تنظیم شد که گویا سوء تفاهمات برطرف شده و اکنون همه روحانیت ازجمله امامخمینی پشتیبان کامل حکومتاند. امامخمینی پس از آگاهی، در واکنش به آن، از سخنرانان جشن مدرسه فیضیه در ۲۱/۱/۱۳۴۳ خواست که این خبر دروغ را تکذیب کنند و خود نیز به آن واکنش شدید نشان داد؛ سرانجام نماینده دولت در قم تعهد کرد دیگر چنین اتهاماتی را متوجه روحانیت نکند. ( (ببینید: دستگیری امامخمینی))
مبارزه با ابرقدرتها
امامخمینی ریشه تمام مفاسد در کشورهای اسلامی را به استعمار خارجی مربوط میدانست. ایشان با توجه به خطر استعمار در کشورهای اسلامی و لزوم مبارزه با آن، به ملتهای اسلامی توصیه میکرد فریب نیرنگهای استعمار را نخورند و دست آنان را از کشورهای اسلامی کوتاه کنند. ( (ببینید: ابرقدرتها)) از نظر ایشان سهلانگاری سران کشورهای اسلامی و اختلاف آنان موجب سلطه روزافزون استعمارگران بر مقدرات مسلمانان است و چاره اساسی مقابله با استعمار، وحدت همه مسلمانان ( (ببینید: وحدت)) و عملیکردن شعائر اسلامی است که در این زمینه، وظیفه علما بسیار سنگین است. ایشان اساس گرفتاری ایران را نیز سه استعمارگر بزرگ جهان، امریکا، انگلیس و شوروی میدید و معتقد بود این قدرتهای استعماری، رژیم غیر قانونی پهلوی را بر مردم ایران مسلط کردند. ( (ببینید: استکبار و استعمار و استثمار)) امامخمینی در میان ابرقدرتها، نقش عمده را به امریکا میداد و در تمام دوره مبارزات خود، ایران را مستعمره امریکا و رژیم پهلوی را دستنشانده بیاختیار دولت امریکا میدانست. ایشان حتی کشتار مردم ایران در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی را نیز به پشتیبانی امریکا دانسته، محمدرضا پهلوی را مجرم دوم و امریکا را مجرم اول در حوادث ایران میشمرد. ( (ببینید: امریکا)) ایشان یکی از عملکردهای تاریخی انگلیسیها در قبال کشورهای شرقی را ورود ماموران سیاسی و مستشرقان در پوشش سیاحت و مانند آن میدانست که زمینه را برای غارت منابع این کشورها مهیا میکردند. بر همین اساس امامخمینی مهمترین هدف انگلستان از تشکیل دولتهای دستنشانده و انتخاب حاکمانی وابسته را اجرای نقشههای استعماری خود میدانست. ایشان همچنین رژیم پهلوی را دستنشانده انگلستان و مامور اجرای سیاستهای غرب میدانست که تا روز آخر نیز از آن حمایت کردند. ( (ببینید: انگلیس)) امامخمینی با این اعتقاد که امریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از امریکا بدتر و شوروی از هر دو بدتر، بر این باور بود که شوروی به همراه امریکا، جهان را به دو منطقه آزاد و «قرنطینه سیاسی» تقسیم کرده است. در منطقه آزاد، تجاوز و جنگافروزی و استعمار و استثمار ملتهای دیگر امری ضروری، منطقی و منطبق با موازین خودساخته بینالمللی است؛ اما در منطقه دوم، شامل کشورهای ضعیف عالم و بهخصوص مسلمانان، حق حیات و اظهار نظر وجود ندارد و همه مقررات، دلخواه نظامهای وابسته و تامینکننده منافع مستکبران است. از نظر امامخمینی شوروی نیز مانند امریکا با القای این فکر که نمیتوان در مقابل سیاستهای ابرقدرتها ایستادگی کرد، توانست در میان مسلمانان ترس ایجاد کند. ایشان یکی از حامیان رژیم پهلوی را شوروی میدانست. ( (ببینید: شوروی)) در این میان، امامخمینی نسبت به رژیم اشغالگر قدس حساسیت ویژهای داشت. ایشان از آنجا که رژیم صهیونیستی را دشمن اسلام، متجاوز به حقوق مسلمانان، غیر قانونی، نژادپرست، جرثومه فساد و غده سرطانی میدانست، از آغاز نهضت تا زمان رحلت نسبت به آن موضع سرسختی داشت و دشمنیِ رژیم صهیونیستی را به مسلمانان فلسطین محدود نمیدانست، بلکه آنان را دشمن سرسختِ جهان اسلام و انسانیت بر میشمرد. ایشان درباره رابطه رژیم پهلوی و رژیم اشغالگر قدس معتقد بود محمدرضا پهلوی در راس عاملان صهیونیستها قرار داشت، تا جایی که ایران به پایگاه نظامی آن رژیم تبدیل شده بود. ( (ببینید: رژیم اشغالگر قدس))
دوران تبعید
دوران تبعید امامخمینی به ترکیه و سپس عراق و در پی آن هجرت به فرانسه، از ۱۳ آبان ۱۳۴۳ آغاز و تا ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ به درازا کشید. این دوران مسائل و رویدادهای بسیاری را در خود دارد:
زمینه و عوامل تبعید
از آغاز نهضت اسلامی، بخشی از توجه امامخمینی به مبارزه با قدرتهای استکباری جهانی اختصاص یافت. اوج این مبارزه در جریان لایحه کاپیتولاسیون رخ داد. این لایحه که مستشاران امریکایی را از پیگرد قضایی در ایران مصون میکرد، پس از تهیه و تصویب در دولت حسنعلی منصور، در بیخبری کامل، در مرداد و مهر ۱۳۴۳ در مجلس سنا و مجلس شورای ملی به تصویب رسید. امامخمینی پس از آگاهی کامل از متن لایحه از منابع گوناگون، با اطلاعرسانی به مراجع و علمای قم و شهرستانها و دعوت آنان به موضعگیری، اعلام کرد در روز بیستم جمادیالثانی، سالروز تولد حضرت فاطمه(ع)، برابر با چهارم آبان در این باره سخنرانی خواهد کرد. پس از این اعلام، محمدرضا پهلوی نمایندهای به قم فرستاد؛ اما امامخمینی او را نپذیرفت و او با سیدمصطفی خمینی دیدار کرد و خطرناکبودن حمله به امریکا را یادآور شد. امامخمینی بیتوجه به توصیه پهلوی در جمع هزاران تن از مردم قم و شهرستانها، سخنرانی کرد و با خواندن آیه «اِنَّا لِلَّهِ وَ اِنَّا اِلَیْهِ راجِعُونَ»، ناراحتی شدید خود را ابراز و اعلام عزای عمومی کرد. ایشان با اشاره به مفهوم الحاق ایران به پیمان وین و کاپیتولاسیون، نتایج سیاسی و اجتماعی مصوبه را با ذکر مثالهایی برای مردم بازگو کرد و یادآور شد رژیم پهلوی با تصویب چنین لایحهای به انگیزه گرفتن وام دویست میلیون دلاری از امریکا آن هم با بهرهای سنگین، خود و استقلال کشور را فروخت. ایشان عامل این ننگ و فضاحت را دولت و مجلسِ امریکایی خواند و با خیانتدانستن کار نمایندگان مجلس سنا و مجلس شورا، و غیر قانونی دانستن مصوبات آنها، وکالت آنان را غیر شرعی و غیر قانونی خواند و آنان را از وکالت عزل کرد. ( (ببینید: کاپیتولاسیون)) امامخمینی همچنین در این سخنرانی بهشدت به امریکا، اسرائیل، انگلیس و شوروی حمله کرد و رئیسجمهور امریکا را منفورترین افراد دنیا نزد مردم ایران و دشمن قرآن و ملت ایران برشمرد و سکوت در برابر این مصوبه را گناه کبیره دانست. ایشان همچنین همان روز در اعلامیهای که با آیه «وَ لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرینَ عَلَی الْمُؤْمِنینَ سَبیلاً» آغاز میشد، ضمن تشریح محتوای قرارداد کاپیتولاسیون، امضای این قرارداد را به منزله سند بردگی ملت ایران، پایمالکردن حیثیت ارتش و دادگاههای ایران خواند و یادآور شد ایران قرارداد ننگینی را که دیگر دولتها زیر بار آن نرفتند امضا کرد. ( (ببینید: کاپیتولاسیون))
دستگیری و تبعید
پس از سخنان امامخمینی، تبعید ایشان به ترکیه در دستور کار قرار گرفت. اقدامات امنیتی برای بازداشت ایشان از چند روز قبل انجام شد و ماموران اطلاعاتی بدون آگاهی از ماموریت خود در اطراف خانه امامخمینی در قم مستقر شدند. در سحرگاه چهارشنبه ۱۳ آبان ۱۳۴۳ ماموران شهربانی و سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) خانه را محاصره کردند و ایشان را بازداشت و به فرودگاه مهرآباد تهران منتقل کردند ( (ببینید: دستگیری امامخمینی)) و در ساعت هشت صبح همان روز با یک فروند هواپیمای سی ۱۳۰ متعلق به نیروی هوایی ایران، ایشان را به ترکیه تبعید کردند. سرهنگ امیر افضلی، رئیس بخش امور اجتماعی ساواک، همراه امامخمینی در این سفر بود. همان روز رادیو و مطبوعات کشور خبر بازداشت و تبعید ایشان را گزارش کردند. مقامات ترکیه پس از یک هفته توقف امامخمینی در آنکارا، برای قطع ارتباط ایشان با مردم به ویژه خبرنگاران، ایشان را به شهر بورسا در ۴۶۰ کیلومتری غرب آنکارا منتقل کردند. ( (ببینید: بورسا)) به گفته حسین فردوست، از سران ارتش و دوست نزدیک محمدرضا پهلوی، تبعید امامخمینی به ترکیه به دستور و اصرار امریکا بود. اسناد سفارتخانه امریکا نیز این ادعا را تایید میکند. رژیم پهلوی به دلیل حکومت لائیک ترکیه و اینکه بیشتر مردم ترکیه از اهل سنت هستند، تصور میکرد امامخمینی در این فضا نمیتواند فعالیتهای خود را ادامه دهد و واقعیت موجود نیز این تصور را تایید میکرد؛ بهویژه اینکه امامخمینی در مبارزات خود، به آتاتورک نیز حمله کرده و او را فردی خبیث و غیر مسلمان نامیده بود. ( (ببینید: تبعید امامخمینی))
واکنشها
پس از تبعید امامخمینی، به دلیل اقدامات گسترده سیدمصطفی خمینی در تماس با مراجع تقلید و قشرهای مختلف و تحریک بازاریان به بستن مغازهها، وی نیز در روز ۱۳ آبان دستگیر شد؛ اما پس از ۵۷ روز آزاد و پس از چندی به ترکیه تبعید شد. ( (ببینید: سیدمصطفی خمینی)) پس از تبعید امامخمینی، مراجع، حوزههای علمیه و مردم تلگرافهای بسیاری به سفارت ترکیه در ایران و دولت ترکیه فرستادند و ضمن آن با ابراز نگرانی از تبعید امامخمینی، پاسداشت جایگاه ایشان را از دولت ترکیه خواستند. گویندگان، وعاظ و شاعران با یادکرد نام امامخمینی در منابر و اشعار سرودهشده، نسبت به ایشان ابراز علاقه کردند. بر اثر فشار علما و مردم، رژیم بهناچار با اعزام نمایندگانی از طرف مراجع و علما برای دیدار با ایشان موافقت کرد. ( (ببینید: تبعید امامخمینی))
دوران تبعید در ترکیه
امامخمینی یازده ماه در ترکیه بود و ارتباط مکتوب با دوستان و خانواده، دیدار با برخی علما، روحانیون و نمایندگان مراجع تقلید و بازدید از برخی اماکن تاریخی و مذهبی ازجمله برنامههای ایشان در دوره تبعید بود. ( (ببینید: بورسا)) ایشان که در سالهای ۱۳۲۴-۱۳۲۶ بر وسیلة النجاة سیدابوالحسن اصفهانی حاشیه زده بود، در بورسا نگارش تحریر الوسیله را با واردکردن این حواشی در متن آغاز کرد و این کتاب را در نجف اشرف به پایان برد. ( (ببینید: تحریر الوسیله)) فشارهای داخلی و خارجی، مشکلات امنیتی و روانی دولت ترکیه و تصور رژیم پهلوی از فضای ساکت و سیاستستیز حوزه نجف و وضعیت رژیم حاکم بر بغداد، سبب شد در روز سیزدهم مهر ۱۳۴۴ امامخمینی به همراه فرزند خود سیدمصطفی خمینی از ترکیه به عراق تبعیدگاه دومشان اعزام شوند. ( (ببینید: حوزه علمیه نجف))
انتقال به عراق
امامخمینی پس از ورود به فرودگاه بغداد برای زیارت به کاظمین(ع) رفت و بسیاری از فضلای حوزه نجف مانند فرزندان سیدابوالقاسم خویی، سیدعبدالهادی شیرازی، سیدمهدی حکیم فرزند سیدمحسن حکیم و بسیاری از طلاب، برای استقبال ایشان به کاظمین رفتند. امامخمینی پس از زیارت کاظمین، به کربلا رفت. ( (ببینید: کربلا)) در ورودی کربلا، با همت سیدمحمد شیرازی، جمع زیادی از علما از ایشان استقبال کردند. ( (ببینید: سیدمحمد شیرازی)) ایشان پس از یک هفته روز جمعه ۲۳/۷/۱۳۴۴ این شهر را با بدرقه علما و مردم کربلا، به سوی نجف ترک کرد و با استقبال علمای حوزه نجف روبهرو شد. ایشان پس از ورود و زیارت حرم امیرالمؤمنین علی(ع) در خانهای در شارع «الرسول» ساکن شد. ( (ببینید: حوزه علمیه نجف))
دوران تبعید در عراق
برخلاف تلاش رژیم پهلوی برای ایجاد بدبینی نسبت به امامخمینی در حوزه نجف، ایشان برای صیانت از کیان حوزه و همبستگی میان مراجع به چند کار دست زد: یکم. دیدوبازدید با علمای حوزه: مراجع و علمای حوزه نجف ازجمله سیدمحسن حکیم، سیدابوالقاسم خویی، سیدمحمود شاهرودی، سیدعلی بهشتی، سیدکاظم و سیدمهدی اخوان مرعشی، حبیبالله اراکی، سیدحسین حمامی، سیدعبدالاعلی سبزواری و سیدعبدالله شیرازی پس از ورود امامخمینی به نجف، با ایشان دیدارکردند. پس از آن امامخمینی نیز با مراجع و بسیاری از علما و طلاب دیدار کرد و این دیدارها حدود چهل روز ادامه داشت. دوم. تدریس: با اینکه حکیم در نخستین دیدار خود از امامخمینی خواست درس خود را آغاز کند، اما ایشان به دلیل تواضع و احترام به علمای نجف، تا مدتی تدریس را به تاخیر انداخت. پس از تقاضای سیدمحمدتقی بحرالعلوم، امام جماعت مسجد شیخ انصاری و درخواست شاگردان پیشین امامخمینی مانند حسین راستی کاشانی، سیداسدالله مدنی، سیدجعفر کریمی، محمدحسن قدیری، سیدعباس خاتم یزدی و غلامرضا رضوانی، سرانجام ایشان در ۲۳/۸/۱۳۴۴ در مسجد شیخ انصاری تدریس را آغاز کرد. ( (ببینید: تدریس امامخمینی)) سوم. برگزاری جلسه علمی: امامخمینی به شیوه علمای نجف، هر روز در ساعتی معین در بیرونی خانه خود، جلسه علمی برپا میکرد. این جلسات در مطرحشدن جایگاه علمی ایشان مؤثرتر از درس بود. چهارم. صیانت از کیان حوزه و مرجعیت: امامخمینی در حوزه نجف، به جایگاه تکتک مراجع ازجمله حکیم، خویی، حسین حلی و دیگران احترام میگذاشت و به کسی اجازه نمیداد به جایگاه آنان بیاحترامی کند. ایشان تا زمان حیات حکیم در امور جاری حوزه نجف دخالتی نکرد و امور مهم را به ایشان ارجاع میداد؛ چنانکه در آغاز از دادن شهریه به طلاب خودداری کرد و سرانجام با اصرار دوستان پذیرفت. ایشان در توزیع شهریه با همه ملیتها یکسان رفتار کرد و این ابتکار ـ مایه تاسی دیگر مراجع نیز گردید. ( (ببینید: شهریه امامخمینی و حوزه علمیه نجف))
رهبری مبارزات داخل ایران
در کنار تدریس و امور مرسوم مرجعیت، امامخمینی در نجف تحولات ایران را نیز پی میگرفت. ایشان در تمام سیزده سال اقامت در نجف، با ایجاد ارتباط منظم با مبارزان داخل و خارج ایران به ویژه روحانیان و دانشجویان، نسبت به رویدادهای سیاسی اجتماعی ایران و جهان اسلام واکنش نشان میداد که به ترتیب میتوان به این موارد اشاره کرد:
تاکید بر استمرار مبارزه
امامخمینی در آغاز درسهای خود در نجف، با تاکید به آمیختگی دین و سیاست و جامعیت اسلام، وظیفه سران کشورهای اسلامی و مسئولیت علما را در معرفی اسلام برشمرد. نیز در بهمن ۱۳۴۴ در نامهای به سیدمحمدرضا سعیدی ( (ببینید: سعیدی سیدمحمدرضا)) نهادهای بینالمللی را دستنشانده ابرقدرتها خواند و تماس با آنها را به صلاح روحانیت و اسلام ندانست. در سال ۱۳۴۵ نیز ضمن حفظ ارتباط با گروههای دانشجویی، تداوم حمایت روحانیت از مبارزات دانشجویی را اعلام کرد. ( (ببینید: اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان اروپا و انجمنهای اسلامی دانشجویان امریکا و کانادا))
مخالفت با جشن تاجگذاری
امامخمینی در فروردین ۱۳۴۶، در نخستین واکنش به برگزاری جشن تاجگذاری، پیش از برگزاری آن، در اعلامیهای خطاب به امیرعباس هویدا نخستوزیر، ( (ببینید: امیرعباس هویدا)) با اشاره به وضعیت کشور، خیانتهای دولت را یادآور شد و از برگزاری جشنهای غیر ملیِ هرساله، انتقاد کرد. ایشان همچنین با انتقاد از سکوت علمای ایران در برابر جشنهای تاجگذاری، اوضاع اسفبار مردم ایران را تشریح کرد. ( (ببینید: تاجگذاری شاه))
مقابله با رژیم اشغالگر فلسطین
امامخمینی در خرداد ۱۳۴۶ در پیامی به سران دولتهای اسلامی تحریم روابط تجاری و سیاسی با رژیم اشغالگر قدس را خواستار شد و در شهریور ۱۳۴۷ در نامهای به گروهی از مبارزان فلسطینی، دولت غاصب اسرائیل را خطر بزرگ برشمرد و هزینهکردن وجوهات شرعی در مبارزه با اسرائیل را جایز دانست. ایشان در مهر ۱۳۵۲ هم به مناسبت جنگ سوم اعراب و رژیم اسرائیل، همگان را به مبارزه با صهیونیسم فراخواند. ( (ببینید: رژیم اشغالگر قدس))
درسهای نظریه ولایت فقیه
مهمترین اقدام امامخمینی در سال ۱۳۴۸ ارائه نظریه ولایت فقیه در نجف بود که تاثیر بسزایی در پیشبرد نهضت اسلامی داشت. این مباحث، با عنوان «ولایت فقیه» در همان سال گردآوری و منتشر شد. ( (ببینید: ولایت فقیه (۲))) پس از درگذشت حکیم در خرداد ۱۳۴۹، مرجعیت امامخمینی و رهبری ایشان فراگیرتر شد. ( (ببینید: مرجعیت امامخمینی))
بهرهگیری از فرصت حج
امامخمینی در بهمن ۱۳۴۹ در پیامی مبسوط، به حجاج توصیه کرد با استفاده از اجتماع بزرگ حج، در تحقق اهداف مقدس اسلام و در راه تعالی مسلمین و اتحاد جامعه اسلامی کوشش کنند. ایشان چارهاندیشی برای مستمندان و آزادی فلسطین از چنگال صهیونیسم را از دیگر وظایف حجاج برشمرد. ( (ببینید: حج ابراهیمی))
مخالفت با جشنهای ۲۵۰۰ساله
در حالیکه رژیم پهلوی خود را برای برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ساله در سال ۱۳۵۰ آماده میکرد، امامخمینی در پیام یادشده به حجاج، ضمن گزارش وضعیت نابسامان اقتصادی مردم، تلفکردن بودجههای هنگفت از سرمایه ملی را نکوهش کرد و این جشنها را «مصیبت و سیهروزی برای مردم» و «وسیله اخاذی و غارتگری عمال استعمار» خواند. ایشان همچنین در اول تیر ۱۳۵۰، در واکنشی مستقیم، اعتراض شدید خود را به برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ساله ابراز کرد و مشارکت در آن را حرام دانست. ( (ببینید: جشنهای ۲۵۰۰ساله))
مخالفت با اخراج ایرانیان
امامخمینی ضمن توجه ویژه به مسائل داخل ایران، از مشکلات ایرانیان ساکن عراق نیز غافل نبود؛ ازجمله در اعتراض به اخراج ایرانیان از عراق در زمستان ۱۳۵۰ با وصف حاکمان عراق به گروهی که به دست خود، عراق را به تباهی خواهند کشید، در برابر این اقدام موضع گرفت و با فرستادن تلگرافی برای رئیسجمهور احمد حسن البکر، این اقدام را خلاف مصالح دولت عراق شمرد. ایشان همچنین در اعتراض به این رفتار رژیم عراق، اعلام کرد آن کشور را به مقصد لبنان ترک خواهد کرد که منجر به توقف اقدام حزب بعث گردید. ( (ببینید: حزب بعث عراق))
استقبال از سربازی طلاب
رژیم پهلوی پس از ناکامی در اعزام طلاب به سربازی در سال ۱۳۴۲، در سالهای بعد، ازجمله در سال ۱۳۵۱ نیز برخی از روحانیان جوان را به سربازخانهها فرستاد. امامخمینی در بیستم شهریور ۱۳۵۱ در پیامی به طلاب با این عنوان که سربازان امام زمان(ع) هستند، سفارش کرد با کمال شجاعت تعلیمات نظامی را فرا گیرند و به وظایف دینی خود عمل کنند. ( (ببینید: سربازگیری طلاب))
مخالفت با حزب رستاخیز
امامخمینی در اسفند ۱۳۵۳، پس از آگاهی از تاسیس حزب رستاخیز، در پیامی شرکت در این حزب را بر عموم ملت حرام دانست و مخالفت با آن را از روشنترین موارد نهی از منکر اعلام کرد. ایشان تاسیس حزب رستاخیز را نشانه شکست طرح موسوم به «انقلاب ششم بهمن» ارزیابی کرد و اجبار مردم به عضویت در حزب را مخالف اساس مشروطه، قانون اساسی و موازین بینالمللی دانست. ( (ببینید: حزب رستاخیز ملت ایران))
واکنش به حمله به فیضیه
در سال ۱۳۵۴ گروهی از طلاب و مردم قم در مدرسه فیضیه برای شهدای ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ مجلس یادبودی برگزار کردند و در محکومساختن فضای حاکم بر ایران شعارهایی سر دادند که پس از دو روز محاصره، با هجوم ماموران رژیم، عده بسیاری بازداشت شدند. امامخمینی پس از ابراز تالم خاطر از حوادث خونین فیضیه، حرکت طلاب فیضیه را طلیعه درخشان آزادی مردم دانست. ایشان واقعه ۱۷ خرداد ۱۳۵۴ مدرسه فیضیه را یادآور واقعه قتلعام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ خواند و از یورش مسلحانه به مدارس دینی سخت انتقاد کرد. ( (ببینید: هفده خرداد))
مخالفت با جنگهای داخلی لبنان
امامخمینی که از آغاز نهضت نسبت به حوادث لبنان نیز اهتمام داشت، با اوجگیری جنگهای داخلی لبنان در سال ۱۳۵۵ بارها به آن واکنش نشان داد و با فاجعه خواندن درگیریهای لبنان، با آسیبدیدگان آن ابراز همدردی کرد و از عموم انسانهای شرافتمند و مسلمانان خواست به یاری آنان بشتابند و صرف یکچهارم وجوه شرعیه را نیز در این راه مجاز دانست. ( (ببینید: لبنان))
مخالفت با تغییر تاریخ هجری
یکی از رویدادهای سال ۱۳۵۵ در ایران، تغییر تاریخ هجری به دست رژیم پهلوی بود. محمدرضا پهلوی در ادامه سیاست رژیم در باستانگرایی، عربستیزی و دوری از سنتهای اسلامی، مبدا تاریخ کشور را تغییر داد. در این طرح، سال بهتختنشستن کوروش مبدا تاریخ ایران شد و سال ۱۳۵۵ به ۲۵۳۵ تغییر کرد. این اقدام رژیم پهلوی واکنش گسترده علما و مردم متدین را در پی داشت. در پی این اقدام رژیم، امامخمینی در مهر ۱۳۵۵ بهکاربردن تاریخ شاهنشاهی را حرام دانست و ترجیح تاریخ و مرام ارتجاعی آتشپرستان و گبرها و صحبت پهلوی از پانایرانیسم را بازگشت به زمانهای تاریک، فاسد و جاهلانه ایران باستان شمرد و در مقابل، اسلام را مبدا عدالت، آزادی و سازنده انسان کامل، در ابعاد مادی و معنوی معرفی کرد. ( (ببینید: تغییر تاریخ هجری))
مخالفت با جشن هنر شیراز
رژیم پهلوی همچنین در دهه پایانی عمر خود جشنهای سالانه و پرهزینهای را در شیراز با عنوان جشن هنر برگزار کرد. این برنامه که به پیشنهاد فریده دیبا، مادر فرح دیبا، همسر محمدرضا پهلوی، از سال ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۶ در شیراز برگزار گردید، از آغاز تا پایان مبتذل و خلاف اخلاق عمومی بود و در سال ۱۳۵۶ به اوج ابتذال رسید و موجب واکنش مردم و علما گردید. امامخمینی در واکنش به جشن هنر سال ۱۳۵۶، هدف رژیم از این کارها را تخدیر افکار عمومی معرفی کرد و انتقاد روزنامههای طرفدار رژیم را با هدف آرامکردن اوضاع و جلوگیری از انفجار درونی مردم ارزیابی کرد. ایشان هشدار داد اگر از این موارد جلوگیری نشود، ممکن است دامنه آن به دیگر نقاط ایران نیز کشانده شود و از مردم خواست در برابر این پدیدهها واکنش نشان دهند. ( (ببینید: جشن هنر شیراز))
اوجگیری نهضت و پیروزی انقلاب
در سال ۱۳۵۶، درحالیکه تصور میشد رژیم پهلوی در در بستر اعلام فضای باز سیاسی، در موقعیت مطلوبی قرار دارد، وقوع برخی رویدادها که سرآغاز آن درگذشت مشکوک سیدمصطفی خمینی بود، و بهرهگیری درست رهبری نهضت از ظرفیت این حوادث، موجب اوجگیری نهضت شد. هجرت امامخمینی به فرانسه که فرصتهای جدیدی در اختیار مبارزان و امامخمینی قرار داد، شتاب تحولات انقلاب و سردرگمی رژیم پهلوی در مهار آن را در پی داشت. تحولاتی که سرانجام به فرار محمدرضا پهلوی از کشور، بازگشت امامخمینی به ایران و پیروزی انقلاب اسلامی منجر شد. نهضت اسلامی مردم ایران در مسیر خود تا پیروزی، موافقان و مخالفانی داشته است که ردپای همراهی یا کارشکنیهای آنان را در تاریخ انقلاب و سخنان امامخمینی میتوان بازجست:
رویدادهای مهم
از درگذشت مشکوک سیدمصطفی خمینی تا هجرت امامخمینی به فرانسه، در داخل و خارج کشور، رویدادهای بسیاری اتفاق افتاد که ضمن اوجگیری نهضت، نقش محوری امامخمینی به عنوان رهبری انقلاب را آشکار کرد:
درگذشت سیدمصطفی خمینی
سیدمصطفی خمینی، فرزند ارشد امامخمینی در اول آبان ۱۳۵۶ در خانه خود در نجف، به صورت مشکوک درگذشت. ( (ببینید: سیدمصطفی خمینی)) با انتشار این خبر در ایران، درسهای حوزههای علمیه شهرهای مختلف تعطیل شد و مجالس عزاداری در سراسر کشور برپا شد. در این مجالس با استقبال گسترده اقشار مختلف مردم، شعارهایی ضد رژیم پهلوی داده شد و گاه اعلامیههایی در محکومساختن رژیم و دعوت به ادامه مبارزه پخش میشد. افزون بر شهرهای مختلف ایران، در خارج از ایران، ازجمله در پاکستان، افغانستان، سوریه، کویت، عربستان سعودی، لبنان، بحرین، قطر، انگلستان، سوئد، امریکا و کانادا نیز مجالس بزرگداشت برگزار شد. روحانیان ایران همچنین از شهرهای مختلف با ارسال تلگراف به امامخمینی تسلیت گفتند و ایشان نیز در ۲۱/۸/۱۳۵۶ در نامهای خطاب به طبقات مختلف مردم، از پیامهای تسلیت و ابراز همدردی آنان تشکر کرد و این حادثه را از الطاف خفیه الهی دانست. ( (ببینید: سیدمصطفی خمینی)) برگزاری مجالس متعدد یادبود در داخل و خارج کشور در تشدید مبارزات و آشنایی مردم با نهضت امامخمینی، نقش مهمی داشت. نامبردن از امامخمینی و متهم کردن ساواک در فوت سیدمصطفی خمینی، تظاهرات بعد از پایان مراسم، سردادن شعار ضد رژیم و درگیری مردم با پلیس را موجب میشد؛ به همین دلیل ساواک برای کنترل اوضاع اقدام به بازداشت و تبعید شخصیتهای فعال حوزه و دانشگاه کرد. ( (ببینید: سیدمصطفی خمینی))
رویداد نوزده دی
در فضایی که به دلیل درگذشت سیدمصطفی، در سراسر کشور نام امامخمینی فراگیر شده بود، رژیم پهلوی با ارزیابی اشتباه و برای کاستن از محبوبیت ایشان، مقاله اهانتآمیزی با عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه»، با هماهنگی ساواک و دربار در روزنامه اطلاعات ۱۷ دی ۱۳۵۶ منتشر کرد. در این مقاله، نویسنده با نام مستعار احمد رشیدی مطلق، با حمله به حرکت پانزده خرداد و معرفی امامخمینی به عنوان عامل اصلی آن، با اهانت به ایشان، امامخمینی را فردی ناشناخته و بیگانه نامید که با شهرتطلبی، در پی ایجاد ناامنی و اجرای نقشه استعمار سرخ و سیاه است و باید مراقب او بود. ( (ببینید: نوزده دی)) توهین به امامخمینی خشم روحانیون و مردم قم را بر انگیخت و مردم را وادار به تجمع در برابر خانه مراجع تقلید و سایر استادان برجسته حوزه کرد که با سرکوب ماموران رژیم پهلوی در روز نوزده دی و کشته و زخمیشدن گروهی از طلاب و مردم روبهرو شد. امامخمینی برای همدردی با مردم مظلوم، یک هفته نماز جماعت و درس خود را تعطیل کرد و پس از آن دستکم در هفت پیام و سخنرانی، به حادثه نوزده دی واکنش نشان داد و آن را محکوم کرد. ( (ببینید: نوزده دی))
بیست و نه بهمن
مراجع تقلید و جامعه روحانیت ایران، به مناسبت چهلم شهدای حادثه نوزده دی قم، با تعطیلی درسهای حوزه در روز شنبه ۲۹ بهمن، این روز را عزای عمومی اعلام کردند و از مردم برای شرکت در مجالس ترحیم، و خودداری از تشکیل اجتماعات دیگر، دعوت کردند. در شهرهای مختلف مجالس بزرگداشت برگزار شد؛ اما در تبریز، بستهشدن درهای مسجد به روی مردم، گردآمدن مردم در برابر مسجد قزللی (میرزایوسفآقا مجتهد) تبریز و توهین رئیس کلانتری ۶ به مقدسات، تجمع مردم را به درگیری و آشوب تبدیل کرد. در این رویداد که ۱۳ شهید و ۱۱۸ زخمی داشت، ۵۸۱ نفر بازداشت شدند. پس از این فاجعه افزون بر واکنش مردم و علما، امامخمینی نیز در پیامهایی درباره توطئه حکومت در سرپوشگذاشتن بر این کشتار، هشدار داد و بهرغم تبلیغات رژیم، بر اسلامیبودن قیام تبریز صحه گذاشت. ( (ببینید: بیست و نه بهمن)) یکی از مهمترین ویژگیهای قیام تبریز، بازتاب آن در سطح جهان بود؛ در داخل کشور نیز درگیری ماموران امنیتی با تظاهرکنندگان پس از مراسم چهلم شهدای تبریز در برخی شهرها ازجمله یزد منجر به شهادت و زخمیشدن عدهای دیگر شد که موضعگیری علما و مراجع، و نیز بزرگداشت چهلمین روز شهادت معترضان یزد را در پی داشت. ادامه برگزاری مراسم بزرگداشت شهدای هر شهر در شهرهای مختلف، موجب ریشهدارشدن اعتراضها شد. از این پس راهپیماییهای مردم و حمله ساواک به تظاهرات، پیامها و سخنرانیهای امامخمینی در دفاع از مردم را در پی داشت. ( (ببینید: انقلاب اسلامی ایران))
فاجعه سینمارکس آبادان
فاجعه سینما رکس آبادان در شب ۲۸ مرداد ۱۳۵۷ که با آتشسوزی عمدی به هنگام پخش فیلم «گوزنها» اتفاق افتاد، به کشتهشدن ۴۳۰ تن منجر شد. برخلاف تلاش رژیم پهلوی در نسبت دادن این حادثه به نیروهای انقلابی، روشنگری امامخمینی این حادثه را به زیان رژیم و به نفع انقلاب تمام کرد. امامخمینی بهآتشکشیدن چند صد تن را واقعهای حسابشده و از وحشیانهترین اعمالی دانست که افراد درندهخو به آن دست زدهاند. ایشان اتهام این عمل غیر انسانی را به مخالفان محمدرضا پهلوی، توطئه رژیم و با هدف بدجلوهدادن مبارزات حقطلبانه ملت ایران در جهان دانست. ( (ببینید: سینما رکس آبادان))
نخستوزیری شریفامامی
محمدرضا پهلوی در پنجم شهریور ۱۳۵۷ جمشید آموزگار را برکنار کرد و جعفر شریفامامی را با شعار «آشتی ملی»، به نخستوزیری برگزید. پهلوی نیز در مصاحبهای در حمایت از دولت، به خطاهای خود اعتراف و دولت او را دولت تغییر برای آشتی با مردم معرفی کرد. شریفامامی با شعار مبارزه با فساد، آزادی بیان در مطبوعات و توجه به خواست روحانیان بر سر کار آمد و کوشید تا سمت و سوی تازهای به اوضاع سیاسی کشور ببخشد. ( (ببینید: جعفر شریفامامی)) امامخمینی انتخاب شریفامامی را گامی برای فریب مردم دانست و راه مذاکره و سازش با دولت را بست. ایشان تغییر نخستوزیر یا وزرا را از باب مهره عوضکردن به دستور پهلوی، برای فریب ملت و شکستن نهضت اسلامی دانست و پذیرش آن را هدردادن خون جوانان در پانزده سال اخیر و بهخصوص در ماههای آخر سال ۱۳۵۶ خواند. ( (ببینید: جعفر شریفامامی))
تظاهرات عید فطر
با اوجگیری اعتراضات مردمی و سازماندهی روحانیت مبارز، چند مسجد در تهران به عنوان مرکز مبارزه، تعیین شد و مسجد قبا با تلاش محمد مفتح، ( (ببینید: محمد مفتح)) از اصلیترین کانونهای مبارزه در تهران بود که عمدهترین نقش را در برگزاری باشکوه نماز عید فطر و تظاهرات ۱۳ شهریور ۱۳۵۷ داشت. این نماز که به امامت مفتح و با حضور حدود دوازده هزار نفر در تپههای قیطریه (شمال تهران) برگزار شد، به راهپیمایی عظیم پس از نماز به هدایت هادی غفاری انجامید و با پیوستن نمازگزارانِ دیگر نقاط تهران، طول آن به چندکیلومتر رسید. امامخمینی با تبریک عید سعید فطر، این روز را روز اثبات رشد فکری و عملی ملت به دنیا و اعلام صریح خواست ملت در برچیدن بساط ظلم دانست. ایشان با عبادتخواندن راهپیمایی پس از نماز عید و تلاش برای برپایی حکومت عدل، بر هشیاری مردم و ضرورت تداوم نهضت تاکید کرد. ایشان همچنین از ارتش خواست تا در پیوند با ملت، برای حفظ استقلال کشور به پا خیزند. ( (ببینید: تظاهرات عید فطر))
فاجعه هفده شهریور
راهپیمایی بزرگ عید فطر، زمینه تظاهرات ۱۵ و ۱۶ شهریور در سراسر کشور را فراهم کرد. پس از پایان راهپیمایی ۱۶ شهریور، اگرچه به دلیل احتمال واکنش خشن رژیم، سیدمحمد حسینی بهشتی اعلام کرد فردا از طرف جامعه روحانیت تظاهراتی نخواهد بود، اما خبر تجمع دوباره در روز جمعه ۱۷ شهریور در میدان ژاله (میدان شهدا)، در میان مردم شایع شد. نگرانی رژیم از ادامه تظاهرات، موجب اعلام حکومت نظامی در تهران و یازده شهر دیگر شد. ( (ببینید: حکومتنظامی)) حکومتنظامی ساعت ۶ صبح روز جمعه ۱۷ شهریور اعلام شد و مردم تهران بدون اطلاع از آن، برای چهارمین روز متوالی، در دستههای بزرگ و با سردادن شعارهای انقلابی، خیابانهای فرحآباد (پیروزی)، شهباز (۱۷ شهریور) و میدان خراسان را به سمت میدان ژاله طی کردند و تانکها، زرهپوشهای نظامی و ماموران مسلسل به دست، مردم را غافلگیر کردند. ماموران پس از موفقنشدن در پراکندن جمعیت، مردم را از زمین و هوا به رگبار گلوله بستند. پس از کشتار ۱۷ شهریور، رژیم پهلوی تجمع عظیم مردمی را توطئه گروههای خارجی و تعداد کل شهدا و مجروحان این روز را، ۵۸ کشته و ۲۰۵ مجروح اعلام کرد. قرهباغی وزیر کشور وقت، آن را ۸۶ کشته و ۲۰۵ زخمی دانست و شریفامامی در مصاحبه خود، تعداد کشتهشدگان این روز را ۱۲۳ تن برشمرد؛ چنانکه پس از پیروزی انقلاب، بنیاد شهید انقلاب اسلامی به اسامی ۹۳ تن از شهدای ۱۷ شهریور دست یافته است. ( (ببینید: هفده شهریور)) امامخمینی در پیامی ضمن ابراز همدردی با مردم، این کشتار را صحنهسازی مبتذل رژیم پهلوی شمرد و آرزو کرد کاش در کنار مردم میبود و در راه خدا کشته میشد. ایشان در ۲۱ شهریور نیز در پیامی همه کشتههای جمعه خونین را فرزندان خود خواند و با وعده نزدیکدانستن پیروزی، خواستار ادامه تعطیلیها و اعتصابها شد. ایشان پنجشنبه ۲۳ شهریور هفتمینروز شهادت شهدای ۱۷ شهریور را عزای عمومی اعلام کرد و از مردم خواست فریب خیمهشببازیهای رژیم را نخورند. ( (ببینید: هفده شهریور))
زلزله طبس
در پی زمینلرزه ۷/۷ ریشتری ۲۵ شهریور ۱۳۵۷ در شهرستان طبس، امامخمینی با تسلیت به ملت مصیبتدیده ایران، از آنان خواست هرچه بهتر به یاری بازماندگان زلزله بشتابند. نمایندگان امامخمینی ازجمله محمد صدوقی ( (ببینید: محمد صدوقی)) راهی طبس شدند و با دایرکردن گروه «امداد امام»، به یاری مردم پرداختند. ( (ببینید: زلزله طبس)) فعالیت گسترده گروه امداد امام و دیگر گروههای مردمی در طبس موجب تقویت مبارزات مردمی شد و رژیم را به تبلیغات غیر واقعی درباره زلزله و انحراف افکار عمومی واداشت. امامخمینی از مردم خواست نگذارند رژیم پهلوی از حادثه طبس بهرهبرداری کند و با پرهیز از کمک به صندوق اعانه دولتیان، خود به یاری زلزلهزدگان بشتابند. ( (ببینید: زلزله طبس))
ربودهشدن امامموسی صدر
امامخمینی پس از آگاهی از ماجرای ربودهشدن امامموسی صدر، در تلگرافی به یاسر عرفات، رئیس سازمان آزادیبخش فلسطین و حافظ اسد، رئیسجمهور سوریه و نیز معمر قذافی، رهبر لیبی، با اظهار نگرانی شدید از این حادثه، خواستار پیگیری مداوم برای روشنشدنِ وضع این شخصیت مبارز و سیاسی شد. ایشان همچنین در هنگام حضور در پاریس در مصاحبههایی با نشریات معروف جهان، شخصیت صدر را ستود و در گفتگو با نمایندگان حرکة المحرومین لبنان، قضیه صدر را بسیار مهم شمرد و مفقودشدن او را موجب لطمه به خود دانست. ( (ببینید: امامموسی صدر))
هجرت به فرانسه
به دنبال اوجگیری اعتراض مردمی در ایران، در ۱/۷/۱۳۵۷ خانه امامخمینی در نجف به محاصره نیروهای امنیتی عراق درآمد. اگرچه بازتاب گسترده این اقدام، منجر به عذرخواهی و پایان محاصره در آن روز شد، اما فشار رژیم عراق از یک سو و ایستادگی امامخمینی از سوی دیگر رویدادهای بعدی را رقم زد:
ادامه فشار رژیمهای ایران و عراق
به دنبال رفع محاصره بیت امامخمینی از سوی رژیم عراق، امیرخسرو افشار وزیر خارجه ایران در مهر ۱۳۵۷ در نیویورک با همتای عراقی خود درباره محدودسازی امامخمینی مذاکره کرد. در پی این ملاقات، مقامات دولت عراق، از امامخمینی خواستند تا از هرگونه فعالیت سیاسی درباره ایران خودداری کند؛ ولی ایشان دخالت نکردن در مسائل سیاسی را ناسازگار با تعهد خود به اسلام و ملت خواند و بر ادامه مبارزه تاکید کرد. ( (ببینید: هجرت امامخمینی)) در پی اصرار امامخمینی بر مواضع خود، دولت عراق با احضار سیدمحمود دعایی، ( (ببینید: سیدمحمود دعایی)) تصمیم شورای فرماندهی حزب بعث عراق مبنی بر اخراج امامخمینی از عراق را به وی ابلاغ کرد و به دنبال آن ایشان تصمیم گرفت عراق را ترک کند. امامخمینی در این مرحله تصمیم گرفت نخست به کویت و از آنجا رهسپار سوریه شود.
سفر به سوی کویت
روز ۱۲/۷/۱۳۵۷، امامخمینی به همراه گروهی به قصد کویت از نجف خارج شدند تا با همکاری سیدعباس مهری، نماینده ایشان در کویت ( (ببینید: سیدعباس مهری)) وارد آن کشور شوند. در مرز کویت ماموران کویتی مانع ورود امامخمینی شدند. پس از منع دولت کویت و نیز با احتمال راهندادن دیگر کشورهای اسلامی، امامخمینی تصمیم گرفت به پاریس که نیاز به ویزا نداشت، مهاجرت کند. امامخمینی پس از پیروزی انقلاب اسلامی سفر به فرانسه را بدون برنامه قبلی و تقدیر الهی دانست که منجر به بازتاب گسترده صدای انقلاب اسلامی در سراسر دنیا شد. ( (ببینید: نوفل لوشاتو))
ورود به فرانسه
امامخمینی به هنگام عزیمت به فرانسه در فرودگاه بغداد در ۱۴/۷/۱۳۵۷ با ارسال پیامی به ملت ایران، ترک نجف اشرف را امری اضطراری شمرد و ضمن اعلام حرکت به فرانسه تاکید کرد آنچه برای ایشان مطرح است عمل به تکلیف الهی و مصالح اسلام و مسلمانان است. ایشان با همراهی سیداحمد خمینی، محمدحسین املایی، اسماعیل فردوسیپور ( (ببینید: اسماعیل فردوسیپور)) و ابراهیم یزدی با سه مامور امنیتی عراق از بغداد به سوی فرانسه حرکت کردند و در ساعت چهارده و بیست دقیقه به وقت محلی در فرودگاه اورلی پاریس فرود آمدند. ورود امامخمینی بازتاب گستردهای در رسانههای خارجی داشت و بخشهای خبری رادیوهای خارجی این موضوع را پوشش دادند. استقبال گسترده مطبوعات از امامخمینی و کوچکبودن محل اقامت ایشان در پاریس، موجب پیشنهاد خانه همسر فرانسوی مهدی عسگری در دهکده نوفل لوشاتو برای اقامت ایشان شد. امامخمینی با بازدید از محل، در ۱۷/۷/۱۳۵۷ همانجا مستقر شد. ( (ببینید: نوفل لوشاتو)) با سفر امامخمینی به پاریس نمایندگان دولت فرانسه در دیدار با ایشان، پیام رسمی دولت فرانسه را مبنی بر ممنوعیت هرگونه فعالیت سیاسی ابلاغ کردند؛ ولی ایشان توقف فعالیتهای سیاسی را نپذیرفت و اعلام کرد هر کجا باشد، مواضع خود را بیان خواهد کرد. ( (ببینید: هجرت امامخمینی))
تلاشها در نوفل لوشاتو
برخلاف تحلیل رژیم پهلوی، امامخمینی پس از ورود به فرانسه، به چهره محبوب رسانههای غربی تبدیل شد و ارتباط ایشان با ایران بهمراتب گستردهتر از گذشته گردید. ایشان در مدت ۱۱۷ روز اقامت در فرانسه، ۶۵ سخنرانی، ۱۱۷ مصاحبه با رسانهها، ۴۱ پیام، دیدار و گفتگو و ۲۷ نامه به افراد حقیقی و حقوقی داشته است که تاثیر شگرفی در پیشبرد انقلاب اسلامی بر جای گذاشت. ( (ببینید: نوفل لوشاتو ، مصاحبهها ، و دیدارها)) یکی از دیدارکنندگان محمدحسنین هیکل بود که با تاثیرپذیری از این مصاحبه و تکرار آن پس از پیروزی انقلاب، کتابی درباره انقلاب ایران نوشت. ( (ببینید: محمدحسنین هیکل)) عمده تمرکز امامخمینی در این مدت، مخالفت قاطع با اصل رژیم سلطنتی ( (ببینید: نظام سلطنتی)) و شخص پهلوی ( (ببینید: محمدرضا پهلوی)) و ترسیم ابعاد مختلف نظام جمهوری اسلامی ( (ببینید: جمهوری اسلامی)) بود؛ افزون بر اینکه ایشان با رصد دایمی حوادث ایران تمام نقشههای رژیم پهلوی و حامیان او برای بقای سلطنت پهلوی را نقش بر آب میکرد. ( (ببینید: هجرت امامخمینی))
تشکیل شورای انقلاب
یکی از اقدامات مهم امامخمینی در مقطع حضور در فرانسه، تشکیل شورای انقلاب بود. گسترش راهپیماییها در سال ۱۳۵۷، حضور امامخمینی در خارج از کشور و لزوم هدایت و سازماندهی این جریان موجب شد امامخمینی پس از مشورت با مطهری، ( (ببینید: مرتضی مطهری)) بهشتی، ( (ببینید: سیدمحمد حسینی بهشتی)) بازرگان ( (ببینید: مهدی بازرگان)) و یزدی ( (ببینید: ابراهیم یزدی)) و گرفتن فهرستی از فعالان سیاسی، یک گروه پنجنفره از روحانیان: بهشتی، مطهری، هاشمی رفسنجانی، ( (ببینید: اکبر هاشمی رفسنجانی)) موسوی اردبیلی ( (ببینید: سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی)) و باهنر ( (ببینید: محمدجواد باهنر)) را مسئول معرفی افراد مورد اعتماد برای عضویت در شورای انقلاب کند. امامخمینی در ۱۴/۸/۱۳۵۷ در نامهای به بهشتی، ضمن گلایه از تاخیر در معرفی اعضای پیشنهادی، برای معرفی سریع افراد به بهشتی و مطهری ماموریت داد. با توجه به تاریخ این نامه و نیز نقل قول بعضی از اعضای شورا، میتوان زمان تشکیل جلسات غیر رسمی شورا را در آبان و تشکیل رسمی شورا را در آذر ۱۳۵۷ دانست. امامخمینی در ۲۲/۱۰/۱۳۵۷ تشکیل شورای انقلاب اسلامی را به اطلاع مردم رساند. ( (ببینید: شورای انقلاب اسلامی))
شتابگرفتن تحولات
با هجرت امامخمینی به فرانسه و گسترش تظاهرات و اعتصابات در داخل کشور، حوادث انقلاب شتاب گرفت که ازجمله میتوان به این موارد اشاره کرد:
تشکیل دولت نظامی
کشتار تعدادی از دانشآموزان در ۱۳ آبان ۱۳۵۷ در برابر دانشگاه تهران و اغتشاشهای پس از آن که تا ۱۴ آبان ادامه یافت، زمینه ایجاد دولت نظامی را فراهم کرد. شریفامامی استعفا کرد و غلامرضا ازهاری برای تشکیل دولت نظامی منصوب شد. محمدرضا پهلوی در پانزدهم آبان ۱۳۵۷، در یک سخنرانی تلویزیونی، مردم را به آرامش فراخواند و دولت نظامی را موقتی دانست که برای برقراری قانون و ایجاد نظم روی کار آمده است. او اعتراف کرد که پیام انقلاب مردم را شنیده است و وعده اصلاح داد و از مراجع تقلید خواست تا مردم را آرام کنند. ( (ببینید: غلامرضا ازهاری)) امامخمینی در واکنش، اقدام رژیم را در بهکارگیری اشرار از یکسو و فریب تشکیل حکومت ملی از سوی دیگر، رسوایی رژیم نامید. ایشان بینش سیاسی مردم ایران را در شناخت ماهیت طرحهای خائنانه مامورین رژیم و آمریکا ستود و بار دیگر بر هدف ملت در برکناری رژیم سلطنتی تاکید کرد. ( (ببینید: غلامرضا ازهاری)) ازهاری تمام آزادیهایی را که شریفامامی اعلام کرده بود، لغو کرد و حکومتنظامی در سراسر کشور برقرار شد. وی برای برقراری آرامش در کشور، اقدام به بازداشت مسئولان گذشته از قبیل امیرعباس هویدا نخستوزیر پیشین، ( (ببینید: امیرعباس هویدا)) نعمتالله نصیری رئیس سابق ساواک، ( (ببینید: نعمتالله نصیری)) جعفرقلی صدری رئیس سابق شهربانی و دیگران کرد؛ اما امامخمینی بازداشت مهرههای گذشته رژیم را برای فریب مردم و بیارزش دانست. ( (ببینید: غلامرضا ازهاری))
تظاهرات تاسوعا و عاشورا
بهرغم رویکارآمدن دولت نظامی، امامخمینی تغییر روش مبارزه به مسلحانه را در حد امکان در صورت اجبار مطرح میکرد. ( (ببینید: مبارزه مسلحانه)) راهبرد مبارزاتی امامخمینی استفاده از ظرفیت توده مردم و نخبگان در قالب راهپیمایی ( (ببینید: تظاهرات)) و اعتصابات ( (ببینید: اعتصاب)) سراسری بود که در این میان اعتصابات کارگری به ویژه اعتصاب کارکنان صنعت نفت، ( (ببینید: اعتصاب کارکنان صنعت نفت)) کمک شایانی به پیروزی انقلاب اسلامی کرده است. از تاثیرگذارترین تظاهرات در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی، تظاهرات تاسوعا و عاشورا در نوزده و بیست آذرماه ۱۳۵۷ است که در واقع رفراندمی برای کنارگذاشتن نظام سلطنتی و تاسیس نظام جمهوری اسلامی به رهبری امامخمینی بود. راهپیمایی تاسوعا و عاشورای حسینی به همت گروههای مبارز و تمهیدات شورای انقلاب، برنامهریزی شد. با هماهنگی شورای انقلاب و ارتش، این تظاهرات در آرامش و بدون دخالت نیروهای مسلح برگزار شد. در پایان راهپیمایی روز عاشورا در تهران، قطعنامهای هفدهمادهای قرائت شد که با شعارهای مردم به تایید رسید. ( (ببینید: تاسوعا و عاشورا)) در این راهپیمایی شعارهای چندی درباره مبارزه قاطع با رژیم و حمایت از امامخمینی و برپایی نظام جمهوری اسلامی، مانند «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» داده شد. ( (ببینید: شعار)) پس از تظاهرات بزرگ تاسوعا و عاشورای ۱۳۵۷، امامخمینی با قدردانی از عموم ملت ایران، ماهیت این تظاهرات و اهداف آن را تشریح کرد. ایشان در پاسخ به پرسشهای خبرنگاران خارجی درباره تظاهرات مردم ایران، آن را تظاهراتی بسیار موفق دانست که با کمال نظم و آرامش در سطح بسیار وسیعی برگزار شد. به باور امامخمینی تظاهرات آرام این دو روز، همهپرسی ملت ایران علیه پهلوی بود که به همه دنیا ثابت کرد وی غیر قانونی و ساقط است و ملت ایران میتواند سرنوشت خود را به طور صحیح و عُقلایی و بدون خشونت تعیین کند. ( (ببینید: تاسوعا و عاشورا))
تشکیل دولت شاپور بختیار
تلاش ناموفق محمدرضا پهلوی برای غلبه بر بحران، تشکیل دولت ائتلاف ملی با حضور چهرههای ملیگرا مانند غلامحسین صدیقی و کریم سنجابی را در دستور کار او قرار داد؛ اما با عدم پذیرش آنان، سرانجام شاپور بختیار بدون توجه به توصیه اعضای جبهه ملی، نخستوزیری را پذیرفت و روز ۲۴ آذر ۱۳۵۷ در دیدار با پهلوی، تشکیل دولت ملی در چارچوب قانون اساسی را به شرط خروج پهلوی از کشور پذیرفت. ( (ببینید: شاپور بختیار)) امامخمینی در ۷ دی ۱۳۵۷، تلاش بختیار برای تشکیل دولت را ناموفق خواند و اظهار داشت در صورت تشکیل دولت نیز او را تایید نخواهد کرد. پهلوی با پذیرش خروج از ایران در ۱۴ دی ۱۳۵۷ انتصاب بختیار را به نخستوزیری اعلام کرد. در این روز رابرت هایزر معاون فرماندهی ناتو برای جلب حمایت ارتش از بختیار وارد ایران شد. بختیار نیز در مصاحبه خود از امامخمینی دعوت کرد به میهن بازگردد؛ اما امامخمینی بازگشت خود را بینیاز از دعوت دانست و به وقت مقتضی واگذاشت. به محض انتشار خبر نخستوزیری بختیار، جبهه ملی او را اخراج کرد. مخالفتهای چندباره امامخمینی با دولت بختیار و غیر قانونی خواندن آن نیز انتخاب گروهی صاحب اعتبار و مقبول برای هیئت دولت را دشوار ساخت. ( (ببینید: شاپور بختیار)) امامخمینی در ۱۸ دی ۱۳۵۷، تقاضای رسمی جیمی کارتر رئیسجمهور امریکا از طریق نماینده رئیسجمهور فرانسه، مبنی بر موافقت با دولت بختیار را رد کرد؛ چنانکه در ۲۲ دی هم هرگونه همکاری با دولت غاصب بختیار را حرام و جرم دانست. با این حال، مجلس شورای ملی در ۲۶ دی ۱۳۵۷ به وزرای بختیار رای اعتماد داد. ( (ببینید: شاپور بختیار))
شورای سلطنت و فرار پهلوی
محمدرضا پهلوی پس از رای اعتماد مجلس به دولت بختیار، بیدرنگ ایران را به مقصد مصر ترک کرد. وی سه روز قبل از ترک تهران با موافقت امریکا شورای سلطنت مرکب از سیدجلالالدین تهرانی، سناتور اسبق مجلس سنا، ( (ببینید: شورای سلطنت)) بختیار نخستوزیر، سیدمحمد سجادی رئیس مجلس سنا، جواد سعید رئیس مجلس شورای ملی، علیقلی اردلان وزیر دربار، عبدالحسین علیآبادی دادستان اسبق، محمدعلی وارسته وزیر دارایی اسبق، عبدالله انتظام رئیس هیئتمدیره و مدیر عامل شرکت ملی نفت و عباس قرهباغی رئیس ستاد مشترک ارتش را تشکیل داده بود اما تا زمان خروج از کشور آن را اعلام نکرد. ( (ببینید: شورای سلطنت)) امامخمینی رفتن پهلوی را به ملت ایران تبریک گفت؛ اما آن را ناکافی دانست و اعلام کرد بهزودی دولت موقت تشکیل خواهد داد. ( (ببینید: فرار شاه)) ایشان همچنین شورای سلطنت را غیر قانونی خواند و به اعضای شورا اخطار کرد دخالت آنان در مقدرات کشور جرم است و لازم است بیدرنگ کنارهگیری کنند. ( (ببینید: شورای سلطنت)) موضعگیری شدید امامخمینی در برابر شورای سلطنت و بختیار و امریکاییخواندن او، همچنین تظاهرات گسترده مردم در سراسر کشور که بختیار را نوکر بیاختیار شاه و امریکا خواندند، مشروعیت و اقتدار بختیار و شورای سلطنت را از میان برد و توفیقی در اجرای برنامههای وعدهدادهشده نیافتند. ( (ببینید: شاپور بختیار))
بازگشت به ایران و بستن فرودگاه
در آبان ۱۳۵۷ زمانی که پهلوی هنوز در ایران بود، سران چهار کشور غربی فرانسه، امریکا، انگلیس و آلمان در جزیره گوادلوپ فرانسه، در یک گردهمایی غیر رسمی درباره انقلاب ایران به مذاکره پرداختند. جیمی کارتر، رئیسجمهور وقت امریکا، در این کنفرانس توانست سه کشور غربی را به ایجاد مشروطه سلطنتی در ایران و حمایت از دولت ائتلافی متقاعد سازد. او به واسطه نمایندگان والری ژیسکاردستن، رئیسجمهور فرانسه، پیامی برای امامخمینی فرستاد و تهدید کرد در صورت مخالفت ایشان با بختیار، وقوع یک کودتای نظامی حتمی است و بهتر است ایشان در بازگشت به ایران شتاب نکند؛ اما امامخمینی پس از خروج محمدرضا پهلوی از کشور در پیامی اعلام کرد بهزودی به ایران بازخواهد گشت. اعلام این تصمیم واکنشهایی درپی داشت:
تلاش برای تعویق بازگشت
با اعلام تصمیم امامخمینی برای بازگشت به ایران، تلاش بختیار برای تعویق سفر بازگشت آغاز شد. برخی مبارزان داخل ایران نیز به دلیل نامعلوم بودن واکنش رژیم، با تصمیم بازگشت مخالفت کردند. افزایش تهدیدها امامخمینی را متقاعد ساخت که رژیم پهلوی با همکاری امریکا در صدد ایجاد توطئهای است و این تهدیدها صرفاً برای بهدستآوردن زمان است؛ از اینرو تصمیم قطعی برای بازگشت در ششم بهمن گرفت. با انتشار خبر بازگشت امامخمینی، مردم در نقاط مختلف کشور با تشکیل کمیتههای استقبال و آذینبندی شهرها، خود را برای استقبال از ایشان آماده کردند و بسیاری از آنان راهی تهران شدند ( (ببینید: کمیته استقبال))؛ اما بختیار با تشکیل جلسه اضطراری شورای امنیت ملی، دستور بستن فرودگاه را صادر کرد. ( (ببینید: بازگشت امامخمینی))
واکنش مردم و ایستادگی امامخمینی
از چهارم بهمن دهها هزار نفر از مردم تهران و بسیاری از مردم شهرستانها که برای استقبال از امامخمینی به تهران سفر کرده بودند، در خیابان آزادی به سوی فرودگاه مهرآباد و نیز دانشگاه تهران راهپیمایی کردند و خواستار بازگشت امامخمینی شدند. امامخمینی ضمن تشکر از مردم، اعلام کرد روز هشتم بهمن به میهن بازخواهد گشت. گسترش اعتراضات به ممانعت از ورود امامخمینی، بختیار را مصمم ساخت تا شخصاً به پاریس برود و با امامخمینی مذاکره کند. همزمان با اعلام سفر بختیار به پاریس در ۷/۱۱/۱۳۵۷، پیام امامخمینی مبنی بر رد پذیرش بختیار پیش از استعفا منتشر شد. ( (ببینید: شاپور بختیار))
تحصن روحانیان
به دنبال بستهشدن فرودگاه، بامداد هشتم بهمن، تعدادی از روحانیان سرشناس در اعتراض به ممانعت دولت از بازگشت امامخمینی، اقدام به تحصن در دانشگاه تهران کردند و این امر با استقبال عمومی روبهرو شد. ( (ببینید: بازگشت امامخمینی)) انتشار خبر تحصن روحانیان که در مسجد دانشگاه تهران برگزار شد، به نوعی وحدت عملی میان حوزه و دانشگاه را نشان داد و موجب حمایت گسترده مردم و دانشگاهیان شد. ( (ببینید: وحدت حوزه و دانشگاه)) بختیار نیز در نهم بهمن بدون مشورت با شورای سلطنت، ارتش و شورای امنیت ملی، در مصاحبهای مطبوعاتی از بازگشایی فرودگاه خبر داد. ( (ببینید: بازگشت امامخمینی))
ورود امامخمینی به ایران
سرانجام امامخمینی در صبح دوازدهم بهمن ۱۳۵۷، با استقبال ملیونها نفر از مردم که در مسیر فرودگاه تا بهشت زهرا مستقر شده بودند، به میهن بازگشت. ( (ببینید: بازگشت امامخمینی)) ایشان در سخنرانی تاریخی خود در بهشت زهرا، با سپاسگزاری از فداکاری ملت، اساس رژیم سلطنتی تحمیلی را برخلاف عقل و قانون دانست و بر همین اساس دولتها و مجلسهای دستنشانده و فرمایشی این رژیم را غیر قانونی خواند ( (ببینید: مجلس شورای ملی و مجلس سنا)) و وعده داد به زودی دولت انقلابی را تشکیل خواهد داد. ( (ببینید: بازگشت امامخمینی)) ایشان نخست در مدرسه رفاه و سپس در مدرسه علوی ـ مستقر شد. ( (ببینید: مدرسه رفاه)) ( (ببینید: مدرسه علوی))
پیروزی انقلاب اسلامی
امامخمینی در مصاحبه مطبوعاتی ۱۴ بهمن، بر معرفی دولت و مشخصبودن اعضای شورای انقلاب و تاسیس نظام جمهوری اسلامی تاکید کرد. ایشان همچنین بار دیگر با غیر قانونی خواندن دولت بختیار، از ارتش خواست به ملت بپیوندند و با بیاعتنایی به تهدیدها درباره اجرای کودتا، تاکید کرد اگر دولتِ غیر قانونی از راه مسالمتآمیز کنار نرود، اعلام جهاد خواهد کرد:
نخستوزیری بازرگان
امامخمینی در ۱۴ بهمن با پیشنهاد شورای انقلاب، مبنی بر نخستوزیری مهدی بازرگان موافقت کرد و فردای آن روز حکم نخستوزیری را صادر کرد. ایشان در این حکم تاکید کرد که با تکیه بر حق شرعی و قانونی، مهدی بازرگان را به سبب اعتقادی که به ایمان راسخ وی به اسلام دارد و سوابق مبارزاتی اسلامی و ملی وی، بدون در نظر گرفتن روابط حزبی و بستگی به گروهی خاص، مامور تشکیل دولت موقت میکند. ( (ببینید: مهدی بازرگان و دولت موقت))
حمایت از بازرگان و دولت موقت
پس از معرفی بازرگان به نخستوزیری، موج اعتراض به دولت بختیار و حمایت از بازرگان و دولت موقت، سراسر کشور را فرا گرفت و حتی بخشی از نظامیان با راهپیمایی در شهرهای اصفهان، تهران، درود، قصرشیرین و قم، وفاداری و حمایت خویش از دولت انقلاب را ابراز کردند. گروهی از نمایندگان مستعفی مجلس شورای ملی نیز در ۱۶ بهمن با امامخمینی دیدار کردند.
رژه همافران و حمایت نیروی هوایی
دیدار و رژه همافران در برابر امامخمینی در ۱۹ بهمن از مهمترین رویدادهایی بود که رخنه عمیق میان صفوف نظامیان و تردید در سران ارتش پدید آورد. ( (ببینید: بیعت همافران)) همچنین در تهران درگیری پرسنل نیروی هوایی با افراد گارد شاهنشاهی در بامداد ۲۱ بهمن، به ورود مبارزان مسلح به داخل پادگانِ دوشانتپه و پس از آن حمله به کلانتریها و اسلحهخانهها منجر شد. ( (ببینید: بیست و دو بهمن))
حکومتنظامی و اعلان بیطرفی ارتش
فرمانداری نظامی تهران در اعلامیه روز ۲۱ بهمن، ساعتهای حکومتنظامی را افزایش داد. با قوتگرفتن شایعه امکان کودتا، امامخمینی در پیامی حکومتنظامی را نیرنگ و خلاف شرع دانست و از مردم خواست در خیابانها بمانند. ( (ببینید: حکومتنظامی)) تصرف پادگانها به دست مردم و قدرتنداشتن ارتش در کنترل اوضاع، سرانجام موجب تشکیل جلسه ستاد ارتش و صدور اعلامیه بیطرفی ارتش بود که در بخش خبری رادیو، ساعت ۱۴ روز ۲۲ بهمن به صورت رسمی اعلام شد و این در واقع به معنای سقوط رژیم پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی بود. ( (ببینید: بیست و دو بهمن)) در سالهای بعد ده روز فاصله ورود امامخمینی به ایران تا سقوط رژیم پهلوی، با بهرهگرفتن از آیه وَالْفَجْرِ وَ لَیالٍ عَشْرٍ «دهه فجر انقلاب اسلامی ایران» نامیده شد. ( (ببینید: دهه فجر انقلاب اسلامی))
همراهان انقلاب اسلامی
امامخمینی در طول نهضت اسلامی، با دو جبهه اکثریت حامی و اقلیت مخالف روبهرو بود. همراهان امامخمینی و نهضت اسلامی عبارتاند از:
- عموم مردم مسلمان: باور امامخمینی به نقش و جایگاه سرنوشتساز مردم سبب شد همواره بر آگاهی و حضور مردم در صحنه به عنوان مهمترین عوامل تعیینکننده در پیروزی و بقای نهضت تاکید کند و در تمام بحرانهای اجتماعی و سیاسی، مردم را مخاطب اصلی خویش قرار دهد. ( (ببینید: مردم))
- حمایت ویژه قشرهای محروم: در میان اقشار مردم، نقش طبقه محروم و متوسط جامعه نظیر کارگران، ( (ببینید: کار و کارگر)) کشاورزان و روستاییان ( (ببینید: روستاییان)) بسیار برجسته است. در نگاه امامخمینی حامیان واقعی نهضت اسلامی ایران، همان زاغهنشینان، محرومان و حاشیهنشینانی بودند که با همت خود، اسلام را در کشور حاکم کردند و اگر قدرت معنوی این طبقه نبود، این پیروزی حاصل نمیشد. ( (ببینید: مستضعفان))
- روحانیان مبارز و نیروهای مذهبی: ماهیت دینی نهضت و رهبری آن از سوی یک مرجع دینی، بخش بزرگی از روحانیت شیعه را با امامخمینی و انقلاب همراه کرد. ( (ببینید: انقلاب اسلامی ایران و روحانیت)) افزون بر روحانیت، روشنفکران مذهبی و دانشجویان نیز در مبارزه با این رژیم نقش فعالی بر عهده داشتند. ( (ببینید: انقلاب اسلامی ایران و دانشجویان)) بخشی از فعالان سیاسی مذهبی در بازار و مانند آن، ( (ببینید: بازار)) ازجمله هیئتهای مؤتلفه و برخی گروههای سیاسی مبارز که گاه وارد برخی فعالیتهای مسلحانه نیز شدند ( (ببینید: سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی)) در همین بخش قرار دارند.
- جریانهای سیاسی و ملی: برخی گروههای ملی یا ملی مذهبی و نیز برخی گروههای سیاسی غیر مذهبی که سابقه مبارزه سیاسی و گاه نظامی با رژیم پهلوی داشتند، با اوجگیری نهضت امامخمینی در سالهای ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ بهرغم تفاوتهای موجود، با انقلاب همراه شدند. ازجمله میتوان به نهضت آزادی ایران، ( (ببینید: نهضت آزادی ایران)) جبهه ملی ایران، ( (ببینید: جبهه ملی ایران)) سازمان مجاهدین خلق ایران، ( (ببینید: سازمان مجاهدین خلق ایران)) سازمان چریکهای فدایی خلق و حزب توده ایران ( (ببینید: حزب توده ایران)) اشاره کرد.
مخالفان انقلاب اسلامی
در برابر حمایت قشرهای مختلف از نهضت اسلامی، برخی افراد و گروهها نیز با نهضت، سر ناسازگاری داشتند و گاه در همراهی با رژیم پهلوی در کار مبارزه کارشکنی میکردند که از آن میان، میتوان به دو جریان خاص اشاره کرد:
- روحانیان متحجر: در میان مخالفان نهضت، سهم برخی روحانیان متحجر برجسته است. از نظر امامخمینی جماعت متحجران که ایشان با عنوان «مقدسنمایان» از آنان نام میبرد، مانع شناختِ مردم از اسلام واقعی بودهاند و مردم را از هر گونه اصلاح اجتماعی باز میداشتهاند. این گروه که ریشه در حوزههای علمیه دارند، درکی از مصالح و مفاسد جامعه ندارند و با انواع بهانهها مانند اینکه «شاه شیعه است»، «دین از سیاست جداست» و «تشکیل حکومت پیش از ظهور امام زمان(ع) حرام است» به کارشکنی در نهضت میپرداختند. ( (ببینید: انجمن حجتیه و تحجر))
- روشنفکران وابسته: امامخمینی با تقسیم روشنفکران به دو طیف «غیر متعهد و وابسته به غرب یا شرق» و «متعهد و مذهبی»، از طیف غیر متعهد با عنوان «روشنفکرنما» یاد کرده و معتقد است در دوره پهلوی، از این گروه برای تضعیف اسلام و سرکوب روحانیت استفاده شد؛ برخی از آنان، پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز در صدد بازگرداندن رژیم پهلوی یا مشابه آن بودند. ( (ببینید: روشنفکری))
برپایی نظام اسلامی
پس از سقوط رژیم پهلوی، نخستین اقدام امامخمینی به عنوان رهبر انقلاب اسلامی، اداره کشور بر اساس تعهدی بود که میان ایشان و مردم، طی پانزده سال مبارزه، شکل گرفته بود. مهمترین اقدامات ایشان در این جهت عبارتاند از:
جلوگیری از هرجومرج و ایجاد نظم
با فروپاشی ساختار سیاسی کشور، هرجومرج و بینظمی طبیعی بود؛ اما این تهدید، با رهبری امامخمینی به حداقل رسید:
- حفظ نظم و جلوگیری از خشونت: امامخمینی از ساعات نخست پیروزی در ۲۲ بهمن، درباره هرگونه آشوب و هرجومرج، هشدار داد و اینگونه حوادث را موجب تخریب چهره نهضت در جهان دانست و مرتکبان آن را از جامعه انقلابی ایران مطرود و در پیشگاه خداوند مسئول خواند. ( (ببینید: بیست و دو بهمن))
امامخمینی در این پیامها، نظارت بر حفظ مراکز عمومی و مراقبت از اموال ملت، مهلتندادن به فرصتطلبان، همکاری با ماموران نخستوزیری موقت، تجمع در مساجد به جای خیابانها، توجه به راهنمایی علما و حمایت از نیروهای نظامی و انتظامی را که به ملت پیوستهاند تکلیف شرعی و تعهد ملی دانست. خلا نیروهای حافظ نظم و امنیت و مورد اعتماد مردم، زمینه شکلگیری شتابان کمیتههای مردمی و مسلح را از نخستین ساعات پیروزی فراهم ساخت. امامخمینی با تاکید بر لزوم تحویل سلاحها به مساجد و انتقال آنها به این کمیتهها، بر تشکیل کمیتههای انقلاب صحه گذاشت. این کمیتهها وظیفه جمعآوری سلاحهای پخششده میان مردم، بازرسیهای خیابانی، حفاظت از اماکن مهم دولتی، همکاری با شهربانیها و کلانتریها، بازداشت عوامل فساد وابسته به رژیم و مانند آن را برعهده داشتند. ( (ببینید: بیست و دو بهمن و کمیته انقلاب اسلامی)) سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیز نهادی نظامی برای پاسداری از انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن بود که در فروردین ۱۳۵۸ به فرمان امامخمینی شکل گرفت و در ادامه به عنوان یک بخش مستقل از نیروهای مسلح، در اصل ۱۵۰ قانون اساسی تثبیت شد. امامخمینی از پاسداران خواست ضمن انجام وظیفه خود، هماهنگ با نیروهای دیگر، در رفع نابسامانیهای عمومی به دیگر قوا یاری رسانند. ( (ببینید: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)) در کنار این نیروها، امامخمینی تقاضای انحلال ارتش را رد کرد و با تاکید بر لزوم تحول ارتش به نیرویی ملی، اسلامی و وفادار، تخریبکنندگان نیروهای مسلح را دشمن اسلام خواند. ( (ببینید: قوای مسلح))
- نصب نمایندگان در مناطق مختلف: امامخمینی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با ابتکار نصب نمایندگان خود در مراکز استانها و شهرستانها، تلاش کرد وضع امنیتی و انتظامی کشور را برای استقرار نهادهای قانونی آماده سازد. ( (ببینید: منصوبان امامخمینی))
تعیین ساختارهای اصلی
عمدهترین اقدام امامخمینی برای اداره کشور، تعیین ساختارهای قانونی برآمده از اندیشه اسلامی و خواست مردم بود و نخستین اقدام پیشنهاد نظام «جمهوری اسلامی» بود. در جمهوری اسلامی واژه «جمهوری» شکل حکومت و واژه «اسلامی» محتوای آن را مشخص میکند: ( (ببینید: جمهوری اسلامی))
همهپرسی نظام سیاسی
براساس منابع موجود، امامخمینی نخستینبار تعبیر «جمهوری اسلامی» را در بیستم مهر ۱۳۵۷ در پاریس و در پاسخ خبرنگاران به کار برد. ایشان معتقد بود شکل نهایی حکومت باید با توجه به شرایط و مقتضیات جامعه، به دست خود مردم تعیین شود. ( (ببینید: جمهوری اسلامی)) امامخمینی پس از تعیین نخستوزیر دولت موقت، در نخستین اقدام، برگزاری همهپرسی درباره نظام سیاسی را در اولویت قرار داد. ایشان در حکم نخستوزیری بازرگان یکی از ماموریتهای دولت او را برگزاری همهپرسی و رجوع به آرای عمومی ملت درباره تغییر نظام سیاسی کشور دانست و بر نظام «جمهوری اسلامی»، نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد، تاکید داشت. در این همهپرسی که در دهم و یازدهم فروردین ۱۳۵۸ در سراسر کشور برگزار شد، ۲۸۸/۰۲۱/۲۰ نفر (۲/۹۸ درصد آرا) به جمهوری اسلامی رای موافق و ۰۶۶/۱۴۰ نفر رای مخالف دادند و به همین مناسبت روز دوازدهم فروردین ۱۳۶۸ «روز جمهوری اسلامی» نامیده شد. ( (ببینید: روز جمهوری اسلامی))
تشکیل مجلس خبرگان قانون اساسی
امامخمینی با اینکه بارها از تشکیل مجلس مؤسسان برای تدوین قانون اساسی، سخن گفته بود؛ اما به دلیل شرایط انقلابی و ضرورت تسریع در تاسیس نهادهای قانونی و تدوین قانون اساسی، پس از مشورت با مسئولان کشور، با تشکیل مجمعی از خبرگان ملت برای تدوین قانون اساسی موافقت کرد. از این رو، در میانه مرداد ۱۳۵۸، انتخابات خبرگان قانون اساسی برگزار و ۷۳ تن برگزیده شدند. مجلس خبرگان قانون اساسی در ۲۸ مرداد ۱۳۵۸ در محل مجلس سنای سابق تشکیل شد و با مبنا قراردادن پیشنویس قانون اساسی و پیشنهادها و طرحهای رسیده، موادی را تصحیح و اصول جدیدی را تصویب کرد و قانون اساسی در دوازده فصل و ۱۷۵ اصل، تنظیم و در آخرین جلسه خبرگان در ۲۴ آبان، به امضای نمایندگان رسید. از رویدادهای مهم هنگام تدوین قانون اساسی، تلاش برای انحلال مجلس خبرگان از سوی برخی افراد و گروهها بود که پس از تصویب چند اصل مهم بهویژه اصل ولایت فقیه آغاز شد. امامخمینی با دفاع کامل از مجلس خبرگان و اصل ولایت فقیه، طراحان انحلال را منحرف و مخالف اسلام و از کسانی معرفی کرد که از ولایت فقیه میترسند. ( (ببینید: مجلس خبرگان قانون اساسی)) پس از تدوین قانون اساسی، به اصرار امامخمینی، همهپرسی قانون اساسی در یازدهم و دوازدهم آذر ۱۳۵۸ برگزار شد و ۵/۹۹ درصد رایدهندگان به قانون اساسی مصوب رای موافق دادند. ( (ببینید: قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران))
شکلگیری قوای حاکم
بر اساس اصل ۵۷ قانون اساسی مصوب، قوای حاکم در جمهوری اسلامی قوه مقننه، قوه مجریه و قوه قضائیه که مستقل از یکدیگرند، تعیین شد: ( (ببینید: قوای سهگانه)) یکم. قوه مجریه: در قانون اساسی سال ۱۳۵۸ قوه مجریه به صورت نیمهریاستی و نیمهپارلمانی طراحی شده بود و در آن اعمال قوه مجریه جز در اموری که در قانون مستقیماً بر عهده رهبری گذارده شده، از طریق رئیسجمهور و نخستوزیر و وزرا انجام میشد. نخستین انتخابات ریاستجمهوری در ایران، در پنجم بهمن ۱۳۵۸ برگزار شد و سیدابوالحسن بنیصدر با بهدستآوردن بیش از ۰۰۰/۷۰۰/۱۰ رای که ۷۵ درصد آرا بود، رئیسجمهور ایران شد. امامخمینی با تنفیذ حکم ریاستجمهوری وی در پانزدهم بهمن، تنفیذ رای مردم از جانب ایشان را محدود به تخلف نکردن بنیصدر از احکام اسلام و تبعیت از قانون اساسی دانست. شکلگیری کامل قوه مجریه متوقف بر شکلگیری هیئت دولت بود که در انتظار شکلگیری مجلس شورای اسلامی بود. دوم. قوه مقننه: انتخابات نخستین دوره مجلس شورای اسلامی که رکن اصلی قوه مقننه است، در ۲۴ اسفند ۱۳۵۸ برگزار شد و نخستین جلسه آن در ۷ خرداد ۱۳۵۹ با پیام امامخمینی افتتاح شد. ( (ببینید: مجلس شورای اسلامی)) با تدوین قانون اساسی، نظام دومجلسی، جای خود را به نظام تکمجلسی داد و مجلس سنا حذف شد؛ ولی در کنار مجلس، رکن دوم و ناظری به نام شورای نگهبان پیشبینی شد که وظیفه آن نظارت بر مطابقت قوانین مصوب مجلس با موازین شرعی و قانون اساسی است. با انتصاب شش تن از فقهای شورای نگهبان در اسفند ۱۳۵۸ از سوی امامخمینی و معرفی شش حقوقدان با مشارکت قوه قضائیه و مجلس شورای اسلامی ( (ببینید: شورای نگهبان)) قوه مقننه در جمهوری اسلامی ایران شکل کاملی یافت؛ چنانکه معرفی محمدعلی رجایی از سوی بنیصدر به عنوان نخستوزیر و رای اعتماد مجلس شورای اسلامی به او و وزرای پیشنهادی رجایی، قوه مجریه را کامل کرد. ( (ببینید: سیدابوالحسن بنیصدر و محمدعلی رجایی)) سوم. قوه قضائیه: به موجب قانون اساسی ۱۳۵۸، برای انجام مسئولیتهای قوه قضائیه شورایی به نام شورای عالی قضایی تشکیل میشد و رئیس دیوان عالی کشور، دادستان کل کشور به انتخاب رهبری و سه نفر قاضی مجتهد و عادل به انتخاب قضات کشور، اعضای آن بودند. امامخمینی در ۴ اسفند ۱۳۵۸ بهشتی ( (ببینید: سیدمحمد بهشتی)) را به عنوان رئیس دیوان عالی کشور و موسوی اردبیلی ( (ببینید: سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی)) را به عنوان دادستان کل کشور برگزید و با انتخاب سه قاضی مجتهد از سوی قضات کشور و حکم انتصاب امامخمینی، قوه قضائیه در جمهوری اسلامی شکل گرفت. چهارم. مجلس خبرگان رهبری: در قانون اساسی، تعیین رهبر و نیز برکناری او در صورت فقدان برخی شرایط مذکور در قانون اساسی، برعهده مجلس خبرگان رهبری گزارده شده است؛ از اینرو برابر قانون، مقررات مربوطه از سوی شورای نگهبان تهیه و با امضای امامخمینی ابلاغ شد. نخستین انتخابات مجلس خبرگان رهبری در ۱۹/۹/۱۳۶۱ با حدود هجده میلیون شرکتکننده برگزار شد. با راهیابی بیش از دوسوم نمایندگان مجلس خبرگان در مرحله نخست انتخابات به مجلس (۶۹ نفر از ۸۳ نفر)، مجلس خبرگان، با پیام امامخمینی در ۲۳/۴/۱۳۶۲ برای مدت هشت سال افتتاح شد. ( (ببینید: مجلس خبرگان رهبری))
پالایش ادارات
امامخمینی برای کارآمدی نظام نوپا، معتقد به پالایش نیروی انسانی بجامانده از رژیم گذشته و جایگزینی نیروهای متعهد بود. ایشان در زمان اقامت در فرانسه، در ضمن برنامههای حکومت اسلامی، بر تصفیه کامل وزارتخانهها، ادارهها و مؤسسات دولتی و ملی از اشخاص خائن و ناصالح تاکید کرد و پس از پیروزی انقلاب نیز تصفیه این افراد از وزارتخانهها و ادارهها را موجب تحقق نظام اسلامی دانست. ( (ببینید: پاکسازی و ادارات)) امامخمینی بر این باور بود که گرچه بر مبنای مسلمانی، توبه اشخاص پذیرفته میشود، اما باید با گزینش درست افراد، از سپردن مسئولیتهای کلیدی نظام، به اشخاصی که سابقه روشنی ندارند، پرهیز شود. ایشان در عین حال سختگیری در گزینش افراد را خلاف موازین شرعی میدانست. ( (ببینید: گزینش))
شکلگیری نهادهای جدید
امامخمینی برای سرعتبخشی به خدمات نظام اسلامی به طبقات محروم، به تاسیس نهادهای انقلابی و خدماتی و یا موافقت با پیشنهاد تاسیس آنها نیز اقدام کرده است؛ تاسیس نهادهایی مانند: کمیته امداد امامخمینی در اسفند ۱۳۵۷ ( (ببینید: کمیته امداد امامخمینی))؛ بنیاد مستضعفان در اسفند ۱۳۵۷ ( (ببینید: بنیاد مستضعفان))؛ بنیاد مسکن انقلاب اسلامی در فروردین ۱۳۵۸ ( (ببینید: بنیاد مسکن انقلاب اسلامی))؛ بنیاد شهید انقلاب اسلامی در اسفند ۱۳۵۸ ( (ببینید: بنیاد شهید انقلاب اسلامی))؛ بنیاد پانزده خرداد در خرداد ۱۳۶۰. ( (ببینید: بنیاد پانزده خرداد))
دفع تهدیدها و تثبیت نظام
نظام جمهوری اسلامی ایران، از آغازین روزهای خود با توطئههای فراوان از سوی برخی زمینههای بجامانده از رژیم پهلوی یا دیگر دشمنان داخلی و خارجی روبرو بوده است. ( (ببینید: شورش)) مخالفان جمهوری اسلامی افزون بر جنگ روانی و دامنزدن به شایعاتی که آرامش جامعه را هدف قرار میداد، ( (ببینید: شایعه)) دست به اقدامات عملی علیه نظام زده و برای ایجاد جنگ داخلی تلاش کردند. این اقدامهای گسترده را میتوان در چهار بخش گزارش کرد:
غائله ترکمنصحرا
در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی رژیم پهلوی با سوءاستفاده از تفاوتهای قومی و مذهبی مردم، گروهی از ترکمنها را به مقابله با انقلابیان واداشت و پس از پیروزی نیز گروههای سیاسی، بهویژه گروه مارکسیستی سازمان چریکهای فدایی خلق در لباس طرفداری از نژاد ترکمن به تضادهای قومی میان مردم دامن زدند. سازمان چریکهای فدایی خلق با ادعای دفاع از حقوق ترکمنها، کانون فرهنگی و سیاسی خلق ترکمن را ایجاد کردند و منطقه را در دو مرحله بهمن ۱۳۵۷ و فروردین و بهمن ۱۳۵۸به آشوب کشیدند. ( (ببینید: ترکمنصحرا)) افزون بر تلاشهای شورای انقلاب و دولت موقت در فرونشاندن آشوب ترکمنصحرا، امامخمینی به مردم هشدار داد، دشمن از روزنه اختلافات قومی وارد میشود و با دعوت اهالی منطقه به برادری و حفظ آرامش، از آنان خواست برای امنیت ترکمنصحرا به نیروی نظامی کمک کنند. سرانجام این غائله با اقدامات نیروهای مسلح جمهوری اسلامی در بهمن ۱۳۵۸ به پایان رسید و با استقبال توده مردم و علمای ترکمن روبهرو شد؛ ازجمله دویست نفر از علمای ترکمن در نامهای حمایت خود را از امامخمینی و اقدامات جمهوری اسلامی اعلام کردند. ( (ببینید: ترکمنصحرا))
غائله کردستان
از نخستین آشوبها در برابر نظام نوپای اسلامی درگیری در مناطق کردنشین ایران به دست گروههای ضد انقلاب و تجزیهطلب بود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی با وجود همراهی توده مردم کرد با نظام اسلامی، برخی از احزاب سیاسی بومی و غیر بومی کردستان به مبارزه با آن برخاستند. دو گروه با گرایشهای مارکسیستی، یعنی حزب دموکرات کردستان ایران و سازمان کومله (سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان) از مهمترین گروههای معارض بودند. ( (ببینید: کردستان)) حزب دموکرات که از حمایت امریکا و حکومت بعثی عراق برخوردار بود، با شعار خودمختاری برای کردستان و دموکراسی برای ایران، مبارزه با نظام جمهوری اسلامی را آغاز کرد. گروه جداییطلب «خبات»، سپاه رزگاری، سازمان کمونیستی چریکهای فداییان خلق، سلطنتطلبان و بقایای رژیم پهلوی چون عزیز پالیزبان، نماینده دستنشانده در مجلس شورای ملی در رژیم پهلوی و اعضای ساواک در منطقه نیز با ضد انقلاب و شورشیان همراه شدند. برخی از گروههای عراقی نیز در کنار عوامل حزب دموکرات با جمهوری اسلامی مبارزه میکردند؛ چنانکه عوامل امریکا نیز برای دامنزدن به غائله در کردستان در رفت و آمد بودند. سیدعزالدین حسینی از روحانیان وابسته به ساواک و امامجمعه مهاباد رهبر معنوی احزاب سیاسی منطقه به شمار میرفت. از دیگر هدایتگران بحران کردستان احمد مفتیزاده از رهبران مذهبی و رئیس حزب مساوات بود که البته مواضع متعادلتری نسبت به دیگران داشت. ( (ببینید: کردستان)) بهرغم جنایتهایی که به دست عوامل گروههای یادشده در کردستان صورت گرفت، گفتگو و مذاکره، گسترش خدمت به مردم منطقه، حضور مردم در صحنه و مدارا، همراه با قاطعیت؛ راهکارهای امامخمینی برای مقابله با آشوبهای کردستان بود؛ اما نتیجهبخش نبودن مذاکره و اعزام پیدرپی نمایندگان دولت موقت و امامخمینی به منطقه، موجب شد امامخمینی به مقابله با آشوبگران فرمان دهد. فرمان ایشان اعلام آمادگی اصناف گوناگون مردم در داخل و حتی خارج از کشور برای برقراری امنیت کردستان را در پی داشت؛ ولی ایشان از مردم خواست امور را به قوای انتظامی و نظامی بسپارند و سرانجام نیروهای نظامی و انتظامی به همراه ایثارگرانی از مردم متدین کردستان، ( (ببینید: سازمان پیشمرگان مسلمان کرد)) موفق شدند این غائله را پایان دهند. ( (ببینید: کردستان)) ازجمله بارزترین موارد آشوب در کردستان، غائله پاوه بود که با فرمان قاطع امامخمینی و مجاهدت مصطفی چمران ( (ببینید: مصطفی چمران)) به پایان رسید. در مرداد ۱۳۵۸ پس از محاصره و تصرف بخش زیادی از شهر پاوه و قتل و غارت مردم به دست گروههای آشوبطلب، امامخمینی در پیامی صریح و با ذکر جایگاه خود به عنوان فرماندهی کل قوا به همه نیروهای نظامی و انتظامی دستور داد پاوه را آزاد کنند؛ فرمانی که در کمتر از ۲۴ ساعت موجب ختم غائله شد. ( (ببینید: پاوه))
رفع غائله خلق عرب
غائله موسوم به خلق عرب، از دیگر آشوبهای با ماهیت قومی بود که پیش از تثبیت نظام در خوزستان، بهویژه خرمشهر شکل گرفت. این غائله که به دست جبهه ضد انقلابی با محوریت قومیت عرب با حمایت و سردمداری محمدطاهر آلشبیر خاقانی، از روحانیان سرشناس خرمشهر، شکل گرفت، بهرسمیتشناختن ملیت «خلق عرب» توسط دولت و درج آن در قانون اساسی و تشکیل دادگاهها و مجلس خودمختار عرب در خوزستان را دنبال میکرد و سازمان سیاسی خلق عرب مورد حمایت خاقانی، این خواسته را از راه ارعاب و آشوب خیابانی دنبال کرده، خرمشهر را ماهها به صحنه درگیری اقلیت جداییطلب و اکثریت انقلابی تبدیل کرد. ( (ببینید: خلق عرب)) امامخمینی افزون بر تلاش مستقیم برای فرونشاندن غائله ازجمله دیدار با شخص خاقانی، به ریشهیابی این غائله و دیگر غائلهها پرداخت و با دعوت چندباره مردم به وحدت، علت غائلهسازی دشمنان و ایجاد تنش در کشور را جبران شکست در برابر انقلاب دانست. سرانجام عزم مردم و نیروهای انقلابی بر مقابله با آشوبگران قرار گرفت و در نهایت با انتقال خاقانی به قم در پایان تیرماه ۱۳۵۸، غائله به پایان رسید. ( (ببینید: خلق عرب))
کودتای نوژه
از توطئههای سالهای ابتدایی انقلاب، ـ طرح براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران از طریق نظامی و کودتا بود؛ ازجمله این طرحها، کودتای نوژه در تیر ۱۳۵۹ بود؛ طرح عملیاتی نظامی از پایگاه هوایی نوژه همدان، با هدف ساقط کردن نظام جمهوری اسلامی ایران که با شکست روبهرو شد. گفته شده طراحان و حامیان اصلی کودتای نوژه، امریکا، رژیم اسرائیل، برخی دولتهای اروپایی و عربی و شماری از مخالفان داخلی جمهوری اسلامی ایران ازجمله سلطنتطلبان بودند. کودتاگران با آگاهی از نقش مذهب در ایران و برای کاستن از مقاومت مردم در برابر کودتا، موافقت ضمنی سیدکاظم شریعتمداری را که مخالف جریان کلی رهبری امامخمینی و انقلاب بود، جلب کردند. شاپور بختیار، آخرین نخستوزیر محمدرضا پهلوی، مجری طرح و پشتیبان عملیات، در ستاد پاریس بود و برخی گروههای مخالف و افسران رژیم پهلوی نیز با وی همکاری میکردند. طرح کودتا دو مرحله هوایی و زمینی در تاریخ پنجشنبه ۱۹/۴/۱۳۵۹ بود و هدف آن سرنگونی دولت جمهوری اسلامی ایران، برقراری حکومتنظامی و ایجاد حکومتی به سبک غرب با ریاست بختیار بود. یک روز پیش از اجرای کودتا برخی از عوامل آن پشیمان شده، مسئولان جمهوری اسلامی را از طرح کودتا آگاه کردند و در پی آن برخی از عوامل کودتا دستگیر و برخی نیز متواری شدند. امامخمینی در برابر ماجرای کودتا قاطعانه موضع گرفت و با وجود امکان بمباران اقامتگاه ایشان و اصرار اطرافیان بر انتقال ایشان به جایی امن، حاضر به ترک جماران نشد ( (ببینید: حفاظت از امامخمینی)) و در یک سخنرانی عمومی، جمهوری اسلامی ایران را دارای ویژگیهایی شمرد که مانع از موفقیت کودتا در آن است. ایشان اقدام کودتاگران را که تصور میکردند تنها با بمباران چند مرکز و کودتای مسلحانه، میتوان بر مردمی که از زن و مرد در صحنه حاضرند، حکومت کرد حماقت نامید. ایشان بعدها با انتقاد از برخی روحانیان که با افراد برانداز همراهی کردند، از آنان به عنوان روحانینمایان دینفروش و شکستخوردگان دیروز و سیاستبازان امروز یاد کرده است. ( (ببینید: کودتای نوژه))
غائله حزب خلق مسلمان
حزب جمهوری خلق مسلمان منتسب به سیدکاظم شریعتمداری، طی دوره کوتاه فعالیت خود به مرور مخالفت خود را با سیاستهای کلی نظام آشکار ساخت و در آخرین روزهای حیات سیاسی خود به صورت قهرآمیز و ایجاد آشوب در تبریز و قم به مقابله با نظام جمهوری اسلامی پرداخت. امامخمینی با اینکه تاسیس این حزب را برخاسته از توطئه خارجی و با هدف ضربهزدن به انقلاب میدانست، از راههای مختلف، ازجمله واسطه قراردادن محمدتقی فلسفی در صدد رفع مشکلات به صورت مسالمتآمیز برآمد اما همراهی نکردن شریعتمدای این تلاشها را بینتیجه گذاشت. ( (ببینید: سیدکاظم شریعتمداری)) سرانجام پس از شرارتهای بسیار عوامل حزب خلق مسلمان در تبریز و قم، این حزب منحل اعلام شد و با دخالت نیروهای انتظامی و قضایی و حمله به مقرهای حزب، آخرین پایگاه آنان سقوط کرد. گروهی از سران این حزب دستگیر، محاکمه و با حکم موسوی تبریزی حاکم شرع تبریز، ( (ببینید: سیدحسین موسوی تبریزی)) اعدام شدند و غائله در آذرماه ۱۳۵۸ به پایان رسید. ( (ببینید: حزب جمهوری خلق مسلمان))
غائله چهاردهم اسفند
غائله ۱۴ اسفند ۱۳۵۹ که اوج رویارویی طرفداران سیدابوالحسن بنیصدر، رئیسجمهور وقت و نیروهای حزباللهی بود، ( (ببینید: حزبالله)) یکی از مقاطع شاخص در مرزبندی میان نیروهای مختلف سیاسی وقت به شمار میرود. در این روز سخنرانی بنیصدر در مجلس بزرگداشت سالگرد درگذشت محمد مصدق ( (ببینید: محمد مصدق)) در دانشگاه تهران، به تشنج کشیده شد که طی آن چهار تن کشته و بیش از ۱۵۰ تن مجروح شدند. ( (ببینید: چهارده اسفند)) ادامه اختلافات حزب جمهوری اسلامی و بنیصدر پس از این غائله، موجب شد امامخمینی کمیته سهنفرهای برای بررسی اختلافات موجود و معرفی عوامل اختلافانگیز تعیین کند: محمدرضا مهدوی کنی به نمایندگی از امامخمینی، محمد یزدی به نمایندگی از حزب جمهوری اسلامی و شهابالدین اشراقی به نمایندگی از بنیصدر. شورای حل اختلاف پس از چندین جلسه، بنیصدر را در مواردی مقصر تشخیص داد و عملکرد وی را خلاف قانون اساسی دانست. سیر رویدادهای بعدی سرانجام موجب عزل بنیصدر از فرماندهی کل قوا از سوی امامخمینی و تصویب عدم کفایت سیاسی او در مجلس شورای اسلامی و برکناری او در ۱/۴/۱۳۶۰ شد. ( (ببینید: چهارده اسفند و سیدابوالحسن بنیصدر))
شورش سازمان مجاهدین خلق
از میان آشوبهای خونینی که در دوره تثبیت نظام جمهوری اسلامی ایران شکل گرفت، ترورهای سازمان مجاهدین خلق ایران، چه از نظر عمق و گستردگی و چه به لحاظ آثار و پیامدهایی که داشت، از دیگر آشوبها مهمتر است. این سازمان که از آغاز تاسیس در سال ۱۳۴۴ تا اعلان برگشت از عقیده اسلامی در سال ۱۳۵۴ از پشتیبانی مادی و معنوی روحانیان برخوردار بود، از زمان تغییر عقیده، صف خود را از طرفداران امامخمینی جدا کرد. ( (ببینید: سازمان مجاهدین خلق ایران)) پس از پیروزی انقلاب اسلامی، سازمان تلاش کرد با مشارکت فعال در عرصه سیاسی و با تربیت نیروی شبهنظامی، به تجهیز و سازماندهی خود بپردازد، اما با عدم توفیق در صحنه سیاسی برای دستیابی به قدرت، این هدف را با اقدامات مسلحانه پیگیری کرد. سازمان مجاهدین خلق در ۲۸/۳/۱۳۶۰، در اطلاعیهای به صورت رسمی، مبارزه مسلحانه علیه جمهوری اسلامی را اعلام کرد و نتیجه آن ترور هزاران تن از مردم و نیروهای انقلابی، ( (ببینید: ترور)) بمبگذاری پیدرپی و پناهبردن به رژیم متجاوز عراق و کمک به آن در زمان جنگ تحمیلی بود؛ چنانکه بمبگذاری در دفتر حزب جمهوری اسلامی در ۷ تیر ۱۳۶۰، ( (ببینید: هفت تیر و سیدمحمد بهشتی)) انفجار ساختمان نخستوزیری در ۸ شهریور ۱۳۶۰ ( (ببینید: هشت شهریور ، محمدعلی رجایی ، و محمدجواد باهنر)) و به شهادت رساندن برخی از امامان جمعه، مانند قاضی طباطبائی، ( (ببینید: سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی)) مدنی، ( (ببینید: سیداسدالله مدنی)) دستغیب، ( (ببینید: سیدعبدالحسین دستغیب)) اشرفی اصفهانی ( (ببینید: عطاءالله اشرفی اصفهانی)) و صدوقی ( (ببینید: محمد صدوقی))؛ بخش دیگری از اقدامات این سازمان است. ( (ببینید: سازمان مجاهدین خلق ایران)) امامخمینی با اینکه از پیش از انقلاب اسلامی به این سازمان خوشبین نبود، پس از پیروزی انقلاب اسلامی تلاش کرد در دیدار با سران سازمان و پذیرش حضور فعال آنان در عرصه سیاسی کشور با آنان مدارا کند، اما در واکنش به اعلام قیام مسلحانه، سکوت خود را تا آن مقطع، تنها برای حفظ آرامش کشور شمرد و از مردم خواست با وجود اعلام مواضع سازمان، به مقابله با توطئهگران برخیزند. ایشان با این حال، هواداران سازمان را جوانان عزیز این ملت شمرد که فریب سرکردگان سازمان را خوردهاند و از آنان خواست در برابر سیل خروشان ملت، خود را به تباهی نکشند. ( (ببینید: سازمان مجاهدین خلق ایران)) سازمان مجاهدین خلق پس از خروج از ایران و استقرار در کشور عراق، افزون بر جاسوسی از رزمندگان اسلام به نفع دشمن، از سال ۱۳۶۶ با حمایت رژیم عراق و تشکیل نیرویی به عنوان ارتش آزادیبخش، عملیات ایذایی علیه ایران انجام میداد که مهمترین آن پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی ایران، در تیر ۱۳۶۷ بود. این عملیات بهرغم موفقیت اولیه در پیشروی به داخل مرزها و جنایات بیشمار سازمان علیه مردم بیدفاع شهرهای مرزی غرب کشور، با مقابله رزمندگان اسلام در عملیاتی به نام «مرصاد»، سرکوب شد و شکست سختی را برای این سازمان و اعضای آن در پی داشت. ( (ببینید: سازمان مجاهدین خلق ایران))
غائله آمل
در سال ۱۳۶۰ کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی، معروف به اتحادیه ملی با گرایش مارکسیستی ـ لنینیستی و مدافع اندیشه مائو در چین در ائتلاف با برخی گروههای همسو، افزون بر جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و اغتشاش و درگیری در کردستان، گشودن جبهه سوم را پیشنهاد کرد. این گروه به دلیل نامناسببودن تهران جهت قیام، جنگلهای شمال را برگزیدند و از نیمه مرداد تا مهر ۱۳۶۰ در جنگلهای آمل مستقر و تجهیز شدند و به شناسایی منطقه پرداختند. سرانجام در شب پنجم بهمن با ورود به شهر، به گشتزنی و ترور پرداختند و ساختمان مرکزی بسیج، مقر سپاه پاسداران، مقر اطلاعات سپاه، دادگاه انقلاب (محل نگهداری زندانیان سیاسی)، ساختمان فرمانداری (مقابل ساختمان بسیج) و تعدادی از پایگاهها و انجمنهای اسلامی شهر را به محاصره خود درآورند؛ اما مشارکت مردم آمل و مناطق اطراف، شامل زن و مرد، پیر و جوان و حتی کودکان در دفاع از شهر و در کنار نیروهای مسلح بسیار چشمگیر بود. آنان بدون سلاح و در کمتر از ۲۴ ساعت، به کمک نیروهای مسلح شهر را پاکسازی کردند. امامخمینی با مقایسه حکوت اسلامی و رژیمهای غیرمردمی، درباره نقش مردم در این حادثه اظهار داشت: این حادثه ضمن تاسفانگیز بودن، نشان داد یک شهر با مردمی مؤمن که به اسلام و قرآن دلبستهاند و شهادت را مایه افتخار خود میدانند، با چند دزد سرِگردنه و ناآشنا به قرآن و اسلام دچار بههمریختگی نخواهد شد. ( (ببینید: آمل))
فعالیت حزب توده ایران
ازجمله آخرین توطئهها علیه نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران در دوره تثبیت، فعالیتهای پنهانی حزب توده ایران به نفع شوروی بود که با خاتمه آن ثبات و آرامش در کشور حاکم شد. فعالیتهای حزب توده به رغم تفاوت ماهوی آن با مسیر انقلاب اسلامی، تا سالهای ۱۳۶۰-۱۳۶۱ ادامه یافت تا اینکه در سفر یکی از مسئولان جمهوری اسلامی به پاکستان و کسب اطلاعاتی درباره همکاری حزب توده با دولت شوروی و انتقال اطلاعات جنگی به شوروی موجب شد سران و اعضای فعال حزب توده در بهمن ۱۳۶۱ و اردیبهشت ۱۳۶۲ بازداشت و محاکمه شوند و همزمان با آن، حزب غیر قانونی اعلام شد. امامخمینی افشای ماهیت حزب توده را نتیجه اقدامات اطلاعاتی و امنیتی سربازان گمنام اسلام و شایسته تقدیر شمرد و این حزب را مار پرخط و خالی دانست که در جهت براندازی اسلام، فعالیت منافقانه داشت. ( (ببینید: حزب توده ایران)) با خنثیشدن توطئه گروههای مختلف علیه نظام جمهوری اسلامی ایران، نظام اسلامی با رهبری امامخمینی و حمایت بیدریغ مردم و نیز تشکیل دولت انقلابی به ثبات نسبی رسید.
رهبری انقلاب و نظام اسلامی
رهبری یک نهضت، از مهمترین عوامل توفیق یا ناکامی آن نهضت است. خاستگاه اصلی رهبری امامخمینی، که در جریان نهضت اسلامی به تدریج در شخص ایشان متبلور شد، جایگاه فقهی و مرجعیت دینی ایشان بود و در کنار آن عواملی چون معنویت، صداقت، شجاعت، خلوص و قاطعیت، ارائه طرحی کلی برای آینده و شیوه رهبری، مؤثر بوده است. ( (ببینید: رهبری)) رهبری امامخمینی در طول دوره ۱۵ساله مبارزات و دوره دهساله نظام جمهوری اسلامی برخاسته از اندیشههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایشان است که ریشه در متن اسلام دارد و میتواند الگوی مناسبی برای رهبران سیاسی باشد:
ارزشگرایی
امامخمینی اسلام را مبدا ارزشهایی مانند عدالت، آزادی و رشد فردی و اجتماعی و سیاسی میداند. به اعتقاد ایشان قرآن و قوانین اسلام قادر است در ابعاد روحی، اجتماعی، شخصی و سیاسی انسان تحول ایجاد کند؛ همچنانکه چگونگی رابطه با خداوند را به انسان میآموزد و درباره روابط انسانها با یکدیگر و با سایر جوامع، احکام خاصی دارد. ( (ببینید: اسلام)) در نگاه امامخمینی پیادهسازی آموزههای اسلام در جامعه، بر هر مسلمانی واجب است و این امر تنها با تشکیل حکومت اسلامی به صورت کامل محقق میشود. از اینرو، ایشان برای شکلگیری چنین حکومتی تلاش کرد. ( (ببینید: حکومت اسلامی)) در رهبری امامخمینی معنویت ارزش بالایی دارد. ایشان تجزیه و تحلیل مسائل را تنها با دیدگاه مادی نادرست میشمرد و معتقد بود سقوط رژیم پهلوی، وحدت و همدلی مردم و اداره نظام جمهوری اسلامی و جنگ تحمیلی بدون عامل معنوی و الهی شدنی نبود. مدیریت اخلاقی جامعه از دیگر راهبردهای رهبری امامخمینی با محوریت ارزشها بود و به همین دلیل وجود ویژگیهای اخلاقی چون تقوا، تعهد به اسلام و جمهوری اسلامی و درستکاری در کارگزاران حکومت را لازم میشمرد و قبول مسئولیت از جانب مسئولان نظام را نه از سر مقامپرستی بلکه ادای وظیفه میدانست ( (ببینید: مسئولان و کارگزاران))؛ چنانکه خود در طول رهبری نیز بدان پایبند ماند و در انتخاب مدیران و کارگزاران نظام، نصاب تعهد و شایستگی را رعایت کرد. ( (ببینید: منصوبان امامخمینی)) در راهبرد ارزشگرایانه امامخمینی ارزشهایی چون توحید، اخلاص، تفکر و تدبر در قرآن، احیای شعائر دینی، قانونگرایی، آزادی، استقلال، عدالتطلبی، ظلمستیزی، وحدت، خدمت به مستضعفان، خدمت در نهادهای انقلابی برای خدمت به مردم، سادهزیستی مسئولان، جهاد و شهادت در راه خدا از مصادیق پرکاربرد هستند. ( (ببینید: ارزشها و شعائر))
مردمگرایی
امامخمینی با شناخت کافی از مردم ایران و با تکیه بر اخلاق اسلامی، تعامل خیرخواهانه با مردم را یک اصل مهم در روابط اجتماعی میشمرد ( (ببینید: وحدت))؛ از این رو افزون بر مردمگرایی خود در هر دو دوره «مبارزه» و «رهبری نظام»، از مدیران جامعه اسلامی نیز میخواست متوجه نقش مردم در پایداری حکومت باشند. ( (ببینید: مردم)) برخی از محورهای مهم در مردمگرایی امامخمینی، عبارتاند از:
پذیرش جمهوریت نظام
امامخمینی با ترجیح ساختار سیاسی «جمهوریت» برای حکومت، ( (ببینید: جمهوری اسلامی)) ویژگیهای این نظام سیاسی را پذیرش مسئولیت از طریق آرای مردم؛ عملنکردن برخلاف میل مردم و حفظ مردم میدانست. ایشان در جایگاه رهبری نظام جمهوری اسلامی، بر این باور بود که حکومت بدون مجوز شرعی مصداق حکومت طاغوت و باطل است و اگر چه مشروعیت حکومت به تایید و تجویز شرع مقدس با ولایت فقیه است، اما تولّی امور، به خواست و رای اکثریت مسلمانان بستگی دارد. ( (ببینید: مشروعیت)) اقبال مردم به رهبری امامخمینی نیز از نمونههای مثالزدنی تاریخ انقلابها و حکومتهای دنیاست که در استقبال بینظیر از ایشان در بهمن ۱۳۵۷ هنگام بازگشت به وطن ( (ببینید: بازگشت امامخمینی)) و بدرقه بیادماندنی خرداد ۱۳۶۸ آشکار است. ( (ببینید: ارتحال امامخمینی))
تاکید بر حقوق مردم
امامخمینی در توجه ویژه به حقوق ملت، افزون بر واسپاری حق تعیین سرنوشت به مردم با تاسیس نظام جمهوری اسلامی، در تمام مدت رهبری خود، بر جریان حقوق مردم نظارت داشت. از نگاه امامخمینی رای ملت و اتکای حکومت بر آرای مردم از اصول دموکراسی است. بر همین اساس همواره بر برگزاری انتخابات مختلف، از همهپرسی تعیین نظام جمهوری اسلامی گرفته ( (ببینید: روز جمهوری اسلامی)) تا انتخابات ریاست جمهوری، مجلس شورای اسلامی و دیگر انتخابات اهتمام داشت و برگزاری آزاد آن را جزو مهمترین و نخستین وظیفه مسئولان برمیشمرد؛ چنانکه حضور مردم در انتخابات را نیز فراتر از یک حق شهروندی، وظیفه شرعی، ملی و اجتماعی میداند. ( (ببینید: انتخابات))
تاکید بر قانونمندی و نظم اجتماعی
امامخمینی از نخستین روزهای آغاز نهضت اسلامی، یکی از اهداف مهم خود را جلوگیری از قانونشکنیها و حفظ حقوق ملت و برقراری عدالت اجتماعی قرار داد و تا پیروزی انقلاب اسلامی بر آن پای فشرد. ( (ببینید: فرمان هشتمادهای)) امامخمینی پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز مسئولیت حفظ حقوق ملت را از نخستین وظایف خود میدانست و در ساعتهای آغازین پیروزی انقلاب اسلامی در پیامی از مردم خواست با آشوبگران و تضییعکنندگان اموال عمومی و خصوصی مقابله کنند. ( (ببینید: شورش)) ایشان همچنین از مردم خواست با افرادی که اسیر آنان هستند، برابر سنّت اسلامی، رفتار کنند تا دولت اسلامی بهموقع آنان را محاکمه کند.
صدور فرمان هشتمادهای
با توجه به تاکیدهای امامخمینی بر اجرای قانون، فرمان هشتمادهای جایگاه ویژهای دارد و نشانه اوج اهتمام امامخمینی بر صیانت از حقوق ملت است. ایشان در آذرماه ۱۳۶۱ در پیامی هشتمادهای، با اشاره به تذکرات قبلی مبنی بر لزوم اسلامیکردن تمام دستگاههای دولتی بهویژه دستگاه قضایی، مواردی را یادآور میشود:
- تهیه قوانین شرعی و تصویب و ابلاغ آنها با دقت و سرعت لازم و در اولویت قراردادن قوانین قضایی در برگیرنده عموم؛
- رسیدگی به صلاحیت قاضیان و مسئولان قضایی، با سرعت و دقت و بیطرفی کامل؛
- صدور احکام اسلامی از سوی قاضیان واجد شرایط؛
- ممنوعیت توقیف و احضار افراد بدون حکم قاضی از روی موازین شرعی و جرم و موجب تعزیر بودن توقیف و احضار به عنف؛
- ممنوعیت دخل و تصرف، توقیف و مصادره اموال منقول و غیر منقول و حق افراد؛ مگر به حکم حاکم شرع و پس از بررسی دقیق و ثبوت حکم از نظر شرعی؛
- ممنوعیت ورود به ملک خصوصی افراد، بدون اذن صاحب آنها و ممنوعیت جلب، تعقیب، مراقبت، اهانت و کارهای غیر انسانی و غیر اسلامی درباره دیگری به نام کشف جرم؛
- اختصاص ممنوعیت ورود به غیر مواردی که در رابطه با توطئهها و گروههای مخالف اسلام و نظام جمهوری اسلامی باشد؛ زیرا آنان محارب خدا و پیامبر(ص) هستند و در هر نقطه که باشند، باید با قاطعیت و تحت ضوابط شرعی با آنها برخورد شود؛
- وظیفه رئیس دیوان عالی کشور و نخستوزیر در جلوگیری سریع و قاطع از تخلفات از این فرمان و انتخاب هیئتهای مورد اعتماد در سراسر کشور، برای رسیدگی به شکایتها. امامخمینی پس از صدور این فرمان، با تشکیل ستاد پیگیری متشکل از مسئولان عالی قضایی و اجرایی، تا زمان رحلت خود بر فرآیند اجرایی آن نظارت داشت. ( (ببینید: فرمان هشتمادهای))
همراهی با فعالیت احزاب و تشکلها
امامخمینی با تقسیمبندی حزب به دو نوع الهی و غیر الهی، تشکل و تحزب را در عرصه جامعه سیاسی میپذیرفت؛ اما در عین حال، ملاک خوب یا بدبودن حزب را ایده و هدف آن حزب قرار میداد. در اندیشه سیاسی ایشان محور اسلام است و تنها در این فضاست که موضوع تشکل و تحزب نیز قابل بررسی است؛ چنانکه ایشان پیش از پیروزی انقلاب، پیوند عمیقی با انجمنهایی اسلامی دانشجویان و برخی دیگر از گروههای با مشی اسلامی داشت و در عین حال مخالف تشکلهای غیر دینی و رهبری سیاسی آنان در جامعه دینی بود. از اینرو، فراز و فرود دیدگاه امامخمینی در باره احزاب نیز بر اساس رفتار آنان، نسبت به موازین دینی قابل تحلیل است. ( (ببینید: حزب و تشکل)) پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، امامخمینی به دلیل وابستگی نوع احزاب سیاسی یا فرمایشیبودن و آزادنبودن، به طور کلی با فعالیت احزاب سیاسی موجود و تحزب مخالفت میکرد و فعالیت آنها را فتنهانگیز میدانست ( (ببینید: حزب رستاخیز ملت ایران))؛ اما در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی، بر فعالیت احزاب مردمی صحه گذاشت و فعالیت آنها، حتی احزاب غیر مسلمان را مشروط به مضرنبودن برای مصالح عمومی، آزاد اعلام کرد. ( (ببینید: حزب جمهوری اسلامی و حزب توده)) در سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۷، فعالیت گسترده احزاب و نیز اقدام مسلحانه سازمان مجاهدین خلق و دیگران، امامخمینی را بر آن داشت که با فعالیت احزاب معاند نظام مخالفت کند. ( (ببینید: سازمان مجاهدین خلق ایران و حزب توده ایران)) ( (ببینید: حزب جمهوری خلق مسلمان ایران)) در این دوره به مرور فعالیت احزاب در ایران محدود شد. با پایانیافتن جنگ تحمیلی و تثبیت نظام اسلامی، زمینه فعالیت احزاب آماده شد؛ چنانکه امامخمینی نیز با تشکیل مجمع روحانیون مبارز تهران موافقت کرد. ( (ببینید: جامعه روحانیت مبارز تهران ، مجمع روحانیون مبارز تهران ، و حزب و تشکل))
اهتمام به سازندگی و رفاه
امامخمینی پس از پیروزی انقلاب اسلامی و نیز پایان جنگ تحمیلی، سازندگی را در ابعاد مختلف پیگیری کرد که سازندگی علمی، کشاورزی، صنعتی و نظام بانکی ازجمله ابعاد آن به شمار میرود: ( (ببینید: سازندگی))
- تاکید بر راهافتادن حرکت اقتصادی کشور: امامخمینی در آغازین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی، از مردم خواست تا با تلاش بیشتر، چرخهای اقتصادی کشور را به حرکت درآورند و با راهاندازی صنایع و تولیدات کشاورزی، مانع وابستگیِ اقتصادی کشور شوند. ( (ببینید: تولید و صنعت)) برای این منظور، تاسیس جهاد سازندگی در ۲۶ خرداد ۱۳۵۸ نقش مهمی ایفا کرد. ( (ببینید: جهاد سازندگی و کشاورزی)) از نظر ایشان شرط اول خودکفایی، خودباوری و اعتماد به توان نیروی انسانی داخلی است. ( (ببینید: خودباوری))
- تاکید بر گسترش رفاه عمومی: امامخمینی یکی از اهداف جمهوری اسلامی را ایجاد رفاه برای همه اقشار جامعه میدانست. ایشان در مدت رهبری خود افزون بر بسیج ارکان نظام برای تحقق محرومیتزدایی، نهادهایی را برای سرعتبخشی به این هدف ایجاد کرد. ( (ببینید: سازندگی))
حل معضلات نظام و نظریههای ابتکاری
کمتجربگی بسیاری از کارگزاران و مسئولان، همراه با کاستیهای قوانین موجود از یک سو و کارشکنیهای مخالفان و دشمنان داخلی و خارجی از سوی دیگر، نظام اسلامی را طی ده سال رهبری امامخمینی با معضلاتی روبهرو کرد که ایشان با تکیه بر تدبیر خود و همراهی مسئولان و مردم، آنها را از میان برداشت یا از پیامدهای منفی آنها کاست:
تاکید بر جذب نیروهای توانمند و متعهد
از نخستین مشکلات اجرایی کشور، کمبود نیرویهای کارآمد و در عین حال متعهد به اسلام بود. ( (ببینید: تعهد و تخصص)) امامخمینی در یک فراخوان عمومی از همه کسانی که صلاحیت دارند، خواست با پذیرش مسئولیت، به کارآمدی نظام کمک کنند؛ چنانکه از مردم میخواست اشخاص متعهد و سالم را به عنوان نمایندگان خود در مجلس شورای اسلامی و مجالس دیگر انتخاب کنند ( (ببینید: انتخابات)) و درباره تامین قضات مورد نیاز کشور نیز از حوزههای علمیه و علمای شهرها خواست تا با تربیت و معرفی قاضیان جدید، به امور قضایی کمک و کمبودها را رفع کنند. ( (ببینید: قضات))
رفع ناهماهنگی میان قوای سهگانه
از مهمترین مشکلات در تنظیم روابط قوا، ناهماهنگی میان قوای سهگانه، رئیسجمهور با نخستوزیر، مجلس شورای اسلامی با شورای نگهبان و میان اعضای شورای عالی قضایی بود. در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مصوب ۱۳۵۸ و نیز در بازنگری آن در سال ۱۳۶۸، راهحلهایی برای ایجاد هماهنگی پیشبینی شده است. در قانون اساسی پیش از بازنگری این مهم به رئیسجمهور واگذار شده بود که با توجه به جایگاه به نسبت تشریفاتی رئیسجمهور در آن قانون و نیز ویژگیهای شخصیتی نخستین رئیسجمهور، اوج ناهماهنگی میان قوای سهگانه در زمان ریاست جمهوری او رخ داد. اختلافات با قوه قضاییه و در راس آن، سیدمحمد حسینی بهشتی، رئیس دیوان عالی کشور از یک سو و اختلاف با مجلس شورای اسلامی به ویژه در موضوع تعیین نخستوزیر از سوی دیگر و اختلاف با محمدعلی رجایی، نخستوزیر از سوی سوم، کشور را در بحران مدیریتی قرار داد. ( (ببینید: شورای بازنگری قانون اساسی و سیدابوالحسن بنیصدر)) امامخمینی در جایگاه رهبری نظام جمهوری اسلامی تلاش کرد با پادرمیانی و تعیین هیئتهای حل اختلاف، این بحران را مهار کند؛ تلاشهایی که سرانجام بینتیجه ماند و به عزل رئیسجمهور منجر شد. ( (ببینید: سیدابوالحسن بنیصدر)) با این حال، بخشی از اختلافات میان رئیسجمهور و نخستوزیر که مربوط به ساختار قانونی کشور بود، در دوره ریاست جمهوری سیدعلی خامنهای و نخستوزیری میرحسین موسوی نیز بروز کرد. امامخمینی در این باره نیز تلاش کرد با حمایت از خدمات دولت و با راهکارهای مختلف، ازجمله ارجاع اختلافات به سران قوا، هماهنگی روزافزونی را میان آن دو پدید آورد. ( (ببینید: سیدعلی خامنهای و میرحسین موسوی))
برپایی مجمع تشخیص مصلحت نظام
بر اساس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، باید همه قوانین و مقررات بر اساس موازین اسلامی باشد و تشخیص این امر بر عهده شورای نگهبان مرکب از شش فقیه و شش حقوقدان است که در قانون اساسی آمده است. ( (ببینید: شورای نگهبان)) برابر قانون اساسی مصوب ۱۳۵۸، مجلس راهی جز پیروی از نظر شورای نگهبان نداشت؛ در حالیکه گاه کشور نیازمند قوانینی بود که با توجه به احکام ثانویه یا احکام حکومتی تصویب میشد و این مایه اختلاف و گاه رودررویی این دو نهاد بود. امامخمینی در پاسخ به درخواست اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس، به صورت موقت به مجلس اجازه داد با رای اکثریت نمایندگان، قوانینی را که در حفظ نظام دخالت دارد و فعل یا ترک آن موجب اختلال نظام میشود تصویب کند. با ابراز نگرانی مرجع تقلید وقت، سیدمحمدرضا گلپایگانی، با نظر امامخمینی، رای دوسوم نمایندگان به جای رای اکثریت ملاک قرار گرفت؛ اما مخالفت مجدد شورای نگهبان با بسیاری از الزامات مقرر در قانون کار، موجب شد مسئولان نظام در نامهای به امامخمینی از ایشان درخواست کنند مرجعی برای بیان حکم حکومتی، در صورت حلنشدن اختلاف از نظر شرع مقدس یا قانون اساسی یا تشخیص مصلحت نظام تعیین کند. امامخمینی در پاسخ، دستور تشکیل مجمع تشخیص مصلحت نظام، مرکب از فقهای شورای نگهبان و مسئولان بلندپایه اجرایی کشور را صادر کرد؛ نهادی که در بازنگری قانون اساسی در سال ۱۳۶۸ در شمار نهادهای رسمی کشور قرار گرفت. ( (ببینید: مجمع تشخیص مصلحت نظام)) امامخمینی همچنین در مواردی در اختلاف میان شورای نگهبان و وزارت کشور در انتخابات نیز وارد شده و با تعیین هیئت حل اختلاف، به اختلاف پایان داده است؛ اختلافات پیشآمده در انتخابات سومین دوره مجلس یکی از این موارد است. ( (ببینید: شورای نگهبان))
رفع ناهماهنگی در شورای عالی قضایی
در مواردی میان اعضای شورای عالی قضایی به عنوان بالاترین مرجع قوه قضاییه کشور نیز اختلافاتی بروز میکرد که امامخمینی با تقسیم کار میان اعضای شورا یا تعیین نمایندگان خاص، در مقام رفع اختلاف برآمد؛ اما مشکل ناهماهنگی در راس قوه قضاییه، با راهکارهای موقتی به سامان نمیرسید و مشکل، شوراییبودن مدیریت عالی این قوه بود؛ از این رو یکی از محورهای دستور امامخمینی به بازنگری قانون اساسی حل مشکل یادشده بود که عنوان رئیس قوه قضاییه جایگزین شورا گشت. ( (ببینید: شورای بازنگری قانون اساسی))
حکم بازنگری قانون اساسی
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مصوب ۱۳۵۸ باوجود نکات مثبت، به دلیل تصویب سریع، نبود تجربه و ناآزمودگی تدوینکنندگان در عرصه اجرا، در عمل کاستیهایی را نشان داد. مجموعه اشکالات پیشآمده، ضرورت بازنگری در قانون اساسی را آشکار کرد و شرایط آرام پس از جنگ، زمینه این بازنگری را فراهم ساخت. با توجه به اینکه راهکار بازنگری قانون اساسی در خود قانون پیشبینی نشده بود، امامخمینی، در جایگاه رهبری، فرمان بازنگری را صادر کرد و با تعیین موارد هشتگانه بازنگری، از شورایی متشکل از بیست تن از منتخبان خود و پنج تن از منتخبان مجلس شورای اسلامی خواست پس از بازنگری، آن را به رای مردم بگذارند. حوزه مسائل پیشنهادی امامخمینی برای بازنگری، رهبری، تمرکز در مدیریت قوه مجریه، تمرکز در مدیریت قوه قضاییه، تمرکز در مدیریت صدا و سیما، تعداد نمایندگان مجلس شورای اسلامی، مجمع تشخیص مصلحت نظام و مشورتدادن به رهبری، به صورتی که در عرض قوای دیگر نباشد، پیشبینی راهکار بازنگری قانون اساسی و تغییر نام مجلس شورای ملی به مجلس شورای اسلامی بود و زمان لازم برای بازنگری حداکثر دو ماه تعیین گردید. ( (ببینید: شورای بازنگری قانون اساسی))
رفع مشکل قائممقام رهبری
دغدغه جانشین مناسب برای امامخمینی موجب شد مجلس خبرگان رهبری، با وجود مخالفت حسینعلی منتظری و بیرغبتی امامخمینی، در تاریخ ۱۸ آبان ۱۳۶۴، منتظری را که از علمای مبارز و شاگردان برجسته امامخمینی بود ( (ببینید: حسینعلی منتظری)) به قائممقامی رهبری برگزیند. منتظری در این مقام، افزون بر کسب جایگاه ارشادی، به تصدی برخی مسئولیتهای حکومتی پرداخت و در این جایگاه به تدریج زاویه دیدگاهها و رفتار وی با سیاستها و عملکرد نظام آشکار شد و برخی مواضع او بهویژه در حمایت از مورد انتقاد و مخالفت امامخمینی قرار گرفت. ( (ببینید: سیدمهدی هاشمی)) امامخمینی، باوجود رهنمودهای شفاهی سیدمهدی هاشمی و نوشتاری و تلاش برای اصلاح و حفظ او، چارهای جز انتقاد صریح از عملکرد وی ندید و در نامه ۶ فروردین ۱۳۶۸ به وی، فقدان صلاحیت و مشروعیت او را برای جایگاه رهبری اعلام کرد. منتظری یک روز بعد در پاسخ نامه ایشان از قائممقامی استعفا کرد. با پذیرش امامخمینی، مجلس خبرگان رهبری نیز در ادامه با پذیرش استعفای وی بر نظر و اقدام امامخمینی تاکید کرد. ( (ببینید: قائممقام رهبری و دستخط امامخمینی))
ایجاد تعادل و همگرایی میان جریانها
با منزویشدن گروههای غیر انقلابی در کشور، بهتدریج اختلافات درونگروهی نیروهای انقلاب در تشکلهای مختلف، بروز کرد. اختلاف نظر در برداشتهای فقهی و پس از آن اختلاف در قلمرو فعالیتهای بخش خصوصی و دولتی در حوزه اقتصاد و تقدم هر یک از آنها شکاف درون جبهه انقلابی را بیشتر نمایان ساخت. با رهبری و هدایت امامخمینی، این اختلافات هیچگاه به بحران برای نظام تبدیل نشد، اما در نهایت منجر به توقف فعالیت حزب جمهوری اسلامی، ( (ببینید: حزب جمهوری اسلامی)) فروپاشی نسبی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، ( (ببینید: سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی)) اختلاف جامعه مدرسین حوزه علمیه قم با طلاب انقلابی و تذکرات امامخمینی، ( (ببینید: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم)) انشعاب در جامعه روحانیت مبارز تهران ( (ببینید: جامعه روحانیت مبارز تهران)) و تشکیل مجمع روحانیون مبارز تهران ( (ببینید: مجمع روحانیون مبارز تهران)) گردید. امامخمینی اختلاف دو جریان انقلابی نظام را زیربنایی نمیدانست و همه آنان را مشترک در اصول، وفادار به اسلام و انقلاب، دلسوز برای کشور و مورد تایید خود میشمرد. ( (ببینید: روحانیت))
طرحها و ادبیات نو و تاثیرگذار
امامخمینی با طرح دیدگاههای نو در رهبری، توانست بر ادبیات دینی و سیاسی معاصر اثر آشکاری بگذارد. طرح و تقویت نظریه وحدت در سه سطح داخلی، میان مسلمانان جهان و محرومان و مستضعفان عالم، ( (ببینید: وحدت و مستضعفان)) طرح جنگ فقر و غنی، ( (ببینید: جنگ فقر و غنا)) سیاست نه شرقی و نه غربی، ( (ببینید: سیاست خارجی)) صدور انقلاب، ( (ببینید: صدور انقلاب)) اعلام روز جهانی قدس، ( (ببینید: رژیم اشغالگر قدس)) تبیین حج ابراهیمی، ( (ببینید: حج ابراهیمی)) طرح اسلام ناب محمدی(ص) در برابر اسلام امریکایی، ( (ببینید: اسلام ناب محمدی)) حکم اعدام سلمان رشدی ( (ببینید: سلمان رشدی)) و دعوت رهبر ابرقدرت شرق به اسلام، ( (ببینید: نامه به میخائیل گورباچف)) ازجمله این موارد تاثیرگذار در سطح داخلی و بینالمللی بوده است. ( (ببینید: ادبیات امامخمینی))
ایستادگی در برابر استکبار جهانی
امامخمینی انقلاب اسلامی ایران را نهضت مستضعفان علیه مستکبران جهان میداند و سلامت و صلح جهانی را در گروی انقراض مستکبران میشمرد؛ چنانکه معتقد است اگر در این زمینه سستی شود، مستکبران شرق و غرب، همه را از میان خواهند برد. ( (ببینید: مستضعفان و استکبار))
حمایت از مستضعفان و نفی سلطه ابرقدرتها
تقابل با نظام حاکم بر روابط بینالملل و شعار «نه شرقی، نه غربی»، از اصول اندیشه امامخمینی بود؛ از اینرو ایشان در برابر حمایت تمامعیار از مستضعفان، ( (ببینید: مستضعفان)) به نفی ابرقدرتهای مسلط جهانی پرداخته است. امریکا و شوروی، اگر چه در ظاهر انقلاب ایران را به رسمیت شناختند، اما به شیوههای مختلف به مقابله با نظام نوپای جمهوری اسلامی پرداختند و بخش زیادی از فرصت رهبری امامخمینی صرف مقابله با این واقعیت شده است. ( (ببینید: ابرقدرتها))
مقابله با دخالت و سلطهگری امریکا
در میان قدرتهای سلطهگر، امریکا به صورت خاص، برای مهار انقلاب اسلامی، توطئههای گوناگونی طراحی و اجرا کرد که ازجمله میتوان به پذیرش محمدرضا پهلوی در امریکا، ( (ببینید: فرار شاه)) ایجاد و حمایت از درگیریهای قومی و مذهبی، تشویق گروههای ضدانقلاب و تجزیهطلبان برای خرابکاری در مناطق مختلف مانند کردستان، ( (ببینید: کردستان)) طرح کودتای نظامی ( (ببینید: کودتای نوژه)) و تشویق عراق به تحمیل یک جنگ طولانی به ایران ( (ببینید: جنگ تحمیلی)) اشاره کرد. ( (ببینید: امریکا))
تصرف سفارتخانه امریکا
دخالتهای امریکا در امور ایران ازجمله حضور محمدرضا پهلوی در امریکا و بازنگرداندن او از سوی دولت امریکا موجب تصرف سفارتخانه امریکا در ایران به دست «دانشجویان پیرو خط امام» ( (ببینید: خط امام)) شد. این کار که گروگان گرفتن ۵۲ نفر از کارکنان سفارتخانه را در پی داشت، با واکنش شدید دولت امریکا و برخی کشورهای دیگر روبهرو شد. امامخمینی با حمایت از اقدام دانشجویان و طبیعی دانستن آن، امریکا را شیطان بزرگ و سفارتخانه امریکا را مرکز توطئه و جاسوسی خواند و علت هیاهوی امریکا را کوتاهشدن دست این دولت از ذخایر ایران دانست. ( (ببینید: تسخیر لانه جاسوس امریکا)) دولت امریکا در واکنش، افزون بر بلوکهکردن دارایی ایران در امریکا، محاصره اقتصادی ( (ببینید: محاصره اقتصادی)) و قطع رابطه سیاسی، به طراحی حمله نظامی برای آزادی گروگانها روی آورد. حملهای که در ۴ اردیبهشت ۱۳۵۹ در صحرای طبس به دلیل روبهرو شدن با طوفان ناگهانی شن و تلفات سنگین، شکست خورد. امامخمینی این عملیات خسارتبار را شکستی تحقیرآمیز برای امریکا دانست. ( (ببینید: تجاوز نظامی امریکا به طبس))
ایستادگی در برابر شوروی
امامخمینی شوروی را نیز به دلیل اقدام علیه اسلام و مسلمانان، مفسد فی الارض، بزرگترین بت زمان، ملحد و متجاوز نامیده است و درباره برخی از سیاستهای شوروی، ازجمله حمایت از گروههای مخالف نظام جمهوری اسلامی، حمایت از رژیم بعثی عراق در جنگ تحمیلی و ارسال سلاح به این کشور، اشغال کشور مسلمان افغانستان و بهویژه سیاستهای دینزدایی دولت شوروی، اعتراض میکرد. ( (ببینید: شوروی)) از سوی دیگر، امامخمینی بر اساس مبانی دینی با مرام کمونیستی حاکم بر شوروی سر سازگاری نداشت. ( (ببینید: مارکسیسم)) ایشان در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی، کمونیسم را طرحی شکستخورده در دنیا دانست و با آغاز اصلاحات در شوروی در پایان دهه هشتاد میلادی، در نامهای به رهبر شوروی اعلام کرد که صدای شکستن استخوانهای کمونیسم به گوش جهانیان رسیده است و پس از این باید کمونیسم را در موزههای تاریخ سیاسی جهان جستجو کرد. ( (ببینید: نامه به میخائیل گورباچف)) ایشان با این حال در دیدارهای مختلف با نمایندگان این کشور، بر اصول بنیادین روابط ایران و شوروی، همچون حفظ آزادی، استقلال و تمامیت ارضی و احترام متقابل تاکید میکرد. ( (ببینید: شوروی))
مبارزه با رژیم اشغالگر
یکی از اصول ثابت دینی و سیاسی امامخمینی، مبارزه با رژیم اشغالگر و نامشروع اسرائیل است. این اصل که از آغاز مرجعیت و مبارزه امامخمینی در سخنان ایشان نمود آشکاری داشته است، بهرغم هزینهها و مشکلات فراوان، یکی از اصول ثابت سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است. ( (ببینید: رژیم اشغالگر قدس)) امامخمینی در تاکید بر این مبارزه، در نخستین سال پیروزی انقلاب، جمعه آخر ماه رمضان را به عنوان روز قدس اعلام کرد. ( (ببینید: روز جهانی قدس))
لزوم اصلاح سازمانهای بینالمللی
امامخمینی برخی مجامع بینالمللی، مانند سازمان ملل متحد را دستنشانده قدرتهای بزرگ میدانست و با نقد ساختار سازمان ملل بهویژه حق وتوی قدرتهای بزرگ، معتقد بود سازمان ملل در حال پایمالکردن ملتهای ضعیف به نفع کشورهای قدرتمند است. ( (ببینید: سازمان ملل متحد)) خواسته مؤکد امامخمینی از سازمان کنفرانس اسلامی نیز رعایت مصالح کشورهای اسلامی و ایستادگی در برابر رژیمهای غاصب است ( (ببینید: سازمان کنفرانس اسلامی))؛ چنانکه کشورهای عضو جنبش غیرمتعهدها را بر حفظ استقلال در برابر قدرتهای برتر و غیرمتعهدبودنِ واقعی فرامیخواند. ایشان جمهوری اسلامی ایران را نمونه واقعی یک کشور غیرمتعهد نام برد. ( (ببینید: جنبش غیرمتعهدها))
جنگ تحمیلی عراق علیه ایران
جهاد در فقه به جهاد ابتدایی با کفار و جهاد دفاعی تقسیم شده است و جهاد دفاعی به معنای دفع هجوم دشمن، اعم از مسلمان و غیر مسلمان، به جان، مال، آبرو و کیان مسلمانان و حمایت از آنان است. از نظر عقلی و شرعی بر هر مکلفی واجب است با هر وسیلهای از جامعه اسلامی دفاع کند؛ چنانکه هر کس در آن کشته شود، شهید است. ( (ببینید: جهاد و دفاع)) پس از پیروزی انقلاب اسلامی، صدام حسین که در ۲۵ تیر ۱۳۵۸ رئیسجمهور عراق شد و موقعیت ایران را ضعیف میپنداشت، به بهانه اشکال به قرارداد الجزایر، آن را در ۲۶ شهریور ۱۳۵۹، در مجلس عراق و برابر دیدگان مجامع بینالمللی به طور یکجانبه لغو و پاره کرد و در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹، حملهای سراسری را به مرزهای غربی و جنوب غربی ایران آغاز کرد ( (ببینید: مرزنشینان)) و در داخل خاک ایران پیشروی کرد. امامخمینی انگیزه تجاوز رژیم بعثی عراق به ایران را نگرانی و ترس دشمنان از اتحاد مسلمانان و برقراری حکومت اسلامی، استقرار نظام جمهوری اسلامی به جای سلطنت و صدور انقلاب اسلامی دانسته است. ( (ببینید: صدور انقلاب و جنگ تحمیلی)) امامخمینی اگرچه با معرفی صدام حسین و ماهیت حزب بعث، همواره بر لزوم ایستادگی در برابر تجاوز تا استیفای حقوق ایران پای میفشرد؛ با این حال وقتی ادامه جنگ را به زیان کشور دید، مذاکره درباره آن را پذیرفت. گزیدهای از مواضع ایشان در این موضوع عبارت است از:
صدام حسین و حزب بعث
امامخمینی در طول جنگ به فراوانی از صدام حسین و اقدامات جنایتکارانه او سخن گفته است و او را فردی دیوانه، عاری از تفکر، مجنون قدرت، اغواشده و دارای خصلت درندگی و نیز زنگی مست خوانده که امریکا تیغ به دست او داده است. ایشان حتی در وصیتنامه خود افتخار کرده که دشمن ایشان صدام حسین است که دوست و دشمنْ او را با صفاتی مانند جنایتکار، ناقض حقوق بینالملل و ناقض حقوق بشر میشناسند. ( (ببینید: حسین صدام)) از سوی دیگر، امامخمینی همنظر با مراجع بزرگ تقلید عراق، مانند سیدمحسن حکیم، ( (ببینید: سیدمحسن حکیم)) حزب بعث عراق را کافر و ملحد خطاب میکرد که هدفی جز ایجاد اختلاف میان مسلمانان ندارد و در ادعای طرفداری از خلق عرب نیز صادق نیست ( (ببینید: حزب بعث عراق))؛ چنانکه ایشان حزب بعث و صدام حسین را جنایتکاران جنگی میدانست که با جنگ هشتساله افزون بر ویرانیهای بسیار، انسانهای بسیاری را از دو طرف به کشتن دادند. رژیم بعثی عراق همچنین در تجاوز به ایران از انواع سلاحهای شیمیایی استفاده کرد؛ چنانکه به ملت خود نیز رحم نکرد و با بمباران شیمیایی حلبچه، یکی از بزرگترین جنایات جنگی دوره معاصر را رقم زد. ( (ببینید: جنایات جنگی)) امامخمینی کشورهای اسلامی را نیز که در برابر جنایات رژیم بعث بیاعتنا یا موافق و مشوّق بودند، در جنایتهای جنگی رژیم عراق شریک میدانست.
حمایت ابرقدرتها و اتحادیه عرب
از نگاه امامخمینی در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، دو جبهه باطل و حق در برابر هم قرار گرفتند. از یک سو، در طول جنگ همه قدرتهای جهان در کنار رژیم عراق قرار داشتند. اتحاد جماهیر شوروی و بیشتر کشورهای غربی و اروپایی بهویژه امریکا، انگلستان و فرانسه حمایتها و کمکهای نظامی، تبلیغاتی و اطلاعاتی خود را در اختیار عراق قرار دادند. ( (ببینید: جنگ تحمیلی)) امریکا در اواخر جنگ پس از بههمخوردن توازن جنگی به سود ایران، به صورت مستقیم وارد جنگ شده و با هدف قراردادن هواپیمای ایرباس جمهوری اسلامی ایران، تمام ۲۹۱ سرنشین آن را کشت. ( (ببینید: حمله امریکا به هواپیمای مسافربری ایران)) از سوی دیگر، اتحادیه عرب و به صورت خاص عربستان، ( (ببینید: عربستان سعودی)) مصر، امارات، یمن و تعدادی از کشورهای عرب قاره افریقا نیز، آشکارا از عراق حمایت میکردند و متعهد به کمکهای مالی و نظامی به عراق بودند. ( (ببینید: جنگ تحمیلی))
نقش مردم
در سوی دیگر جنگ تحمیلی، مردم و رزمندگان ایرانی قرار داشتند. امامخمینی با بهصحنهآوردن مردم، توان رزمی و روحیه مشارکت آنان در دفاع از کشور را زنده کرد و جنگ را مردمی ساخت؛ چنانکه با خواست ایشان صحنههای نبرد از نیروهای داوطلب آکنده میشد و ارتش متجاوز عراق از روزهای نخست تا پایان جنگ، با مقاومت مردمی روبهرو بود. افزون بر حضور مستقیم، ابعاد و شواهد دیگری از حضور مردم نیز قابل اشاره است:
حمایت مادی و معنوی
مردم ایران با اجتماعات انبوه خیابانی در مراسمی چون ۲۲ بهمن و روز قدس افزون بر دلگرمیدادن به رزمندگان، اتحاد و همبستگی ملت را به نمایش میگذاشتند. در طول دوران دفاع کاروانهای کمکهای مالی مردم همواره به سوی جبههها روان بود و در وقت نیاز از خوندادن برای مجروحان جنگی استقبال میکردند. ( (ببینید: جنگ تجمیلی))
استقبال از شهادت
شاهد مردمیبودن دفاع مردم ایران، تقدیم بیش از دویست هزار شهید، پانصد هزار جانباز و حدود چهل و پنج هزار اسیر، در طول جنگ تحمیلی است. امامخمینی که رسیدن به شهادت را توفیق و عزت همیشگی میدانست، ( (ببینید: شهادت)) شهدا را نزد خداوند زنده میخواند و باور داشت خون آنان است که انقلاب و اسلام را بیمه کرده است ( (ببینید: شهدا))؛ چنانکه از نظر ایشان انقلاب اسلامی، مرهون حماسهآفرینی جانبازانی است که شرافت انسانی ملت ایران را بیمه کرده و صاحب حقی بزرگ بر ملت ایراناند. ( (ببینید: جانباز)) ایشان همچنین اسیران ایرانی را گرفتاران در دست جانیترین دژخیم زمان میدانست که با خود، شگفتی آفریدهاند. ( (ببینید: اُسرا)) امامخمینی همواره قدردان فداکاریهای مردم در جبهه و پشت جبهه بود و از روحیه بلند خانوادههای شهدا، بهویژه مادران، خواهران و همسران شهیدان در جنگ تحمیلی ستایش کرده و تربیت چنین فرزندانی را به آنان تبریک گفته است. ( (ببینید: جنگ تحمیلی))
حضور چشمگیر زنان
زنان مسلمان ایران، همپای مردان، در برابر متجاوزان ایستادند. آنان افزون بر سهم بزرگ آمادهکردن رزمندگان برای نبرد، خود نیز چهار هزار جانباز و آزاده و ۴۳۶۳ شهید داشتند؛ برخی از آنان در شهرهای مورد هجوم، مانند خرمشهر در نگهبانی، سنگرکندن و رسیدگی به زخمیها فعالیت میکردند. نقش زنان بهویژه در پشتیبانی از جبهه، پررنگ است؛ چنانکه در عرصههای تبلیغ و سرکشی به خانوادهای شهدا و ایثارگران نیز حضور داشتند. امامخمینی همراهی بانوان با مردان در دفاع مقدس را در تاریخ اسلام بینظیر و موجب افتخار میخواند. ( (ببینید: زن))
همراهی هنرمندان و کادر درمانی
امامخمینی در میان اقشار مختلف مردم، بهویژه از نقش هنرمندان، فیلمبرداران، پزشکان و پرستاران در جنگ یاد کرده است که در پیروزی رزمندگان اسلام مؤثر بودهاند؛ چنانکه شاعران در ادبیات دفاع مقدس نقش بلندی ایفا کردند و برخی عنوان شاعر جنگ و شاعر انقلابی به خود گرفتند. امامخمینی نیز به شاعران دفاع مقدس سفارش میکرد با سرودههای حماسی روحیه رزمندگان را تقویت کنند. ( (ببینید: جنگ تحمیلی)) ستاد تبلیغات جنگ، ( (ببینید: ستاد تبلیغات جنگ)) سازمان تبلیغات اسلامی ( (ببینید: سازمان تبلیغات اسلامی)) و دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم ( (ببینید: دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم)) از نهادهای نوپایی بودند که در پشتیبانی معنوی جنگ و جذب نیرو نقش بسزایی ایفا کردند.
مشارکت فعال روحانیان
نقش روحانیان در جنگ ممتاز بود. برگزاری نماز جمعه در شهرهای نزدیک به جبهه مانند آبادان، اهواز و دزفول، بر روحیه رزمندگان مؤثر بود و امامخمینی به آن مباهات میکرد. روحانیان همچنین با حضور خود در جبهههای مختلف، افزون بر برپایی نماز جماعت و بیان مسائل شرعی، در نبرد نیز شرکت داشتند و بیش از ۲۵۰۰ تن شهید دادهاند؛ چنانکه امامخمینی با یادکرد از خدمات روحانیان در دفاع مقدس، رقم شهدا، جانبازان و مفقودان حوزهها را به نسبت، بیش از دیگر قشرها دانست. ( (ببینید: روحانیت))
رزمندگان اسلام
در میان ادارهکنندگان دفاع در طول هشت سال جنگ، نیروهای رزمنده نقش اصلی و مستقیم را به عهده داشتهاند:
ارتش
ارتش جمهوری اسلامی شامل نیروی زمینی، هوایی، دریایی و هوانیروز از مهمترین سازمانهای ادارهکننده جنگ بود. یک روز پس از آغاز تجاوز سراسری رژیم عراق، نیروی هوایی ارتش با اعزام ۱۴۰ فروند هواپیمای جنگی، مراکز نظامی و فرودگاهی دشمن را بمباران کرد؛ چنانکه نیروی زمینی توانست با ایجاد خاکریزی سراسری در جنوب، دشمن را متوقف کند و نیروی دریایی ضربات کاری به دشمن وارد ساخت و این نقش تا پایان جنگ، با قوت ادامه داشت و بارها مورد ستایش امامخمینی بوده است. امامخمینی روحیه شهادتطلبی و شجاعت آنان در دفاع را غرورانگیز و ستودنی خواند و خواهان انتقال ـ تجربیات این نیروها به نسلهای بعدی بود. ( (ببینید: قوای مسلح))
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
نیروی نوپای سپاه پاسداران نیز با بهکارگیری نیروهای داوطلب مردمی، در طول جنگ حضور فعال داشت. پاسداران در آغاز بدون بهره از رزم کلاسیک و بیاطلاع از جنگافزارهای سنگین درکنار نیروهای ارتش، با عملیات نامنظم و چریکی دشمن را وادار به عقبنشینی کردند. گسترش حوزه مسئولیت و عملکرد سپاه با امکان برخورداری از سه نیروی هوایی، دریایی و زمینی که به فرمان امامخمینی در شهریور ۱۳۶۴ تحقق یافت، امکان بهتری برای دفاع از کشور در اختیار سپاه قرار داد. سپاه در طراحی عملیاتهای مهمی مانند فاو و خیبر ابتکار عمل فراوان به خرج داد و نقش ممتازی در امنیت کشور ایفا کرد. ( (ببینید: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)) امامخمینی سپاه پاسداران را بسیار گرامی داشت و شغل پاسداری را حرفهای شریف و سپاه را از نهادهای بنیادین و جوشیده از متن ملت و مدافع ارزشهای الهی نظام اسلامی خواند و تضعیف آن را خیانت به کشور دانست. ایشان که ورود به سیاست را سم مهلک برای نیروهای مسلح میدانست، آنان را به صورت مؤکد از ورود به دستهبندیهای سیاسی منع کرده است. ( (ببینید: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی))
بسیج مستضعفان
در طول جنگ تحمیلی بیش از هفتاد درصد جبهه را نیروهای سازمانیافته بسیج مردمی تشکیل میدادند که زیر نظر سپاه پاسداران، نیازهای جبهه را برطرف میکردند. در میان نهادهای جمهوری اسلامی، بسیج از ارزشمندترین یادگارهای امامخمینی است. ( (ببینید: بسیج مستضعفین و بسیج عمومی)) امامخمینی با توجه و تکریم ویژه به بسیجیان، آنها را ازجمله بهترین همراهان خود میشمرد و به صفا و خلوص آنان غبطه میخورد. ایشان به بسیجیبودن خود افتخار میکرد و از خدا میخواست با بسیجیان محشور شود. ایشان بسیج را آینه مجسم رشادتهای مردم ایران در صحنه نبرد، تاریخ مصور انقلاب، پرچمداران عزت مسلمانان و سپر حوادث کشور خوانده است. ( (ببینید: بسیج مستضعفین)) سازمان پیشمرگان مسلمان کُرد نیز تشکیلاتی سازمانیافته از مردم بومی کُرد و زیر نظر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود که در جنگ تحمیلی و مقابله با شورشهای غرب کشور نقش ارزندهای ایفا کرد. امامخمینی آنان را سپاه پیامبر اسلام(ص) خوانده و علاقه خود را به آنان، علاقه مسلمان با مسلمان و پدر با فرزند نامیده و برای آنان دعا کرده است. ( (ببینید: سازمان پیشمرگان مسلمان کرد))
نیروهای انتظامی
حضور در دفاع در دوران جنگ تحمیلی محدود به نیروهای نظامی نبوده است و سایر نیروهای مسلح در بخش انتظامی مانند کمیته انقلاب اسلامی، شهربانی و ژاندارمری افزون بر تامین امنیت داخلی کشور، در جبهههای جنگ نیز حضور فعالی داشتند و شماری از آنها شهید، جانباز و اسیر شدند. ( (ببینید: کمیته انقلاب اسلامی ، قوای انتظامی ، و جنگ تحمیلی))
جهاد سازندگی و نهادهای خدماتی
یکی از نهادهایی که در صحنههای مختلف جنگ، ازجمله خطوط مقدم و ساختن نخستین سنگرها برای رزمندگان و آمادهسازی خطوط مواصلاتی و سایر خدمات در خطوط مختلف حضور داشت، جهاد سازندگی است که در نگاه امامخمینی در جنگ نقشی کمتر از نیروهای مسلح نداشتند. امامخمینی جهادگران را سنگرسازان بیسنگر خوانده است. ( (ببینید: جهاد سازندگی)) از سوی دیگر، کمیته امداد امامخمینی در پشتیبانی از جنگ و جنگزدگان و ایثارگران ( (ببینید: کمیته امداد امامخمینی)) و بنیاد شهید انقلاب اسلامی در خدمت به بازماندگان شهدا و جانبازان، ( (ببینید: بنیاد شهید انقلاب اسلامی)) حضور فعال داشتند؛ چنانکه نقش ستاد تبلیغات جنگ، بهویژه رادیو و تلویزیون ( (ببینید: ستاد تبلیغات جنگ)) و نیز نقش فعال ستاد امور جنگزدگان بسیار حائز اهمیت است.
فرماندهی عالی جنگ
فرماندهی کل نیروهای مسلح بنابر اصل ۱۱۰ قانون اساسی مصوب ۱۳۵۸، بر عهده ولی فقیه و رهبری نظام قرار گرفته و رهبری میتواند همه یا بخشی از اختیارات خود در حوزه فرماندهی را ازجمله در فرماندهی جنگ به فرد یا گروهی تفویض کند.
- نقش فرماندهی امامخمینی: تاثیرپذیری مردم و نیروهای نظامی و انتظامی بهویژه فرماندهان عالیرتبه از فرمانهای امامخمینی به عنوان تکلیف شرعی و جدی تلقیشدن دفاع و پذیرش آن به عنوان مسئله اول کشور از سوی مردم، مسئولان نظام و نیروهای مسلح، از نتایج مهم فرماندهی امامخمینی بود که نمود بارز این فرماندهی را در آزادسازی شهر پاوه، شکست حصر آبادان و آزادسازی خرمشهر میتوان دید. ( (ببینید: غائله پاوه ، شکست حصر آبادان ، و آزادسازی خرمشهر))
- تفویض فرماندهی: امامخمینی در سال نخست پیروزی انقلاب اسلامی، فرماندهی کل نیروهای مسلح را بر عهده داشت؛ ولی به پیشنهاد مسئولان نظام، فرماندهی کل نیروهای مسلح را به سیدابوالحسن بنیصدر، رئیسجمهور، تفویض کرد.
پس از گذشت حدود شانزده ماه از تفویض فرماندهی و گذشت حدود نه ماه از آغاز جنگ، امامخمینی بنیصدر را از فرماندهی برکنار کرد. ایشان از بهمن ۱۳۶۲هاشمی رفسنجانی را به فرماندهی جنگ برگزید و سرانجام در ۱۲ خرداد ۱۳۶۷ به پیشنهاد سیدعلی خامنهای، رئیسجمهور وقت، هاشمی را با تمام اختیارات به جانشینی فرماندهی کل نیروهای مسلح منصوب کرد. ( (ببینید: فرماندهی کل نیروهای مسلح و جنگ تحمیلی))
- شورای عالی دفاع: شورای عالی دفاع مرکب از هفت نفر از مسئولان سیاسی و نظامی، به عنوان ستادی بالادستی، نقش بسزایی در جنگ تحمیلی داشت. با آغاز جنگ و لزوم فرماندهی واحد، امامخمینی در ۲۰ مهر ۱۳۵۹ افزون بر وظایفی که در قانون اساسی آمده بود، همه امور مربوط به جنگ و هماهنگی تمام نیروهای مسلح را به این شورا واگذار کرد و با توجه به وضع موجود افراد دیگری را نیز به عضویت آن درآورد. این شورا با هدایت امامخمینی از سال ۱۳۵۹ تا زمان جایگزینی شورای عالی امنیت ملی در قانون اساسی مصوب ۱۳۶۸، طی جلسات فراوانی امور کلی و سیاستگذاری جنگ را هدایت کرده است. ( (ببینید: شورای عالی دفاع))
پایان جنگ
تجاوز آشکار و همهجانبه عراق به ایران، بیتوجهی و مسئولیتناشناسی سازمان ملل متحد و رکن شورای امنیت در معرفی متجاوز و سرانجام واکنش قدرتهای بزرگ و حکومتهای منطقه در مقابل ایران، دولت و ملت ایران را قانع کرد که علت جنگ، دشمنی با حاکمیت اسلام است. بر این اساس درخواست آتشبس و صلح، بدون شناسایی و تنبیه متجاوز، صلحی تحمیلی برای تضعیف بیشتر ایران به شمار میرفت و امامخمینی صلحطلبی حامیان صدام حسین را فراهمسازیِ فرصت تجهیز صدام میدانست و بر همین مبنا موضع جنگ تا رفع فتنه از عالم را بر اساس مبانی قرآنی و عمل به تکلیف صیانت از اسلام تبیین میکرد. اما پس از حدود هشت سال، عواملی چون تحریم و تضعیف بنیه نظامی و اقتصادی ایران، تلفات بیتناسب و کمبود نسبی نیروی داوطلب در جبههها، تاثیر و حمایت مستقیم قدرتهای بزرگ در معادلات بینالمللی به نفع عراق، ورود غیر رسمی امریکا در جنگ علیه ایران و حمله موشکی به هواپیمای مسافربری ایران که اوج دشمنی امریکا با ایران بود، موجب تغییر نظر ایران درباره ادامه جنگ شد و در پی آن امامخمینی با توجه به نظر برخی کارشناسان و فرماندهان اصلی که ادامه جنگ را متوقف بر امکانات غیر قابل دسترسی و در یک بازه زمانی بسیار طولانی میدانستند، در تاریخ ۲۷ تیر ۱۳۶۷، با پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت که نسبت به قطعنامههای پیشین، محتوای بهنسبت منصفانهای درباره جنگ ایران و عراق داشت، به جنگ پایان داد. ( (ببینید: قطعنامه ۵۹۸))
گروهها و جریانها
امامخمینی تکیهگاه اساسی در رهبری را بهرهجستن از قدرت برخاسته از اراده توده مردم قرار داد. ( (ببینید: مردم)) در یک نگاه عام از دهه چهل و آغاز نهضت امامخمینی تا دوران پیروزی و پس از آن، سه جریان کلی غربگرا، شرقگرا و اسلامی، در ایران فعال بودهاند و هر یک از این سه جریان، در قالب گروهها و تشکلهای چندی فعالیت کردهاند. امامخمینی افزون بر موضع روشنی که در برابر این سه جریان کلی داشته است، درباره شاخهها و زیرمجموعههای آنها نیز کموبیش، واکنش نشان داده است:
جریانهای کلی
امامخمینی از آغاز نهضت، ضمن مقابله با دو جریان غربگرا و شرقگرا، در برابر برخی جریانهای اسلامی نیز که به باور ایشاناندیشه خالص اسلامی نداشتند، موضع داشته است:
جریان غربگرا
جریان ملایم غربگرایی در ایران مقارن با عصر صفویه و بهویژه دوران شاهعباس صفوی آغاز شد و در دوره قاجار تقویت شد. اگرچه وقوع نهضت مشروطه در ایران را میتوان از جنبههای مثبت آشنایی با غرب برشمرد، اما تغییر ماهیت اجتماع به سوی ماهیت غربی، از جنبههای منفی آن به حساب میآید. این روند در دوره پهلوی شدت گرفت و به وادادگی و شیفتگی پهلوی به غرب و عناصر فرهنگی آن تبدیل شد. رواج غربگرایی در ایران موجب شد، گروهها و احزابی با گرایشهای غربگرایانه در ایران معاصر شکل بگیرد. ( (ببینید: غربزدگی)) امامخمینی با رویکرد دینی، غربزدگی به معنای وادادگی در برابر فرهنگ غربی را ردّ کرده، آن را منشا بسیاری از بدبختیهای ملتهای مسلمان و ملت ایران شمرده و جامعه غربزده را جامعهای بیمار خوانده است. ( (ببینید: غربزدگی)) ایشان با کاربرد تعبیر «روشنفکران غیرمتعهد» برای جریان غربگرا در ایران، خودباختگی کامل در برابر غرب و نداشتن استقلال فکری، مخالفت و جسارت به اسلام و روحانیت، نشناختن جامعه و دعوت به فساد را از مهمترین ویژگیهای آنان برشمرده است. ( (ببینید: روشنفکری))
جریان شرقگرا
پیشینه فعالیت جریان شرقگرا یا چپگرا در ایران، به دوران جنبش مشروطه باز میگردد و پس از به قدرترسیدن کمونیسم در شوروی و پیدایش گروههای مارکسیستی مانند حزب جمعیت، حزب عدالت، حزب کمونیست ایران، گروه تقی ارانی و حزب توده، بهتدریج تفکراتی که متاثر از آموزههای مارکسیسم بود، در میان برخی از روشنفکران مسلمان به وجود آمد. اگر چه این گفتمان در آغاز تلاش کرد مارکسیسم را بیشتر به عنوان الگوی مبارزه نشان دهد، نه رویکرد متضمن نفی دین، اما در ادامه تقابل ذاتی خود را با دین آشکار کرد. ( (ببینید: مارکسیسم)) مارکسیسم به عنوان یک اندیشه مدعی نجات خلقِ تحت استعمار و با استفاده از برخی مفاهیم انقلابی بهویژه در جو خفقانزده دهههای چهل و پنجاه در میان اقشار جوان، دانشجویان و روشنفکران دینی ایران، به صورت یک رقیب برای اندیشه دینی مطرح بود؛ به همین دلیل پس از رضاشاه پهلوی، دامنه مبارزه فکری با مارکسیسم در ادبیات مذهبی این دوره گسترش یافت. امامخمینی بهجز تضاد ذاتی که میان اسلام و مارکسیسم میدید، اصولاً شرایط اجتماعی ایران را پذیرای کمونیسم نمیدانست و تاکید میکرد حتی برای سرنگونکردن رژیم پهلوی، حاضر به همکاری با مارکسیستها نیست. ( (ببینید: مارکسیسم))
جریان اسلامی
پیشینه جریان اسلامی نیز به دوره مشروطه برمیگردد؛ اما در این دوره و بهویژه پس از ظهور استبداد رضاخانی، موفقیت چندانی نیافت. با سقوط پهلوی اول در شهریور۱۳۲۰، فعالیت جریانهای سیاسی از سرگرفته شد. در این دوره، افزون بر دو گروه چپگرا و ملیگرا، جریان اسلامگرایی نیز مطرح شد. از دهه ۱۳۳۰ به بعد، اندیشه اسلامی، کمکم رشد کرد و روشنفکرانی همچون مرتضی مطهری و سیدمحمود طالقانی، اسلام را از جنبه فلسفی و اجتماعی مطرح کردند. گروههای روشنفکر دهه ۱۳۴۰، ایدئولوژی سیاسی اسلام را با هدف احیای اسلام به عنوان یک نظام اجتماعی و سیاسی مطرح کرده و در دهه پنجاه نیز آن را پی گرفتند. از نمایندگان این گرایش، میتوان به بنیانگذاران نهضت آزادی، سازمان مجاهدین خلق و علی شریعتی اشاره کرد. ( (ببینید: روشنفکری)) در آغاز دهه چهل، امامخمینی از یک سو، در جایگاه یک عالم دینیِ، بازاندیشی و احیای تفکر اسلامی را با توجه به ضرورتهای زمان لازم شمرد و از سوی دیگر، با طرح اسلام سیاسی و لزوم مبارزه با حکومت طاغوت، در کانون مبارزات سیاسی دهههای اخیر قرار گرفت و جریان سیاسی رقیب را وادار به پیروی از جریان اسلامی کرد. ( (ببینید: انقلاب اسلامی ایران))
گروهها و تشکلها
امامخمینی با تقسیم حزب به دو نوع الهی و غیر الهی، تشکل و تحزب را در عرصه جامعه سیاسی به صورت مشروط میپذیرفت و ملاک خوب یا بدبودن حزب را هدف آن حزب قرار میداد ( (ببینید: حزب و تشکل))؛ چنانکه بر اساس عملکرد هر یک از گروهها قضاوت متفاوتی درباره آنها داشته است:
حزب توده ایران
حزب توده ایران، با گرایشهای مارکسیستی و متمایل به شوروی، پس از سقوط رضا پهلوی، در هفتم مهر ۱۳۲۰ تاسیس شد. این حزب اهداف کلی خود را استقرار دموکراسی پارلمانی، بازسازی اقتصاد سیاسی، گسترش رفاه عمومی و عدالت اجتماعی عنوان کرد و بهویژه در میان قشر کارگر و دانشجو، موفقیتهای کسب کرد و در دهه ۱۳۲۰ حضوری پررنگ در عرصه سیاسی ایران داشت. ( (ببینید: حزب توده ایران)) با این حال، برخی فعالیتهای حزب توده، مانند حمایت از حرکتهای تجزیهطلبانه و گرایش به شوروی، و سرانجام سوء قصد به جان محمدرضا پهلوی در بهمن ۱۳۲۷، موجب شد این حزب، غیر قانونی اعلام شود. با رویکارآمدن محمد مصدق، زمینه حضور مجدد حزب توده در عرصه سیاسی کشور در سالهای ۱۳۳۰-۱۳۳۲ فراهم شد؛ اما رفتار دوگانه حزب در جریان کودتای مرداد ۱۳۳۲ و کشف سازمان نظامی حزب در مرداد ۱۳۳۳، این گروه را تا مرز فروپاشی پیش برد. ( (ببینید: حزب توده ایران)) با اوجگیری نهضت اسلامی در سالهای ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷، حزب توده نیز اعلام حضور و حمایت کرد؛ اما مخالفت قاطع امامخمینی با جریانهای مارکسیستی و کمونیستی، مجالی برای بهرهبرداری حزب از حرکت انقلابی مردم باقی نگذاشت. امامخمینی با معرفی نهضت به عنوان حرکتی صددرصد اسلامی، حزب توده را فاقد هر گونه نقشی در انقلاب دانست. ایشان پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با توجه به عملکرد حزب توده، این حزب را مردود و منفور جامعه اسلامی شمرد و تصریح کرد فعالیت حزب همچنان غیر قانونی خواهد بود. با این حال حزب توده در اعلامیهای در دوازدهم فروردین ۱۳۵۸، از سرگیری فعالیتهای رسمی خود را اعلام کرد و برای کسب مشروعیت سیاسی، از انقلاب، نظام جمهوری اسلامی و رهبری امامخمینی اعلام حمایت کرد و تا زمان بازپسگیری خرمشهر و تغییر سیاست شوروی، بر موضع خود ماند. از این زمان به بعد به پیروی از سیاست شوروی، با ادامه جنگ مخالفت کرد. ( (ببینید: حزب توده ایران)) با سفر یکی از مسئولان جمهوری اسلامی به پاکستان و کسب اطلاعاتی درباره همکاری حزب توده با شوروی، سران و اعضای فعال حزب در بهمن ۱۳۶۱ و اردیبهشت ۱۳۶۲ دستگیر شدند و فعالیت حزب غیرقانونی اعلام شد. امامخمینی در اطلاعیهای این حزب را مار پر خط و خالی دانست که برای براندازی اسلام، فعالیت منافقانه داشت. ( (ببینید: حزب توده ایران))
انجمنهای اسلامی
نخستین انجمن اسلامی در دانشکده پزشکی دانشگاه تهران در سال ۱۳۲۱، با هدف مقابله با فشار تبلیغاتی حزب توده و بهائیها علیه اسلام و تلاش برای فعالیت منسجم روشنفکران مسلمان تشکیل شد. گسترش انجمنهای اسلامی دانشجویان در داخل و خارج کشور، موجب پیدایش «اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان اروپا» در سال ۱۳۴۴، ( (ببینید: اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان اروپا)) و «انجمنهای اسلامی دانشجویان آمریکا و کانادا» در سال ۱۳۴۶ ( (ببینید: انجمنهای اسلامی دانشجویان امریکا و کانادا)) گردید. شکلگیری انجمنهای اسلامی پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز در میان اقشار و سازمانهای گوناگون، ادامه یافت. این انجمنها با حضور فعال در مؤسسات و سازمانها، در پیشبرد اهداف انقلاب و امور فرهنگی، دینی و سیاسی، نقش بسزایی داشتند. ( (ببینید: انجمنهای اسلامی)) امامخمینی پیش و پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ارتباط فعال با انجمنهای اسلامی بود. بیشتر پیامهای ایشان برای دانشجویان داخل و خارج در سالهای ۱۳۵۵و ۱۳۵۶ فرستاده شد که در آن بر حفظ وحدت کلمه، نشاندادن چهره واقعی اسلام و فاشکردن خیانتهای سران رژیم تاکید داشت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز این ارتباط، با جدیّت بیشتری ادامه یافت.
جبهه ملی ایران
جبهه ملی ایران، تشکیلاتی فراگیر برای مبارزات سیاسی با گرایش ملی بود که در سال ۱۳۲۸ به رهبری محمد مصدق تشکیل شد. بر اساس اساسنامه مصوب آبان ۱۳۲۸، اجرای آزادیهای فردی، اجتماعی، عقیدتی، تاکید بر سیاست مستقل خارجی، تاکید بر حراست از میراث ملی و فرهنگی کشور، از جمله اهداف جبهه بود. جبهه ملی از آغاز تاسیس تا انحلال نهایی در سال ۱۳۶۰، چهار دوره فعالیت را تجربه کرد که سه دوره آن در زمان حیات مصدق بوده است. ( (ببینید: جبهه ملی ایران)) اختلافهای داخلی و نبود راهبردی منسجم، مانع بهرهبرداری از فرصتهای بهدستآمده برای جبهه گردید؛ چنانکه تفاوت دیدگاه دو جریان در جبهه دوم در موضوعات مختلف، ازجمله جدایی دین از سیاست، سبب جدایی چند تن از اعضا و شکلگیری نهضت آزادی ایران در اردیبهشت ۱۳۴۰ شد. ( (ببینید: نهضت آزادی ایران)) جبهه ملی، پس از مخالفت با انجمنهای ایالتی و ولایتی در بهمن ۱۳۴۱، با بازداشت بسیاری از اعضای شورای رهبری خود روبهرو شد. امامخمینی نیز در مخالفت با مواضع سیاسی این جبهه، معتقد بود ریشه بسیاری از مشکلات کشور، جبهه ملی است. ( (ببینید: جبهه ملی ایران)) جبهه ملی چهارم که در سال ۱۳۵۶ به رهبری کریم سنجابی شکل گرفت، با نهضت اسلامی مردم همراهی کرد. سنجابی پس از دیدار با امامخمینی در نوفل لوشاتو در آبان ۱۳۵۷، با معرفی ایشان به عنوان رهبر جبهه ملی و ردّ کلی رژیم سلطنتی، همراهی بیشتری با انقلاب اسلامی نشان داد؛ اما امامخمینی دیدار با سنجابی را تنها یک گفتگو برای طرح مسائل خواند و رهبری جبهه را تکذیب کرد. ایشان همچنین تاکید کرد نظر مثبتی درباره جبهه ملی ندارد؛ هرچند آن را نفی نیز نمیکند. ( (ببینید: جبهه ملی ایران)) پس از پیروزی انقلاب اسلامی، جبهه ملی در دولت موقت حضور داشت و از همان آغاز با اسلامیسازی کشور مخالفت کرد. مخالفت با قید «اسلامی» در همهپرسی ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ و مخالفت با تصویب ولایت فقیه در قانون اساسی، ازجمله مهمترین اختلافات جبهه ملی و انقلابیان مذهبی بود. امامخمینی دلیل مخالفت آنان را ناآگاهی و مخالفت با قوانین اسلام دانست و ضرر آن به اسلام را بیش از گلولههای دشمن در میدان جنگ شمرد. جبهه ملی در ۲۵ خرداد ۱۳۶۰ در مخالفت با تصویب لایحه قرآنی قصاص در مجلس، بیانیهای صادر کرد و آن را ضد انسانی و مخالف حقوق بشر خواند و از مردم خواست علیه این لایحه تظاهرات کنند. واکنش صریح و قاطع امامخمینی به اعلامیه جبهه ملی و محکومکردن آن به ارتداد، مگر آنکه اعلام کنند اعلامیه از آنان نبوده است، موجب غیرقانونی شدن فعالیت جبهه ملی، خروج اعضای اصلی آن از کشور و مصادره دفاتر آنان شد؛ به این ترتیب جبهه ملی از صحنه سیاسی ایران حذف شد. ( (ببینید: جبهه ملی ایران))
انجمن حجتیه
انجمن حجتیه، تشکّلی مذهبی برای مبارزه با بهائیت، ( (ببینید: بهائیت)) با مشی دوری از سیاست است که در سال ۱۳۳۲ به دست محمود حلبی از خطیبان مشهور مشهد، تاسیس شد. در اساسنامه انجمن حجتیه، تبلیغ دین اسلام و مذهب جعفری و دفاع علمی از آن، با رعایت مقتضیات زمان، هدف اصلی و واردنشدن در سیاست از شرایط عضویت در آن اعلام شد. ( (ببینید: انجمن حجتیه)) فعالیتهای انجمن در آن زمان مورد تایید مراجع تقلید وقت از جمله سیدمحمدهادی میلانی و امامخمینی قرار گرفت. امامخمینی با قدردانی از حلبی، همکاری با این گروه را مورد رضایت ولیعصر(ع) خواند و اجازه داد وجوه شرعی به آنان داده شود؛ اما پس از مدتی، اسلام عوامانه و سطحی و اندیشه جدایی دین از سیاست در این گروه، موجب جدایی آنان از مشی امامخمینی گردید. انجمن حجتیه در زمان غیبت معصوم(ع) ورود به عرصه سیاست را موجب لطمه به دین میپنداشت و اقدام به تشکیل حکومت اسلامی در زمان غیبت را نامشروع و از مصادیق برافراشتن پرچم گمراهی میشمرد. امامخمینی که این باور را عوامانه و باطل میدانست، پس از آشکار شدن ماهیت واقعی انجمن، حمایت خود را از این گروه را برداشت و چنانکه در نامه به شاگرد خود، گرامی ( (ببینید: محمدعلی گرامی)) نیز تاکید کرده است، به وکلای خود ابلاغ کرد از سهم امام به آنان کمک نشود. ( (ببینید: انجمن حجتیه)) انجمن حجتیه در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی، با انقلاب و رهبری امامخمینی اعلامِ همراهی کرد و اساسنامه خود را تغییر داد، اما برخی مواضع آنان مانند مسئله وحدت شیعه و سنّی و نیز مشارکت در دفع تجاوز رژیم عراق در جنگ تحمیلی و حمایت از جهاد و دفاع، نقدهایی را متوجه این جریان میکرد. از سوی دیگر، امامخمینی همچنان به انجمن حجتیه بدبین بود و ازجمله در سال ۱۳۶۱ در آغاز کار مرکز اسناد انقلاب اسلامی به مسئول آن تاکید کرد در این مرکز از اعضای انجمن حجتیه استفاده نشود. ایشان در سال ۱۳۶۲ ضمن سخنانی به طور غیر مستقیم با اشاره بهاندیشههای منفی و بیتوجهی انجمن در برابر مسائل کشور، از آنان خواست از کجفهمی و دستهبندی دستبردارند و برخلاف موج حرکت نکنند. ایشان در همین سال از تایید ادامه نمایندگی ابوالقاسم خزعلی در انجمن خودداری کرد و بر این نظر بود که افراد مؤثر انجمن در مناصب حساس و کلیدی حضور نداشته باشند؛ اگر خودشان خواستند منحل شود، وگرنه بر کار آنان نظارت گردد. ( (ببینید: انجمن حجتیه)) به دنبال موضع سخت امامخمینی، انجمن حجتیه اگرچه در اعلامیهای، خود را مصداق سخنان ایشان نشمرد، ولی رسماً تعطیلی فعالیتهای خود را اعلام کرد؛ با این حال، محافل خصوصی خود را حفظ کرد. امامخمینی در جلسهای خصوصی با اشاره به اینکه انجمن خود را تعطیل کرده و نه منحل، آن را بیفایده و بیاثر خواند. امامخمینی که بیش از تشکیلات انجمن حجتیه، با تفکر آنان مخالف بود، در سوم اسفند ۱۳۶۷ در پیام مبسوط خود به علما و روحانیان سراسر کشور، ( (ببینید: روحانیت)) عملکرد این جریان را نقد کرد و با بیان اینکه اینان مروّج اسلام امریکایی و دشمن رسولاللَّه هستند، تاکید کرد خطر تحجرگرایان و مقدس نمایان احمق در حوزههای علمیه کم نیست و طلاب نباید لحظهای از فکر این مارهای خوش خط و خال کوتاهی کنند. ( (ببینید: انجمن حجتیه و ارتجاع))
نهضت آزادی ایران
نهضت آزادی ایران تشکلی سیاسی با گرایش اسلامی و ملی است که در سال ۱۳۴۰، با انشعاب از جبهه ملی ایران از سوی مهدی بازرگان و جمعی از همفکران وی تاسیس شد. این تشکل با تاکید بر اسلام و ملیگرایی ایرانی، مقاومت در برابر رژیم پهلوی را با استفاده از مذهب سامان بخشید. بازرگان در جلسه اعلان تاسیس نهضت آزادی، مرام اصلی این گروه را به صورت خلاصه، مسلمان، ایرانی، تابع قانون اساسی و مصدّقی دانست و افزود این حزب دین را از سیاست جدا نمیداند. ( (ببینید: نهضت آزادی ایران)) با آغاز نهضت امامخمینی در سال ۱۳۴۱، نهضت آزادی به حمایت از آن برخاست و در پی آن، چند تن از سران آن مانند بازرگان، یدالله سحابی، عزتالله سحابی، عباس شیبانی و نیز همراهانی چون سیدمحمود طالقانی، به اتهام اقدام علیه امنیت کشور، بازداشت و به زندانهای طولانی محکوم شدند. امامخمینی در پیامی این اقدام رژیم را ستمکارانه خواند. با بازترشدن فضای سیاسی کشور در سالهای ۱۳۵۵ـ ۱۳۵۷ نهضت آزادی از فروردین ۱۳۵۶، فعالیتهای سیاسی خود را به صورت علنیتر و سازمانیافتهتر پیگیری کرد. بازرگان دبیرکل نهضت آزادی در شهریور ۱۳۵۷ در نامهای به امامخمینی، نگرش سیاسی خود را تشریح کرد و در ۲۹ مهر همان سال به پاریس رفت و با ایشان دیدار کرد. امامخمینی در دیدار با بازرگان، با بیان لزوم تشکیل شورای انقلاب، از او نیز مانند برخی افراد خواست فهرست پیشنهادی ارائه کند و تنها به گروه خود یعنی نهضت آزادی بسنده نکند. پس از انتخاب بازرگان به نخستوزیری دولت موقت بدون در نظر گرفتن سوابق حزبی، در ۱۴ بهمن ۱۳۵۷، نهضت آزادی از این انتخاب حمایت کرد و در تشکیل دولت، مشارکت جدی داشت. ( (ببینید: دولت موقت و مهدی بازرگان)) برخی دیدگاههای اعضای نهضت آزادی، اختلافات این گروه با دیدگاههای امامخمینی را آشکار کرد. ازجمله این دیدگاهها مخالفت با عنوان «اسلامی» برای نظام، چگونگی تدوین و تصویب قانون اساسی و نیز مسئله تصویب ولایت فقیه در قانون اساسی بود. ( (ببینید: نهضت آزادی ایران)) با بیشترشدن اختلافها و همچنین پس از تصرف سفارت امریکا به دست دانشجویان پیرو خط امام، اعضای دولت موقت در چهارده آبان ۱۳۵۸ استعفا کردند و امامخمینی با وجود تمایل بر ادامه فعالیت دولت موقت و ضمن تاکید بر دیانت، امانت و حسن نیت بازرگان، از خدمات دولت موقت قدردانی و با استعفای آنان موافقت کرد. ( (ببینید: دولت موقت)) مواضع اختلافی نهضت آزادی پس از آن نیز ادامه یافت که نمونه بارز آن همراهی با سیدابوالحسن بنیصدر در غائله ۱۴ اسفند ( (ببینید: چهارده اسفند)) و همراهی با جبهه ملی در جریان لایحه قصاص بود. امامخمینی به دلیل برائتنجستن نهضت آزادی از جبهه ملی، از آنان انتقاد کرد و دلیلِ آن را نداشتن شمّ سیاسی خواند. ( (ببینید: نهضت آزادی ایران)) با ادامه اختلافات، امامخمینی در پاسخ به نامه وزیر کشور، در بهمن ۱۳۶۶، نهضت آزادی را فاقد صلاحیت برای هر امری از امور دولتی یا قانونگذاری یا قضایی شمرد و نیز در نامه ۳ اسفند ۱۳۶۷ به روحانیون سراسر کشور، اعضای نهضت آزادی را کسانی خواند که از آغاز نیز با انقلاب نبودند و سپردن پست دولتی را به آنان در آغاز انقلاب، تصمیمی اشتباه خواند که خود تمایلی به انجام آن نداشته و با صلاحدید دیگران انجام داده است. ( (ببینید: نهضت آزادی ایران)) با انتشار عمومی نامه امامخمینی در سال ۱۳۶۸ نهضت آزادی تلاش کرد آن را مخدوش نشان دهد که به محکومیت قضایی ابراهیم یزدی رئیس آن انجامید. ( (ببینید: دستخط امامخمینی))
سازمان مجاهدین خلق ایران
سازمان مجاهدین خلق ایران، تشکیلاتی سیاسی با اندیشههای التقاطی است ( (ببینید: التقاط)) که توسط گروهی از جوانان مذهبی در سال ۱۳۴۴ تاسیس شد. بنیانگذاران اولیه سازمان، سه تن از دانشجویانِ عضو بخش دانشجویی نهضت آزادی، به نامهای محمد حنیفنژاد، سعید محسن و عبدالرضا (حسین) نیکبین بودند. سازمان در آغاز کار، معتقد به نقش مهم اسلام، بهویژه مکتب تشیع و سنتهای انقلابی و مبارزاتی آن در بسیج تودهها بود. ارتباط نزدیک اعضای سازمان با سیدمحمود طالقانی و مراکزی چون مسجد هدایت و حسینیه ارشاد در تهران که کانونهای مبارزه بودند، بر دامنه جذابیت مذهبی سازمان افزود و موجب همراهی بیشتر روحانیون انقلابی، نیز کمکهای مالی بازاریان و سایر انقلابیون شد. ( (ببینید: سازمان مجاهدین خلق ایران)) سازمان مجاهدین خلق مبارزه جدی و مسلحانه علیه رژیم پهلوی را در دستور کار خود قرار داد و فعالیت خود را در دو شاخه داخل و خارج از ایران آغاز کرد. ازجمله فعالیتهای ارگان خارج کشور، دیدار حسین احمدی روحانی با امامخمینی در اواخر سال ۱۳۵۰ و اوایل ۱۳۵۱ بود. امامخمینی با مطالعه جزوههای «راه انبیا، راه بشر» و «امامحسین(ع)»، دیدگاههای خود را بهاختصار نوشت و در اختیار آنان قرار داد. ایشان، نگاه سازمان به روز قیامت و نظریه تکامل را نادرست دانست و به نوع برخورد سازمان با روحانیت و نیاوردن نام خدا در آغاز نوشتههای سازمان انتقاد کرد. امامخمینی همچنین در این دیدار، بهصراحت مخالفت خود را با جنگ مسلحانه ابراز کرد و صدور اعلامیه را در آن مقطع به ضرر زندانیان سازمان دانسته، آن را مشروط به شناخت کامل خود از سازمان کرد. ( (ببینید: سازمان مجاهدین خلق ایران)) پس از اعلام رسمی چرخش ایدئولوژی سازمان از اسلام به مارکسیسم در سال ۱۳۵۴، علما و روحانیان با اعلام برائت از سازمان، حمایتهای مادی و معنوی خود را قطع کردند. امامخمینی آشکارشدن ماهیت اصلی سازمان را لطف الهی و موجب پیشگیری از ضربات بیشتر آنها به اسلام دانست و از همه گروهها خواست به صراحت نهضت خود را اسلامی معرفی کنند. ( (ببینید: سازمان مجاهدین خلق ایران)) سازمان مجاهدین خلق که پس از پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری مسعود رجوی در صدد احیای مجدد خود برآمد، در چگونگی همکاری با انقلاب اسلامی، سیاست دوگانهای در پیش گرفت و تلاش کرد از سویی به افزایش توانایی نظامی خود بپردازد و از سوی دیگر در عرصه سیاسی، مشارکت فعال داشته باشد. امامخمینی در نخستین دیدار خصوصی رهبران سازمان با ایشان پس از پیروزی انقلاب، در ششم اردیبهشت ۱۳۵۸ به سران این گروه هشدار داد در صورت حرکت در مسیری خارج از اسلام، علیه آنان موضع خواهد گرفت. همچنین از آنان خواست سلاحهایی که از پادگانها بردهاند، تحویل دهند و ساختمانهای دولتی را تخلیه کنند. ( (ببینید: سازمان مجاهدین خلق ایران)) ناکامی سازمان در عرصه سیاسی، موجب آغاز اقدامات مسلحانه در برابر نظام جمهوری اسلامی و درگیری و شورش در خیابانها شد. این رویکرد موجب شد امامخمینی با اشاره به کسانی که در ظاهر، اعلام دوستی میکنند و در باطن، ضربه میزنند، خطر اسلامشناسان بیگانه از اسلام را گوشزد کند و عنوان «منافقین» را برای آنان بهکار ببرد. پس از غائله چهاردهم اسفند ۱۳۵۹ ( (ببینید: غائله چهارده اسفند)) و عزل سیدابوالحسن بنیصدر از ریاستجمهوری، سرانجام سازمان مجاهدین خلق در یک اطلاعیه رسمی، مبارزه مسلحانه علیه جمهوری اسلامی را اعلام کرد. امامخمینی در واکنش به این اقدام، از مردم خواست با وجود اعلام مواضع سازمان، به مقابله با توطئهگران برخیزند. ( (ببینید: سازمان مجاهدین خلق ایران)) پس از آن سازمان مجاهدین خلق دست به اقدامات تروریستی گستردهای زد که ازجمله بمبگذاری در دفتر حزب جمهوری اسلامی در ۷ تیر ۱۳۶۰ و شهادت بیش از هفتاد تن از مسئولان کشور و اعضای حزب، مانند سیدمحمد حسینی بهشتی، رئیس دیوان عالی کشور ( (ببینید: هفت تیر)) و انفجار ساختمان نخستوزیری و شهادت محمدعلی رجایی رئیسجمهور و محمدجواد باهنر نخستوزیر در ۸ شهریور ( (ببینید: هشت شهریور)) همان سال بود. امامخمینی با موضعگیری در برابر این اقدامات، آن را نشانه بیاعتقادی این گروه به اصول اسلامی و بینصیببودن از بینش سیاسی دانست؛ همچنین با تشبیه آنها به گروه خوارج، این اعمال را مخالفت با اساس حکومت اسلامی خواند. اعضای باقیمانده سازمان در سال ۱۳۶۱ از کشور خارج شدند و بسیاری از آنان در عراق که در حال جنگ با ایران بود، به همکاری با رژیم بعثی پرداختند و از سال ۱۳۶۶ سلسله عملیات نظامی علیه ایران راهانداختند که مهمترین آن پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی ایران، در تیر ۱۳۶۷ انجام شد و با عملیات رزمندگان اسلام با نام «مرصاد»، شکست سختی متحمل شد. ( (ببینید: سازمان مجاهدین خلق ایران)) همزمان با حمله مسلحانه سازمان مجاهدین خلق به ایران، برخی نیروها و طرفداران زندانی سازمان در ایران نیز اعلام آمادگی و حتی شورش کردند. امامخمینی در نامهای در مرداد ۱۳۶۷، اعلام کرد همه اعضای سازمان که بر موضع نفاق خود پافشاری کرده و میکنند، محارب و محکوم به اعدام هستند و تشخیص موضوع را بر عهده دادستان، قاضی و نماینده اطلاعات هر منطقه گذاشت. ( (ببینید: سازمان مجاهدین خلق ایران))
حزب رستاخیز ملت ایران
با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و حمله به دفاتر احزاب، فعالیت حزبی در ایران به سردی گرایید اما چهار سال بعد، با توصیه امریکا و با هدف کاستن از بحرانهای سیاسی ـ اجتماعی کشور، تاسیس احزاب دولتی در دستور کار رژیم پهلوی قرار گرفت و شخص محمدرضا پهلوی تاسیس دو حزب سیاسی در کشور را اعلام کرد. بر این اساس حزب «مردم»، به عنوان اقلیت و مخالف دولت و حزب «ملّیّون» به عنوان اکثریت تشکیل شدند؛ در سال ۱۳۳۹، حزب ملیون جای خود را به کانون مترقی و حزب ایران نوین داد. ( (ببینید: حزب رستاخیز ملت ایران)) محمدرضا پهلوی در یازدهم اسفند ۱۳۵۳ تشکیل حزب «رستاخیز» را به عنون تنها حزب موجود در کشور که همه مجبور به نامنویسی در آن بودند، اعلام کرد. از نظر او هر ایرانی که قانون اساسی، نظام شاهنشاهی و انقلاب شاه و ملت را قبول داشت، عضو حزب شمرده میشد. ( (ببینید: حزب رستاخیز ملت ایران)) امامخمینی در پیام ۲۱ اسفند ۱۳۵۳ شرکت در حزب رستاخیز را حرام و مخالفت با آن را از روشنترین موارد نهی از منکر دانست. ایشان تاسیس حزب رستاخیز را نشانه شکست طرح استعماری موسوم به «انقلاب ششم بهمن» ارزیابی کرد و اجبار مردم به عضویت در حزب را مخالف اساس مشروطه، قانون اساسی و موازین بینالمللی دانست. ( (ببینید: حزب رستاخیز ملت ایران)) فرمایشی و ناکارآمد بودن حزب رستاخیز در ایران و مبارزات مردم در سال ۱۳۵۷، مسئولان حزب را وادار به انحلال آن کرد. محمدرضا پهلوی تاسیس حزب رستاخیز را اشتباه دوران سلطنت خویش دانست. ( (ببینید: حزب رستاخیز ملت ایران))
جامعه روحانیت مبارز تهران
جامعه روحانیت مبارز تهران تشکیلاتی سیاسی مذهبی، متشکل از روحانیان فعال در انقلاب اسلامی است که در بهار ۱۳۵۶ در تهران تاسیس شد. در جلسات نخستین این تشکل که به ریاست مرتضی مطهری و با حضور افرادی چون سیدمحمد حسینی بهشتی، محمد مفتح و سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی تشکیل میشد، برخی اعضا ازجمله هاشمی رفسنجانی و محمدرضا مهدوی کنی که در زندان بودند، حضور نداشتند. در نخستین کنگره این تشکل در مهر ۱۳۶۰، محمدرضا مهدوی کنی، به عنوان نخستین دبیرکل جامعه روحانیت مبارز تهران انتخاب شد. ( (ببینید: جامعه روحانیت مبارز تهران)) مطهری در اساسنامۀ اولیه، تشکیل جامعه روحانیت را به دلیل احساس وظیفه، حفظ میراث عظیم نبوت، اقامه دین و دفاع از آن دانست. اعضای این تشکل در اوج نهضت اسلامی، به ساماندهی مبارزات مردم پرداختند و پس از پیروزی نیز با هدایت امامخمینی در نهادهای مختلف قانونگذاری، اجرایی و قضایی مشغول به کار شدند. امامخمینی که از آغاز تاسیس جامعه روحانیت مبارز به آن عنایت داشت، پس از اختلاف برخی اعضای آن با سیاستهای دولت میرحسین موسوی، روحانیت مبارز را به بیداری در برابر ترفند دشمنان و دوری از اختلافات دعوت کرد و ادامه اختلافات را سبب بازگشت دوباره استبداد، چنانکه در مشروطیت اتفاق افتاد، ارزیابی کرد. پس از انشعاب مجمع روحانیون مبارز از جامعه روحانیت ( (ببینید: مجمع روحانیون مبارز تهران)) و تصور عمومی مبنی بر نزدیکتربودن دیدگاه مجمع به امامخمینی، ایشان با تایید اعضای جامعه روحانیت، اعضای جامعه را از شاگردان خود خواند که به آنان علاقهمند است. ( (ببینید: جامعه روحانیت مبارز تهران))
حزب جمهوری اسلامی
حزب جمهوری اسلامی، نخستین و فراگیرترین حزبِ تاسیسشده بهدست روحانیان در جمهوری اسلامی ایران است که نقش مهمی در تشکل نیروهای مختلف اسلامگرا و تحولات سالهای آغازین انقلاب اسلامی ایفا کرد. هیئت مؤسس این حزب مرکب از محمدجواد باهنر، سیدمحمد حسینی بهشتی، سیدعلی خامنهای، سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی و اکبر هاشمی رفسنجانی، در ۲۹/۱۱/۱۳۵۷ موجودیت حزب را اعلام کردند. ( (ببینید: حزب جمهوری اسلامی)) خط مشی کلی حزب جمهوری اسلامی، تاکید بر تداوم انقلاب و همبستگی روزافزون نیروهای مبارز مسلمان و خودداری از وابستگی به گروههای غیر معتقد به انقلاب بود. این حزب در کمتر از یک سال، به حزب اکثریت در کشور تبدیل شد و بهسرعت بیشتر قوای اصلی نظام را در دست گرفت و پس از خرداد ۱۳۶۰ و ممنوعشدن فعالیت احزاب دیگر، تنها حزب رسمی کشور شناخته شد. امامخمینی اگر چه در آغاز تمایل چندانی به تشکیل حزب از سوی روحانیون نداشت، اما عملکرد اعضای حزب جمهوری اسلامی در بسیاری از موارد، موجب حمایت و تایید امامخمینی از آنان شد. ایشان پس از واقعه هفتم تیر۱۳۶۰ شهدای این حزب را از عزیزترین افراد ملت و متعهدترین اشخاص شمرد. با این حال، عملکرد بعدی حزب و بروز اختلافات شدید درونحزبی موجب شد امامخمینی درباره مواضع پیشین خود درباره تشکیل حزب تجدیدنظر کند و در جلسهای با رهبران حزب، موضوع انحلال حزب جمهوری را مطرح کند. در خرداد ۱۳۶۶، سیدعلی خامنهای و اکبر هاشمی رفسنجانی، دو تن از بنیانگذاران حزب جمهوری اسلامی، در نامهای به امامخمینی، ادامه کار حزب را در شرایط روز جامعه، بهانهای برای ایجاد دودستگی در میان ملت دانستند و تصمیم شورای مرکزی بر توقف فعالیتهای حزب را به اطلاع ایشان رساندند. ایشان در پاسخ ضمن موافقت با این تصمیم، بر علاقه خود به مؤسسان حزب جمهوری تاکید کرد. ( (ببینید: حزب جمهوری اسلامی))
حزب جمهوری خلق مسلمان
حزب جمهوری خلق مسلمان، حزب سیاسی مذهبی، با محوریت برخی از هواداران سیدکاظم شریعتمداری، در ۶/۱۲/۱۳۵۷ کمتر از ده روز پس از تاسیس حزب جمهوری اسلامی و در رقابت با آن شگل گرفت. احمد علیزاده که از اعضای حزب رستاخیز بود، به دبیرکلی حزب خلق مسلمان برگزیده شد و سخنگوی حزب نیز رحمتالله مقدم مراغهای از منتقدان مواضع دولت و نظام جمهوری اسلامی ایران بود. ( (ببینید: حزب جمهوری خلق مسلمان)) اهداف حزب جمهوری خلق مسلمان در نخستین اعلامیه آن، استقرار دموکراسی اسلامی، از بینبردن نظام تکحزبی و ایجاد زمینه برای پیدایش گروههای سیاسی متعدد اعلام شد و مسئولان حزب اشاره کردند که با حزب جمهوری اسلامی اهداف مشترکی دارند، ولی از روشهای متفاوت حزبی بهره خواهند گرفت و دیدگاههای شریعتمداری را ملاک عمل قرار خواهند داد. حزب جمهوری خلق مسلمان طی ده ماه فعالیت تشکیلاتی خود در صدد تبیین و گسترش مواضع خود برآمد و به مرور مخالفت خود را با سیاستهای کلی نظام مانند تشکیل مجلس خبرگان قانون اساسی و طرح مسئله ولایت فقیه در قانون اساسی، آشکار کرد. این مخالفتها از اعلام علنی و مسالمتآمیز آغاز شد و در آخرین روزهای حیات سیاسی این حزب به صورت قهرآمیز و حتی تلاش برای کنترل پایگاه دوم هوایی شکاری تبریز، خاتمه یافت. همراهی این حزب با جریانهای تجزیهطلب، مانند حزب دموکرات کردستان، آن را به یک حزب مخالف با تمامیت ارضی کشور بدل کرد. ( (ببینید: حزب جمهوری خلق مسلمان)) واکنش اولیۀ امامخمینی نسبت به این حزب، اعتراض به معنای کمونیستی نام «جمهوری خلق مسلمان» بود که پس از این اعتراض، به «حزب جمهوری اسلامی خلق مسلمان» تغییر یافت. ایشان همچنین معترضان به قانون اساسی و مجلس خبرگان قانون اساسی را منحرف خواند و نیز با ضد دیکتاتوری خواندن ولایت فقیه، تاکید کرد اعضای این حزب به نام اسلام و به نام خلق مسلمان، بر ضد اسلام فعالیت میکنند. با این حال امامخمینی تلاش کرد این گروه را از آشوبهای خیابانی باز دارد؛ ازجمله در واقعۀ مشکوک کشتهشدن یکی از پاسداران خانه شریعتمداری، بیدرنگ به خانه شریعتمداری رفت و با محکوم کردن این حادثه و دستور برای پیگیری موضوع، همان روز در پیامی خطاب به ملت، بر ضرورت حفظ آرامش و احترام به علما تاکید کرد. با وجود اعلامیه شریعتمداری مبنی بر دخالت عناصر وابسته به امپریالیسم در ایجاد حوادث نامطلوب، و درخواست از مردم برای پرهیز از هر گونه تظاهرات، گروهی از عوامل حزب در تبریز، به بهانه طرفداری از وی اعلام تظاهرات کردند و ضمن اشغال برخی از مراکز دولتی، رادیو و تلویزیون و فرودگاه تبریز، شهر را به آشوب کشاندند. ( (ببینید: حزب جمهوری خلق مسلمان)) امامخمینی از شریعتمداری خواست به صورت علنی عدم حمایت خود از اقدامات حزب را اعلام کند، اما وی با رد پیشنهاد امامخمینی، آن را موجب از بینرفتن حیثیت خود دانست و پیشنهادهای بعدی امامخمینی در اعلام حمایت علما از او بعد از جدایی از حزب را نیز نپذیرفت. پس از اوجگیری آشوبها، امامخمینی با محکومکردن حوادث آذربایجان، در پیغامی به شورای انقلاب، اصل فتنه را فراتر از اقدامات داخلی دانست و درباره حمایت از توطئهگرانی که از امریکا دستور میگیرند، هشدار داد. ( (ببینید: حزب جمهوری خلق مسلمان)) پس از آن، اگر چه شریعتمداری حزب جمهوری خلق مسلمان را تشکل سیاسی مستقلی خواند که وجود و عدم آن به ایشان مربوط نیست و موضوع خودمختاری آذربایجان را هم به صلاح کشور ندانست، اما حاضر به اعلام انحلال حزب نشد. سرانجام با دخالت نیروهای انتظامی و قضایی و حمله به مقرهای حزب، آخرین پایگاه آنان سقوط کرد و گروهی از سران این حزب دستگیر، محاکمه و اعدام شدند و انحلال حزب اعلام شد. ( (ببینید: حزب جمهوری خلق مسلمان))
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، تشکلی برآمده از وحدت هفت گروه اسلامی و مبارز است که در فروردین ۱۳۵۸ با تایید امامخمینی شکل گرفت. شرط لازم برای عضویت در این تشکل، پذیرش ولایت فقیه و پیروی قطعی از رهبری امامخمینی بود. این سازمان در تحولات مختلف کشور ازجمله تشکیل و اداره کمیتههای انقلاب اسلامی و سپاه پاسداران، بحرانهای قومی ـ منطقهای و مبارزه با گروههای معارض با انقلاب نقش مهمی ایفا کرد. ( (ببینید: سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی)) از آنجا که گروههای تشکیلدهنده سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، پیش از انقلاب، هیچ ارتباط تشکیلاتی با هم نداشتند، بلافاصله پس از اعلام موجودیت در سال ۱۳۵۸، اختلافنظرها ظاهر شد. از مهمترین محورهای اختلاف، نوع نگاه به مسائل اقتصادی و شیوه برخورد با پدیده نوگرایی دینی بود. این جناحبندی درونگروهی سازمان، در حزب جمهوری اسلامی، مجلس شورای اسلامی و در نهایت کل جامعه نیز ظهور کرد و موجب پدیدآمدن دو جناح موسوم به چپ و راست در طیف طرفداران انقلاب گردید. به دنبال شدتگرفتن اختلافها، امامخمینی در ۱۲مهر ۱۳۶۰ از نمایندگان این سازمان خواست با سایر گروههای مسلمان و معتقد به استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی، که هدف واحدی دارند، تفاهم کنند تا کار تداوم پیدا کند و با رضایت مردم همراه شود. اما افول فعالیت سازمان به دلایل گوناگون، شرایط انحلال سازمان را فراهم کرد. ( (ببینید: سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی)) به دنبال این شرایط، امامخمینی از راستی کاشانی خواست از نمایندگی ایشان در سازمان استعفا کند. راستی کاشانی در نامه ۱۲/۷/۱۳۶۵ خطاب به امامخمینی، درخواست استعفای خود را مطرح کرد و ایشان درخواست وی و انحلال سازمان را پذیرفت. بدینترتیب سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در مهر ۱۳۶۵ منحل شد. پس از انحلال، اعضای طیف موسوم به چپ این سازمان، در سال ۱۳۷۰ با اضافهکردن نام ایران به انتهای نام سازمان، دست به تجدید حیات آن زدند. ( (ببینید: سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی))
جامعه مدرسین حوزه علمیه قم
گروهی از استادان انقلابی حوزه علمیه قم از اوائل دهه ۱۳۴۰ با عنوان «هیئت مدرسین» فعالیتهای مبارزاتی خود را سامان میدادند. این تشکل حوزوی در تمام دوره مبارزه، محور مبارزات روحانیت و پشتیبان امامخمینی بود و همواره از حمایتهای ایشان نیز برخوردار بود. مکاتبه و مراوده اعضای مدرسان حوزه با امامخمینی در نجف پس از تبعید ایشان، تلاش برای تبلیغ مرجعیت ایشان در سال ۱۳۴۹ و صدور اعلامیهای مبنی بر اعلمیت امامخمینی، ازجمله اقدامات مدرسان حوزه بود؛ چنانکه اعلامیه خلع محمدرضا پهلوی از سلطنت در ۲۹ آذر ۱۳۵۷ پس از تظاهرات عاشورای حسینی نیز از مهمترین بیانیههای مدرسان بود. ( (ببینید: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم)) این تشکل، پس از پیروزی انقلاب اسلامی خاستگاه شکلگیری رسمی «جامعه مدرسین حوزه علمیه قم» در مرداد ۱۳۵۸ شد و اساسنامه رسمی آن با امضای علی مشکینی، حسینعلی منتظری، ابراهیم امینی و احمد آذری قمی به عنوان هیئت مؤسس به تصویب رسید. هدف کلی تشکیل جامعه، تمرکز تلاشهای فکری، مادی، معنوی و سیاسی گروهی از استادان و فضلای حوزههای علمیه بر بهتر شناختن و شناساندن دین مبین اسلام و اجرای تعالیم آن در همه جوامع بشری اعلام شد. جامعه مدرسین از آغاز تشکیل، در تمام عرصههای سیاسی و فرهنگی نقش پررنگی داشت و بسیاری از اعضای آن در سِمَتهای قانونگذاری، اجرایی، قضایی و مدیریت حوزههای علمیه، حضور مستقیم داشتهاند. امامخمینی در کنار همراهی با جامعه مدرسین و تکریم آنان، گاه از آنان گله کرده یا تذکر داده است؛ ازجمله پس از اختلاف با دولت میرحسین موسوی به ویژه در امور اقتصادی، ایشان در پیامی شفاهی به جامعه مدرسین و تشکلهای همسو با آن، تضعیف دولت را به ضرر اسلام دانست و تغییر آن را غیر ممکن شمرد و خواهان تقویت همکاری با دولت گردید. ایشان همچنین در دیدار با اعضای جامعه مدرسین در ۹ تیر ۱۳۶۴، با تاکید بر حفظ وحدت، اختلافات موجود را موجب شکست دانست. ایشان حفظ بیطرفی این تشکل در مناقشات سیاسی را لازم شمرد و بر ضرورت اشتغال دایم گروهی از اعضای آن به تدریس فقه تاکید کرد. ( (ببینید: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم)) امامخمینی که انگیزه اعضای جامعه مدرسین در اتخاذ برخی مواضع را دفاع از اسلام و خدمت به محرومان میدانست و متهمکردن جامعه مدرسین به طرفداری از اسلام امریکایی را ناروا میشمرد، درباره اتخاذ مواضعی که آنان را مدافع سرمایهداران نشان میداد، هشدار داد؛ چنانکه اتهام اسلام امریکایی به آنان را ناشی از مارکسیستیدانستن اسلامِ برخی نیروهای انقلاب، از سوی جامعه مدرسین دانست؛ در حالی که هر دو فکر و ایده دو برداشت از اسلام است. امامخمینی اظهار امیدواری کرد اختلاف اصولی میان طلاب انقلابی و جامعه مدرسین نباشد. ایشان جامعه مدرسین را ستون محکم انقلاب در حوزههای علمیه نامید و شکست جامعه مدرسین و هر جناح از روحانیان انقلابی را موجب حاکمیت غیر روحانیان یا روحانیان وابسته به استکبار بر حوزه برشمرد. ایشان همچنین از جامعه مدرسین خواست، طلاب انقلابی و زجرکشیده را از خود بدانند و با آنان مشورت کنند؛ چنانکه از طلاب هم خواست، مدرسان طرفدار انقلاب را محترم بشمرند. ( (ببینید: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم))
مجمع روحانیون مبارز تهران
اعضای جامعه روحانیت بهرغم اشتراکات فراوان، برخی اختلافنظرها بهویژه درباره سیاستهای دولت میرحسین موسوی داشتند که گاهی منجر به درگیریهای سیاسی در درون تشکیلات میشد. تشدید اختلاف سلیقه درباره موضوعات مختلف داخلی و خارجی، همچنین نگرانی از غلبه تکصدایی در جامعه که میتوانست طرد و نفی تعداد زیادی از مردم و دلسردشدن آنها از روحانیت را در پی داشته باشد، موجب شد در آستانه سومین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی در سال ۱۳۶۶، گروهی از روحانیان مانند مهدی کروبی، سیدمحمد موسوی خوئینی، محمدرضا توسلی و سیدمحمد خاتمی، با آگاهی از موافقت امامخمینی، به انشعاب از جامعه روحانیت مبارز و تاسیس تشکیلات روحانی مستقل به نام «مجمع روحانیون مبارز» اقدام کنند. ( (ببینید: مجمع روحانیون مبارز تهران)) نگاهبانی از مبانی و معارف اسلام و نشر آن، زنده نگاهداشتن روحیه استکبارستیزی، عنایت به اصول استوار جدال احسن در برابر مخالفان، تکیه بر اصل ولایت فقیه، نشر و تبیین اندیشهها و مواضع امامخمینی، ازجمله اهداف این تشکل اعلام شد. با توجه به برخی پرسشها که درباره درستی و نادرستی این انشعاب مطرح بود، امامخمینی در ۲۵ فروردین ۱۳۶۷ در پاسخ به نامه اعضای مجمع روحانیون مبارز، ضمن موافقت با فعالیت آنان، انشعاب از یک تشکیلات و ایجاد تشکل جدید برای اظهار عقیده مستقل را به معنای اختلاف ندانست و با تعریف اختلاف به جنجال برای پیشبرد دیدگاهها، بر شناخت خود از روحانیون دستاندرکار و نبود اختلاف تاکید کرد و برای اعضای مجمع آرزوی توفیق کرد. ( (ببینید: مجمع روحانیون مبارز تهران)) امامخمینی همچنین در پاسخ به نامه محمدعلی انصاری که به «منشور برادری» شهرت یافته، با تایید شکلگیری دو جناح بر پایه اصول مورد وفاق، وجود دیدگاههای مختلف، هرچند مخالف در حکومت اسلامی را مادامی که زیربنایی نباشد، موجب آسیب به نظام و تهدید برای انقلاب ندانست و بر وحدت رویه و عمل تاکید کرد. ( (ببینید: مجمع روحانیون مبارز تهران))
نهادها و سازمانها
یکی از ابعاد رهبری امامخمینی پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران نهادسازی یا تکمیل و هدایت برخی نهادهای موجود است. این نهادها به نهادهای علمی، دینی و فرهنگی، سیاسی، قضایی، نظامی و انتظامی و خدماتی قابل تقسیماند:
نهادهای علمی و فرهنگی
مهمترین ویژگی انقلاب اسلامی فرهنگی بودن آن است و امامخمینی نسبت به نهادسازی در این حوزه اهتمام ویژه داشته است:
دفتر تبلیغات اسلامی
دفتر تبلیغات اسلامی، نخستین نهاد تبلیغی، آموزشی و پژوهشی پس از پیروزی انقلاب اسلامی در حوزه علمیه قم است که در اردیبهشت ۱۳۵۸ تاسیس شد. پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و در آستانه محرم ۱۳۳۹ق/ آذر ۱۳۵۷ گروهی از روحانیان ازجمله مرتضی مطهری، ستادی با هدف اعزام مبلغ به شهرها و روستاهای کشور تشکیل دادند که نام و عنوان مشخصی نداشت. ( (ببینید: دفتر تبلیغات اسلامی)) پس از پیروزی انقلاب و احساس نیاز جامعه به مرجعی مشخص برای تبلیغات اسلامی، آن تشکلِ بینام و نشان در قم با سازماندهی و تایید امامخمینی با عنوان «دایره تبلیغات امام» و سپس «دفتر تبلیغات امام» آغاز به کار کرد و در اواخر سال ۱۳۵۸ به «دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم» تغییر نام داد. جذب و سازماندهی طلاب و نظارت و هدایت تبلیغات اسلامی، تکمیل آموزش دروس مورد نیاز مبلغان و پژوهش در حوزه اندیشههای دینی از مهمترین فعالیتهای دفتر تبلیغات اسلامی بوده است. ـ دفتر تبلیغات اسلامی افزون بر ساماندهی تبلیغات، در آموزش و استفاده از شیوههای نوین تبلیغی بهویژه هنر ( (ببینید: هنر)) و انتشار مجلات حوزوی و عمومی ازجمله مجله حوزه و پاسدار اسلام، پیشتاز بوده است. امامخمینی نخست در مرداد ۱۳۵۸ تنظیم کارهای دفتر تبلیغات اسلامی را به محمد مؤمن قمی واگذار کرد و پس از آن محمد واعظ عبایی خراسانی را در ۲۵/۲/۱۳۶۴ به سرپرستی دفتر منصوب کرد. دفتر تبلیغات اسلامی بودجه اولیه و هزینههای ابتدایی خود را از امامخمینی دریافت کرد اما بعدها ایشان پرداخت هزینه این نهاد را به شورای انقلاب واگذاشت. ایشان همچنین پس از مصادره اموال دارالتبلیغ اسلامی وابسته به سیدکاظم شریعتمداری، به درخواست دادستان کل انقلاب اسلامی، دارالتبلیغ و مؤسسههای وابسته به آن را به دفتر تبلیغات اسلامی واگذار کرد. عبایی خراسانی در ۳۰/۱۱/۱۳۶۴ در نامهای به امامخمینی، از ایشان درخواست کرد برای هزینههای دفتر بخشی از اموال مصادرهشده خاندان پهلوی، در اختیار دفتر قرار گیرد و امامخمینی تحویل اموال به قدر ضرورت را اجازه داد. عبایی دوباره در ۳۰/۱۰/۱۳۶۵ با اشاره به هزینههای سنگین دفتر از ایشان درخواست کرد بخشی از هزینهها با هماهنگی نخستوزیر، از اموالِ در اختیار بنیاد مستضعفان تامین شود که مورد موافقت ایشان قرار گرفت. ( (ببینید: دفتر تبلیغات اسلامی))
نهضت سوادآموزی
نهضت سوادآموزی، نهادی برای ریشهکنکردن بیسوادی است که در دی ماه ۱۳۵۸ به فرمان امامخمینی شکل گرفت. ایشان که پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، مبارزه با بیسوادی را وعده داده بود، پس از پیروزی در ۷/۱۰/۱۳۵۸ در پیامی مردم و مسئولان را به نهضت سوادآموزی فراخواند و بیسوادی را در کشوری که مهد علم و ادب است و در سایه دینی که طلب علم را فریضه میداند، مایه خجالت دانست. امامخمینی همچنین خواستار بسیج عمومی همه اقشار برای سوادآموزی شد و به دولت و مردم توصیه کرد بدون فوت وقت و تشریفاتِ خستهکننده برای مبارزه با بیسوادی قیام کنند و ایران را سراسر مدرسه کنند. شعار نهضت سوادآموزی «ایران را سراسر مدرسه کنیم»، برگرفته از همین سخن امامخمینی است. ( (ببینید: نهضت سواد آموزی)) نهضت سوادآموزی در سه سال نخست، به صورت شورایی از سوی آموزش و پرورش، جهاد سازندگی، جامعه روحانیت، جهاد دانشگاهی و نهضت سوادآموزی در تهران اداره میشد. امامخمینی در اردیبهشت ۱۳۶۱ محسن قرائتی را به نمایندگی خود در نهضت سوادآموزی برگزید. در سال ۱۳۶۳ مجلس شورای اسلامی، این سازمان را زیرمجموعه آموزش و پرورش و نظارت بر انطباق فعالیتهای نهضت با موازین اسلام را بر عهده نماینده مقام رهبری قرار داد. ( (ببینید: نهضت سواد آموزی))
شورای عالی انقلاب فرهنگی
شورای عالی انقلاب فرهنگی، نهادی برای تحول اساسی و تقویت ابعاد اسلامی دانشگاهها و مراکز آموزشی است که در پی انقلاب فرهنگی در کشور، در خرداد ۱۳۵۹، نخست با عنوان «ستاد انقلاب فرهنگی» شکل گرفت. از مهمترین عوامل انقلاب فرهنگی، حضور جمعی از استادان ناصالح و فعالیت گروههای سیاسی منحرف در دانشگاه و مدارس بود و مجادلات سیاسی در دانشگاهها به درگیری میانجامید. ( (ببینید: شورای عالی انقلاب فرهنگی)) امامخمینی با تاکید بر ضرورت انقلاب فرهنگی و اسلامیشدن دانشگاه، دانشگاه وابسته را مایه هراس دانست و در پی آن، شورای انقلاب اعلام کرد کلیه ستادها و دفترهای گروهها در دانشکدهها و مؤسسات آموزش عالی، ظرف سهروز برچیده شود و از مدیران مراکز دانشگاهی خواست پس از امتحانات، دانشگاهها تعطیل شود. امامخمینی پس از تعطیلی دانشگاهها در ۲۳ خرداد ۱۳۵۹، ضرورت انقلاب فرهنگی را امری اسلامی و ملی شمرد و دستور تشکیل ستاد انقلاب فرهنگی را صادر کرد. در این فرمان، باهنر، ( (ببینید: محمدجواد باهنر)) ربانی املشی، ( (ببینید: محمدمهدی ربانی املشی)) حبیبی، ( (ببینید: حسن حبیبی)) عبدالکریم سروش، آلاحمد، ( (ببینید: شمس آلاحمد)) ـ فارسی ( (ببینید: جلالالدین فارسی)) و علی شریعتمداری مامور شدند با تشکیل ستاد و دعوت از صاحبنظران، استادان و دانشجویان مسلمان و متعهد، به امور دانشگاهها سامان دهند. تعیین خطمشی فرهنگی آینده دانشگاهها با تکیه بر مبانی فرهنگ اسلامی، انتخاب و آمادهسازی استادان شایسته و رسیدگی به انقلاب آموزشی در دیگر مراکز آموزشی، ازجمله دبیرستانها بر عهده این ستاد قرار گرفت. امامخمینی در تیر ۱۳۵۹ از اعضای ستاد خواست همه توان خود را برای بازشدن دانشگاهها به کار گیرند. ایشان همچنین از استادان دانشگاه خواست با ستاد انقلاب فرهنگی همکاری کنند و در دیدار دوباره اعضای ستاد انقلاب فرهنگی، بر ضرورت وحدت حوزه و دانشگاه تاکید کرد و در ۴ شهریور۱۳۶۰ رسماً به ستاد رسمیت داد. ایشان در دوم دی ۱۳۶۰ محمدرضا مهدوی کنی و احمد احمدی را نیز عضو ستاد کرد. پس از پدیدآمدن زمینه مساعد برای بازگشایی دانشگاهها، ستاد انقلاب فرهنگی و وزارت فرهنگ و آموزش عالی در ۲۷ آذر ۱۳۶۱ بازگشایی دانشگاهها را رسماً اعلام کردند و در ۸ شهریور ۱۳۶۲ رئیسجمهور، سیدعلی خامنهای، از امامخمینی درخواست کرد نخستوزیر (میرحسین موسوی)، وزیر فرهنگ و آموزش عالی، وزیر ارشاد اسلامی، علی شریعتمداری، احمد احمدی، عبدالکریم سروش، مصطفی معین و دو نفر دانشجو به انتخاب جهاد دانشگاهی، ترکیب جدید ستاد انقلاب فرهنگی باشند و امامخمینی با تشکر از خدمات گذشته ستاد با آن موافقت کرد. ( (ببینید: شورای عالی انقلاب فرهنگی)) با گذشت چهار سال از فعالیتهای ستاد انقلاب فرهنگی، رئیسجمهور وقت، خامنهای، برای بار دوم به امامخمینی پیشنهاد کرد ستاد انقلاب فرهنگی ترمیم و تکمیل شود و ایشان در ۸/۶/۱۳۶۲ از ستاد انقلاب فرهنگی به عنوان «پایگاه اسلامی ملی» نام برد و ابراز امیدواری کرد با ترمیم ستاد، این پایگاه با استقلال و شایستگی به خدمت ادامه دهد. امامخمینی همچنین در حکم ۱۹/۹/۱۳۶۳ ستاد انقلاب فرهنگی را رسماً به «شورای عالی انقلاب فرهنگی» تبدیل کرد و افزون بر اعضای سابق ستاد، رؤسای قوای سهگانه (سیدعلی خامنهای، سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی و اکبر هاشمی رفسنجانی)، محمدرضا مهدویکنی، سیدکاظم اکرمی وزیر آموزش و پرورش، سیدرضا داوری استاد دانشگاه، نصرالله پورجوادی استاد دانشگاه و سیدمحمدرضا هاشمی را به عضویت در این شورا منصوب کرد. ( (ببینید: شورای عالی انقلاب فرهنگی))
شورای مدیریت حوزه علمیه قم
شورای مدیریت حوزه علمیه قم، نهادی برای سازماندهی امور آموزشی و اداری حوزه علمیه قم است که در اسفند ۱۳۵۹ شکل گرفت. امامخمینی در ۲۹ اسفند ۱۳۵۷ از ضرورت اصلاح حوزه و ساماندادن به آموزش و تبلیغات دینی سخن گفت و ایجاد تخصص در علوم دینی و تقسیم کار در تدریس و تبلیغ را ضروری شمرد. ( (ببینید: شورای مدیریت حوزه علمیه قم)) امامخمینی همچنین در سال ۱۳۵۸ تاکید کرد هرچه زودتر طرحی برای اداره حوزه بریزند. دیگر مراجع تقلید نیز از این پیشنهاد حمایت کردند. در ۸/۱۲/۱۳۵۹ اعضای جامعه مدرسین حوزه و حسینعلی منتظری به امامخمینی پیشنهاد تشکیل شورای مدیریت و اعضای آن را دادند. ایشان به شرط مشورت در امور مهم با مرجع تقلید وقت، سیدمحمدرضا گلپایگانی، با آن موافقت کرد. جامعه مدرسین، در ۱/۱۲/۱۳۶۰ در جلسهای با حضور حسینعلی منتظری درباره طرح اصلاح حوزه و تعیین نمایندههای استانی با مشورت گلپایگانی به گفتگو نشست. این برنامه پس از تهیه و تصویب برای اعلام به امامخمینی و دیگر مراجع ارائه شد. ایشان پس از مطالعه طرح نکتههایی را یادآور شد که عمدهترین آن استفاده از طلاب در اداره حوزه، واگذاری اداره حوزههای علمیه شهرستانها به علمای همان شهرها و جلب موافقت گلپایگانی دراینباره بود. اعضای پیشنهادی اولیه، سه نماینده از طرف امامخمینی، سه نماینده از طرف گلپایگانی و سه نفر از طرف جامعه مدرسین بودند. در ادامه طرحی برای بازوی اجرایی شورا تعیین و قرار شد از هر شهرستان نمایندهای برای ارتباط طلاب با شورا انتخاب شود. ( (ببینید: شورای مدیریت حوزه علمیه قم)) اخلاص در کار و توجه به کیفیت به جای کمیت، رعایت اخلاق، سازماندهی حوزه، تقویت فقه و تکیه بر روش هزارساله علما بهویژه در حوزه فقه و تربیت علما، خطیبان و قاضیان مورد نیاز نظام اسلامی از سفارشهای امامخمینی به دستاندرکاران شورای مدیریت حوزه بود. ( (ببینید: شورای مدیریت حوزه علمیه قم))
سازمان تبلیغات اسلامی
نیاز جامعه انقلابی ایران به مرجعی مشخص برای تبلیغات اسلامی، تاسیس نهادی در این حوزه را ایجاب میکرد. محمد امامی کاشانی، مسئول مدرسه عالی شهید مطهری (سپهسالار) در تهران در ۲۵/۱۱/۱۳۵۹ در گفتگو با گروهی از فعالان فرهنگی، شورای عالی تبلیغات را تشکیل داد و پس از آن در نامهای به امامخمینی، از ایشان درخواست رهنمود کرد. ایشان در پاسخ، اعتماد و تایید خود را از برنامه و افراد یادشده اعلام کرد و از آنان خواست تبلیغات اسلامی را در همه ابعاد آن گسترش دهند. این شورا، سازمان تبلیغات اسلامی را در تیر ۱۳۶۰ تاسیس کرد. ( (ببینید: سازمان تبلیغات اسلامی)) سازمان تبلیغات اسلامی در سالهای نخست زیر نظر شورایی از علما اداره میشد. محمدرضا مهدوی کنی، در ۳۰ بهمن ۱۳۶۷ درباره مسائل و مشکلات سازمان به امامخمینی نامه نوشت و احمد جنتی را برای مسئولیت سازمان پیشنهاد داد. ایشان با فرض موافقت دیگر اعضای شورا، پذیرفت و در ۱۴ فروردین ۱۳۶۸، وی را به ریاست سازمان نصب کرد. ( (ببینید: سازمان تبلیغات اسلامی))
دبیرخانه ائمه جمعه
دبیرخانه ائمه جمعه نهادی برای رسیدگی به امور امامان جمعه است. امامخمینی اقامه نماز جمعه را در عصر غیبت از واجبات تخییری و از شئون حاکم اسلامی میشمارد. ( (ببینید: نماز جمعه)) پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نخستین نماز جمعه در مرداد ۱۳۵۸، به امامت طالقانی ( (ببینید: سیدمحمود طالقانی)) در دانشگاه تهران برگزار شد. پس از آن، بهتدریج امامان جمعه در مراکز استانها و برخی شهرها، با حکم مستقیم امامخمینی برگزیده شدند. با افزایش شمار امامان جمعه در سراسر کشور، تاسیس مرکزی برای ساماندهی و پیگیری مسائل مربوط به آنان ضرورت یافت و بر همین اساس، امامخمینی، در ۲۹ مرداد ۱۳۶۳، سیدمحمد ابطحی، سیدهاشم رسولی محلاتی، محمدرضا توسلی، حسن صانعی، محمد عبایی، محمدجواد کشمیری و سیدعلی قاضی عسکر را به عضویت دبیرخانه ائمه جمعه برگزید. این دبیرخانه در قم تشکیل شد و به جز مراکز استانها سایر امامان جمعه را برمیگزید. در سال ۱۳۷۱، با تاسیس شورای سیاستگذاری ائمه جمعه، به جای دبیرخانه، مرکز آن به تهران منتقل شد. ( (ببینید: امامان جمعه))
مکتب خواهران
مکتب خواهران، مرکزی حوزوی برای تعلیم و تربیت دینی بانوان است که در ۳۱ مرداد ۱۳۶۳ با فرمان امامخمینی تاسیس شد. ایشان مشکینی، ( (ببینید: علی مشکینی)) موسوی اردبیلی، ( (ببینید: سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی)) جنتی، ( (ببینید: احمد جنتی)) فاضل لنکرانی، ( (ببینید: محمد فاضل لنکرانی)) محمدعلی شرعی، توسلی ( (ببینید: محمدرضا توسلی)) و صانعی ( (ببینید: حسن صانعی)) را به عنوان هیئت مؤسس «مکتب خواهران مرکزی» تعیین کرد تا برای تعیین هیئتمدیره و تنظیم اساسنامه و تعیین نام مکتب و سایر امور مؤسسه، اقدامات مقتضی را انجام دهند. ( (ببینید: مکتب خواهران)) پس از حکم امامخمینی، مکتب خواهران با نام جامعةالزهراء(س) کار خود را آغاز کرد. سپس امامخمینی در پاسخ نظر مشورتی هیئت مؤسس، مقرر داشت تمام مدارس بانوان در قم با برنامهای واحد زیر نظر هیئت مؤسس جامعةالزهراء(س) به کار خود ادامه دهند. ( (ببینید: مکتب خواهران))
مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی
مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، مؤسسهای با هدف تدوین، پژوهش و حفظ و نشر آثار و اندیشههای امامخمینی است که در سال ۱۳۶۷ به دست امامخمینی تاسیس شد. این مسئولیت در سال ۱۳۶۰ بر عهده دفتر فرهنگی وابسته به دفتر امامخمینی، زیر نظر سیداحمد خمینی و با سرپرستی محمدعلی انصاری بود. ( (ببینید: موسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی)) سیداحمد خمینی بر اساس حکم امامخمینی و بر مبنای طرحی مدون که کلیات آن مورد موافقت امامخمینی و رؤسای سه قوه قرار گرفته بود، در سال ۱۳۶۷ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی را تاسیس کرد. امامخمینی در آبان ۱۳۶۷ به درخواست سیداحمد، از مسئولان خواست هر نامه، سند یا پروندهای را که مربوط به ایشان است، در صورت درخواست سیداحمد، در اختیار وی قرار دهند. سیداحمد خمینی پس از رحلت امامخمینی، ثبت رسمی، اداره و مسئولیت مؤسسه را به محمدعلی انصاری ( (ببینید: محمدعلی انصاری)) سپرد و او با همکاری برادرش حمید انصاری ( (ببینید: حمید انصاری)) مدیریت آن را بر عهده داشته است. پس از تاسیس مؤسسه، با تصویب قانونِ چگونگی حفظ آثار و یاد امامخمینی در ۱۴/۸/۱۳۶۸ در مجلس شورای اسلامی، حفظ، نشر، نظارت و تایید آثار امامخمینی، به مؤسسه تنظیم و نشر واگذار شد. مجلس در سال ۱۳۶۹ نیز، هر گونه دخل و تصرف یا ازبینبردن اسناد مربوط به امامخمینی را جرم دانست. ( (ببینید: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی)) پس از درگذشت سیداحمد، سیدحسن خمینی، بنا بر وصیت پدر و تنفیذ رهبر انقلاب، تولیت مؤسسه را به عهده گرفت. وی نیز در ۱۵ تیر ۱۳۷۴ انصاری را به عنوان مسئول مؤسسه ابقا کرد. ( (ببینید: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی))
نهادهای سیاسی
ماهیت هر انقلاب سیاسی دگرگونی ساختارهای رژیم گذشته است. نهادهای سیاسی که متناسب با انقلاب اسلامی طراحی شدند، بخشی ابداعی و بخشی با ترمیم نهادهای گذشته بود. مهمترینِ این نهادها عبارتاند از:
شورای انقلاب اسلامی
نخستین نهاد حکومتی که امامخمینی در آذر ۱۳۵۷ تاسیس کرد، شورای انقلاب اسلامی بود که نهادی موقت برای ساماندهی امور انقلاب پیش از پیروزی، و اداره موقت کشور تا تشکیل قوای مجریه و مقننه پس از پیروزی بود. ( (ببینید: شورای انقلاب اسلامی)) امامخمینی یک گروه پنجنفره از روحانیان؛ سیدمحمد حسینی بهشتی، مرتضی مطهری، اکبر هاشمی رفسنجانی، سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی و محمدجواد باهنر را مسئول معرفی افراد مورد اعتماد برای عضویت در شورای انقلاب کرد. ایشان در ۱۴/۸/۱۳۵۷ در نامهای به بهشتی، ضمن اشاره به ضرورت سرعتبخشیدن در معرفی اعضای پیشنهادی و گلایه از تاخیر، برای معرفی سریع افراد به وی و مطهری ماموریت داد و در پی آن جلسات رسمی و پنهان شورا در آذر ۱۳۵۷ تشکیل شد. امامخمینی در ۲۲/۱۰/۱۳۵۷ تشکیل شورای انقلاب اسلامی را به اطلاع مردم رساند. اعضای شورای انقلاب در طول فعالیت شورا، تغییرات بسیاری کرد. افرادی که در مقاطع مختلف، به عضویت شورا درآمدند، عبارتاند از: ـ سیدمحمود طالقانی، سیدعلی خامنهای، محمدرضا مهدویکنی، مهدی بازرگان، یدالله سحابی، سیداحمد صدر حاجسیدجوادی، عزتالله سحابی، مصطفی کتیرایی، علیاصغر مسعودی، عباس شیبانی، ولیالله قرنی، ابراهیم یزدی، سیدابوالحسن بنیصدر، صادق قطبزاده، میرحسین موسوی، حبیبالله پیمان، احمد جلالی، علیاکبر معینفر و حسن حبیبی. ریاست شورا به ترتیب بر عهده مطهری، طالقانی، بهشتی و بنیصدر بود. برابر اساسنامه شورای انقلاب که به تایید امامخمینی نیز رسیده بود، شورای انقلاب موقتاً دارای همان اختیارات و وظایفی بود که قانون اساسی و متمم آن برای مقام سلطنت و دو مجلس شورای ملی و سنا قائل شده است. در دوره دولت موقت، شرایط حساس انقلابی و نبود ارتباط منسجم سازمانی و تفکیکنشدن مناسب قوا باعث تداخلها و تعارضهایی شد. پس از مراسم تنفیذ ریاستجمهوریِ بنیصدر در ۱۵/۱۱/۱۳۵۸ شورای انقلاب وظیفه اجرایی نداشت، اما همچنان تا تشکیل مجلس شورای اسلامی، در جایگاه قوه مقننه به کار خود ادامه داد. سرانجام پس از تشکیل مجلس شورای اسلامی و با انتشار گزارش محمدجواد باهنر از عملکرد شورا، در تاریخ ۲۰/۶/۱۳۵۹ شورای انقلاب به کار خود پایان داد. ( (ببینید: شورای انقلاب اسلامی))
دولت موقت
در چهاردهم بهمن ۱۳۵۷ شورای انقلاب، مهدی بازرگان را برای نخستوزیری دولت موقت به امامخمینی پیشنهاد کرد و ایشان حکم نخستوزیری وی را در روز پانزده بهمن صادر کرد. ایشان در این حکم تاکید کرد با تکیه بر حق شرعی و قانونی ناشی از آرای اکثریت ملت، مهدی بازرگان را به سبب ایمان راسخ به اسلام و سوابق مبارزاتی وی، بدون در نظر گرفتن روابط حزبی خاص، مامور تشکیل دولت موقت کرده است. ( (ببینید: دولت موقت)) امامخمینی پس از تایید دولت بازرگان از جایگاه حاکمیت شرعی خود، از مردم خواست نظر خود درباره موافقت یا مخالفت با دولت بازرگان و اساساً حکومت اسلامی را از طریق مطبوعات و تظاهرات اعلام کنند. پس از حمایت گسترده مردم با راهپیمایی و تظاهرات، بازرگان اعضای دولت خود را به شورای انقلاب معرفی و تایید آن را دریافت کرد. ( (ببینید: دولت موقت)) دولت موقت با وجود تلاشهایی که برای اداره امور کشور صورت داد، در ۱۴/۸/۱۳۵۸ از ادامه کار بازماند و استعفا کرد و دلیل استعفای خود را دخالتها، مخالفتها و اختلاف نظرها ذکر کرد. امامخمینی با پذیرش استعفا، در حکمی شورای انقلاب را مامور ادامه ماموریتهای دولت موقت کرد. ( (ببینید: دولت موقت))
مجلس خبرگان قانون اساسی
مجلس خبرگان قانون اساسی، نهاد بررسی و تصویب نهایی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بود که در مرداد ۱۳۵۸ شکل گرفت. ضرورت تسریع در تدوین قانون اساسی و تثبیت نظام از راه تاسیس نهادهای قانونی، موجب شد امامخمینی از نظر قبلی خود مبنی بر تاسیس مجلس مؤسسان که امری زمانبر بود برگردد و تدوین قانون اساسی به مجمعی از خبرگان که از سوی مردم برگزیده میشوند، سپرده و پس از آن به رای عموم گذاشته شود. حمایت جدی امامخمینی از حضور اسلامشناسان در این مجلس نقش اساسی در ترکیب مجلس خبرگان داشت؛ به گونهای که ۴۱ تن از اعضای مجلس را فقها و مجتهدان تشکیل دادند. تصویب چند اصل مهم قانون اساسی بهویژه اصل ولایت فقیه در مجلس خبرگان، مخالفتهای شدیدی برانگیخت و حتی تا طرح انحلال مجلس نیز پیش رفت. امامخمینی با توطئه شمردن طرح انحلال، آن را قاطعانه رد کرد. ( (ببینید: مجلس خبرگان قانون اساسی)) مجلس خبرگان قانون اساسی با مبنا قراردادن پیشنویس قانون اساسی و پیشنهادها و طرحهای رسیده، موادی را تصحیح و اصول جدیدی را تصویب کرد و قانون اساسی نهایی در دوازده فصل و ۱۷۵ اصل، تنظیم شد. همهپرسی قانون اساسی در یازدهم و دوازدهم آذر ۱۳۵۸ برگزار شد و ۵/۹۹درصد رایدهندگان با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران موافقت کردند. ( (ببینید: قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران))
مجلس شورای اسلامی
مجلس شورای اسلامی، در ساختار سیاسی کشور جایگاه مهم و اختیارات زیادی دارد و افزون بر وظایف قوه مقننه، سرنوشت بخشی از قوه مجریه را نیز مشخص میکند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تصویب قانون اساسی، در دوران امامخمینی سه دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی برگزار شد. نخستین انتخابات مجلس در ۲۴ اسفند ۱۳۵۸ برگزار گردید و در ۷ خرداد ۱۳۵۹ افتتاح شد. انتخابات دومین دوره مجلس نیز در ۲۶/۱/۱۳۶۳ برگزار شد و مجلس ۷ خرداد با پیام مبسوط امامخمینی در ۱۳ صفحه گشایش یافت؛ چنانکه انتخابات دوره سوم در ۲۶/۱/۱۳۶۷ انجام گرفت و ۷ خرداد این سال با پیام ایشان افتتاح شد. امامخمینی برای تبیین جایگاه مجلس شورای اسلامی، در سخنان خود به حقوق و وظایف نمایندگان اشاره کرده است. ایشان مجلس را در راس امور، خانه ملت، کانون هدایت و در راس تمام نهادهای نظام اسلامی شمرده است. حضور مردم در انتخابات در هر سه دوره مجلس گسترده بود. ( (ببینید: مجلس شورای اسلامی))
شورای نگهبان
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نظام دومجلسی، جای خود را به نظام تکمجلسی داد و مجلس سنا ( (ببینید: مجلس سنا)) حذف شد و در کنار مجلس شورای اسلامی که تنها رکن قانونگذاری است، یک نهاد ناظر به نام شورای نگهبان پیشبینی شد. بر اساس اصول ۴ و ۷۲ قانون اساسی، مطابقت قوانین مصوب مجلس شورای اسلامی با موازین شرعی و قانون اساسی مهمترین فلسفه وجودی شورای نگهبان است؛ افزون بر اینکه نظارت بر انتخابات و مسئولیت تفسیر قانون اساسی را نیز بر عهده دارد. ( (ببینید: شورای نگهبان)) بنا بر اصل ۹۱ قانون اساسی شورای نگهبان از دوازده عضو تشکیل شده است: شش نفر از فقهای عادل و آگاه به مقتضیات زمان، با تعیین رهبری و شش حقوقدان از میان حقوقدانان مسلمان که با معرفی رئیس قوه قضاییه و رای مجلس شورای اسلامی انتخاب میشوند. امامخمینی در دوره حیات خود، عبدالرحیم ربانی شیرازی، لطفالله صافی گلپایگانی، محمدرضا مهدوی کنی، غلامرضا رضوانی، احمد جنتی، یوسف صانعی، ابوالقاسم خزعلی، محمدمهدی ربانی املشی، محمد امامی کاشانی، محمد مؤمن، محمد محمدی گیلانی و محمد یزدی را که همه دارای مقاله جداگانه هستند، به تناوب به عضویت شورای نگهبان درآورد. ( (ببینید: شورای نگهبان)) امامخمینی شورای نگهبان را نهادی بینظیر در تاریخ و ناظر بر قوانین میدانست و بر ضرورت وجود آن تاکید میکرد. ایشان با فصلالخطاب دانستن نظر شورای نگهبان، در موارد متعدد خطاب به اعضای شورای نگهبان، توصیههایی کرده است که:
- نظارت بر قوانین و مقررات کشور، تنها بر اساس اسلام،
- اتکای به خدا و انجام وظیفه با قاطعیت و استواری،
- اعتراف صریح به اشتباه در صورت ارتکاب،
- در نظر گرفتن مصلحت و نقش زمان و مکان در اجتهاد،
- عدم توقع تعریف و تمجید از دیگران،
- ورود نکردن به مسائلی که موجب وهن شورا میشود، از جمله مهمترین آنها است. ( (ببینید: شورای نگهبان))
مجلس خبرگان رهبری
بر اساس قانون اساسی راهکار انتخاب رهبر در جمهوری اسلامی، مجلس خبرگان منتخب مردم است که نظارت بر بقای شرایط رهبری و نیز اختیار عزل وی را به عهده دارد. نخستین انتخابات مجلس خبرگان رهبری در ۱۹ آذر ۱۳۶۱ با حدود هجده میلیون شرکتکننده برگزار شد. امامخمینی، مجلس خبرگان رهبری را پشتوانه کشور و وجود آن را برای حفظ امنیت، استقلال و آزادی کشور لازم میدید. ( (ببینید: مجلس خبرگان رهبری)) از اقدامات دوره نخست مجلس خبرگان رهبری انتخاب حسینعلی منتظری برای رهبری آینده کشور در آبان ۱۳۶۴ بود. امامخمینی با وجود موافقنبودن با این تصمیم، به رای مجلس خبرگان احترام گذاشت؛ ولی در جریان برکناری منتظری، در ۷/۱/۱۳۶۸ در نامهای به او از موافقنبودن اولیه خود با تصمیم مجلس خبرگان خبر داد و با تشکر از او، استعفای وی را پذیرفت. ( (ببینید: قائممقام رهبری)) از دیگر تصمیمات مهم دوره نخست مجلس خبرگان رهبری، تعیین سیدعلی خامنهای به رهبری نظام در روز ۱۴ خرداد ۱۳۶۸ بود. ( (ببینید: مجلس خبرگان رهبری))
مجمع تشخیص مصلحت نظام
مجمع تشخیص مصلحت نظام، نهاد داوری میان مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان است که در سال ۱۳۶۶ در ساختار نظام جمهوری اسلامی شکل گرفت و در بازنگری قانون اساسی در سال ۱۳۶۸ جایگاه و مسئولیت آن تعریف شد. به دنبال اختلافاتی که میان مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان در تدوین قانون بر اساس تشخیص احکام اولیه شرعی یا احکام ثانویه به وجود آمد، ( (ببینید: احکام ثانویه)) و ادامه اختلافات حتی بعد از ملاک قراردادن رای دو سوم نمایندگان از سوی امامخمینی، ایشان در ۱۷/۱۱/۱۳۶۶، مجمع تشخیص مصلحت نظام را با شرکت فقهای شورای نگهبان، سیدعلی خامنهای، اکبر هاشمی رفسنجانی، سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی، سیدمحمد موسوی خوئینیها، میرحسین موسوی، محمدرضا توسلی محلاتی و وزیر مربوط در هر موضوع مورد اختلاف تاسیس کرد و از آنان خواست به رای اکثریت، مصلحت نظام اسلامی را مشخص کنند. ( (ببینید: مجمع تشخیص مصلحت نظام)) فلسفه وجودی مجمع تشخیص مصلحت برطرفکردن اختلاف مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان بود، نه قانونگذاری؛ ولی در عمل گاهی مجمع بدون تشریفات لازم به قانونگذاری میپرداخت و به صورت نهادی موازی با مجلس عمل میکرد؛ از اینرو جمعی از نمایندگان مجلس در آذر ۱۳۶۷ در نامهای به امامخمینی، درباره ابهام در چگونگی کار و اختیارات مجمع پرسیدند و ایشان در پاسخ، ضمن تایید اصل دغدغه آنان، موارد تصویبشده را به دلیل شرایط حساس جنگی و اقتضای آن برای بازشدن سریع گرههای کور دانست. ایشان در نامهای در ۸/۱۰/۱۳۶۷ به مجمع تشخیص مصلحت، یادآور شد با توجه به پایان جنگ، هیچ مسئلهای آنچنان فوریتی ندارد که بدون طرح در مجلس و نظارت شورای نگهبان، مستقیم در مجمع طرح شود و آنچه تاکنون در مجمع تصویب شده، تا وجود مصلحت به قوّت خود باقی است. ( (ببینید: مجمع تشخیص مصلحت نظام))
شورای بازنگری قانون اساسی
قانون اساسی مصوب ۱۳۵۸ باوجود نکات مثبت و کارآمد، پس از یک دهه اجرا بهتدریج زمینههای ضرورت بازنگری در آن پدیدار شد. امامخمینی پس از نامه درخواست سیدعلی خامنهای رئیسجمهور وقت، تعدادی از نمایندگان مجلس و نیز شورای عالی قضایی برای بازنگری در برخی اصول قانون اساسی، و احساس مساعدبودن زمینه، در چهارم اردیبهشت ۱۳۶۸ در نامهای به رئیسجمهور بازنگری قانون اساسی را تکلیفی شرعی و ضرورتی ملی خواند و دلایلی مانند ده سال تجربه عینی و عملی در قانونگذاری و باور اکثر دستاندرکاران و کارشناسان نظام به لزوم بازنگری را برای آن برشمرد. امامخمینی هیئتی متشکل از ۲۵ نفر را مامور بازنگری قانون اساسی کرد و زمان بازنگری را حداکثر دو ماه قرار داد. بیست نفر از اعضای این هیئت، به انتخاب امامخمینی تعیین شدند: سیدعلی خامنهای، علی مشکینی، سیدحسن طاهری خرمآبادی، محمد مؤمن قمی، اکبر هاشمی رفسنجانی، ابراهیم امینی، سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی، سیدمحمد موسوی خوئینیها، محمد محمدی گیلانی، ابوالقاسم خزعلی، محمد یزدی، محمد امامی کاشانی، احمد جنتی، محمدرضا مهدوی کنی، احمد آذری قمی، محمدرضا توسلی محلاتی، حسن حبیبی، مهدی کروبی، میرحسین موسوی و عبدالله نوری. پنج نفر دیگر به انتخاب مجلس شورای اسلامی واگذار شد که با انتخاب حسین هاشمیان، عباسعلی عمید زنجانی، اسدالله بیات، نجفقلی حبیبی و سیدهادی خامنهای، از نمایندگان مجلس، اعضای شورای بازنگری قانون اساسی تکمیل شد و این هیئت در ۷/۲/۱۳۶۸ آغاز به کار کرد. شورای بازنگری، قانون اساسی جدید را در چهارده فصل و ۱۷۷ اصل تصویب کرد. مهمترین تغییرات، براساس قلمرو تعیینشده از جانب امامخمینی عبارتاند از: تغییر نام مجلس شورای ملی به مجلس شورای اسلامی، حذف شورای رهبری و شرط مرجعیت برای رهبر و اضافهشدن برخی وظایف و اختیارات رهبری، تثبیت جایگاه مجمع تشخیص مصلحت نظام در نظام سیاسی کشور، حذف مقام نخستوزیری، تغییر ریاست قوه قضاییه از شکل شورایی به ریاستی، تغییر نام رسانههای گروهی به «صدا و سیما» و واگذاری حق نصب و عزل ریاست آن به رهبری، اضافه شدن دو اصل با عنوان «شورای عالی امنیت ملی» و «بازنگری در قانون اساسی» به قانون اساسی و اصلاح چندین اصل از اصول مربوط به رهبری، قوه مجریه، قوه قضاییه، مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان. قانون اساسی بازنگریشده، در ۶/۵/۱۳۶۸ همزمان با انتخابات پنجمین دوره ریاستجمهوری به آرای عمومی گذاشته شد و با ۳۸/۹۷ درصد رایدهندگان به تایید مردم رسید. ( (ببینید: شورای بازنگری قانون اساسی))
نهادهای قضایی
نهاد قضایی موجود در رژیم پهلوی، اگر چه نیاز به بازنگری داشت، اما کلیت ساختار آن قابل قبول بود. با این حال با توجه به لزوم محاکمه عوامل فاسد در رژیم پهلوی و نیز محاکمه برخی روحانیون وابسته یا فاسد و منحرف، تاسیس دادگاههای ویژه در دستور کار امامخمینی قرار گرفت:
دادگاههای انقلاب اسلامی
دادگاههای انقلاب اسلامی، نهاد قضایی است که در پنجم اسفند ۱۳۵۷ با حکم امامخمینی به صادق خلخالی به عنوان ریاست دادگاههای انقلاب اسلامی شکل گرفت. ایشان همچنین در ماههای نخست پس از پیروزی به صورت موردی افرادی را به ریاست دادگاههای انقلاب استانها و شهرستانها منصوب کرد. ( (ببینید: منصوبان امامخمینی)) هدف از تاسیس دادگاههای انقلاب اسلامی، محاکمه عوامل رژیم پهلوی و ضد انقلاب، خارج از مقررات دستوپاگیر دادرسیهای عادی بود. اقدام سریع دادگاههای انقلاب، فرصت سازماندهی و توطئه را از آنان میگرفت و انقلاب را در افکار عمومی داخلی و جهانی تثیبت میکرد. خواست عمومی مردم نیز مجازات سریع جنایتکاران رژیم پهلوی بود. ( (ببینید: دادگاههای انقلاب اسلامی)) امامخمینی برای حفظ حقوق متهمان و بازداشتن دادگاههای انقلاب از تندرویهای احتمالی، در ۲۳/۲/۱۳۵۸ در نامهای به دادستان کل انقلاب، درباره شرایط مجازات اعدام تاکید کرد. ایشان همچنین در ۲۵/۴/۱۳۵۸ عفو عمومی اعلام و همه متهمان رژیم پهلوی به جز متهمان به قتل، غارت، شکنجه و سوء استفاده از بیتالمال را عفو کرد. ( (ببینید: عفو (۲))) امامخمینی در برابر تبلیغات داخلی و خارجی علیه دادگاههای انقلاب اسلامی، از آن حمایت کرد؛ با این حال در پی گزارشهایی از تخلف و ورود به حوزه خصوصی افراد در برخی از نهادها، ازجمله دادسراهای انقلاب، پیام معروف به «فرمان هشتمادهای» را در ۲۴/۹/۱۳۶۱ صادر کرد. ( (ببینید: فرمان هشتمادهای)) ایشان همچنین با تعیین نمایندگانی برای نظارت، تسریع در رسیدگی به وضعیت زندانیان دادگاه انقلاب را خواستار شد و با پیشنهاد اعضای هیئت اجرایی فرمان هشتمادهای، سیدجعفر کریمی را به ریاست محکمه قضات متخلف منصوب کرد. ( (ببینید: دادگاههای انقلاب اسلامی))
دادگاه ویژه روحانیت
دادگاه ویژه روحانیت، برای رسیدگی به اتهامها و تخلفهای روحانیان، از خرداد ۱۳۵۸ به تدریج شکل گرفت. امامخمینی در سوم خرداد ۱۳۵۸ طی حکمی دستور داد هیئتهایی مرکب از سه تن از اهل علم و مورد وثوق و نیز دو نفر از معتمدان محل به اتهام روحانیان یا اهل منبر هر شهر رسیدگی کنند و مجرمان زیر نظر دادگاه انقلاب به مجازات برسند. ( (ببینید: دادگاه ویژه روحانیت)) امامخمینی تشکیل دادگاه ویژه روحانیان را نه امتیازی برای روحانیان، بلکه شدت عمل در برخورد با جرایم روحانیان با هدف مراقبت از اسلام و حراست از جایگاه روحانیان صالح دانست. دادگاه ویژه روحانیت، که در مرحله نخست، بیشتر به تخلفهای روحانیان وابسته به رژیم پهلوی رسیدگی میکرد، به دلیل برخی فشارها، عمدتاً از جانب بیت حسینعلی منتظری، تعطیل شد؛ اما پس از مدتی امامخمینی با توجه به ضرورت صیانت از حوزه بر تشکیل مجدد آن تاکید کرد؛ ولی این بار نیز با شکایت برخی از محکومان به بیوت مراجع تقلید و سرانجام با مخالفت دوباره منتظری و افراد نزدیک به بیت او، این دادگاه به حکم شورای عالی قضایی در سال ۱۳۶۴ منحل شد. با این حال، این دادگاه برای بار سوم در مهر سال ۱۳۶۵ با تاکید امامخمینی و تلاش محمدی ریشهری ( (ببینید: محمد محمدی ریشهری)) و حمایت خامنهای، رئیسجمهور وقت، و بهرغم مخالفت دوباره منتظری، آغاز به کار کرد. امامخمینی در ۲۵ خرداد ۱۳۶۶ طی حکمی علی فلاحیان را دادستان دادسرای ویژه قرار داد و همه دادگاهها و دادسراهای عمومی و انقلاب را موظف به همکاری کرد. ایشان در همین تاریخ علی رازینی را نیز حاکم شرع دادگاه ویژه روحانیت قرار داد و از او خواست با کمال دقت و ظرافت و قاطعیت به وظیفه شرعی عمل کند. رازینی در ۳۱ تیر ۱۳۶۶ از امامخمینی درخواست کرد دایره کار دادگاه ویژه گسترش پیدا کند و به همه امور مربوط به روحانینماها و منتسبان به آنان در همه شهرها رسیدگی شود؛ همچنین محاکمه همه متهمان در پروندهای که متهم اصلی آن روحانی است در اختیار این دادگاه باشد. امامخمینی ضمن موافقت با این درخواست بر حفظ عدالت و احتیاط تاکید کرد. ( (ببینید: دادگاه ویژه روحانیت))
نهادهای انتظامی و نظامی
شرایط خاص روزهای ابتدایی پیروزی انقلاب و وجود تهدیدهای گوناگون علیه آن، موجب توجه ویژهای درباره امنیت کشور و حفظ انقلاب بود. امامخمینی با توجه ویژه به این امر، به تاسیس یا تقویت نهادهای انتظامی و نظامی کمک کرد:
کمیته انقلاب اسلامی
کمیته انقلاب اسلامی، نخستین نهاد انتظامی برای تامین امنیت داخلی و پاسداری از انقلاب اسلامی بود که تنها یک روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی شکل گرفت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ و تسخیر پادگانها، سلاحهای بسیاری به دست مردم و گروههای سیاسی افتاد و بیم آن میرفت در نبود نیروی نظامی و انتظامی متمرکز، امنیت جامعه به خطر افتد. افزون بر این، تحرک برخی گروههای ضدانقلاب و وفادار به رژیم پهلوی سبب شد که نیروی مردمی شبهنظامی متعلق به انقلاب ایجاد شود. ( (ببینید: کمیتههای انقلاب اسلامی)) امامخمینی یک روز پس از پیروزی، در ۲۳ بهمن ضمن تذکراتی به مردم برای حفظ نظم و حفاظت از انقلاب، از آنان خواست که در هر شهر و محله کمیتههایی برای حفظ امنیت تشکیل شود. ( (ببینید: کمیتههای انقلاب اسلامی)) پس از صدور این پیامها از سوی امامخمینی، کمیتههای انقلاب اسلامی به عنوان نخستین نهاد انقلابی در مساجد و محلههای سراسر کشور تشکیل شد که پاسداری از امنیت و آسایش عمومی شهروندان و مقابله با عناصر مخل امنیت و ضدانقلاب را در سراسر کشور به عهده گرفت و به پیشنهاد مرتضی مطهری، محمدرضا مهدوی کنی در حکمی از سوی امامخمینی، به عنوان نخستین رئیس کمیتهها منصوب شد. در حکم امامخمینی به مهدوی کنی، ماموریتی کلی با عنوان سازماندهی کمیتههای انقلاب اسلامی، برای پاسداری از انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی آمده بود و کمیته میبایست در آن مقطع خلا وجودی دیگر نهادهای انتظامی را پر میکرد. کمیتهها در اوایل انقلاب، از مبارزه با مجرمان و گروههای مسلح و تروریستهای ضدانقلاب گرفته تا حلوفصل اختلافات خانوادگی را برعهده داشتند. این امر به سبب قرارگرفتن روحانیان در راس کمیتهها نمود خاصی داشت که برخی از آنان را خود امامخمینی نصب کرده بود. ( (ببینید: منصوبان امامخمینی)) امامخمینی از کمیتهها به عنوان حافظان اسلام و انقلاب یاد کرده و در برابر انتقادات، از آنان دفاع کرده است. ایشان بر نقش تاثیرگذار جوانان کمیتهای در پیروزی انقلاب و ادامه آن تاکید کرده است. با این حال امامخمینی، به دلیل نفوذ برخی افراد ناشایست و عملکرد افراطی برخی از اعضای کمیته، بارها از کمیتهها و روحانیان شاغل در آن نهاد خواست که بر اساس موازین اسلامی و مقررات عمل کنند؛ زیرا مردم، خلاف و لغزش افراد کمیته را به حساب اسلام و روحانیت میگذارند. ( (ببینید: کمیتههای انقلاب اسلامی)) پس از تثبیت انقلاب و ساماندهی نهادهای انتظامی و نظامی، همه نهادهای انتظامی در هم ادغام و سازمانی با عنوان نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران شکل گرفت. ( (ببینید: کمیتههای انقلاب اسلامی و قوای انتظامی))
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، نهادی است نظامی که برای پاسداری از انقلاب اسلامی، در دوم اردیبهشت ۱۳۵۸ تاسیس شد. پراکندگی نیروهای نظامی و انتظامی حافظ انقلاب در آغاز پیروزی، امامخمینی و شورای انقلاب را بر آن داشت تا اکبر هاشمی رفسنجانی را مامور کنند تا با هماهنگکردن گروههای نظامی طرفدار نظام، گروه جدیدی با یک شورای فرماندهی تشکیل دهد. امامخمینی در اواخر فروردین ۱۳۵۸ در دیدار با نمایندگان این تشکل، دستور داد نیرویی مسلح و مکتبی، مستقل از دولت موقت، زیر نظر شورای انقلاب تاسیس شود و به این ترتیب نهاد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پایهگذاری شد. مدتی بعد، عباس دوزدوزانی به سفارش امامخمینی فرماندهی سپاه را بر عهده گرفت. ( (ببینید: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)) در سوم خرداد ۱۳۵۹ سیدابوالحسن بنیصدر رئیسجمهور وقت و جانشین فرمانده کل قوا، عباس آقازمانی معروف به ابوشریف را به فرماندهی سپاه برگزید. امامخمینی در ۲۸ تیر ۱۳۵۹ مرتضی رضایی که بنیصدر او را پس از ابوشریف برای فرماندهی سپاه معرفی کرده بود تایید کرد. ایشان همچنین در شهریور۱۳۶۰ محسن رضایی را به فرماندهی سپاه نصب کرد و وی تا رحلت ایشان این مسئولیت را بر عهده داشت. همچنین از آغاز تاسیس سپاه تا رحلت امامخمینی، به ترتیب حسن لاهوتی، سیدعلی خامنهای، فضلالله محلاتی، ( (ببینید: فضلالله محلاتی)) سیدحسن طاهری خرمآبادی، محمدرضا فاکر و عبدالله نوری، نمایندگان ایشان در سپاه بودند. امامخمینی پاسداری از اسلام و قرآن، دفاع از دستاوردهای نهضت اسلامی، پاسداری از جمهوری اسلامی و مبارزه با توطئههای دشمنان اسلام، پاسداری از استقلال کشور و انتظام امور و مراقبت از شخصیتهای انقلاب در برابر تروریستها را از انتظارات خود از پاسداران انقلاب شمرده است. در نخستین اطلاعیه شورای فرماندهی سپاه نیز وظایف سپاه کمک به اجرای امور انتظامی امنیتی، مبارزه مسلحانه با جریانهای برانداز، همکاری با نیروهای مسلح، کمک به اجرای دستورهای دادگستری، حمایت از نهضتهای آزادیبخش جهان اسلام با نظارت رهبری، استفاده از نیروهای انسانی سپاه برای مقابله با حوادث طبیعی و کمک به طرحهای جمهوری اسلامی عنوان شده است. ( (ببینید: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)) امامخمینی در کنار حمایت از سایر نیروهای مسلح، بهویژه ارتش و جلوگیری از انحلال آن که خواسته برخی گروههای چپ در اوایل پیروزی بود، ( (ببینید: قوای مسلح)) از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در برابر مخالفت و حملات برخی گروههای سیاسی، حمایت میکرد و سپاه را از نهادهای بنیادین و جوشیده از متن ملت و مدافع ارزشهای الهی نظام اسلامی خوانده و تضعیف آن را خیانت به کشور میدانست. ( (ببینید: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)) امامخمینی همچنین از نقش بیبدیل سپاه پاسداران در طول جنگ تحمیلی، تقدیر کرده، به پاسداران سفارش میکرد با حفظ روحیه رزمی، جهات معنوی خود را تقویت کنند؛ چنانکه مردم با دیدن آنان احساس امنیت، و اشرار و اوباش و ضد انقلاب احساس ترس کنند. امامخمینی همچنین پاسداران را از تندروی پرهیز میداد و اصرار داشت از این نهاد انقلابی حراست و از نفوذ افراد منحرف در آن جلوگیری شود. ایشان برای سلامت قوای نظامی کشور، بارها تاکید کرد نیروهای نظامی بهویژه سپاه پاسداران در احزاب سیاسی وارد نشوند و در امور و مناقشات سیاسی دخالت نکنند. ایشان مسئولان کشوری و لشکری و مردم را موظف میدانست بر جلوگیری از ورود نیروهای نظامی به بازیهای سیاسی اهتمام داشته باشند. ( (ببینید: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و پاسدار))
بسیج مستضعفین
بسیج مستضعفین نهادی مردمی برای دفاع از اسلام، نظام اسلامی و مستضعفان جهان است که در پنجم آذر ۱۳۵۸ به فرمان امامخمینی تاسیس شد. از نگاه امامخمینی اگر چه نقش ارتش و سپاه پاسداران در مقابله با توطئهها ارزشمند بود، اما این دو نهاد بدون حمایت مردمی فاقد کارایی لازم بودند، از اینرو دستور تشکیل ارتش بیستمیلیونی را صادر و تاکید کرد کشوری که بیستمیلیون جوان دارد باید بیست میلیون بسیجی داشته باشد. ( (ببینید: بسیج مستضعفان)) پس از فرمان امامخمینی، واحد بسیج در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تشکیل شد و برنامهای را برای آموزش نظامی همگانی با عنوان «آموزش نظامی پاسدار ذخیره» اعلام کرد. شورای انقلاب در ۲۸/۲/۱۳۵۹ برای پیشگیری و مقابله با هر گونه تهدید نظامی و سوانح طبیعی، سازمانی را به نام سازمان بسیج ملی زیر نظر فرمانده کل قوا و وابسته به وزارت کشور تصویب کرد. دو ماه بعد در ۱۹/۴/۱۳۵۹ لایحه قانونی دیگری به تصویب شورای انقلاب رسید. به موجب این قانون، تشکیلات آن باید با همکاری ریاست جمهوری، وزارت کشور، وزارت دفاع ملی، ستاد مشترک ارتش و سپاه پاسداران به تصویب هیئت وزیران برسد. سازمان بسیج ملی در ۱۰/۶/۱۳۵۹ به بسیج مستضعفین تغییر نام داد. رئیس این نهاد را رهبر یا شورای رهبری منصوب و خطمشی کلی آن را شورای عالی دفاع تعیین میکرد. این سازمان ضمن آموزش و سازماندهی داوطلبان، آنان را برای مقابله با هر گونه تهدید و تجاوز داخلی و خارجی آماده میکرد. ( (ببینید: بسیج مستضعفان)) با آغاز جنگ تحمیلی عواملی چند ازجمله سوء استفاده بنیصدر، رئیسجمهور وقت از بسیج به عنوان اهرم قدرت علیه نیروهای انقلابی و نیز برای جلوگیری از ایجاد ارگانهای موازی و شرایط جنگی کشور، مجلس شورای اسلامی در ۲۸/۱۰/۱۳۵۹ سازمان بسیج ملی (مستضعفین) را در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ادغام کرد. امامخمینی با توجه ویژه به بسیجیان، آنان را ازجمله بهترین همراهان خود میدانست و با توجه به حماسهآفرینیهای بسیج در هشت سال جنگ تحمیلی، آنان را آینه مجسم مظلومیتها و رشادتهای مردم ایران در صحنه نبرد و تاریخ مصور انقلاب خواند؛ چنانکه بسیج و نیروهای خودجوش و داوطلب برای خدمت را «لشکر مخلص خدا» میدانست. ( (ببینید: بسیج مستضعفان)) سازمان پیشمرگان مسلمان کُرد نیز تشکیلاتی سازمانیافته از مردم بومی کُرد و زیر نظر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود که برای سازماندهی نیروهای کرد در برابر برخی اشرار و گروههای وابسته در کردستان ایران تشکیل شد و میتوان آن را نمودی از بسیج مستضعفان شمرد که در جنگ تحمیلی و مقابله با شورشیان و اشرار در غرب کشور در آن مقطع نقش ارزندهای ایفا کرد. امامخمینی نیز با سپاسگزاری از فداکاری جوانهای پیشمرگ، علاقه خود را به آنان، علاقه مسلمان با مسلمان و پدر با فرزند نامیده است. ( (ببینید: سازمان پیشمرگان مسلمان کرد))
شورای عالی دفاع ملی
شورای عالی دفاع ملی، بالاترین نهاد ساماندهی نیروهای مسلح و مردمی در دهه نخست جمهوری اسلامی ایران است که از مهر ۱۳۵۹ شکل گرفت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، با توجه به ضرورت بازسازی ارتش و ساماندهی نیروهای مسلح، وزارت دفاع ملی در دولت موقت پیشنهاد داد نهادی به نام شورای عالی دفاع ملی و امنیت با اعضایی مشخص تشکیل شود. برابر با اساسنامه مصوب، اعضای شورای عالی دفاع مرکب از نخستوزیر، وزیر دفاع، یکی از معاونان نخستوزیر، رئیس ستاد ارتش ملی و سه نفر از افسران عالیرتبه ارتش به پیشنهاد وزیر دفاع ملی بودند. ریاست این شورا را نیز نخستوزیر بر عهده داشت. پس از تصویب قانون اساسی در سال ۱۳۵۸، فرماندهی کل نیروهای مسلح و تشکیل شورای دفاع ملی بر عهده رهبری قرار گرفت و اعضای شورای عالی دفاع در قانون اساسی به گونهای مشخص شد که ترکیبی سیاسی ـ نظامی داشته باشد و بتواند به مسائل در ابعاد مختلف توجه کند تا در بخشی از کشور تصمیمی خلاف بخش دیگر گرفته نشود. برابر اصل یکصدودهم قانون اساسی مصوب ۱۳۵۸، اعضای شورای عالی دفاع ملی عبارت بودند از:
- رئیسجمهور؛
- نخستوزیر؛
- وزیر دفاع؛
- رئیس ستاد مشترک ارتش؛
- فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی؛
- دو مشاور به تعیین رهبر. طبق این اصل شورای عالی دفاع در ترکیب جدید، هدایت غیر مستقیم سیاسی و نظامی و مکتبی نیروهای مسلح را بر عهده گرفت؛ چنانکه تشخیص و تعیین فرماندهان عالی نیروهای سهگانه ارتش جمهوری اسلامی ایران، اعلام جنگ و صلح و بسیج نیروهای مردمی از سوی مقام رهبری، به پیشنهاد شورای عالی دفاع واگذار شد.
با آغاز جنگ و لزوم فرماندهی واحد در جبهه و جنگ و تبلیغات، امامخمینی در ۲۰ مهر ۱۳۵۹ با تبیین وظایف و اختیارات شورای عالی دفاع، افزون بر وظایفی که در قانون اساسی آمده بود، همه امور مربوط به جنگ و هماهنگی تمام نیروهای مسلح را نیز به این شورا واگذار کرد. در این فرمان یک نماینده از جانب مجلس شورای اسلامی به شورای عالی دفاع افزوده شد و مقرر شد در غیاب مشاوران امامخمینی در شورا که به دلیل شرایط بیشتر در جبهه بودند، دو نماینده مجلس که یکی از آنان رئیس مجلس بود، در شورا شرکت کنند. امامخمینی بر اساس اصل یکصدودهم قانون اساسی در طول دوره فعالیت شورای عالی دفاع سیدعلی خامنهای، مصطفی چمران، سیدموسی نامجو، اکبر هاشمی رفسنجانی، قاسمعلی ظهیرنژاد، صیاد شیرازی و محسن رفیقدوست را به سمت نماینده خود و یا عضویت در این شورا برگزید. بر اساس آییننامه داخلی شورای عالی دفاع، ریاست شورا همواره بر عهده رؤسای جمهور وقت بوده است. این شورا در بازنگری قانون اساسی در سال ۱۳۶۸ حذف و در اصل ۱۷۶ نهاد جدیدی با عنوان شورای عالی امنیت ملی با ترکیب متفاوت و وظایف گستردهتری به قانون اساسی افزوده شد. ( (ببینید: شورای عالی دفاع ملی))
نهادهای خدماتی
یکی از مهمترین اهداف انقلاب اسلامی که بارها مورد تاکید امامخمینی قرار گرفته است، رفع محرومیت تحمیلی بر مردم ایران از سوی رژیم پهلوی و تامین سطح معقولی از رفاه اجتماعی برای اقشار محروم و روستاییان و نیز رسیدگی به وضع ایثارگران و خانوادههای آنان بوده است:
بنیاد مستضعفان
بنیاد مستضعفان، نهادی برای گردآوری اموال خاندان پهلوی و وابستگان آنان و هزینهکردن در راه نیازمندان است که در ۱۴ اسفند ۱۳۵۷ تاسیس شد. از آنجا که امامخمینی مالکیت خاندان پهلوی بر اموال خود را نامشروع و این اموال را متعلق به ملت ایران میدانست، در نامهای به شورای انقلاب در ۹/۱۲/۱۳۵۷ به مصادره اموال آنان به نفع مستمندان حکم کرد. شورای انقلاب نیز بدین منظور بنیاد مستضعفان را تاسیس کرد. ( (ببینید: بنیاد مستضعفان)) سیدمحمد حسینی بهشتی، سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی، سیدعلی خامنهای و اکبر هاشمی رفسنجانی ازجمله اعضای هیئت مؤسس بنیاد مستضعفان و علینقی خاموشی نخستین رئیس بنیاد بودند. ضرورت نظارت دقیقتر بر این مجموعه و هماهنگی بیشتر با برنامههای دولت، که موجب نگرانی امامخمینی شده بود، سبب شد ایشان در شهریور ۱۳۵۹، سرپرستی آن را به محمدعلی رجایی، نخستوزیر وقت، واگذار و تاکید کند امور بنیاد به دست افراد متدین و متعهد و کاردان اداره شود و اطلاعات لازم از هیئتی که رهبری تعیین کرده است، دریافت شود. پس از شهادت رجایی نیز، میرحسین موسوی، نخستوزیر وقت، در ۱۳ آذر ۱۳۶۰، به فرمان امامخمینی، مسئول بنیاد مستضعفان شد. بر پایه اساسنامه، سرمایهگذاری و بهرهبرداری اقتصادی مطلوب و مناسب از کلیه داراییهای بنیاد در چارچوب قوانین کشور به هدف تامین اشتغال و ایجاد مسکن برای محرومان جامعه، کمک به تامین بودجه طرح ویژه فرزندان شهدا و پرداخت کمکهای بلاعوض به فقرا، ازجمله وظایف بنیاد تعریف شده است. امامخمینی وظیفه خطیر بنیاد مستضعفان در رسیدگی به محرومان و حجم بسیار امکانات و دارایی آن را دلیل مراقبت جدی مسئولان نهاد از ـ عملکرد آن میدانست. ایشان با سفارش به رعایت مقررات، مصادره اموال از سوی افراد غیر مسئول را رد کرد و یادآور شد همه مصادرهها باید مطابق موازین شرعی و با حکم دادستان یا قضات دادگاهها باشد. ( (ببینید: بنیاد مستضعفان و مصادره اموال)) ایشان تاکید داشت این بنیاد باید از کار خود گزارش دهد و صورت اموال منقول و غیر منقول مقامات رژیم پهلوی را که در اختیار دارد و راه مصرف آن در بنیاد را به روشنی برای مردم بیان کند تا مردم در جریان فعالیتهای این نهاد انقلابی قرار گیرند. ( (ببینید: بنیاد مستضعفان))
کمیته امداد امامخمینی
کمیته امداد امامخمینی نهادی است برای کمک به محرومان جامعه که کمتر از یک ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در ۱۹ اسفند ۱۳۵۷ به فرمان امامخمینی تاسیس شد. ایشان در فرمان خود مهدی کروبی را مامور کرد به همراه حبیبالله عسکراولادی ( (ببینید: حبیبالله عسکراولادی)) و حبیبالله شفیق در تهران و شهرستانها، کمیتههای امداد تشکیل دهد و برای واریز وجوه تعیینشده حسابی با همین نام باز کند. ( (ببینید: کمیته امداد امامخمینی)) کمیته امداد امامخمینی، طبق اساسنامه، بر اساس مبانی فقهی و ارزشی اسلام و برای امداد درماندگان و خودکفایی محرومان تاسیس شده است؛ به همین منظور شناسایی انواع محرومیت، نارسایی مادی و معنوی، کمک به محرومان از طریق اعطای کمکهای بلاعوض، وام و ایجاد کار مناسب و کمکهای آموزشی و درمانی و مالی، ازجمله وظایف این نهاد است. امامخمینی کار کمیته امداد را کاری بسیار شریف و خداپسند میدانست و با حمایت و قدردانی از مسئولان و کارکنان آن، پیدایش این نهاد را از نوآوریهای انقلاب و از برکات اسلام شمرد. ( (ببینید: کمیته امداد امامخمینی))
بنیاد مسکن انقلاب اسلامی
بنیاد مسکن انقلاب اسلامی نهادی برای ساماندهی مسکن محرومان است که به دستور امامخمینی در۲۱ فروردین ۱۳۵۸ تنها دو ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تاسیس شد. ایشان این بنیاد را متولی کمک به ساختوساز مسکن و سرپناه ارزانقیمت برای محرومان قرار داد. ( (ببینید: بنیاد مسکن انقلاب اسلامی)) امامخمینی همزمان با تاسیس بنیاد مسکن، حسابی با عنوان حساب ۱۰۰ که بعدها به «حساب ۱۰۰ امام» معروف شد، در بانک ملی افتتاح کرد و با واریز مبلغ ده میلیون تومان به آن، از افراد نیکوکار و توانمند خواست کمکهای خود را برای خانهدارشدن افراد ناتوان به این حساب واریز کنند. ایشان مشکل مسکن را از مصیبتبارترین دشواریهای زندگی مردم و میراث شوم رژیم گذشته دانست و بر ضرورت رفع این مشکل تاکید کرد. ایشان بعدها به نمایندگان خود اجازه داد از اموال مجهولالمالک و بیصاحب و بیوارث نیز برای ساخت مسکن محرومان استفاده کنند. امامخمینی در فرمان تاسیس بنیاد مسکن، دولت را مامور کرد با همکاری گروهی مرکب از سه نفر کارشناس شهرسازی و خانهسازی، یک نفر روحانی و یک نماینده دولت، خانههای ارزانقیمت بنا کنند، در مناطق مرغوب و قابل سکونت، زمین رایگان در اختیار سازندگان مسکن قرار دهند، دولت آب و برق و راه، وسایل رفت و آمد، مدرسه، درمانگاه و دیگر نیازمندیهای عمومی را فراهم کند و افراد نیکوکار بهاندازه توان از لحاظ مصالح ساختمانی، زمین و نیروی کار در اجرای این طرح مشارکت کنند. بنیاد مستضعفان نیز در یاری این طرح، از اموال مصادرهشده خاندان پهلوی استفاده کند. امامخمینی در ۷ شهریور ۱۳۶۰ سیدهاشم رسولی محلاتی را به نمایندگی خود در بنیاد مسکن و حساب ۱۰۰ گماشت. ایشان همچنین یک سال پس از تاسیس بنیاد، در پیام نوروزی خود از مسئولان بنیاد مسکن و بنیاد مستضعفان خواست گزارش کار و نیز دلیل کند بودن روند کار را به مردم توضیح دهند. ( (ببینید: بنیاد مسکن انقلاب اسلامی))
جهاد سازندگی
جهاد سازندگی، نهادی انقلابی با هدف محرومیتزدایی از روستاهای ایران است که در پی دستور امامخمینی در ۲۷ خرداد ۱۳۵۸ تاسیس شد. ایشان در این فرمان از همه قشرهای مردم، از زن و مرد و از دولت و روحانیان خواست در این کار مشارکت کنند. ( (ببینید: جهاد سازندگی)) هدف از تشکیل جهاد سازندگی، بسیج امکانات و استعدادهای مردم و دولت برای همکاری در تهیه و اجرای سریع طرحهای سازندگی، تنظیم روش کار و مشارکت افراد و سازمانهای داوطلب با بهکارگیری مقررات ساده بود. فعالیت جهاد سازندگی در سالهای نخست، به عمران، خدمترسانی و آموزشهای فنی محدود بود؛ ولی بعدها مسئولیتهای جهاد، رسیدگی به اموری چون امور فرهنگی، بهداشت و اشتغال را نیز شامل شد ( (ببینید: جهاد سازندگی))؛ چنانکه حضوری گسترده و اثرگذار در دوران جنگ تحمیلی و حمایت از رزمندگان اسلامی و جبهههای جنگ نیز پیدا کرد. ( (ببینید: جنگ تحمیلی)) جهاد سازندگی در آغاز زیر نظر دولت موقت بود و پس از استعفای دولت، در اواخر سال ۱۳۵۸ زیر نظر شورای انقلاب به سرپرستی سیدمحمد حسینی بهشتی قرار گرفت. در این دوره جهاد سازندگی به صورت نظام شورایی اداره میشد. به پیشنهاد بهشتی، امامخمینی علیاکبر ناطق نوری را به عنوان نخستین نماینده خود در جهاد منصوب کرد و پس از او در ۱۳ دی ۱۳۶۰ عبدالله نوری را به عنوان نماینده خود در جهاد سازندگی برگزید و از وی خواست با شرکت در جلسات شورای مرکزی جهاد سازندگی، ایشان را از تصمیمهای کلی آن نهاد آگاه کند و با دقت کامل حرکت این نهاد مردمی را زیر نظر گیرد. ( (ببینید: جهاد سازندگی)) امامخمینی حضور مردم در جهاد سازندگی را وظیفه همه ملت و آبادانی کشور را نیز در گرو آن میدانست. ایشان همچنین با قدردانی از نقش فعال جهاد سازندگی در جنگ تحمیلی، نقش این نهاد را در جنگ، کمتر از نیروهای نظامی نمیدانست و جهادگران سازندگی را سنگرسازان بیسنگر در دفاع مقدس میخواند. ( (ببینید: جهاد سازندگی))
بنیاد شهید انقلاب اسلامی
بنیاد شهید انقلاب اسلامی، نهادی برای رسیدگی به خانوادههای شهدا و ایثارگران است که در ۲۵ اسفند ۱۳۵۸ به فرمان امامخمینی تاسیس شد و وظایف آن طی فرمانی دهمادهای به مهدی کروبی، سرپرست بنیاد ابلاغ شد. در فرمان امامخمینی تامین نیازهای اقتصادی خانوادههای شهیدان و ایثارگران از مسکن، معیشت، اشتغال، بیمه درمانی، حقوق رسمی برای معلولان ناتوان و نیز برای خانواده شهیدان و درمان معلولان از وظایف بنیاد شهید شمرده شده است. همچنین ایشان بسیج جامعه برای گرامیداشتن خانواده شهیدان، تحکیم ارتباط معنوی خانوادهها با شهیدان انقلاب و پیگیری امور تربیتی و آموزشی فرزندان شاهد را از وظایف بنیاد شهید دانسته است. ( (ببینید: بنیاد شهید انقلاب اسلامی)) امامخمینی در ۲۸ شهریور ۱۳۶۷ در نامهای به کروبی، از تلاش مسئولان امور فرهنگی فرزندان شاهد تشکر کرد و از آنان خواست بیش از گذشته به این مسئله توجه کنند. ایشان ضمن تشکر از مسئولان بنیاد شهید از فاطمه کروبی، سرپرست مرکز پزشکی بنیاد شهید بهصورت ویژه سپاسگزاری کرده است. امامخمینی همچنین به برخی از مردم و علما اجازه داد از سهم امام برای رسیدگی به خانواده شهیدان هزینه کنند؛ چنانکه با درخواست کروبی و موافقت ایشان بخشی از اموال برجایمانده از رژیم پهلوی، با حفظ موازین شرعی، در اختیار بنیاد قرار گرفت و نیز بنیاد اجازه یافت برای تامین هزینههای خود از اموال مجهولالمالک و بیوارث استفاده کند. ( (ببینید: بنیاد شهید انقلاب اسلامی))
بنیاد پانزده خرداد
بنیاد پانزده خرداد، نهادی خیریه برای رسیدگی به خانواده شهدا، ایثارگران و محرومان است که در پانزده خرداد ۱۳۶۰ با اجازه شفاهی امامخمینی تاسیس شد. اعضای مؤسس بنیاد، مهدی کروبی، حسن صانعی و محمدعلی نظامزاده بودند. یک سال بعد، حبیبالله عسگراولادی وزیر بازرگانی دولت وقت با پیشنهاد هیئت مؤسس و موافقت امامخمینی به این جمع اضافه شد. سیداحمد خمینی، فرزند امامخمینی نیز عضو رسمی بنیاد نبود، اما در تاسیس و پیشرفت آن نقش بسیاری داشت. امامخمینی در ۱۵ خرداد ۱۳۶۱ در نامه کوتاهی به هیئت مؤسس بنیاد پانزده خرداد، با تاکید بر اعتماد خود نسبت به متصدیان بنیاد، از دولت و ملت خواست از آن پشتیبانی کنند و به هیئت مؤسس نیز یادآور شد برای روستاهای محروم اولویت قایل شوند. ایشان در ۲۲ تیر ۱۳۶۲ حسن صانعی را به سرپرستی بنیاد منصوب کرد. بنیاد پانزده خرداد به عنوان نهادی غیر دولتی از محل سرمایه اولیه اهدایی امامخمینی از وجوه شرعی، تشکیل شده است. در هشت تیر ۱۳۶۴ حسن صانعی از امامخمینی خواست بخشی از اموال مصادرهشده و در اختیار محاکم انقلاب، به آن بنیاد واگذار شود. ایشان در پاسخ، موافقت خود را به مقدار ضرورت و بر اساس موازین شرعی اعلام کرد و یوسف صانعی، دادستان کل کشور را مامور اجرای این حکم ساخت. پس از چندی، به درخواست حسن صانعی و موافقت امامخمینی برخی کارخانهها و کارگاههای مصادرهشده از عوامل رژیم پهلوی نیز به این بنیاد واگذار شد. همچنین امامخمینی به این بنیاد اجازه داد از اموال مجهولالمالک و بدون وارث برای دستیابی به اهداف خود استفاده کند. فعالیتهای محرومیتزدایی بنیاد همواره مورد تقدیر امامخمینی بوده است؛ ازجمله ایشان در اجازهنامه ساخت سد پانزده خرداد شهر قم به دست بنیاد، که با هدف محرومیتزدایی بود، کمک به محرومان و آسیبدیدگان جنگ را از بزرگترین عبادتها شمرد. ( (ببینید: بنیاد پانزده خرداد))
شخصیتهای علمی گذشته
توجه به آثار شخصیتهای علمی مورد استناد امامخمینی، بیانگر گستره منابع علمی مورد استفاده ایشان است. حضوراندیشه و آرای این شخصیتها در اندیشه امامخمینی به یک اندازه نیست. این امر در حوزه علومی مانند اصول فقه و فقه با توجه به ماهیت مباحث فقه استدلالی، طیف گستردهای از فقها و اصولیان گذشته و متاخر و معاصر را دربرمیگیرد و در دانشنامه امامخمینی به صورت خاص به آنان پرداخته نشده است. آنچه آمده در قلمرو علوم عقلی است که امامخمینی به گروهی از فلاسفه، عرفا و متکلمان اهتمام ویژه داشته است و در اینجا به تفکیک، به آنان اشاره میشود:
شخصیتهای فلسفی
شخصیتهای فلسفی مورد توجه امامخمینی در دو حوزه پیش از اسلام و پس از اسلام قابل ملاحظه است. ( (ببینید: حکما)) مراجعات امامخمینی به آثار و آرای فلاسفه پیش از اسلام، شامل فلاسفه یونان و ایران مانند فلاسفه رواقی و اشراقی و نیز حکمای فهلویون است: ( (ببینید: وحدت وجود ، اصالت وجود ، تشکیک در وجود ، و عرفا))
فلاسفه یونان
مراجعات امامخمینی به آثار فیلسوفان یونان در سه بخش هستیشناسی، خداشناسی و انسانشناسی است. ایشان در آثار خود سخنان برخی فلاسفه یونان مانند ثالیس ملطی، انکساغورس، انباذقلس، فیثاغورث و سقراط را نقل کرده است، ( (ببینید: حکما)) از افلاطون به بزرگی یاد کرده است و برخی مبانی و آرای وی ازجمله مُثُل افلاطونی، قِدم نفس و مسئله عدمیبودن شرور را بررسی کرده است. ( (ببینید: حکما ، نفس ، و عقل (۱))) همچنین امامخمینی از ارسطو به عنوان معلم اول یاد میکند و کار او در دانش منطق را در سطحی میشمارد که تاکنون کسی به قواعد منطقی وی اشکال نکرده است و دیدگاههای برخی فلاسفه غرب مانند دکارت در باب منطق ارسطویی را ضعیف شمرده است. ( (ببینید: منطق)) ایشان در ضمن مباحث هستیشناسی، از صاحب اثولوجیا که به اعتقاد همه، ازجمله امامخمینی، همان ارسطو بود و بعدها خلاف آن کشف شد، گفتههای پرشماری نقل کرده و در بیان ترتیب عوالم امکانی بر یکدیگر، هبوط نفس، کینونت عقلی و انسان عقلی، به گفته صاحب اثولوجیا استناد کرده است. ( (ببینید: حکما و نفس)) امامخمینی در زمینه خداشناسی و صفات الهی، از دیگر فیلسوفان یونان که عمدتاً پیرو افلاطون، ارسطو یا افلوطین بودهاند نیز گفتههایی را ذکر کرده است ( (ببینید: حکما))؛ مانند فرفوریوس که ـ در برخی آرا با او موافق است و در مواردی نیز نظر او را نمیپذیرد. ( (ببینید: حکما و فلک)) ایشان گفتهها و آرای دیگر اندیشمندان یونانی را مانند حرنانیون، بقراط حکیم و بطلمیوس نقل کرده است؛ چنانکه آرای ذیمقراطیس درباره طبیعیات را بررسی کرده است ( (ببینید: جسم و شرک)) و نظریه بطلمیوس درباره افلاک را باطل و مخالف کشف هیئت جدید میداند. ( (ببینید: فلک))
فلاسفه مسلمان
امامخمینی نسبت به دیگر حوزهها، در آثار حکمای مسلمان، تحقیقات گستردهتری داشته است که حوزه علوم عقلی و نقلی را دربرمیگیرد ( (ببینید: فلسفه و حکما))؛ چنانکه گاه به برخی شخصیتهای غیر مسلمان مانند ابنکمونه نیز توجه داشته است. ( (ببینید: توحید (۱) و حکما)) برخی از حکمای مسلمان، مانند ابنسینا، شیخ اشراق و ملاصدرا بیشترین تاثیر را در فلسفه امامخمینی دارند. ( (ببینید: ابنسینا، حسینبنعبدالله ، سهروردی، شهابالدین ، و ملاصدرا، محمدبنابراهیم)) ایشان از ابنسینا با عناوینی چون شیخ الرئیس، اعظم حکما، اعجوبه دهر، نادره زمان و کسی که در عصر خود کُفّ و همتایی ندارد، یاد میکند و در نامه خود به گورباچف، وی را به مطالعه آثار ابنسینا دعوت میکند. ( (ببینید: ابنسینا و نامه به میخائیل گورباچف)) ایشان دیدگاههای ابنسینا را ازجمله در مسائل علم الهی، ( (ببینید: علم الهی)) نظریه افلاک، ( (ببینید: فلک)) ربط حادث به قدیم ( (ببینید: ربط حادث به قدیم)) و تناسخ، ( (ببینید: تناسخ)) بررسی کرده است و در مباحثی مانند اتحاد عاقل و معقول و اتحاد نفس با عقل فعال، دیدگاه او را نقد کرده است. ( (ببینید: حکما ، اتحاد عاقل به معقول ، و نفس)) ایشان همچنین از آرای دیگر حکمای مشا مانند فارابی و بهمنیار بهره برده است. ( (ببینید: حکما و قدرت الهی)) مراجعه امامخمینی به آرای مکتب مشا، بیشتر به هدف رعایت سیر تاریخی بوده است؛ زیرا ایشان در مباحث محوری فلسفه، حتی اصالت وجود، با مکتب مشا اختلاف نظر دارد. ( (ببینید: اصالت وجود ، وجود ، ربط حادث به قدیم ، و حدوث و قدم)) از دیگر شخصیتهای مورد توجه امامخمینی شیخ اشراق است. ایشان از شیخ اشراق با عناوینی چون شیخ مقتول، صاحب آثار نفیس، حکیم نورانی و احیاکننده طریقه حکمت افلاطونی یاد میکند و گاه در آثار خود اصطلاحات اشراقی را مانند «نفوس اسفهبدیه» و «هیئات مظلمه» به کار برده است. گرایش خاص ایشان به فلسفه اشراق را باید در بُعد عرفانی ایشان جستجو کرد. ایشان شیخ اشراق را اصالت ماهوی نمیداند و معتقد است قائلبودن اصالت نور در فلسفه اشراق، بر وجود، منطبق است. ( (ببینید: شهابالدین سهروردی ، اصالت وجود ، و حکما)) ایشان در مواردی نیز به بررسی و نقد آرای شیخ اشراق پرداخته است؛ ازجمله: علم الهی، علم فعلی حقتعالی و تقدم آن بر اشیا، ( (ببینید: علم الهی و شهابالدین سهروردی)) عدم رجوع صفات الهی به یکدیگر ( (ببینید: اسماء و صفات و علم الهی)) و مباحث نفس و تناسخ. ( (ببینید: نفس و تناسخ)) در استمرار مکتب اشراق، شخصیتهایی مانند خواجهنصیرالدین طوسی، قطبالدین شیرازی، جلالالدین دوانی، احمد خفری، منصور باغنوی و میرداماد نیز مورد توجه امامخمینی بودهاند. ایشان از خواجهنصیر با عناوینی چون محقق خبیر، افضل متاخرین و اکمل متقدمین یاد کرده است ( (ببینید: طوسی، خواجهنصیرالدین)) و ضمن بهرهگیری از آرای فلسفی و کلامی خواجهنصیر، در برخی موارد آنها را نقد کرده است، ازجمله علم تفصیلی حقتعالی، ( (ببینید: علم الهی)) عمومیت قدرت حقتعالی، ( (ببینید: قدرت الهی)) چگونگی حصول کثرات، نفوس و افلاک. ( (ببینید: فلک و عقل (۱))) همچنین امامخمینی از جلالالدین دوانی با عناوینی چون محقق، علامه و فاضل یاد کرده و برخی از مبانی او را بررسی کرده است. ( (ببینید: حکما)) ایشان برای یادکرد از میرداماد از عناوینی چون المحقق البارع، السند الممجد، الاستاذ، ذوالرئاستین العقلیة و النقلیة و استاذ الکل فی الکل بهره برده و کتاب قبسات او را یکی از کتابهای کمنظیر خوانده است. ( (ببینید: حکما)) ازجمله موضوعهایی که امامخمینی درباره آنها از آثار میرداماد بهره برده عبارتاند از: شرور، ( (ببینید: خیر و شر)) قضا و قدر ( (ببینید: قضا و قدر)) و حدوث دهری. ( (ببینید: حدوث و قدم)) از سوی دیگر، ملاصدرا به عنوان بنیانگذار حکمت متعالیه در شکلگیری نظام فلسفی امامخمینی تاثیر بسزائی داشته است. ایشان از ملاصدرا با تعابیری چون: مولانا الفیلسوف صدر الحکما و المتالهین، حکیم بزرگ، شیخ مشایخ الاولیاء و الحکما، صدر صدور المتالهین و العرفاء و مجدد حکمت مابعدالطبیعه یاد میکند و فلسفه ملاصدرا را برگرفته از معارف و متون دینی میداند و نه حکمت یونانی. ( (ببینید: ملاصدرا، محمدبنابراهیم ، حکما ، و فلسفه)) امامخمینی مهمترین مبانی حکمت متعالیه را در آثار خود به کار گرفته است؛ ازجمله اصالت وجود، ( (ببینید: اصالت وجود)) تشکیک در وجود، ( (ببینید: تشکیک در وجود)) حرکت جوهری، ( (ببینید: حرکت جوهری)) حدوث و قِدم زمانی عالم، ( (ببینید: حدوث و قدم)) امکان فقری، ( (ببینید: علیت ، وحدت وجود ، و وجود رابطی)) جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء، ( (ببینید: قواعد فلسفی و نفس)) اتحاد عاقل و معقول ( (ببینید: اتحاد عاقل و معقول)) و معاد جسمانی. ( (ببینید: معاد)) ایشان به برخی شارحان حکمت متعالیه نیز مانند ملاهادی سبزواری توجه داشته و شرح منظومه او را تدریس کرده است. ( (ببینید: حکما))
شخصیتهای عرفانی
امامخمینی با شخصیتهای مهم عرفانی آشنا بود و در آثار ایشان ارجاع به کلمات برخی از متقدمان از اهل تصوف و معرفت مانند بایزید بسطامی، جنید بغدادی، منصور حلاج و شبلی، فراوان مشاهده میشود. ( (ببینید: عرفا)) افزون بر این، امامخمینی با سنت شعر فارسی و عرفان ادبی آشنا بوده و در این میان مثنوی مولوی و دیوان حافظ، بیش از دیگر آثار مورد توجه ایشان بوده است: ( (ببینید: عرفان ، شعر ، و دیوان امام))
عرفان نظری
محیالدین ابنعربی بیشترین تاثیر را در شخصیت عرفانی امامخمینی داشته است؛ چنانکه عمده تحلیلهای ایشان در هستیشناسی عرفانی بر مدار وحدت وجود از نگاه ابنعربی میگردد. ایشان از ابنعربی با عناوینی چون شیخ کبیر و شیخ عارف یاد کرده و در نامه خود به میخائیل گورباچف کتابهای عرفانی ابنعربی را به عنوان یکی از منابع شناخت اسلام معرفی کرده است. ( (ببینید: محیالدین ابنعربی و نامه به میخائیل گورباچف)) از سوی دیگر، دفاع امامخمینی از حریم عرفان و عارفان را میتوان در تقابل با شخصیتهایی مانند قاضیسعید قمی، محمدباقر مجلسی و نیز برخی جاهلان صوفی دید که نتوانستهاند سخن عرفا را بر قوانین صحیح و مقدمات حکمی تطبیق کنند. ( (ببینید: قمی، قاضی سعید ، عرفا ، کلام ، و عرفان)) البته ایشان برخی آرای ابنعربی را نمیپذیرد و در آثار خود بهویژه تعلیقات علی شرح فصوص الحکم، در برخی دیدگاههای او مناقشه کرده است. ( (ببینید: محیالدین ابنعربی و تعلیقات علی شرح فصوص الحکم)) امامخمینی همچنین به آثار برخی از پیروان ابنعربی، ارجاعاتی دارد که از آن میان میتوان به صدرالدین قونوی، مؤیدالدین جَندی، عبدالرزاق کاشانی، داوودبنمحمود قیصری و محمدبنحمزه فناری اشاره کرد. ( (ببینید: عرفا)) ایشان با توجه به مبانی و اصول قونوی، از او با عناوینی چون محقق، عارف بزرگ و جانشین ابنعربی یاد کرده است ( (ببینید: عرفا ، الواحد ، عقل (۲) ، و نفس رحمانی))؛ همچنین ضمن شرح برخی تفسیرهای قیصری، در مواردی، با استناد به احادیث اهل بیت(ع) و استاد خود شاهآبادی، کلام قیصری را نقد کرده است. ( (ببینید: عرفا و تعلیقات علی شرح فصوص الحکم)) ایشان همچنین در تعلیقات خود بر مصباح الانس، در مواردی مانند: معلومات الهی، مسائل علم عرفان، حقیقت انسانی و حقیقت وجود، کلام فناری را بررسی و نقد کرده است. ( (ببینید: تعلیقات علی مصباح الانس و عرفا)) ازجمله عارفانی که امامخمینی بسیار از او اثر گرفته، آقامحمدرضا قمشهای است که از وی به «شیخ مشایخنا» نام برده است؛ زیرا میرزاهاشم اشکوری شاگرد قمشهای و شاهآبادی شاگرد اشکوری و امامخمینی شاگرد شاهآبادی است؛ از اینرو امامخمینی را میتوان امتداد مکتب تهران که خود امتداد مکتب اصفهان است، دانست. دو اثر اصلی امامخمینی در عرفان نظری یعنی شرح دعا السحر و مصباح الهدایه با آثار قمشهای شباهت معنایی دارد و ایشان در مباحثی چون وحدت اطلاقی وجود، ولایت و ربّ عین ثابت محمدی، متاثر از قمشهای است ( (ببینید: عرفا ، وحدت وجود ، خلافت و ولایت ، اسم اعظم ، اعیان ثابته ، و انسان کامل))؛ البته ایشان در مباحثی نظیر موضوع تعین در بحث اعیان ثابته و سفرهای چهارگانه به آرای قمشهای نقد دارد. ( (ببینید: عرفا و اسفار اربعه)) ازجمله عرفای معاصر که امامخمینی متاثر از او است، استاد ایشان شاهآبادی است. امامخمینی در برابر استاد خود، تواضع و احترام خاصی داشت و از وی با عناوینی چون: شیخ بزرگوار و عارف بالله یاد کرده و تعبیر «روحی فداه» را درباره او به کار برده است. ( (ببینید: محمدعلی شاهآبادی)) امامخمینی از طریق شاهآبادی در سلسله شارحان ابنعربی قرار گرفته است و نیز برخی دیدگاههای شاهآبادی را بررسی کرده است و ازجمله آنها تشبیه و تنزیه، ( (ببینید: تشبیه و تنزیه)) اسمای ذاتی ( (ببینید: اسماء و صفات)) و رجعت ( (ببینید: محمدعلی شاهآبادی)) است.
عرفان عملی
امامخمینی مباحث عرفان عملی خود را مرهون شخصیتهایی مانند خواجهعبدالله انصاری، ابنعربی، کاشانی و ملاصدرا است. ( (ببینید: عرفان)) ایشان در بحث عرفان عملی از انصاری بیش از دیگران متاثر است و از او با عناوینی چون عارف کامل و سالک یاد کرده است؛ چنانکه در آثار اخلاقی ـ عرفانی خود مقاماتی مانند توبه، ( (ببینید: توبه)) شکر، ( (ببینید: شکر)) صبر، ( (ببینید: صبر)) رضا ( (ببینید: رضا)) و توکل ( (ببینید: توکل)) را بررسی کرده است، اما میتوان عرفان عملی ایشان را استمرار کاشانی دانست. امامخمینی، با تاثیرپذیری از کاشانی، موضوعهای مهمی چون سرّ ریاضت، نقش ریاضت، خروج انسانیت از انانیت نفس را در عرفان عملی به کار گرفته است. ( (ببینید: قلب ، سیر و سلوک ، مقامات ، و عرفان)) در آثار ایشان مراحل سیر و سلوک، مؤلفههای سلوکی، سیر سالک و اسفار اربعه، همچنین مباحث قرب نوافل، قرب فرایض، تقلب قلب و تجلی ذاتی، وامدار عرفان کاشانی است. ( (ببینید: عرفان ، عرفا ، قرب نوافل و فرایض ، قلب ، سیر و سلوک ، و تجلی))
شخصیتهای کلامی
اقتباسهای امامخمینی از شخصیتهای علمی در زمینه علم کلام نیز قابل ملاحظه است. ایشان به شخصیتهای مطرح در کلام، در گرایشهای اشعری، معتزلی و شیعی توجه داشته و آرای آنان را بررسی کرده است. ایشان روش برخی متکلمان در بیان معارف الهی را نمیپسندد و با استفاده از اندیشه فلسفی، بسیاری از مطالب نادرست برخی متکلمان را نقد کرده است. ( (ببینید: کلام))
- متکلمان امامیه: امامخمینی در آثار خود به برخی مبانی متکلمان شیعی توجه داشته و از متکلمانی مانند شیخ صدوق، شیخ مفید، سیدمرتضی، خواجهنصیرالدین طوسی و علامه حلّی به بزرگی یاد کرده است. ایشان به منابعی که مدارک یا مباحث کلامی در آنها آمده، مانند بحارالانوار، توحید صدوق، تجرید الاعتقاد، مرآة العقول، عبقات الانوار و شوارق الالهام ارجاعات فراوانی داده است. ( (ببینید: کلام))
- متکلمان غیرامامی: امامخمینی دیدگاههای برخی متکلمان اشعری مانند ابوالحسن اشعری، محمد غزالی، فخر رازی و محمدبنعبدالکریم شهرستانی، را نقد کرده است؛ ازجمله سخن اشعری در بحث قدرت، فعل الهی و نفی علیت را نقد کرده است ( (ببینید: کلام ، قدرت الهی ، و علیت))؛ چنانکه نظر غزالی در بحث تقسیم علوم را نمیپسندد ( (ببینید: علوم)) و برخی آثار وی مانند کتاب احیاء العلوم را کتاب اخلاقی نمیداند. ( (ببینید: اخلاق)) ایشان در موارد متعددی آرای فخر رازی در مباحثی چون وجود ذهنی، مبحث ادراک، بخت و اقبال، نفس و جسم را نادرست دانسته است ( (ببینید: وجود ، علم ، علم الهی ، اسما و صفات ، نفس ، و جسم))؛ همچنین دیدگاه ـ شهرستانی را در بحث جسم بررسی و نقد کرده است ( (ببینید: جسم))؛ چنانکه در آثار خود به کتاب ـ الملل و النحل وی ارجاعات متعددی دارد. ( (ببینید: حدوث و قدم و خداشناسی))
امامخمینی به دیدگاههای برخی متکلمان معتزلی مانند قاضیعبدالجبار معتزلی، ابوهاشم نظّام و عبدالله کعبی نیز توجه داشته و ضمن بررسی برخی مبانی آنها مانند تفویض، طلب و اراده، افعال حقتعالی و جسم، بعضی را ردّ کرده است. ( (ببینید: جسم ، جبر و اختیار ، و کلام))
شخصیتهای دینی و علمی معاصر
بنیان اندیشه امامخمینی، بر محور توحید قرار دارد و معیار در همهکار، رضایت خداست. این معیار در سنجش شخصیتها نیز آنان را با محور حق میسنجد و از اینرو تاکید میکند: «ما حق را با شخصیتها نمیسنجیم، بلکه شخصیتها را با حق میسنجیم». بر این اساس عالمان دین، جایگاه ممتازی در اندیشه و کلام امامخمینی دارند؛ زیرا ایشان هویت بنیادین روحانیت را دفاع از حیثیت اسلام میشناسد ( (ببینید: روحانیت))؛ چنانکه احترام فوقالعاده مردم به روحانی مبارز، سیدمحمود طالقانی، امامجمعه تهران و بوسیدن وسایل دفن ایشان در هنگام خاکسپاری را به این سبب دانست که مردم، طالقانی را نایب پیامبر(ص) میشناختند. ( (ببینید: سیدمحمود طالقانی)) ایشان همچنین مقام استادان دینی خود را بزرگ میداشت و برای آنان جایگاه خاصی قائل بود. ( (ببینید: استادان امامخمینی)) یکی از محوریترین ابعاد اندیشه امامخمینی در سنجش شخصیتها، میزان حضور آنان در مبارزه و قیام علیه استبداد و استعمار است و در این سنجش، به عالمان مسلمان ایرانی و غیر ایرانی، هر دو نظر داشت؛ از اینرو اگرچه عالمان دین، بهخودیخود، جایگاه والایی در نگاه ایشان دارند، اما عالمان مبارز و به ویژه شهید، مانند مدنی، ( (ببینید: سیداسدالله مدنی)) دستغیب، ( (ببینید: سیدعبدالحسین دستغیب)) اشرفی اصفهانی، ( (ببینید: عطاءالله اشرفی اصفهانی)) صدوقی، ( (ببینید: محمد صدوقی)) صدر ( (ببینید: سیدمحمدباقر صدر)) و حسینی ( (ببینید: سیدعارفحسین حسینی)) را میراثدار پیشوایان دین و فخر عالم خوانده است که برای آنان بشارتی بالاتر از ندای «ارْجِعِی اِلی رَبِّک» نیست. ایشان همچنین برای عالمان دین، نقش هدایتگری و تربیتی بسیار قائل بود. نگاه امامخمینی به شخصیتهای دینی را در چهار محور میتوان خلاصه کرد:
اهتمام به جایگاه مراجع تقلید
امامخمینی مرجعیت فقها را در راستای مرجعیت پیامبر(ص) و آنان را حجت بر مردم از سوی ائمه اطهار(ع) میشناخت؛ از اینرو همواره سلوکی احترامآمیز نسبت به مراجع بزرگ قم و نجف داشت و اهانت به آنان را به منزله جنگ با خدا و باعث قطع ولایت میان اهانتکننده و پروردگار میدانست. ایشان با اعتقاد به اینکه رهبری دینی و سیاسی مردم تنها از طریق نهاد مرجعیت ممکن است، بیشترین تلاش را برای متقاعدکردن سیدحسین بروجردی در آمدن به قم و تقویت و تثبیت مرجعیت ایشان به کار گرفت. همچنین در مدت حضور بروجردی در قم، از هر عملی که خلاف حفظ شئون مرجعیت ایشان به شمار میرفت، دوری کرد و حتی در موارد اختلافنظر، سکوت را شایستهتر دید. ( (ببینید: سیدحسین بروجردی)) پس از درگذشت وی نیز برای حفظ جایگاه مقتدر مرجعیت عامه، فقیه وارسته، سیداحمد خوانساری را مرجع معرفی کرد و از دیگر علما خواست با حمایت از خوانساری، به وحدت در مرجعیت کمک کنند. ایشان با وجود نقدی که بعدها به روش سیاسی و سکوت خوانساری در برابر رژیم پهلوی داشت، به علم و اخلاص او اعتقاد کامل داشت و معتقد بود در وجود او، هوای نفس نیست. ( (ببینید: سیداحمد خوانساری)) امامخمینی برای حفظ جایگاه مرجعیت، بارها از رفتار رژیم پهلوی در برابر مراجع بزرگ، به شدت انتقاد کرد؛ چنانکه در بهمن ۱۳۴۱، به محاصره بیت سیداحمد خوانساری و سیدمحمد موسوی بهبهانی توسط ماموران رژیم اعتراض کرد و از آن دو با عنوان «حضرت آیتالله» نام برد و تاکید کرد رژیم پهلوی چگونه به خود اجازه میدهد حرمت علمای اسلام را به جرم دفاع از قرآن، اسلام و استقلال کشور نادیده بگیرد. ( (ببینید: سیداحمد خوانساری و سیدمحمد بهبهانی)) همچنین در سال ۱۳۴۲ حمله به مدرسه فیضیه و ایجاد آشوب در مجلس عزایی را که سیدمحمدرضا گلپایگانی، برپاکرده بود، محکوم کرد. ( (ببینید: حمله به مدرسه فیضیه و سیدمحمدرضا گلپایگانی)) امامخمینی در دوران نهضت اسلامی علیه رژیم پهلوی، با برخی از مراجع و علمای بزرگ دینی، از طریق جلسه، نامه و تلگراف در ارتباط و از حمایتهای آنان برخوردار بود و آنان را درجریان مسائل نهضت قرار میداد؛ چنانکه در سالهای نخست نهضت، چندینبار به سیدمحمدهادی میلانی، نامه نوشت و از او همکاری و مشورت خواست. ( (ببینید: سیدمحمدهادی میلانی)) نیز برای سیدشهابالدین مرعشی نجفی احترام زیادی قائل بود و پیش از تبعید، در نماز جماعت او که در حرم فاطمه معصومه(س) برگزار میشد، حضور مییافت و به او اقتدا میکرد و در برخی موارد، صمیمانه او را در جریان مسائل حساس قرار میداد. ( (ببینید: سیدشهابالدین مرعشی نجفی)) امامخمینی در طول دوران مبارزه و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، همواره از تذکرات، مراقبتها و حمایتهای سیدمحمدرضا گلپایگانی، استقبال میکرد و با یادآوری خدمات ارزنده وی، به مردم تاکید میکرد که باید همچون گذشته از راهنماییهای وی بهرهمند شوند؛ زیرا این راهنماییها، به آرامش، امنیت و برادری اسلامی جامعه کمک میکند. ( (ببینید: سیدمحمدرضا گلپایگانی)) با اینحال، امامخمینی به دلیل برخی عملکردها، بعضی از مراجع را از اقدامات نسنجیده و خلاف مصلحت برحذر میداشت و از آنان میخواست که به حیثیت و شان خود و روحانیت لطمه وارد نکنند؛ هرچند درباره این مراجع که گاه با نهضت همراه نبودند یا مخالف بودند نیز همواره بر حفظ حرمت و جایگاه مرجعیت تاکید میکرد و مبارزان را از هتاکی نسبت به مرجعیت، برحذر میداشت. ایشان با وجود ابراز مخالفتهایی از سوی سیدکاظم شریعتمداری، در نامه به برادر خود سیدمرتضی پسندیده که وکیل مطلق ایشان بود، با تاکید بر حفظ حریم شریعتمداری، تصریح کرد به کسی اجازه ندهد در دفتر و خانه ایشان حتی یک کلمه از شریعتمداری انتقاد کند و هر کسی خواست جسارت کند مانع شود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز با وجود همراهی شریعتمداری با حزب جمهوری خلق مسلمان و اقدامات این حزب علیه نظام و انقلاب، ( (ببینید: حزب جمهوری خلق مسلمان)) امامخمینی تلاش کرد تا شان مرجعیت را حفظ کند و درباره توطئههای پشت پرده به او هشدار داد. ایشان پس از آگاهی از تصمیم دادستانی انقلاب برای بازرسی از بیت شریعتمداری، به شدت با آنان برخورد کرد؛ هرچند برای پیشگیری از سوءاستفادههای بعدیِ جریانهای مخالف، سرانجام در حصر خانگی قرار گرفت. ( (ببینید: سیدکاظم شریعتمداری)) محمدعلی اراکی نیز گرچه در دوره حیات امامخمینی مرجعیت عامه نداشت، اما مورد توجه خاص امامخمینی بود؛ چنانکه وی را همراه دیرینه خود و عالم متقی خوانده است و به وقت بیماری او خطاب به پزشکانِ معالج، زحمات آنان را عبادت خواند و به مراقبت از وی سفارش کرد. ایشان همچنین در اواخر عمر خود در جماران، وقتی خبر آمدن اراکی به دیدار خود را شنید، لباس رسمی پوشید و به استقبال وی رفت. ( (ببینید: محمدعلی اراکی)) سلوک امامخمینی درباره حفظ حریم مراجع در نجف اشرف نیز چنین بود و نسبت به بیحرمتی و هتاکی رژیم بعث عراق به مراجع، واکنش نشان میداد؛ چنانکه پس از ایجاد محدودیت رژیم بعث عراق علیه سیدمحسن حکیم، فرزند خود، سیدمصطفی خمینی را چندین بار به دیدار حکیم فرستاد و جو وحشت را شکست. ایشان با ستایش از مقاومتهای حکیم، در موارد مختلف از برخورد حزب بعث با او اظهار تاسف کرد و حکیم را مرجع عظیمالشانی خواند که با وجود علاقه فراوانِ مردم به وی، در خانه خویش محبوس بود. ( (ببینید: سیدمحسن حکیم)) همچنین بهخوبی نسبت به حفظ حرمت سیدابوالقاسم خویی در نجف، مراقبت میکرد و با نامبردن از او با عنوان «حضرت آیتاللَّه العظمی»، دوست نداشت کسی نزد ایشان از خویی شکایت کند یا شئون وی را در نامبردن از وی رعایت نکند. ( (ببینید: سیدابوالقاسم خویی))
تواضع و ادب در برابر استادان
امامخمینی که احترام ویژهای برای مقام استادی بهطور کلی و استادان خود بهطور خاص قائل بود، اهتمام زیادی در انتخاب استاد داشت و افزون بر توجه به تقوا و پایبندی به مسائل شرعی در استاد حتی حرکات دست و سر استاد را دارای اثر روی شاگرد میدانست. ( (ببینید: استادان امامخمینی)) یکی از مهمترین استادان امامخمینی، شیخعبدالکریم حائری یزدی است که ایشان در نوشتههای خود از وی به «شیخنا العلامه» تعبیر کرده است و در سرودههای خود حائری را با تعابیری چون دریای سخاوتمند، گنج نعمت، پشت و پناه مسلمانان و ابر رحمت برای قم یاد کرده است؛ نیز در سخنی، او را گوهر کمنظیر علم و تقوا و از نوادر روزگار برشمرده که با آن جایگاه علمی و اجتماعی، ساده میزیست، روی زمین مینشست و در خانه کار میکرد. ( (ببینید: عبدالکریم حائری یزدی)) امامخمینی همچنین با وجود جایگاه علمی و حوزوی که خود داشت، در برابر سیدحسین بروجردی، استاد خود دوزانو و مؤدب مینشست و گفته شده تا استاد زنده بود به احترام ایشان برای تدریس، بر منبر ننشست. نیز در برنامهریزی برای اداره حوزه قم، به بروجردی مشورت میداد و افزون بر یادکرد از زهد و سادهزیستی و تقوای بروجردی، درس وی را سازنده و مجتهدپرور میشمرد و به طلاب یادآور میشد حضور او در قم یادآور مجالس درس علمای بزرگی چون شیخ طوسی است. ( (ببینید: سیدحسین بروجردی)) امامخمینی محمدعلی شاهآبادی، استاد عرفان خود را نیز دریای دانش خوانده است که همواره حرف تازهای دارد و از اینرو تاکید میکرد اگر شاهآبادی هفتاد سال نیز تدریس میکرد، درس او را ترک نمیکرد. شاهآبادی تاثیر زیادی بر شکلگیری شخصیت امامخمینی گذاشت و ابعاد عرفانی، سیاسی و اجتماعی ایشان تا حدودی مرهون ارتباط با شاهآبادی است. امامخمینی از حق حیاتی که شاهآبادی به گردن ایشان دارد، یاد کرده و خود را از عهده شکر آن ناتوان شمرده است. ( (ببینید: محمدعلی شاهآبادی)) ایشان همچنین استاد فلسفه خود، سیدابوالحسن رفیعی قزوینی را بزرگ میداشت و وجود او را برای حوزه و تحکیم بنیانهای اعتقادی طلاب لازم میشمرد. به همین دلیل بسیار تلاش کرد او را در حوزه قم نگاه دارد و مانع هجرت وی به قزوین شود. ( (ببینید: سیدابوالحسن رفیعی قزوینی)) یکی دیگر از استادان امامخمینی، سیدمحمدتقی خوانساری است که بسیار مورد علاقه ایشان بود و افزون بر شرکت در نماز جماعت وی و مهمانکردن استاد در خانه، در دوره نقاهت نیز به عیادت او در همدان رفت و پس از درگذشت او در این شهر، در مرگ او بسیار گریست و به خواهش ایشان، سیدحسین بروجردی بر جنازه او نماز گزارد. ( (ببینید: سیدمحمدتقی خوانساری))
تاکید بر نقش علمای بزرگ در مبارزات
در اندیشه امامخمینی توجه به امور اجتماعی و سیاسی وظیفه بنیادی و محوری روحانیت است. ایشان به عنوان نمونه، برای خدمات اجتماعی روحانیان، با اشاره به سیل سال ۱۳۵۲ق در قم، از خدمات پرارزش حائری یزدی به مردم، یاد میکرد و معتقد بود روحانیان در هر جنبش اجتماعی، یا انقلاب الهی و ضد استعماری، در صف مقدم قرار داشته و به همین دلیل همیشه آماج تیرهای جهانخواران بودهاند. ایشان استقلال ایران و عراق را مرهون زحمات مرجعیت شیعه میداند و مبارزه مستقیم و غیر مستقیم روحانیت و مرجعیت را در برابر استبداد، بخش تابناک مرجعیت میشمرد ( (ببینید: مرجعیت))؛ چنانکه بارها از جنبش تنباکو و میرزامحمدحسن شیرازی، صاحب حکم تحریم تنباکو یاد کرده است و او را با عنوان «میرزای بزرگ»، عقل بزرگ و متفکری خوانده که استقلال را به ایران برگرداند. ( (ببینید: نهضت تحریم تنباکو و میرزامحمدحسن شیرازی)) امامخمینی همچنین با اشاره به مجاهدتهای میرزامحمدتقی شیرازی، از او به بزرگی یاد کرده است و شیرازی را در راس علمای مجاهدی معرفی کرده که اگر نبود استقلال عراق از میان رفته بود. ( (ببینید: میرزامحمدتقی شیرازی)) جنبش مشروطه و مجاهدات سیدعبدالله بهبهانی و شیخفضلالله نوری و تلاش نوری در گنجاندن قوانین اسلامی در متمم قانون اساسی مشروطه ازجمله مواردی است که امامخمینی به آن توجه داشته و در سخنان بسیاری از حضور و تلاش روحانیان و مجتهدان طراز اول در نهضت مشروطه سخن گفته است. ( (ببینید: شیخفضلالله نوری و نهضت مشروطه)) ایشان همچنین از مبارزات و اسیرشدن سیدمحمدتقی خوانساری در جنگ علیه انگلیس، ( (ببینید: سیدمحمدتقی خوانساری)) به عنوان عملکرد و نماد قدرت روحانیت در تاریخ معاصر یاد کرده و با قدردانی از مبارزات روحانیت علیه رضاشاه پهلوی، بارها به مبارزات سیاسی سیدحسن مدرس، اشاره و تاکید کرده است مدرس در بیان حق و ابطال باطل دریغ نمیکرد. عاقبت نیز جان پاک خود را در راه اسلام عزیز و ملت شریف نثار کرد. ( (ببینید: سیدحسن مدرس)) امامخمینی از تاکید سیدابوالقاسم کاشانی بر ورود به سیاست نیز ستایش کرده و او را سند افتخار روحانیت خوانده است؛ نیز مقاومت کاشانی را در برابر کشف حجاب در دوره رضاشاه قدر دانسته و با نامبردن از کاشانی به عنوان یک عالم سیاسی، وی را در ردیف میرزای شیرازی و شیخفضلالله نوری، از علمایی شمرده که درپی پیادهکردن احکام اسلام بودند. ( (ببینید: سیدابوالقاسم کاشانی)) ایشان همچنین از امامموسی صدر با عنوان «سیدالاعلام» یاد کرده و او را فرزند خود و بازوی قوی برای اسلام دانست؛ همچنین با ستایش از مجاهدتهای وی و با آرزوی سلامتی و موفقیت برای او، از اینکه نیروی جوانی خود را در راه حق، صرف میکرد، قدردانی کرده و او را شایسته پذیرش رهبری در ایران پس از سقوط رژیم شاهنشاهی دانسته است. ( (ببینید: امامموسی صدر)) امامخمینی همچنین پس از شهادت سیدمحمدباقر صدر، از مراجع تقلید بنام عراق، که به همراه خواهرش بنتالهدی صدر به دست رژیم جنایتکار بعثی عراق به شهادت رسید، با ابراز تاسف شدید، از صدر با عنوان «آیتالله شهید» یاد کرده و خواهرش را از مفاخر علم و ادب شمرد و از یک عمر مجاهدت صدر در راه اهداف اسلامی ستایش کرد. ( (ببینید: سیدمحمدباقر صدر)) ایشان پس از شهادت سیدعارفحسین حسینی، رهبر شیعیان پاکستان نیز در پیامی، او را فرزند عزیز خود و روحانی وارستهای خواند که در راه خدمت به خدا و خلق خدا و در حمایت از پابرهنگان آرام و قرار نداشت تا به مقصد رسید. ( (ببینید: سیدعارفحسین حسینی))
اهتمام به نقش هدایتگری روحانیت
امامخمینی وظیفه اساسی نهاد روحانیت را تربیت و هدایت انسانها میداند و آنان را پس از پیامبران(ع) و اوصیا(ع)، مربیان جامعه میشمارد که مهمترین پایگاه اسلام در برابر انحرافات است ( (ببینید: روحانیت))؛ از اینرو بهویژه نسبت به آن دسته از شخصیتهای روحانی که انجام این وظیفه را وجهه همت خود ساختند، توجه ویژه داشت: امامخمینی با توجه به اهمیت مباحث تفسیری طالقانی، برخی ازجمله سیدمصطفی فرزند خود را به استفاده از این تفسیر سفارش کرده است و او را عالمی خوانده که یک عمر در جهاد و روشنگری گذرانده است و به دلیل عالم دینیبودن، نزد مردم محبوب است. ( (ببینید: سیدمحمود طالقانی)) مطهری نیز ازجمله شخصیتهای دینی و علمی معاصر است که امامخمینی علاقه ویژه و اعتماد فوقالعادهای به او داشت و او را اسلامشناسی کمنظیر معرفی کرده است که آثار او بدون استثنا خوب و انسانساز است. ایشان در سوگ شهادت مطهری، وی را فرزند بسیار عزیز و حاصل عمر خود خواند که شهادت او صدمهای جبرانناپذیر برای جامعه اسلامی است. ( (ببینید: مرتضی مطهری)) ایشان از دستغیب نیز با عنوان عالم عامل، مربی بزرگ، مهذب نفوس، شهید پرافتخار و متعهد به اسلام و جمهوری اسلامی یاد کرده است که به تمام معنا معلم اخلاق و مربی مردم بود. ( (ببینید: سیدعبدالحسین دستغیب)) امامخمینی همچنین از خادمی به دلیل تاسیس مؤسسه دینی و انسجامبخشی به فعالیتهای روحانیان، در سالهای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، قدردانی و تصریح کرده است در شرایطی که سیل بنیانکن بیدینی، کشورهای اسلامی و جوانان را در مخاطره قرار داده، وجود این گونه مؤسسات، بارزترین خدمت به اسلام است ( (ببینید: سیدحسین خادمی))؛ چنانکه خاتمی را نیز با تعبیر «سیدالعلماء الاعلام»، یکی از چهرههای تابناک روحانیت نامید که از حامیان بیبدیل اسلام ناب محمدی بود و عمری با تحجّر مبارزه کرد ( (ببینید: سیدروحالله خاتمی))؛ مبارزات محلاتی را که از عالمان برجسته شیراز بود ستوده است ( (ببینید: بهاءالدین محلاتی))؛ اهتمام ویژهای نیز به حفظ شخصیت و همراهی دوست دیرین خود لواسانی داشت که وکیل مطلق ایشان در تهران بود ( (ببینید: سیدمحمدصادق لواسانی))؛ شیرازی یکی از فقهایی است که امامخمینی پشتیبانی وی از نهضت را موجب خوشحالی دانست و میتوان ارادت و دوستی آن دو را از نامههای چندی که میان آنان رد و بدل شده است، دریافت. ( (ببینید: سیدعبدالله شیرازی)) ایشان از تلاش فلسفی در نشر حقایق اسلامی نیز سپاسگزاری کرده و از او با عنوان ثقةالاسلام، خطیب شهیر اسلامی، زبان قرآن و ملت، دارای فکر صائب و لسان گویا و شیرین و عمادالاعلام نام برده است. ( (ببینید: محمدتقی فلسفی)) شریعت اصفهانی نیز از دوستان قدیمی و صمیمی امامخمینی و نماینده ایشان در پاکستان بود و امامخمینی وی را عالمی برجسته، فهیم و دارای دغدغه اسلام و مسلمانان میدانست و معتقد بود در میان شخصیتهای اسلامی و روحانی در جهان اسلام کمتر کسی مانند وی عاقل است. ( (ببینید: محمد شریعت اصفهانی)) حائری یزدی نیز شاگرد و دوست صمیمی امامخمینی بود و ایشان وی را در علم و عمل، جانشین پدرش شیخعبدالکریم حائری یزدی میدانست که از اشخاص پیشقدم در نهضت بوده است و از وی جز خیر و تلاش علمی و دینی ندیده است. ( (ببینید: مرتضی حائری یزدی)) ایشان از دوره جوانی با سیداحمد زنجانی نیز دوست و همنشین بود. ( (ببینید: سیداحمد زنجانی))
شخصیتهای سیاسی
امامخمینی به فراخور حال، درباره شخصیتهای سیاسی معاصر در ایران و جهان نیز دیدگاهها و موضعگیریهایی دارد. این شخصیتها بهجز مسئولان کشوری در رژیم گذشته، برخی از سران کشورهای غربی و کشورهای اسلامی را نیز دربرمیگیرد؛ چنانکه شامل پاپ نیز که در یک موضوع سیاسی وارد شده بود، میگردد:
رژیم پهلوی
در داخل ایران عملکرد دولتمردان رژیم پهلوی، بهویژه رضا و محمدرضا پهلوی، بیشترین توجه امامخمینی را برانگیخته و موضوع بسیاری از خطابها، سخنرانیها، بیانیهها و نامههای ایشان بودهاند. امامخمینی رژیم پهلوی را در اساس خود رژیمی نامشروع و وابسته میدانست که بر پایه قلدری و دیکتاتوری و کودتا بنا شده است؛ از اینرو این رژیم افزون بر فقدان مشروعیت مردمی و دینی، فاقد مشروعیت سیاسی نیز بود و پرونده عملکرد سران رژیم و در راس آنان رضا و محمدرضا پهلوی پرونده سیاه و پر از تباهی و فساد بود.
رضا و محمدرضا پهلوی
رضاخان میرپنج، بعداً رضاشاه پهلوی، که در آغاز با تظاهر به مذهب، به سلطنت رسید، پس از تحکیم موقعیت خود، با اقدامات خشن و سرکوبگرانه، به وضع قوانین غیر اسلامی و ترویج فرهنگ غربی اقدام کرد. دوره سلطنت او بر ایران، از سال ۱۳۰۴ تا ۱۳۲۰ش بود. امامخمینی با مقایسهکردن پهلوی با شاهان قاجار، ( (ببینید: قاجاریه)) او را بدتر از آنان میداند و معتقد است که او هم جنایتکار بود و هم خیانتکار. ایشان تاکید کرده است که پهلوی برای از بینبردن روحانیت و به تبعِ آن اسلام، از هیچ کاری فروگذار نکرد و با ایجاد خفقان، همه چیز را در اختیار خود گرفت. ایشان بارها از رضاشاه با تعبیرهایی مانند قلدر، نفهم، نانجیب، سیاهرو و بیاصل یاد کرده است که اساس سلطنتش بر پایه قلدری و دیکتاتوری قرار داشت و تنها مامور اجرای اهداف بیگانگان بود. ( (ببینید: رضا پهلوی)) پس از رضاشاه، پسرش محمدرضا پهلوی نیز در دوره ۳۷سالۀ سلطنت خود (۱۳۲۰-۱۳۵۷ش)، بهویژه پس از سال ۱۳۳۲، عملاً روش پدر خود را پی گرفت. مخالفتهای علنی امامخمینی با محمدرضا پهلوی از سال ۱۳۴۱ و با آغاز اصلاحات شاهانه و رفراندوم انقلاب سفید شروع شد. ( (ببینید: اصلاحات ارضی و انقلاب سفید)) امامخمینی که تا زمان حیات سیدحسین بروجردی، مرجع تقلید وقت، از اظهارنظر مستقیم در امور سیاسی پرهیز میکرد، ( (ببینید: سیدحسین بروجردی)) پس از درگذشت وی، نخست به قصد هدایت و اصلاحِ رویّه سلطنت، محمدرضا پهلوی را نصیحت کرد. اما ادامه اصلاحات شاهانه و سرکوب مردم موجب خطاب مستقیم ایشان به شخص پهلوی گردید. ایشان در سخنرانی معروف خود در عاشورای سال ۱۳۴۲ با مخاطب قراردادن محمدرضا پهلوی، به او اخطار کرد درباره اعمال اطرافیان خود هوشیار باشد و از آنچه بر پدرش رضاخان رفت، عبرت بگیرد و کاری نکند که اگر روزی قرار شد برود، مردم خوشحال باشند. ادامه اعتراضهای علنی امامخمینی علیه تصویب لایحه کاپیتولاسیون و عملکرد رژیم، به دستگیری و تبعید ایشان انجامید ( (ببینید: کاپیتولاسیون)) و موضعگیریهای ایشان در تبعید نیز به تناسب فرصتهای پیشآمده علیه اقدامات غیر قانونی محمدرضا پهلوی ادامه داشت. امامخمینی معتقد بود پهلوی در دوران سلطنت، ایران را به مستعمره امریکا تبدیل کرده است و توبه او را همانند توبه فرعون میشمرد. ایشان با اشاره به جنایات پهلوی در رویارویی با نهضت اسلامی مردم، او را دیکتاتوری خواند که به سبب نزدیکشدن مرگ سیاسی، دیوانه شده و حرکات جنونآمیز نشانه سقوط اوست. ( (ببینید: محمدرضا پهلوی)) امامخمینی پس از فرار محمدرضا پهلوی، در ۲۶ دیماه ۱۳۵۷ با مغتنم شمردن این رویداد، آن را طلیعه پیروزی و از «ایام الله» خواند ( (ببینید: فرار شاه)) و تمامی دارایی را در بانکهای داخلی و خارجی، ملی اعلام کرد. ایشان پس از پیروزی انقلاب اسلامی در پیامی اعلام کرد محمدرضا پهلوی باید به ایران برگردد. پیام امامخمینی به روحانیان و دانشجویان، در سیزدهم آبان ۱۳۵۷ انگیزهای شد برای تسخیر سفارت امریکا و گروگانگرفتنِ کارمندان سفارت به دست «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» که خواستار استرداد پهلوی به کشور بودند. امامخمینی دولت را به پیگیری و سعی جدی بر بازگرداندن او و اموال ملت مکلف کرد. ( (ببینید: تسخیر لانه جاسوسی امریکا))
محمد مصدق
مصدق مؤسس جبهه ملی، نماینده مجلس شورای ملی و نخستوزیر در دوران سلطنت محمدرضا پهلوی (۱۳۳۰-۱۳۳۲ش) بود و رهبری نهضت ملیشدن صنعت نفت را به عهده داشت و پس از کودتای مرداد ۱۳۳۲، برکنار و تبعید شد. امامخمینی مصدق را فردی شمرده است که با قصد خدمت به کشور، مرتکب اشتباهات فراوانی شده است. برکنار نکردن محمدرضا پهلوی با وجود قدرت داشتن بر آن و انحلال مجلس شورای ملی، که موجب تقویت پهلوی شد، از نظر امامخمینی از اشتباهات بارز مصدق بود. ( (ببینید: محمد مصدق)) امامخمینی در آستانه پیروزی نهضت اسلامی ایران نیز تصریح کرد راه ایشان با راه هواداران مصدق و ملیگراها تفاوت دارد. ایشان بر این باور بود روحانیت از ملیت و شخص مصدق سیلی خورده و در زمان او طلبههای مدرسه فیضیه را به مسلسل بستند و به سیدابوالقاسم کاشانی به بهانه مخالفت با مصدق، اهانت کردند. ( (ببینید: سیدابوالقاسم کاشانی)) ایشان با جمله «او هم مسلم نبود» در اسلام مصدق خدشه کرده و معتقد بود اگر مصدق در قدرت باقی میماند، به اسلام ضربه میزد. ( (ببینید: محمد مصدق و جبهه ملی))
علی امینی
امینی در اردیبهشت ۱۳۴۰ به نخستوزیری رسید و حدود یک سال در این مسئولیت ماند. او در این دوره ارتباط خوبی با علما برقرار کرد و دیداری نیز با امامخمینی داشت. ایشان در این دیدار از وی خواست جزء نخستوزیران «مرحوم» باشد نه نخستوزیران «ملعون». ایشان در آبان ۱۳۴۱ به جایگزینی اسدالله علم بهجای امینی، برای اجرای اصلاحات شاهانه واکنش نشان داد. با اوجگیری نهضت در سال ۱۳۵۷ امامخمینی ادعای امینی را در ارائه طرحی که مورد پذیرش امامخمینی نیز هست، رد کرد و صریحاً اعلام کرد که هرگز امینی را قبول ندارد و راه حل او اشتباه است. ایشان در ادامه امینی را به عنوان یک فرد «شاهدوست» و به تعبیر دیگران «امریکاخواه» شمرد که با حربه «مصلحتخواهی» به میدان آمده است. امامخمینی در پاسخ به اظهارات امینی و ادعای مجازات ظالمان از جانب او تصریح کرد ظالم اصلی، پهلوی است و اگر امینی راست میگوید نخست باید پهلوی را مجازات کند. ( (ببینید: علی امینی))
اسدالله عَلَم
علم نخستوزیر (۱۳۴۱-۱۳۴۲ش) و وزیر دربار پهلوی (۱۳۴۵-۱۳۵۶ش) بود. او بارها مورد خطاب مستقیم امامخمینی و هشدار ایشان درباره عملکرد غیرقانونیاش قرار گرفت. ایشان عَلَم را بیسواد، ناتوان و مسئول حمله به مدرسه فیضیه و تمام فجایع وقت دانست و خواستار استیضاح و برکناری وی شد. ( (ببینید: حمله به مدرسه فیضیه)) امامخمینی همچنین با رد درخواست دیدار با عَلَم، او را «علیلالنفس» خواند و تماس سران حوزه علمیه با وی را به منزله خودکشی روحانیت دانست. ( (ببینید: اسدالله علم و دستگیری امامخمینی))
امیرعباس هویدا
هویدا در بهمن ۱۳۴۳ در حالیکه امامخمینی در تبعید در ترکیه بود، جایگزین اسدالله علم شد و تا سال ۱۳۵۶ در این مسئولیت بود. امامخمینی در فروردین ۱۳۴۶ در نامهای سرگشاده و مفصل خطاب به هویدا، ضمن اعتراض به تبعید غیر شرعی و غیر قانونی خود، از عملکرد دولت انتقاد کرد. ایشان از حکومت غیر قانونی هویدا و گذشتگان او به عنوان حکومت قرون وسطایی، و بدترین حکومت استبدادی و خودسری به نام اسلام یاد کرد که بزرگترین ضربه را بر پیکر قرآن و احکام اسلام وارد کرده است. ایشان با هشدار به هویدا درباره نتایج عملکرد دولتش، اقدامات دولت را سندهای عقبماندگی برشمرد و وظیفه خود را نصیحت به هویدا دانست. پس از اوجگیری نهضت اسلامی به رهبری امامخمینی و دستگیری برخی افراد مؤثر رژیم، مانند هویدا با هدف آرامکردن مردم، امامخمینی هدف رژیم از بازداشت هویدا را ساکتکردن مردم دانست و آن را در روند مبارزه، بیتاثیر خواند. ایشان همچنین با معرفی هویدا به عنوان شریک پهلوی در خیانتها، دستگیری او را حیلهای برای نجات و تبرئه پهلوی و فریب مردم شمرد. امامخمینی پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز در واکنش به محاکمه و اعدام هویدا، هیاهو و اظهار تاسف امریکا و دیگر دولتهای خارجی درباره اعدام وی را نه از سر حمایت از حقوق بشر، بلکه به سبب ازدستدادن نوکری وفادار ارزیابی کرد. ایشان معتقد بود هویدا در طول بیش از سیزده سال نخستوزیری، مزدور امریکا، غده سرطانی و مفسد و دشمن اسلام بود که مردم بیگناه را در خیابانها کشت و به سبب همان جنایتها محاکمه و اعدام شد. ( (ببینید: امیرعباس هویدا))
جعفر شریفامامی
شریفامامی که سالها رئیس مجلس سنا و شورای ملی بود، در ماههای پایانی عمر رژیم پهلوی (۵ شهریور ۱۳۵۷-۱۴ آبان ۱۳۵۷ش) از سوی محمدرضا پهلوی به نخستوزیری منصوب شد. وی با شعار آشتی ملی و تعظیم شعائر مذهبی و احترام به روحانیت آغاز به کار کرد. امامخمینی در پیامی با فریبدانستن انتخاب شریفامامی، راه مذاکره و سازش با دولت را بست و او را یکی از مهرههای پهلوی برای شکست نهضت اسلامی برشمرد. ایشان تاکید کرد اشخاصی دم از تعظیم شعائر مذهبی و احترام روحانیت میزنند که در طول نیمقرن شریکجرم دستگاه بودهاند. ایشان با افشای ترفندهای دولت شریفامامی، ماهیت واقعی آن را به مردم نشان داد و تاکید کرد او همان کسی است که تا دیروز علمای اسلام و روحانیون را مرتجع و نجس میدانست. امامخمینی شریفامامی و امثال او را به سبب قتل و جنایاتشان محکوم به قصاص و به تمام معنا وابسته به انگلستان و امریکا میدانست. ( (ببینید: جعفر شریفامامی))
غلامرضا ازهاری
پس از ناکامماندن دولت شریفامامی، دولت نظامی ازهاری برای مهار انقلاب مردم بر سر کار آمد (۱۴ آبان ۱۳۵۷-۱۲ دی ۱۳۵۷ش). امامخمینی در واکنش، اقدامات دولت ازهاری در دستگیری عوامل رژیم و وعده تعدیل قانون اساسی را دروغ و فریب خواند. ایشان دولت نظامی را غاصب و توطئه رژیم خواند و بار دیگر هوشیاری ملت را خواستار شد؛ نیز هیاهوی نظامی رژیم را در برابر اراده آهنین ملت، غیر قابل اعتنا خواند. ( (ببینید: غلامرضا ازهاری))
شاپور بختیار
تشکیل دولت ائتلاف ملی، آخرین حربه رژیم با هدایت و حمایت امریکا در مهار انقلاب بود که با نخستوزیری بختیار (۱۴ دی ۱۳۵۷-۲۲ بهمن ۱۳۵۷ش) محقق شد. بختیار از اعضای جبهه ملی و دبیر کل حزب ایران بود که بدون مشورت با جبهه، پیشنهاد نخستوزیری را پذیرفت. امامخمینی تلاش بختیار برای تشکیل دولت را ناموفق خواند و اظهار داشت در صورت تشکیل دولت نیز آن را تایید نخواهد کرد. ایشان ضمن آنکه بختیار را خائن خواند، تقاضای رسمی جیمی کارتر رئیسجمهور امریکا، مبنی بر موافقت با دولت وی را رد کرد. ( (ببینید: شاپور بختیار)) امامخمینی هر گونه همکاری با دولت غاصب و غیرقانونی بختیار را از نظر شرعی حرام و از نظر قانونی جرم شمرد. از نظر ایشان بختیار از اول مهره بیگانگان برای روز مبادا بود و با پذیرش دولت علاوه بر ملت ایران، به ایل بزرگ بختیاری نیز خیانت کرد. ایشان معتقد بود بختیار بیعقلی کرد و اگر به نصیحت ایشان گوش داده بود، نخستوزیر باقی میماند و قهرمان نیز بود. ( (ببینید: شاپور بختیار))
نعمتالله نصیری
نصیری از سال ۱۳۴۳ تا ۱۳۵۷ ریاست ساواک را برعهده داشت و اوج خشونت ساواک، در دوره سیزدهساله ریاست او صورت گرفت و به همین دلیل ازجمله کسانی بود که در نخستین روزهای پس از پیروزی انقلاب، محاکمه و اعدام شد. امامخمینی امثال نصیری را به تمام معنا وابسته به انگلستان و امریکا میدانست و در پاسخ به اعتراضهای مقامات سیاسی خارجی در اعدام او، ادعای غربیها در حمایت از حقوق بشر را جانبدارانه خواند و امثال نصیری را مجرم دانست که اثبات هویت آنان برای اجرای حکم کافی است. از نگاه ایشان امثال نصیری در حقیقت غده سرطانی برای یک جامعهاند و مجازات آنان به منزله رحمت الهی برای مردم است. ( (ببینید: نعمتالله نصیری))
سیاستمداران بیگانه
در میان شخصیتها و سیاستمداران بیگانه، دو رئیسجمهور امریکا و برخی سران کشورهای عربی، ازجمله افرادی هستند که به فراخور شرایط روز، در آثار امامخمینی به آنان اشاره شده است. رفتار و موضع پاپ ژان پل دوم نیز که یک شخصیت برجسته دینی بود، بهویژه با توجه به ورودش در موضوع گروگانهای امریکایی، با حفظ احترام او، مورد ارزیابی و نقد امامخمینی قرار گرفته است:
جیمی کارتر
همزمانی ریاست جمهوری کارتر با نهضت اسلامی ایران و حمایتهای او از محمدرضا پهلوی و شاپور بختیار و سپس تصرف سفارتخانه امریکا و تجاوز به طبس و شکست آن، موجب اظهارنظرهای بسیاری از سوی امامخمینی درباره دولت امریکا و شخص کارتر شده است. ایشان در واکنش به سفر کارتر به ایران در دیماه ۱۳۵۶ و حمایت امریکا از محمدرضا پهلوی، به او هشدار داد که پهلوی خائن است و از سلطنت بر ایران برکنار خواهد شد. ایشان کارتر را «استاد ـ اعظم» پهلوی و اساساً گرفتاری مردم ایران را از ناحیه کارتر و امثال او میدانست و از همین رو از مجلس و مردم امریکا خواست به دلیل حمایتهای بیجای کارتر از حکومت ایران، او را استیضاح کنند. ( (ببینید: جیمی کارتر)) تصمیم امامخمینی برای بازگشت به ایران و تلاش کارتر در به تاخیرانداختن این اتفاق، ( (ببینید: بازگشت به ایران)) پذیرش محمدرضا پهلوی در امریکا ( (ببینید: فرار شاه)) و نیز ماجرای تصرف سفارت امریکا در ایران و تلاش این کشور برای آزادسازی گروگانها، ( (ببینید: تسخیر لانه جاسوسی امریکا و تجاوز نظامی امریکا به طبس)) موضعگیریهای امامخمینی در برابر دولت امریکا و کارتر را در پی داشت. ایشان معتقد بود کارتر مردم دنیا را به امریکا بدبین کرده و از همینرو باید از ریاستجمهوری دوباره قطع امید کند. ( (ببینید: جیمی کارتر و امریکا))
رونالد ریگان
دوره ریاست جمهوری ریگان همزمان با دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران بود و اقدامات او و دولتش علیه ایران، با واکنشهای مختلفی از سوی امامخمینی روبهرو شده است. سخنان امامخمینی درباره ریگان، عموماً مربوط به مسئولیت او به عنوان رئیسجمهور امریکا و اقدامات او است. ایشان منطق ریگان برای رابطه با سایر کشورها را منطق منفعت و صرفاً تامین منافع امریکا و حفظ آن میدانست. ( (ببینید: رونالد ریگان)) امامخمینی همچنین پس از ماجرای رابرت مک فارلین، با اشاره به نگرانی رئیسجمهور امریکا، آن را مایه ننگ ریگان و رسوایی بزرگ برای این دولت دانست. ( (ببینید: ماجرای مک فارلین)) ایشان با وصف شخص ریگان به عنوان کسی که در مسائل سیاسی و تصمیمگیریها ناتوان شده و نیازمند کمک عقلا و اندیشمندان است تا ملت خود را به ورطه سقوط نکشد، به مردم امریکا هشدار داد که عنان عقل و اراده خود را در مهمترین مسائل سیاسی، نظامی و بینالمللی به دست فردی چون ریگان نسپارند. ( (ببینید: رونالد ریگان))
ملکحسن
ملکحسن شاه مراکش، از حامیان جدی پهلوی بود. امامخمینی وساطت امثال ملکحسن در نهضت اسلامی را بیفایده و در پی تحکیم قدرت پهلوی میدانست. ایشان ملکحسن را رفیق شفیق محمدرضا پهلوی نامید که با وجود پناهدادن به پهلوی، حاضر نیست پهلوی را به شاهی بشناسد. ( (ببینید: فرار شاه و ملکحسن)) پس از آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، حمایتهای ملکحسن از عراق موجب شد امامخمینی بارها از او انتقاد کند. ایشان در زمان برگزاری کنفرانس سران اسلامی، امثال ملکحسن را لایق عضویت در آن نمیدید و با تقبیح توطئه برگرداندن مصر به سازمان کنفرانس اسلامی توسط ملکحسن و ملکحسین پس از پیمان کمپ دیوید، ( (ببینید: سازمان کنفرانس اسلامی و مصر)) دست ملکحسن، میزبان اجلاس سران کشورهای اسلامی را به خون مسلمانان مظلوم آغشته خواند و امثال او را ابزار دست استعمار دانست. ایشان ملکحسن را به سبب ملاقات با شیمون پرز، نخستوزیر وقت رژیم صهیونیستی، خائن به اسلام و ملتهای مسلمان شمرد. ( (ببینید: ملکحسن))
ملکحسین
ملکحسین شاه اردن نیز از دوستان محمدرضا پهلوی بود که در حمایت از او برای دیدار با امامخمینی عازم پاریس شد، ولی امامخمینی او را نپذیرفت. در هنگام فرار پهلوی از ایران، ملکحسین از پذیرش او عذر خواست و امامخمینی همین امر را نشانه پشتکردن دوستان پهلوی به او دانست. امامخمینی با اشاره به حمایتهای ملکحسین از اسرائیل، صدام حسین و محمدرضا پهلوی، این اقدامات را انتحاری و مضحک برشمرد و با اشاره به داوطلبی ملکحسین برای جنگ علیه ایران، شاه اردن را مانند صدام حسین، بیخبر از قدرت مردمی ایران خواند و او را نصیحت کرد. ( (ببینید: ملکحسین)) تلاش امثال ملکحسین در به رسمیت شناختن موجودیت رژیم اسرائیل و بازگرداندن مصر به سازمان کنفرانس اسلامی، انتقاد شدید امامخمینی نسبت به آنان را در پی داشت. ایشان در وصیتنامه خود نیز ملکحسین را جنایتپیشهای دورهگرد خوانده که برای خدمت به امریکا و اسرائیل از هیچ خیانتی به ملت خود رویگردان نیست. ( (ببینید: ملکحسین))
ملکفهد
رفتار فهدبنعبدالعزیز ولیعهد عربستان در آغاز پیروزی انقلاب و پیامهای تبریک او، واکنش تشکرآمیز امامخمینی را به دنبال داشت. اما او پس از رسیدن به پادشاهی در سال ۱۳۶۱ طرح بهرسمیت شناختن رژیم اسرائیل از سوی کشورهای عربی را مطرح کرد که اعتراض امامخمینی را موجب شد. ایشان با مسلماننما خواندن امثال فهد، بر این باور بود که طرح فهد یکی از طرحهایی است که اسرائیل و جنایات وی را استوار میکند و مخالفت با آن فریضه بزرگ اسلامی است. ( (ببینید: ملکفهد)) با کشتار حجاج ایرانی در مراسم حج سال ۱۳۶۶ امامخمینی این موضوع را یک توطئه شمرد که بر آل سعود تحمیل شد و این خاندان در آینده خواهند فهمید که چه چیزی بر آنان تحمیل شده است. ( (ببینید: کشتار حجاج ایرانی)) ایشان آل سعود و ملک فهد را خائنالحرمین نامید که هر سال مقدار زیادی از ثروتهای ملت عربستان را صرف تبلیغ وهابیت کرده و از نام اسلام و قرآن برای نابودی اسلام و قرآن بهرهبرداری کرده است. ( (ببینید: ملکفهد))
یاسر عرفات
یاسر عرفات رئیس سازمان آزادیبخش فلسطین از گذشته با امامخمینی و انقلابیون ایران ارتباط داشت. امامخمینی در پاسخ پیام تسلیت عرفات برای درگذشت سیدمصطفی خمینی، از وی خواست افزون بر وظایف انقلابی، در راه وحدت کشورهای عرب نیز جدیت کند. با اوجگیری نهضت اسلامی ایران، امامخمینی رساندن صدای انقلابیون ایران به جهان و نیز پیگیری وضعیت امامموسی صدر را از عرفات درخواست کرد. ( (ببینید: امامموسی صدر)) پس از پیروزی انقلاب اسلامی، عرفات در هفته نخست پیروزی به دیدار امامخمینی در ایران آمد و با وصف انقلاب به «انفجار نور»، امامخمینی را مسئول آزادکردن فلسطین خواند. امامخمینی در پاسخ، تاکید کرد مانند گذشته در کنار برادران فلسطینی خواهد بود؛ اما با میانجیگری عرفات در ماجرای تصرف سفارتخانه امریکا، امامخمینی میانجیگری میان ظالم و مظلوم را ظلم بزرگ خواند. با تغییر خطمشی عرفات و پذیرش صلح با اسرائیل، امامخمینی در اواخر عمر نارضایتی خود را از تغییر سیاستش در برابر رژیم اسرائیل اعلام کرد و در سخنانی خطاب به رهبران انتفاضه فلسطین از خیانت وی در موضوع فلسطین سخن گفت و حتی خواهان طرد او از میان مبارزان شد. ( (ببینید: یاسر عرفات))
صدام حسین
یکی از کسانی که به فراوانی در سخنان امامخمینی از او سخن رفته است، صدام حسین، رئیس حزب بعث عفلقی عراق و رئیسجمهور پیشین عراق است. ( (ببینید: جنگ تحمیلی)) امامخمینی صدام حسین را فردی دیوانه، دارای فکر مغشوش و عاری از تفکر، با خصلت جنون قدرت، اغواشده و دارای خوی و خصلت درندگی و آدمکشی و زنگی مست خوانده که امریکا تیغ به دست او داده است. ایشان که صدام را ابرجنایتکار میدانست، خاطرنشان کرد که وی جنایتهای بیشماری را در عراق و ایران انجام داده است. ایشان حتی در وصیتنامه خود افتخار کرده است که دشمن ایشان صدام عفلقی است؛ کسی که دوست و دشمنْ او را با صفاتی مانند جنایتکار، ناقض حقوق بینالملل و ناقض حقوق بشر میشناسند. ایشان صدام را خادم سرسپرده امریکا میدانست که به نفع اسرائیل، به تفرقهافکنی میان مسلمانان دست زده و در این راه از هیچ جنایتی فروگذار نمیکند. امامخمینی به همه حکومتهای منطقه نصیحت میکرد که از پشتیبانی صدام دست بردارند و تکلیف ملت عراق را ضدیت و کارشکنی علیه صدام دانست. ایشان طرفداری صدام از ملت عرب، تظاهر او به نمازخواندن و عمل به ظواهر اسلام را نیز نمایشی بیش نمیخواند و معتقد بود جنایتهای صدام، چهره ریاکارانه وی را افشا میکند. ایشان با یادآوری روزهای حضور خود در نجف تصریح کرده است که صدام در آن زمان که رئیس دولت نبود هم در میان مردم، به عنوان مخالف اسلام و به جلادی خونخوار معروف بود. ایشان پایان کار صدام را جز انتحار و خودکشی ندانست و به وی توصیه کرد همان طور که هیتلر پس از آنکه به شکست رسید خود را کشت، او نیز اگر مرد است، خود را بکشد. ( (ببینید: حسین صدام))
پاپ ژان پل دوم
انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷، در زمانی به پیروزی رسید که ژان پل دوم به عنوان پاپ اعظم، عهدهدار بالاترین مقام دینی مسیحیان بود. امامخمینی در آغاز پیروزی، در دیدار با نماینده پاپ ژان پل دوم، ضمن سپاسگزاری از حسن نیت و تبریک پاپ به مناسبت پیروزی انقلاب، تاکید کرد این قدرت اسلام بود که بر ظلم و استبداد پیروز شد و امید است که ملتهای دیگر نیز با مردم ایران همراه شوند. ( (ببینید: پاپ ژان پل دوم)) پس از تصرف سفارتخانه امریکا در ایران و محکومشدن اقدام ایران از سوی پاپ، امامخمینی در دیدار با نماینده او تصریح کرد انتظار نوازش و استفسار پدرانه مقام پاپ از مستضعفان را داشته است؛ در حالیکه پاپ در برابر این مسائل، سیاست سکوت را برگزیده و در تمام سالهای ستم امریکا به ملتهای مستضعف و حمایت از پهلوی، اقدامی برای میانجیگری نکرده است. ایشان از پاپ خواست تا برای بازگرداندن محمدرضا پهلوی به ایران و محاکمه عادلانه او اقدام و حتی نظارت کند و در صورت توفیق نیافتن، جیمی کارتر رئیسجمهور امریکا را استیضاح کند تا این جنایتها به نام مسیحیت تمام نشود. امامخمینی همچنین در سخنانی به مناسبت میلاد مسیح(ع) از پاپ پرسید که آیا وی صدای مظلومان عالم را نیز میشنود یا نه و اگر میگذارند به گوش او برسد، چه کسی باید ظالمان را که ادعای مسیحیت دارند هدایت کند؟ به دنبال قطع رابطه امریکا با ایران و اظهار نگرانی پاپ از این امر، امامخمینی در نامهای از حسن نیت وی قدردانی و تاکید کرد ملت ایران از قطعشدن روابط دیپلماتیک با امریکا که به دنبال سلطهجویی است، استقبال میکنند. ایشان در دیداری دیگر با نماینده پاپ، درخواست وی را در خصوص بازگشایی مدرسه اندیشه در ایران بدون مانع دانست و تاکید کرد دولت ایران مانع آموزشهای مذهبی، چه یهودی و چه مسیحی نمیشود؛ اما اگر در زیر پوشش تعلیم و تربیت به آموزشهای سیاسی ضد نظام ایران پرداخته شود، آن را تحمل نخواهد کرد. ( (ببینید: پاپ ژان پل دوم))
شخصیتهای انقلاب و نظام
در دوران نهضت اسلامی و پس از پیروزی انقلاب، بسیاری از افراد به شکل فعال در مبارزه با رژیم پهلوی، تاسیس نظام جمهوری اسلامی، ایجاد نهادهای تشکیلاتی، جنگ تحمیلی، برگزاری نماز جمعه و جماعت و غیر اینها مشارکت داشتند. به دلیل گستردگی ارتباط امامخمینی با افراد مختلف، طبعاً سخنان ایشان درباره همه این افراد ثبت نشده است و در بسیاری از موارد تنها احکام ایشان که در موارد گوناگون صادر شده است، در دسترس است. با این حال شرایط خاص زمان و موقعیت و عملکرد افراد، موجب شده است امامخمینی در ستایش و گاه در نقد آنان سخن گفته باشد. در یک نگاه کلی شخصیتهای این بخش را میتوان در چند گروه مقامات و مسئولان نظام، اعضای بیت و دفتر امامخمینی، امامان جمعه و برخی از افراد مبارز دیگر، اعم از روحانی و غیر روحانی، دستهبندی کرد؛ با این توجه لازم که بسیاری از این اشخاص به دلیل شرایط انقلابی زمان و سابقه مبارزاتیشان، مسئولیتهای گوناگونی را به عهده گرفتند و ذکر نام آنان در اینجا در یک دسته، تنها به دلیل دوری از تکرار است و در دانشنامه به مسئولیتهای مختلف آنان در دوران حیات امامخمینی اشاره شده است:
مسئولان و کارگزاران نظام
اغلب مقامات سیاسی و نظامی جمهوری اسلامی ایران، از مبارزان دوران نهضت بودند. نخستین مسئولیتهای سیاسی در نظام نوپای اسلامی از سوی امامخمینی با تشکیل شورای انقلاب ( (ببینید: شورای انقلاب اسلامی)) و سپس معرفی نخستوزیر دولت موقت ( (ببینید: دولت موقت)) شکل گرفت و پس از آن روند تعیین مسئولان سیاسی و نظامی کشور اعم از اعضای مجلس خبرگان قانون اساسی، رئیسان جمهور، نخستوزیر و اعضای هیئت دولت، فرماندهان نظامی، نمایندگان مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری ادامه یافت:
شورای انقلاب
امامخمینی در پاییز ۱۳۵۷ در مشورت با برخی از شخصیتهای انقلاب، هسته اولیه شورای انقلاب را متشکل از پنج نفر از روحانیان: مرتضی مطهری، سیدمحمد حسینی بهشتی، اکبر هاشمی رفسنجانی، سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی، و محمدجواد باهنر تشکیل داد و در ادامه افراد دیگری مانند سیدمحمود طالقانی، محمدرضا مهدوی کنی، سیدعلی خامنهای و مهدی بازرگان به آن افزوده شد و در ادامه نیز گسترش بیشتری یافت: ( (ببینید: شورای انقلاب اسلامی))
- مرتضی مطهری شاگرد برجسته امامخمینی و بسیار مورد علاقه و اعتماد ایشان بود. مطهری پس از پیروزی انقلاب، افزون بر عضویت در شورای انقلاب، سرپرستی بیت امامخمینی را به عهده گرفت و نیز سخنرانی و نشستهای علمی درباره انقلاب و نظام داشت. شهادت مطهری، امامخمینی را به شدت متاثر کرد و در پیامهای خود از او به عنوان متفکری دانشمند نام برد که آثارش بدون استثنا خوب و انسانساز است. ( (ببینید: مرتضی مطهری))
- سیدمحمد حسینی بهشتی از شاگردان امامخمینی و از عالمان فعال در مبارزه بود که مسئولیتهای گوناگونی از سوی امامخمینی، به او واگذار شد. وی افزون بر عضویت در شورای انقلاب و دبیرکلی حزب جمهوری اسلامی، نایبرئیس مجلس خبرگان قانون اساسی بود؛ چنانکه نخستین رئیس دیوان عالی کشور از سوی امامخمینی است. امامخمینی بهشتی را از شاگردان و معاشران خود و خادم راستین دین و جامعه دانست. پس از شهادت بهشتی نیز مراتب فضل، تفکر و تعهّد او را ستود و وی را به مثابه یک ملت برای جامعه دانست که مظلومانه زیست و مظلومانه مرد. ( (ببینید: سیدمحمد بهشتی))
- اکبر هاشمی رفسنجانی از شاگردان برجسته و مبارز امامخمینی است که در دوران حیات امامخمینی مسئولیتهای مهمی را افزون بر شورای انقلاب، در سرپرستی وزارت کشور، ریاست مجلس شورای اسلامی، از آغاز به کار مجلس تا پس از رحلت امامخمینی، عضویت مجلس خبرگان رهبری و شورای بازنگری قانون اساسی، جانشینی فرمانده کل قوا و فرماندهی جنگ از سوی امامخمینی بر عهده داشته است. پیامها و احکامی فردی و جمعی امامخمینی خطاب به هاشمی رفسنجانی، افزون بر آشکارکردن نقش وی در تحولات انقلاب، علاقه و اعتماد امامخمینی به وی را بهخوبی نشان میدهد. امامخمینی پس از حادثه ترور هاشمی رفسنجانی، این حادثه را به ترور سیدحسن مدرس تشبیه و از وی ستایش کرد. ایشان نقش هاشمی را در خدمت به اسلام و ایران، همهجانبه و گسترده میدانست و در برابر تخریب دیگران، هاشمی را فرزند برومند اسلام و دستپرورده خود معرفی کرد. ( (ببینید: اکبر هاشمی رفسنجانی))
- سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی مورد اعتماد و علاقه امامخمینی بود و افزون بر عضویت در شورای انقلاب، عضویت در مجلس خبرگان قانون اساسی، خبرگان رهبری و نیز شورای بازنگری قانون اساسی، از سوی امامخمینی به دادستانی کل کشور و ریاست دیوان عالی کشور منصوب شد. امامخمینی با اشاره به شناخت خود درباره موسوی اردبیلی، او را از جهت فقهی و اخلاقی و دیگر جهات تایید کرد و وی را دلسوز برای ملت و از یاران خوب و مورد علاقه خود دانست. ( (ببینید: سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی))
- محمدجواد باهنر ازجمله عالمان مورد اعتماد امامخمینی بود که افزون بر عضویت در شورای انقلاب، در مجلس خبرگان قانون اساسی، وزارت آموزش و پرورش و نیز در جایگاه نخستوزیری و نیز دبیر کلی حزب جمهوری اسلامی، پس از شهادت بهشتی، خدمت کرد و در همین به شهادت رسید. امامخمینی وی را به شایستگی، امانت، تدین و سادهزیستی، متصف کرده است و با تایید گزارشهای عملکرد او، وی را دانشمندی متعهد و برای ملت و نظام اسلامی، مفید شمرده است. ایشان پس از شهادت باهنر، او را در زمره مسئولانی به شمار آورد که به دلیل قوت نفس، تحت تاثیر مقام و ریاست قرار نگرفت. ( (ببینید: محمدجواد باهنر))
نخستوزیران و رئیسان جمهور
افزون بر بازرگان، نخستوزیر دولت موقت، به ترتیب، محمدعلی رجایی، محمدجواد باهنر، محمدرضا مهدوی کنی و میرحسین موسوی عهدهدار مسئولیت نخستوزیری شدهاند. همچنین، سیدابوالحسن بنیصدر، محمدعلی رجایی و سیدعلی خامنهای در دوره رهبری امامخمینی به ریاست جمهوری برگزیده شدند.
- در چهاردهم بهمن ۱۳۵۷ مهدی بازرگان، با پیشنهاد شورای انقلاب و پذیرش امامخمینی، مامور تشکیل دولت شد. ( (ببینید: دولت موقت)) بازرگان افزون بر عضویت در شورای انقلاب، در نخستین دوره مجلس شورای اسلامی نیز حضور داشت. امامخمینی، بازرگان را مرد صالح، متدین، معتقد به دیانت، امین و فرد ملی معرفی کرد؛ چنانکه پس از استعفای بازرگان نیز، با یادآوری اعتماد خود به دیانت و امانت و حُسن نیت او، استعفا را پذیرفت؛ با این حال بروز کژتابیها و موضعگیریهای سالهای بعدِ بازرگان و نهضت آزادی، در برابر نظام و انقلاب، منجر به واکنش امامخمینی در برابر نهضت آزادی و شخص بازرگان شد و ایشان حتی کنار رفتن بازرگان از نخستوزیری دولت موقت را از عنایات الهی شمرد و نیز تصریح کرد هرچند بازرگان را انسان خوبی میدانسته است، از اول با نخستوزیری او مخالف بوده و نظر شورای انقلاب را پذیرفته است. ( (ببینید: مهدی بازرگان و نهضت آزادی ایران))
- سیدابوالحسن بنیصدر از فعالان دوران نهضت در خارج از کشور بود و اجمالاً با امامخمینی ارتباط داشت. وی در بهمن ۱۳۵۸ به عنوان نخستین رئیسجمهوری ایران برگزیده شد. امامخمینی سالها بعد تصریح کرده است که برای ریاستجمهوری به بنیصدر رای نداده است، با این حال بنیصدر از آغاز ریاستجمهوری تا زمان برکناری، از حمایت کامل امامخمینی برخوردار بود؛ چنانکه وی را فردی مردمی، برادر مردم و تقویتکننده اسلام خواند؛ اما سیر حوادث بعدی، موجب تغییر لحن امامخمینی با وی شد و تحریک مردم علیه قانون را جرم دانست و تحریککننده را مفسد فی الارض خواند. ایشان پس از عزل و فرار بنیصدر، او را فاقد شم سیاسی خواند و با دعوت او به توبه و بازگشت، این گروه را «یک دسته ورشکسته» نام برد که در بیرون نشستهاند و در فکر زمامداری ایران هستند. ( (ببینید: سیدابوالحسن بنیصدر))
- پس از عزل بنیصدر، محمدعلی رجایی که پیشینه وزارت آموزش و پرورش، نمایندگی مجلس شورای اسلامی و نخستوزیری را داشت، در مرداد ۱۳۶۰ به ریاست جمهوری ایران برگزیده شد و در کمتر از یک ماه بعد در ۸ شهریور در انفجار تروریستی محل نخستوزیری، به شهادت رسید. امامخمینی از عملکرد، صداقت و سادهزیستی رجایی و پشتوانه مردمی وی ستایش کرده است. رجایی از نظر امامخمینی، فرزند متعهد، مسئول و محبوب آحاد جامعه بود که هیچگاه در خدمتگزاری کوتاهی نکرد و با کردارش، معلم اخلاق بود. ( (ببینید: محمدعلی رجایی))
- سیدعلی خامنهای، سومین رئیسجمهور ایران که از روحانیان مبارز و فعال نهضت اسلامی بود، افزون بر عضویت در شورای انقلاب، از آغاز پیروزی انقلاب اسلامی، مسئولیتهای متعددی، مانند نمایندگی در مجلس خبرگان رهبری و مجلس شورای اسلامی و دبیرکلی حزب جمهوری اسلامی را ـ برعهده داشته است. مهمترین مسئولیت وی در دوره حیات امامخمینی دو دوره ریاست جمهوری است که دوره دوم، با ارتحال امامخمینی و برگزیده شدن او به رهبری ناتمام ماند. امامخمینی، خامنهای را فردی فهیم و سخنور نامید و مرجع رسیدگی به مسائل فکری و مقابله با تبلیغات احزاب و گروههای مخالف نظام تعیین کرد. ایشان پس از ترور خامنهای، او را سربازی فداکار در جبهه جنگ، معلمی آموزنده در محراب، خطیبی توانا در جمعه و جماعات و راهنمایی دلسوز در صحنه انقلاب شمرد و در جای دیگر، او را برادری آشنا به مسائل فقهی و بازوی توانای جمهوری اسلامی دانست. ( (ببینید: سیدعلی خامنهای))
- میرحسین موسوی افزون بر مسئولیتهای دیگر، مانند وزارت امور خارجه و عضویت در شورای بازنگری قانون اساسی، در دو دوره ریاستجمهوری خامنهای مسئولیت نخستوزیری را بر عهده داشته است و این مسئولیت تا پس از رحلت امامخمینی و بازنگری در قانون اساسی ادامه یافت. امامخمینی به موسوی علاقهمند و حامی دولت او بود و با نامگذاری دولت موسوی به دولت خدمتگزار و دولت مستضعفان، از فعالیتهای دلسوزانه و موفقیتآمیز آن با توجه به گرفتاری بزرگ جنگ ستایش میکرد. ایشان در دوره دوم نخستوزیری موسوی و در واکنش به اختلاف نظرهایی که برای انتخاب او وجود داشت، انتخاب غیر از موسوی را به نخستوزیری در شرایط ویژه جنگ، خیانت به اسلام دانست. استعفای ناگهانی موسوی در شهریور ۱۳۶۷ مخالفت و انتقاد امامخمینی را در پی داشت و موجب هشدار ایشان نسبت به اقداماتی شد که دشمنان اسلام از آن سوء استفاده میکنند. ایشان با اظهار علاقه دوباره خود به موسوی، از وی خواست در سنگر نخستوزیری، به خدمت خود ادامه دهد. ( (ببینید: میرحسین موسوی))
خبرگان، مجلس و شورای نگهبان
بخش گستردهای از شخصیتهای انقلاب و نظام در مجالس خبرگان قانون اساسی و خبرگان رهبری حضور داشتند؛ همچنین سه دوره از مجلس شورای اسلامی در زمان رهبری امامخمینی شکل گرفت و همزمان فقهای شورای نگهبان به عنوان نهاد مکمل مجلس از سوی امامخمینی برگزیده شدند و به برخی از آنان در اینجا به ترتیب حروف الفبا اشاره میشود:
- احمد بیگدلی معروف به آذری قمی از شاگردان مبارز امامخمینی، دادستان انقلاب اسلامی تهران از سوی امامخمینی، نماینده مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری بود و در برخی موارد نظرات انتقادی تندی نسبت به اقدامهای اقتصادی دولت میرحسین موسوی داشت. امامخمینی، اگرچه گاه از این مواضع دلخور میشد اما آذری قمی را از چهرههای فاضل، مبارز و دلسوخته انقلاب میدانست و اعلام کرد همیشه به وی علاقهمند بوده است و هرگز در ذهن ایشان نبوده است که او کاری برخلاف اسلام انجام داده است. ( (ببینید: احمد آذری قمی))
- احمد جنتی از شاگردان مبارز امامخمینی است که افزون بر عضویت در مجلس خبرگان قانون اساسی و مجلس خبرگان رهبری، از سوی امامخمینی، امامت جمعه، عضویت در شورای نگهبان و شورای بازنگری قانون اساسی به او سپرده شده است. امامخمینی، جنتی را از اشخاص بزرگ و لایق برای همه مسائل، فردی آشنا و مورد اعتماد و دارای پیشینه طولانی در مبارزات و متدین و خوب شمرده است. ( (ببینید: احمد جنتی))
- مصطفی چمران شخصیتی مبارز بود که پس از پیروزی انقلاب اسلامی از فعالیت در لبنان دست شست و با پیشنهاد شورای انقلاب و حکم امامخمینی مسئولیت وزارت دفاع را بر عهده گرفت. وی مشاور امامخمینی و نماینده ایشان در شورای عالی دفاع بود و در نخستین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی نماینده مردم تهران در مجلس شد؛ اما افزون بر حضور فعال در کردستان و مقابله با اشرار، با شروع جنگ تحمیلی، فعالیت اصلی خود را در جبهه جنگ متمرکز ساخت و سرانجام به شهادت رسید. امامخمینی در پیامی چمران را سردار پرافتخار اسلام، مجاهدی بیدار و پرهیزگار و متعهدِ راه تعالی نامید که ایران به امثال او نیاز داشت. ایشان شهادتِ چمران را با عزت و عظمت و با تعهد به اسلام دانست که در این دنیا شرف را بیمه و در آن سرا نیز رحمت الهی را جلب کرد. ( (ببینید: مصطفی چمران))
- سیدمحمد خاتمی از روحانیان مبارز است که مسئولیت مرکز اسلامی هامبورگ در آلمان، نمایندگی در نخستین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی و سرپرستی روزنامه کیهان را بر عهده داشت. امامخمینی از وی به نیکویی یاد کرده و او را فرزند فاضل، با تقوا و متعهد خود نامیده است. ( (ببینید: سیدمحمد خاتمی))
- ابوالقاسم خزعلی عضو فقهای شورای نگهبان و مجلس خبرگان قانون اساسی و خبرگان رهبری ازجمله روحانیان مبارز بود که امامخمینی مبارزات او را ستوده است و افرادی مانند وی را در شمار کسانی دانسته است که مردانه در برابر ستمکاران ایستادهاند؛ با این حال، ایشان نسبت به برخی رفتارهای تند خزعلی، به او تذکر داد. ( (ببینید: ابوالقاسم خزعلی))
- محمدصادق خلخالی، از شاگردان مبارز امامخمینی و نخستین حاکم شرع انقلاب از سوی امامخمینی است. وی همچنین نماینده مجلس شورای اسلامی در دورههای اول تا سوم و نماینده مجلس خبرگان رهبری در دوره نخست بود. امامخمینی با اظهار لطف و محبت نسبت به او، گاه او را به تزکیه نفس و فراگیری علوم دینی، سفارش کرده است. ایشان از برخی حکمهای صادرشده از سوی خلخالی که با انتقادات زیاد روبهرو بود حمایت کرد. بروز برخی تندرویها در مسئولیت مبارزه با مواد مخدر، موجب شد امامخمینی ادامه کار او در این مسئولیت را به مصلحت نداند. ( (ببینید: محمدصادق خلخالی))
- سیدمحمد موسوی خوئینی از روحانیان مبارز است که پس از پیروزی انقلاب، افزون بر نمایندگی در نخستین دوره مجلس شورای اسلامی، سرپرستی حجاج، دادستانی کل کشور و عضویت در شورای بازنگری قانون اساسی را نیز عهدهدار بود. موسوی خوئینی در پرواز بازگشت امامخمینی به ایران نیز همراه و امین ایشان در نگهداری اموال و اسناد بود. ـ امامخمینی او را فردی مورد علاقه خود، متدین، دارای بینش خاص سیاسی، عالم و بسیار متعهد و فعال شمرده است. ( (ببینید: سیدمحمد موسوی خوئینی))
- مرضیه دباغ (حدیدچی)، بانوی مبارز، از یاران امامخمینی است که افزون بر سفر به نجف اشرف و دیدار با امامخمینی و سفر به لبنان و سوریه برای آموزش نظامی، در محل اقامت امامخمینی در نوفل لوشاتو نیز در شمار همراهان ایشان بود. وی پس از پیروزی انقلاب، مسئولیت فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب در همدان را بر عهده داشت و در دوره دوم و سوم مجلس شورای اسلامی نماینده مردم تهران بود. امامخمینی او را به عنوان یکی از اعضای هیئت حامل نامه ایشان به میخائیل گورباچف، رهبر وقت شوروی، برگزید. ( (ببینید: مرضیه دباغ و نامه به میخائیل گورباچف))
- سیدمحمود دعایی از شاگردان مبارز امامخمینی بوده است و همراه امامخمینی به ایران بازگشت. او پس از پیروزی انقلاب، نخستین سفیر ایران در عراق شد و افزون بر نمایندگی مجلس شورای اسلامی از دوره نخست تا ششم، در سال ۱۳۵۸ از سوی امامخمینی به مسئولیت روزنامه اطلاعات گمارده شد که تاکنون (۱۳۹۹) ادامه داشته است. امامخمینی با اشاره به پیشینه طولانی همراهی و خدمتهای دعایی، او را نمونه یک کارگزار سالم و خدمتگزار در جمهوری اسلامی ایران شمرده است. ( (ببینید: سیدمحمود دعایی))
- محمدمهدی ربانی املشی از شاگردان مبارز امامخمینی بود که افزون بر عضویت در مجلس خبرگان قانون اساسی، مجلس خبرگان رهبری و مجلس شورای اسلامی، به دادستانی کل کشور و عضویت در شورای نگهبان برگزیده شد. امامخمینی ربانی املشی را دارای فضایل درونی و صلاح و سداد و مورد اعتماد شمرده و از او قدردانی کرده است. ( (ببینید: محمدمهدی ربانی املشی))
- عبدالرحیم ربانی شیرازی، روحانی مبارز در دوران نهضت بود. وی افزون بر عضویت در مجلس خبرگان قانون اساسی، از نخستین فقهای شورای نگهبان بود. امامخمینی پس از حادثه سوء قصد به ربانی، در پیامی ضمن شکرگزاری از نجات او، وی را روحانی آگاه نامید و تاکید کرد ترور اشخاص نمیتواند آنان را مایوس کند. امامخمینی همچنین پس از درگذشت ربانی، او را ازجمله اقلیت صاحب فضیلت و مجاهده و متعهد به حق و حقیقت دانست که ملت از برکت وجود او محروم شد. ( (ببینید: عبدالرحیم ربانی شیرازی))
- یوسف صانعی از شاگردان امامخمینی و از نخستین فقهای شورای نگهبان است. امامخمینی وی را به دادستانی کل کشور منصوب کرد. وی همچنین عضو نخستین دوره مجلس خبرگان رهبری بوده است. امامخمینی او را مانند فرزند خود، عالم متعهد، فعال، فردی فاضل و عنصری جدی شمرده است که در برابر انحرافات گروههایی مانند سازمان مجاهدین خلق با جدیت و قاطعیت عمل میکند. ( (ببینید: یوسف صانعی))
- سیدجلالالدین طاهری اصفهانی از شاگردان مبارز امامخمینی، نماینده مجلس خبرگان قانون اساسی و خبرگان رهبری و امامجمعه اصفهان است. امامخمینی به وی علاقه داشت و به صلاحیت و سابقه طولانی ارتباط با طاهری، گواهی داده است. ایشان پس از شهادت فرزند طاهری در جنگ تحمیلی، طاهری را فرزند برومند سید شهیدان(ع) خواند که همراه خاندان خود در صبر و ایثار در راه خداوند، اولی است. ( (ببینید: سیدجلالالدین طاهری اصفهانی))
- سیدحسن طاهری خرمآبادی از شاگردان مبارز امامخمینی است که عضویت در مجالس خبرگان قانون اساسی و خبرگان رهبری، نمایندگی امامخمینی در سپاه پاسداران انقلاب و عضویت در شورای بازنگری قانون اساسی را برعهده داشت. امامخمینی طاهری را به صلاح و سداد موصوف کرده و دیگران را به بهرهمندی از رهنمودهای وی سفارش کرده است. ( (ببینید: سیدحسن طاهری خرمآبادی))
- مهدی کروبی از شاگردان مبارز امامخمینی است که افزون بر نمایندگی مجلس شورای اسلامی در دورههای دوم و سوم و ششم، سرپرست بنیاد شهید انقلاب اسلامی، سرپرست حجاج ( (ببینید: بعثه حج)) و نیز از اعضای شورای بازنگری قانون اساسی بوده است. امامخمینی او را فردی خدمتگزار به ملت و خانواده شهدا و موفق در اداره بنیاد شهید معرفی کرده است. ایشان همچنین وی را شکنجهشده در راه انقلاب خواند و مقاومت و صلاحیت او را ستود. ( (ببینید: مهدی کروبی))
- حسن لاهوتی از شاگردان مبارز امامخمینی، نماینده مجلس شورای اسلامی در نخستین دوره، و سرپرست سپاه پاسداران انقلاب بود. امامخمینی، لاهوتی را نور چشم خود و از کسانی دانسته که در سالهای مبارزه زجرهای زیادی دید و مقاومت کرد. با این حال در موضوع دستگیری پسرش که از اعضای سازمان مجاهدین خلق بود، مسائلی پدید آمد که به احضار خود او و مرگ ناگهانی وی در بازداشت انجامید. ( (ببینید: حسن لاهوتی))
- سیدعلیاکبر محتشمیپور از شاگردان مبارز امامخمینی است که افزون بر نمایندگی امامخمینی در شورای سرپرستی صدا و سیما، مسئولیت سفارت ایران در کشور سوریه، و وزارت کشور در دولت دوم میرحسین موسوی را بر عهده داشت. امامخمینی محتشمیپور را فردی متدین، متعهد و دارای هوش سیاسی بالا خوانده است که از او خدمتگزاری خوب برای اسلام و ایران ساخته است. ( (ببینید: سیدعلیاکبر محتشمیپور))
- علی مشکینی از استادان حوزه علمیه و از روحانیان مبارز است که پس از پیروزی انقلاب اسلامی عضویت در مجلس خبرگان قانون اساسی و نیز عضویت و ریاست مجلس خبرگان رهبری را برعهده داشته است. وی مورد اعتماد و طرف مشورت امامخمینی بود و ایشان او را مایه برکات زیاد دانسته و از شخصیت علمی، فقهی، زهد و تقوای مشکینی ستایش کرده است. ایشان پس از پیروزی انقلاب اسلامی مسئولیتهای چندی، ازجمله امامت جمعه را بر عهده او گذاشت. ( (ببینید: علی مشکینی))
- محمد منتظری روحانی مبارز، نماینده مجلس شورای اسلامی و از شهدای هفتم تیر ۱۳۶۰ در دفتر حزب جمهوری اسلامی است. امامخمینی در پیام تسلیت خود به پدر وی، محمد منتظری را «فرزند اسلام و قرآن» نامید و منتظری را به سبب تربیت چنین فرزندی ستود. ایشان همچنین محمد منتظری را فرزند منتظری و خود خواند که با تعهد و انگیزه حسابشده وارد میدان مبارزه علیه ستمگران شد و در این راه عمری با زجر و شکنجه به سر برد و در گسترش مکتب تلاش کرد. ( (ببینید: محمد منتظری))
- محمدرضا مهدوی کنی از شاگردان مبارز امامخمینی است که مسئولیتهایی چون عضویت در شورای انقلاب، سرپرستی کمیتههای انقلاب اسلامی، وزارت کشور، نخستوزیری عضویت فقهای شورای نگهبان، نماینده امامخمینی در هیئت حل اختلاف میان قوا و عضویت در ستاد و شورای انقلاب فرهنگی داشت. امامخمینی برای او احترام قائل بود و پس از استعفای وی از سرپرستی کمیته انقلاب با ابراز تاسف، او را فردی کوشا و در خدمت اسلام معرفی کرد. ( (ببینید: محمدرضا مهدوی کنی))
- علیاکبر ناطق نوری، از روحانیان مبارز است که پس از پیروزی انقلاب اسلامی به نمایندگی امامخمینی در جهاد سازندگی برگزیده شد. وی وزیر کشور در دولت میرحسین موسوی بود و در سه دوره سوم تا پنجم به نمایندگی مجلس شورای اسلامی برگزیده شد و دو دوره اخیر رئیس مجلس بود. امامخمینی وی را فردی متدین، متعهد، مبارز و دارای هوش سیاسی دانسته و تصریح کرده است وی و همه دستاندرکاران صدیق نظام را فرزندان اسلام و انقلاب میداند. ( (ببینید: علیاکبر ناطق نوری))
- عباس واعظ طبسی، روحانی مبارزی بود که بلافاصله پس از پیروزی انقلاب، از سوی امامخمینی به تولیت آستان قدس امامرضا(ع) منصوب شد و عضو مجلس خبرگان رهبری نیز بود. امامخمینی به وی و پدرش احترام میگذاشت و وی را ازجمله متعهدان به اسلام و خدمتگزاران به جمهوری اسلامی دانسته و خدای را سپاس گفته است که در این عصر مانند او به این مسئولیت تولیت راه یافته است. ( (ببینید: عباس واعظ طبسی))
- سیدعبدالکریم هاشمینژاد، شاگرد مبارز امامخمینی و نماینده مجلس خبرگان قانون اساسی است که به دست سازمان مجاهدین خلق به شهادت رسید. امامخمینی از او با عنوان شمشیر برّان اسلام یاد کرده است و با اشاره به سابقه آشنایی نزدیک خود با او و یادآوری خصلتها و تعهّد آن شهید، مراتب فضل و فداکاریهای وی را ستوده و او را فاضل و مجاهد خوانده است. ( (ببینید: سیدعبدالکریم هاشمینژاد))
قائممقام رهبری
حسینعلی منتظری، روحانی مبارز و فعال، از شاگردان برجسته امامخمینی بود که از آغاز مبارزه، همراه و یار نهضت و امامخمینی بود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، او به توصیه امامخمینی در جلسات مختلف مسئولان نظام شرکت داشت. وی در مجلس خبرگان قانون اساسی، به ریاست این مجلس برگزیده شد و پس از رحلت سیدمحمود طالقانی، از سوی امامخمینی به امامت جمعه تهران منصوب شد. در سال ۱۳۶۴ مجلس خبرگان رهبری، منتظری را به عنوان قائم مقام رهبری برگزید. رابطه امامخمینی با منتظری جدای از استاد و شاگردی، بسیار نزدیک و صمیمی بود. امامخمینی او را یکی از علمای بزرگ ایران و مورد احترام مردم معرفی کرده و مقام ارجمند علمی و عملی، مجاهدت با ستمگران و رنجهای فراموشنشدنی و نیز جایگاه و وارستگی کمنظیر وی را ستوده است. ( (ببینید: حسینعلی منتظری)) امامخمینی با وجود موافقنبودن با انتخاب منتظری به قائممقامی، با نظر خبرگان مخالفتی نکرد و در ادامه از او حمایت کرد؛ اما برخی مواضع و اقدامات نادرست منتظری، ازجمله ماجرای سیدمهدیهاشمی و دفاع منتظری از او واکنش صریح و چندباره امامخمینی را در پی داشت. ایشان با اشاره به طول آشنایی صمیمانه و معاشرت نزدیک با منتظری و قداست، وجاهت و وارستگی کمنظیر وی، تاکید کرد که جمهوری اسلامی به مانند او نیاز دارد و این حیثیت مقدس باید از هر جنبه مصون باشد؛ از اینرو نسبت به انتساب سیدمهدی هاشمی به منتظری و حسنظن او به هاشمی، هشدار جدی داد. ( (ببینید: سیدمهدی هاشمی)) امامخمینی سرانجام به این نتیجه قطعی رسید که نظر ابتدایی خود درباره رهبری منتظری را آشکار سازد و از او بخواهد که از قائممقامی رهبری کنارهگیری کند و این امر به استعفای وی در فروردین ۱۳۶۸ منجر شد و مجلس خبرگان نیز آن را تایید کرد. ( (ببینید: قائممقام رهبری و دستخط امامخمینی))
امامان جمعه
برگزاری نماز جمعه پس از تشکیل جمهوری اسلامی، تعیین بسیاری از امامان جمعه از سوی امامخمینی را در پی داشت و تعداد آنان به بیش از ۴۰ نفر میرسد و در دانشنامه امامخمینی درباره همه آنان سخن گفته شده است؛ برخی به صورت مستقل و بخشی به همراه دیگران. ( (ببینید: امامان جمعه)) برخی از امامان جمعه از شخصیتهای بزرگ و مورد توجه ویژه امامخمینی بودهاند و افزون بر مسئولیت امامت جمعه، دارای مناصب و مسئولیتهای دیگری مانند عضویت در مجلس خبرگان قانون اساسی و مجلس خبرگان رهبری بودهاند و به بخشی از آنان اشاره میشود. امامخمینی به روحانی برجسته و مبارز، طالقانی که او را نخستینبار پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به امامت جمعه تهران برگزید، علاقه زیادی داشت و طالقانی از نگاه ایشان شخصیت متعهّد به اسلام و کسی بود که عمر گرانمایه خود را در راه آزادی و استقلال و مخالفت بیامان با استعمار و دستگاه زورگو سپری کرده است. ( (ببینید: سیدمحمود طالقانی)) پس از درگذشت طالقانی، منتظری و سپس خامنهای از سوی امامخمینی به امامت جمعه تهران منصوب شدند و همزمان با خامنهای، افراد دیگری، مانند هاشمی رفسنجانی، موسوی اردبیلی و محمد امامی کاشانی این مسئولیت را بر عهده داشتند. امامخمینی به روحانی مبارز صدوقی، امامجمعه یزد، علاقه شدید داشت، بارها با ستایش از وی، او را دارای سوابق ممتد در خدمت به اسلام و حوزههای علمیه و برخوردار از شناخت و آگاهی خاص دانست؛ نیز از صدوقی با عنوان سومین شهید محراب و صدوقی عزیز یاد کرده است. ( (ببینید: محمد صدوقی)) ایشان همچنین به عالم وارسته و مبارز و امامجمعه شیراز، سیدعبدالحسین دستغیب علاقهمند بود و بارها از وی به بزرگی یاد کرده و او را مجاهد عالیقدر خوانده است. ایشان پس از شهادت دستغیب، او را عالم عامل، معلم اخلاق، شهید پرافتخار و متعهد به اسلام و جمهوری اسلامی دانست که خالصانه به انقلاب، نظام و مردم خدمت کرد. ( (ببینید: سیدعبدالحسین دستغیب)) امامخمینی همچنین اشرفی اصفهانی، روحانی مبارز و امامجمعه کرمانشاه را که به دست سازمان مجاهدین خلق به شهادت رسید، وجودی پربرکت و متعهد و مجاهد متقی و قویالنفس و جامع علم مفید و عمل صالح شمرده است که مایه دلگرمی مجاهدان عرصههای نبرد حق علیه باطل بود و عمر خود را در راه خدمت به اسلام سپری کرد. ( (ببینید: عطاءالله اشرفی اصفهانی)) ایشان قاضی طباطبایی، از روحانیان مبارز و امامجمعه تبریز را سید علما، پناهگاه مردم، انسان مبارز و تبعیدرفته و از دوستان قدیمی خود معرفی کرده و افزوده است که او خدمتگزار اسلام و مسلمین به شمار میرفت و در این راه حبسها رفته، مجاهدتها کرده و تبعیدها کشیده است. ( (ببینید: سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی)) امامخمینی سیداسدالله مدنی، از عالمان مبارز و امامجمعه همدان و تبریز را نیز مورد اعتماد و دست راست خود دانسته و از او با عنوان سیدالعلماء الاعلام نام برده است. ایشان مدنی را که به دست سازمان مجاهدین خلق به شهادت رسید، عالمی متّقی و از چهرههای کمنظیر شمرد که در علم و عمل شایستگی داشت. ( (ببینید: سیداسدالله مدنی)) همچنین خطبههای پرقدرت غلامحسین جمی امامجمعه آبادان در شرایط خاص جنگی، مورد ستایش امامخمینی قرار گرفت. ایشان با حساسیت خطبههای او را پی میگرفت و در دیدارهای مکرر با او از وضعیت آبادان و شرایط جنگ خبر میگرفت. ( (ببینید: غلامحسین جمی))
اعضای بیت و دفتر امامخمینی
در بیت یا دفتر امامخمینی در قم، نجف و جماران افرادی از خانواده، شاگردان ایشان یا دیگران در امور مختلف همکاری داشتهاند یا در شمار همراهان نزدیک ایشان بودهاند؛ ازجمله آنان به ترتیب حروف الفبا عبارتاند از:
- شهابالدین اشراقی، داماد، نماینده و وکیل امامخمینی بود که پس از پیروزی انقلاب نیز همراه ایشان بود. امامخمینی در برخی نامههای خود ضمن احوالپرسی و دعا، از وی با عنوان «عماد العلماء الاعلام» نام برده است و سلامتی او را از خدا درخواست کرده است. ( (ببینید: شهابالدین اشراقی))
- محمدحسن اعرابی داماد دوم امامخمینی است که در نهضت امامخمینی نقش داشت و مسئول امور مالی ایشان در قم در دوره تبعید بود. ( (ببینید: خانواده امامخمینی))
- محمدعلی انصاری از اعضای دفتر امامخمینی، پس از پیروزی انقلاب در قم و جماران است و امامخمینی او را فرد مورد علاقه خود، متدین، دانا و البته کمی احساساتی خوانده است و از محبتهای بیدریغ وی به خود تشکر کرده است. ( (ببینید: محمدعلی انصاری))
- سیدمرتضی پسندیده برادر ارشد و وکیل تامالاختیار امامخمینی، پیش و پس از پیروزی انقلاب، بسیار مورد توجه و احترام امامخمینی قرار داشت؛ چنانکه ناراحتی برادر را ناراحتی خود میدانست. در برخی موارد میان امامخمینی و پسندیده اختلاف نظر وجود داشت، اما ایشان برای پسندیده جایگاه پدری و استادی قائل بود و همواره نگران سلامتی و آسایش او بود. ( (ببینید: سیدمرتضی پسندیده))
- محمدرضا توسلی از شاگردان و همراهان امامخمینی در قم و مسئول دفتر ایشان در جماران بوده است. وی که مورد اعتماد کامل امامخمینی بود، از سوی ایشان به سرپرستی حجاج، عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام و شورای بازنگری قانون اساسی برگزیده شد. امامخمینی او را از افراد صالح و مورد علاقه خود و از دوستان متدین، باصفا و پاک شمرده است. ( (ببینید: محمدرضا توسلی))
- نصرالله خلخالی، دوست دیرین و وکیل امامخمینی در نجف اشرف و بیشتر اوقات همراه ایشان بود. امامخمینی به او اعتماد داشت و خلخالی را شخصِ علاقهمند و مؤثر در نجف دانست که پس از معاشرت طولانی، وی را برای وکالت خود در نجف انتخاب کرده است و هشدار داد دستهایی در کار است تا او را برنجانند. سوءتفاهم و رنجش خلخالی از بیت امامخمینی نیز اظهار تاسف ایشان از این مسئله را موجب شد. ( (ببینید: نصرالله خلخالی))
- سیداحمد خمینی، پسر کوچکتر امامخمینی که پس از درگذشت سیدمصطفی، عزیزترین و نزدیکترین فرد نزد ایشان بود و امور دفتر و بیت را به عهده داشت. امامخمینی علاقه و ارتباط عاطفی عمیقی با سیداحمد داشت و در چندین نامه او را عزیز، نورچشمی، مورد وثوق و فرزند مکرم خطاب کرده و همواره درباره مسائل مختلف شخصی، خانوادگی و امور بیت و دفتر، او را راهنمایی میکرد؛ نیز بارها با توجه به جایگاه حساس وی در دفتر امامخمینی، به درستکاری و امانتداری وی شهادت داده و در مقابل تهمتزنندگان به صورت جدی از وی دفاع کرده است. ( (ببینید: سیداحمد خمینی))
- سیدمصطفی خمینی، فرزند بزرگ و مبارز امامخمینی که ایشان او را امید آینده اسلام خواند و با اطمینان، تمام اختیارات سیاسی، حوزوی و امور شرعی را به او واگذار کرد. درگذشت مشکوک سیدمصطفی برای امامخمینی بسیار سخت بود، اما ایشان با نگاه معرفتی خود آن را در شمار الطاف خفیه الهی شمرد. ایشان سیدمصطفی را «نور بصر و مُهْجَه قلب» خود خواند و او را در همه مستحبات خود شریک کرد. ( (ببینید: سیدمصطفی خمینی))
- سیدهاشم رسولی محلاتی از شاگردان نزدیک امامخمینی و از اعضای دفتر ایشان در قم و جماران و نماینده ایشان در بنیاد مسکن ( (ببینید: بنیاد مسکن انقلاب اسلامی)) بوده است. امامخمینی به همت، جدیت، حسن نیت، امانتداری، صلاحیت و خدمتگزاری وی گواهی داده است. ( (ببینید: سیدهاشم رسولی محلاتی)) ایشان با پدر وی سیدحسین رسولی محلاتی نیز که از روحانیان تهران بود، رفاقت و ارتباط نزدیک داشت. ( (ببینید: سیدحسین رسولی محلاتی))
- غلامرضا رضوانی از شاگردان امامخمینی و وصی و مسئول دفتر ایشان در نجف اشرف بود و پس از پیروزی انقلاب اسلامی از سوی امامخمینی در شمار فقهای شورای نگهبان قرار گرفت. امامخمینی به رضوانی اعتماد داشت و بر صلاحیت، علم، تقوا و استقامت او تاکید کرده و او را وکیل خود معرفی کرده است. ( (ببینید: غلامرضا رضوانی))
- حسن صانعی از شاگردان مبارز امامخمینی و از اعضای فعال دفتر، در شمار افراد بسیار نزدیک به امامخمینی در قم و جماران و امین در امور مالی ایشان بوده است. وی همچنین از سوی امامخمینی مسئولیت بنیاد پانزده خرداد را به عهده داشته است. ( (ببینید: بنیاد پانزده خرداد)) امامخمینی صانعی را برادر و فرزند خود خوانده و از صمیمیترین دوستان وفادار خود در گذشته و حال شمرده است؛ همچنین گواهی داده است که از آغاز آشنایی با وی و برعهدهگرفتن مسئولیت امور مالی دفتر، در همه حال با کمال صداقت، صمیمیت و امانتداری عمل کرده و وظایف خویش را بدون ذرهای چشمداشت مادی انجام داده است. ( (ببینید: حسن صانعی))
- محمدحسن قدیری، از شاگردان امامخمینی و عضو هیئت استفتاء ایشان بوده است. امامخمینی در پاسخ نامه انتقادی او نسبت به صدور فتوای حلالبودن بازی شطرنج، برخی پیامدهای برداشت قدیری از روایات را برشمرد و با ابراز علاقه به وی بیان داشت از فرد تحصیلکرده و زحمتکشیدهای مانند او توقع نداشته برداشتهای این چنینی را به اسلام نسبت دهد. ایشان این پاسخ را در حال و هوای درس و بحث طلبگی دانست و قدیری را از دوستان دیرینه و خوب خویش خواند. ( (ببینید: محمدحسن قدیری))
کسان دیگری نیز از جمله علیاکبر آشتیانی ( (ببینید: علیاکبر آشتیانی)) و ( (ببینید: محمدحسن رحیمیان)) با دفتر ایشان در جماران همکاری میکردند.
سایر شخصیتها
امامخمینی برخی دیگر از شخصیتهای مبارز را نیز ستوده یا نسبت به نظرات و عملکرد بعدی بعضی از آنان واکنش نشان داده است؛ ازجمله به ترتیب حروف الفبا:
- امامخمینی سیدحسین خادمی، روحانی مبارز را عالم عادل، متعهد، حافظ حدود اسلام، و سرمشق تقوا و علم و عمل برای دیگران نامیده است و با توجه به اعتراضات وی نسبت به مصادره بیقاعده اموال مردم، این اعتراضات را از سوی شخصیت برجسته علمی شمرد که باید به دقت رسیدگی شود. ( (ببینید: سیدحسین خادمی))
- امامخمینی بارها از تلاشهای سیدمحمدرضا سعیدی، روحانی مبارز و شهید انقلاب اسلامی، قدردانی کرده و پیروزی نهضت را منوط به استقامت روحانیان جوانی چون او دانسته است. ایشان پس از شهادت سعیدی، از او با عنوان سید بزرگوار و عالم فداکار یاد کرد و تا چهلم، در تمام مجالس ختمی که برای او برگزار شد شرکت کرد و هزینه مجالس ختم را پرداخت کرد. ( (ببینید: سیدمحمدرضا سعیدی))
- سیدصادق طباطبایی از دانشجویان مبارز خارج از کشور بود که با امامخمینی نسبت خانوادگی داشت و در سالهای مبارزه، بهویژه در روزهای هجرت امامخمینی به پاریس با ایشان همراه بود. طباطبایی سخنگوی دولت موقت بود و امامخمینی پیش و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ماموریتهای بسیاری به او واگذار کرد. ( (ببینید: سیدصادق طباطبایی))
- مهدی عراقی از مبارزان رنجدیده و یاران وفادار امامخمینی از آغاز نهضت اسلامی و مورد علاقه و اعتماد ایشان بود. وی در ۴ شهریور ۱۳۵۸ به همراه فرزندش به دست گروه فرقان به شهادت رسید. امامخمینی وی را مرد بسیار صالح و فداکار، بزرگوار و دوست دیرین خود نامیده است که عمرش را صرف خدمت به اسلام کرده است. ( (ببینید: مهدی عراقی))
- امامخمینی علی قدوسی را که از شاگردان مبارز ایشان بود و پس از پیروزی انقلاب، به قضاوت و دادستانی انقلاب اسلامی برگزید، ستوده و او را انسانی درست، فعّال و قاطع شمرده است. قدوسی در مرداد ۱۳۶۰ به دست سازمان مجاهدین خلق به شهادت رسید و امامخمینی با اشاره به علم، تقوا و استقامت و تعهد وی در راه هدف، شهادت را بر او مبارک خوانده است. ( (ببینید: علی قدوسی))
- سیدحسن خمینی قمی، از عالمان بنام و مبارز را مردی فعال در راه دین معرفی میکرد که نزد خدا و مردم عزیز است و مردم وظیفه دارند در احترام به او بکوشند. پس از پیروزی انقلاب و با شکلگیری برخی نهادهای انقلابی، مخالفتهای قمی با نظام بروز کرد. امامخمینی وی را بر لزوم وحدت کلمه و هوشیاری در برابر دسیسه دشمنان فرا خواند اما موضع منفی وی ادامه یافت. ( (ببینید: سیدحسن قمی))
- بهاءالدین محلاتی، فقیه مبارز از دوستان قدیمی امامخمینی و همراه نهضت بود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، اعتراض او به برخی عملکردها موجب بدرفتاری برخی افراد با او شد. امامخمینی به پشتیبانی از وی، برخی عناصر مفسد و ضد انقلاب را در صدد فتنهانگیزی دانست و ابراز امیدواری کرد محلاتی دلگیر و رنجیدهخاطر نشود و نیرنگ آنان را خنثی کند. ( (ببینید: بهاءالدین محلاتی))
- محمد مفتح از شاگردان مبارز امامخمینی بود که امامخمینی در مراسم تشییع او در قم حضور یافت و وی را استادی محترم شمرد که انتظار میرفت از علم او برای اسلام و پیشرفت نهضت اسلامی بهرههای زیادی حاصل شود. ایشان به خانواده مفتح برای داشتن چنین شخصیتی تبریک گفت و برای پیوستن او به شهدای صدر اسلام دعا کرد. ( (ببینید: محمد مفتح))
افزون بر موارد گفتهشده، اشخاص بسیاری وجود دارند که از شمار مبارزان دوران نهضت، نمایندگان امامخمینی، اعضای دفتر و منصوبان ایشان در مسئولیتهای حکومتی و بزرگان دینی و سیاسی و نظامی کشور یا از دوستان و همراهان امامخمینی بودهاند و برخی از آنان از شخصیتهای بزرگ حوزوی و غیر حوزوی به شمار میروند و البته اندکی نیز در ادامه به مقابله با انقلاب و نظام اسلامی دست زدند. بخشی از آنان در دانشنامه امامخمینی دارای مدخل مستقل هستند که به ترتیب الفبا عبارتاند از: صادق احسانبخش؛ سیدمهدی جمارانی؛ محمد امامی کاشانی؛ ابراهیم امینی؛ مجید انصاری؛ محیالدین انواری؛ هادی باریکبین؛ علی تهرانی؛ محمدصادق تهرانی؛ حیدرعلی جلالی خمینی؛ عبدالله جوادی آملی؛ محیالدین حائری شیرازی؛ حسن حبیبی؛ محمدجواد حجتی کرمانی؛ سیدعباس خاتم یزدی؛ حسین راستی کاشانی؛ محمدعلی رحمانی؛ محسن رضایی؛ سیدعزالدین زنجانی؛ جعفر سبحانی؛ عزتالله سحابی؛ یدالله سحابی؛ ابوالحسن شیرازی؛ لطفالله صافی گلپایگانی، محمد صدوقی؛ علی صیاد شیرازی؛ قاسمعلی ظهیرنژاد؛ صادق قطبزاده؛ مسلم ملکوتی؛ محمد مؤمن؛ سیدعباس مهری؛ سیدکاظم نورمفیدی؛ عبدالله نوری؛ حسین نوری همدانی؛ علیاکبر ولایتی؛ محمد هاشمی؛ ابراهیم یزدی؛ محمد یزدی.
بیماری، رحلت و خاکسپاری
در این بخش به بیماری، رحلت و خاکسپاری امامخمینی پرداخته میشود.
بیماری و رحلت
امامخمینی در طول زندگی چند نوبت به بیماریهای خاص دچار شده است؛ اما مهمترین بیماری ایشان به زمستان ۱۳۵۸ و سپس بهار ۱۳۶۸ برمیگردد که به رحلت ایشان انجامید:
- بیماری قلبی: مدتی پس از انتقال امامخمینی از تهران به قم در ۱۰/۱۲/۱۳۵۷، فشار کار و مشکلات، بیماری قلبی نهفته ایشان را فعال کرد و پزشکان با توجه به کمبود امکانات پزشکی در قم، برخلاف میل باطنی ایشان، امامخمینی را در بیمارستان قلب تهران بستری کردند. از آنجا که کشور در آستانه نخستین انتخابات ریاست جمهوری بود، امامخمینی به فرزند خود سیداحمد سفارش کرد اگر مسئلهای برای ایشان پیش آمد، آن را تا پس از برگزاری انتخابات پنهان نگه دارد. ( (ببینید: بیماری امامخمینی))
امامخمینی به توصیه پزشکان دوره نقاهت بیماری را در آب و هوای مناسب «دربند» شمیران گذراند. با تکرار درد قلبی و پس از مشورت با برخی پزشکان اروپایی، درمان با مصرف داروی منظم آغاز شد. پس از ورود امامخمینی به جماران، گروه پزشکی ثابتی از متخصصان قلب، ریه و داخلی تشکیل شد و گروه پزشکی غیر ثابتی نیز با تخصصهای دیگر برای مداوای ایشان در نظر گرفته شد. ( (ببینید: جماران)) امامخمینی پس از این تاریخ، سه بار در بیمارستان بقیةالله(ع) جماران که به سبب رعایت مسائل امنیتی در کنار خانه ایشان ساخته شده بود، بستری شد و یک بار آن مربوط به مشکل قلبی دوباره ایشان در ۶ فروردین ۱۳۶۵ بود که قلب ایشان یکباره از کار ایستاد؛ ولی با تلاش بهموقع دکتر مسعود پورمقدس به زندگی بازگشت و برای اقدامهای تکمیلی به بیمارستان منتقل شد.
- بیماری گوارشی: امامخمینی یک بار در سال ۱۳۶۷ به سبب ناراحتی گوارشی در بیمارستان بقیةالله(ع) جماران بستری شد و تشخیص پزشکان گوارش و جراح در آن زمان، کمخونی قسمتی از روده بود و با اقدامهای درمانی، بهبود یافت. ایشان بار دیگر در ۲۹ اردیبهشت ۱۳۶۸به سبب احساس درد در معده، برای معاینه پزشکی در همین بیمارستان بستری گردید و پس از رادیوگرافی، به خانه بازگشت و بار دوم در همان روز به بیمارستان مراجعه کرد و معاینه کاستروسکپی نشان از سرطان و زخمهای متعدد معده داشت. پس از تشخیص سرطان معده تصمیم تیم پزشکی بر جراحی فوری قرار گرفت. ( (ببینید: بیماری امامخمینی))
امامخمینی عصر روز اول خرداد ۱۳۶۸ برای جراحی داخلی به بیمارستان بقیةالله(ع) رفت و صبح روز بعد به اتاق عمل منتقل شد. جراحان ایشان ایرج فاضل، منوچهر دوائی و محمدرضا کلانتر معتمد بودند. حال امامخمینی پس از جراحی، رضایتبخش بود؛ اما مشکلات پیشبینینشده بیماری، چند روز پس از عمل نمایان شد. روز جمعه ۵ خرداد ۱۳۶۸ ایشان از اکبر هاشمی رفسنجانی خواست در خطبه نماز جمعه از مردم بخواهد دعا کنند خداوند ایشان را بپذیرد. روزهای بعد نیز حال ایشان پایدار نبود و سرانجام تلاش تیم پزشکی بینتیجه ماند و ایشان درگذشت. ( (ببینید: بیماری امامخمینی و ارتحال امامخمینی)) امامخمینی در برابر دردهای جسمانی پرتحمل بود و در معاینات پزشکی و تزریق مداوم سرم، لب به شکایت نمیگشود. دستورهای پزشکی را به طور دقیق رعایت میکرد و عمل به نظریه کارشناسان را یک تکلیف میشمرد. ( (ببینید: بیماری امامخمینی))
- رحلت: بهرغم موفقیت اولیه عمل جراحی، وضع امامخمینی در روزهای پس از عمل ناپایدار شد و سرانجام ساعت ۱۵ و ۵۸ دقیقه روز ۱۳ خرداد فشار خون ایشان به صفر رسید و قلب از کار ایستاد. با آمادگی تیم پزشکی موقتاً ضربان قلب و تنفس آغاز به کار کرد؛ اما ایشان بیهوش بود. در جلسهای که ساعت ۱۶ و ۳۰ دقیقه در محوطه بیمارستان و با حضور پزشکان و مسئولان کشور تشکیل شد، پس از تاکید حسن عارفی بر اینکه امامخمینی از نظر پزشکی حداکثر تا ۲۴ ساعت دیگر زنده خواهد بود، برای آمادهسازی مردم و درخواست دعای خیر آنان اطلاعیهای صادر شد. بعد از ظهر تنها برای لحظاتی امامخمینی به هوش آمد؛ اما سرانجام در ساعت ۲۲ و ۲۳ دقیقه روز ۱۳ خرداد ۱۳۶۸، قلب ایشان از حرکت ایستاد و روح بلند ایشان به ملکوت اعلی پیوست. ( (ببینید: ارتحال امامخمینی))
تشییع و خاکسپاری
پس از رحلت امامخمینی خبر رحلت ایشان اعلام و مراسمات مرتبط با تشییع ایشان هماهنگ شد. همچنین جلسه مجلس خبرگان برای قرائت وصیتنامه امامخمینی و نیز انتخاب رهبر آینده تشکیل شد.
غسل
ساعاتی پس از رحلت امامخمینی، غسل و کفن امامخمینی حدود ساعت دو بامداد ۱۴ خرداد، پیش از اعلان عمومی خبر رحلت، در حیاط کوچک محل کار و دیدارهای رسمی ایشان و با حضور چند تن از نزدیکان امامخمینی انجام شد. این وظیفه را محمدرضا توسلی، شاگرد و رئیس دفتر امامخمینی ( (ببینید: محمدرضا توسلی)) و عیسی جعفری، از کارکنان بیت ایشان به کمک چند جوان جمارانی بر عهده گرفتند. ( (ببینید: ارتحال امامخمینی))
اعلان خبر رحلت
قطع برنامههای عادی و پخش حزنانگیز صوت قرآن بدون فاصله پس از اذان صبح ۱۴ خرداد از رادیو، مردم را نگران کرد. با تاکید سیداحمد خمینی درباره تسریع در اعلام خبر رحلت، در بخش خبری ساعت ۷ صبح، محمدرضا حیاتی، گوینده خبر صدا و سیما، خبر درگذشت امامخمینی را با خواندن نخستین اطلاعیه از سوی سیداحمد خمینی، به اطلاع ملت رساند. نیز از مردم خواسته شد که به سمت جماران یا دیگر مراکز حرکت نکنند، اما دستههای عزادار به صورت خودجوش از مناطق مختلف تهران به سوی جماران به راه افتادند. ( (ببینید: ارتحال امامخمینی))
تشکیل مجلس خبرگان
با توجه به رحلت امامخمینی و لزوم تصمیم درباره ادامه رهبری کشور، همان روز ۱۳ خرداد، ـ اعضای مجلس خبرگان رهبری از سراسر کشور، به صورت تلفنی، برای جلسه فوری صبح ۱۴خرداد، فرا خوانده شدند. در این جلسه وصیتنامه امامخمینی که در صندوق امانات مجلس شورای اسلامی قرار داشت، دریافت شد و از آنجاکه فرزند امامخمینی در جلسه حضور نداشت، سیدعلی خامنهای (رئیسجمهور)، متن وصیتنامه را برای حاضران خواند. ( (ببینید: وصیتنامه سیاسیالهی)) این جلسه به صورت زنده از تلویزیون جمهوری اسلامی ایران پخش شد و پس از آن، متن دستخط امامخمینی در اختیار عموم قرار گرفت. دستور جلسه بعد از ظهر، انتخاب جانشین امامخمینی به عنوان رهبر بود که در آن سیدعلی خامنهای، به رهبری جمهوری اسلامی برگزیده شد. ( (ببینید: مجلس خبرگان رهبری و سیدعلی خامنهای))
مراسم وداع
مصلای بزرگ امامخمینی در تهران از نخستین ساعتهای بامداد پانزدهم خرداد تا صبح روز بعد، شاهد وداع صدها هزار نفر ایرانی با پیکر امامخمینی بود که در سردخانه کوچک شیشهای بر فراز بلندی قرار داشت. ساعت ۷ و ۳۵ دقیقه صبح ۱۶ خرداد ۱۳۶۸، مردم به امامت مرجع تقلید وقت، سیدمحمدرضا گلپایگانی، بر پیکر امامخمینی نماز گزاردند و پیکر ایشان با خودرویی ویژه به سوی بهشت زهرا(س) حرکت داده شد. ( (ببینید: ارتحال امامخمینی)) ناظران و کارشناسان با بررسی تصاویر هوایی، شمار مشایعتکنندگان را چندگونه گفته و تا ده میلیون تن برآورد کردهاند که مسیر چند ده کیلومتری مصلای تهران تا بهشت زهرا(س) را با پای پیاده برای همراهی با پیکر امامخمینی طی کردند. در مسیر تشییع در حوالی بهشت زهرا(س)، به دلیل متوقفشدن خودرو، تابوت حامل امامخمینی با یک بالگرد به محل دفن منتقل شد. در این زمان مدیریت تابوت از دست خارج شد و بر دستان مردم قرار گرفت. با پارهشدن تکههایی از کفن امامخمینی، پیکر بهسختی به بالگرد انتقال یافت و برای تجهیز دوباره، به جماران منتقل شد. ساعت ۴ بعد از ظهر همان روز، پیکر در یک تابوت دردار فلزی، به محل دفن بازگردانده شد. ( (ببینید: ارتحال امامخمینی)) با حضور سیداحمد خمینی، اکبر هاشمی رفسنجانی و چند تن از مسئولان و به کمک ناطق نوری، ( (ببینید: علیاکبر ناطق نوری)) رضا گنجیزاده و رضا اربابی، تدفین انجام شد و پس از آن برای حفاظت از مرقد در هجوم جمعیت، یک کانتینر روی قبر قرار گرفت. این مراسم به طور مستقیم از تلویزیون پخش میشد. ( (ببینید: ارتحال امامخمینی و مرقد امامخمینی))
بازتاب رحلت
خبر رحلت امامخمینی بازتاب گستردهای در منطقه و جهان داشت و مجالس سوگواری و ترحیم در مناطق مختلف جهان برگزار شد. در میان تحلیلهای مختلف، به جز عوامل ضد انقلاب، سلطنتطلبها و برخی رسانههای وابسته، بقیه با احترام از امامخمینی یاد کردند. رهبران و شخصیتهای مختلف دنیا، درگذشت امامخمینی را تسلیت گفتند و برخی دولتها مانند لبنان، سوریه، هند، بحرین، افغانستان، تانزانیا، کوبا و لیبی به همین مناسبت، عزای عمومی اعلام کردند. ( (ببینید: ارتحال امامخمینی)) افزون بر گروهی از علمای اسلامی منطقه، مراجع تقلید محمدعلی اراکی، سیدمحمدرضا گلپایگانی، سیدشهابالدین مرعشی نجفی و حسینعلی منتظری با انتشار پیام، درگذشت امامخمینی را تسلیت گفتند. مراسم سوگواری از سوی مردم، نهادها و شخصیتها، از ۱۴خرداد تا چهلم رحلت، در تهران و سراسر کشور ادامه داشت. در روزهای نزدیک به بزرگداشت چهلم رحلت، کاروانهای بسیاری برای شرکت در مراسم چهلم در ۲۲ تیر ۱۳۶۸ به سمت تهران حرکت کردند. بسیاری از مسلمانان دیگر نقاط جهان نیز برای شرکت در این مراسم به ایران سفر کردند. در نخستین سالگرد درگذشت امامخمینی، مراسم سوگواری از شب ۱۱ تا ۱۶ خرداد ۱۳۶۹، در حرم امامخمینی و حسینیه جماران، برگزار شد. مراسم اصلی سالگرد، صبح دوشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۶۹ در حرم امامخمینی و با حضور مردم، مسئولان نظام، اقلیتهای مذهبی و میهمانان خارجی برگزار شد. سخنران این مراسم، رهبر انقلاب، سیدعلی خامنهای بود. در دیگر نقاط تهران و شهرهای ایران نیز مردم با حرکت دستههای سینهزنی و مجالس سوگواری، نخستین سالگرد ارتحال ایشان را گرامی داشتند. این مراسم در کشورهای مختلف دنیا نیز برگزار شد. همچنین هر سال در سالروز ارتحال امامخمینی و در حرم ایشان، مراسمی با حضور مسئولان نظام و مردم و با سخنرانی رهبری نظام برگزار میشود. ( (ببینید: ارتحال امامخمینی))
مرقد امامخمینی
امامخمینی اعتنایی به اموری مانند محل دفن نداشت، اما سیداحمد خمینی فرزند ایشان، از مدتها پیش بدون اطلاع ایشان، منطقه کوشک نصرت (میان راه تهران به قم) را برای این منظور انتخاب کرده بود؛ اما در جلسهای که ساعتی پس از رحلت امامخمینی با حضور برخی مسئولان تشکیل شد، این طرح پذیرفته نشد؛ از اینرو صبح ۱۴خرداد با موافقت سیداحمد خمینی، زمینی که در آینده قابل گسترش باشد، در نزدیکی بهشت زهرا(س)، انتخاب شد و بلافاصله پس از اهدا یا خرید محلِ مورد نظر، شبانه کار مسطحکردن و آمادهسازی آغاز شد. ساخت مرقد امامخمینی دو مرحله اصلی را طی کرده است: مرحله اول، طرح مقدماتی در سال ۱۳۶۸ بود که روی قبر با سنگ مرمر با روکش سبز پوشیده شد و گنبدی موقت با پرچم سبز، روی قبر نصب شد. پس از این سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، گنبد جدیدی با دوازده متر قطر ساخت که اطراف آن با آیات قرآن به خط سفید تزیین شده بود و بر فراز ستونهایی قرار میگرفت. ضریحی آلومینیومی نیز بر روی قبر نصب شد و با آمادهسازی زمین اطراف آن، مرقد برای برگزاری مراسم چهلم امامخمینی آماده شد. کمبود فضا، مدیران مرقد را به توسعه آن واداشت. در این مرحله مرقد یا حرم امامخمینی با ابعاد ۱۲۴ متر در ۱۲۴ متر با گنبدی جدید طراحی شد و ـ قبر در مرکز آن قرار گرفت. چهار گلدسته و چهار گنبد فیروزهای نیز در اطراف طراحی شد. فضای داخلی حرم با چهار صحن، امکان استفاده صدهزار نفر را دارد. در فضای پیرامونی حرم نیز مکانهای تجاری، مذهبی و ورزشی مهیا شده است. برخی یاران امامخمینی نیز اطراف مقبره ایشان دفن شدهاند: ازجمله سیداحمد خمینی، اکبر هاشمی رفنسجانی، سیدمحمد صنیعخانی، سلطانی طباطبایی، پدر همسر سیداحمد خمینی، ( (ببینید: سیدمحمدباقر سلطانی طباطبایی)) خدیجه ثقفی همسر امامخمینی، محمدرضا توسلی و محمود بروجردی داماد امامخمینی. تولیت حرم امامخمینی پس از درگذشت سیداحمد خمینی و طبق وصیت او، به فرزندش سیدحسن خمینی سپرده شده است. ( (ببینید: مرقد امامخمینی))
وصیتنامه سیاسیالهی
امامخمینی با پیروی از سنت اسلامی «وصیتکردن»، در طول حیات خود چندبار وصیتنامه نوشته است. آخرین وصیتنامه ایشان که امامخمینی آن را «وصیتنامه سیاسیالهی» نامگذاری کرده است به قلم ایشان نگاشته شده و در ۲۶ بهمن ۱۳۶۱ پایان یافته است. یک نسخه از وصیتنامه در ۲۲ تیر ۱۳۶۲ به مناسبت افتتاح نخستین دوره مجلس خبرگان رهبری، نزد آن مجلس به امانت گذاشته شده است؛ اما ایشان بعدها تغییراتی در متن این وصیتنامه داد و این موضوع را در جلسه نوزده آذر ۱۳۶۶، به اطلاع مسئولان ارشد کشور و شماری از شخصیتهای روحانی و سیاسی رساند. در این جلسه پس از بیانات امامخمینی، متن وصیتنامه اصلاح شده پس از مهر و موم رسمی در مجلس شورای اسلامی، در دو نسخه جهت نگهداری در بایگانی مجلس خبرگان رهبری و آستان قدس رضوی تحویل داده شد. ( (ببینید: وصیتنامه سیاسیالهی)) این وصیتنامه در یک مقدمه، دو تذکر آغازین، هجده بند و چهار تذکر پایانی تنظیم شده است. مطالب موردنظر امامخمینی که پس از مقدمه و تذکرات، در خلال هجده بند آمده است، بهطور خلاصه در سه محور قابل ذکر است:
- انقلاب اسلامی: رمز پیروزی و بقای انقلاب اسلامی، معرفی و بیان توطئه دشمنان در ضعیفنشاندادن اسلام و جمهوری اسلامی در اداره جامعه، بهانزواکشیدن روحانیت، ترویج ازخودبیگانگی و ایجاد انحراف در مراکز تعلیم و تربیت، ازجمله مهمترین موضوعات مطرحشده در این محور است.
- مسائل حیاتی و مهم: امامخمینی در بیان مهمترین مسائل کشور، تعهد نمایندگان و مسئولان کشور به اسلام و خدمت به مردم، توجه مردم به حضور و مشارکت در صحنه، اهمیت قضاوت، توصیه به حوزههای علمیه درباره هوشیاربودن در برابر توطئههای دشمنان و منحرفنشدن از سنت فقهای سلف، اصلاح و تصفیه قوه مجریه، اهمیت مراکز تعلیم و تربیت از کودکستان تا دانشگاه، نقش قوای مسلّح در حفظ انقلاب اسلامی و نصیحت به رادیو و تلویزیون، مطبوعات، سینماها و تئاترها برای جلوگیری از تباهی مردم را تذکر داده است.
- تاکیدها و پندها: ازجمله مهمترین پندهایی که امامخمینی در وصیتنامه آورده است، عبارتاند از: توصیه، هشدار و نصیحت به گروهها و مخالفان جمهوری اسلامی و فریبخوردگان و دعوت آنان به رعایت انصاف، توضیح درباره مشی معتدل اقتصاد اسلامی، نصیحت و هشدار به برخی روحانیان و روحانینماها درباره قضاوت نسبت به انقلاب اسلامی و شرایط ظهور امام زمان(ع)، توصیه به ملتها و مستضعفان جهان برای قیام و حرکتی جهانی به سوی تشکیل دولت اسلامی از طریق ایجاد جمهوریهای آزاد و مستقل و وصیت به مردم برای اهتمام بر خودشناسی، خودکفایی و استقلال در همه ابعاد و مقاومت برای رسیدن به اهداف بزرگ. ( (ببینید: وصیتنامه سیاسیالهی))
دستخط
امامخمینی هنر خط را نزد برادر خود سیدمرتضی پسندیده، فراگرفت. ایشان در سالهای نخست مرجعیت، اعلامیهها و بیانیهها، پاسخ به نامهها و استفتائات و رسید وجوه شرعی را به دست خود مینوشت؛ اما پس از فزونی مقلدان و مراجعان کسان دیگری در نوشتن نامهها، اجازات، استفتاها، اعلامیهها و پیامها همکاری داشتند، ازجمله سیدهاشم رسولی محلاتی، محمدحسن رحیمیان، محمدحسن قدیری، حسن صانعی و سیدجعفر کریمی و نیز در اواخر، سیداحمد خمینی؛ ولی تمام نوشتهها، با امضا یا مهر امامخمینی یا هر دو منتشر میشد. ( (ببینید: دستخط امامخمینی)) در سالهای پس از پیروزی انقلاب احکام و پیامها و نامههای مهم به املا و انشای امامخمینی و گاه به خط خود ایشان بود و در صورت نیاز، رسولی محلاتی آن را بدون هیچ اصلاحی بازنویسی میکرد و امامخمینی آن را میدید و امضا میکرد؛ از اینرو مجموعه پیامها، احکام، اجازات، استفتاها و مانند آن، از گذشته تا سالهای پایانی عمر امامخمینی، از نظر نگارش وضع یکسانی نداشته و همه آنها به خط امامخمینی نبوده است، هرچند همه آنها به امضا یا مهر یا امضا و مهر ایشان بوده است. امامخمینی نامهها، پیامها و اعلامیههای خود را به صورتهای مختلف امضا کرده است. عمده امضاهای امامخمینی با عنوان «روحالله الموسوی الخمینی» است و شهرت دارد، اما ایشان بهویژه در گذشته، عنوانهای متعدد دیگری نیز به کار برده است. ایشان دستکم از آغاز دوره مرجعیت خود در سال ۱۳۴۰ دارای مهری مخصوص به خود بود که آن را در موارد غیر شخصی، مانند رسید وجوه شرعی، استفتاها و اجازات به کار برده است. عنوان مهر ایشان «روحالله الموسوی» است و ازجمله وسایل شخصی ایشان است که اینک در بایگانی مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی نگهداری میشود. امامخمینی درباره مطالب و موضوعاتی که به ایشان نسبت داده میشد، حساسیت ویژهای داشت. ایشان در سال ۱۳۶۱ با اظهار تاسف از نادرستی بسیاری از مطالبی که اشخاص یا گروهها به ایشان نسبت میدهند، ملاک در صحت نسبت را نوشته و گفته خود ایشان که در زمان حیاتشان ضبط شده یا گفتههای ایشان که در روزنامههای کثیرالانتشار منتشر شده یا بر پایه شهادت دو نفر عادل خالیِ از گرایش به احزاب و گروههای سیاسی شمرده است. ایشان در پایان وصیتنامه سیاسی الهی خود نیز ملاک درستی انتساب را صدا یا خط و امضای ایشان با تصدیق کارشناسان یا انتشار در سیمای جمهوری اسلامی شمرده است. تاکید بر «خط و امضا» با «تصدیق کارشناسان» نشاندهنده اهتمام ویژه امامخمینی در جلوگیری از انتساب مطالب نادرست به ایشان است؛ با این حال بسیاری از آثار مربوط به ایشان وجود دارد که طبق رویۀ دفتر به خط دیگران نوشته شده و به امضای ایشان رسیده است و در درستی انتساب آن به امامخمینی نیز تردیدی وجود ندارد و طبعاً میان مجموع ملاکهای یادشده، نمیتواند ناسازگاری و تهافت وجود داشته باشد. از اینرو یا باید اموری چون گواهی افراد عادل را به ملاکی که در وصیتنامه آمده، افزود، یا پذیرفت که مقصود امامخمینی از عطف «امضا» به «خط»، تقیید و ضمیمه نیست، بلکه تخییر و به صورت «منع خلوّ» است و گرنه این امر با روش ایشان از آغاز مرجعیت تا پایان زندگی و حتی سالها پیش از آن، به هیچ رو سازگاری نخواهد داشت و عقلایی و قابل پذیرش نیست که امامخمینی خواسته باشد با چنین تقییدی بخش زیادی از اسناد موجود خود را که از گذشته دور تا سالهای پایانی عمر خود، تنها به خط ایشان است یا به امضا یا مهر ایشان رسیده است، از اعتبار بیندازد. بر این اساس، حتی اگر انتساب برخی نوشتهها یا مطالب امامخمینی از نظر خطشناسی نیز احراز نشود یا حتی احراز گردد که به خط ایشان نیست، همان احراز اصالت و درستی امضا در نسخه اصلی یا شهادت شهود یا راههای علمی دیگر، در اثبات انتساب این دست مطالب کفایت میکند. ( (ببینید: دستخط امامخمینی)) در سال ۱۳۶۸ پس از انتشار نامه بهمن ۱۳۶۶ امامخمینی به سیدعلیاکبر محتشمیپور درباره نهضت آزادی، این تشکل نامه را مخدوش خواند. با شکایت سیداحمد خمینی و نیز مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی از این تشکل به دلیل نسبت جعل، در یک فرایند قضایی چندساله، ابراهیم یزدی رئیس نهضت آزادی با توجه به نظر کارشناسان خط که اصالت و درستی نامه را تایید کردند، در دادگاه انقلاب محکوم شد؛ چنانکه تردیدافکنی حسینعلی منتظری و دیگران درباره نامه ۶ فروردین امامخمینی به منتظری درباره فقدان صلاحیت وی، بارها از سوی مؤسسه تنظیم مستند به ادله و شواهد متعدد پاسخ داده شده و بر اعتبار نامه تاکید شده است؛ ازجمله مستندات، شهادت چهار نفر از شخصیتهای شناختهشده، یعنی سیدعلی خامنهای، علیاکبر مشکینی، اکبر هاشمی رفسنجانی و ابراهیم امینی، در کنار ادله و شواهد موجود در نوشته و مواضع خود منتظری است که در مقالهای مبسوط آمده است. ( (ببینید: دستخط امامخمینی))
بزرگداشت و تبیین شخصیت واندیشه
امامخمینی در جایگاه مرجع تقلید و استادی برجسته در علوم مختلف اسلامی، رهبری یک نهضت عمومی و اسلامی را بر عهده داشت و پس از سقوط رژیم پهلوی در سال ۱۳۵۷، توانست نظامی اسلامی با ساختاری جدید برپا کند و به مدت ۱۰ سال رهبری این نظام را به عهده بگیرد. ویژگیهای شخصیتی و نیز سلوک رهبری و نگاه ایشان به دین و سیاست، موجب توجه بسیاری از شخصیتها، محافل حوزوی و غیر حوزوی و مراکز علمی، فرهنگی، سیاسی داخلی و بینالمللی اعم از موافق و مخالف به ایشان شده است. به همین دلیل برنامهها و آثار علمی و فرهنگی زیادی درباره شخصیت واندیشه ایشان یا در موضوع کلی انقلاب اسلامی پدید آمده است که در چند محور به بخشی از آنها اشاره میشود:
همایش
پس از ارتحال امامخمینی در خرداد ۱۳۶۸ نهادها و سازمانهای حقیقی و حقوقی، مؤسسات دانشگاهی و حوزوی و مراکز علمی و فرهنگی بهویژه مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی کنگرهها، سمینارها و همایشهای متعددی در داخل و خارج کشور برای بزرگداشت اندیشههای ایشان برگزار کردهاند. موضوعهای در نظر گرفتهشده برای این همایشها، اغلب در حوزههای دین و اندیشه، اخلاق و عرفان، سیاست و اجتماع، و تربیت و اقتصاد بوده است. بر اساس منابع در دسترس، تا سال ۱۳۹۲ در داخل کشور بیش از ۴۰ کنگره و همایش درباره ابعاد مختلف شخصیت و اندیشه امامخمینی برگزار شده و برخی از آنها در دو یا چند سال تکرار شده است. ازجمله: «سمینار بررسی سیره عملی و نظری امامخمینی» ـ ۱۳۶۹، «سمینار بررسی ادبیات انقلاب اسلامی» ـ ۱۳۷۰، «کنگره بررسیاندیشههای اقتصادی امامخمینی» ـ ۱۳۷۱، «کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی امامخمینی» ـ ۱۳۷۳، «کنگره بینالمللی امامخمینی و فرهنگ عاشورا» ـ ۱۳۷۳ و ۱۳۷۴، «کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امامخمینی (نقش زمان و مکان در اجتهاد)» ـ ۱۳۷۴، «سمینار تبیین اندیشههای دفاعی حضرت امامخمینی» ـ ۱۳۷۵، «کنگره بینالمللی امامخمینی و احیای تفکر دینی» ـ ۱۳۷۶، «کنگره بررسی تاثیر امامخمینی و انقلاب اسلامی بر ادبیات معاصر» ـ ۱۳۷۷، «کنگره بینالمللی امامخمینی و تبیین انقلاب اسلامی» ـ ۱۳۷۸، «کنگره جهانی جایگاه و نقش زن از دیدگاه امامخمینی» ـ ۱۳۷۸، «کنگره امامخمینی و اندیشه حکومت اسلامی» ـ ۱۳۷۸، «همایش عرفان در اندیشه امامخمینی» ۱۳۸۱، «کنگره اندیشههای اخلاقی ـ عرفانی امامخمینی» ۱۳۸۲، «همایش بینالمللی امامخمینی و قلمرو دین» ـ ۱۳۸۶، «همایش اندیشههای قرآنی امامخمینی» ـ ۱۳۸۷، «همایش اندیشه سیاسی و اجتماعی امامخمینی» ـ ۱۳۸۹، «کنگره ملی بررسی اندیشههای فرهنگی و اجتماعی حضرت امامخمینی» ـ ۱۳۸۹ و «همایش تحریر الوسیله» ـ ۱۳۹۱. ( (ببینید: همایشها)) مهمترین بخش در هر یک از همایشها دریافت و انتشار مقالههای علمی و نیز مصاحبه با شخصیتهای برجسته علمی و صاحبنظران درباره موضوعهای همایش بوده است. در مجموع تا سال ۱۳۹۳ بیش از سه هزار مقاله و مصاحبه دریافت شده است و از این شمار حدود ۱۸۰۰ مورد آن چاپ و منتشر شده است. همایشها با برنامهریزی علمی و با مشارکت صاحبنظران حوزه و دانشگاه برگزار شده است. بیشتر این همایشها در داخل کشور، به ترتیب در تهران، قم و اصفهان بوده است و از نظر زمانی بیشتر در خردادماه به مناسبت سالگرد ارتحال امامخمینی، بهمن به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، سالگرد تولد امامخمینی و نیز در سال ۱۳۷۸ به مناسبت یکصدمین سال تولد ایشان برگزار شده است. ( (ببینید: همایشها))
ویژهنامه
یکی از موضوعات مهم مورد توجه مطبوعات در چند دهه اخیر، بررسی ابعاد زندگی و اندیشه امامخمینی، و انتشار آن بهویژه در قالب ویژهنامه بوده است؛ موضوعی که پیش از این چندان مورد توجه نبود. ( (ببینید: ویژهنامهها)) در یک بررسی، از زمان رحلت امامخمینی تا سال ۱۳۹۵، بیش از سیصد ویژهنامه (با موضوع اختصاصی امامخمینی) شمارش شد و بیشترین آثار مربوط به سال ۱۳۷۸ است که به «سال امامخمینی» نامگذاری شد. ویژهنامهها در دو سطح کودکان و نوجوانان و بزرگسالان منتشر شدهاند. موضوع برخی از آنها تنها امامخمینی است و برخی بخشی را به ایشان اختصاص دادهاند. همچنین برخی ویژهنامهها در قالب کتاب منتشر شدهاند. مهمترین موضوعات ویژهنامهها عبارتاند از:
- قرآن و حدیث؛
- فقه و اصول؛
- فلسفه، کلام و عرفان؛
- سیاست و اجتماع؛
- تعلیم، تربیت و اخلاق؛
- فرهنگ، ادبیات و هنر؛
- اقتصاد؛
- گروهها، نهادها و طبقات اجتماعی؛
- زندگی شخصی، علمی و اجتماعی امامخمینی. بیشتر ویژهنامهها به زبان فارسیاند و بیشتر نویسندگان آنها ایرانیاند، اما آثار نویسندگان و متفکران غیر ایرانی نیز در ویژهنامههای فارسی منتشر شده است. برخی نیز به زبان عربی تالیف شدهاند. ( (ببینید: ویژهنامهها))
کتاب
بسیاری از محورهای زندگی و شخصیت امامخمینی مورد توجه و بررسی نویسندگان بوده است؛ بر همین اساس افزون بر پایاننامهها و ویژهنامههایی که درباره شخصیت و اندیشه ایشان نگاشته شدهاند، کتابهای متعددی نیز با محورهای مختلف درباره ایشان، به زبانهای مختلف دنیا به نگارش درآمدهاند. در میان کتابهای نگارششده، برخی به خاطرات و سرگذشت زندگی امامخمینی، بعضی مجموعه مقالات و گروهی نیز به اسناد مبارزاتی ایشان در سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) و شهربانی، پیامها و سخنرانیها، کنگرهها و یادنامهها، ویژهنامههای مطبوعات، استفتائات، نامهها و کتابشناسی اختصاص یافته است. حجم قابل توجهی از این آثار نیز به ابعاد مختلفاندیشه امامخمینی پرداختهاند. در کنار این آثار، سالشمارها، کتابهای کودک و نوجوان، جزوهها و آثار کمحجم و نیز برخی از پایاننامههای دانشجویی که به صورت کتاب منتشر شدهاند نیز وجود دارند. کتابهای درباره امامخمینی، اگرچه بیشتر به نثرند، اما در مواردی نیز بهویژه در گروه کتابهای عمومی و کودک و نوجوان، در قالب شعر آمدهاند. ( (ببینید: کتابها ، زندگینامهها ، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک ، امام در آینه اسناد ، و امامخمینی در شعر شاعران))
مقاله
نویسندگان فراوانی، افزون بر کتاب و پایاننامه، با انگیزههای مختلف به تدوین مقاله درباره امامخمینی و اندیشههای ایشان پرداختهاند. این مقالهها تنوع فراوان زبانی و محتوایی و نیز پراکندگی جغرافیایی دارند. ( (ببینید: مقالهها)) مقالههای درباره امامخمینی را میتوان به دو گونه گزارشی و تحلیلی دستهبندی کرد. تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و حتی تا زمان درگذشت ایشان، مقالات تحلیلی درباره ایشان وجود نداشت و بیشتر گزارشی یا خاطرهنگاری بود ( (ببینید: خاطرات)) و پس از آن جنبه تحلیلی مقالات بیشتر شد. مقالهها گاه توصیفیاند، گاه انتقادی یا تطبیقی. در نشریات داخلی مقالههای انتقادی کمترند و مقالههای مقایسهای و تطبیقی، فراوانی بیشتری دارند؛ اما نشریات خارجی از همان آغاز، اغلب رویکرد تحلیلی داشتهاند. اکثر قاطع مقالهها در دوره زمانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی است که برگزاری همایشها و چاپ ویژهنامهها از مهمترین علل آن است. در زمان رژیم پهلوی تنها حدود ۲۵ مقاله از سال ۱۳۴۲ تا بهمن ۱۳۵۷ درباره ایشان منتشر شده است. در میان نویسندگان این مقالهها که به زبانهای مختلف دنیا نوشته شده است، افراد زیادی از ملیتها، مذاهب و ادیان مختلف و نیز شخصیتهای علمی دانشگاهی و حوزوی، وجود دارند. مقالهها به زبانهای مختلف نوشته شدهاند، اما بیشترین شمار مربوط به زبان فارسی و عربی است. مقالهنویسان ایرانی، بیشتر به بررسی اندیشه و خط مشی سیاسی امامخمینی پرداختهاند و پس از آن موضوع رهبری ایشان اولویت داشته است. ( (ببینید: مقالهها))
پایاننامه
پیروزی انقلاب اسلامی ایران و نقش رهبری امامخمینی در آن، موجب مطالعات و پژوهشهای متنوع و متعدد مراکز پژوهشی و تحقیقاتی دانشگاهی و غیر دانشگاهی در ایران و دیگر کشورهای جهان نیز شده است و در این میان اهمیت پایاننامهنویسی، به عنوان پژوهشی مبتنی بر شیوه علمی آشکار است. ( (ببینید: پایاننامهها)) این پایاننامهها که به زبانهای مختلف ازجمله فارسی، لاتین و بهندرت عربیاند، در ایران (دانشگاه و حوزه علمیه)، در سه مقطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری و در خارج از ایران در دو مقطع کارشناسی ارشد و دکتری نوشته شدهاند. از نظر تعداد، در ایران بیشترین پایاننامهها مربوط به دوره کارشناسی ارشد و در خارج از کشور، مربوط به دوره دکتری است. در میان استادان راهنما یا مشاور این پایاننامهها، بزرگانی از حوزههای علمیه و دانشگاهها وجود دارند. اندیشه سیاسی امامخمینی، مهمترین موضوع مورد توجه دانشجویان، در همه مقاطع تحصیلی است و پس از آن در مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری بهترتیب موضوع فقه و مبانی حقوق اسلامی، فلسفه و حکمت یا فلسفه و کلام اسلامی، علوم قرآن و حدیث، جامعهشناسی و حقوق عمومی بیشتر مورد توجه قرار گرفتهاند و در مقطع کارشناسی، به موضوعات متفرقه مانند امور تربیتی، روابط سیاسی (دیپلماتیک) و عقیدتی ـ سیاسی پرداخته شده است. ( (ببینید: پایاننامهها))
کتابشناسی
درباره امامخمینی و نقش ایشان در تاسیس حکومت دینی، آثار فراوانی در داخل و خارج کشور نگاشته شده است. برای اطلاعرسانی بهینه و بهسامان درباره این منابع، تاکنون کتابشناسیهای گوناگونی تهیه شده است. تا سال ۱۳۹۲، بیش از شصت ماخذشناسی عمده درباره امامخمینی گزارش شده است. ( (ببینید: کتابشناسیها)) قدیمیترین ماخذشناسی، مربوط به حدود سال ۱۳۱۰ است که چهار اثر امامخمینی را معرفی کرده است و یا منبع دیگر که در سال ۱۳۳۲، هفده اثر از ایشان را در زمینههای عرفان، فقه، اصول و مسائل سیاسی ـ اجتماعی معرفی کرده است. بیشتر منابع اولیه به معرفی اجمالی آثار بسنده کرده، از توصیف آنها خودداری کردهاند. شمار این منابع پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، حدود ده مورد است؛ ولی با پیروزی انقلاب و افزایش کتابها و مقالهها دراینباره، شمار کتابشناسیها نیز افزایش یافته است؛ به گونهایکه میتوان گفت تا سال ۱۳۷۷ به طور میانگین هر سال یک کتابشناسی تدوین شده است. اوج تهیه کتابشناسیها در سال ۱۳۷۸ به مناسبت یکصدمین سال میلاد امامخمینی است که سی کتابشناسی ـ حدود ۴۳٪ کل کتابشناسیها ـ منتشر شده است. برخی از مهمترین شاخصههایی که در تنظیم کتابشناسیها، معیار قرار گرفته است، عبارتاند از:
- زبان: بیشتر کتابشناسیها به زبان فارسی و در ایران تهیه شدهاند؛ ولی برخی از آنها به زبانهای دیگر نیز ترجمه شدهاند.
- نسبت منابع با امامخمینی: از این جهت، کتابشناسیها سه دستهاند: برخی تنها آثار خود امامخمینی و برخی دیگر تنها آثار درباره ایشان را معرفی کردهاند و گروهی دیگر هر کدام از این دو دسته را جدا آوردهاند.
- زمان و مکان: در مواردی منابع، براساس مقطع زمانی خاص یا براساس سیر زمانی تالیف آنها انتخاب شدهاند. از نظر مکان نیز هرچند بیشتر کتابشناسیها درباره آثار تالیفشده در ایراناند، برخی نیز منابع مربوط به یک منطقه جغرافیایی را پوشش دادهاند.
- موضوع: کتابشناسیهای انجامشده، گستره موضوعی متنوعی را دربر میگیرند: تکموضوعی، که به معرفی منابع یک موضوع خاص میپردازد؛ مانند دیدگاه امامخمینی درباره زنان، یا آثار حدیثی، اخلاقی و عرفانی، فقهی و اصولی یا فلسفی ایشان. چندموضوعی، که منابع مربوط به چند موضوع یا محور را تنظیم میکند، و عمومی، که تنها براساس نام پدیدآورنده یا عنوان اثر تنظیم میشود. کتابشناسیهای چندموضوعی از بسامد بیشتری برخوردارند. ( (ببینید: کتابشناسیها))
نرمافزار
فراوانی آثار علمی، فرهنگی و سیاسی امامخمینی از یک سو و نیاز جامعه به استفاده بهینه و بههنگام از آن موجب تولید و عرضۀ نرمافزارهای گوناگون از سوی سازمانهای مختلف، از جمله مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، شده است. نرمافزارهای مربوط به امامخمینی در سه دسته ویژه، گوشی همراه و مشترک دستهبندی میشوند. دو دسته نخست تنها مربوط به آثار و زندگی امامخمینی است. مانند: «آینه جمال»، «اسطوره قرن»، «تبیان»، «تحریر الوسیله امامخمینی به همراه ترجمه، شرح و تعلیقات»، «تراث الامامالخمینی»، «دیوان امامخمینی»، «روح الله»، «زندگینامه امامخمینی»، «صحیفه امام»، «صحیفه نور» و «مجموعه آثار حضرت امامخمینی»؛ همچنین نرمافزارهای «امامخمینی»، «صحیفه نور امامخمینی»، «ویژگیهای بارز امام» و «وصیتنامه امامخمینی» در قالباندروید. دسته سوم افزون بر دیگر آثار در حوزه علوم اسلامی، بسته به موضوعات مختلف شامل آثار امامخمینی نیز میشود؛ مانند بخشی از نرمافزارهای علوم اسلامی که مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی تولید کرده است؛ ازجمله نرمافزارهای «جامع الفقه»، «اخلاق اسلامی»، «جامع اصول الفقه» و «عرفان». ( (ببینید: نرمافزارها)) به جز نرمافزارهایی که درباره زندگی و آثار امامخمینی، به طور اختصاصی یا مشترک تولید و عرضه شده است، در سالهای اخیر، فعالیت برخی پایگاههای اینترنتی در فضای مجازی، به موضوع «امامخمینی» و ارائه اخبار و مطالبی درباره ایشان، اختصاص یافته است. از مهمترین این پایگاهها، پایگاه جامع امامخمینی، سامانه اطلاعرسانی پرتال امامخمینی، پایگاه امامخمینی و پایگاه جماران است. ( (ببینید: نرمافزارها))
پانویس
- ↑ آل عمران، 103.
پیوند به بیرون
دانشنامه امام، ج۱، ص ...